- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
محمد علم الهدى(۱) اول ربیع الاول سال ۱۰۳۹ هـ .ق. در شهر کاشان ـ در خانواده روحانى و اهل علم و ادب ـ متولد شد.(۲) ان عالم دینی از خاندان نامدار کاشان است. در این مقاله به زندگینامه و فعالیتهای علمی و فرهنگی او پرداخته شده است. پدرش محمد ملقب به محسن فیض کاشانى (متوفاى ۱۰۹۱ هـ .ق) دانشمندى فقیه، محدثى بزرگ، فیلسوفى ربانى، ادیبى شاعر، زاهدى با ورع، عارفى سالک، متفنن در فنون مختلف علوم اسلامى از شاگردان ملا صدرا (متوفاى ۱۰۴۵ هـ .ق.)، سید میر محمدباقر داماد (متوفاى ۱۰۴۱ ق.) است.(۳)
وى داراى آثار متنوعى است که به بعضى از آن ها، اشاره مى شود: الوافى، سفینه النجاه فى طریقه العمل، عین الیقین، حق الیقین، علم الیقین، الاصول الاصیله، رساله الجمعه، التفقه، نفى التقلید و....(۴)
مادرش، زینب (متوفاى ۱۰۹۷ ق.) بانویى دانشمند و با کمال، دختر احیاگر فلسفه و صاحب مکتب حکمت متعالیه، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازى نویسنده کتاب اسفار اربعه است.(۵)
جدّش، علامه رضى الدین شاه، مرتضى اول، فرزند شاه محمود، دانشمندى ماهر که در علوم مختلف مهارت داشته، مثل فقه، اصول، تفسیر، کلام، فلسفه، شعر و داراى کمالات معنوى است.
استادان وى ملا فتح الله کاشانى، سید حسین فامیلى، میرزا ضیاءالدین محمدبن محمود رازى و دیگران هستند که از آن ها نیز نقل روایت کرده است.
وى در تاریخ (۱۵ جمادى الآخر ۱۰۰۹ هـ .ق) در کاشان بدرود حیات گفت.
جدّ اعلایش، تاج الدین شاه محمود فرزند على کاشانى، از دانشمندان مشهور کاشان، فیلسوفى متألّه، محدثى ماهر و عارفى شاعر بود که در شعرش به «فقیر» متخلص است ناگفته نماند که شاه محمود کاشانى غیر از علامه شاه محمود بافقى یزدى، علامه شاه محمود میمندى شیرازى، سید شاه محمود سلامى شیرازى و شاه محمود گیلانى بوده است و همه در یک عصر زندگى مى کرده اند.(۶)
شیخ محمد علم الهدى از خاندان معروف فیض کاشانى است، خاندانى که شخصیت هاى آن در افتخار و شهرت، پرآوازه است. دانشمندان بزرگى در رشته هاى مختلف علوم اسلامى مانند، اصول، کلام، فقه، فلسفه، حدیث، تفسیر و ادب از آن برخاسته و منشاء خدمات علمى، فرهنگى و اجتماعى چشمگیر بوده و هستند.
ویژگى هاى خاص این خاندان، کثرت عالمان و فرهیختگان در طول زمان هاى طولانى و نسل اندر نسل بوده است کمتر خاندانى را مى توان یافت که طبقه بعد از طبقه بیشتر افراد آن عالم و دانشمند بوده و دستى بر بوستان علم و ادب داشته باشد. با این که خاندان ابوعلى طبرسى، علامه حلى، شهید ثانى، شیخ بهایى و امثال آن داراى عالمان و صاحبان فضل و کمال بوده اند ولى کثرت افراد عالم در آن خاندان ها از چند نسل فراتر نمى رود.
اما خاندان فیض کاشانى در طول زمان هاى مختلف از دانشمندان و فقیهان بزرگ برخوردار بوده و هر کدام از آنها جزء مفاخر جهان اسلام به شمار مى رود به طورى که شمارش نام آن ها خود دفترى مستقل مى طلبد.(۷) در این جا به ذکر بعضى از مفاخر این خاندان بسنده مى شود.
شاه مرتضى دوم فرزند محمد مؤمن فرزند شاه مرتضى اول، شاه افضل فرزند محمد مؤمن، ابوصلاح محمدصالح فرزند عبدالغفور فرزند شاه مرتضى اول، محمدهادى فرزند شاه مرتضى دوم، محمد مؤمن مدرس فرزند عبدالغفور فرزند شاه مرتضى اول، مولى نورالدین محمد مشهور به اخبارى فرزند شاه مرتضى دوم، بهاءالدین محمد فرزند مولى نورالدین اخبارى و…(۸)
تحصیلات
از تحصیلات شیخ محمد علم الهدى، مطلبى در کتاب هاى شرح حال نویسان نیامده است. ولى آن چه مسلم است. و از شرح حال علمى و تألیفات، مشایخ و شاگردان او بر مى آید، این است که: آن بزرگوار تحصیلات مقدماتى و عالى حوزه علمیه را در محل تولدش کاشان نزد استادان بنام آن شهر، به ویژه ملاصدرا و پدر عالمش فیض کاشانى، فرا گرفته است، و به درجه عالى علم و اخلاق، دست پیدا کرده و از بزرگان آن عصر نیز مفتخر به اجازه اجتهاد و روایت شده است.(۹)
استادان و مشایخ
۱. محمدمحسن فیض کاشانى نویسنده الوافى.
۲. محمد مؤمن، عبدالغفور (متوفاى ۱۰۷۰ هـ .ق) از فرزندان رضى الدین شاه مرتضى اول.
۳. شیخ محمد بن حسن حر عاملى نویسنده وسائل الشیعه.
۴. میر سید على نواب فرزند سید حسین حسینى مرعشى سلطان العلماء.
۵. محمدمهدى بیدگلى کاشانى از شاگردان شیخ بهایى.
۶. محمدباقر فرزند محمد مؤمن سبزوارى نویسنده الذخیره.(۱۰)
۷. سید نعمت الله موسوى جزائرى:(۱۱)
وى از دانشمندان بنام عصر خویش بوده، و داراى آثار متعددى است از جمله: شرح تهذیب الاحکام در ۱۲ جلد، شرح استبصار، شرح عوالى اللآلى، الانوار النعمانیه و نوادر الاخبار است.(۱۲)
۸. عبدالله مجلسى(۱۳)
وى فرزند محمدتقى مجلسى اصفهانى (متوفاى ۱۰۸۴ هـ .ق.) واعظى عالم، محدث آگاه به علم رجال، عابدى باتقوا و برادر بزرگتر علامه مجلسى ـ نویسنده بحارالانوار ـ است. او از شاگردان پدرش (محمدتقى مجلسى) در اصفهان بود. از جمله آثار به جا مانده از او «شرح التهذیب» شیخ طوسى است.(۱۴)
ترویج مکتب اهل بیت(علیهم السلام)
سید محمد علم الهدى، علاوه بر تدریس علوم مختلف، تربیت شاگردان و مبلغان، تألیف و تصنیف، در ترویج مکتب اهل بیت عصمت و طهارت ـ صلوات الله علیهم ـ بسیار کوشا بود، خانه اش همانند مراکز فرهنگى محل رفت و آمد نویسندگان، قاریان قرآن، طالبان علم و معرفت و مستنسخین کتاب بود، که هر کدام براى کسب فیض و ارائه خدمات علمى ـ فرهنگى تحت سرپرستى علم الهدى راهى منزل او مى شدند.
مراکز دیگرى را نیز معین کرده بود تا جویندگان معارف اهل بیت(علیهم السلام) به آن جا مراجعه کنند از آب زلال معرفت الهى که از سرچشمه احادیث و روایات ناب معصومین مى جوشد، جان هاى تشنه خود را سیراب سازند.
استنساخ کتاب
آیت الله شیخ محمد علم الهدى، علاوه بر این که شاگردان خود را به کتابخوانى و نسخه بردارى از آن ها، تشویق مى کرد، خود نیز در این راه قدم هاى فراوانى برداشت. به ویژه او داراى خطى نیکو و بسیار زیبا بود، بر خط هاى نسخ و نستعلیق احاطه کافى داشت و بیشتر کتاب هاى خود را با خط نستعلیق مى نوشت.
کتاب هاى فراوانى را با خط زیباى خود نسخه بردارى کرده، و در اختیار جویندگان علم و دانش قرار مى داد مانند کتاب هاى ذیل:
المحجه البیضاء فى احیاء الاحیاء، جهاز الاموات فى امّهات مسائل الجنائز و احکام الاموات، در سال ۱۰۵۷ هـ .ق.، نهایه الاحکام علامه حلّى در سال ۱۰۹۰ هـ .ق.، انوارالحکمه فى تلخیص علم الیقین در سال ۱۰۸۵ هـ .ق. و…(۱۵)
سفرها
شیخ محمد علم الهدى، در طول عمر بابرکت خود سفرهاى متعددى به نقاط مختلف جهان اسلام، کرده است که بیشتر، همراه پدر بزرگوارش و فرزندان و جویندگان علم و معرفت بوده است. وى در تمامى سفرهایش، مشغول تألیف، تصنیف، پرسش و پاسخ هاى علمى بوده و در هیچ حالى از یاد گرفتن و یاد دادن به دور نبوده است.
سفرهاى شیخ محمد علم الهدى به شهرها و اماکن علمى و مذهبى مثل اصفهان، شیراز، قم، نجف، کربلا، خراسان، مکه و مدینه منوره بوده است.
سفرهایى که از ایشان به ثبت رسیده است عبارتند از:
۱ ـ سفر به مشهد مقدس ـ به قصد زیارت مرقد مطهر امام رضا(علیه السلام) ـ به همراه برادرش معین الدین احمد و مادر گرامیش. این سفر روز چهارم ذى الحجه سال ۱۰۸۵ هـ .ق. شروع و در سال ۱۰۸۶ هـ .ق. به پایان رسید.
۲ ـ سفر به کشور عراق به قصد زیارت عتبات عالیات، که در سال ۱۰۹۴ اتفاق افتاده، زمان بازگشت سال ۱۰۹۵ بوده است.
۳ ـ سفر به شهر مقدس قم در سال هاى ۱۰۶۳ و ۱۰۶۵ هـ .ق. جهت زیارت بارگاه حضرت معصومه(علیها السلام).
۴ ـ سفر به بیت الله الحرام در سال هاى ۱۰۶۶ و ۱۰۶۸ هـ .ق. که از طریق عراق صورت گرفته است.
۵ ـ سفر به مازندران همراه با پدرش در سال ۱۰۷۰ و ۱۰۷۶ هـ .ق.(۱۶)
و اما سفر آن جناب به مازندران به چه هدفى بوده است چیزى در منابع تاریخى بدست نیامد.
تألیفات
محمد علم الهدى، از هوش و استعداد سرشارى برخوردار بود و از آن نیز، بهره هاى فراوانى برد. او توانایى خارق العاده اى در پژوهش و کشف ارتباط بین مسائل هر علمى داشت از این رو در خلق آثار و کشف مسائل جدید، ید طولایى داشت. به طور کلّى آثار ارزشمند او، داراى چند ویژگى است، که در آثار کمتر دانشمندى، آن ویژگى ها به چشم مى خورد.
یک. تنوع در موضوعات و علوم اسلامى است. ایشان در دانش هاى فقه، اصول، تراجم، ادبیات،حدیث، عقاید، عرفان، تفسیر و سایر علوم اسلامى داراى آثار ارزشمند و متعددى است.
دو. نوآورى در مبانى و مسائل علوم یاد شده.
سه. آثار ایشان با قلمى روان، رسا و همراه با مضامین بلند و معانى عمیق علمى است. وى با این که فارسى زبان بود، ولى اکثر کتاب هایش را به زبان عربى فصیح و بلیغ نوشته است.
چهار. توجه زیادى به نیاز جامعه از نظر علمى و فرهنگى داشت، از وجود شبهات و تهاجم افکار ناپاک در سطح جامعه آن روز مطلع بود.(۱۷)
پنج. با این که او در خیلى از مسائل علوم، داراى نوآورى، دقت کم نظیر، قاطعیت در آراء و دیگر ویژگى ها است با این حال، در هیچ کدام از آن ها خودستایى و تکبر دیده نمى شود، بلکه فروتنى، خضوع و احساس او نسبت به مسائل مطرح شده، به خوبى نمایان است.
ایشان (محمد علم الهدى) از نظر دانش و کمال معنوى، فردى ممتاز و از دانشمندان صاحب نظر در علوم مختلف اسلامى است، حتى در بعضى از جهات علمى بر پدر علامه اش، (فیض کاشانى) رجحان دارد ولى متأسفانه در مورد زندگانى علمى و معنوى وى، بسیار کوتاهى شده است، بیش تر آثار او در کنج کتابخانه ها به صورت خطى باقى مانده، ـ جز تعدادى کمى از آن ها ـ احیا نشده است. که همت مسئولان فرهنگ تشیّع را در این زمینه مى طلبد.
آثار ارزشمند این عالم ربانى عبارتند از:
۱. الاجازات: کتابى است که اجازه نامه هاى قدما و متأخرین در آن جمع آورى شده است.
۲. ارث الزوجه: رساله اى است در مورد ارث زوجه اى که داراى فرزند نیست.
۳. الاناره عن معانى الاستخاره: کتابى است در موضوع استخاره و احکام همراه با استدلال، که در سال ۱۱۱۰ هـ .ق. آن را تمام کرده است.
۴. اساس الاسلام: کتابى است در مورد سیر و سلوک و عقاید حقه شیعه.
۵. بهجه المهج: کتابى است در موضوع صلوات بر ائمه معصومین(علیهم السلام) که نسخه اصلى آن به صورت خطى در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.
۶. تحفه الابرار: کتابى است در عقاید و اخلاق، به زبان فارسى که در سال ۱۱۰۰ هـ .ق. نوشته است.
۷. تعلیقه على مقدمات الوافى.
۸. تعلیقه على المدارک: موضوع آن فقه است، که نقطه نظرات خود را در مورد مسائل مندرج در کتاب المدارک علامه سید محمد موسوى عاملى، نگاشته است.
۹. تعلیقه على خلاصه الرجال: در این کتاب «تعلیقات شهید ثانى بر کتاب خلاصه الرجال علامه حلى» را آورده و سپس تحقیقات خود را در مورد احوال راویان حدیث، بر آن اضافه کرده است.
۱۰. التعلیقه على مفاتیح الشرایع: این کتاب غیر از آن شرحى است که بر مفاتیح الشرایع فیض کاشانى نوشته است. این کتاب را در سال ۱۰۹۲ هـ .ق. به رشته تحریر درآورده است.
۱۱. الجامع فى الاصول و الفروع و الاخلاق.
۱۲. جناح الجناح فى الادعیه: در رابطه با «دعا» است. در سال ۱۰۸۶ هـ .ق. آن را پاک نویس کرده است.
۱۳. الجامع فى العرفان.
۱۴. الحاشیه على مفاتیح الشرایع: نام اصلى آن مفتاح المفاتیح است.
۱۵. حاشیه على اصول الکافى: نسخه اصلى آن در کتابخانه شخصى آیت الله محمدمهدى فیض مهدوى در کرمانشاه دیده شده است.
۱۶. حق گزار: کتابى است در رد افکار و عقاید صوفیه، به زبان فارسى که، در سال ۱۰۹۹ هـ .ق. آن را نوشته است.
۱۷. حلیه الاهتداء: کتابى است در رابطه با صلوات بر اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام).
۱۸. خردپرور در تنبیه صوفیان خیره سر: کتابى است به زبان فارسى، درمورد رد افکار صوفیان. در آخر این کتاب، از موضوعاتى مانند اخلاق، موعظه و تهذیب نفس، با استناد به اخبار اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) سخن گفته است.
۱۹. الخُطب: در این کتاب، خطبه هایى که در نماز جمعه، عیدها، مجالس وعظ و خطابه ایراد کرده، آورده است.
۲۰. دیوان شعر فارسى.
۲۱. دیوان شعر عربى.
۲۲. درایت نثار: این کتاب در نقد افکار و عقاید صوفیه است به زبان فارسى در سال ۱۱۰۷ هـ.ق. در قمصر کاشان نوشته است. نسخه اى از آن در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.
۲۳. دلیل الحاج: درباره مناسک حج است به زبان فارسى.
۲۴. رساله فى بیان المصطلحات الرجالیه:
۲۵. رساله فى توارث الحقوق من حقِّ الخیار و غیره.
۲۶. رساله فى بطلان العول و التعصیب.
۲۷. رساله فى تحقیق مسئله الاجماع.
۲۸. زبور الهى: موضوع آن ادعیه، آداب و اعمال، به زبان فارسى که در سال ۱۱۱۵ هـ .ق. چندى قبل از وفاتش نوشته است.
۲۹. زیبنده اسفار در ارتکاز اذکار بدعت شعار: کتابى است فارسى، در رد عقاید صوفیه.
۳۰. الزلفى: کتابى است عربى، که در سال ۱۰۸۵ هـ .ق. نوشته است.
۳۱. سلاله المعیار فى اسعار الاشعار. این کتاب غیر از کتاب معیار الاشعار است که بعداً ذکر خواهد شد.
۳۲. سرمایه زندگى و پیرایه زندگى: این کتاب به زبان فارسى در مورد موعظه است.
۳۳. سرور صدورالعارفین الاولیاء: در رابطه با کیفیت ابلاغ تحیت، ثنا بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت است. به سال ۱۱۰۴ هـ .ق. در کاشان، نگاشته است. این کتاب در کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى در قم، موجود است.
۳۴. شرح مفاتیح الشرایع: نسخه کامل آن، در کتابخانه آیت الله فیض مهدوى در کرمانشاه و مدرسه سپهسالار تهران یافت شده است.
۳۵. شرح لطیف على نهج البلاغه.
۳۶. شرح على مقامات الحریرى.
۳۷. شرح نهج البلاغه: این کتاب ناتمام مانده است.
۳۸. شرح دعاء السمات.
۳۹. شعائر الایمان فى بیان حسنات الجوارح و سیئات الابدان: کتابى است فارسى که در سال ۱۰۹۸ هـ .ق. در قمصر، نوشته است.
۴۰. عروه الاخبار.
۴۱. العلماء فى فضائلهم و انّهم خلفاء الائمه.
۴۲. عزت نگار در ستایش علماء درایت نثار: موضوع آن، فضیلت علماء و مناقب آن ها است. به فارسى نوشته شده است.
۴۳. عبرت نگار: این کتاب را به زبان فارسى، در مورد مواعظ نوشته است.
۴۴. فهرست ابواب کتاب الوافى.
۴۵. قامع الاحظار: به زبان فارسى است، در سال ۱۰۹۱ هـ .ق. تمام کرده است.
۴۶. اللئالى المنثوره من الأخبار المأثوره.
۴۷. المکاتیب و الانشا: این کتاب شامل نامه هایى است که به اهل فضل و ادب، نوشته و یا از آن ها، دریافت کرده است.
۴۸. مرقات الجنان الى روضات الجنان: در رابطه با ادعیه و آداب نماز است. در سال ۱۰۸۷هـ .ق. آن را تمام کرده است.
۴۹. المستدرک على کتاب الوافى.
۵۰. معادن الحکمه فى مکاتیب الائمه: در مورد مکاتبات ائمه(علیهم السلام) به دیگران است. در واقع استدراکى است بر نهج البلاغه، و بعضى از نامه هایى که حضرت امیر نگاشته، در نهج البلاغه نیامده است، در این کتاب آورده شده است. این کتاب را در سال ۱۱۰۳ق نوشته است و به همت مرحوم آیت الله مرعشى نجفى با تعلیقات آیت الله على احمدى میانجى در دو جلد به چاپ رسیده است.
۵۱. الکشکول.
۵۲. المناجات مع قاضى الحاجات.
۵۳. منحه الابرار.
۵۴. مجلاه الفوائد فى تعداد ما یراد من الخصال و یزاد: این کتاب به زبان فارسى است، در مورد اخلاق نوشته شده است.
۵۵. معیار الاشعار فى العروض و القوافى: کتابى است به زبان فارسى، در مورد عروض و قافیه در سال ۱۰۹۶ هـ .ق. آن را نوشته است.
۵۶. مجموعه الموالید و الوفیات و السوانح العمریه.
۵۷. نضد الایضاح.
۵۸. الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز.
۵۹. وسیله القبول فى الصلاه على آل الرسول(علیهم السلام).
۶۰. الهیئه و النجوم و احکام الکواکب.
۶۱. سلاله الاعتبار فى عیار الاشعار.
علاوه بر کتاب هایى که ذکر شد مجموعه دیگرى نیز دارد:
الف) مجموعه اى است داراى ۱۱۲ صفحه، نامه هاى خود و پدر بزرگوارش و نیز بعضى از اجازه نامه ها در آن آمده است.
ب) مجموعه بزرگى است از نامه ها که به علماى معاصر خود نوشته است و برخى از نامه هاى پدرش به علماى معاصر را نیز در آن آورده است مثل نامه شیخ محمد علم الهدى به سید ماجد بحرانى و نامه علامه میرزا محمدسعید حکیم.
ج) مجموعه دیگرى از نامه هاى او است که به علماء، وزراء، صاحب منصبان و شاگردان خود نوشته است.(۱۸)
اشعار
محمد علم الهدى، علاوه بر دارا بودن مدارج علمى و کمالات معنوى، ادیبى توانا، شاعرى با احساس و داراى طبعى ظریف بود. نوشته هاى نثر و نظم او به زبان هاى فارسى و عربى در نهایت سلیسى و روانى، رسایى و گویایى همراه با مضامین بلند و عمیق، شاهد گفتار ما است. اشعار به جامانده از این ادیب بزرگ گویاى طبع بلند و قدرت سرشار او بر خلق آثار پرمعنا است و نشانه احساس عمیق او نسبت به یافت ها و باورهاى اوست.
چند نمونه از اشعار فارسى و عربى آن بزرگوار چنین است:
فارسى
تا کى باشى اسیر تدبیر امل *** تا چند خورى فریب تسویف عمل
غافل تا چند باشى از وقت رحیل *** اندیشه کن از ورود هنگام اجل(۱۹)
* * *
آن کس که نیک داشت ز نام دلم دلش *** آمد نیاز جو بسلام دلم دلش
یارى کشیده به دام دلم دلش *** چون یار دلبرى شده رام دلم دلش
مى داشت گر خبر ز مقام دلم دلش *** مى بود بى مضایقه رام دلم دلش
اول شکسته سینه دل را به سنگ یار *** آخر گرفت باده ز جام دلم دلش
شرم آمدش که نیست مقام دلش دلم *** رشگ آمدم که هست مقام دلم دلش
نتوان گسست رشته سودا ز زلف یار *** پیوسته مو بمو بتمام دلم دلش
نیرنگ عشق بسته به دامش مرا مدام *** یا رب رها مباد زدام دلم دلش
حاشا بعرض حال گشایم زبان حرف *** از بى خودى شنیده پیام دلم دلش
نازم به چشم بندى حسن گریز پاى *** کم کم بقوه برد زمام دلم دلش(۲۰)
عربى
الهى الهى بحق البتول *** ملاک التقى قهرمان العقول
بحق الامام الزکى الحسن *** دلیل الإیادى ولىّ المنن
بسبط الرسول الحسین الشهید *** شهید المآثر بمجد مجید
بفخر المقامات زین العباد *** امان البلاد عن الارتعاد
و بالباقر شرح صدرالنهى *** بعلم تسمى قدرهُ و ارتقى
و بالصادق مرجع الموقنین *** ممات الشکوک حیاه الیقین
و بالکاظم درّ بحر الحجى *** و منه لکلّ الورى مستفى
بحق الرضا مفحم الماردین *** ببرهان صدق و نور مبین
بحق التقى نور عین الاله *** بجود منیر لبدر الندى
بحق النقى ملاذ الکرام *** هداه وقاء لکلّ الانام
یا سید الایّد العسکرى *** فؤاد الرشاد به عبقرى
و بالحجه القائم المنتظر *** شبیه النبى فى جمیع السیر
عظیم الفخار رفیع النسب *** کریم النجار منیع الحسب(۲۱)
ترجمه:
خداى من، خداى من، به حق زهراى بتول ملاک تقوى، قهرمان بر عقل ها (عقل کل)
به حق امام پاک، حسن(علیه السلام)، راهنماى گمراهان، ولىّ خوب ها
به حق حسین شهید، فرزند رسول خدا، شهید بزرگوارى، با عزت و افتخار
به حق فخر مقامات، زینت عابدان، امان بلاد و سرگردانى
و به حق باقر(علیه السلام)، شرح صدر عاقلان، به حق علمى که اندازه آن را تا آسمان ارتقاء داد
و به حق صادق (علیه السلام)، مرجع اهل یقین، از بین برنده شک ها، زنده کننده یقین
و به حق کاظم(علیه السلام)، گوهر دریاى عمیق، که از او هر متفکرى استفاده مى برد
و به حق رضا(علیه السلام) ساکت کننده متکبران با برهان صادق و نور هدایت روشن گر
به حق تقى(علیه السلام) نور چشم خدا، و به حق درخشش او که ماه شب چهاردهم را نور مى دهد
به حق نقى(علیه السلام) پناه بزرگواران، و مایه هدایت و حفظ همه مردم
و به حق سید بلند مقام، عسکرى(علیه السلام)عقلى که به وسیله آن عاقلان هدایت مى شوند.
و به حق قائم منتظر(عج)، شبیه پیامبر(صلى الله علیه وآله)در تمام صفات
بزرگ فخرها، بلندترین از لحاظ نسب، نژاد کریم و حسب عزیز
شاگردان و راویان حدیث
عالمان و فقیهانى که از چشمه جوشان علم و معرفت شیخ محمد علم الهدى، آب حیات جاودانى نوشیده و از او نقل روایت کرده اند، عبارتند از:
۱. سلیمان ملقب به نصیرالدین فرزند محمد علم الهدى.
۲. احمد ملقب به صفى الدین فرزند محمد علم الهدى.
۳. محمد قوام الدین فرزند محمد علم الهدى.
۴. اسحاق ملقب به جمال الدین فرزند محمد علم الهدى.
۵. محمد ملقب به محسن نویسنده فتح المفاتیح فرزند محمد علم الهدى.
۶. مولى محمود بیدگلى کاشانى نویسنده شرح مفاتیح الشرایع.
۷. شیخ جمال الدین محمد قمى نویسنده نهج الادب.
۸. محمدرضا آرانى کاشانى نویسنده منظومه خلاصه الرجال علامه حلى.
۹. محمد رفیع کاشانى فرزند محمدرضا کاشانى.
۱۰. محمدحسین غفارى کاشانى.
۱۱. سید احمد حسینى راوندى نویسنده شرح الشرایع.
۱۲. سید زین العابدین حسینى کاشانى کلهرى.
۱۳. شیخ مهدى کاشانى پشت مشهدى.
۱۴. على اصغر بیدگلى کاشانى.
۱۵. سید محمدمعصوم فرزند میرمحمد مؤمن حسینى.
۱۶. محمدعلى فرزند شیخ نورالدین واعظ کاشانى معروف به خطیب.
۱۷. محمد مقیم فرزند حاج محمدتقى مشهور به مستوفى کاشانى.
۱۸. سید اسدالله فرزند ابوالمعالى حسینى کاشانى.
۱۹. لطف الله کاشانى.
۲۰. شیخ جعفر فرزند محمدباقر کاشانى.
۲۱. شاه عبدالباقى کاشانى.
۲۲. سید قطب الدین خلیل فرزند رکن الدین مسعود حسینى.
۲۳. محمد شفیع فرزند محمد مقیم کاشانى(۲۲)
سال وفات و محل دفن
شرح حال نویسان، سال وفات «شیخ محمد علم الهدى» را به اجمال بیان کرده اند، برخى، سال وفات وى را قرن دوازدهم(۲۳) و برخى دیگر، بین سال هاى (۱۱۲۳ ـ ۱۱۱۲ هـ .ق.) نوشته اند.(۲۴)
و اما مرحوم آیت الله مرعشى نجفى در مقدمه کتاب معادن الحکمه فى مکاتیب الائمه مى نویسد:
«من کتاب هاى تراجم را مطالعه کردم دیدم، هیچ کدام از آن ها سال وفات علم الهدى را به طور دقیق تعیین نکرده اند. از این رو فرزندم سید جمال الدین محمود حسینى مرعشى نجفى و شیخ محمدصادق نصیرى سرابى را راهى شهر کاشان نمودم. آن دو به جستجو، در میان مقبره هاى خاندان فیض کاشانى پرداختند و تصویرى از همه سنگ قبرها براى من آوردند که در میان آن ها یک سنگ قبر بود که روى آن نوشته شده بود:
«افل نجم المعتصم بجبل العلى، بدر فلک المعرفه محمد علم الهدى ابن المحسن بن المرتضى و طلع شمسه فى جنه الخلد و مُلک لا یبلى سنه خمس عشر و مأه و الف ۱۱۱۵ من هجره سید الورى و هو ابن ست و سبعین سنه حشره الله مع موالیه المعصومین(علیهم السلام)مادامت الارضون و السموات العلى»
و از این جا بود که سال دقیق وفات آن عالم بزرگوار (۱۱۱۵ هـ .ق.) مشخص شد و من به خاطر کشف این مسأله، خداوند را شاکرم.
قبر آن دانشمند عالى مقام در کاشان در کنار قبر پدر بزرگوارش فیض کاشانى است و در کنار قبر او، قبر عده اى از خاندان، فرزندان و نوادگان وى واقع است.
مقبره شیخ محمد علم الهدى و پدرش، مورد توجه مؤمنین بوده و هست و آنان براى زیارت، دعا و طلب حاجت از خداوند، به برکت مدفن آن بزرگ مرد جهان علم و تقوا، به مکان شریف مشرف مى شوند.»(۲۵)
بازماندگان
از علامه شیخ محمد علم الهدى، ده فرزند پسر به جا مانده که بیش تر آنان از بزرگان علم، ادب و تقوا بوده اند:
۱. على ملقب به نصیرالدین
وى ۶ ربیع الاول ۱۰۷۲ هـ .ق در اصفهان متولد شد و در ایام کودکى، دار فانى را وداع گفت.
۲. على ملقب به ناصرالدین و مکنّى به ابوالقاسم.
ایشان ۷ ذى الحجه سال ۱۰۷۶ هـ .ق متولد شد و در ایام کودکى وفات کرد.
۳. یحیى ملقب به رضى الدین و مکنى به ابوالبقاء.
وى ۲۴ رمضان سال ۱۰۸۰ در کاشان متولد شد و ۸ محرم سال ۱۱۰۱ هـ .ق درقمصر وفات کرد.
۴. اسحاق ملقب به جمال الدین و مکنى به ابومحمد.
وى متولد ۲۷ رمضان سال ۱۰۸۲ هـ .ق است. او عالمى فقیه، زاهدى عابد، عارفى شاعر، محدثى بزرگ و از شاگردان علم الهدى بود. از تألیفات وى کتاب هاى آداب التجاره، شرح مفاتیح الشرایع، شرح النخبه و شرح خلاصه الاذکار را مى توان نام برد. ایشان با دختر علامه شیخ محمدرضا کاشانى در تاریخ ربیع الاول ۱۱۰۳ هـ .ق ازدواج کرد، که ثمره آن، فرزندان عالم و صالحى همچون یونس ملقب به معزالدین و مکنى به ابوالقاسم و محمد مؤمن مکنى به ابوالصلاح است. جمال الدین اسحاق در ۲۳ جمادى الثانى سال ۱۱۴۷ هـ .ق، در کاشان وفات کرده و در نزدیکى قبر جدش فیض کاشانى به خاک سپرده شده است.
۵. سلیمان ملقب به نصیرالدین و مکنى به ابوعلى.
ایشان (متولد ۱۶ رجب سال ۱۰۸۴ هـ .ق.)، فقیهى اصولى، فیلسوفى متأله، متکلمى بزرگ، محدث و مفسر بزرگ بوده و در شعر و ادب نیز مهارت خاصى داشته است. او از شاگردان پدر و عموهاى عالمش، است. پدرش او را بسیار دوست مى داشت.
نصیرالدین سلیمان مردى ثروتمند و داراى املاک فراوان بوده که در راه دین به کار مى گرفت. او نویسنده خوش خط، نیکو تقریر و داراى قلمى روان بود که آثار زیادى از خود به یارگار گذاشته است. بیش تر آثار او تعلیقه هایى است که بر آثار جدش (فیض کاشانى) زده است.
سال وفات او (۱۱۲۰ هـ .ق. یا ۱۱۲۷ هـ .ق.) است. بین این دو تاریخ مردد است.
۶. محمد ملقب به قوام الدین و مکنى به ابوالحسن.
(متولد ۲۴ محرم سال ۱۰۸۸ هـ .ق.) از بزرگان عصر خود در فقه، حدیث، اصول و تفسیر بود.
۷. احمد ملقب به صفى الدین
وى محدثى بزرگ، فقیهى اصولى و ادیبى شاعر بود و تألیفاتى ارزشمند از خود به یادگار گذاشته است از جمله: دیوان شعر، الرحله الى الحرمین الشریفین، تعلیقه على الاستبصار، تعلیقه على الوافى و شرح القصیده که آن را به حیاه القلوب فى فضائل الائمه نام نهاد.
۸. محمد بهاءالدین.
۹. محمد ملقب به محسن و مکنى به ابوطالب.
وى ۱۲ جمادى الثانى سال ۱۱۰۰ هـ .ق در کاشان متولد شد. پدرش (علم الهدى) در هنگام تولدش، چنین سروده است:
فیض احسان نگارنده و دارنده جان *** داد از لطف برایم پسرى نیک نژاد
از قضا نام محمد شد و محسن لقبش *** یافت این موهبت از والد فردوس نهاد
بودم اندیشه تاریخ که ناگاه درّى فرد *** زینت شرع نبى کرد رقم با دل شاد
وى فقیه، محدث، اصولى، متکلم، شاعر، ادیب، زاهد و نویسنده اى بزرگ بود که از جمله آثار او تعلیقه بر مفاتیح الشرایع به نام فتح المفاتیح است.
محمد محسن در تاریخ رمضان سال ۱۱۵۸هـ.ق. در قمصر بدرود حیات گفت و در همان جا به خاک سپرده شد.
۱۰. موسى ملقب به عمادالدین و مکنى به ابوالفلاح و ابوالماجد.
وى متولد شوال سال ۱۱۱۳ هـ .ق. در کاشان است. او بعد از پدرش از فقیهان، محدثان و عالمان در علم اصول به شمار مى رفت.(۲۶)
پی نوشت:
[۱]. لقب (علم الهدى) لقبى است که پدرش فیض کاشانى در هنگام تولد به او داده است.
[۲]. معادن الحکمه فى مکاتیب الائمه، ج ۱، ص ۹.
[۳]. الوافى، ج ۱، ص ۳۲.
[۴]. ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۸۰.
[۵]. معادن الحکمه، ج ۱، ص ۹.
[۶]. همان.
[۷]. الوافى، ج ۱، ص ۳۱.
[۸]. معادن الحکمه، ج ۱، ص ۴۱ ـ ۲۶.
[۹]. اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۶ سیماى کاشان، حبیبالله سلمانى آرانى، ص۱۳۳نجوم السماء،ص۲۲۵.
[۱۰]. معادن الکلمه، ج ۱، ص ۶۷ الوافى، ج ۱، ص ۳۳.
[۱۱]. مفاخر اسلام، ج ۸، ص ۳۹۴.
[۱۲]. اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۲۶.
[۱۳]. معادن الکلمه، ج ۱، ص ۶۷ مقدمه «علم الیقین»، ج۱، ص واو الوافى، ج ۱، ص ۳۳ سیماى کاشان، ص۱۳۳.
[۱۴]. اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۷۰.
[۱۵]. معادن الکلمه، ج ۱، ص ۱۰۲ ـ ۹۹.
[۱۶]. همان، ج ۱، ص ۱۰۶.
[۱۷]. این مطلب از مطالعه برخى از کتابها و دستنوشتههاى او و نیز مطالعه تاریخ آن عصر، به خوبى پیداست.
[۱۸]. معادن الحکمه، ج ۱، ص ۸۵ ـ ۷۵ مصفى المقال، ص ۲۶۶ ریحانه الادب، ج ۴، ص ۱۹ لغتنامه دهخدا، ج ۱۰، ص ۱۴۱۶۵ الوافى، ج ۱، ص ۱۹ الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج ۲۱، ص ۱۷۶ نجوم السماء، ص ۲۲۵.
[۱۹]. معادن الحکمه، ج ۱، ص ۹۲.
[۲۰]. همان، ج ۱، ص ۹۳.
[۲۱]. معادن الحکمه، ج ۱، ص ۸۹.
[۲۲]. معادن الحکمه، ج ۱، ص ۷۲ ـ ۷۱.
[۲۳]. مصفى المقال، ص ۲۲۶.
[۲۴]. ریحانه الادب، ج ۴، ص ۱۹۰.
[۲۵]. معادن الحکمه، ج ۱، ص ۱۰۷.
[۲۶]. اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۲۷۱ معادن الحکمه، ج ۱، ص ۲۳ ـ ۱۹.
منبع : على کرجى؛علمدار هدایت