- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حجاب، آن گونه که بعضىها پنداشتهاند، صرفا یک تکلیف شخصى نیست؛ بلکه افزون بر آن یک مسئله عاطفى، روانى، خانوادگى، اجتماعى است.
در این نوشتار عناوین زیر مورد ارزیابى قرار مىگیرند:
۱- نخست دیدگاهها و دلایل نظریهپردازانى که معتقدند حجاب تکلیف شخصى محض است و نقد آنها
۲- اجتماعى بودن حجاب زن از منظر قرآن کریم
گرچه اجتماعى بودن حجاب، از منظرهاى گوناگون قابل اثبات است، اما در این نوشتار از منظر ارتباط موضوعى آیات در سوره نور بررسى مىشود.
تردیدى نیست که در گستره تاریخ اسلام، مسلمانان از عالم و عامى، شیعه و سنى و پیروان مذهبهاى مختلف فقهى و نحلههاى گوناگون کلامى و اعتقادى به صورت اجماع حجاب را واجب و رعایت آنرا بر زن مسلمان الزامى مىشمارند و بىحجابى و بدحجابى را مساوى با مخالفت با قرآن و زیر پا نهادن حکم واجب الهى تلقى مىکنند. فتواهاى فقیهان شیعه و سنى بر وجوب حجاب و چگونگى آن در لحظههاى مختلف زندگى از جمله در هنگام نماز، بیانگر اهمیت حجاب در اسلام مىباشد که نیازى به یاد کرد آن فتواها نیست.
اکنون این پرسش رخ مىنمایاند که آیا حکم حجاب تکلیف شخصى محض است؟ یعنى خداوند فقط حجاب را بخاطر اظهار عبودیت از زن مسلمان خواسته و بس؟ که در این صورت اگر زن مسلمان این حکم الهى را نادیده انگارد فقط ترک واجب کرده نه بیش از آن و تنها کیفر اخروى دارد و در برابر جامعه هیچ مسئولیتى ندارد.
یا افزون بر این که این حکم، تکلیف شخصى هر زن مسلمان است، جامعه اسلامىدر این حکم نیز سهیم است؟ به گونهاى که اگر زن مسلمان این دستورالعمل اجتماعى را به صورت علنى زیر پا نهد، جامعه حق داشته باشد علیه او اعلام جرم کند و حکومت اسلامى نیز مسئولیت داشته باشد تا او را در برابر این تکلیف اجتماعى وادار به امتثال نماید.
نوشته حاضر پژوهشى است راجع به این مطلب و کوشیده است که دیدگاههاى مطرح شده در این زمینه را تا آنجا که به قرآن ارتباط پیدا مىکند مورد بررسى قرار دهد.
حجاب، تکلیف شخصى محض
تحول فکرى که در رویکرد “نوگرایی” براى تنى چند از صاحب نظران عرب، در اواخر قرن ۱۹میلادى رخ داد، در رابطه با مسأله حجاب از جهات گوناگون دغدغههاى زیادى پیش آورد، از جمله این دغدغهها شخصى محض بودن حکم حجاب است.
نکته قابل توجه این است که پایهگذار این رویکرد، در جهان اسلام و عرب، کسانى بودهاند که گرچه از متفکران و نواندیشان اسلامى شمرده مىشوند ولى هر یک اندیشه و افکار خود را از دنیاى غرب و “فمینیسم” برگرفتهاند.
نخستین فرد نوگرا و نواندیش در این زمینه، شخصى بنام ” الطهطاوی” (۱۸۰۱-۱۸۷۳م) بود که در پاریس منصب امامت جماعت یک گروه “نظامی” را به عهده داشت و هم مرجع دینى آنان بود. او تحت تأثیر به ظاهر متمدنانه زنان پاریس قرار گرفته بود، به حال زنان مسلمان رقّت مىکرد و در دفاع از حقوق زن کتابى بنام “التلخیص الابریز فى تخلیص باریز” به رشته تحریر در آورد. او در قسمتى از کتاب خود مىنویسد:
” اگر بپذیریم که از نظر اسلام، حجاب بر زن مسلمان واجب است هرگز نمىتوانیم قبول کنیم که این حکم، اجتماعى هم است، زیرا: بین حجاب و پویایى جامعه و بین بىحجابى و انحطاط جامعه هیچ ارتباطى نیست. ” (الطهطاوى، / ۷۵ به نقل از امین، /۲۰)
“t” (۱۹۰۸) نویسنده مصرى، یکى دیگر از نظریهپردازان مسلمان عرب است که در زمینه حقوق زن، و از جمله مسأله حجاب، اهتمام فراوان به خرج داده است، او از دو زاویه دینى و اجتماعى به مسأله حجاب پرداخته است:
از دیدگاه نخست، پیشاپیش تأکید مىکند که اگر در حوزه دینى مطلبى باشد، که به صورت مستقیم به الزامى بودن حجاب یا اجتماعى بودن آن، دلالت کند، مانع هر بحث و تشکیک مىشود، از این رو که دستورهاى الهى را بدون چون وچرا باید انجام داد.
اما از منظر دوم، اعتقاد وى این است که پوشش زن در اثر برخورد مسلمانان با دیگر ملتها، بر مسلمانان عارض شد.
قاسم امین مىگوید:” اگر نهى در متون دینى باشد که بر وجوب حجاب، دلالت کند، قطعاً دلیل بر اجتماعى بودن آن نیست، چون نه در قرآن و نه در روایت، مطلبى نیست که بر اجتماعى بودن حجاب دلالت کند، پس اگر واجب بودن آن ثابت مىشد، قطعاً اجتماعى بودن آن به دست نمىآمد زیرا آن حکم، تنها بر وجوب آن دلالت مىکرد نه بر اجتماعى بودن آن. “(همان)
ظاهر حداد (ت: ۱۹۳۰م) یکى دیگر از صاحبنظران عرب بود که به حجاب به عنوان یک امر شخصى مىنگریست.
دکتر محمد شحرور صاحب نظر معاصر عرب پس از نگرش مفهومى به واژگان مربوط به حجاب مىگوید:
“حد ادنى در حجاب زن پوشاندن(جیوب و شرمگاه) است و در عین حال، این یک حکم خشن نیست و هیچ زنى به آن ملزم نشده است و این، یک حکم اجتماعى هم نیست بلکه یک مسأله اختیارى و کاملاً شخصى است. “(همان)
در این اواخر، تفکر شخصىپندارى حجاب از مرزهاى فکرى عربها عبور کرده و بر بعضى از ایرانیان نیز، تأثیر نموده است. یک نویسنده مىنویسد:
“احکام مربوط به حجاب، هم مثل نماز و روزه و نه مثل احکام حقوقى فاقد ضمانت اجرایى، اجتماعى است. “(صدر، /۱۱۶)
دیگرى مىنویسد:
“حجاب امر خواستنى و انتخابى است و هیچ مجازاتى، براى غیر عامل به حجاب تعیین نشده است و صرفاً گناهى است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است. ” (روزنامه نشاط، /۳)
نویسنده دیگر مىگوید: ” در مورد حجاب نه تنها شواهدى مبنى بر حکومتى بودن آن وجود ندارد، بلکه مواردى در تاریخ شیعه وجود ندارد که زنى به دلیل رعایت نکردن حجاب، مجازات شده باشد. هر جا امرى، مجازاتى داشته، در کتب روایى، جزء جزء آن ذکر شده است، اما در مورد حجاب، نه تنها روایتى در این زمینه نداریم، بلکه احادیث زیادى وجود دارد، که الزام زنان به رعایت حجاب و [همچنین] تقصیر آنان را [در ترک حجاب] به گردن شوهرانشان مىگذارد نه حکومت. حتى مجازات بىحجابى به عنوان تعزیر هم سابقه ندارد. احکام مربوط به حجاب هم مثل نماز و روزه و نه مثل احکام حقوقى، فاقد ضمانت اجراى اجتماعى است. ” (صدر، /۱۱۶)
دلایل شخصىنگرى حجاب و نقد آنها
نواندیشان عرب، به این مسأله از منظرهاى متفاوتى نگریستهاند. بعضى بدون استناد یا اشاره به هیچ دلیل، از شخصى بودن مسأله حجاب سخن گفته اند؛ بعض دیگر، حجاب را از دستاوردهاى فرهنگ یهود در اسلام خوانده است؛ و تکلیفى را به نام حجاب نه بصورت تکلیف شخصى محض و به گونه تکلیف شخصى، اجتماعى، از آموزههاى اسلامى نمىدانستهاند. این دیدگاهها چون استنادى به قرآن نداشتهاند، در این نوشتار مورد بحث قرار نمىگیرد.
اما بعض دیگر شخصى بودن حجاب را به قرآن مستند مىکند. و با توجه به برداشت جدیدى که از قرآن ارائه مىکنند، حجاب را به عنوان یک حق اجتماعى نمىدانند. دکتر محمد شحرور، قرآن پژوه معاصر یکى از آنان است که با ادعاى نواندیشى در قرآن، دیدگاههاى متفاوت در برابر حجاب ابراز کرده است. گاهى حجاب را نفى، و گاهى هم به عنوان تکلیف شخصى معرفى مىکند. او در ضمن بررسى مفهوم واژگان حجاب، پس از ریشهیابى واژه “جیوب” مىگوید:
” جیوب در زن، عبارت است از دو سینه و زیر دو سینه، زیر بغل، شرمگاه و سرین، بنابراین زن تنها همین نوع از جیوب را باید بپوشاند. “(شحرور، /۶۰۶)
وى با استناد با جمله “وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا” (نور/۳۱) مىگوید:
” زن دو گونه زینت دارد: زینت ظاهرى و زینت باطنى. آنچه خداوند در خلقت زن، آشکار ساخت، زینت ظاهرى است، مانند: سر، شکم، پشت، دستها و پاها و پوشانیدن آنها واجب نیست و آنچه خداوند، در ساختار خلقت زن محقق نموده است، زینت باطنى است”(همان، /۶۱۷)
سپس در مقام جمعبندى مىگوید:
” حد ادنى در حجاب زن، پوشانیدن ” جیوب پنهان ” است. (همان، /۵۷۲)
کاملاً روشن است که از نگاه شحرور، فقط پوشانیدن قسمتى از “جیوب” که طبق معناى او مربوط به باطن ساختار وجود زن است واجب مىباشد. سپس در معناى جیوب اظهار مىکند و مىگوید:
” این مقدار از پوشش هم، حکم شخصى و در عین حال، تربیتى است و این حکم شخصى، در جهت تربیت زن و بازدارندگى او از رفتار منافى عفّت، صادر شده و نه جز غیر آن و نه یک حکم خشن و نه حکمى در قلمروى قانون و قابل پیگرد. “(همان)
گرچه وى معتقد است که تمام گفتههاى خود در این زمینه را در فرایند بازخوانى از قرآن، استنباط مىکند؛ اما تأمل در سخنان وى و انطباق گفتههاى او با قرآن و نیز درک تعارض گفتار او، بىارتباطى دیدگاههاى او را با قرآن کاملاً آشکار مىکند.
آنچه در نقد آن به صورت مختصر مىتوان گفت، این است که واژه “جیب” در مورد انسان، به معناى مطلق شکاف به کار نرفته است تا منظور از آیه قسمتهاى باطنى بدن زن باشد. چنان که شحرور مىپندارد؛ بلکه هرگاه در مورد انسان به کار رفته، به معناى شکاف پیراهن یا زره اوست.
لسان العرب مىگوید:
” الجیب جیب القمیص و الدرع و الجمع الجیوب فى تنزیل العزیز ” وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ “(نور/۳۱) (ابن منظور، ۱/۲۸۸)
تنها یک مورد درباره خود انسان به کار رفته و آن هم به معناى قلب و سینه اوست:
” فلان ناصح الجیب یعنى بذالک قلبهاى صدره. ” (همان)
نویسنده دیگرى براى اثبات شخصى بودن حجاب به، استدلال قرآنى متفاوتى تمسک کرده است. وى مىگوید:
” در امر حجاب مطلقا، دین با دموکراسى سازگار است؛ زیرا خطاب حکم حجاب در قرآن با مؤمنان و مؤمنات است؛ یعنى رعایت حکم، به ایمان افراد واگذار شده که امر انتخابى و خواستنى است و هیچ مجازاتى براى زنان غیر عامل به حجاب، تعیین نشده است و صرفاً گناهى است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است. ” (روزنامه نشاط، /۳)
در نقد این استدلال باید گفت جستجو و تتبع در آیات اجتماعى قرآن، به روشنى مىنمایاند که بیشترین آیات اجتماعى این کتاب الهى نیز مؤمنان را مورد خطاب قرار داده است مانند:
” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الأنْثَى بِالأنْثَى… “ (بقره/ ۱۷۸)
“اى کسانى که ایمان آوردهاید! در کشتن یکدیگر، قصاص بر شما واجب شده؛ آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن… “
آیا حکم قصاص که مخاطب آن، اهل ایمان مىباشد، از احکام اجتماعى اسلام نیست؟
و مانند آیه کریمه:
” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَاینْتُمْ بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ لْیکْتُبْ بَینَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ… “ (بقره/۲۸۲)
“اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگاه در نتیجه داد و ستد و معامله دو سویه، دین بر ذمه شما تعلق گرفت، آن را بنویسید و یک نویسنده به شیوه عادلانه در بین شما “دو طرف معامله ” بنویسد “
این آیه کریمه که بزرگترین آیه در قرآن است، جوانب گوناگون داد و ستد به صورت دین را مطرح کرده است و مخاطب آن هم اهل ایمان است، آیا این از آیات اجتماعى قرآن نیست؟ بنابراین خطاب به مؤمنان به معناى شخصى بودن تکلیف نیست.
بر عکس پندار نویسنده، در پارهاى از موارد، عامه مردم اعم از مؤمن و غیر مؤمن، مأمور به تقوا شده با این که تقوا کاملاً یک امرى شخصى است.
” یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ… “ (نساء/۱)
“اى مردم! بپر هیزید، پروردگارتان را که آفرید، شما را از یک نفس… “
و گاهى همه مردم با تعبیر ” یا أَیهَا النَّاسُ ” در جهت سود جستن از طبیعت، مخاطب قرار مىگیرد، مانند:
” یا أَیهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِى الأرْضِ حَلالا طَیبًا… ” (بقره/۱۶۸)
“اى مردم! از نعمتهاى حلال و پاکیزهاى که از زمین مىروید، بهرهمند شوید. ” و گاهى هم براى این سود جستن، با جمله ” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ” مخاطب قرار مىگیرد.
” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ… “ (بقره /۱۷۲)
“اى کسانى که ایمان آوردهاید! از پاکیزهترین چیزهایى که به شما روزى دادیم بهرهمند شوید. “
حجاب، تکلیف شخصى و حق جامعه
آن گونه که بعضىها پنداشتهاند، پوشش زن تنها تکلیف شخصى نیست، بلکه یک مسأله عاطفى، روانى، خانوادگى، اجتماعى است که ریشه در فطرت انسانها دارد. از روزى که خدا انسان را آفرید، همراه با نیاز فطرى به پوشش آفرید و آن را جزء غریزه او قرار داد.
از لحظهاى که آدم و همسرش حوا در پى اغواى شیطان نافرمانى خدا را کردند و از درخت ممنوعه تناول نمودند، مهمترین و نخستین کیفر آنان از سوى خداوند این شد که لباسهاى آنان از تن آنان فرو ریخت و بدن و عورت آنان اشکار گردید و خود آنان نیز به دلیل غریزى بودن حجاب، در پى این کشف حجاب، بىتفاوت نماندند، بلکه با اصرار مىکوشیدند تا بدن و عورت خود را با برگهاى گلها و درختان بپوشانند.
” فَأَکَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِى… “ (طه/۱۲۱)
“آدم و همسر او از آن درخت تناول کردند پس لباس آنان بر تن آنان ریخت و بدنشان برهنه شد و مىکوشیدند تا با برگهاى درخت خود را بپوشانند”.
نگرش عمیق و بىغرضانه به آیههاى حجاب و سورههایى که این آیهها در آنجا آمده است، به روشنى مىنمایاند که حجاب، افزون بر این که تکلیف شخصى بانوان مسلمان است حق جامعه دینى نیز مىباشند.
مفسران و قرآن پژوهان نامدار مسلمان، از شیعه و سنى، چون ابوحامد غزالى و علامه طباطبایى از مفسران شیعه، به وحدت موضوعى، هماهنگى آیات یک سوره و رابطه منطقى بین آیات معتقدند.
از منظر این صاحب نظران، گرچه در بسیارى از سورههاى بزرگ قرآن کریم، آیات متنوع و به ظاهر متناقضى وجود دارد؛ ولى همه آیات یک سوره هماهنگى خاص و پیوستگى منطقى با یکدیگر دارند.
غزالى در بیان این نکته که غرض” از نبودن اختلافات در قرآن ” چیست؟ مىنویسد:
“مراد از نبودن اختلافات در قرآن، این نیست که مردم در فهم و تفسیر آن هرگز اختلاف نخواهند کرد، بلکه مقصود نفى اختلاف و ناهمخوانى از ذات قرآن است. گستره کلام الهى، منزه از اختلافات و ناهمگونىهاى سخن عادى بشر است که ابتداى آن به انتهاى آن شباهت نداشته و روایات مختلفى از درجات فصاحت و سخنورى است؛ قرآن بر یک شیوه و اسلوب و بر یک مرام و گونه از نظر نظم و ارتباط در ماده و صورت نازل شده است؛ در حالى که کلام آدمیان، در بردارنده اختلافات بسیارند. و در بردارنده فراز و نشیبهاى فراوان و تب و تابها و تحولات گوناگون است” (العک، /۱۹۶)
از سخنان غزالى، هماهنگى بین آیات و وحدت موضوعى سورهها به روشنى فهمیده مىشود.
مرحوم علامه طباطبایى، در زمینه ارتباط بین آیات و هماهنگى آیهها با یکدیگر مىنویسد:
“در قرآن مردمان رابه تدبر در آیات، ترغیب کرده است، تا ببینند که اختلافى بین آیات نیست. آیات بعدى، آیات پیشین را تصدیق کرده بى آن که هیچ گونه اختلافى بین یکدیگر فرض شود، شاهد بر یکدیگرند.
در قرآن هیچ گونه اختلافى نیست، نه بصورت تناقض و نه به عنوان این که بعض آیات، آیات دیگر را نفى کند و نه به صورت تفاوت که آیاتى از نظر تشابه بیان و یا متانت معانى و مقاصد با آیات دیگر، اختلاف داشته باشد که برخى به لحاظ بنیان و ریشه و اساس، استوار و محکم تر از بعضى دیگر باشد.
بر همین اساس که قرآن، بشر را به تدبر در خویشتن دعوت کرده است و بدین امر رهنمون کرده که قرآن، کتابى است که از سوى خداوند نازل شده است. “(طباطبایى، ۵/۲)
بعضى از قرآن پژوهان معاصر، در نتیجه تحقیقاتشان در رابطه با مجموعه آیههاى گردآورى شده در داخل یک سوره، از وحدت موضوعى، تمام آیههاى یک سوره خبر داده و گفته است که همه آیههاى یک سوره گرچه مطالب متنوعى را بیان مىکنند، ولى در نهایت در صدد بیان مطلب یگانهاى هستند که آن مطلب غرض اصلى سوره و معیار گردآورى آیهها در یک سوره مىباشد. (جاسبى، ۱/۳۳۸)
با توجه به مطالبى که بیان شد، آیاتى که پوشش را بر زن مسلمان واجب کرده در دو سوره قرآن قرار دارد؛ سوره مبارکه نور و سوره مبارکه احزاب.
در این نوشتار از آن دو سوره تنها به سوره مبارکه نور نظرى مىافکنیم و بررسى آیههاى سوره احزاب را به وقت دیگر واگذار مىکنیم.
بر فرض این که وحدت موضوعى آیهها را در همه سورهها نپذیریم، باز هم سوره مبارکه نور در صدد بیان یک مطلب است و آن احکام اجتماعى زنان و مردان مىباشد؛ احکامى که شخصیت والا و کرامت انسانى هر یک از مرد و زن در گرو آن احکام مىباشد؛
مناسب است به دستورالعملهاى بعضى از آیات این سوره اشاره شود. نخستین آیه این سوره، از نزول سوره و واجب بودن احکام آن خبر مىدهد.
” سوره أَنْزَلْنَاهَا وَ فَرَضْنَاهَا وَ أَنْزَلْنَا فِیهَا آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ” (نور/۱)
” سورهاى است که ما آن را نازل کردیم و (احکام آن را) واجب کردیم و در آن سوره آیههاى روشن نازل کردیم تا شاید شما پند بگیرید”
آیه دوم سوره دستورى است به اجراى “حد” بر مرد و زنى که مرتکب عمل شنیع زنا شده باشند و در ادامه آیه مىفرمایند:
“… وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَهٌ فِى دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ وَ لْیشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ” (نور/۲)
” و در مورد آن دو در جهت اجراى حکم خدا، رأفت و مهربانى به کار نبرید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید و باید عذاب آن دو را طایفهاى از مؤمنان مشاهده کنند”.
آیه سوم، ویژگیهاى همسر گزینى مردان و زنان فاجر و زنا کار را بیان مىکند و مىفرماید:
” مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک، ازدواج نمىکنند و زن زنا کار جز با مرد زناکار یا مشرک ازدواج نمىکنند. “
آیههاى چهارم و پنجم، کیفر کسانى را اعلام مىکند که به زنان “محصنه” نسبت ناروا مىدهد و براى اثبات مدعاى خود، نمىتواند چهار شاهد تهیه کند چنانکه مىفرماید:
“کسانى که به زنان “محصنه” نسبت ناروا مىدهند و نمىتوانند چهار شاهد ارائه کنند، به هر یک از آنان هشتاد تازیانه بزنید”.
سپس از پایین آمدن موقعیت اجتماعى آنان خبر داده و مىفرماید:
“… وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَهً أَبَدًا” (نور/۴)
” و گواهى آنان را هرگز نپذیرید”
آیههاى ۶-۱۰حکم شرعى کسانى را بیان مىکند که به همسرانشان نسبت ناروا مىدهند و نمىتوانند چهار شاهد براى اثبات مدعاى خودحاضر کنند.
آیات ۱۱- ۱۸ داستان “افک” ومسائل مربوط به آن و سخن گفتن بدون علم در مورد اشخاص و بر حذر داشتن انسانها از برداشتهاى باطل و ناروا را باز گو کرده است.
آیات ۱۹-۲۱ از عاقبت سوء و پیامد ناگوار، گسترش و شایعه سازى عمل خلاف خبر داده و کیفرهاى سخت دنیوى و اخروى براى گسترش دهندگان عملهاى ناروا و خلاف بیان کرده و این کار را از وسوسههاى شیطان یاد کرده است.
آیه ۲۲ توصیهاى است بر ثروتمندان و توانگران مبنى بر حمایتهاى مالى از نزدیکان، خویشاوندان و مسکینان.
آیههاى ۲۳-۲۵ باز هم، کیفر اخروى سخت براى کسانى بیان مىکند که به زنان “محصنه” بىخبر و غافل، نسبت ناروا مىدهند.
آیه۲۶، ویژگىهاى همسرگزینى مردان و زنان را بیان مىکند و مىفرماید:
” زنان خبیث از آنان مردان خبیث و مردان خبیث از آن زنان خبیث و زنان پاکیزه از آن مردان پاکیزه و مردان پاکیزه از آن زنان پاکیزهاند… “
آیههاى ۲۷-۲۸-۲۹ مسلمانان را از وارد شدن به خانه دیگران، بدون اجازه، نهى مىکند. و در صورت اجازه گرفتن از صاحب خانه، شرایط وارد شدن را بیان مىکند. با توجه به این که احکام این سوره، در نخستین آیه آن، واجب اعلام شده است، این پرسش مطرح است که آیا مجموعه ۲۸ آیه بیان شده در این سوره، در صدد بیان احکام اجتماعى مسلمانان است یا احکام واجب شخصى؟
اگر بگوییم احکام یاد شده، شخصى است، باید گفت در قرآن کریم، هیچ احکام اجتماعى وجود ندارد، و بلکه تمام شیوههاى رفتارى جوامع انسانى، شخصى محض است. بىگمان، این سخن بیهوده و باطل است، پس نتیجه این که، همه احکام یاد شده که در ۲۸ آیه پیشین با پیوستگى تمام، بیان شده، احکام اجتماعى مسلمانان از زنان و مردان است.
در آیه ۳۰ سوره مبارکه نور، نگاه به نامحرم بر مردها تحریم شده و دستور داده است که بدنشان را در برابر زن نامحرم بپوشانند.
آیه ۳۱ که آیه نسبتاً طولانى است حکم و چگونگى پوشش زنان و موارد استثنایى آن را به تفصیل و گستردگى تمام اعلام کرده است.
” وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِى الإرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَ لا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ” (نور/۳۱)
” و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند؛ مگر آنچه طبعاً از آن پیداست، و باید روسرى خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمت کاران مرد که [از زن] بىنیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکردهاند، آشکار نکنند و پاهاى خود را [به گونهاى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینت هایشان نهفته مىدارند معلوم گردد.اى مؤمنان! همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید است که رستگار شوید. “
آیههاى ۳۳-۳۲ با اتصال و پیوستگى به آیات پیشین و بدون قطع ارتباط بین آنها و آیههاى قبل، حکم ازدواج و شرایط آن را به تفصیل، بیان مىکند.
نگرش در این سوره مىنمایاند که همه آیههاى آن از نخستین تا آخرین آیه این سوره احکام واجب و اجتماعى مسلمانان را در رابطه بین زن و مرد بیان کرده است و ما فقط از باب نمونه از اول سوره تا اینجا را به صورت مختصر بررسى نمودیم.
آیا ممکن است تمام احکام این سوره، احکام شخصی- اجتماعى زن و مرد مسلمان باشد و تنها یک آیه آن یعنى آیه حجاب با همه اهمیتى که در ثبات، استحکام، سلامت ساختار و حفظ بهداشت روان جامعه اسلامى دارد؛ اجتماعى نباشد وتنها شخصى محض باشد؟ ارتباط و پیوستگى موضوعى آیات بهترین گواه بر این واقعیت است که حجاب و پوشش زن، همچون سایر احکام قبل و بعد در سوره، حکم شخصی- اجتماعى است و نمىتواند استثناى از آنها باشد.