- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
مراسم سوگوارى حضرت سیدالشهدا(ع) از دیرباز نقشى اساسى و غیر قابل انکار به فرهنگ جامعه شیعى داشته و مؤلفههاى بزرگى از هویت مذهبى شیعیان ایران و جهان را شکل داده است. متأسفانه در طول سالهاى اخیر ـ و شاید به دلیل بى توجهى و کمکارى هنرمندان و شاعران طراز اول شیعه ـ شاهد برخى از انحرافات و عدول از اهداف راستین این نهضت بزرگ، بهویژه در امر مداحى و سینهزنى بودهایم. مقاله حاضر به صورت اجمالى به نقد و بررسى برخى از این موارد پرداخته است.
امام علی(ع) در یکى از سخنان خود خطاب به کمیل مى فرماید: «هیچ حرکتى نیست که انجام دهى مگر آنکه براى آن محتاج به معرفت و شناخت هستى (تحفه العقول ص ۱۷) این امر دلیل روشنى دارد، رسول اکرم(ص) در این باره چنین فرموده است: «کسى که کار انجام مى دهد و در آن آگاهى و شناخت لازم را ندارد، آنچه را که خراب مى کند، بیش از آن چیزى است که اصلاح مى نماید.» این دستور دینى که غالباً در زندگى روزمره و در امور جزیى به کار گرفته مى شود، گاه در مسائل بسیار مهم به دست فراموشى سپرده مى شود از نمونههاى برجسته آن که در اینجا مورد بررسى قرار مى گیرد، عزادارى براى امام حسین(ع) است. برگزارکنندگان مراسم عزادارى براى سیدالشهدا(ع) بایستى شناخت و معرفت کامل نسبت به این امام همام و نهضت عاشورایى آن حضرت داشته باشند اما فقدان این شناخت موجب شده تا بسیارى از مجالس سوگوارى امروزى هر چه که پرشورتر مى شود، از هدف خود دورتر شود همچنان که امام صادق(ع) فرموده «کسى که عملى را بدون بصیرت و آگاهى انجام دهد، مانند رهروى است که راه را اشتباه پیموده است. لذا هر چه تندتر رود، از مقصود دورتر مى شود. (اصول کافی، ج ۱، ص ۵۴) اثبات این ادعا چندان دشوار نیست. اشعار و نوحههایى که امروزه در مجالس عزادارى امام حسین(ع) خوانده مى شود، دلیل روشنى بر صدق دعوى ماست. در ابتدا ویژگیهاى مشترک این اشعار را به اختصار بیان نموده و سپس به بررسى آنها مى پردازیم.
چشمان یار
همه چیز از چشمان یار آغاز شود. برجستهترین ویژگى رهبر نهضت عاشورا و علمدارش از نظر شاعران و مداحان امروزى چشمان سیاه، ابروان کمان و قامت رعنایشان است، به طورى که کمتر نوحه یا شعرى را مى بینید که بر این ویژگیها تأکید نکرده باشد:
سیاهه چشات جزیره دله
هر کى از نسل توه چه خوشگله
از نگاه تو محبت مى باره
مردى از مردونگیت کم مى آره
اسیر شده به تار موى تو دل خرابم
شبا تو دامن خیال صحن تو مى خوابم
***
همه هستیمو مدیون چشاتم مى دونی
از همون روز ازل مست نگاتم مى دونی
***
کار چشماش دلبریه
قد و بالاى قشنگش عجب محشریه
***
اونى که چشماش قشنگه
یک تنه با صد تا لشگر
مثل مرتضى مى جنگه
اونا که یوسفو دیدند
همه دستا رو بریدند
اگه عباسو مى دیدند
سراشون همه بریدند
***
با اینکه من خوب مى دونم آدمى بى اصل و نسبم
بده اجازهاى خدا عشقمو نقاشى کنم
خوب مى شه قلب عاشقم یک طرح خوشگل مى زنم
نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل مى زنم
به روى صفحه مى کشم پیشونى بلندشو
ابروهاى کمونى شو صورت آسمونى شو
تا که به چشماش مى رسم کشیدنش چه مشکله
آخه چشاى یار من سیاهه خیلى خوشگله
حدیث کربلا یا حدیث نفس
نکته مهم دیگر این اشعار نفسانیت غالب بر آن است. ظاهراً شاعران و مداحان امروزى آنچنان غرق تماشاى چشم و سیماى یار شدهاند که فراموش کردهاند براى امام حسین(ع) و حماسه کربلا شعر مى سرایند و نوحه مى خوانند. شما بایستى در مجلس عزادارى براى سیدالشهدا(ع) به درد دلهاى یک عاشق دلخسته گوش کنید، براى او سینه بزنید و اشک بریزید. روشن نیست که ما باید بر مصائب حسین(ع) بگرییم یا حسین(ع) بر مصائب ما؟
دوستش دارم چى کار کنم
چى کار با عشق یار کنم
گفته مى خوام با یک نگاه
عقلتو تار و مار کنم
صید دو چشمونش شدم
کى مى تونم فرار کنم
دوستت دارم چى کار کنم
خودت بگو چى کار کنم
کربلا رو از تو مى خوام
خودت بگو چى کار کنم
چون به یه چشم به هم زدن
قربون چشم یار کنم
دوسش دارم چیکار کنم
چى کار با عشق یار کنم
خدا حسینو دوست دارم
خودت بگو چى کار کنم
***
ایهاالناس، ایهاالناس
شدهام شیداى عباس
دل خاطرخواه من شد
عاقبت رسواى عباس
مى برد دل از هر دو عالم
نرگس شهلاى عباس
***
بعضى وقتا که دلم حال و هواتو مى کنه
تو دلم زمزمه کرب و بلاتو مى کنه
به دلم مى گم برو سنگ صبور سینهباش
که گذرنامهتو مولا خودش امضا مى کنه
دلامون هوایى کرب و بلا چى کار کنیم
غم ما جدایى کرب و بلا چى کار کنیم
***
آخر یه روز حاجتمو ازت مى گیرم
مى آم تو بینالحرمین برات مى میرم
مجنونم و خوب مى دونن لیلى پرستم
میون همه دلبرا پاى تو هستم
***
ز هجر کربلات آقا دیگه دارم دق مى کننم
اگه بذارى من بیام دلمو عاشق مى کنم
نبینم کربلا تو من مى میرم
حالا که دست روزگار به صورتم سیلى زده
جواب زشتى منو آقا تو با بدى نده
از هجر کربلاى تو موهام داره سفید مى شه
دلم داره از اومدن خسته و ناامید مى شه
حسینیه یا خانقاه
یکى دیگر از ویژگى هاى مهم و مشترک این اشعار تأکید بر دیوانگى و جنون است. عقلگریزى از شیوههاى کهن فرار از بار سنگین مسئولیت است، مسئولیتى که از آگاهى و معرفت نسبت به امام(ع) و نهضت عاشورایى او سرچشمه مى گیرد. نمایش دیوانگى که گاه با نوعى رقص پا و حرکات سر به طرفین نیز همراه است، از خصائص تشیع صفوى و خانقاهى است. البته این دیوانگان هنوز در مراتب پایین دیوانگى قرار دارند و بر خلاف ادعایشان، جنونشان چندان دیدنى نیست. مراتب بالاتر دیوانگى را مى توان در دراویش کردستان مشاهده نمود:
اگه دیوونه ندیدهای
به ما مى گن دیوونه
اگه دیوونه شنیدهای
به ما مى گن دیوونه
منم یه روز عاقل بودم
عشق تو مجنونم کرد
ز شهر عقل و عاقلا
یکباره بیرونم کرد
***
سفر عشقو شروع کن دلتو بزن به دریا
بیا یک عده مجنون بشیم آواره شهرها
***
دیوونه چى مى گه
شدهام دیوانه
چى مى گه دیوونه
خدا شده دیوانه زهرا
دل شده شیدایی
نمى رود جایی
از در میخانه زهرا
مکتب حسینى یا میکده حسینی
مدرسه و مکتب حسینى که درسآموز جهاد و شهادت و ایثار و ظلمستیزى است، در این اشعار به میخانه و میکده بدل مى شود. اینگونه اشعار ظاهراً از تعابیر عرفانى برخى شعرا از حماسه کربلا، بهویژه «عمان سامانی» تقلید شده است. اما روشن است که تعبیر عرفانى از یک حماسه با عرفانزدگى کاملاً متفاوت است. تعابیر عرفانى تعابیرى استعاری، غامض، شخصى و نیازمند تفسیر هستند. اگر این تعابیر را وارد حوزه عمومى کنند و با آن سینه بزنند، به عرفانزدگى تبدیل مى شود. در تاریخ ایران عرفانزدگى گرایش منفعلانهاى در برابر بى عدالتیهاى موجود بوده و در کنار جنون راه گریز مناسبى از مسئولیت و درد آگاهى بوده است.
دوباره خادما در میکده را وا مى کنن
براى روضه حسین خیمهاى برپا مى کنن
دیواراى میکده رو بیرق و پرچم مى زنن
فرشتهها تو این عزا حلقه ماتم مى زنن
***
تو بذار که من بمونم سگ میخونهات همیشه
دیگه دنیا رو نمى خوام کنج میخونهات رو عشقه
***
دیوونه حسینم و دیوونه حسینم
خراب و مست گوشه میخونه حسینم
***
بیا اى که خمار عشقى بر در میخانه ابالفضل
که شوى مست مست ساغر میخانه ابالفضل
امام، شاه یا ارباب
عدم شناخت لازم نسبت به مقام امامت و ولایت موجب شده تا شاعران براى ستایش امام(ع) او را شاه یا ارباب خطاب کنند و ادبیات را به کار گیرند که درخور دربار شاهان و سلاطین جور است. مثلاً شاعر یا مداح خود را سگِ امام(ع) و خاندانش بخواند. اینگونه عبارات فقط در دربار شاهان ظالم پاداش دارد و در بارگاه امامان معصوم(ع) چیزى جز خوارى و مذلّت نفس نیست:
بگذار آدمیان طعنه ز ؟؟؟ گویم
هر که خود را سگ کوى تو ؟؟؟ آدم است
هر کى مى خواد هر چى بگه
من سگ کوى زینبم
بهشت جاودان ز تو
کران و بیکران ز تو
سلطنت جهان ز تو
من سگ کوى زینبم
***
تمام حرف دلم خلاصه در یک کلام
که من سگ زینب و حسینم والسلام
ملاحظه مى شود که ویژگى مشترک همه این اشعار، زمینهزدایى از نهضت عاشوراست که با توسل به نوعى احساسگرایى و با چاشنى عشق و عرفان و تصوف صورت گرفته است. چرا باید مدرسه و مکتب حسینى را به میکده و خانقاه بدل سازیم؟ آیا به گفته شریعتی، ما از خون حسین(ع) ماده تخدیرى ساختهایم؟ چرا از ویژگیهاى برجسته امام حسین(ع) چون آزادگی، ظلمستیزى و عدالتخواهى صرف نظر مى کنیم و فقط چشم و ابروى او را مى بینیم؟ چرا رابطه امام و امت را به ارتباطى صرفاً عاطفى و احساسى که سطحى ترین ارتباط است، فرو مى کاهیم؟ چرا امام حسین(ع) را ارباب خطاب مى کنیم؟ آیا مفهوم ارباب از مفهوم امام جایگاه و مقام سیدالشهدا(ع) را بهتر بیان مى کند؟
امام حسین(ع) به عاشق و خاطرخواه و بنده و نوکر و دیوانه و مجنون و مست و خمار و سگ و کفتر نیازى ندارد. امام(ع) یارى کننده و فریادرس مى طلبد. فریادى که در شور و غوغاى چنین مجالسى شنیده نمى شود و بى پاسخ مى ماند.
مجالسى که باید آزادگى و شهادت و ظلمستیزى امام(ع) را مجسم سازد، تصویرگر لب لعل و نرگس شهلا و ابروان کمال یار است. مجالسى که باید ظلم بنى امیه بر حسین(ع) و خاندانش را بازگو کند، نمایشگر حاجات و آمال و آرزوهاى شاعرو نوحهخوان است:
وقتى چشام روى هم بسته مى شه
وقتى دلم از زمونه خسته مى شه
چشمامو دریا مى کنم
عقدههامو وا مى کنم
یاد قدیما مى کنم، یادش بهخیر
با بچههاى کوچهمون
با چادراى مادرامون گوشه یک پیادهرو
یاد محرم کرده بودیم تکیه علم کرده بودیم
همه پیرن مشکى به تن سینه و زنجیر مى زنن
یک قلب کوچیک تو سینه مست و خریدار حسین
***
عشق و عاشقى اى که مفهوم کلیشهاى بسیارى از اشعار عاشورایى امروزى است، یک عشق حقیقى نیست؛ بلکه نوعى عشق تینایجرى و بازارى است که همراه با نوعى رقص پا و آهنگ پاپ اجرا مى شود، اینگونه اشعار با اندکى تغییر اشعار خوبى براى یک خواننده لسآنجلسى خواهد بود. همچنان که آنها را هم در عزا و هم در مولودى خوانى مى خوانند. در واقع هیچ تفاوتى در عزادارى و مولودى خوانى دیده نمى شود، جز اینکه در یکى سینه مى زنند و در دیگرى دست. این به معناى غلبه صورت بر معناست که از آن جمله کاهش رغبت نسبت به سخنرانى در برابر نوحهسرایى و سینهزنى است. اکنون مجالس عزادارى نه با سخنران که با مداح آن شناخته مى شود. جوانان بهویژه به مجالسى رغبت دارند که مداح محبوبشان اجراى برنامه دارد. اجراى برنامه مفهوم دقیقى است. مداحان امروزى غالباً بر روى سن رفته و با حرکات مختلفى که از خود نشان مى دهند، به اجراى مداحى مى پردازند. ظاهراً مدل لباس و ریش برخى مداحان نیز به صورت مد درآمده است. بدینسان فرایند زمینهزدایى از نهضت عاشورا به تکامل مى رسد. پس از تبدیل مکتب حسینى به دربار و میکده و خانقاه، حال باید افتتاح بازار حسینى را اعلام کنیم. شما مى توانید به این بازار بروید و از جدیدترین کاستها و از مدلهاى جدید لباس و ریش و تسبیح آگاه شوید. بى شک ظهور مداح دى جى ها به رونق این بازار خواهد افزود.
امام حسین(ع) در کربلا شهید شد و ما امروز نهضت او را مثله مى کنیم. نهضت عاشورا در مجالس امروزى از اول محرم آغاز مى شود و هم محرم با شام غریبان به پایان مى رسد. نه پیشینهاى دارد و نه پیامدی. آیا امام حسین(ع) خود، خاندان و فرزندانش را به قتلگاه آورد تا ما فقط اشک بریزیم و از چشم و ابروى او سخن بگوییم و بهترین خواستهمان این باشد که در بینالحرمین آنقدر سینه بزنیم تا بمیریم؟
آخر یه روز حاجتمو ازت مى گیرم
میام تو بینالحرمین برات مى میرم
هر زمانى که حادثه مسجد ارگ اتفاق مى افتد، نوحه سر دهیم که:
دیدى آخر حاجتمو ازت گرفتم
میون خیمه غمش آتش گرفتم
امام حسین(ع) در وصیتنامه خود هدف قیام را اصلاح جامعه و امر به معروف و نهى از منکر اعلام کردند؛ اما ما هنوز معناى امر به معروف و نهى از منکر را نمى دانیم. سیدالشهدا(ع) حدود ده سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند؛ اما چرا فقط هفتاد و دو نفر نداى او را لبیک گفتند. بى تردید شیعیان زیادى بودند که آن حضرت را دوست مى داشتند؛ اما تنها دوست داشتن کافى نبود. عبدالله بن عمر نیز بر حسین(ع) گریست؛ اما به یارى او برنخاست. امام حسین(ع) دو سال (و یا یک سال) قبل از مرگ معاویه خطبه مهمى را براى خواص در منا بیان مى کند که اگر در آن زمان مردم به امام زمان خود معرفت مى داشتند، هیچگاه لازم نمى شد تا حسین(ع) خون دهد که امت به خواب رفته او بیدار شود. امام(ع) در این خطبه خواص شیعیان خود را مورد خطاب قرار مى دهد و امروزه نیز خواص جامعه ما و از جمله شاعران و مداحان نهضت عاشورا مشمول این خطاب هستند. امام(ع) خواص را اینگونه مورد عتاب قرار مى دهد که «به حق ائمه بى اعتنایى کردید، حق ناتوانان را تباه ساختید؛ ولى آنچه را که حق خود مى پنداشتید، طلبکار شدید. نه مالى هزنیه کردید و نه جانى را براى آفریدگار آن به مخاطره افکندید و نه به خاطر خدا با گروهى از مردم از در دشمنى درآمدید. شما از خداوند طمع بهشت او، همجوارى رسولانش و امان از عذابش را دارید؟! مى بینید که پیمانهاى الهى نقض گردیده و هراسناک نمى شوید؛ ولى از براى پیمانهاى پدرانتان مى هراسید. حال آنکه پیمان رسول خدا(ص) شکسته شده و نابینایان و گنگان و زمینگیران رها شدند. نه دل مى سوزانید و نه درخور جایگاهتان رفتار مى کنید و نه آنکه را چنین مى کند، یارى مى رسانید. بلکه با چربزبانى و سازشکارى نزد ستمگران خود را آسوده مى سازید. اینها همه چیزهایى است که خداوند شما را به بازداشتن او و بازایستادن از آن فرمان مى دهد و شما از آن غافلید.»
سخنان امام(ع) به خوبى وضعیت جامعه اسلامى را در عهد آن حضرت(ع) بیان مى کند. هنگامى که خواص جامعه نسبت به بى عدالتیها و مفاسد جامعه سکوت اختیار کنند و درخور جایگاهشان رفتار نکنند و به امام زمان خود معرفت و شناخت نداشته باشند و لذا حق آنان را ادا ننمایند، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد. حفظ دین، اصلاح جامعه اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر اهداف قیام عاشورا بودند. این اهداف بایستى در اشعار و نوحههاى عاشورایى حضور داشته باشند. از سوى دیگر نهضت عاشورا الهامبخش آزادگى و شهادت و ظلمستیزى است. همچنان که نهضت عاشورا از اول محرم آغاز نمى شود در دهم محرم نیز پایان نمى یابد. مکتب حسینى ثمرات زیادى داشته است، انقلاب اسلامى خود از ثمرات این نهضت است و شهدا و جانبازان هشت سال دفاع مقدس درسآموزان این مکتب هستند. چگونه است که براى حادثهاى چون حادثه مسجد ارگ به سرعت نوحه ساخته مى شود و در مجالس عزادارى خوانده مى شود، اما بزرگترین انقلاب قرن و هشت سال حماسه حسینى هیچ حضورى در اشعار و نوحههاى عاشورایى ندارد. در پایان اشعار و نوحههایى نسبتاً مناسب که مى تواند در این زمینه راهگشا باشد، ذکر مى شود تا مجالس عزادارى ما همچنان که به نام حسین(ع) است، در خدمت اهداف و آرمانهاى نهضت عاشورا نیز باشد:
شمشیر کجم راست کند قامت دین را
تطهیر کند خون دلم دین مبین را
طاغوت بیالوده زمین را ز فسادش
از جور و ستم پاک کنم روى زمین را
هرگز ننهم دست، من از قبضه شمشیر
چون برگ بریزم به زمین دشمن دین را
غوغا شود امروز در این عرصه پیکار
پایین کشم از تخت ریاکار لعین را
از نسل على هستم و هرگز نهراسم
خشنود نمایم ز خود آن عرشنشین را
***
گر حسین بن على شش ماهه قربان مى کند
کاخ بیداد و ستم از ریشه ویران مى کند
از قیام کربلا مى کند محشر به پا
اى اهل ایمان این است فرمان
بایست جنگید با ظلم و طغیان
گرچه عباس دلاور در نبرد کربلا
مى شود در راه قرآن دستش از پیکر جدا
از قیام کربلا مى کند محشر به پا
اى اهل ایمان این است زمان
بایست جنگید با ظلم و طغیان
***
امروز که روزِ آقایى عشق است
عزت مدینه، ذلت دمشق است
این قیامت کبرى ست
یا قیام عاشوراست
اى حسین عطشان
آفتاب دین را به خضوع است
بدترین غروب و بهترین طلوع است
بشکفتن ارزشهات
روز محو لغزشهاست
از جوشش خونها، پر زند شفاعت
در خانه دلها، در زند شفاعت
تا که را شود شامل
همچو حر دریا دل
اى حسین عطشان
در خون شهیدان، انفجار نور است
گرچه نقش آنان، پایان ستور است
سینههاى بشکسته
ره به دشمنان بسته
اى حسین عطشان
اسلام یزیدى محکوم زوال است
آیین حسینی، معراج کمال است
طفل بى گناه او
بهترین گواه او
این حسین عطشان
***
اى اسیر داغ تو تا ابد جانها
اى به نامت سرفراز، نسل انسانها
اى شهید کربلا کشته راه خدا یا حسین یا حسین
چون تو، کس قربان نشد در ره داور
کرده ایثار خدا اصغر و اکبر
شد تن خونین تو عزت و آیین تو
تو سرت بر نیزهها مشعل ایمان
در اسارت ماندهاند عترت قرآن
شد سرت آیات نور گه به نی، گاهى تنور
یا حسین آزادگان دل به تو بستند
رهروان راه حق بر تو پیوستند
نهضت حق راه تو عقش را درگاه تو
خط نسل انقلاب، امتداد توست
شیعه آرى زنده است تا به یاد توست
اى عزیز فاطمه رهنماى ما همه
منبع: مجله سوره، شماره ۱۶