- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 28 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
وحدت مسلمانان جهان از ضروریترین مسایل روز جوامع اسلامی است و همه باید بر محوری جامع و فراگیر که تمامی مذاهب و اندیشههای دینی، آن را قبول داشته باشند، گردهم آمده یک پارچه و هماهنگ حرکت نمایند. امروز مشکلات جهان اسلام اغلب ناشی از اختلاف مسلمانان است که فرقههای مختلف اسلامی بدون توجه به معیارهای وحدت به هر راهی روانند
وحدت مسلمانان جهان از ضروریترین مسایل روز جوامع اسلامی است و همه باید بر محوری جامع و فراگیر که تمامی مذاهب و اندیشههای دینی، آن را قبول داشته باشند، گردهم آمده یک پارچه و هماهنگ حرکت نمایند. امروز مشکلات جهان اسلام اغلب ناشی از اختلاف مسلمانان است که فرقههای مختلف اسلامی بدون توجه به معیارهای وحدت به هر راهی روانند. فرقههایی همانند وهابیت که نه مذهب سنی را قبول دارند و نه مذهب شیعه را عمده عامل اختلاف در جهان اسلاماند. غافل از این که دشمنان اسلام مانند صهیونیست و آمریکا از این اختلافات نفع می برند و برای نابودی اسلام به وسیله خود مسلمانان تلاش میکنند. از این رو، بر همه مسلمانان، به ویژه علما و روحانیون مذاهب اسلامی لازم است برای وحدت مسلمین تدبیری بیندیشند تا همه کشورهای مسلمان بر محور آن اجتماع نموده، به دستورهای آن عمل نمایند.
به نظر میرسد، وجود مقدس پیامبر اعظم(ص) مناسب ترین محور وحدت مسلمانان است؛ چرا که همه مسلمین ایشان را قبول دارند و آن حضرت را به عنوان بنیان گذار نهضت اسلامی شناخته و از رهنمودهای او پیروی میکنند. سیره پیامبر اکرم(ص)، به خصوص سیره تربیتی ایشان که در قالب مبانی، اهداف و اصول تربیت نبوی قابل تبیین و ارایه می باشد، نقش عمدهای در وحدت جامعه اسلامی داشته و دارد؛ زیرا مهمترین هدف پیامبر خدا(ص)، تعلیم و تربیت انسانها بوده و در این زمینه فعالیتهای فراوانی انجام داده است. در حقیقت اگر به متون اسلامی که مهمترین آن قرآن کریم است، نگاه کنیم، به این نتیجه رهنمون خواهیم شد که نظام تربیت نبوی، عمده عامل اتحاد میان مسلمانان به حساب میآید. از این رو، در این مقاله، بهنظام تربیتی پیامبر اعظم(ص) که عناصر اصلی آن عبارتند از: مبانی، اهداف، اصول، روشها، عوامل تربیت و مراحل تربیت، میپردازیم. البته، از آن جا که بررسی همه این عناصر در یک مقاله نمیگنجد، ناگزیر به سه عنوان اول، یعنی مبانی، اهداف و اصول تربیت نبوی که اساس نظری نظام تربیتی پیامبر اعظم(ص) را تشکیل میدهند، اشاره میکنیم.
منظور از بحث نخست، معرفی چهره تعلیمی و تربیتی پیامبر و بعد دست یابی به محور وحدت مسلمانان است. در این نوشتار به این پرسشها پاسخ داده میشود که نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) چه بوده و چه عناصری داشته است؟ بر اساس تعالیم پیامبر، چه محوری برای وحدت مسلمانان وجود دارد؟
ذکر این نکته را در آغاز سخن لازم میدانم و آن، این که در موضوع مورد بحث، منابع تحقیق فراوان است و در حوزههای مختلف علمی آثار گوناگونی، اعم از قدیم و جدید وجود دارند، ولی در تدوین این نوشتار، بیشتر از آیات قرآن کریم و تفاسیر قرآنی استفاده شده است. هم به جهت این که قرآن کریم محکمترین و متقنترین منبع علمی است و هم به این دلیل که مورد وفاق همه گروهها و فرقههای اسلامی میباشد. افزون بر این، در باب تعلیم و تربیت پیامبر اسلام (ص)، آیات متعدد قرآن وجود دارند که میتوان مبانی، اصول، اهداف و روشهای پیامبر را در این زمینه به روشنی به دست آورد و به دیگران عرضه داشت. از میان تفاسیر هم اغلب، به تفسیر مهم المیزان استناد شده و از میان ترجمههای قرآن، عموماً از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی استفاده شده است.
۱. بیان مسئله
مهمترین مسئلهای که امروزه ذهن انسان را به خود مشغول میسازد، اختلاف میان جوامع اسلامی است که از یک سو موجب عقب ماندگی کشورهای مسلمان و از سوی دیگر عامل نفوذ و تسلط بیگانگان بر سرنوشت آنان شده است. اشغال کشورهای اسلامی مانند فلسطین و عراق و افغانستان به وسیله قدرتهای بزرگ، در اثر اختلافات مسلمین جهان است؛ چرا که اگر همه مسلمانان با هم متحد باشند و در مسیر اسلام و قرآن گام بردارند، هیچ قدرتی نمیتواند بر آنان مسلط گردد.
این پژوهش در صدد است تا ضمن بررسی تعلیم و تربیت نبوی، نظام تربیت پیامبر را به عنوان محور وحدت مسلمین مطرح و همگان را به پیروی از تعالیم الهی آن حضرت دعوت نمایند؛ زیرا شخصیت علمی و تربیتی پیامبر اعظم (ص) به عنوان برترین الگوی زندگی، فرا زمان است و اختصاص به عصر خاصی ندارد، هم چنان که وجود آن حضرت در گذشته اسوه حسنه بود، اینک نیز برای همه بشریت الگوی نیکو است و پیروی از اهل بیت و اصحاب آن بزرگوار، مایه وحدت ،عزت، عظمت و سربلندی مسلمانان میباشد.
۲. مفهوم تربیت
واژه «تربیت» مانند «تعلیم» از نظر لغتشناسی مصدر باب تفعیل از ریشه «رَبَبَ» یا «ربَوَ» به معنای رشد، نمو، زیاد شدن و افزایش یافتن و اصلاح چیزی آمده است. ابن منظور در لسان العرب می گوید: تربیت از ربو، به معنای زیادتی، رشد، نمو و نگهداری، میباشد.[۱] تربیت در اصطلاح تعریف واحدی ندارد، بلکه دانشمندان اسلامی با نظر به معنای لغوی تربیت، معانی گوناگونی از آن ارایه داده اند. شهید مطهری میفرماید: تربیت به معنای پرورش دادن استعدادهای درونیای که بالقوه در یک شئ موجود است، میباشد. یعنی آن تواناییهای بالقوه را به فعلیت برساند.[۲]برخی دیگر از صاحب نظران نیز، قریب به همین معنا گفتهاند: تربیت، یعنی پرورش دادن استعدادهای مادی و معنوی و هدایت آن به سوی کمالاتی که خداوند در وجود آدمی قرار داده است.[۳] نظر به آیات قرآن و یافتههای اندیشمندان اسلامی میتوان گفت تربیت عبارت است از: فرایند فراهم ساختن زمینه رشد همه جانبه متربی، به نحوی که خود وی با اراده و اختیار خویش در مسیر تکامل مادی و معنوی گام بردارد و به هدف نهایی که همان تقرب به خداست نایل گردد. تربیت به این معنا، میتواند به صورت مستقیم و غیر مستقیم به شیوههای مختلف اجرا شود که روش آن، عمدتاً بر اساس اهداف، امکانات و ابزار موجود تعیین میگردد.
علی(ع) در ستایش از اصحاب و انصار رسول الله (ص) میفرماید: «هُم واللهِ رُبوا الاسلامَ کما یرَبی الفِلوَ»[۴]به خدا آنان (اصحاب)، اسلام را پروراندند، چنان که کره اسب از شیر گرفته را پرورش میدهند. در این روایت، تربیت به معنای مطلق پرورش دادن اعم از پرورش مادی و معنوی و انسان و غیر انسان به کار رفته است. چرا که در مورد اسلام، رشد و نمو معنوی و در مورد دوم(کره اسب) پرورش مادی و جسمی مراد است. یعنی انصار پیامبر کسانی بودند که با تلاش و جهاد و مبارزهشان، زمینه رشد و پیشرفت اسلام را فراهم ساختند.
هر مکتب تربیتی دستکم چند مفهوم اصلی و کلیدی را فرا روی خود دارد که میبایست آنها را مورد توجه خویش قرار دهد و آن مفاهیم عبارتند از: مبنا، هدف، اصل و روش. ارتباط این مفاهیم با یکدیگر و نحوه انتزاع آنها و چگونگی کار برد هر کدام در تعلیم و تربیت انسان از مهمترین مباحث مکاتب تربیتی است. از این رو، در این جا لازم است به این مباحث بپردازیم و آنها را از باب تطبیق مفهوم بر مصداق در اندیشه و سیره پیامبر اکرم (ص) جست و جو کنیم.
مبانی تربیت نبوی
واژه «مبنا» در لغت به معانیای چون جای بنای چیزی، محل بنا، بنیاد، شالوده و امثال آن آمده[۵]است که پایه و اساس چیز دیگری قرار میگیرد. پایه قرار گرفتن، مفهوم عامی دارد، ممکن است به لحاظ فیزیکی، روحی و معنوی یا فکری و نظری باشد؛ یعنی از نظر فیزیکی چیزی مانند پیریزی دیوار، زیر بنای ساختمان قرار گیرد یا به لحاظ فکری و نظری مثلاً توحید، بنیان اندیشه دین و آیینی واقع گردد. در همه این موارد، معنای لغوی «مبنا» صادق است. در باب اندیشه و نظر که مهمتر از امور مادی و فیزیکی است، آن محورهای بنیادین و اساسی که نظریات فرعی بر آن مبتنی است، مبانی نظری و فکری محسوب میشوند. مبنا در حقیقت عبارت است از همان هستها و واقعیتهایی که در حوزههای مختلف علمی و غیر علمی وجود دارند و پایه و اساس مسایل مربوط به آن حوزه قرار میگیرند.
در حوزه تعلیم و تربیت نیز همین مفهوم از مبنا منظور است و بر این اساس، آن اندیشههای بنیادین و کلی و ثابت انسان نسبت به آموزش و پرورش، مبانی تعلیمی و تربیتی او را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، مبنای تعلیم و تربیت مفهوم توصیفی از هستها و واقعیتها است که منشأ انتزاع اصل قرار میگیرد. مبانی تعلیم و تربیت بانظر به زیرساخت های وجودی آن، متعدد میشود. بر این اساس، میتوان در باب آموزش و پرورش از مبانی مختلفی چون مبانی انسان شناسی، فلسفی، روان شناختی، جامعه شناختی ، دین شناختی و امثال آن سخن گفت که هر کدام در قلمرو خاصی باید بررسی گردد.[۶] اما در این جا به لحاظ رعایت اختصار فقط به مهمترین مبانی دینی تعلیم و تربیت، به ویژه از منظر قرآن کریم میپردازیم که اساس فعالیتهای پیامبر اکرم (ص) را تشکیل میدهد؛ چون تعلیمات آن حضرت همه بر محوریت وحی الهی انجام میگرفته که اینک در قالب قرآن مجید تبلور یافته و در اختیار ما قرار دارد و میتوانیم به خوبی از آن بهره ببریم.
در حوزه آموزش و پرورش، هر مربی و آموزگاری که در زمینه تعلیم و تربیت فعالیت میکنند، خواه نا خواه در عمل تعلیمی و تربیتی خود با یک سری واقعیت هایی مواجه است که نمیتواند آنها را در رفتار تعلیماتی خویش نادیده انگارد و ناگزیر بر اساس آن واقعیتها عمل مینماید؛ چنین واقعیتهایی مبنای تربیتی مربیان را تشکیل میدهند.
۱.فطرت انسانی
نخستین مبنای تعلیماتی اسلام که در متون دینی فراوان بر آن تأکید شده، فطرت انسانی است. فطرت در لغت از «فَطَرَ» به معنای چاک زدن و شکافتن چیزی است. فطرت الله یعنی قدرت فطری و ذاتی بر شناخت و ایمانی که با آب و گِل خمیره وجود آدمی سرشته شده و نیازی به آموختن و یادگیری ندارد.[۷]
از منظر پیامبر اسلام (ص) همه انسان ها با فطرت الهی به دنیا می آیند و اگر آن فطرت اولیه دست خوش دگرگونی و آلودگی نگردد، در شناخت راه و هدف که همان سیر الی الله و بازگشت به حق تعالی است، به تنهایی کافی است. چنان چه آن حضرت می فرماید: «کُل مَولُودٍ یولَدُ علَى الفِطره وابَواهُ یهَودَانَهُ وینَصرانَهُ ویمَجسَانَهُ؛[۸] هر نوزادی با فطرت خدایی به دنیا می آید، ولی پدر و مادر هستند که او را به کیش یهودیت، نصرانیت و مجوسیت میکشانند.» تعلیم و تربیت نادرست فطرت انسانی را مکدر میسازد و جلو رشد و ترقی آن را گرفته متربی را به آن مسیری سوق میدهد که خود در برابر او قرار داده است. بنابراین، مقصود از فطرت در این جا همان سرشت دست نخورده و اولیه ای می باشد که یا تربیت سوء به آن راه نیافته و یا این که تربیت همسویی با آن در حرکت است. چون کمال هر موجودی به این است که مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوایی باشد که مجهز به آن گشته است. انسان که خود مشمول این قانون کلی میباشد، سعادت و کمالش در پیروی از دینی است که بر اساس فطرت و جهاز فطری وی بنا شده که هم عقلش بدان حکم و هم انبیا به آن دعوت میکنند.[۹]
تعالیم اسلام و قرآن همه براساس فطریات بشر جعل شده و با آنچه اقتضای فطری و طبیعی انسان است، کاملاً انطباق دارند. هیچ حکم و دستوری در اسلام وجود ندارد که بر خلاف خواست فطرت انسانی باشد. از ابتداییترین احکام اسلامی، یعنی طهارت و نجاست تا حدود و دیات خواهیم دید که همه با اقتضای فطری انسان هماهنگی کامل داشته و ذرهای از آن انحراف ندارند. از این رو است که قرآن کریم به عنوان برنامه تعلیمی و تربیتی پیامبر اکرم (ص) از مردم میخواهد که به فطرت خود مراجعه کنند و بر اساس آن، حق را بپذیرند؛ یعنی خود را بی قید و شرط آماده پذیرش حق و حقیقت نموده و به دور از وسوسههای شیطانی حق را در قول و عمل قبول نمایند.[۱۰] امام علی(ع) در باب فلسفه بعثت انبیا میفرماید: «فَبَعَثَ فِیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ الَیهِم انبِیائَهُ لِیستَأدُوهُم میثاقَ فِطرَتِه؛[۱۱]خداوند، پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه متناسب با خواسته های انسانها رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند.»
قرآن مجید خطاب به پیامبر میفرماید: «فأقِم وَجهَکَ للدین حنیفاً فِطرَهَ الله التِی فَطَرَ الناسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله ذَالِکَ الدینُ القَیم؛[۱۲] روی خود را متوجه آیین خالص پروردگارکن. فطرتی که خداوند انسانها را برآن آفریده{و هیچ}دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار.» طبق این آیه کریمه، دین اسلام بر فطرت انسانی استوار گشته و با وضعی که عالم هستی منطبق برآن است، هیچ اختلاف و اصطکاکی ندارد. یعنی خداوند هر چیزی را برای رسیدن به کمال خاص او مجهز نموده و راه نیل به آن هدف را نیز برایش معرفی کرده است. «رَبنَا الذی اعطى کُل شَئٍ خَلقَهُ ثُم هَدَى؛[۱۳] پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آن چه را لازمه آفرنیش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است.» از این نوع هدایت در اصطلاح قرآنی ، به هدایت عام تکوینی یاد میشود که همه پدیدههای عالم را فرا می گیرد و مهمتر از همه، انسان، محور اصلی بحث قرار گرفته است.
۲. توحید
مبنای دوم در تعلیم و تربیت نبوی، توحید و یگانه پرستی است که از آغاز خلقت تا کنون محور فعالیتهای همه انبیاء بوده است. توحید از مبناهای مهم تعلیماتی پیامبران بوده و تمامی آن بزرگوران در طول تاریخ مردم را به کارهایی همانند عبادت خدای سبحان دعوت میکردند که با وحدانیت حق تعالی سازگار بودند. قرآن کریم نیز از این برنامه عمومی انبیاء خبر میدهد: «وَ مَا اَرسَلنَا مَن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ اِلا نُوحِی اِلَیهِ أنهُ لا اِلهَ اِلا أنا فَاعبُدُون؛[۱۴] ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر این که به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید.» آیه کریمه بیان گر آن است که تمامی پیامبران از آدم تا خاتم مأموریت داشتند تا هر کدام به نوبه خود، کلمه توحید را ترویج و مردم را به یکتا پرستی دعوت نموده، جامعه را بر اساس آن پرورش دهند. در جای دیگر می فرماید: «وَ اِلهُکُم اِلهٌ واحِد لا الهَ الا هُوَ الرحمَانُ الرحیم؛[۱۵] معبود شما یگانهای است که جز او معبودی نیست، معبودی مهربان و بخشنده.»
اندیشه توحید با ندای فطری انسان نیز کاملاً سازگاری دارد و خداوند مردم را به دینی میخواند که با آفرینش و سرشت آنان کاملاً مطابقت دارد.[۱۶]از این جاست که دین حق در طول تاریخ یکی بوده، یعنی اسلام و همه انبیاء، امت های شان را به آن دعوت میکردند. «ان الدین عند الله الاسلام؛[۱۷] همانا دین نزد خدا اسلام است و اختلافی در آن نیست.» خداوند بندگان خود را امر نمیکند، مگر به پیروی از همان دین و بر انبیای خود هیچ کتابی نفرستاده مگر در باره همان دین و هیچ آیت و معجزهای به پا نکرده مگر برای همان دین که عبارت است از اسلام، یعنی تسلیم حق شدن و به عقیدههای حق، پای بند بودن و اعمال درست انجام دادن.[۱۸]
پیامبر اسلام همواره مردم را به توحید و خداپرستی دعوت کرد و از آنان میخواست که از شرک و وثنیت و تثلیث فاصله گرفته به خدای یگانه ایمان آورند و تسلیم محض او باشند. آن حضرت در روزهای نخست دعوتشان میفرمود: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛[۱۹] مردم کلمه توحید را بگویید، رستگار میشوید.»یعنی اندیشههای باطل شرک و بت پرستی را از اذهان خود بیرون ریخته، اندیشه توحید و یگانه پرستی را جای گزین سازید. کلمه «لا اله الا الله» مهم ترین شعار اسلام و دال بر وحدانیت خدای متعال است و گفتن آن به زبان، حداقلِ مراتب اسلام را تأمین میکند که با استقرارش در قلب و عمل به مقتضای آن، ایمان قلبی و عملی تکمیل میشود. توحید از مبانی مهم تعلیماتی و تربیتی رسول اکرم(ص) بوده و فعالیتهای آموزشی و تربیتی خود را بر اساس آن انجام میداد.
۳. هدفمندی جهان و انسان
نظام هستی بر اساس طرح معینی پدید آمده که طراح آن، نه بشر و نه هیچ موجود دیگر، بلکه وجود لایزال و کمال مطلق، یعنی خدای متعال است که تنها او آفریدگار جهان هستی و پدید آورنده نظام آفرینش می باشد. طبیعی است که طرحی به این دقت و ظرافت و طراحی با آن قدرت و حکمت، کاری بیهوده و بدون هدف انجام نمیدهد، بلکه صدور هر کار عبث و بی فایدهای از او محال مینماید. بر این اساس، کل نظام هستی به منزله یک سیستم منظم و هماهنگی میماند که هدف خاصی را دنبال میکند.
همان گونه که خداوند در قرآن کریم بارها به هدفمند بودن نظام هستی اشاره فرموده و صریحاً به این امر تذکر داده است. خداوند می فرماید: «یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛[۲۰] در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند) پروردگارا! این را بیهوده نیافریدهای.» نقش دلربا و شگفت انگیزی که در گوشه و کنار این جهان و در پهنه هستی به چشم میخورد، توجه به این طرح به انسان آگاهی میدهد که خلقت نظام زمین و آسمان بی هدف نبوده است؛ زیرا در هر موجود کوچک این عالم، هدفی هویدا است و چگونه کل نظام عالم بدون هدف باشد! انسانهای اندیشمند با دقت در تک تک مخلوقات به این نتیجه رهنمون میشوند و این ندا را سر می دهند که: خدوندا! این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدی و تو از کار عبث و بیهوده منزه هستی.[۲۱] چنان چه خداوند میفرماید: «وما خلقنا السماء والارض وما بینهما باطلا؛[۲۲] ما آسمان و زمین و آن چه میان آنهاست بیهوده نیافریدیم.»
اگر به آیات انفسی و آفاقی توجه کنیم، هدفمندی نظام هستی و انسان برای ما روشن میشود و نیاز به بحث ندارد و همین هدفمندی مبنای تعلیم و تربیت پیامبر خدا است که بر اساس آن غایت علیا به پرورش انسان پرداخت و تعلیمات اسلامی را عرضه داشت. اصول و روش های تعلیم و تربیت آن حضرت همه مبتنی بر همین هدفمند بودن جهان و انسان است. هدف نهایی از خلقت انسان همان رسیدن او به کمال متناسب با ساخت وجودی اوست. این کمال برای انسان قابل حصول نیست، مگر در اثر عبادت و پرستش خدای متعال و نزدیکی روحی و معنوی به آن مبدأ لا یزال و قادر متعال. پیامبر اسلام در این زمینه دستورات زیادی دارد که باید به منابع مربوط مراجعه و به آن عمل کرد.
۴. جاودانگی انسان
انسان از منظر اسلام دارای دو بعد جسمی و روحی است که حقیقت او را همان جنبه روحانی وی تشکیل میدهد. قرآن کریم در باب تبیین خلقت بشر این مطلب را به خوبی مطرح و دوگانگی وجود انسان را بیان داشته است. خداوند خطاب به ملائکهها میفرماید: «فاذا سویتُهُ و نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِین؛[۲۳]هنگامی که آن (جسم انسان) را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید.»
تعلیم و تربیت نبوی مبتنی بر رشد فراگیر و همه جانبه انسان است، اعم از جنبه مادی و معنوی و سائر ابعاد وجودی وی. همان گونه که اسلام بر رشد جسمی اهتمام میورزد و برای پرورش آن دستورالعمل داده، بر رشد روحی وی نیز اهمیت میدهد. چرا که از این نظر، جسم به منزله مرکب است برای روح و روح در قالب همین عنصر مادی بدن، رشد و تعالی پیدا میکند. اگر بدن نباشد، روحی نخواهد بود. به گفته روان شناسان: «عقل سالم در بدن سالم است.»[۲۴]یعنی اگر تن انسان سالم بود، روح و عقل او نیز سالم است وگرنه از بیمار جسمی، رشد عقلی و روحی چندانی انتظار نمیرود.
خداوند به همین منظور که مسیر درست را به انسان نشاندهد، پیامبر را فرستاد: «کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا ویزکیکم؛[۲۵]رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند.»
آن چه در باب مبانی تعلیماتی پیامبر اکرم (ص) گفته آمد، این نکته را نمایان میسازد که تعلیم و تربیت نبوی عمدتاً بر چهارمبنای دینی و اسلامی استوار است و آن ها عبارتند از: فطرت انسانی، توحید، هدفمندی نظام هستی و جاودانگی انسان. مبانی یادشده مورد قبول همه مسلمانان است و میتواند محور اتحاد آنان قرار گیرد. این نکته لازم به تذکر است که هر چند مبانی بیشتری از آیات و روایات قابل استنباط است، ولی به خاطر رعایت اختصار به همین چهار مورد اکتفا شد. البته این مبانی، ریشه تمام مباحث اسلامی در حوزه تعلیم و تربیت است که هر گونه بحث مبنایی دیگری به همین مبانی بازگشت میکند. پس از ارائه مبانی، مناسب است به بررسی اهداف تعلیم و تربیت پیامبر اسلام بپردازیم که به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
اهداف تربیت نبوی
هر کار اختیاری و انتخابی که از انسان صادر گردد، بدون شک هدف یا اهدافی را تعقیب میکند و به منظور تحقق آن، انجام میگیرد. تعلیم و تربیت که فرایندی است انتخابی، نظاممند، براساس برنامه، دارای ارکان و عوامل گوناگون و در نوع خود نیازمند تلاش و فعالیت پیگیر و مداوم، یقیناً اهداف بلندی را دنبال میکند که نیل به آن اهداف مستلزم هزینههای سنگین فکری، انسانی و مالی فراوان است. در این بخش بهاهداف تعلیم و تربیت پیامبر اکرم (ص) میپردازیم و این که آن حضرت چه اهدافی را در نظر داشتند و برای رسیدن به آن اهداف چه فعالیتهایی را انجام دادند. هرچند تفکیک مباحث تعلیم و تربیت مشکل است و اغلب مطالب مربوط به هر بخش، دیگری را نیز در بردارد، با این حال سعی داریم در این بحث هدفهای تربیت نبوی را بررسی کنیم.
۱. تعلیم و تربیت
مهم ترین هدف از بعثت انبیاء هدایت افراد انسان به سوی خدای تعالی است که این امر به وسیله تعلیم و تربیت امکان پذیر خواهد بود؛ یعنی تعلیم اصول اعتقادی نظیر توحید و نبوت و معاد و ترغیب نمودن مردم به تحصیل معارف الهی و تزکیه نفوس آنها از رذایل و پلیدیها راهی است برای تحقق هدف بعثت پیامبر؛ چنان که در قرآن کریم از این هدف خبر میدهد: «هو الذِی بَعَثَ فی الاُمیینَ رَسُولاً مِنهُم یتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ و یزَکیهِم و یعَلمُهُمُ الکِتابَ و الحِکمَهَ؛ [۲۶]او (خدا)، کسی است که در میان اهل مکه رسولی از خودشان بر انگیخت تا بخواند و بیاموزد به آنها آیات کتاب الهی را و تعلیم کند به آنان طریقه تزکیه و تطهیر نفوس ناطقه را، به حکمت و آداب و سنت که کتاب الهی مشتمل بر آن است.» احکام و دستورات شرعی تماماً مربوط به تعلیم و تربیت و هدف از آن پرورش انسان و سوق دادن او به کمالات انسانی و معنوی می باشد که پیامبران به عنوان مجریان این برنامه مأمور اجرای آن شدهاند.[۲۷]
بر اساس آن چه از آیات قرآن بر می آید، پیامبر خدا (ص) آموزگار همه انسانها است و معارف الهی را به همه بشر تعلیم داده است.
خداوند در باب تربیت، نیز دستورات مهمی به پیامبر داده و او را مأمور پرورش روحانی و معنوی مردم میسازد. هدف اصلی بعثت پیامبر، تزکیه و پرورش انسان است که او باید بر اساس آموزههای دین اسلام و آن چه در قرآن آمده، مردم را تربیت کند. در آیات متعدد قرآن، به این مأمویت پیامبر صریحاً اشاره شده است. چنان که واژه «یزکیهم»[۲۸]به عنوان تربیت روحی و معنوی مردم، مهم ترین وظیفه رسول خدا (ص) شمرده شده و مکرر بدان تأکید شده است. در موارد خاص مانند دریافت زکات نیز خطاب به آن حضرت آمده است: «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَهً تُطَهرُهُم وَ تُزَکیهِم؛[۲۹] از اموال آنها صدقهای بگیر ( به عنوان زکات) تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازی و پرورش دهی.» تصفیه حقوق مالی نظیر خمس و زکات یکی از راههای تربیت انسان است که با پرداخت آن، جسم و جان او تزکیه و از آلودگیها تصفیه میشود. پیامبر به عنوان فرستاده الهی و مربی بشر، مجری این برنامه های اسلامی است تا به دین طریق زمینه تکامل روحی و معنوی جامعه را فراهم سازد.
پیامبر خدا (ص) بر اساس وظیفه دینی و الهی خود، به آموزش و پرورش جامعه بشری نهایت اهتمام را گذاشت و در این زمینه از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد. از همان آغاز نهضت و انقلاب اسلامی به تربیت دینی و معنوی افراد جامعه پرداخت و توجه عمیقی به پرورش نسل جوان داشت. در سه سال نخست بعثت، عمدتاً به تعلیم و تربیت انفرادی با روش چهره به چهره و گفت و گوی مستقیم اهتمام ورزید و هر جا انسان مستعدی را میدید، به سراغ او میرفت و وی را به اسلام و توحید، دعوت میکرد. با نظر به اوضاع تبلیغی صدر اسلام، به جرئت میتوان گفت نشر دعوت اسلامی، بزرگترین نقش و مهمترین تأثیر را در ایجاد نهضت علمی و آموزشی – تربیتی در جامعه عرب داشته است؛ زیرا که اسلام، مردم را به شناخت عظمت دانش و فریضه دانشاندوزی برانگیخته است.[۳۰]پیامبر آن قدر به تعلیم و تربیت اهمیت میداد که آموزش خواندن و نوشتن را جزء فدیه اسیران قرارداد. تعدادی از اسیران جنگ بدر که سواد داشتند، به دستور پیامبر به چند تن از مسلمانان خواندن و نوشتن را یاد میداد و آزاد میشدند.[۳۱] این کار حضرت دلیل روشنی است بر اهتمام ایشان به تعلیم و تربیت.
۲. تزکیه نفوس
دیگر از اهداف تربیتی رسول خدا (ص)، تزکیه نفوس انسانها است که در قرآن کریم مکرر به آن تأکید و به عنوان هدف بعثت انبیاء معرفی شده است. چنا ن که قرآن کریم میفرماید: «هوالذی بعث فی الامیین رسولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِه ویِزَکیهِم و یُعَلمُهُمُ الکتابَ و الحکمهَ؛[۳۲] اوست آن خدایی که درمیان مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را برآنان بخواند و آن ها را تزکیه کند.» تزکیه نفس در این آیه و آیات دیگری[۳۳] نظیر آن بعد از تلاوت آیات قرآن، هدف بعثت پیامبران ذکر شده که نشاندهنده اهمیت آن است. بنا براین، تربیت مردم و تزکیه نفوس از رذایل اخلاقی و کج روی های رفتاری عمده وظیفه پیامبران بوده و آنان نیز تا آن جا که برایشان میسور بود، ضمن استفاده از روشهای مؤثر در تعلیم و تربیت به تحقق آن همت گماشتند. هرچند انبیای سلف قبل از آمدن پیامبر خاتم (ص) بنیان مکارم اخلاق را پی ریزی کردند و اخلاق حسنه را به دستور خداوند به مردم آموختند و هرکدام به نوبه خود به نتایجی هم دست یافتند، ولی با این حال ساختمان اخلاق کریمه به اتمام نرسید. ازاین رو، پیامبر اسلام (ص) به عنوان آخرین فرستاده خدا مأموریت یافت تا بنای مکارم اخلاق را که پیشینیان پایهگذاری کرده بودند تکمیل کند و با تزکیه نفوس انسانها، جامعه بشری را به سوی کمالات روحی و معنوی خود سوق دهد. چنانچه خود آن حضرت فرمود: «بُعِثتُ لاُتَممَ مکارمَ الاخلاق؛[۳۴] من از طرف خداوند برانگیخته شدهام تا مکارم اخلاق را تتمیم وتکمیل نمایم». زیرا آدمی در پرتو مکارم اخلاق است که از قید خودخواهی و خود مداری رهایی یافته، بر غرایز حیوانی و تمایلات نفسانی چیره میشود. رفتار اخلاقی و محبت آمیز پیامبر با مردم بود که خداوند در توصیف او فرمود: «وإنک لعلى خُلُقٍ عظیم؛[۳۵] تو دارای اخلاق عظیم و برجستهای هستی.»
بر این اساس، یکی از اهداف پیامبر در تعلیم و تربیت، تزکیه نفوس و تصفیه جان آدمی از آلودگیهای اخلاقی بوده و بدین منظور، فعالیتهای تربیتی قابل توجهی را انجام دادهاند. مخصوصاً پیامبر اسلام (ص) زحمات طاقت فرسایی را در جهت تحقق این هدف مهم متحمل گشت و در نتیجه شاگردان ممتازی را تربیت نمود و به جامعه انسانی تحویل داد. نمونه ای از تلاشهای تربیتی پیامبر اکرم (ص) در سخنان امیرالمؤمنین علی (ع) منعکس شده و آن حضرت که خود تربیت یافته مکتب پیامبر است، درباره چگونگی تربیت خویش در دامان رسول الله (ص) می فرماید: « وضعنی فی حِجرِهِ وأنا ولید، یضُمنِی الى صدره ویکنُفُنِی فی فِراشِهِ ویشِمنِی عَرفَه وکان یمضَغُ الشئَ ثم یلقِمُنِیه؛[۳۶] پیامبر(ص) مرا در اتاق خویش مینشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود میگرفت و در استراحت گاه مخصوص خود میخوابانید، بدنش را به بدن من میچسپاند و بوی پاکیزه خود را به من میبویانید و ابتدا غذا را میجوید، سپس در دهان من میگذارد.» و «یرفَعُ لی فی کُل یومٍ من اخلاقه عَلَماً ویأمُرُنِی بالاقتداءِ به؛[۳۷] هرروز نشانه تازهای از اخلاق نیکو را برایم آشکار میفرمود و به من دستور می داد که به او اقتدا نمایم.» امروزه اگر کسی بخواهد رستگار شود، باید باطن خود را تزکیه کند و آن را با تربیت صالح بپروراند و رشد دهد، با تقوا بیاراید و از زشتیها پاک کند وگرنه از سعادت و رستگاری محروم میماند. چون نفس هر قدر بیشتر آلوده گردد و کمتر پالایش یابد ، محرومیت انسان بیشتر میشود.[۳۸]
۳. برقراری قسط و عدل در جامعه
منظور از عدالت در این جا که به عنوان هدف تربیت پیامبر اسلام (ص) محل بحث است، عدالت اجتماعی است. همان گونه که در قرآن کریم هدف رسالت و نبوت پیامبران ذکر شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛[۳۹] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم، قیام به عدالت کنند.» کتاب و میزان شناخت حق از باطل و معجزات روشن از جمله ابزار و وسایل برقراری نظام عادلانه در جهان بوده که به انبیاء داده است. پیامبر خدا(ص) نیز به نوبه خود، قرآن کریم و معجزات متعدد را برای اقامه عدل در جهان آورد و توانست نظامی بر اساس قسط و عدل در مدینه مستقر سازد. به هر صورت، برقراری عدالت در جامعه از اهداف مهم تربیت نبوی بوده که در جهت بر پایی آن تلاش فراوان نموده است. اینک هم باید این هدف پیامبر در نظام تربیتی جوامع اسلامی مورد توجه کارشناسان و مجریان تعلیم و تربیت باشد و در مسیر تحقق آن گام بردارند.
تقرب به خدا
واژه قرب به معنای نزدیک بودن و نزدیک شدن،[۴۰] به لحاظ زمان و مکان و نظیر آن، در زبانهای مختلف کاربرد وسیع دارد. در این جا منظور از تقرب به خدا، قرب معنوی به حق تعالی است، نه قرب مادی و جسمی. بدین معنا که روح انسان به خدا نزدیک میشود، نه جسم او. آن چه مهم است، این است که علم و اراده انسان در تحقق چنین قربی نقش اساسی دارد؛ زیرا تقربی که از نظر قرآن مطلوب است و از اهداف تعلیم و تربیت نبوی شمرده میشود، قربی است که محصول علم و آگاهی، شناخت و اراده انسان میباشد. انسان بر اساس اراده و اختیار خود تصمیم میگیرد و مسیری را بر میگزیند که یا او را به مقام قرب الی الله میرساند و یا از خدا دور میسازد.[۴۱]خداوند در همین زمینه میفرماید: «إنا هدیناه السبیل إما شاکراً و إما کفوراً؛[۴۲] ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.» بنا براین، عنصر اختیار در تعیین راه و رسم زندگی و رسیدن به هدف نهایی، یعنی قرب به خدا نقش بسزا دارد.
تعلیم و تربیت به مفهوم عام آن، ممکن است اهداف مادی و معنوی متعددی را تعقیب کند و برای دستیابی به آن اهداف برنامهریزی نماید ولی تعلیم و تربیت اسلامی که در حقیقت مبتنی بر وحی الهی و اندیشههای والای رسول خدا (ص) است، به گونهای باید عمل کند که در نهایت به قرب خدای سبحان منتهی گردد.
البته، راه تقرب به خدا منحصر به عبادت نیست، بلکه راههای جزئی دیگری نیز وجود دارند که یا به عبادت منتهی میشوند و یا همسو با روش عبادت، انسان را به هدف میرسانند.[۴۳]انفاق در راه خدا، خدمت به مردم، دستگیری از مستضعفین و نظایر آن، شیوه هایی است که آدمی را به کمال می رسانند و کمال حقیقی انسان همان تقرب به خداست. بنابراین، قرب الی الله به عنوان عالیترین هدف در مکتب تعلیماتی پیامبر اکرم (ص) مطرح بود که این هدف هماهنگ با فطرت، توحید، هدفمندی جهان و انسان و جاودانگی آدمی میباشد. تمام فعالیتهای تربیتی، سیاسی – اجتماعی پیامبر به همین منظور انجام میگرفت و یاران آن حضرت نیز راه ایشان را ادامه دادند.
اصول تعلیم و تربیت نبوى
در این جا به مهمترین اصول تعلیم و تربیت پیامبر اکرم (ص) که از سیره آموزشی و تربیتی آن حضرت بر میآید اشاره میکنیم:
۱. اصل هماهنگی تربیت و فطرت انسانی
با توجه به مبانی تعلیماتی که پیش از این گفته شد، اولین اصلی که به نظر میآید رعایت آن در حوزه تعلیم و تربیت مهم است، هماهنگ بودن فرایند تربیت با فطرت انسانی است. بر این اساس، مربی باید تدبیری بیندیشد که تمام فعالیتهای تربیتی وی با فطرت متربی و خواستهای ذاتی او مطابقت داشته باشد. هر فرد مسلمان باید این حقیقت را نصب العین خود قرار دهد که روش اسلام در تعلیم و تربیت، یعنی اجابت ندای وجدان و نهاد خدادادی متربی که در اصطلاح قرآن به «فطرت الله» معروف است. در این روش، شکوفا سازی و پرورش استعدادهای درونی و فطری متربیان مدنظر است. به کارگیری این روش مستلزم این است که برنامه ریزیهای تربیتی به گونهای باید هدایت گردد که به تحقق این مهم بینجامد.[۴۴]
۲. اصل توحید محوری
دومین اصلی که از مبانی تعالیم انبیاء بروشنی قابل دست یابی است، اصل توحید محوری و یگانه پرستی میباشد که همواره اساس دعوت پیامبران بوده است. اگر به دعوت ها و تعلیمات ایشان نگاه کنیم، به این نکته اذعان خواهیم کرد که از آدم تا خاتم همه آنان، مردم را به یگانهپرستی فرا میخوانده اند. خداوند میفرماید: «و ما ارسلنا من قبلک من رسولٍ الا نُوحى الیه أنه لا اله الا أنا فاعبدون؛[۴۵] ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر این که به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید.» بر این اساس، توحید عبادی، محور اصلی فعالیت های فردی و اجتماعی انبیاء بوده و مردم را بدان سو میخواندهاند. براستی به هر جا اگر با دقت نگاه کنی، جز خدا چیزی نمیبینی.
همان طور که در نظام هستی وحدت حاکم است و تدبیر عالم را پروردگار واحد در اختیار دارد، نظام تشریع نیز از وحدت قانون و قانون گذار واحد برخوردار می باشد. انبیاء هم مردم را به سوی توحید و یکتا پرستی میخواندند: توحید در عبادت، توحید در ربوبیت، توحید در اندیشه و عمل. پیامبر خاتم به عنوان آخرین فرستاده خدا، مانند انبیای سلف، توحید را مبنای تعلیم و تربیت خویش قرار داد و بر این اساس تبلیغ دین کرد. آن حضرت همواره با وثنیت حجاز مبارزه کرد و بت پرستان را به توحید فراخواند. خداوند به پیامبر دستور داد که مردم را از شرک و بت پرستی بر حذر دارد: «قل أتعبدون من دون الله ما لا یملک لکم ضراً ولا نفعاً؛[۴۶] بگو: آیا جز خدا چیزی را میپرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟» بنابراین، روشن است که تمام فعالیتهای پیامبر، به ویژه اساس تعلیم و تربیت آن حضرت بر محور اصل توحید استوار بود.
۳. اصل آخرتگرایی
بر اساس مبنای جاودانگی انسان و این که زندگی او با مردن تمام نمیشود، بلکه حیات واقعی آدمی با مرگ آغاز میگردد، متربی به گونهای باید تربیت شود که برای زندگی پس از مرگ او را آماده سازد. از این رو، برنامههای تربیتی به نحوی باید تنظیم شود که متضمن پرورش روحیه خداگرایی و خدا محوری در اندیشهها، انگیزهها و رفتارهای متربی باشد.
اصل آخرتگرایی به معنای دست کشیدن از دنیا نیست، بلکه منظور از آن بهرهگیری درست از مادیات دنیا است که نحوه استفاده از آن زمینهساز زندگی آخرت خواهد بود. چون زندگی دنیا از نظر اسلام نه تنها تضادی با حیات اخروی ندارد، بلکه مقدمه حیات اخروی است و بدون عبور ازآن، رسیدن به آخرت غیر ممکن مینماید. خداوند خطاب به پیامبر می فرماید: «وَابتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللهُ الدارَ الآخِرَهَ وَ لا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدنیا؛[۴۷] و در آن چه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب، و بهره ات را از دنیا فراموش نکن.» چگونگی بهرهبرداری از امکانات مادی در این کلام الهی به خوبی بیان شده که بر این اساس میتوان میان زندگی دنیا و آخرت توافق بر قرار کرد و به سعادت هر دو جهان، نایل گردید. رسول خدا (ص) هم میفرماید: «الدنیا مزرعهُ الآخِره؛[۴۸] دنیا کشت زار جهان آخرت است.» هیچ کس نمیتواند در آخرت محصول خوبی برداشت کند، مگر این که در دنیا بذر خوب پاشیده باشد. چرا که «کل نفسٍ بما کَسبت رهینه؛[۴۹] هر کس در گرو اعمال خود است.» و بر اساس عملهای دنیا است که کیفیت زندگی جهانِ پس از مرگ رقم میخورد؛ اگر انسان اهل ایمان و تقوا بود، نعمت های عظیم اخروی در انتظار اوست وگرنه عذاب دردناک دوزخ.
۴. اصل کرامت انسانی
کرامت به معنای شرافت، اصالت، بزرگ منشی و نیک سیرتی است[۵۰] که حاصل بهرهمندی فطری و ذاتی یک موجود میباشد. خداوند آدمی را از بهرهمندیهای درونی ویژهای، چون عقل و اراده و اختیار برخوردار ساخته که موجب کرامت او شده است. این کرامت به اصل انسان بودن انسان باز میگردد و اختصاص به گروه معینی از آدمیان ندارد. از این رو، آدمیان همه از یک گوهرند و همه شریفند و از این حیث هیچ کسی بر دیگری فضیلتی ندارد.[۵۱] تکریم و تعزیز متربی از اساسیترین اصول تربیت است؛ زیرا اساس تربیت بر کرامت و عزتمندی است. اگر فرد با عزت و شخصیت رشد یابد، به حالتی دست مییابد که در برابر گناه و نافرمانی همواره راست و استوار باشد. برعکس تحقیر و توهین متربی، به شخصیت او بشدت لطمه میزند و او را زبون و ذلیل بار میآورد. هر نوع کوچک شمردن متربی، اعم از گفتار و رفتار و حتی اشاره، روح او را میشکند و یک انسان سرخورده و ضعیف تحویل میدهد. از این رو، اهانت به مؤمن از هر نوع آن در فرهنگ اسلامی منع شده است. پیامبر (ص) میفرماید: «لا تحقرَن احداً من المسلمین فإن صغیرهم عند الله کبیر؛[۵۲] مبادا فردی از مسلمانان را کوچک شمرده وتحقیر نمایید؛ چرا که کوچک آنان هم در نزد خدا بزرگ است.
۵. اصل توجه به تفاوتهای فردی
هر چند انسان در اصل وجود از یک گوهر است و امتیازی بر دیگری ندارد، ولی استعدادها و ظرفیت های وجودی افراد یکسان نیست، بلکه متفاوت است. این تفاوت در ذات موجودات نهفته است و لازمه نظام علت و معلول است.[۵۳] قرآن کریم نیز این مطلب را تأیید میکند: «إنا خلقنا کل شیءٍ بقدر؛[۵۴] ما همه چیز را با میزان و اندازه مشخص آفریدیم.» حضرت موسی (ع) در جواب فرعون فرمود: «ربنا الذِی اَعطَى کل شَیءٍ خَلقَهُ ثم هَدى؛[۵۵] پررودگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آن چه را لازمه آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.»
تفاوتهای فردی ناشی از سرشت و فطرت انسانی است که نظام توحیدی و جاودانگی انسان هم موافق و مقتضی آن میباشند؛ چرا که بر اساس اندیشه توحیدی، جهان هستی با یک سلسله نظامات و قوانین ذاتی و لایتغیر اداره میشود وبه موجب آن هر شئ و هر پدیده، مقام و مرتبه و موقع خاصی دارد، به نحوی که تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد.[۵۶]جاودانگی انسان هم مخالفتی با تفاوتهای فردی ندارد بلکه آیات مربوط به حوادث آخرت، ثواب و عقاب فردی را اثبات میکنند و این مطلب را میرسانند که هر کس بر اساس عملکرد دنیایی خود جزا دریافت میکند. خداوند در باره مجازات قیامت میفرماید: «ولا تَکسِبُ کُل نَفسٍ الا عَلَیها و لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزرَ اُخرَى؛[۵۷] هیچ کس، عمل (بدی) جز به زیان خودش، انجام نمیدهد و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمی شود».
تفاوتهای فردی به عنوان یک اصل در تعلیم و تربیت همه انبیاء وجود داشته و بر اساس آن مشی میکردند. پیامبر خدا (ص) میفرماید: «انا معاشر الانبیا اُمِرنا أن نُکَلمِ الناسَ على قدر عُقُولِهم؛[۵۸] ما جماعت انبیاء مأمور شدیم که با مردم بر میزان عقلشان سخن بگوییم.» تردیدی وجود ندارد که افراد جامعه از نظر فکر و اندیشه و قوه تفکر یکسان نبوده و نیستند و دو فردی را نمیتوان یافت که از تمام جهات با هم برابر باشند؛ یکسان فکر کنند، یکسان بفهمند، یکسان به نتیجه برسند، بلکه قدرت درک و فهم انسانها با هم متفاوتند. از آن جا که توان یادگیری و برداشت هر فرد نسبت به فرد دیگر به میزان زیادی تفاوت دارد، انبیاء از جانب خداوند مأموریت یافتند که بر اساس قدرت فهم مردم با آنان سخن بگویند و آنها را تبلیغ کنند. چرا که عمده فلسفه بعثت پیامبران، اتمام حجت[۵۹] بر مردم است و این امر تمام نمیشود، مگر این که هر کس را به اندازه قدرت درکشان با معارف الهی آشنا سازند. در غیر این صورت، ممکن است با ارایه مطالب عمیق علمی به فردی که توان برداشت درست ندارد و متوجه نمیشود، اتمام حجت انجام نگیرد. از این رو، رعایت تفاوتهای فردی در تعلیم و تربیت انبیاء اصل مهم تلقی و بر آن عمل میشده است.
حاصل سخن
از مجموع آن چه گفته شد، روشن گردید که نظام تعلیم و تربیت پیامبر اعظم(ص) بهترین و مناسبترین زمینه وحدت مسلمانان جهان است، چون مورد قبول همه امت اسلامی است و هر کس به خدا و قرآن عقیده داشته باشد، تعالیم پیامبر (ص) را باور داشته و بر آن پای بند است. اگر اندیشمندان مسلمان به نظام تربیتی پیامبر عمل کنند، همه اختلافات مذهبی و گروهی برطرف و اتحاد واقعی در میان امت اسلامی حاکم میگردد. چرا که آموزههای پیامبر بر اساس مبانی و اصول نشئت یافته از وحی و کلام الهی، به اهدافی میخواند که انسان را از هر گونه مادینگری صرف که عامل عمده اختلافات است، دور میدارد. افراد تربیت یافته مکتب وحی همانند سلمان، مقداد و اباذر و دیگر اصحاب آن حضرت جز به دین و قرآن و پیشرفت جامعه اسلامی به چیزی نمی اندیشیدند.
آن چه در نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) مهم است، ضمن عمل به دستورالعملهای تربیتی آن بزرگوار، ترویج و تبلیغ آموزه های نبوی است. اگر عالمان و مبلغان مسلمان همگی خود به تعالیم پیامبر عمل نموده، آن را به دیگران، به ویژه نسل جوان، منتقل سازند و آنان را با فرهنگ ناب اسلامی آشنا نمایند، در اندک زمانی ریشه تفرقه و نفاق از جوامع مسلمان برچیده خواهد شد. به هر صورت وظیفه عالمان و اندیشمندان مسلمان در شرایط کنونی بسیار حساس و سرنوشت ساز است و باید به وظایف خود توجه نموده و بدان عمل نمایند. مهمترین مسئولیت آنان دعوت مردم به اتحاد و هماهنگی بر اساس تعالیم پیامبر اسلام (ص) و نادیده گرفتن عوامل اختلاف و تفرقه امت اسلامی است. اگر علمای شیعه و سنی در کشورهای اسلامی به سوی وحدت واقعی حرکت کنند، مناسبترین روش و راهکار، شناخت نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) و عمل و ترویج معارف نبوی در میان جوامع مسلمان و مخصوصاً نسل جوان است که در کمترین زمان ممکن، نتیجه مطلوبی خواهد داشت. به امید آن که همه دانشمندان مسلمان بر محور آموزههای دینی و تربیتی پیامبر خدا (ص) گرد آمده و ریشههای نفاق و اختلاف را از امت اسلامی برکنند.
پی نوشت:
۱. «الزیاده و النشاء و التغذیه و المحافظه و النماء» (ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۶ ق (ماده ی ربو).
۲. مرتضی، مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، ۱۳۷۱، چ ۱۹، ص ۶.
۳. مهدی، صانعی، پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، انتشارات سناباد، ۱۳۷۸، ص ۱۱.
۴. نهج البلاغه، حکمت ۴۶۵.
۵. ن. گ: فرهنگ لغت دهخدا، ج ۱۲، واژه «مبنی» و نیز سید مصطفی، حسینی، معارف معاریف، ج ۹، ص ۶۹.
۶. شهاب الدین مشایخی، فصل نامه حوزه و دانشگاه، سال ۱۳۸۱، شماره ۳۲، ص ۵۱ – ۵۳.
۷. محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص ۲۶۷.
۸. کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶؛ احمد بن حسین، بیهقی، سنن بیهقی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج ۶، ص ۲۰۲.
۹. المیزان، ج ۲۰، ص ۱۹۸.
۱۰. محمد حسین، طباطبایی، خلاصه تعالیم اسلام، به کوشش داود الهامی، تهران، انتشارات کعبه، ۱۳۶۲، ص ۱۰۱.
۱۱. امام علی (ع)، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱، فراز ۳۵.
۱۲. روم: ۳۰.
۱۳. طه: ۴۹.
۱۴. انبیا: ۲۵.
۱۵. بقره: ۱۶۳.
۱۶. محمد حسین طباطبایی، خلاصه تعالیم اسلام، ص ۱۹۵.
۱۷. آل عمران: ۱۹.
۱۸. المیزان، ج ۳، ص ۱۷۹.
۱۹. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر للطباعه و النشر، ۱۳۷۶ ق – ۱۹۵۷ م، ج ۱، ص ۲۰۲.
۲۰. آل عمران: ۱۹۱.
۲۱. ر. ک: تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۲۱۶.
۲۲. ص: ۲۷.
۲۳. ص: ۷۲.
۲۴. علی اکبر، شعاری نژاد، روان شناسی رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۲، ص ۳۵۰.
۲۵. بقره: ۱۵۱.
۲۶. جمعه: ۲.
۲۷. ملاعبدالرزاق فیاض، لاهیجی، گوهر مراد، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق، ۱۳۸۳، ص ۴۱۳ – ۴۱۴.
۲۸. بقره: ۱۲۹ و آل عمران: ۱۶۴ و نیز جمعه: ۲.
۲۹. توبه: ۱۰۳.
۳۰. عبدالرحیم، غُنیه، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، ص ۵۰.
۳۱. احمد شبلی، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمد ساکت، تهران، دفتر محمد ساکت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ص ۶۳.
۳۲. جمعه: ۲.
۳۳. آل عمران: ۱۶۴، بقره: ۱۵۱.
۳۴. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ص ۴۲۲ و ج ۲، ص ۶۷۰.
۳۵. قلم: ۵.
۳۶. خطبه ۱۹۳، (قاصعه).
۳۷. همان.
۳۸. المیزان، ج ۲، ص ۴۶۹.
۳۹. حدید: ۲۵.
۴۰. آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی – فارسی، واژه قرب، ص ۵۳۵.
۴۱. محمد تقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، نگارش احمد حسین شریفی، قم، مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۴، ص ۳۴۸.
۴۲. انسان: ۳.
۴۳. نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص ۳۵۱.
۴۴. سید محمد حسین، طباطبایی، ظهور شیعه، تهران، انتشارات فقیه، بی تا، ص ۶۵.
۴۵. انبیا: ۲۵.
۴۶. مائده: ۷۶.
۴۷. قصص: ۷۷.
۴۸. منتخب میزان الحکمه، واژه دنیا، ص ۱۸۷.
۴۹. مدثر: ۳۸.
۵۰. فرهنگ معاصر عربی – فارسی، واژه کرم، ص ۵۸۵.
۵۱. خسرو باقی، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۷۰، چاپ دوم، ص ۳۸.
۵۲. منتخب میزان الحکمه، واژه تحقیر، ص ۱۴۶.
۵۳. مجموعه آثار، ج ۱، ص ۱۷۶.
۵۴. قمر: ۴۹.
۵۵. طه: ۵۰.
۵۶. مجموعه آثار، ج ۱، ص ۱۴۳.
۵۷. انعام: ۱۶۴.
۵۸. اصول کافی، ج ۱، ص ۷۱.
۵۹. رُسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا بعد از این حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و بر همه اتمام حجت شود (نساء: ۱۶۵).
منابع:
۱. قرآن کریم
۲. نهج البلاغه
۳. آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی – فارسی، تهران، نشرنی، ۱۳۸۱.
۴. آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم، تحقیق سید محسن موسوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۴ ق.
۵. آملی، سید حیدر، نص النصوص، ترجمه محمدرضا جوزی، انتشارات روزنه، بی تا.
۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر للطباعه و النشر، ۱۳۷۶ ق – ۱۹۵۷ م.
۷. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۶ ق.
۸. ابن هشام، السیره النبویه، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتاب خانه اسلامیه، ۱۳۶۶.
۹. احمدی، سید احمد، روان شناسی نواجوانان و جوانان، اصفهان، انتشارات مشعل، ۱۳۷۳.
۱۰. اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، قم، منشورات طلیعه النور، ۱۴۲۶ ه ق.
۱۱. امام علی، غررالحکم، ترجمه محمد علی انصاری.
۱۲. امینی، ابراهیم، تربیت، بوستان کتاب، ۱۳۸۱.
۱۳. انتصاری، محمد ناصر، بحران ها و درمان ها درباره بلوغ، قم، انتشارات گرگان، بی تا.
۱۴. باقری، خسرو نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۷۰.
۱۵. بیهقی، احمد بن حسین، سنن بیهقی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۱۶. پاول اس، کاپلان، روان شناسی رشد، ترجمه: مهرداد فیروز بخت، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۱.
۱۷. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق.
۱۸. حجتی، محمد باقر اسلام و تعلیم و تربیت، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ، ۱۳۷۰.
۱۹. حر العاملی، شیخ محمد بن الحسن، اثباه الهداه، المکتبه المحلاتی، ۱۳۸۳.
۲۰. حسینی زاده، سید علی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، تربیت فرزند، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۰.
۲۱. حسینی، سید مصطفی، معارف معاریف، نشر دانش، ۱۳۷۶.
۲۲. دهخدا، علی اکبر، فرهنگ لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳.
۲۳. ری شهری، محمد، قم، دارالحدیث، منتخب میزان الحکمه، ۱۳۸۱.
۲۴. سادات، محمد علی، اخلاق اسلامی، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۷۲.
۲۵. سیوطی، جامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق.
۲۶. شعاری نژاد، علی اکبر، روان شناسی رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۲.
۲۷. شبلی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمد ساکت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۲۸. شهاب الدین مشایخی، فصل نامه حوزه و دانشگاه، سال ۱۳۸۱.
۲۹. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، بیروت دارالاضواء بی تا.
۳۰. شهید ثانی، زین الدین، منیه المرید، قم، اسماعیلیان، ۱۳۸۴.
۳۱. صانعی، مهدی، پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، انتشارات سناباد، ۱۳۷۸.
۳۲. طباطبایی، سید محمد حسین، آغاز پیدایش انسان، بی جا، انتشارات قدیر، ۱۳۶۱.
۳۳. طباطبایی، سید محمد حسین، اعجاز قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۲.
۳۴. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، بی تا.
۳۵. طباطبایی، سید محمد حسین حیات پس از مرگ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۱.
۳۶. طباطبایی، سید محمد حسین، خلاصه تعالیم اسلام، به کوشش داود الهامی، تهران، انتشارات کعبه، ۱۳۶۲.
۳۷. طباطبایی، سید محمد حسین، ظهور شیعه، تهران، انتشارات فقیه، بی تا.
۳۸. طباطبایی، محمد حسین، معنویت تشیع، انتشارات تشیع، قم، بی تا.
۳۹. طه، صابر احمد، نظام الاسره فی الیهودیه و النصرانیه و الاسلام، قاهره، نهضه مصر للطباعه و النشر.
۴۰. غُنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲.
۴۱. فخر الدین رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ ق.
۴۲. فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی جوان، تهران، هیأت نشر معارف اسلامی، ۱۳۴۴.
۴۳. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، هاتف، ۱۳۸۱.
۴۴. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی حاج محد حسین کوشانپور، بی تا.
۴۵. محدثی، محمد جواد، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت (ع)، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۶.
۴۶. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، امیرکبیر، ۱۳۸۳.
۴۷. مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۶.
۴۸. مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، نگارش احمد حسین شریفی، قم، مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۴.
۴۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، ۱۳۷۱.
۵۰. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، ۱۳۷۱.
۵۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، ۱۳۶۸.
۵۲. مظاهری سیف، حمیدرضا، خودشناسی عرفانی (سیری در المیزان)، انتشارات نشاط، ۱۳۸۱.
۵۳. ملاعبدالرزاق فیاض، لاهیجی، گوهر مراد، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق، ۱۳۸۳.
۵۴. کلینی، محمد، الکافی، ترجمه: محمد باقر کمره ای، مکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۱ ق.
۵۵. کلینی، محمد، اصول کافی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۳ ق.
۵۶. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم، کشف الغطاء، ۱۳۸۲.
۵۷. نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، نجف، مطبعه الزهراء، طبع سوم، ۱۳۸۳ ق.
منبع: جمعی از اندیشمندان؛ (۱۳۸۶)، ویژگی های سیره ی پیامبر اعظم «ص»: مجموعه مقالات بیستمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی.