- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
امامت رهبری و پیشوایی جامعه اسلامی به نصب الهی و جانشینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در امور دینی و دنیوی است. این آموزه، از اصول مذهب شیعه و از اختلافات اعتقادی میان شیعه و اهل سنت است.
اهمیت امامت نزد شیعیان باعث شده که آنان امامیه لقب گیرند. بنابر آموزههای شیعه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از ابتدای دوران رسالت به معرفی خلیفه خویش و امام مسلمانان پس از وفات خود، اهتمام جدی داشت.
اقدامات آن حضرت در این مسیر، از نخستین دعوت علنی، با معرفی امام علی(علیه السلام) به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجه الوداع در ۱۸ ذیالحجه در غدیر خم و همچنین لحظات آخر عمرشان که دوات و قلمی درخواست کردند ادامه یافت.
این شکوه و جلال که در بارگاه امامان مى بینى!
این دلهاى مشتاق که شیفته زیارت اهلبیت رسول صلی الله علیه وآله مى یابى!
این چشمان خسته و رمد دیده که با نگاه به ضریح على بن موسى الرضا علیهالسلام بیاختیار به بارش مى نشیند و نشاط و معنویت مى آفریند.
این پاهاى خسته که مسافتهاى طولانى راه پیموده و چون به حریم حرم رضوى مى رسد، خستگى از یاد مى برد و ساعتها با احترام و ادب در برابر امام مى ایستد و شاهد گفتگوهاى بیریا و خالصانه زائران، با مهربانِ غریب نواز مى شود.
هیچ کدام بی دلیل نیست!
شاید براى آنان که امام را نمىشناسند، و حکمت زیارت را در نمى یابند. آنان که راز ارتباط دلها با امام رأفت و رحمت را کشف نکردهاند، این همه ابراز احترام و محبّت شگفت انگیز به نظر آید!
حتّى ممکن است براى برخى از آشنایان و زائران که خود به زیارت آمده و همراه با انبوه مشتاقان، در جذبه ولایت و محبّت رضوى قرار گرفته اند، سرّ این شیفتگى آشکار نباشد! ولى این واقعیتى است آشکار و غیر قابل انکار.
عترت، سرآمد امّت
آنچه بدیهى مى نماید، این است که در مجموعه امّت اسلامى، همه اهل ایمان در پایدارى بر ایمان و پاسدارى از شایستگیها و مقابله با کجیها، همسان نیستند، بلکه برخى از آنان بر گروهى دیگر در این میدان سبقت جسته و برترى و کمال و فضیلت را از آنِ خود ساخته اند.
از آیات قرآن و منابع روایى معتبر استفاده مى شود: همانگونه که امّت اسلامى بر سایر امّتها برترى یافته و عهده دار دفاع از بایسته ها و مبارزه با زشتیها شده است، در میان امّت اسلامى، عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بالاترین امتیاز را در این زمینه دارا هستند و بر سایر افراد و مجموعه هاى اسلامى برترى یافته ا ند.
شگفت نیست اگر کسانى نخواسته اند این امتیاز را براى عترت پیامبر صلی الله علیه وآله قایل شوند، چرا که پیش از آنان و پس از آنان کسانى مدّعى بوده اند که پیامبر اسلام و قرآن بر دیگر انبیا و کتابهاى آسمانى برترى نداشته، بلکه معتقد شده اند که از صدق و راستى برخوردار نبودهاند! غافل از اینکه انکار آفتاب، انکار خود است و محروم گذاشتن خویش از نور و رحمت به شمار مى آید.
اکنون شایسته است، در تبیین مقام عترت و جایگاه امامت از سخنان عالم آل محمّد صلی الله علیه وآله حضرت رضا علیهالسلام بهره گیریم، آنجا که در جمع بزرگى از عالمان عراق و خراسان آیه «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِن عِبادِنا»(۱) مطرح گردید و این پرسش به میان آمد که وارثان کتاب الهى و برگزیدگان از میان بندگان خدا چه کسانى هستند؟
عالمان عراق و خراسان که در مجلس مأمون گردآمده و از مکتب اهلبیت بهره اى نبرده بودند، اظهار داشتند که همه امّت اسلامى برگزیدگان خداوند و وارثان کتاب الهى هستند.
امّا امام على بن موسى علیهالسلام که در آن جلسه محور آرا و مرجع نقد و تحلیل انظار شناخته مى شد، فرمود: من این نظر را که عالمان عراقى وخراسانى اظهار داشتند، صحیح نمىدانم، زیرا منظور آیه از وارثان کتاب و برگزیدگان، فقط عترت طاهره پیامبر صلی الله علیه وآله است و نه همه امّت.
امام علیهالسلام در ارائه دلیل براى این وجه تفسیر، از خود قرآن بهرهجست و فرمود: در آیه بعد خداوند فرموده است:
«جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها...».(۲)
یعنى وارثان کتاب و برگزیدگان الهى همه اهل بهشت بوده و از نعمتهاى بهشتى برخوردار خواهند بود، این در حالى است که خداوند در آیه قبل . آیه ۳۲ .
امّت اسلامى را به سه گروه ۱ . ظالم به خود ۲ . میانه رو ۳ . پیشتاز نیکیها معرّفى کرده است و شک نیست که این سه گروه با یکدیگر برابر نبوده همه بی چون و چرا اهل بهشت نخواهند بود، بلکه پیشتازان راه خیر و رستگاران و برخورداران از فضل گسترده الهى از این امتیاز برخوردارند.
در ادامه این حدیث امام علیهالسلام به ارائه دلایلى از قرآن پرداخت که هر کدام از آنها عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را سرآمد امّت اسلامى و پاکیزه ترین و شایسته ترین امّت براى تداوم بخشیدن به راه نبیّ اکرم صلی الله علیه وآله و وراثت کتاب الهى و تبیین و تفسیر آن براى رهپویان ایمان و اسلام معرّفى کرده است.(۳)
هم محبّت، هم معرفت
شیفتگان و ارادتمندانى که به زیارت على بن موسى علیهالسلام مى آیند به دو گروه تقسیم مى شوند:
۱ . زائرانى که در قلب خویش، نسبت به ساحت امام، احساس محبّت و دوستى و احترام دارند، ولى نمى توانند دلیل این محبّت و ارادت را توضیح دهند.
۲ . زائرانى که همراه با این شیفتگى و محبّت، داراى معرفتى شایسته نسبت به مقام امام و جایگاه امامت هستند و مى توانند دلیل آن را بیان کنند.
اگر از آنان سوءال شود که دلیل توجّه و روى آورى مردم به بارگاه امامان چیست و اساساً زیارت امام چه نسبتى با باورهاى دینى و اسلامى دارد، به راحتى و روشنى مى توانند آن را شرح دهند.
کسانى که در گروه نخست جاى دارند، شیفتگانى با احساسند، ولى کسانى که در گروه دوّم قرار دارند، شیفتگانى با احساس و نیز با معرفت؛ مى باشند.
و شیعه واقعى کسى است که نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت هم محبّت داشته باشد و هم معرفت. زیرا آنگاه که محبّت و معرفت در کنار هم قرار گیرند و به یکدیگر یارى رسانند، زائر امام، زائرى واقعى مى شود و زیارت مقدمه اى براى معرفت بیشتر و مایه استحکام ارتباطهاى درونى و معنوى است.
کدام زائر، ارجمندتر است؟
محبّت به پاکان و نیکان، چه همراه با معرفت و چه بدون آن، به هر صورت نیک است، ولى آنچه بدان ارزش مى بخشد، و دوستداران را شایسته برخوردارى از الطاف محبوب مى سازد، این است که محبّت همراه با معرفت و شناخت باشد. در زیارت جامعه مى خوانیم:
«اللّهم… اسئلک اَنْ تُدْخِلَنى فى جُمله العارفین بهم وبحقّهم».
خداوندا! از تو مى خواهم که مرا در شمار عارفان به خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و آشنایان به حقّ آنان قرار دهى.
در بخش دیگرى از این زیارت که شیخ صدوق رحمه الله از امام هادى علیهالسلام نقل کرده است، امام علیهالسلام معارفى را تحت عنوان زیارت، بیان فرموده است که یک زائر باید بدانها توجّه داشته و آگاه باشد:
«اُشْهِدُ اللّهَ واُشْهِدُکم انّى موءمنٌ بکم وبِما امَنْتُمْ به».
خداى را به گواهى مى طلبم و نیز شما . خاندان رسالت . را شاهد مى گیرم که من به شما و نیز به باورهاى مورد قبول شما ایمان دارم.
«کافرٌ بعدوّکم وبما کَفَرْتُم به»
دشمنان شما را انکار من کنم و آنچه شما قبول ندارید، من نیز قبول ندارم.
«مُسْتَبْصِرٌ بِشأنکم وبضلالهِ مَنْ خالَفَکُمْ»
نسبت به شأن و منزلت شما بصیرت دارم و مى دانم که مخالفان شما در گمراهى به سر مى برند.
«مُوالٍ لکم وَلاَِوْلیائکم مُبْغِضٌ لاَِعْدائکم ومُعادٍ لهم».
شما و دوستانتان را دوست دارم و به دشمنان شما کینه مىورزم و آنان را دشمن مىدارم.
«سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ».
هر کس با شما سازش داشته باشد، من با او مسالمت دارم و هر کس با شما از درِ جنگ و ستیز درآید، با او ستیز خواهم داشت.
«مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقْتُمْ مُبْطل لِما اَبْطَلْتُمْ، مطیعٌ لکم، عارفٌ بِحَقِّکُمْ».
آنچه را شما حق بدانید من نیز حق مى دانم و آنچه را شما باطل شمارید، من نیز باطل شمارم، رهنمودهایتان را اطاعت مىکنم و به حق شما عارف و آگاهم.
این عبارتها گرچه به صورت دعا و زیارت بیان شده است، امّا هر جمله آن، در بردارنده معارفى است که در بسیارى از روایات و آیات قرآن مورد اشاره یا تصریح قرار گرفته است.
اقرار به این فضایل، براى شیعیان و اهل ولایت آسان است، امّا کسانى که با اهلبیت و مکتب آنان آشنایى ندارند، چه بسا گرفتار ابهام و حیرت شوند و از خود بپرسند که: به راستى اهلبیت علیهمالسلام چه کسانى هستند و چه جایگاهى دارند که باید به آنان ایمان داشت، مطیع و دوستدار آنان بود و از راه و روش دشمنان و مخالفان ایشان دورى گزید؟
حتّى گاه دیده شده است که برخى از ناآشنایان با مکتب اهلبیت، به شیعه اعتراض کرده اند که چرا شما این همه احترام و مقام را براى امامان خود قایل هستید! مگر آنها با سایر علما و مسلمانان چه فرقى دارند، چرا براى آنان بارگاه مىسازید و چرا از راههاى دور و نزدیک به زیارت ایشان مىشتابید!
زائران حضرت رضا علیهالسلام در پاسخگویى به این پرسشها و اعتراضها به دو گروه تقسیم مى شوند:
الف . برخى از پاسخ گفتن باز مى مانند و نمى دانند به این سوءالها و اعتراضها چگونه باید پاسخ داد.
ب . گروهى هم با بصیرت و آگاهى و معرفتى که نسبت به ساحت پاک امامان دارند، با گشاده رویى و شکیبایى و با دلایل قانع کننده، به این پرسشها پاسخ مى دهند.
آنچه از زائر شایسته حضرت رضا علیهالسلام انتظار مىرود، این است که بتواند در برابر منکران و مخالفان و ناآشنایان با مکتب اهلبیت علیهمالسلام ، سخن و دلیلى داشته باشد و با سکوت خود، منکران را جسور و گستاخ نسازد.
البته لازم به یادآورى است که هرگز انسان نمى تواند با خواندن یک یا چند کتاب مختصر، به مرتبه اى از دانش و معرفت برسد که هرگونه سوءال یا اشکالى را پاسخ دهد و به بحث و گفتگو با منکران بپردازد.
روش صحیح این است که ناآشنایان با مکتب اهلبیت علیهمالسلام را به اهل نظر و عالمان شناخته شده دینى که عمرى را صرف فهم و مطالعه مباحث دینى کرده اند راهنمایى کنیم و خود از بحث با آنان بپرهیزیم، زیرا بحث و مناظره نیاز به تخصّص و اطلاعات کافى دارد.
امّا اینکه توصیه مى شود، زائر باید اهل مطالعه و معرفت و فهم دینى باشد به خاطر این است که در برابر برخى سوءالها، گرفتار سردرگمى و حیرت نشود و دستکم براى خودش حجّت و دلیل داشته باشد.
امام کیست؟
پاسخ این سوءال را از کلام امام على بن موسى الرضا علیهالسلام مىآوریم:
«الامامُ کالشَّمس الطالعه المجلِّلَه بنورها للعالم»
امام چونان خورشید نورافشانى است که با نور خود روشنگر جهان است.
«وهى فى الافق بحیث لا تنالَها الاَیْدى والأبصار»
در جایگاهى قرار دارد که دستها و چشمها بدان نایل نمى شود.
«الامام الماء العذب على الظَّمآء»
امام، آب گوارایى است از پس تشنگى و عطش.
این تعابیر بلند در باره امام، عبارتهایى شاعرانه، ادبى و مبالغهآمیز نیست، بلکه بازگوکننده جایگاه و منزلت واقعى امام است، و به همین دلیل امام رضا علیهالسلام پس از این تعابیر بلند، به این سوءال نهفته در ذهن مخاطبان پاسخ مى دهد که: بهراستى نورافشانى امام در چه زمینهاى است و امام براى کدام تشنگى، مانند آب گوارا است؟
«والدّال على الهدى والمنجى مِنَ الرّدى»
امام، رهنماى بشریّت به سوى هدایت و نجاتدهنده آنان از پستى و فرومایگى است.
«الامام الانیس الرفّیق والوالد الشفیق والاخ الشقیق»
امام براى انسانها، همدمى رفیق، و پدرى مهربان و برادرى همانند است.
«والامّ البرّه بالولد الصغیر، ومفزع العباد فى الداهیه النَّآد»
امام به امّت خویش مهر مىورزد، همانند مادرى که به فرزند خردسال خود مهربان و نیکوکار است، امام پناهگاه بندگان خدا در مصیبتها و دشواریهاى عظیم است.
«الامامُ امینُ اللّه فِى خَلْقهِ و حُجَّتُه على عبادهِ و خلیفَتُه فى بلادهِ والدّاعى الى اللّهِ، والذّابّ عَنْ حُرُمِ اللّه».
امام، امین الهى در میان خلق و حجّت خداوند بر بندگان او و خلیفه پروردگار در جامعه بشرى است. امام مردم را به سوى خدا دعوت مى کند و از حریم ارزشهاى الهى و ساحت قدس خداوندى، پاسدارى مىکند.
«الامامُ المُطَهَّر من الذنوب، والمُبَرّأ عَنِ العیُوب».
امام از هر گناه، پاکیزه و از هر عیب و کاستى به دور است.
«المخصوصُ بالعلم، الموسومُ بالحلم، نظام الدّین».
امام داراى علم ویژه و حلم و بردبارى است و وجود او مایه استوارى دین است.
«وعزّ المسلمین، و غیظ المنافقین، و بَوار الکافرین».
امام مایه عزّت و سربلندى مسلمانان، و باعث ناخشنودى و نگرانى عمیق منافقان و عامل شکست و حقارت کافران است.
«الإمامُ واحدُ دَهْرِه، لایُدانیهِ اَحَدٌ ولا یُعادِلُه عالمٌ، ولا یُوجَد منه بَدَلٌ ولا لَهُ مثلٌ ولا نظیر».(۴)
امام، یگانه عصر خویش است، بهطورى که هیچ کس در شرافت و فضیلت به پاى او نرسد و در دانش به مرتبه او راه نیابد، همانندى براى او یافت نمىشود و مثل و نظیر ندارد.
«لِلاِْمام علاماتٌ: یکونُ اَعْلَمُ النّاس واَحْکَمُ النّاس، واَتْقَى الناس واحلم الناس، واشجع الناس واعبد النّاس، واسخى الناس.»(۵)
امام داراى نشانه هایى است: امام آگاه ترین، استوارترین، با تقواترین و بردبارترین مردم و از همه شجاعتر و عابدتر و با سخاوت تر است.
نگاهى دوباره
آنچه آوردیم، گوشه اى از فضایل و ویژگیهاى امام بود، در حالى که از کمالات امامان علیهمالسلام ، در روایات به شکل گسترده ترى یاد شده است. در عین حال همین موارد که به صورت خلاصه یادآور شدیم، بسیار شگرف و عظیم است.
این ویژگیها را در سه زمینه مى توان خلاصه کرد: ۱ . منزلت امام نزد خدا؛ ۲ . ارتباط امام با مردم ؛ ۳ . شخصیّت معنوى و علمى امام.
منزلت امام نزد خدا
. امین الهى در میان خلق .
. حجّت و دلیل خداوند بر مردم.
. خلیفه الهى در جامعه بشرى.
. دعوت کننده مردم به سوى خدا.
. پاسدار حریم ارزشهاى الهى.
ارتباط امام با مردم
. راهنماى مردم به سوى هدایت.
. انیس مردم، چونان پدرى دلسوز و مهربان.
. پناهگاه مردم در مشکلات و دشواریها.
. مایه عزّت مسلمانان و باعث خشم منافقان و رسوایى کافران.
شخصیت معنوى و علمى امام
. برترى نسبت به همه مردم به لحاظ علم و فضیلت.
. برکنارى از هر گناه و کاستى.
. برخوردارى از علم ویژه و دانش مخصوص.
. برازنده ترین به لحاظ شکیبایى، تقوا، شجاعت و سخاوت.
. عابدترین انسانها به درگاه خداوند.
انتخاب امام به اختیار خدا یا مردم؟
با توجه به مشخصّات و ویژگیهایى که براى امام برشمردیم، تعیین امام و شناسایى و انتخاب امام نمى تواند به انتخاب مردم باشد، زیرا انسانها نمى توانند تشخیص دهند که چه کسى داراى برترین مقام علمى و معنوى است و مبرّا از هر گناه، چه آشکار و چه پنهان.
مردم نمىتوانند با اندیشه و تجربههاى خود دریابند که چه کسى صلاحیّت خلافت الهى را دارد. تنها خداوند است که از دل همه انسانها با خبر است و مىداند که شایسته ترینِ انسانها براى بردوش کشیدن بار امانت و خلافت الهى کیست.
پاسخ به این سوءال را نیز از کلام امام على بن موسى علیهالسلام مى آوریم، چه اینکه وقتى آن حضرت وارد مَرو شدند، در میان مردم بحث از امامت مطرح گردید و اختلاف نظریه ها به وضوح پیدا بود.
شخصى به نام عبدالعزیز پیش امام آمد و از بحث و گفتگو و اختلاف نظر مردم درباره امامت خبر آورد! امام رضا علیهالسلام لبخندى زد و فرمود: اى عبدالعزیز! این گروه گرفتار ناآگاهى هستند و با نظریهپردازیهاى گوناگون، خود را گول زده اند!
سپس امام درباره این نظریه که «امام را باید خود مردم انتخاب کنند» فرمود:
«هل یعرفونَ قدرَ الامامَه ومحلَّها مِنَ الاُّمه فَیَجُوز فیها اختیارُهم».
آیا اینان اساساً اهمیّت و جایگاه امامت را در میان امّت اسلامى مىدانند و ویژگیهاى امام و رسالتى که بر دوش اوست تشخیص مى دهند تا بتوانند براساس آن معیارها، کسى را براى امامت انتخاب کنند!
«اِنَّ الامامه اَجَلُّ قدراً واَعْظَمُ شاْناً واَعْلامکاناً واَمْنَعُ جانباً واَبْعَدُ غَوراً من اَنْ یبلغها النّاس بعقولهم».(۶)
امامت، ارزشى والاتر، شأنى بزرگتر، جایگاهى برتر، موقعیتى فراتر و ژرفایى فزونتر از آن دارد که مردم بتوانند با ملاکهاى عقلى خویش، آن را اندازه گیرند و به آن برسند.
امامان علیهمالسلام به این مقام چگونه رسیده اند؟
وقتى سخن از جایگاه و منزلت امامان به میان مى آید، بهطور طبیعى این سوءال به ذهن مى رسد که: بهراستى امامان علیهمالسلام این مرتبه عالى و این شایستگى و صلاحیّت را چگونه و به چه دلیل یافته اند؟
قبل از پاسخ به این پرسش، یادآورى این نکته لازم است که این پرسش اختصاص به امامان ندارد، بلکه درباره همه انبیاى بزرگ الهى مانند نوح علیهالسلام ، ابراهیم علیهالسلام ، موسى علیهالسلام ، عیسى علیهالسلام و محمدبن عبداللّه صلی الله علیه وآله نیز همین مطرح بوده است که چرا خداوند، مقام نبوت و رسالت را به آنها داده و از میان خلق، آنان را برگزیده است؟
بنا بر این، پاسخ به این سوءال تنها متوجّه شیعه نیست؛ بلکه همه مسلمانان که به رسالت و مقام نبى اکرم صلی الله علیه وآله اعتراف و ایمان دارند، حتّى یهودیان و مسیحیان که به رسالت حضرت موسى علیهالسلام و عیسى علیهالسلام معتقدند باید به این سوءال پاسخ گویند.
و امّا پاسخ این است که چون خداوند داراى علم بی پایان و گسترده است، هنگامى که انسانها را آفرید، از همان آغاز مى دانست که مطیع ترین، عابدترین، و پرهیزگارترین بندگان چه کسانى هستند و براساس علم برتر خود، آنان را براى رسالت و امامت برگزید، تا دیگر بندگان خود را به سوى نور و پاکى هدایت کند.