- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مفهوم خلاقیت
خلاقیت و نوآورى، محرک اصلى تمدنهاست. تلفن، اتومبیل، هواپیما، رادیو، تلویزیون، رایانه، اتوماتیک، الکترونیک، قدرت اتمى و مسافرتهاى فضایى و خلق ادبیات و انواع هنرها و … نقاط عطفى از اختراعات و اکتشافات و نمودى ارزشمند از تفکر و ذهن خلاق بشر است. بنابراین، براى پیشرفت در صنعت، اقتصاد، سیاست و همه علوم، نیازمند تفکرى خلاق و نوآور مىباشیم؛ خلاقیتى که در ضمیر همه ما نهفته و در نحوه زندگى ما تأثیر دارد.
تحولات سریع عصر کنونى ما، نیازمند حل مسائل و مشکلات به گونهاى خلاق است. هر چند علم و توسعه و پیشرفت، نیاز اولیه بشر امروزى است، ولى باید دانست که علم به خودى خود، ضامن حل بسیارى از مسائل و مشکلات آیندهاى که ما با آنها مواجه خواهیم شد نیست، تنها نیروى فوقالعاده و قدرتمند خلاقیت است که مىتواند مسائل و مشکلات را به طرز خارق العادهاى از سر راه بشر بردارد.۱
روانشناسان در تعریف خلاقیت، متفقالقول نیستند و به خلاقیت از زوایاى گوناگونى مىنگرند؛ در گذشته محور بحث روانشناسان از خلاقیت «شخص خلاق یا فرایند خلاق» بود. امروزه نیز اگرچه بسیارى از اندیشمندان به خلاقیت به عنوان یک فرایند مىنگرند، اما تعریف آنان از خلاقیت، مبتنى بر ویژگى «مولد بودن» است.
مک کینان در تعریف خلاقیت مىنویسد: «خلاقیت عبارت است از حل مسأله به نحوى که ماهیتى بدیع و نو داشته باشد.»
ویلیامز مىنویسد: «خلاقیت، مهارتى است که مىتواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد، عوامل جدید اطلاعاتى را در شکل تازهاى ترکیب کند و تجارب گذشته را با اطلاعات جدید براى ایجاد پاسخهاى منحصر به فرد و غیرمتعارف مرتبط سازد.»۲
آموزش و پرورش خلاقیت
در چند دهه اخیر، پژوهشهاى بسیارى در زمینه خلاقیت انجام شده است. پژوهشهاى انجام شده در زمینه آموزش خلاقیت، عموماً به این نتیجه رسیده است که خلاقیت را هم مىتوان آموزش و هم پرورش داد.۳
تورنس مىنویسد: طى پانزده سال تجربه در مطالعه و آموزش تفکر خلاق، شواهدى دیدهام که نشان مىدهد خلاقیت را مىتوان آموزش داد. فلدهوسن و همکارانش مىگویند: پاسخ به این سؤال که «آیا مىتوان خلاقیت را آموزش داد؟» مثبت است. آنان روشهاى جالبى براى آموزش خلاقیت ارائه مىدهند.۴
تحقیقات نشان داده است که تمام انسانها داراى قوّه خلاقیت هستند؛ برخى در یک زمینه داراى خلاقیت بیشتر و برخى در زمینهاى دیگر. خلاقیت مىتواند به وسیله معلمان در دانشآموزان شکوفا گشته و یا از بین برود. بنابراین، باید محیط و فضاى مساعدى براى رشد و پرورش قوّه خلاقیت دانشآموزان فراهم آورد.
کارل راجرز در این زمینه مىنویسد:
«روشن است که خلاقیت را نمىتوان با فشار ایجاد کرد، بلکه باید به آن اجازه داد تا ظهور کند. همان گونه که زارع نمىتواند جوانه را از دانه بیرون بیاورد، اما مىتواند شرایط مناسبى براى رشد دانه فراهم آورد. در مورد خلاقیت هم همین شرایط صادق است. باید زمینهاى مساعد براى رشد و توسعه خلاقیت فرزندان و دانشآموزان فراهم آورد. از جمله تجربیات من در روانشناسى این است که مىتوان با فراهم کردن امنیت روانى و آزادى، احتمال ظهور خلاقیت سازنده را افزایش داد.»۵
روشن است که هر کسى ممکن است در زمینهاى خاص، خلاقیت داشته باشد. از هر کسى در هر زمینه نمىتوان انتظار خلاقیت و ابتکار داشت. باید این بسترها و علایق و زمینهها را شناسایى کرده و زمینه رشد آنها را فراهم نمود.
ویژگىهاى افراد خلاق
روانشناسان ویژگىهاى افراد خلاق را مورد بررسى و مطالعه قرار دادهاند. در پژوهشهایى که توسط استینر (۱۹۶۵) و بارون (۱۹۶۹) و بارباراکلارک (۱۹۷۹) صورت گرفته، صفتهاى ذیل به عنوان ویژگىهاى افراد خلاق، که عموماً برخوردار از آن هستند، بیان شده است:
ـ داراى گنجایش ذهنى و فکرى زیادى هستند (تیزهوشتر از دیگراننند)؛
ـ علاقه آنها به مسائل علمى، هنرى، فرهنگى و اجتماعى بیشتر و دامنه اطلاعات آنها در این زمینه وسیعتر است؛
ـ درباره مسائل انتزاعى، در مقایسه با مسائل عینى و ملموس، بهتر و عمیقتر مىاندیشند؛
ـ دوست دارند که در مباحثه عقیده خود را بیان کنند، ولى اصرارى به تحمیل عقاید خود ندارند؛
ـ انعطافپذیرند و بیانشان داراى طنز است؛
ـ علاقه به سؤال و پرسش دارند و بسیار کنجکاوند؛
ـ محافظه کار نیستند و بیشتر ریسک پذیرند؛
ـ علاقههاى متنوع و فراوانى دارند و داراى فرایندهاى غیرمتعارف فکرى هستند؛
ـ در فکر و عمل از اصالت و نوآورى بیش ترى برخوردارند؛
ـ داراى زندگى تخیلى بوده و درگیرى بیش ترى با رؤیاهاى خیالى دارند؛
ـ استقلال طلب بوده و دوست ندارند که از راه و روش زندگى دیگران پیروى کنند؛
ـ اعتماد به نفس خوبى دارند و در مقابل ناکامىها کمتر دلسرد و مأیوس مىشوند؛
ـ از معیارها، رسوم و ارزشهاى اجتماعى، که به نظرشان قابل قبول نیستند، کمتر پیروى کرده و بیشتر متکى به قضاوت شخصى خود هستند؛
ـ در رابطه با دیگران رُک و صریح و درست کارند؛
ـ به مسائل فلسفى همچون مذهب، ارزش ها، معنى زندگى و این قبیل امور توجه مىکنند؛
ـ بر غرایز خود تسلط بیش ترى داشته، شخصیت رشد یافته ترى دارند و کمتر داراى اختلال روحى و روانى مىشوند؛
ـ داراى حافظهاى قوى بوده و به جزئیات مسائل توجه دقیق دارند. توانایى انجام کارهاى پیچیده را نیز دارند.۶
معلم و شیوههاى پرورش تفکر اخلاق
تعلیم و تربیت به یک معنا عبارت است از رشد قوّه قضاوت صحیح در افراد. تقلید از دیگران یا پیروى از تمایلات و عادات، سبب رکود فکرى و عجز او در برابر مسائل و مشکلات است. امروزه جامعه نیازمند افرادى است که فکر و خرد را حاکم بر اعمال و افکار خویش قرار مىدهند و مشکلات را به گونه ابتکارى از سر راه خود برمى دارند. اجمالاً وظایف یک معلم در تحقق این هدف بدین شرح است:
۱- دانشآموزان را به داشتن ایدههاى بکر و نو تشویق نماید؛ ایدههایى که کم وبیش براى خود آنها بکر است. ضمن پذیرش ایدههاى بکر، زمینه ابراز آنها را فراهم کند. مثلاً، مىتوان از دانشآموزان خواست که به جاى ارائه گزارش ساده از یک کتاب، آن را شخصاً ارزیابى کرده و هر نظرى که درباره آن دارند بیان کنند و یا این که فصلى از فصلهاى سال را توصیف کنند به طور کلى، نقاشىهاى آزاد، مقاله نویسى و نگارش داستانهاى کوتاه، زمینه ایده فرد و تفکر خلاق در دانشآموزان را بهتر فراهم مىکند.۷
۲- مطالب درسى را به صورت مسأله و معما براى شاگردان طرح کند؛ مطالعه کتاب و یا گوش دادن به سخنان معلم، از برکردن حقایق علمى و تاریخى رشد قوه ابتکار شاگردان را به دنبال ندارد. معلم به جاى بیان مطالب درسى یا ذکر حقایق. علمى، باید دانشآموزان را به طرح مسائل ترغیب کند.
۳- معلم باید به دانشآموزان اجازه دهد تا مسائل، نظرات و ایدههاى خود را اعلام نمایند و این ایدهها را روى تخته کلاس درس نوشته و پس از طرح مسائل و ایدههاى خود به آنان اجازه دهد که این مسائل را نقد و بررسى نموده و مورد آزمایش قرار دهند.
شیوههاى گوناگون تدریس
معلم باید در جریان تدریس و فرایند تعلیم و تربیت، شیوههاى مختلفى را به کار برد؛ از جمله، روش حل مسأله، روش تهیه طرح یا پروژه، روش بحث آزاد و پروژههاى گروهى و جمعى متناسب با موضوع و موقعیت درسى.
فعال شدن شاگردان در کلاس
کلاسهاى درس را مىتوان به جاى «معلم محورى» به صورت «فراگیر محورى» اداره کرد؛ در کلاس فراگیر محورى، دانشآموز در امر یادگیرى دخالت مستقیم و اساسى دارد. معلم راههاى یادگیرى را به شاگردان دیکته نمىکند، بلکه شیوههاى مختلف یادگیرى را پیش پاى آنان قرار مىدهد تا با استفاده از نیروى خلاقیت و ابتکار خود مسیر و روش یادگیرى را جستجو نمایند.
به جاى این که معلم براى دانشآموزان اطلاعات فراهم کند، بایستى آنان را در موقعیتى قرار دهد تا خود به جستوجوى اطلاعات بپردازند. معلم در این شیوه تدریس، راهنماست و نقش یارى دهنده و هدایتگر را ایفا مىکند.
استفاده از روش بارش مغزى (brain Storming) (اسبورن ۱۹۷۵)
در روش بارش مغزى، پس از این که مسألهاى در کلاس ارائه شد، معلم از دانشآموزان مىخواهد تا هر تعداد راه حل را که مىتوانند براى مسأله بنویسند. معلم پیش از ارائه همه راه حلها به وسیله دانشآموزان، نباید هیچ گونه اظهار نظرى در این خصوص بنماید. این روش، شبیه روش تداعى آزاد است که در روان کاوى مورد استفاده قرار مىگیرد.۸
ایجاد زمینه تفکر
معلم باید زمینهاى فراهم کند که همه دانشآموزان، تفکر نمایند و بدون نگرانى، تفکرات خویش را اظهار نمایند. هر چند شاگردان در فرایند تفکر، ممکن است اشتباه کنند، اما مهم، تفکر و پرورش فکر است. در این گونه کلاسها، پاسخ صحیح و غلط شاگرد براى معلم ارزش یکسان خواهد داشت؛ زیرا به هر حال دانشآموز به تفکر واداشته شده است. به عبارت دیگر، باید به دانشآموزان اجازده داده شود تا اشتباهاتى را مرتکب شوند؛ زیرا ممکن است اشتباهات به بینشهاى مثمرثمرى منتهى شوند.
معلم باید شرایط آموزشى را به گونهاى ترتیب دهد که شاگردان مطمئن شوند که اختلاف نظر آنان با معلم مشکلاتى براى آنان نخواهند داشت. به هیچ وجه نباید اندیشههاى شاگردان را طرد نمود؛ چون در این صورت آنان به تفکر نخواهند پرداخت.۹
ارتباط با اذهان خلّاق
گرچه معلم تا حدّ زیادى مىتواند ذهن دانشآموز را تحریک کند، اما این امر کافى نیست. گفتار و کردار هنرمندان، متفکران و رهبران مشهور از مهمترین عوامل مؤثر در تحریک انرژى خلّاق در دیگران است. شاعران، مورخان، سیاستمداران و دانشمندان بزرگ، در قرون گذشته، از طریق آثار مکتوب خود با ما سخن مىگویند.
آتش خلاق آنان مىتواند شعله آفرینش گرى دانشآموزان را برافروزد و روح اشتیاق رقابت را در آنان بدمد. ۱۰ براى پیشگیرى از احساس حقارت دانشآموزان در برابر بزرگان، باید به آنان گفته شود که انسانهاى بزرگ هم از اول خلاق نبودند، بلکه با تلاش، پشتکار و پرورش این قوه توانسته اند ابتکارات، نوآورىها و آفرینندگى را در وجود خود شکوفا سازند. با شناخت نحوه زندگى و مراحل رشد دانشآموزان، مىتوان از بروز و پیدایش این احساس در آنها پیشگیرى نمود.
تشویق اندیشهها و پیشرفتهاى بکر و ناب
با پرسشهاى هر چند غیرمتعارف دانشآموزان، باید برخوردى دقیق و حساب شده داشت؛ اگر دانشآموزى ایده غیرممکنى را بیان کرد، به جاى واقع گرایى باید در این تخیل دانشآموز وارد شد. مثلاً، اگر کودکى بگوید: سگِ من کتابى نوشته است، معلم جواب دهد: واقعاً؟! حتماً کتاب به مردم توصیه مىکند که با سگها چگونه رفتار کنند. سپس بچههاى دیگر مىتوانند اظهار نظر کنند که دنیا در نظر یک سگ ممکن است چگونه باشد و چطور مىشود امور را بهبود بخشید و…
ـ باید به کودکان عملاً نشان داد که عقاید آنان مورد احترام است.
ـ اندیشهها و راه حلهاى غیرمعقول براى مسائل را باید با احترام تلقى کرد.
فرصت داد تا به طور مستقل یاد بگیرند، آزادانه فکر کنند و به اکتشافات بپردازند.۱۱
هنر پرسش
با طرح یک سؤال، راهى به سوى پاسخهاى خلاق گشوده مىشود. سیلورمن (۱۹۸۰) با مشاهده مستقیم معلمان کهنه کار و نیز کودکان تیزهوش، دریافت که آنان اطلاعات اندکى در اختیار دانشآموزان خود مىگذارند. وى پى برد که این عالمان بیشتر وقت خود را صرف سؤال و پرسش از دانشآموزان مىکنند تا درس دادن و معمولاً از پاسخ به پرسشهاى دانشآموزان اجتناب مىکنند و با شگردى خاص، پرسش آنان را به خودشان بازمى گردانند و در این خصوص نظر خود آنان را جویا مىشوند.
این گونه معلمان، اغلب عادت دارند بازخوردهاى بدون داورى در اختیار دانشآموزان خود قرار دهند. پاسخهاى آنان را مىپذیرند و به آن تمایل نشان مىدهند. در عین حال، تلاش مىکنند درباره این پاسخها داورى نکنند. بى تردید، نتیجه این نوع رفتار با دانشآموزان این است که آنان مىکوشند تا خود را همواره ارزیابى کنند.
نوع پرسشهاى این معلمان، اغلب واگرا (چه اتفاق خواهد افتاد اگر…؟) است. آنان اغلب از دانشآموزان مىپرسند: «چه چیز شما را وادار به چنین اندیشهاى کرد؟»۱۲ نوع پرسش ها، باید به گونهاى عام باشد تا دانشآموزان بتوانند پیرامون آن قلم زنى کنند. مثلاً از دانشآموزان سؤال شود که «آسمان را توصیف کنید.» این جاست که دانشآموزان تلاش مىکنند تا احساسات شخصى و تجربیات خود را بیان کنند. در پرتو پرسش از دانشآموزان است که یک معلم مىتواند خلاقیت آنان را آزمایش کند.
شیوههاى پرسش خلاق
شگرد خاص طرح سؤال، وسیلهاى است که استعداد خلاق کودکان را بارور مىسازد.
۱- به کارگیرى قوه تخیل
یکى از شیوههایى که مىتوان کودکان را بیشتر به تفکر خلاق واداشت، این است که به آنان کمک کنیم تا هر چیز را با به کارگیرى قوّه تخیل و ابتکار خود به وضعیت دلخواه و مطلوب درآورند. از کودکان بخواهید اشیا را به شکلى که دوست دارند تبدیل کنند. در زیر، چند نمونه از این سؤالات که هر یک مربوط به یک شىء خاصى است، آمده است:
ـ اگر شیرینتر مىبود، مزه بهترى نداشت؟
ـ اگر کوچکتر مىبود، عالىتر نبود؟
ـ اگر سریعتر مىبود، بهتر نبود؟
ـ اگر آرامتر بود، بهتر نبود؟
ـ اگر به عقب برمى گشت، جالبتر نبود؟
ـ اگر بزرگتر مىبود، راضىتر نبود؟
۲- به کارگیرى حواس دیگر
کودکان مىتوانند استعداد خلاق خود را با به کارگیرى حواس خود، به طریق غیرعادى شکوفا سازند. براى مثال، از آنان مىخواهیم که چشمان خود را بسته و آنچه را که در دست آنان قرار دادهایم، حدس بزنند. روش دیگر، این است که کودکان چشمان خود را بسته و آنچه را مىشنوند حدس بزنند. هنگام انجام این تمرینات بایستى از کودکان دلایل حدسشان را نیز جویا شد. بدینوسیله، سرگرمى بیشترى به همراه یادگیرى براى آنان فراهم کرده ایم.
۳- طرح سؤالات انشعاب پذیر
براى کودکان سؤالاتى طرح کنید که به پاسخهاى متفاوتى نیاز دارد، تا آنان براى پاسخ گویى از مهارتهاى تفکر خلاق خود کمک بگیرند.
در ذیل، چند مثال در زمینه مفهوم «آب» مطرح شده است:
ـ موارد استفاده آب کدامند؟
ـ چه چیزى در آب شناور مىشود؟
ـ آب چه کمکى به ما مىکند؟
ـ چرا آب سرد است؟
ـ چه چیزى موجب مىشود که آب به شکل باران درآید؟
ـ چه چیزى زیر آب میرود؟
سؤالات کلى که انشعاب پذیرند و مفاهیمى چون: شن، یخ، دود، ماشین و یا عناوین مشابه را دربردارند، براى کودکان سرگرمکننده هستند. این گونه سؤالات، فکر کودکان را باز و انعطاف پذیر مىکند.
۴- شیوه «چه اتفاق مىافتاد اگر…؟»
این شیوه، به وسیله بسیارى از معلمان به کار گرفته شده و موفقیتآمیز بوده است. البته، هدف آن است که با استفاده از کلاسهاى «فکر تؤأم با عمل» قوه ابتکار و تخیّل آنان را بیدار سازیم. براى نمونه از سؤالات زیر مىتوان استفاده کرد:
ـ چه اتفاق مىافتاد اگر درختان موجود در جهان آبى رنگ بودند؟
ـ چه اتفاق مىافتاد اگر تمامى اتومبیلها کار نمىکردند؟
ـ چه اتفاق مىافتاد اگر همه مردم لباس یکسان و یک رنگ مىپوشیدند؟
ـ چه اتفاق مىافتاد اگر همه سبزیجات طعم شکلات داشتند؟
ـ چه اتفاق مىافتاد اگر هیچ ساعت دیوارى یا مچى وجود نداشت؟
ـ چه اتفاق مىافتاد اگر شما مىتوانستید پرواز کنید؟
ـ چه اتفاق مىافتاد اگر همه مردمى که فردا صبح از خواب بیدار مىشدند، جثه خود را دوبرابر مىدیدند؟
۵- به چند طریق مختلف…
نوع دیگر سؤالى که موجب رشد و گسترش تفکر خلاق یک کودک مىشود این گونه سؤالها است:
به چند طریق، یک قاشق مورد استفاده قرار مىگیرد؟
به چند طریق یک دکمه مىتواند مورد استفاده قرار گیرد؟
به چند طریق یک رشته نخ یا ریسمان مىتواند مورد استفاده قرار گیرد؟
و…
۶- سؤالات مختلف
ـ فرض کنید شما مبلغ یک میلیون دلار دریافت کرده و ظرف مدت ۲ دقیقه بایستى آن را خرج کنید. فهرستى از روشهاى خرج کردن پول تهیه نموده و آن را با جواب دیگران مقایسه کنید.
ـ فرض کنید شما اولین شخصى هستید که با مردى که از کره مریخ ملاقات کرده و تنها ۳ سؤال مىتوانید از او بپرسید. چه سؤالاتى را مطرح مىکنید؟ سؤالات خودتان را با دیگران مقایسه کنید.
ـ فرض کنید شما به تنهایى به ملاقات رهبر معظم انقلاب اسلامى رفته اید، اولین سؤال شما از ایشان چیست؟
ـ تصور کنید شما مىتوانستید به مدت یک ساعت به جاى هر فردى در جهان باشید، آن شخصیت چه کسى خواهد بود؟ شما چه کارى انجام خواهید داد؟ پاسخهاى خود را با همکلاسىهاى خود مقایسه کنید.۱۳
پىنوشتها
۱- Guilford J.p Intelligence, Crativity and their eductaional Implications Sanpiego: Robert Rknopp, 1968
۲ـ منیجه شهنى ییلاق، روانشناسى براى آموزش، ص ۳۶۰
۳ـ جمال عابدى، خلاقیت و شیوهاى نو در اندازه گیرى آن، مجله پژوهشهاى روانشناختى، (دوره دهم، شماره ۱ و ۲، تابستان ۷۲)
۴ـرشد تکنولوژى آموزشى، مهر ۱۳۷۴، رشد خلاقیت
۵ـ کارل راجرز، درآمدى بر انسان شدن، ترجمه قاسم قاضى، ص ۱۴۵
۶ـ على اکبر سیف، روانشناسى پرورش، ص ۳۴۲
Steiner, G, A, the Creative organization 1965, p. 78
۷ـ على شریعتمدارى، روانشناسى تربیتى، ص ۴۱۷ / اف. نلر جورج، هنر و علم حقیقت، ص ۹۰
۸ـ على اکبر سیف، پیشین، ص ۳۴۷
۹ـ حسن شعبانى، مهارتهاى آموزشى و پرورشى (روشها و فنون تدریس)، ص ۸۸ـ۸۶
۱۰ـ اف نلر. جورج، هنر و علم خلاقیت، ص ۹۶
۱۱ـ روانشناسى تربیتى، پیشین، ص ۳۴۹
۱۲ـ گیج و برلایز، روانشناسى تربیتى، ترجمه دکتر حسین لطف آبادى و دیگران، ص ۲۴۷
۱۳ـ این مقاله از منبع زیر اقتباس شده است:
May Esky Mary, creative activities for Young Children, 1990 p. 1-12
منبع: ماهنامه معرفت؛ شماره ۵۰؛ محمدرضا مطهرى