- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مُد و مدسازى، پدیدهاى است که در دنیاى امروز به نحو چشمگیرى گسترش یافته است. این فراگرد اجتماعى به شکلى بیسابقه در لایههاى اجتماعى جوامع نوین ریشه دوانیده است به طورى که بسیارى آن را اجتنابناپذیر و یا حتى برخى به کارکردهاى مثبت آن براى زندگى اجتماعى تاکید ورزیدهاند. در این راستا تئوریهاى متعددى در داخل و خارج کشور تدوین شده است که براى تقویت بینش و نگرش نظاممند جهت فهم مد و مدگرایى روشنگر خواهند بود.
گئورک زیمل جامعهشناس آلمانى، مد و مدسازى را فرآیندى میداند که بر اثر کشمکش میان طبقات متضاد بر سر دستیابى به منابع بیشتر با تکیه بر فراگرد تمایز حاصل میشود.(۱) وى براى مدهاى اجتماعى کارکردهایى متنوعى برمیشمرد. از جملهى این کار ویژهها، گریز از مسئولیت فردى از سوى افراد و تقویت امنیت و آرامش روانى ناشى از پذیرش مدهاست.
در کنار همرنگى با جمع و پنهان شدن در گسترهى نیروى جبرى آن، فرد با خلاقیتهایى که در شکلدهى مدهاى جدید به کار میگیرد، موجب گسترش فردیت و هویتبخشى به خود نیز میگردد.(۲)
فرامرز رفیعپور نیز همانند زیمل معتقد است که مدسازى ریشه در نابرابریهاى اجتماعى دارد. از آن جا که منابع اقتصادى و منزلتى محدود و پایان یافتنى هستند، بنابراین افراد همواره به دنبال به حداکثر رساندن سود و اتخاذ رفتارى مناسب براى جذب این منابع هستند.
ثروتمندانى که از دارایى و منابع مالى و اجتماعى بیشترى نسبت به دیگران برخوردارند، سعى دارند تا با طرح اشکال جدید لباس، خوراک، گفتمانهاى زبانى، تفریحات، اوقات فراغت و مواردى نظیر آن، خود را از سایر اقشار و طبقات اجتماعى متمایز سازند. بدین ترتیب با تفکیک و تمایزى که بر اثر اتخاذ این شیوه عینى رفتار رخ میدهد، افراد طبقهى بالاى اجتماعى قدرت، منزلت و حتى شرایط کسب منابع بیشترى را براى خود بازتولید میکنند.
به عنوان مثال نوع پوشش خاصى که حکایت از قیمت بسیار گران کفشهاى چرمى دارد یا بهرهمندى از لوازم لوکس خارجى، در معرفى فرد به عنوان شخصى مرفه و ثروتمند اثرگذار خواهد بود. از همین مجرا شرایط براى احترام بیشتر و بهرهمندى بهتر از مناسبات و روابط میان فردى فراهم میگردد.
افراد طبقات پایینتر نیز به همین نحو و با انگیزه مشابه، به شناسایى اشکال و صورتهاى پذیرفته شده در منش طبقات ثروتمند روى آورده و در همگونسازى خود با آنها و مرفّهنمایى میکوشند. این امر سبب میگردد که این تمایز و تفکیک از میان افراد رخت بربندد و بهرهمندى و برخوردارى از منابع محدود براى افرادى که از دیگر طبقات با مدهاى مسلط طبقات مرفه همرنگى نمودهاند را در پى داشته باشد.
در این گیر و دار ثروتمندان نیز از پا ننشسته و به طرح اشکال جدیدتر سبکها و صورتهاى زندگى روى آورده و سعى در تفکیک مجدد خود با اقشار فرودست دارند. این صور جدیدتر نیز اغلب به همان ترتیب پیش گفته توسط اقشار پایینتر بازسازى شده و خنثى میگردند.(۳)
باید خاطر نشان کرد که در این فراگرد نظام سرمایهدارى و اقتصاد مصرفى آن نیز بیتأثیر نبوده و با دامن زدن بر این تمایز بر رشد و گسترش این پدیده میافزاید. در این فرایند پس از شناسایى گونههاى جدید مدهاى مختلف، اجناس مشابه بدلى و تقلبى نیز وارد بازار میشوند و افراد طبقات پایینتر را براى همرنگى با طبقات بالا مهیا مینمایند.
بدین ترتیب مبناى مدسازى در نابرابرى توزیع منابع عینى مطلوب دانسته شده است که با دستکارى و دخل و تصرف بازار آزاد و سرمایهدارى دائماً در حال شکلگیرى و نابودى است. این چرخه دائماً در حال بازتولید است و تا زمانیکه این نابرابریها وجود دارد مد و کشمکش بر سر کسب منابع مطلوب و در نهایت گسترش مد نیز تداوم خواهد داشت بنابراین مد و فرآیند تفکیک در جوامع دارندهى اقتصاد سرمایهدارى امرى ضرورى و اجتنابناپذیر است.
علاوه بر موارد مذکور، برخى دیگر از منتقدان نظام سرمایهدارى بر چگونگى شکلگیرى، بسط و توسعهى فرآیند مد و مدسازى تأکید نمودهاند. از جمله مهمترین این متفکرین، مارکوزه نظریه پرداز مکتب انتقادى است که در خصوص نظام سرمایهدارى و نقش سرکوبگر آن در شناسایى و خلق نیازهاى کاذب در افراد، به گسترش ادبیات نظرى «مصرف در زندگى روزمره» همت گماشت.
ابزارى شدن فرهنگ و تحریف آن در نظامهاى مدرن سرمایهدارى همان چیزى است که مارکوزه بر آن تاکید دارد. وى برخلاف اسلاف خویش که عمدتاً بر تعین ساختارهاى اقتصاد بر فضاى جامعه تأکید مبالغه آمیزى داشتهاند، بر نقش فرهنگ و مکانیزمهاى اثر گذارى آن در جامعه جدید تأکید میورزد.
از همین رو وى در راستاى فهم ضعف نظام فرهنگى جامعه در ایجاد همبستگى اجتماعى به تحقیقات و مطالعات بیشائبهاى اهتمام ورزید. بزعم مارکوزه نظام سرمایهدارى با استفاده از شیوههاى نادرستى به دنبال ایجاد همبستگى اجتماعى و پیوند میان افراد است. از این حیث، نظام براى آن که بقا و دوام کارکردى خویش را تضمین نماید به تودهسازى و همانند نمودن افراد بر اساس خلق نیازهاى کاذب و طفره رفتن از ارضاى نیازهاى راستین و حقیقى آنان دست میزند.
نیازهاى حقیقى، نیازهایى هستند که ارضاى آنها به رشد و شکوفایى استعدادهاى فردى منجر شده و موجب تقویت و تکامل استعدادهاى انسانى و مسالمتجویانه در روابط با دیگر انسانها میگردد. نیازهاى کاذب نیز شکل تحریف شده این نیازها قلمداد میشوند لذا نظامهاى موجود از مکانیزمهایى براى باز تولید چنین وضعیتهایى در جامعه بهره میگیرند.
بدین معنى که از رسانههاى جمعى، تبلیغات فراگیر و تودهاى با تکیه بر روش هاى تداعى معانى و حتى آموزش و تعلیم افراد براى تحقق اهداف خویش سود میجویند. بدینسان براى تحقق اهداف نظام افرادى شبیه بهم و هم سان پرورش مییابند. تنوع و تکثرزدایى به طور چشمگیرى رونق مییابد و عرصههاى گوناگون اجتماعى به کارخانههاى آدمسازى تبدیل میشوند.
انسانهایى که کمتر به چرایى علت اعمال خود میاندیشند بلکه اغلب چگونگى انجام عمل براى دستیابى به هدف در نزد آنان اولویت دارد. استفاده از مدهاى لباس، اجناس لوکس و حتى افکار و عقاید مختلف از جمله مواردى هستند که در این میان به نحو فزایندهاى بروز میکنند.
مارکوزه اذعان میکند که در گذشته زمینههاى بیشترى براى خلق انسانهاى قوى و استوار فراهم بود افرادى که براى خود تصمیم گرفته و سبک زندگى مورد علاقه خود را اتخاذ میکردند. آنها درون دارتر از انسانهاى ضعیف امروزین بودهاند.
در مقابل انسانهاى امروز از توان لازم براى مقابله با جبرهاى اجتماعى و تحرکات بیرونى برخوردار نیستند و بسته به میزان اثرگذارى و شدت عوامل اجتماعى، سبکها و شیوههاى زندگى بعضاً ضد و نقیضى را پیش میگیرند. امروزه فرهنگ تودهاى، عوامگونه، مصرفگرا، غیرخلاق و منفعل در جامعه رشد مییابد و بدین ترتیب فرد مبدل به ابزارى براى برآوردن اهداف نظام میشود.(۴)
نمونه مشخص نیازهاى کاذب و راستین را میتوان در مصرف و بهرهگیرى از اجناس و کالاهاى لوکس خانگى مشاهده نمود آنجا که افراد با وجود برخوردارى از مواهب و وسایل رفع نیازهاى ضرورى، به تلاش بسیار بیشترى براى بدست آوردن کالاها و خدمات مشابه مبادرت میورزند.
بدینسان پس از مدتى کوتاه، قبل از مصرف کالاى در دسترس، به فکر داشتن نوع بهتر آن برمیآیند در حالى که در مواردى تفاوتهاى این اجناس ممکن است بسیار صورى و به لحاظ کارکردى به هم نزدیک میباشد. در اینجا سعى نظام در ایجاد امنیت کاذب به چشم میخورد. حس عدم برخوردارى از آزادى و انحصار در جبر و انفعال در برابر عناصر فرهنگى، امنیت و احساس آرامش را از افراد میگیرد.
این که نتوانیم براى خود تصمیم بگیریم و زندگى خود را با انتخاب خود تعیین کنیم، موجب از بین رفتن آرامش روانى و احساسا سرخورگى است؛ لذا نظام سعى دارد تا با ایجاد محصولاتى مشابه در عرصههاى گوناگون یک زمینه واحد و مشابه را پایهریزى نماید به طورى که شالوده و بنیان اشیاء از یک جوهر بوده، اما در ظاهر تفاوتهاى مشخصى میان آنها وجود داشته باشد.
به طور مثال این افراد هستند که با انتخاب خود از میان لباسهاى مختلف حس آزادى و توانایى انتخاب یافته و بدین ترتیب، آرامش دروغینى را در خود باز مییابند در حالی که در تمام این اوقات، افراد از میان گزینههاى مشابه انتخاب میکنند.
در واقع به لحاظ محتوایى انتخابى در کار نیست بلکه تفاوت تنها در صورتهاست.(۵) بدینترتیب نظام سرمایهدارى تأثیر شگرفى در بازتولید مد و سبکهاى زندگى جدید براى امنیتبخشى کاذب و مصرفى کردن جامعه دارد.
با تأکید بر آموزههاى مندرج در تئوریهاى فوق میتوان نتیجه گرفت تا زمانی که عقل ابزارى و اقتصاد مصرفى سرمایهدارى بر سر کار باشد گریز از مدهاى مختلف زودگذر و موقتى اجتنابناپذیر مینماید. افزون بر این با فرض پذیرش ضرورت و گریزناپذیرى مد و مدگرایى در جوامع جدیدـ آنگونه که جامعه امروز ایران نیز درگیر آن است ـ گریزى براى رهایى از مدهاى متنوع بیگانه باقى نمیماند مگر آنکه به دو نکته زیر توجه نماییم:
نخست آن که به شناسایى ذائقه هاى موجود در اقشار مختلف جامعه دست بزنیم و دوم؛ از همان طریق که نظام سرمایهدارى به خلق نیازها و یا نیازسازى در افراد مبادرت میورزد، شرایط را با اجراى برنامههاى اجتماعى و فرهنگى مرتبط با خلق نیازهاى جدید براى مصرف، آنگونه که متناسب با برنامههاى اسلامى ـ ایرانى باشد، مهیا سازیم.
به نظر میرسد که براى موفقیت این طرح و تحقق اهداف آن، نیازمند شناسایى و انجام تحقیقات جدیترى در عرصهى فرهنگ و زندگى روزمره میباشیم. در غیر اینصورت دستِکم نمیتوان به پذیرش و درونیسازى طرح توسط خود افراد امیدوار بود و گریزى جز ضمانتهاى اجرایى و تعقیب و گریزهاى عملى با تکیه بر خشونت براى تحقق این طرح باقى نمیماند.
مدهای جامعه
براى بحث پیرامون مد و مدگرایى، لازم است به تاریخچه زندگى بشر، نگاهى کوتاه داشته باشیم و ببینیم این مسئله از کجا سرچشمه مىگیرد. در تاریخ بشر آمده است که انسان از وقتى ریسندگى و بافندگى را آغاز کرد، به لباسهاى ساده قناعت نکرد و از پارچههایى که مىبافت، سعى مىکرد پوشش زیبایى براى خود درست کند.
یافتههاى باستانشناسان نیز این را تایید مىکند که تمام وسایل زندگى و حتى آلات و ادوات شکار و جنگ نیز از تزئینات ویژهاى برخوردار بودند و سعى مىشد که به زیباترین شکل ممکن ساخته شوند.
به نظر من مدگرایى از نوعى حس افراطى بشر به زیبایى و برترى جویى و جلب نظر دیگران و دورى از تکرارى بودن امور حاصل مىشود. این حس در همه افراد وجود دارد و حد متعادل آن بسیار پسندیده و موجب آراستگى ظاهر و باطن و گفتار مىشود؛ ولى اگر از حد اعتدال خود خارج شود، مىتواند موجب سردرگمى شود.
همه ما از این که سالها در اتاقى که به یک شکل خاص تزئین شده، زندگى کنیم، احساس کسالت مىکنیم و شاید حتى با عوض کردن جاى یک قاب عکس و یا میز در یک اتاق، به تغییر فضاى اتاق کمک کنیم و روح تازهاى در آن بدمیم؛ به طورى که گویى اتاق جدیدى به وجود آوردهایم.
اما این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که اغلب مدهایى که در کشور ما هست، با آداب و رسوم ملى و دینى ما متناسب نیست و تمام آنها برداشت و کپىبردارى غلطى از کشورهاى غربى است. این که مىگویم کپى بردارى غلط، منظورم این است که در ایران جوانان و حتى فرهیختگان ایرانى، از مدهاى اوباش اروپا و امریکا تقلید مىکنند.
در فیلمهایى که از آن کشورها مىبینیم و یا تصاویر کشورها و مصاحبههاى مختلف، شما هیچ گاه یک دانشجو یا یک کارمند یا یک فرهنگى جامعه آنها را با لباس نامرتب و دکمههاى باز و موهاى سیخ نمىبینید. منظور این است که در آن کشورها، چنین تیپهایى براى آدمهاى محترم و متشخص و آبرودار نیست؛ بلکه کسانى که به آداب کشورشان و حتى به آداب انسانیت متلبس نیستند، از چنین پوششها و تیپهایى استفاده مىکنند.
به عنوان مثال گاهى تیپ گاوچرانهاى امریکایى تیپ درجه یک و با کلاس ایران مىشود و یا مدل موى فلان حزب و گروه آلمان یا اروپا تیپ دانشجویى ایران مىشود که این کارها نه عقلانى است و نه با آداب، دین و فرهنگ ما متناسب است.
گذشته از میل به زیبایى و برتر بودن، مسئله مهم دیگرى که در جوانان ایران بسیار پررنگ است و باعث گرایش بیشتر آنان به چنین مسائلى مىشود، تهى بودن جوانان امروز از فرهنگ و اندیشه بومى و اعتقادى خویش است.
جوان امروز که به این مسائل گرایش شدید نشان مىدهد، همواره با یک کمبود درونى شخصیت مواجه است و چون راحتترین و بارزترین راهى که در جامعه براى بالا بردن شخصیت خویش مىبیند، استفاده از فرهنگ مدپرستى است، براى احیاى شخصیت از دست رفته خود، به این مسئله رو مىآورد و چون این مسئله، از لحاظ روحى و درونى او را ارضا نمىکند، همواره در پى تغییر آن بر مىآید و خود را با جدیدترین مدها، منطبق مىکند.
مدل مو، پاچه شلوار، کفش او و… همه مطابق با چیزى است که تازه به بازار آمده است و مدتى که گذشت و این لباسها شایع شد و عمومیت پیدا کرد، او باز مد جدیدترى مىپوشد و این زنجیره تا وقتى ادامه دارد که جوان شخصیت خود را در چیزى غیر از لباس و ظاهر خود نیابد.
این مسئله درباره اخلاق، برخورد اجتماعى و مهمتر از همه ایمان و تقوى نیز مطرح است. نباید از نظر دور داشت که مدگرایى فقط محدود به پوشش و لباس نمىشود، بلکه شایعترین و بارزترین مسئلهاى که در این مورد به چشم مىآید، همان لباس است؛ ولى در بسیارى دیگر از امور روزمره، مانند گفت و گو و معاشرت و وسایل زندگى و حتى تعارفات روزانه و آداب و رسوم هم رد پاى مدگرایى به وضوح قابل مشاهده است.
گاهى بعضى کلمات آن چنان مد مىشود که همه به کار مىبرند؛ به طورى که گویى این نشان از سطح بالاى فرهنگ جامعه است و اگر استفاده نکنى، گویى از قافله تمدن عقب ماندهاى.
اگر بخواهیم در مقیاس کلان بنگریم، بازهم به مدهاى عجیبى بر مىخوریم که سالها و شاید حتى صدها سال پیش اروپا آن راتجربه کرده و راه به جایى نبرده است و حالا در ایران تجربه شکست خورده آنان دوباره عمل مىشود. مگر ما چقدر وقت براى زندگى داریم که تجربیات دیگران را که نتیجه آن براى هر کسى روشن است، دوباره تجربه کنیم.
چند سالى است که همه جاى ایران حرف از آزادى و رسیدگى به امور جوانان و زنان، مد روز شده است. گر چه این فقط در حد حرف است و وضع از گذشته نه تنها بهتر نشده که هیچ بدتر هم شده است. چه کارها که به اسم آزادى نمىکنند و چه حرفها که به قصد دفاع از حقوق جوانان گفته نمىشود. آیا این درست است که حرفهاى کهنه و پوسیده قرن ۱۶و۱۷ اروپا را که هیچ سازگارى با شرایط ما ندارد و تازه در همان جا هم بدبختى به بار آورد، حالا در این کشور تجربه کنیم.
پس هرگاه جوانان ایران – یا هر کشور دیگر – با فرهنگ غنى خویش، به آن غناى والاى فرهنگى و دینى دست یافتند که شخصیت خود را در چند متر پارچه و رنگ و لعاب ظاهر ندیدند، آن گاه به ظاهرى آراسته و موقر بسنده مىکنند و در به در دنبال جدیدترین رنگ و مدل نمىگردند و این فرهنگ را باید از خانواده شروع کرد و از بدو تولد به کودک آموخت. در واقع از جوانان امروز که پدر و مادرهاى فردا هستند، باید این فرهنگ را شروع کرد و باید پذیرفت که:
تن آدمى شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
منابع
۱- Simmel G.(1971, Georg Simmel on Individuality and Social Forms, ed. D. Levine (Chicago: University Press.
۲- کرایب، یان، نظریه اجتماعى کلاسیک، ترجمهى شهناز مسمى پرست، نشر آگه، تهران: ۱۳۸۲، ۲۸۷- ۲۸۹؛
۳- رفیع پور، فرامرز، کند و کاوها و پنداشتهها، سهامى انتشار، تهران: چاپ یازدهم، ۱۳۸۰، صص۱۷۵ ـ ۱۷۸؛
۴- مارکوزه، هربرت، انسان تک ساحتى، ترجمهى محسن مؤیدى، انتشارات امیر کبیر، تهران: چاپ چهارم، ۱۳۷۸، صص۲۲۷ – ۲۴۸؛
۵- کرایب، یان، نظریه اجتماعى مدرن؛ از پارسونز تا هابرماس، ترجمه عباس مخبر، نشر آگاه، تهران، ۱۳۸۳، ۲۷۵ ـ ۲۸۰؛
منابع اقتباس: پایگاه باشگاه اندیشه؛ رضوان قصابیان؛ ماهنامه پرسمان؛ ۱۳۸۲؛ آذر؛ فاطمه حاجى حسینى