- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حقیقت دعا، همان توجّه به خداوند و استمداد و مددخواهى از رحمت بیکران اوست که در هر آفریدهاى طبعاً وجود دارد؛ خواه انسان و خواه موجودات دیگر.
اساساً هر آفریدهاى خود را پدید آمده از این جهان و مقهور و نیازمند به پروردگار این جهان مىبیند و در ناتوانى ها و بیچارگى ها و درماندگى هایش به گونۀ طبیعى از همان مبدَیى که رشته هستى اش بدان پیوسته است، مدد مى طلبد، به ویژه این حالتِ توجّه و استغاثه و مدد خواهى، در هنگام درماندگى و بیچارگى اش به خوبى نمایان مى گردد، چنانکه در پارهاى از آیات قرآن کریم بدان اشارت رفته است:«وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ، ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ»؛[۱]هر نعمتى که شما راست، از خداست و سپس، چون گزندى به شما رسد، به پیشگاه او ناله و زارى مى کنید؛ و چون آن گزند را از شما برداشت، آن گاه، گروهى از شما براى پروردگارشان انباز آرند.«فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»؛[۲]پس هرگاه در کشتى نشینند، خداى را خوانند و دین را ناب او کنند. لیکن، چون به سوى خشکى رهانَدِشان، ناگاه خود انباز آرند.
جالب اینکه در چنین هنگامى نیازى نیست که رسم و آئینِ حاجت خواهى را به آفریده اى بیاموزند؛
چرا که احساس نیاز و بیچارگى و درماندگى، خود، بهتر از هر آموزگارى، رسم و آیین دعا و تضرّع و زارى به درگاه خدا را به وى مى آموزد. و جالب تر اینکه در چنین حالتى، دعا و نیایش، بهترین و خالصانه ترین است و اجابتش نیز، غالباً قطعى و حتمى است.
این، همان حالتِ «انقطاع إلى اللَّه»، یعنى «وارستگى از غیر و پیوستگى به آستانِ او» است، که امیرمؤمنان و مولاى عارفان و صاحبدلان در نجواى خویش با خدا، همواره کمالِ آن را طلب مى کرد: «الهى هب لى کمال الانقطاع الیک»؛[۳] معبودِ من! وارستنِ از غیر و پیوستن کامل به آستانت را به من موهبت فرما.
این حالت، آن گاه است که به گفته جلالالدین محمّد بلخى، «سرکنگبین، صفرا فزوده» و «روغنِ بادام، خشکى مى نماید» و «از هلیله، قبض مى آید و اطلاق مىرود» و در این میان، «آب» نیز «آتش را مدد مى رساند» و همۀ درهاىِ گشایش، به روى آدمى بسته مى شود: «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ». و مُدّعیانِ گره گشایى نیز، که هر یکى خود را «مسیحِ عالم» مى دانند، عجز و ناتوانى شان از گشودنِ گره هاى فرو بسته آدمى آشکار مى گردد.
امام سجّاد علیه السلام زیور و زینت پرستندگان، این «زیباترین روح پرستنده»،[۴] به هنگامِ نیازخواهى از خداوند، بدین سان نیازش را به زبان مى آورد: « اللهم و لی الیک حاجه قد قصر عنها جهدى، و تقطعت دونها حیلى، و سولت نفسى رفعها الى من یرفع حوائجه الیک و لا یستغنى فى طلباته عنک، و هى زله من زلل الخاطئین و عثره من عثرات المذنبین، ثم انتبهت بتذکیراک لى من غفلتى، و نهضت بتوفیقک من زلتى، و نکصت بتسدیدک عن عثرتى، و قلت: سبحان ربى، کیف یسأل محتاج محتاجا، و انى یرغب معدم الى معدم»؛[۵] بارالها! مرا به تو حاجتى است گرانبار و بیش از تاب و توانم، که در برآوردنش چاره اندیشى هایم، راه به جایى نبرده است؛
و نَفْسِ فریبگر من نیز، بردنِ این نیاز را پیش کسى که حاجت هایش را از تو مى طلبد و در خواسته هاى خویش، از تو بى نیاز نیست، بر من آراسته و بدان فریفته است، حال آنکه حاجت خواهى از خلق، لغزشى از لغزشهاى خطاکاران و هبوط و بیراهه رفتنِ گناهکاران است.آن گاه، اى خداى من! با یادآورى و هشدارهایت، از غفلتْ به هشیارى رسیدم و به توفیق تو از لغزش نجات یافتم.
و با دستگیرى و راه نمودنت، از این سقوط رهایى یافتم و به سوى تو باز گشتم و با خویشتن [چنین] گفتم: منزّه است پروردگار من! چگونه محتاجى از محتاجى مى خواهد و چرا هیچ به هیچ روى مى آورَد و دلبرده نادارى مى شود؟
و امّا در مواقع دیگر، آن گاه که برخوردار از نعمتهاست و در لحظه هاى غفلت غوطه ور است، باید همواره او را یادآورى کرد و ذهن و دلش را متوجّه خدایش نمود، تا اینکه از راه او سر بر نتابد و از رحمت و کرامتش بى نصیب نگردد.
از این رو، على علیه السلام در توصیف و تعریف «اللَّه»، که اسم جامع خداوند است، فرمود: «الله هو الذی یتأله الیه کل مخلوق عند الحوائج و الشدائد اذا انقطع الرجا من کل وجه من دونه و تقطع الاسباب من جمیع من سواه»؛[۶] اللَّه؛ آن موجود متعالى اى است که هر آفریده اى به هنگام نیازها و سختى ها، که از هر چه جز اوست ناامید گردد و زنجیره سببها از هر چه جز اوست بُگْسَلَد، به او روى مى آوَرَد و از او مدد م ىطلبد و در پناه او مى آرمَد.
هر کس در مقام دعا و نیایش از او خواسته اى دارد؛ چرا که «دعا» علاوه بر آنکه خواندن خداست، خواستن از او نیز هست؛ لیکن، آدمیان در نیاز خواهى ها گونه گون اند؛ گروهى از او مى خواهند، گروهى او را مى خواهند؛
گروهى عاشق کعبه اند، گروهى دیگر، عاشقِ صاحب کعبه؛ چرا که دانسته اند: کعبه یک «سنگْ نشان» است که ره گم نشود حاجى احرامِ دگر بند، ببین یار کجاست. در تفسیر «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» از صادق آل محمّد صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:«لا نرید منک غیرک لا نعبدک بالعوض و البدل کما یعبدک الجاهلون بک المغیبون عنک».[۷]
یعنی از تو جز تو را نمى خواهم، چونان مردمِ نادانى که تو را نمى شناسند و از تو بیگانه و دور افتاده اند، در برابر عوض و بدیلى کاسبکارانه و تاجرانه، تو را نمى پرستیم.
منبع: مقدمه ترجمه صحیفه سجادیه به قلم محمد تقی خلجی.
پی نوشت ها
[۱]. نحل، آیه ۵۳- ۵۴٫
[۲]. عنکبوت، آیه ۶۵٫
[۳]. مفاتیح الجنان، مناجات جلیلِ شعبانیه.
[۴]. تعبیر از کتاب نیایش، مجموعه آثار، دکتر على شریعتى.
[۵]. صحیفه سجّادیّه، دعاى سیزدهم.
[۶]. الصّافى، ص ۱۹٫
[۷]. تفسیر الصافى، ص ۲۰٫