چکیده
یکی از واقعیتهای انکارناپذیر در زندگی شهری، دگرگونی در خانواده است. تحول در خانواده ایرانی، در ابعاد گوناگون روی داده است. دامنه این تحول، از مرحله همسریابی و همسرگزینی و بعد از آن، تداوم زندگی خانوادگی، روابط بین اعضای خانواده، تغییر نگرشها، تغییر کارکرد اعضا و انگارههای روابط بین زن و مرد، تغییر در سبک زندگی و بسیاری مسائل دیگر را دربر می گیرد به طوری که اغلب مردم این گونه احساس میکنند که در فضای خانوادگی گذشته، روابط خویشاوندی و عاطفی بیشتری وجود داشته است. در این مقاله، تغییرات روی داده در خانوادههای گسترده و تغییرات در عناصر فرهنگی خانواده مورد بررسی قرار گرفته است.
کلید واژه: خانواده ایرانی، خانواده گسترده، خانواده هستهای، سنت، تجدد، سبک زندگی، تغییرات خانواده
مقدمه
مفهوم خانواده تا نیمه سده نوزدهم، با افکار و دیدگاههای فلسفی همراه بود. خانواده پدیدهای مقدس و ایستا و بیتغییر در نظر گرفته میشد.
خانواده مظهر عشق و عدالت بود؛ بنابراین، بحث پیرامون خانواده و قانون ازدواج و انواع روابط خویشاوندی، تا اندازهای کفر و اهانت به مقدسات بود. اما بحث پیرامون خانواده از نیمه قرن نوزدهم، به تدریج در معرض تغییر و دگرگونی قرار گرفت؛ و گسترش نقطه نظرات و بحثهای بیشماری را سبب گردید(مقصودی،۷:۱۳۸۶).
نخستین کسانی که از اوایل سده نوزدهم به مطالعه خانواده و ازدواج در میان جوامع ابتدایی پرداختند، وکلا و حقوقدانان و دانشجویان رشتههای حقوق بودند(Robin fox,1975، به نقل از مقصودی،۸). زیرا خانواده و ازدواج مجموعهای از قوانین است که اعضای خانواده بر آن پایبندند.
خانواده و ازدواج از سویی بر پایه مجموعهای از پیوندهای عمیق عشقی و عاطفی شکل میگیرد و از دیگر سو، مجموعهای از قوانین پیچیده عرفی و شرعی و مدنی است.
در دورههای بعد «تجمع اطلاعات پیرامون خانواده و خویشاوندی توسط میسیونرها، جهانگردان، تجار و پژوهشگران سبب میشود که به خانواده نگاهی نو افکنده شود و این نخستین بار است که متفکرین به خانواده، نه به صرف پدیدهای آسمانی، بلکه به صورت پدیده زمینی نگاه میکنند.
به بیان دیگر، تقدسزدایی از خانواده، نهاد ازدواج و خویشاوندی را از آسمان به زیر میکشاند و آن را به شکل تعهدی انسانی و وفاداری ساده و قراردادی میان زن و مرد، در میآورد»(مقصودی،۱۳). از این هنگام تلاش گستردهای برای مشاهده و تحلیل الگوهای مختلف خانواده در سراسر جهان و مقایسه آنها با یکدیگر آغاز میگردد.
اساسیترین دگرگونیهایی که در طی چند دهه اخیر در ساخت و روابط خانوادگی در اغلب نقاط دنیا روی داده است، تبدیل خانواده گسترده به خانواده هستهای است. از این رو وسعت ابعاد خانواده که به تدریج در طی سالهای اخیر تقریباً در اغلب کشورها تنزل یافته و یا در حال تنزل است، در جامعه و فرهنگ ایران نیز به خصوص در شهرهای بزرگ قابل مشاهده است.
در حقیقت، شرایط نهاد خانواده در سایر کشورهای توسعه یافته و صنعتی- که تا حدودی موجب زوال و فروپاشی خانواده در آن جوامع شده است- نگرانیهای بنیادی را برای متولیان، تصمیمگیرندگان و پژوهشگران علوم اجتماعی ایجاد کرده است.
هر چند به نظر میرسد، نهاد خانواده در ایران از لحاظ سنتی و تأثیرگذاری، نهاد بسیار مستحکمی به شمار میآید، ولی باید گفت: از آنجا که هر نوع اخلال و آشفتگی در نهاد خانواده در ایران تأثیرات شگرفی بر عملکرد سایر نهادهای اجتماعی خواهد داشت، دقت و رصد تحولات آن حائز اهمیت است.
با این حال مقایسه بین خانواده گسترده و هستهای و تغییرات آن طی زمان از جنبه فرهنگی نشان از یک گسست فرهنگی و تغییر عناصر فرهنگی در خانواده دارد.
تعریف خانواده
اصطلاح خانواده گاه به گروهی از افراد که روابط «زن و شوهری» یا «پدر و مادر و فرزندی» میانشان وجود دارد، اطلاق میشود و گاه مفهومی از یک گروه اجتماعی محدود را در بر دارد که افرادش با روابط گوناگونی، از جمله روابط خویشاوندی، به یکدیگر مربوطند.
خانواده زن و شوهری، شامل پدر و مادر و فرزندان، بر اساس ازدواج به وجود میآید و دارای وظایف عاطفی، مذهبی، تربیتی، جنسی و… است و مشخصه آن روابط خاصی میان پدر و مادر، والدین و فرزندان و خواهران و برادران است(بهنام،۹:۱۳۵۲).
در ازدواج، مرد و زن به طور آزادانه و کامل طی یک دوره زمانی نامشخص متعهد به یکدیگر میشوند تا واحد پویایی به عنوان خانواده را ایجاد کنند(landis, 1972).
خانواده، یکی از مهمترین و بنیادیترین نهادهای اجتماعی است که همواره در طول تاریخ، از تمامی تغییر و تحولات نهادهای مختلف جامعه تأثیر پذیرفته و بر آنها تأثیر گذاشته است.
انواع خانواده
خانواده را می توان با توجه به ملاک های مختلفی مورد طبقهبندی قرار داد؛ این ملاکها شامل:
الف- وسعت ابعاد خانواده، شامل گسترده و هستهای
ب- شیوه ازدواج، از نظر تک همسری و چندهمسری
پ- نحوه انتخاب همسر، به صورت درونگروهی و برونگروهی
ت- مرکز ثقل قدرت، به مفهوم پدرسالار، تساویگرا یا مادرسالار
ث- منشأ و نسبت، به شکل پدر تبار یا مادر تبار
ج- محل اقامت، به صورت پدر مکان، مادر مکان و یا نو مکان، دستهبندی نمود.
بررسی هر یک از انواع خانواده، گویای تغییرات کلان در جوامع امروزی است؛ از این رو، در اینجا تنها به تغییرات خانواده در ابعاد آن که شامل خانواده گسترده و خانواده هستهای است، توجه میشود.
خانواده گسترده
خانواده گسترده، خانوادهای است که بر اساس بستگیهای نسبی و سببی استوار است و شامل چند گروه خونی و چند گروه زناشویی است. خانواده گسترده، فرزندان خود را پس از ازدواج، در خود جای میدهد و گسترش آن نیز به همین لحاظ است و به این ترتیب ممکن است چند نسل زیر یک سقف و در یک خانه مشترک زندگی کنند(وثوقی، نیک خلق،۱۶۸:۱۳۷۱).
در این شکل از خانواده، پدر و مادر اصلی، مرکز ثقل خانواده را تشکیل میدهند و پسرها و نوهها و عروسها از آنها اطاعت میکنند و اگر پدر و مادر به علت سالخوردگی نتوانند وظایف سرپرستی را انجام دهند، پسر ارشد جای آنها را میگیرد.
دخترها پس از ازدواج، خانه پدری را ترک میکنند؛ بنابراین غالباً خانواده گسترده، به شکل پدرمکانی است و مواردی که داماد در خانه پدر زن مسکن گزیند، نادر است. پدر، نقش اصلی را در تربیت فرزندان به عهده دارد، دایره همسرگزینی محدود و تعهدات اجتماعی زیاد است.
همچنین غالباً فرزندان، دنبال شغل پدر را میگیرند و وظایف متعددی بر عهده خانواده است و شیوه تولید خانوادگی و همیاری و تعاون مترتب بر آن، اجتماعی کردن و فرهنگی کردن کودکان، نگهداری از پیران و حمایت کامل از اعضاء، ازجمله وظایف سنگین این خانواده است (همو، ۱۶۹).
در حقیقت، «دگرگونی خانواده ایرانی در نیم قرن اخیر آرام و کند، اما مستمر و قاطع بوده است. زمانی دراز شکلی از خانواده در این سرزمین وجود داشت که جامعهشناسان آن را با اصطلاح کلی «خانواده گسترده» وصف کردهاند.
این خانواده، بر اساس شرایع اسلام و سنتهای ایرانی بود، مذهب و سنت و شیوه تولید اقتصادی جوامع کشاورزی مبانی آن را تشکیل میداد و این خانواده بر اساس «پدر تباری» و «پدر مکانی» و «اولویت جنس مذکر» استوار بود و سازمان مرتبی داشت که زیر نظر پدر اداره میشد.
خانواده واحد تولید و مصرف بود و این امر نه تنها در روستاها بلکه در شهرها نیز، که مراکز مهم صنایع دستی بودند، به چشم میخورد. منزلت اجتماعی زن ناچیز بود و به فرزندآوری و انجام کارهای خانگی و گاهی کشاورزی و نساجی محدود میشد.
فرزندان نام و نشان از پدر میبردند و سرای خانوادگی نسلهای متعدد را در خود جای میداد و پاس داشت سنتها بود. مقررات ازدواج و طلاق و ارث و نگهداری فرزندان بر اساس فقه اسلامی استوار بود و روابط افراد خانواده بر سلسله مراتبی مبتنی بود که همه قبول داشتند»(بهنام،۱۳،۱۴:۱۳۵۲)
خانواده هستهای
خانواده هستهای، خانوادهای است که از دو نسل والدین و فرزندان تشکیل شده است(ساروخانی،۱۴۲). خانواده هستهای وجه مشخصه جوامع صنعتی جدید است.
به نظر میرسد تسلط آن از تحرک اجتماعی و نیز از رشد فردگرایی که در مالکیت، حقوق و آرمانهای اجتماعی عموم مردم در مورد سعادت و رضایتخاطر فردی منعکس است، ناشی شده باشد (باتامور،۱۹۲:۲۵۳۶).
بنا بر نوشته بیمن: «خانواده هستهای، یک واحد بسیار مهم از نظام اجتماعی در جامعه ایرانی است و نه تنها به عنوان جزیی از ساختمان بزرگ اجتماع، بلکه به عنوان چهارچوب و پایگاه جامع حمایتی برای اعضای آن محسوب میشود.
بنابراین به نظر میرسد که در بین ایرانیان، میزان احساس تعلق به خانواده، بیشتر از موضعگیری فردیشان است. البته این به معنای فقدان فردیت در آنها نیست: آنها هم به عنوان عضوی از خانواده و هم به عنوان اشخاص با حقوق فردی خودشان شناخته میشوند.
در جایگاه خانواده، وظایف و الزامات میان همه اعضاء تقسیم و تسهیم میشود: کمکهای عاطفی و مالی اعضای خانواده به یکدیگر و در شکل دیگر، به هنگام نیاز، به شکل اعتبار (خوب) خانوادگی که برای هر کسی برتری و اولویت اصلی را دارد، درمیآید.
در ازای آن، هر یک از اعضای خانواده، میتواند همین تعهد را از سایر اعضای خانواده نیز توقع داشته باشد(Beeman, 1986).
در ایران کنونی، به طور کلی خانواده در مرحلهای انتقالی قرار دارد، هر چند که در طی چند دهه گذشته مرتباً بر نسبت خانوادههای از نوع هستهای به ویژه در شهرهای بزرگ ایران افزوده شده است، اما در عین حال باید توجه داشت که خانواده کنونی ایران، چهره خانوادهای در حد وسط میان هستهای و گسترده و یا انتقالی را دارد(محسنی،۴۱۶:۱۳۷۵). مشخصات اصلی خانواده هستهای عبارتست از:
الف) محدودیت ابعاد خانواده از نظر اسلاف: خانواده هستهای معمولاٌ جدا از والدین و یا اقوام زوجین زندگی میکنند؛
ب) محدودیت خانواده از نظر تعداد فرزندان: این نوع خانواده معمولاٌ با تعداد اندکی از کودکان تشکیل میشود، چنانچه در برخی موارد در کشورهای غربی جایگزینی نسل، به جهت کمی زاد و ولد، دچار اشکال گردیده است؛
ج) افقی بودن هرم قدرت: در خانواده هستهای به طور معمول، تصمیمات اساسی خانه از طریق گفتگو و تبادل نظر اتخاذ میگردد. برخی همچون “پارسونز” معتقدند: چنین خانوادهای بسیار عقلانی است؛ زیرا، همواره عقل و منطق بر آن حاکم است و در اتخاذ تصمیمات اساسی، هر یک از ساکنان خانه که دارای منطق قویتری است، حق تصمیمگیری مییابد؛
د) نو مکانی:خانواده هستهای بر حسب معمول در محلی جدا از والدین یا اقوام زوجین تشکیل میشود و همین امر در افقی شدن هرم قدرت مؤثر است.
هر چند خانواده هستهای با جامعه جدید صنعتی سازگار است و بالاترین امکان تحرک جغرافیایی را فراهم میآورد اما، جدا شدن از پیران، سختیهایی را برای این نسل پدید خواهد آورد (ساروخانی،۱۴۲:۱۳۷۰)؛
هـ) از خصوصیات دیگر این نوع خانواده آن است که کارکردهای خانواده به دلیل اشتغال والدین و تخصصی شدن نهادها، به عهده مؤسساتی خارج از محیط خانواده قرار گرفته است؛ به عنوان مثال آموزش فرزندان و…
و) عدم گسترش خانواده هستهای؛ خانواده هستهای گسترش نمییابد، زیرا به مجرد آن که فرزندان به سن قانونی برسند و وارد اجتماع شوند به عنوان عضوی فعال به دنبال اشتغال و تشکیل زندگی جدید میروند و خانوادهای مستقل و جدید پدید میآورند. همچنین خانواده هستهای به سه حالت میتواند وجود داشته باشند:
۱- خانواده هستهای یا خانواده زن و شوهری مستقل؛ که در این حالت خانواده، تعهدات اجتماعی کمی نسبت به شبکه خویشاوندی دارد و خانواده دارای استقلالمالی است؛
۲- خانواده هستهای، تحت انقیاد خانواده چند همسری یا خانواده گسترده قرار دارد، مانند حالاتی که یک مرد دارای چندین زن است و یا زن و شوهر، چند سال ابتدایی زندگی خود را به دلیل عدم استقلال مالی نزد خانواده زن یا شوهر زندگی میکنند؛
۳- خانواده هستهای مهاجر، که بیشتر به دلیل آن که شغل مناسبی در محیطهای کوچک یا روستایی وجود ندارد پس از ازدواج، زن و شوهر از روستا به شهر مهاجرت میکنند، از نمونههای آن میتوان حاشیهنشینی در شهرها را نام برد.
چنین خانواده هستهای فقط به لحاظ مکانی مجزّا زندگی میکند، اما وابستگیهای قبلی به خانواده پدر و مادری به شدت ادامه دارد.
تغییر در عناصر فرهنگی خانواده از سنت تا تجدد
خانواده ایرانی ظرف دهههای گذشته، دگرگونیهای چشمگیری داشته است. درک این دگرگونیها و پیشبینی آثار و عواقب آن از ابعاد مختلف میتواند به مواجهه بهتر با فضاهای درون خانواده در آینده، ظهور آسیبهای جدید، تحولات ناشی از مدرنیته و تأثیر منفی آن بر روابط اعضای خانواده و تعامل خانوادهها با یکدیگر بینجامد.
بر این اساس به برخی از تغییرات به وجود آمده در گذر از خانواده گسترده به خانواده هستهای اشاره میشود:
تغییر در ساختار خانواده
وابستگی به خانواده به عنوان یک ارزش از سالها قبل در چارچوب الگوهای فرهنگی حاکم بر جامعه ایرانی مورد توجه بوده است و این نکتهای است که مورد تأیید بسیاری از سیاحان خارجی نیز قرار گرفته است.
پولاک که در دربار قاجاریه به کار پزشکی میپرداخت در سفرنامه خود یادآوری کرده است که: «ایرانی تا آن اندازه در خانواده ریشه دارد که هر کاری از دستش برآید برای آن میکند، کارش با خانواده بالا میگیرد و با آن سقوط میکند و کاملاً در احساس افتخار و سرافکندگی هر یک از افراد فامیل خود شریک است، درست مانند این که ماجرا بر خود وی رفته باشد.
پس از خویش و قوم «طایفه» و پس از آن «ولایت» برایش اهمیت دارد و سرافرازانه میگوید که «خویش و قوم و طایفه» دارم (پولاک،۱۶۰:۱۳۶۸).
ادامه دارد…
تغییر الگو و عناصر فرهنگی از خانواده گسترده به خانواده هسته ای بخش دو