- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
آیت الله محمدباقر ملکى در سال ۱۳۲۴ ه.ق، (برابر با ۱۲۸۵ه.ش)همزمان با مرگ مظفر الدین شاه قاجار و اوجگیرى نهضت مشروطه درمیان مردم شجاع آذربایجان، در یکى از قصبه هاى این خطه به نام «تُرک» یکى از بخش هاى مهم شهرستان میانه دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم حاج عبد العظیم که از شخصیت هاى پرنفوذ و متدین منطقه به شمار می آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. نوجوانیش مصادف با دوران ضعف وزبونى و انقراض پادشاهان قاجار بود. در آن زمان بر اثرغلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهاى اطراف، غارت اموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادى و عوامل مزدور و از خدا بیخبر آنان به اوج نهایى خود رسیده بود. این فقیه بزرگ در سن دوازده سالگى از نزدیک شاهد و ناظر خشک سالى و قحطی هولناک سال ۱۳۳۶ ق بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگى درهر کوى و برزن تلف می شدند. همه اینها اگرچه در ظاهر براى وى بسیار ملال آور و شکننده بودولى از سوى دیگر مشکلات و فراز و نشیب هاى زندگى از وى یک شخصیتى قوى و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابردشواری ها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاهش داشت و بهاین ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانه روزی احساس خستگى و دلتنگی نکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگى را جزو برنامه روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانى در کنار پدرگران قدرش به کار دشوار کشاورزى و تامین مخارج اقتصادی خانواده همت گمارد.
تحصیلات
حضور علماى بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضای مذهبی و فرهنگى مناسبى را در محیط خانواده به وجود آورده بود;از این رو آیت الله ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى ودینى و ویژهای یافت و به این صفت در میان مردم و هم سالانش ممتاز و معروف شد و از طرفى هم بر اثر عنایت و تشویق پدر،علاقه وافرى به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیت های کشاورزی، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبیات فارسى را درزادگاه خود آغاز کرد. نخست خواندن و نوشتن را از کتب رایج آنزمان، نزد اساتید فن آموخت و خط «مبین الملک گرمرودی» حاکم فارس را به عنوان سرمشق براى خود انتخاب کرد و داراى خطیب سیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت الله«سید واسع کاظمى ترکی» متوفای; ۱۳۵۳ ه. ق که از شاگردان برجسته و اعضاى جلسه استفتای مرحوم آخوند خراسانى صاحب کفایه الاصول بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین وریاض) را فراگرفت. سپس براى تکمیل آموخته ها و سیر در اعماق معارف و حقایق تشیع، در سال ۱۳۴۹ ق به مشهد مقدس مشرف شد. ودر جوار آستان قدس رضوى براى خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالیرا در نزد آیت الله «شیخ هاشم قزوینی»(متوفای; ۱۳۸۰ ق)فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادى را نزد «آیت الله شیخ مجتبی قزوینی»(متوفاى ۱۳۸۶ ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز درکرسى درس مرحوم «آیت الله شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکی» (م.۱۳۶۱ ق) آموخت و هم چنین دردرس خارج فقه مرحوم آیت الله«میرزا محمد آقازاده خراسانی» (متوفای; ۱۳۵۶ ق) شرکت جست ودر نهایت بخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل علوم و مباحث معارفى خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم علامه آیت الله العظمى «میرزا مهدى غروى اصفهانی» (متوفای;۱۳۶۵ ق) آموخت و در حدود سال ۱۳۶۱ ه. ق از محضر ایشان به دریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که این اجازه نامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت الله العظمى «سید محمد حجتکوهکمرى تبریزی» (متوفای; ۱۳۷۲ ه. ق) مورد تایید و تاکیدقرار گرفت. در بخشى از این اجازه نامه چنین آمده است: «…ایشان به مرتبه فقیهان ره شناس و مجتهدان دقیق النظر نایل آمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامت شکر کنند،زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازه دادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و نقل آنهارا دارم…»(۱)هنگام تحصیل این عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى و گرسنگی مستمر، با بحران هاى هولناک سیاسی، اجتماعى از قبیل: توطئه کشف حجاب، متحد الشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه بود. این جنایات تاریخى از سوى رضاخان تا آنجا در سرتاسر کشوربر مردم ایران تحمیل می شد تا این که منجر به وقوع قیام مردم مشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه ۱۲ربیع الثانى ۱۳۵۴) گردید. به طورى که اکثر طلاب مشهد در اثرفشارهاى مزدوران رضاخانى پراکنده شدند، و برخى هم، کسوت مقدس روحانیت را براى همیشه کنار گذاشته و به کارهاى دیگر روی آوردند.در این بین تنها عدهاى اندک که از ایمان قوى و اراده پولادین برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده واز حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت الله ملکی میانجى هم جزو این راست قامتان همیشه سرافراز بود که در برابرتندبادهاى برخاسته از سوى سلطه استعمار خارجى و استبداد رضاخانى سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثرشدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود; ولى این عالم تلاشگرهم چنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خودادامه داد و خلاء تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران و پر می کرد. معظم له در ضمن خاطراتش نقل میکرد:«در همان ایام اختناق روزى مرحوم استاد (آیت الله میرزا مهدی غروى اصفهانی) به بنده فرمود: البشاره! البشاره! رفقا را خبرکن می خواهم درس شروع کنم. دراین هنگام من بلافاصله به دوستان که حدود هفتیا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت الله حاج میرزا جوادآقا تهرانى و آیت الله مروارید اطلاع دادم، از همان روزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توام با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا می کردیم. روزى یکى ازدوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استاد ناراحت شد و دست به دعا و توسل زد و براى رهایى وى دعا نمود والحمد لله ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیرى برای طلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیارى از دوستان دیگر واینجانب گرفتار آزار و اذیت و توهین پلیس شدیم و خاطره هایی دراین مورد داریم. »
بازگشت به زادگاه
وی پس از حدود سیزده سال تلاش شبانه روزى در حوزه علمیه مشهد وتحقیق و تفحص در فروع، اصول و معارف اسلامى و تشیع و الهام ازبارگاه على بن موسى الرضا(ع) و نیل به مراتب والاى از علم ومعرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «تُرک» باز گشت.و در راه تشکیل خانواده با یکى از خاندان محترم سادات حسینی آن دیار، عقد وصلت بست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغ دین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعی رهبرى مذهبى و سیاسى بیش از صد پارچه آبادى و روستاهاى اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت;البته بخشى از این ایام مصادف با جنگ جهانى دوم (۱۳۵۹ ق) بودکه حضور فعال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمی برای توده مردم و منزل ساده و بی آلایش وى همواره پناه گاه مظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان به شمار می رفت. او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استادبزرگوارش، مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدى غروى اصفهانی، ارتباط مکاتبه اى برقرار می کرد و بدین ترتیب از راهنمایی هاى استادبهره هاى وافر می برد. یک مورد در سال ۱۳۶۴ ه. ق مرحوم آیت الله غروى اصفهانی نام هاى به شاگردش می نویسد و در آن ضمن تکریم وتجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت الله ملکی میانجی، یک سرى دستورالعمل هایی علمی، اخلاقى و… را به وی توصیه می کند. از آن جمله تاکید می نماید: «با توجه به مقام علمی، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه برای ابلاغ رسالت خطیر و انجام وظایف مهم دینى و نشر فرهنگ اهل بیت(ع)حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم رابه آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانی دوم موکول می کند.
ایفای نقش ماندگار
آیت الله ملکى میانجى تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیه استادش جامه عمل بپوشاند، ولى حوادث ناگوارى سرنوشت او را رق مدی گر زد. پایان جنگ جهانى دوم، منتهى به اشغال سرزمین آذربایجان، توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادی ارتش سرخ شورویدر ایران) شد و در این هنگام وى هرگز حاضر نشد سنگر خویش راخالى و رها کند; بلکه به خاطر دفاع از دین و ناموس مردم و حفظ حراست از تمامیت ارضى کشور، علم مبارزه بر ضد عوامل حکومت کمونیستى شوروى را بر دوش گرفت. و هم چنان این پرچم مقدس کفرستیزى را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده ازچهره خائنان کنار زد. در این غائله اغلب عناصر مذهبى با جبهه مشترک (متشکل ازمالکین، خوانین، سلطنت طلبان، دولت مردان و…) بر ضد دمکرات هاو تودهای ها فعالیت می کردند از جمله در این راه تشکیلاتى هم به نام جمعیت خیریه را بنا نهادند ولى آیت الله ملکى به این گروه ودیگر دسته ها نپیوست و به عنوان یک روحانى آزاداندیش و رهبرمذهبی، از موضعى مستقل و کاملا اسلامى و بر علیه دشمنان دین واستقلال کشور شورید. و در طول این غائله تاریخی هم چون پدریدردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتی هدایت کسانی که در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر وبزرگوارانه کوشید. پس از فرار کمونیست ها و ختم غائله نیزدرادامه وظایف دینی، نسبت به جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائل اخلاقی، رسیدگى به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم بویژه ستمدیدگان و زنان و اجراى احکام و شعایر اسلامی، حساسیت ویژه ایاز خود نشان داد. از این رو حضور وى در منطقه براى برخى از مالکین و خوانین ستمگر سخت گران آمد و لذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبت به وى گرفتند. آنان در یک ترفندى از پیش طراحی شده، دوستداران این عالم مجاهد را بازداشت، شکنجه و زندانى کردند، فضاى رعب ووحشت عجیبى را ایجاد نمودند تا جایى که وى در ۱۳۷۸ ه. ق پساز ۱۶ سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد.
هجرت به قم
ایشان در سال ۱۳۷۸ ه. ق هنگام ورود به شهر مقدس قم با تکریم و احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، آیت الله العظمی بروجردی(ره) و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت،و در جوار کریمه اهل بیت(ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیرکلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل، دانا و کوشا تربیت نمود. آیت الله ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمی علاقه اى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح می داد. او تا سال۱۳۷۱ ش با این که ۸۸ سال سن داشت، روزی دوازده ساعت کار وتحقیق علمى می کرد.
جایگاه علمى
طریق تحقیقى و شیوه استنباطى آیت الله ملکی، همان سیره و اسلوب فقهاى اصولى شیعه در طول تاریخ بود. او در رشته های; فقه،تفسیر و کلام تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوه فقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود،عمل می کرد; یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصول دین نیز به اجتهاد و تفقه، مبتنی بر این سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمى از فقاهت می دانست.«مکتب معارفی» که مرحوم آیت الله ملکی میانجى در پرتو آن بردفاع از آرمانهاى اعتقادى اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راه صحیح (قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین وعقل) اسلام را ترسیم می کند و به نظر این عالم اندیشمند، مکتب تشیع، یک مکتب غنى است و در ارائه آرمان هاى اعتقادى اسلام و…وامدار مکاتب دیگر نمی باشد، وى اگرچه نسبت به علم و عقل جایگاه ویژهاى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به «علم» سوگندیاد می کرد; ولى هرگز «این همانی» بحث هاى عقلانى با فلسفه راقبول نداشت و ترویج دیدگاه هاى فلسفى و عرفانى متاثر ازاندیشه های دانشمندان بیگانه یونانى و… را که به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالی، تضعیف اسلام وانحراف از صراط مستقیم تلقى می کرد. او میگفت: با توجه به «انالدین عند الله الاسلام»، مکتب راستین اسلام برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیلترین باورهای اعتقادى خود عاجز شده، دست تکدى به سوى سایر مکاتب و تمدن هادراز بکند; بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده وهمواره در مقابل اندیشه هاى کهن یونانى و ما قبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را چه از بعد حقیقت آن که داراى عصمت ذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکام عقلی، بیش از دیگران مورد تاکید قرار داده است. هم چنین او براین باور بود که علاوه بر معارف دینی، مسلمانان در علوم و فنون دیگر مانند: تاریخ، جغرافیا، ریاضیات، علوم تجربى و..باتمام گستردگی اش که محصول مشترک تمدن بشرى به شمار می آید، بایدبه گونه اى ابتکار، نوآورى و رشد از خود نشان بدهند که هیچ وقت نیازمند بیگانگان نباشند. آیت الله ملکى در دفاع از تفکر خود اگر چه با مسلک برخى ازشخصیت های فلسفى و عرفانى مخالف بود و آراء آنها را زمینه«مسخ» قرآن و عقاید دینى می پنداشت; اما هیچ وقت گستاخی به ساحت بزرگان را نمی پسندید و خود را نیز از تقابل و خودنمایی به دور می داشت. همواره نسبت به شخص آنها احترام قایل بود ودیگران را نیز به حفظ حریم و تکریم آنان توصیه می نمود و هنگام نقد و یا رد افکارشان به گونه غیر مستقیم و با کنایه از ایشان نام می برد.(۲) از این رو وقتى کسى در بین مردم و در حضور این عالم بزرگوار به یکى از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمی ایشان بود، اسائه ادب کرد، آیت الله ملکى به اظهارات وى اعتراض نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.
مناظرات و مباحثات علمى
آیت الله ملکی، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسیر، به عنوان یکی از اساتید «مکتب معارفى خراسان»(۳) در حوزه علمیه قم به تدریس و تالیف اشتغال داشت، افزون بر این، بخشى از حیات علمی این عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه هاى علمى تشکیل می داد. اوبارها با علمای فرق و مذاهب اسلامى غیر شیعى به مناظره نشسته بود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشه هاى جهان تشیع قرار داشت. گفتمانه اى علمى متعدد وى با بسیارى از اهل فکر بااندیشه هاى مختلف، مدتهای مدیدى ادامه پیدا کرد و برخى ازچهره هاى طرف گفتگو هم اکنون از اندیشمندان و شخصیت هاى بزرگم عاصر محسوب می شوند. بیشتر بحث هاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور میزد; ولیاو در بعد «فروع دین» هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشتاز جمله در سال های پیش، که یکى از اخباری هاى مقدس و بسیار قوی(از پیروان تفکر مرحوم محمد امین استرآبادی) ساکن جنوب غرباستان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش «گرمرود» نفوذ کرده و دست به فعالیت علیه مسلک تفقه و اجتهاد زده بود، یک بار هم براى مناظره با آیت الله ملکى به مرکز بخش گرم رود (تُرک) آمده بود; اما در مباحثه با ایشان شکست سختى خورد و فورا باناراحتى منطقه را ترک گفته بود.
شاگردان
این فقیه پرتلاش افزون بر فعالی هاى تحقیقی، تفسیرى و معارفی،به تربیت شاگردانى چند همت گماشت. از آن جمله:
حضرات آیات وحجج اسلام:
۱. شیخ محمد على حقی(ره)
۲. شیخ اسد الله ربانى سرابی(ره)
۳. شیخ حسین ربانی(ره)
۴.محمد عبایى خراسانی
۵. میرزا ابراهیم علیزاده اروموى
۶. میرزا احمد ارجمند مشکینی
۷. سیدعلى اکبر تقوى قزوینی
۸. میرزا ایوبگرمرودی
۹. سید هادى عظیمى تُرکی
۱۰.سید بهلول سجادى مرندی
۱۱. سید بهاء الدین علوى هشترودی
۱۲. سید محمد على جلیلی
۱۳.شیخ حسن احمد تُرکی
۱۴. میرزا عین الله حسنی
۱۵.رضا برنجکار
۱۶. محمد بیابانى اسکویی
۱۷. سید رضا حسینى مرندی
۱۸. محمد هادى ابراهیم نژاد قوچانی
۱۹. محمد مهدى ابراهیمنژاد قوچانی
۲۰. میرزا رفعت الله حامدی
۲۱. على ملکى میانجی
فعالیت فرهنگی
تاسیس کتابخانه این مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام جعفر صادق.ع.) در سال۱۳۵۶ ش به همت آیت الله ملکى تاسیس گردید و زیر نظر فرزندایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستای ترک قرار دارد و کتابهاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار می گیرد، و در زمستان ها کلاس های تعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.
احداث دانش سرا
این مرکز آموزش در پى تلاش هاى بی دریغ معظم له، اخیرا در زادگاه ایشان به مساحت ۶۵۰۰۰ متر مربع تاسیس شده که در رشد وشکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیارنقش آفرین بوده است.
تالیفات و آثار علمى
آیت الله ملکى در کنار فعالیت هاى اجتماعى و عبادی، کار پژوهش وتدریس را ادامه داد و کتب ذیل یادگار تحقیقات علمى اوست:
۱. بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن پیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع «شفاعت» بحث می کند. باراول سال ۱۴۰۰ ه. ق در قم و در دومین بار در سال ۱۴۰۲ ه. قدر بیروت به چاپ رسیده است.
۲. تفسیر فاتحه الکتاب کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره مبارکه حمد است که از سوی انتشارات «دار القرآن الکریم» قم در سال ۱۴۱۳ ه. ق چاپ شده است.
۳. توحید الامامیه در این کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علمو عقل، شناخت خداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معناى عرش،کرسی، مشیت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداءو… از دیدگاه «مکتب معارفى خراسان» مورد بحث و بررسى قرارگرفته است. این کتاب از سوى انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی» در سال ۱۴۱۵ به چاپ رسیده است.
۴. تفسیر مناهج البیان، (۶ جلد) شامل جزءهاى ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۲۹ و ۳۰ از قرآن کریم است که هرکدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است.مسئولیت چاپ این تفسیر گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» برعهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است. ۵. نگاهى به علوم قرآنى این کتاب نیز یکی دیگر از آثار آیت الله ملکى میانجى است که توسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمام آقاى على ملکى میانجی، توسط نشر «خرم»، بهار ۱۳۷۷ در قم به چاپ رسیده است.
۶. الرشاد فى المعاد; مخطوط
۷. تقریرات کامل درس اصول آیت الله میرزا مهدى غروی اصفهانی;مخطوط
۸. رساله اى در حبط و تکفیر; مخطوط
۹. رساله اى در خمس; مخطوط
۱۰. رساله اى در احکام میت; مخطوط
۱۱. نوشتارى در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواریث
وفات
سرانجام این فقیه، مفسر و شاگرد ممتاز مکتب تشیع ، پس از ۹۵ سال زندگى افتخارآمیز در شب جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۷۷ ه. ش (برابر با دهم صفر ۱۴۱۹ ه. ق) دعوت حق رالبیک گفت و به سراى باقى شتافت. پیکر پاک این فقیه بزرگ با شکوه خاص و با شرکت آیات عظام و علماى اعلام و جمع کثیرى از طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم، شهر مقدس قم تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرت معصومه(س)، به خاک سپرده شد.