- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : aliakbarzadeh
- 0 نظر
اشاره:
امام خمینى(ره)، نادره مردى بود که از پسِ قرون و اعصار متمادى پا به عرصه وجود نهاد تا اسلام را در متن جامعه، عینیت بخشد و حکومتى بر پایه فقاهت، بنیان نهد و آواى توحید را در بلنداى عالم مادّى، طنین افکن سازد. او خورشیدى فروزان بود که پس از سالها رخوت و سستى و بى خبرى امّت اسلامى، طلوع کرد و نور وجودش را بر آنان تابانید و با نفس مسیحایى خویش، بر ایشان دمید و آنان را به حرکت واداشت و توانست در عصر بى خدایى و دینْ فراموشیِ جهان مادّى، حکومتى دینى برمبناى قسط و عدل و فقاهت شیعى بنیاد گذارد.
وى، فقیهى جامعِ معقول و منقول، عالمى عابد و متعبّد، و مردى خودْ ساخته بود که توفیق یافت علاوه بر تربیت نفوس مستعد و پرورش صدها عالم فرهیخته ـ که در نیم قرن اخیر چراغِ فروزانِ هدایت جوامع اسلامى بوده اند ـ دهها کتاب در تبیین علوم مختلف اسلامى نظیر فقه، اصول، تفسیر، حدیث، عرفان، اخلاق، شعر و ادب، کلام و عقاید، از خویش به یادگار بگذارد; کتابهایى که تا عصرها و نسلهاى آینده، سرمنشأ صلاح و اصلاح ملّتهاى اسلامى خواهند بود.
امام(ره) ، علاوه بر آنکه فقیهى اصولى و عارف و مفسّر قرآن بود، در حدیث نیز دستى توانا داشت و آثارى ارزنده در این فنِّ شریف از خویش به یادگار نهاد که عبارت اند از:
۱. شرح چهل حدیث (اربعین)
۲. شرح حدیث جنود عقل و جهل
۳. شرح حدیث رأس الجالوت
۴. التعلیقه على (الفوائد الرضویه)
۵. شرح دعاء السحر
۶. بدائع الدُرَر فى قاعده نفى الضرر
این مقاله، عهده دار معرّفى اجمالى این آثار خواهد بود.
۱. شرح چهل حدیث
چهل، یکى از اعداد مقدّس و متبرّک در فرهنگ اسلامى به شمار مى رود. مطابق نصوص قرآنى و روایى بسیار، برخى وقایع، با عدد چهل، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارند. پیامبر اکرم در چهل سالگى به رسالت مبعوث شد و میقات موسى(ع) با خداى خود، چهل شب به طول انجامید و بنى اسرائیل ـ به سبب نافرمانى خداوند متعال ـ چهل سال در (تَیه)، سرگردان ماندند. یونس(ع)، چهل روز در شکم ماهى ماند و آدم(ع) به هنگام هبوط، چهل سال از فراق بهشت گریست تا خداوند، توبه اش را پذیرفت و یا در حدیث است که هرکس چهل روز براى خدا کارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه هاى حکمت از قلبش بر زبانش جارى خواهد شد.(۱)
در احادیث شیعه و سنّى، ارزش فراوان براى عدد چهل، بیان شده است که اینک درصدد بیان آنها نیستیم. از جمله این احادیث، حدیث مستفیض و مشهور (من حفظ من أمّتى أربعین حدیثاً ینتفعون بها بعثه اللّه یوم القیامه فقیهاً عالماً)(۲)است. بر مبناى این حدیث شریف، عالمان و محدّثان شیعه و سنّى در طول اعصار و قرون، فراوان، به نگارش اربعینیات پرداخته اند که ثمره آن، دهها کتاب (چهل حدیث) در زمینه هاى گوناگون اخلاقى، فقهى، فضائل و مناقب امیرالمؤمنین و دیگر موضوعات است.
از معروف ترین اربعین هاى حدیث در میان اهل سنّت، اربعین هاى نواوى، سُلّمى، جامى و قشیرى است، و اربعین هاى شیخ بهایى، قاضى سعید قمى، شیخ منتجب الدین رازى، علامه مجلسى و شهید اوّل، در بین کتابهاى حدیثى امامیه، از شهرت بسزایى برخوردار است.
شرح چهل حدیث حضرت امام خمینى(ره) نیز مجموعه اى دل انگیز و گرانسنگ و آکنده از فواید گوناگون تفسیرى، حدیثى، فلسفى، اخلاقى، اعتقادى و عرفانى است که امام(ره) در ۳۸ سالگى (محرّم الحرام۱۳۵۸ق) به رشته تحریر درآورده است. مؤلف بزرگوار، پس از آن که مطالب آن را در مدرسه فیضیه و مدرسه ملاصادق قم (پس از آنکه مأموران شهربانى رضاخان از ادامه تدریس آن در فیضیه جلوگیرى کردند) براى دهها نفر از شاگردان فرزانه خود و بازاریان متدیّن القا فرمود، دست به نگارش آن زد.
این کتاب، در یورش مأموران ساواک شاه به منزل امام خمینى (در ۱۳۸۳ق) به یغما رفت و سالیان بسیار از آن خبرى نبود، تا اینکه پس از پیروزى انقلاب اسلامى، نسخه اى از آن که متعلّق به مرحوم آیه اللّه آخوند ملاعلى معصومى همدانى (م۱۳۹۸ق) بود، به دست آمد و بارها به چاپ رسید.
سى و سه حدیث از روایات این کتاب، مربوط به اخلاق اسلامى (مُهلکات و مُنجیات) و هفت حدیث آخر در باب اعتقادات و کلام است. روش معظّم له در توضیح احادیث، چنان است که ابتدا متن حدیث را با سند کامل نقل کرده، معنا مى نماید و پس از آن، کلمات اصلى حدیث ـ و گاه غالب تعبیرات و کلمات آن را ـ شرح مى کند و با استفاده از کتابهاى معتبر لغت (مانند (الصحاح) جوهرى، (قاموس) فیروزآبادى و (المصباح المنیر) فیوّمى) و در برخى موارد، به ذکر نکته هاى نحوى حدیث مى پردازد و در معناى آن، نکاتى را که در تفسیر روایتْ مؤثّر است، یادآورى مى نماید و سپس به شرح متن، روى مى آورد و در چند (فصل) و گاه (مقام)، (تنبیه) و (تتّمه)، شرح حدیث را تمام مى کند.
فهرست احادیث
همان گونه که گفتیم، ۳۳ حدیث از مجموعه احادیث این کتاب، اخلاقى است که موضوعات آنها عبارت است از: جهاد با نفس، ریا، عُجب، کبر، حسد، حبّ دنیا، غضب، تعصّب، نفاق، هواى نفس و طول آرزو، فطرت، تفکّر، توکّل، خوف و رجا، امتحان مؤمن، صبر، توبه، ذکر خدا، غیبت، اخلاص، شکر، کراهت از مرگ، اقسام طالبان علم، اقسام علم، شک و وسواس، فضیلت علم، عبادت و حضور قلب، لقاء اللّه، وصایاى پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین، اقسام قلوب، عدم معرفت حقیقى خداوند متعال و پیامبر و امامان(ع)، یقین (وحرص و رضا)، ولایت اهل بیت(ع)، و اعمال.
و احادیث اعتقادى و کلامى این مجموعه شریف، درباره مقام مؤمن در نزد خداوند، معرفت اسماى حق تعالى (و مسئله جبر و تفویض)، صفات حق، معرفت خدا و رسول و اولى الامر، آفرینش آدم بر صورت خداوند، و خیر و شرّ (و جبر و اختیار) است.
تنها حدیث تفسیرى کتاب، حدیث چهلم (تفسیرسوره توحید و آیات نخستین سوره حدید) است.
اسناد احادیث
روایات این کتاب، همه از (کافى) شریف، تألیف شیخ کلینى رازى (م۳۲۹ق) نقل شده است. مؤلف در آغاز، برخى از مشایخ روایى خویش را به این ترتیب معرّفى مى نماید:
۱. آیه اللّه علامه شیخ ابوالمجد محمدرضا اصفهانى (م۱۳۶۲ق)، صاحب (وقایه الأذهان).
۲. آیهاللّه علامه حاج شیخ عباس محدّث قمى (۱۲۹۰ـ۱۳۵۹ق)، صاحب (مفاتیح الجنان).
۳. علامه بزرگوار حاج سیدمحسن امین عاملى (۱۲۸۲ـ۱۳۷۱ق)، صاحب (أعیان الشیعه).
۴. آیهاللّه سیدابوالقاسم دهکردى اصفهانى (م۱۳۵۳ق)، صاحب (الوسیله الى السیر و السلوک).
اخیراً نیز اجازه اى از مرحوم آیهاللّه مرعشى نجفى به حضرت امام(ره) به دست آمده است.
معظّم له از طریق مشایخ خویش، از محدث نورى، از شیخ انصارى، از حاج ملااحمد نراقى، از سیدمهدى طباطبایى (بحرالعلوم)، از استاد کل وحید بهبهانى، از پدرش ملامحمد اَکمل، از علامه کبیر ملامحمدباقر مجلسى، از پدرش ملامحمدتقى مجلسى، از شیخ بهایى، از پدرش شیخ حسین بن عبدالصمد حارثى عاملى، از شیخ زین الدین عاملى (شهید ثانى)، از شیخ على بن عبدالعالى میسى عاملى، از شیخ شمس الدین محمد بن مؤذّن جزینى عاملى، از شیخ ضیاءالدین على عاملى، از پدرش شمس الدین محمد بن مکّى عاملى (شهید اوّل)، از فخر المحقّقین حلّى، از پدرش علامه حلّى، از دایى اش محقّق حلّى، از سیدشمس الدین فخار بن مُعَدّ موسوى حلّى، از شادان بن جبریل قمى، از ابوجعفر طبرى، از ابو على حسن طوسى، از پدرش شیخ طوسى، از ابوعبداللّه محمد بن محمدبن نعمان (شیخ مفید)، از ابوجعفرمحمد بن على بن بابویه قمى (شیخ صدوق)، از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمى، از ثقهالاسلام کلینى، روایات را به سند متّصل مرحوم کلینى، نقل نموده است.
مؤلف محترم، گاه احادیثى را با ذکر سند و گاه بدون ذکر سند، در مطاوى شرح حدیث(مانند:ص۸۷) بیان مى نماید و در جاى جاى کتاب، مطالب را آکنده از آیات قرآنى و اخبار و احادیث کرده و از هیچ نکته اى، فروگذار ننموده است.
اینک به ذکر چگونگى ترتیب یافتن کتاب مى پردازیم:
۱. مؤلف، پس از نقل حدیث، آن را ترجمه تحت اللفظى نموده و از هرگونه تصرّف در متن ترجمه، خوددارى مى ورزد.
۲. سپس به شرح اسناد حدیث مى پردازد.
۳. آن گاه به شرح لغات حدیث پرداخته است.
۴. پس از آن به توضیح اصطلاحات علوم مى پردازد (ص۶۲۱).
۵. مؤلف بزرگوار، از توضیح نکات صرف و نحو و علوم بلاغت، غفلت نورزیده و آنها را در جاى خود، به گونه اى شایسته و بایسته بیان نموده است (مانند: ص۲۳۶و۳۲۲).
۶. بهره گیرى از آیات قرآن در توضیح مطالب حدیث، در جاى جاى کتاب، مشهود است و فهرست آیات، در پایان کتاب آمده است.
۷. مؤلف دانشمند، افزون بر شرح چهل حدیث، به ترجمه و توضیح صدها روایت دیگر در مطاوى شرح پرداخته و بر غناى مطالبْ افزوده است. ایشان در سراسر کتاب، حدیثى را رد نکرده و ضعف مضمون برخى از آنها را به خوبى توجیه کرده است (مانند: ص۱۱۵). وى، گاه به جمع روایات متناقض و رفع تعارض بین آنها پرداخته (ص۱۹۲) و گاه به اختلاف نسخه ها و اختیار اصحّ آنها اشاره کرده است (ص۵۴۰).
۸. مؤلف، در بیشتر جاها به موعظه نفس و ارشاد دیگران برخاسته و با آهى که از سوزِ دل و صمیم قلبش برمى خیزد، دیگران را بیدار مى کند و هشیار مى سازد و آنان را از خطر وسواس شیطانى و تمایلات نفسانى مى آگاهاند و راه درمان بیمارى نفس را مى نمایاند و آدمى را از خطرهایى که درپیش روى زندگى اوست، بر حذر مى دارد (مانند:ص۸، ۲۰و ۲۲).
۹. امام بزرگوار، در توضیح مطالب، به دهها نکته عرفانى و فلسفى اشاره کرده و نتیجه گیرى نموده است (از جمله: ص۵، ۱۸۵ و ۲۰۶).
۱۰. حضرت امام(ره)، به دیدگاه هاى مختلف علما در شرح واژه ها اشاره کرده و احیاناً به نقد آن و اختیار قول حق مى پردازد (از جمله:ص۶۲و ۳۴۴).
این کتاب، براى شانزدهمین بار در سال ۱۳۷۶ش، از سوى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (همراه با مقدمه، فهارس متعدد، پاورقى هاى مفید و اعراب گذارى و ترجمه عبارات و روایات متن) در هشتصد صفحه به چاپ رسیده است. نیز این کتاب نفیس به عربى، اردو و انگلیسى ترجمه شده و به چاپ رسیده است.
حسن ختام این بخش را دعایى از حضرت امام(ره) در این کتاب شریف که در صفحه ۶۶۰ آمده، قرار مى دهیم:
بار خدایا که قلوب اولیا را به نور محبّت، منوّر فرمودى و لسان عشّاق جمال را از ما و منْ فرو بستى و دستِ فرومایگان خودخواه را از دامن کبریایى کوتاه کردى، ما را از این مستى و غرور دنیا، هشیار فرما و از خواب سنگین طبیعت، بیدار و حجابهاى غلیظ و پرده هاى ضخیم خودپسندى و خودپرستى را به اشارتى پاره کن; و ما را به محفل پاکانِ درگاه و مجلسِ قدس مخلصان خداخواه، بار ده و این دیوسیرتى و درشت گویى و خودآرایى و کج نمایى را از ما برکنار فرما و حرکات و سَکَنات و افعال و اعمال و اوّل و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت، مقرون نما!
۲. شرح حدیث جنود عقل و جهل
این کتاب، شرح حدیثى معروف از امام صادق(ع) است که حضرت در آن، ۷۵ سپاه براى عقل و ۷۵ سپاه جهل برشمرده و شیخ کلینى، آن را در اوائل (اصول کافى) به سند خویش، روایت نموده است.(۳)
مؤلف بزرگوار، این کتاب را در دوم ماه مبارک رمضان ۱۳۶۳ق، در ۴۳ سالگى خویش به پایان برده است. در صفحه ۴۲۹ آمده:
به اتمام رسید این جلد، در روز دوم شهر رمضان المبارک هزار و سیصد و شصت و سه [قمرى]، در قصبه محلات، در ایّامى که به واسطه گرماى هوا از قم به آنجا مسافرت کرده بودم.
مؤلف در این نوشتار که کامل نیست و ادامه آن را به مجلّدى دیگر وانهاده (و پس از آن به کارهاى فقهى و اصولى روى آورده است)، ۲۵ سپاه براى هرکدام از عقل و جهلْ برشمرده و توضیح داده و به خوبى از عهده برآمده است. امام(ره) در این کتاب، به آثار عرفانى دیگر خویش از جمله (مصباح الهدایه الى الخلافه والولایه) (ص۲۸)، (شرح چهل حدیث) (ص۱۵، ۱۲۳، ۱۶۶، ۱۷۳، ۲۵۰ و۳۳۴) و (آداب الصلاه) (ص۵۱و۴۱۳) ارجاع مى دهد و از آنها مطالبى نقل مى کند.
مؤلف، بنا را بر نوشتن کتابى اخلاقى به روشى نو نهاده و از سبک دیگر کتابهاى اخلاقى، پیروى نکرده است.
ایشان در صفحه ۱۱ و ۱۴ مى نویسد:
…مقصد قرآن و حدیث، تصفیه عقول و تزکیه نفوس است براى حاصل شدن مقصد اعلاى توحید، و غالباً شرّاح احادیث شریفه و مفسّرین قرآن کریم، این نکته را که اصل اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذشته اند و جهاتى را که مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ وجه نبوده (از قبیل جهات ادبى و فلسفى و تاریخى و امثال آن)، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار داده اند…
نویسنده، راه نوشتن کتاب اخلاق را بازکردم که اگر عالمى نویسنده و قادر بر تقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد… و معلوم است اشکال نمودن، سهل است; ولى حل آن کردن، مشکل است و ما از خداى متعال، توفیق مى طلبیم که قلب سخت ما را نرمى دهد و اخلاص را نصیب فرماید که شاید از این نوشته نالایق، دلى به دست آید.
حضرت امام(ره) در آغاز مطلب، از کتابهاى رایج اخلاقى، مانند (طهاره الأعراق) ابن مسکویه و (احیاء علوم الدین) غزالى انتقاد مى کند و مى نویسد که کتاب اخلاقى، باید مانند دارو باشد، نه نسخه.
ایشان در صفحه ۱۲ تا ۱۴ مى نویسد:
کتاب (احیاء العلوم) که تمام فضلا او را به مدح و ثنا یاد مى کنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى پندارند، به نظر نویسنده در اصلاح اخلاق و قلع مادّه فساد و تهذیب باطن، کمکى نمى کند; بلکه کثرت ابحاث اختراعیه و زیادى شعب علمیه و غیر علمیه آن و نقلهاى بى فایده راست و دروغ آن، انسان را از مقصد اصلى بازمى دارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق، عقب مى اندازد… نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجع به آن، آن است که نویسنده با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکّر دادن و یادآورى کردن، هر یک از مقاصد خود را در نفوس، جایگزین کند و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عیبها را، نه آنکه راه علاجْ نشان دهد. ریشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانى را نور ندهد و یک خُلق فاسد را اصلاح ننماید.
کتاب اخلاق، آن است که به مطالعه آن، نفس قاسى، نرم و غیر مهذّب، مهذّب و ظلمانى، نورانى شود و آن به این است که عالِم در ضمن راهنمایى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و کتاب، خود دواى درد باشد، نه نسخه دوانما. طبیب روحانى باید کلامش حکمِ دوا داشته باشد، نه حکم نسخه.
مؤلف بزرگوار، علاوه بر مواعظ و نصایح کافى و شافى ـ که در سراسر کتابش به چشم مى خورد و نمونه هایى از آن را نشان خواهیم داد ـ گاه دستورالعملى براى رهپویان وادى هدایت، نشان داده است. در صفحه ۱۰۶ و ۱۰۷ آورده:
و آیات شریفه آخر سوره حشر را از قول خداى متعال: (یا أیها الذین آمنوا اتقوا اللّه…) ـ که آیه ۱۸ است تا آخر سوره ـ که مشتمل بر تذکّر و محاسبه نفس و محتوى به مراتب توحید و اسما و صفات است، در یک وقت فراغت نفس از واردات دنیایى، مثل آخر شب یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفکّر کند. امید است، ان شاء اللّه، نتایج حسنه ببرد… و اگر در شب و روز، چند دقیقه اى به حسب اقبال قلب و توجّه آن ـ یعنى به مقدارى که قلب حاضر است ـ نفس را محاسبه کند در تحصیل نور ایمان و از آن مطالبه نور ایمان کند و آثار ایمان را از آن جستجو کند، خیلى زودتر به نتیجه مى رسد، ان شاء اللّه.
و در صفحه ۴۰۳ آمده است:
چون آفات معاشرتْ بسیار است و انسان نمى تواند نوعاً خود را از آن حفظ کند، مشایخ اهل ریاضت، اعتزال را ترجیح دهند بر عشرت; و حق آن است که انسان در اوائل امر که اشتغال به تعلم و استفاده دارد، باید معاشرت با دانشمندان و فضلا کند; ولى با شرایط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین…. در سیر ملکوتى، باید انسان کوشش کند تا هادى طریق پیدا کند و چون هادى پیدا کرد، باید تسلیم او شود و در سیر و سلوک، دنبال او رود و قدم را جاى قدم او گذارد و ما چون نبى اکرم(ص) را هادى طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف مى دانیم، باید در سیر ملکوتى تبعیّت او کنیم، بى چون و چرا.
امام(ره) در جاى جاى کتاب، به موعظه دلهاى سخت و قلوب قاسى پرداخته و تازیانه سلوک را بر اعماق جان و روان آدمى نواخته است. براى نمونه در صفحه ۸۵ و ۸۶ کتاب آمده است:
اى انسان بیچاره! چه حسرتى خواهى داشت آن روزى که پرده طبیعت از چشم برداشته شود و معاینه کنى که آنچه در عالمْ قدم زدى و کوشش کردى، در راه بیچارگى و شقاوت و بدبختى خودت بوده و راه چاره و طریق جبران نیز مسدود شده و دستت از همه جا کوتاه; نه راه فرار از سلطنت قاهره الهیه… و نه راه جبران نقائص گذشته و عذرخواهى از معاصی…
اى عزیز! اکنون تا حجابهاى غلیظ طبیعت، نور فطرت را به کلّى زائل نکرده و کدورتهاى معاصى، صفاى باطنى قلب را به کلّى نبرده و دستت از دار دنیا… کوتاه نشده، دامن همّتى به کمر زن و درى از سعادتْ به روى خود باز کن; و بدان که اگر قدمى در راه سعادت زدى و اقدامى نمودى و با حق ـ تعالى مجده ـ از سرِ آشتى بیرون آمدى و عذر ماسَبَق خواستى، درهایى از سعادت به رویت باز شود و از عالم غیب از تو دستگیرى ها شود و حجابهاى طبیعت، یک یکْ پاره شود…
برخى از خصوصیات این کتاب شریف، عبارت است از:
۱. مؤلف بزرگوار، در این کتاب براى تبیین و توضیح مقاصد خویش، بسیار از احادیث ائمه اطهار(ع) بهره مى برد و کمتر از کتابهاى رایج عرفانى و اخلاقى نقل مى کند.
۲. امام راحل در این اثر، از عالمان شیعى و کتابهاى ایشان، نهایت تجلیل را به عمل مى آورد. (براى نمونه: ص۱۵۴ و ۲۶۷).
۳. امام(ره)، گاهى از مبانى علمى ویژه خود، در این اثر، بهره مى برد (ص۲۳، ۲۸ و ۴۱).
۴. مؤلف بزرگوار، دسیسه هاى شیطان و مکاید او را به خوبى نمایانده و آدمى را از حبّ دنیا و نفس امّاره، برحذر داشته و راه علاج و درمان این مرض را نشان داده است.
۵. امام(ره) در این کتاب، تنها به شرح ۲۵ صفت موفّق شده که عبارت اند از: خیر و شرّ، ایمان و کفر، تصدیق و جحود، رجا و قنوط، عدل و جور، رضا و سَخَط، شکر و کفران، طمع و یأس، توکّل و حرص، رأفت و قسوت، علم و جهل، فهم و حُمق، عفّت و هتک، زهد و رغبت، رفق و خرق، رهبت و جرأت، تواضع و کبر، تأنّى و تسرّع، حلم و سفه، صمت و هَذر، استسلام و استکبار، تسلیم و شک، صبر و جزع، صَفح و انتقام.
این کتاب در پانصد صفحه از سوى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره) در سال ۱۳۷۷ش، به چاپ رسیده است.
۳. شرح حدیث رأس الجالوت
رأس الجالوت، یکى از بزرگان و رؤساى یهود در زمان امام على بن موسى الرضا(ع) بود که با حضرتْ گفتگوهایى نمود و سرانجام به شَرَف اسلام، نائل آمد.
این احتجاجات در کتابهاى حدیثى و کلامى بسیارى از جمله (عیون الأخبار) و (التوحید) شیخ صدوق، (الاحتجاج) شیخ طبرسى و (بحارالأنوار) علامه مجلسى، گرد آمده و آکنده از فرائد و فواید است که همین، باعث نگارش شرحها و ترجمه هاى گوناگون از این حدیث شریف شده است.
امام خمینى(ره) نیز یکى از شارحان این حدیث است. به گفته صاحب کتاب (آیینه دانشوران)، حضرت امام(ره) دو شرح مستقل بر این حدیث در سال ۱۳۴۸ق، نگاشته است که تا کنون مخطوط مانده و به چاپ نرسیده است. امید که نسخه خطّى این کتاب به دست آید و هر چه زودتر به زیور طبع آراسته گردد.
۴. التعلیقه على (الفوائد الرضویه)
الفوائد الرضویه، نام شرحى است که حکیم مرحوم قاضى سعید قمى (۱۰۴۹ـ۱۱۰۳ق) بر حدیث رأس الجالوتْ نگاشته است. وى که از سرآمدانِ فلسفه و اخلاق شیعى و از شاگردان بنام و برجسته فیض کاشانى، ملاعبدالرزاق لاهیجى و ملارجبعلى تبریزى به شمار مى رفت و از آبشخور زلال دانش این بزرگان ـ بویژه در حدیث و فلسفه و عرفان ـ به خوبى سیراب شده و بحق، وارث مکتب فکرى این فلاسفه بزرگ اسلامى بود، این کتاب را همانند دیگر آثارش آکنده از فواید فلسفى و دقایق عرفانى و اخلاقى نموده که محتاج به شرح و توضیح و بیان است.
از این رو، امام(ره) که از دیرباز به مکتب فکرى قاضى سعید، علاقه و گرایش داشت و از مبانى فلسفى وى در آثار دیگرش بهره برده بود(۴) و او را با القابى بزرگ و تعابیرى والا مى ستود،(۵) به شرح لطائف و بسط دقایق این کتابْ دست یازید و بر آن تعلیقه اى گرانسنگ به عربى نگاشت.
این تعلیقه بیشتر صبغه کلامى، حدیثى، فلسفى و عرفانى دارد و گاه به شرح مستقیم حدیث شریف مى پردازد (ص۵۲ و۵۸) و گاه تعلیقه ایشان بیش از شرح مؤلف بوده (ص۴۷، ۶۰، ۸۵ و ۹۰) و گاه برخى از مطالب روشن و آشکار را گذرا شرح نموده است (ص۷۹ و ۱۴۳).
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، این کتاب را در ۱۹۲ صفحه (۳۶ص مقدمه، ۱۳۰ص متن و تعلیقه، ۳۰ص فهارس) در قطع وزیرى به چاپ رسانیده است.
۵ـ شرح دعاء السحر
این کتاب، شرح دعاى معروف سحر است ـ که با جمله (اللّهمّ انّى أسئلک من بهائک بأبهاه وکلّ بهائک بهیّ) شروع مى شود و از حضرت امام محمدباقر(ع)، روایت شده است.
این کتاب، نخستین تألیف حضرت امام(ره) است که در ۲۷ سالگى (۱۳۴۷ق) به زبان عربى نگاشته شده و در آن، اشارات متعدد به دیدگاه هاى استادش مرحوم آیه اللّه شاه آبادى نموده است. نیز از (أسرار الصلاه) میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، (شرح الأسماء الحسنى) حاج ملاهادى سبزوارى، (القبسات) میرداماد، (الأسفار الأربعه)ى حکیم صدرالمتألّهین و کتابهاى فیض کاشانى، (الفتوحات المکّیه)ى ابن عربى و (شرح فصوص الحکم) قیصرى، مطالبى را نقل کرده و به نقد و توضیح آنها پرداخته است.
امام راحل، در این کتاب با استفاده از آیات، روایات و اشعار بسیار، به توضیح و تفسیر مطالب ژرف و بلند عرفانى موجود در این دعا پرداخته و حق مطلب را ادا کرده است.
برخى از مطالب این کتاب، عبارت است از: فرق بین دو صفت بها و جمال (ص۲۱)، بیان اوصاف جمالیه و جلالیه (۲۷ و۲۸)، عظمت الهى و بیان تعدّد عوالم و وسعت نظامات (ص۳۴ و ۳۵)، حقیقت نور (۳۸)، رحمت و رحمانیت و رحیمیت (ص۴۳)، حقیقت کلام الهى (ص۵۶)، ذکر تسویلات شیطانى (ص۶۱)، تجلّى اسمایى و صفاتى (ص۷۳)، شرح اسم اعظم به حسب مقامات سه گانه (ص۷۵ـ۷۷)، حقیقت اسم اعظم (۷۸ـ۸۷)، معانى عزیز و عزّت الهى (۹۳ـ۹۵)، قدرت و استطالت (۱۰۹و ۱۱۳)، علم خدا و نفوذ آن در اشیا (ص۱۱۷ـ۱۲۱)، بحث خیر و شر (ص۱۳۳)، سلطنت، فاخریت، علو و فیض الهى (ص۱۳۷ـ۱۴۳)، درباره آیات الهى و اینکه انسان کامل، بزرگترینِ آیات خداست (ص۱۴۷ و ۵۴ ـ ۵۷).
امام(ره)، در این کتاب به احادیث (أصول الکافى) و (بحارالأنوار)، عنایت فراوان داشته و به شیوه محدّثان، آنها را با سلسله سند، نقل نموده است (ص۷۸).
مؤلف بزرگوار، در برخى موارد، به ذکر موعظه و تربیت نفوس مى پردازد. از جمله در صفحه ۵۹ و ۶۰ مى نویسد:
اى بیچاره مسکین! در راه خدایت کوشش کن و دلت را از پلیدى ها پاک کن و قلبت را از قلمرو شیطان، خارج کن و بالا برو و کتاب خدایت ـ قرآن ـ را بخوان و آن را با ترتیل و تأمّل و تفکّر، مطالعه کن و بر ظاهر آن اکتفا مکن.
مبادا خیال کنى کتاب آسمانى، تنها همین ظاهر است و بس. به درستى که توقّف در صورتِ ظاهر آن و به باطن آن راه نیافتن، هلاکت و نابودى و ریشه تمام نادانى ها و اساس انکار نبوّت انبیا و ولایت اولیاست. همانا نخستین کسى که نزد ظاهر ایستاد و قلبش از درک باطن کور شد، شیطان لعین بود که نگاه به ظاهر آدم(ع) کرد و امر بر او مشتبه شد و گفت: (أنا خیر منه، خلقتنى من نار و خلقته من طین…) و از این خطا و اشتباه و نظر به ظاهر و بستن ابواب باطن، انکار مردم نسبت به نبوّت انبیا و پیامبران است، به ملاحظه اینکه آنان هم مى خوردند و مى آشامیدند…
همچنین در صفحه ۱۲ آمده است:
بدا به حال بنده اى که ادّعاى عبودیت و بندگى کند و خدا را به اسما و صفاتش ـ که آسمان ارواح و زمین اشباح بدان قائم شده است ـ بخواند و حاجتش شهوات نفسانى و رذائل حیوانى و ریاست باطله و بسط ید در بلاد و چیرگى بر عباد باشد:
تو را ز کنگره عرش مى زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
خوشا به حال آن بنده اى که خدا را براى خدا عبادت کند و اخلاص در عبادت داشته باشد و نگاه به کسى جز خدا نکند و مشترى شهوات دنیوى یا مقامات اخروى نباشد:
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
این کتاب، در ۲۴۳ صفحه (۱۵۴ص متن، ۲۵ص پاورقى ها، ۶۳ص فهارس)، توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره) در سال ۱۳۷۴ش/۱۴۱۴ق، به زیور طبع آراسته شده است.
۶. بدائع الدرر فى قاعده نفى الضرر
قاعده لاضرر که مبتنى بر حدیث مشهور و متواتر (لاضرر و لاضرار) است و بنابر نظر مشهورِ فقها ـ که نفى حکم ضررى را مقصود از آن گرفته اند ـ آثار فراوانى در ابواب متعدد فقه دارد. این قاعده در بسیارى از کتابهاى مشهورِ اصول فقه (همچون: فرائدالأصول، کفایهالأصول و فوائدالأصول) در پایان بخش (برائت)، مورد بررسى قرار گرفته و بسیارى از اصولیان نیز کتابهاى مستقل درباره آن نگاشته اند. یکى از این کتابها نوشتار حضرت امام(ره) است که به گونه مستقل در سال ۱۳۶۸ق، به عربى نوشته شده است.
امام(ره)، نخست به ذکر روایاتِ (لاضرر) به نقل از (کافى) و (وسائل الشیعه) و (مستدرک الوسائل) و کتابهاى فقهى و لغوى، در ضمن قضایا و احکام متعدد، با اختلاف در اسناد و الفاظ آن مى پردازد و چیرگى خویش را بر حدیث و فقه و رجال و لغتْ به خوبى مى نمایاند (ص۲۷ـ۴۰).
سپس در فصل دوم به بررسى اشکالاتى که در روایات (منع فضول ماء) و (شفعه) بر این حدیث وارد شده، پرداخته است و ادلّه شریعت اصفهانى را بر عدم ورود (لاضرر) در این روایاتْ بیان کرده، رد مى کند در فصل سوم نیز عدم ورود (لاضرر) را در ذیل این دو روایتْ با دلیلى مخصوص، پذیرفته است. آن گاه در فصل چهارم به بررسى ورود دو عبارت (فى الاسلام) و (على مؤمن) در ذیل حدیث پرداخته و احادیث معتبر را بدون کلمه (فى الاسلام) مى داند; امّا عبارت (على مؤمن) را در ذیل روایت عبداللّه بن مسکان مى پذیرد.
امام(ره) در فصل پنجم به ذکر معنى مفردات حدیثْ پرداخته و با استفاده از کتابهاى لغت و استفاده از آیات قرآنْ به توضیح معنى (ضرار) و یکسان بودن یا نبودن معنى آن با (ضرر) مى پردازد و به توضیح مرحوم آخوند خراسانى و میرزاى نایینى(ره) ایراد گرفته، مبناى خویش را اثبات مى کند.
ایشان در فصل ششم به مفاد جمله ترکیبى (لاضرر و لاضرار) و دیدگاه اصولیان و نقد و بررسى گفتار ایشان مى پردازد (ص۷۳ـ۸۶) و در فصل هفتم، تمام آراى شیخ انصارى را در این زمینه بیان مى کند و هیچ کدام را ـ بجز احتمال سوم ـ نمى پذیرد (ص۸۶ ـ۹۵) و در فصل هشتم، احتمال سوم را که مبنا و مختار مرحوم شریعت اصفهانى هم هست، بررسى مى کند و آن را (أرجح الأقوال) بر مى شمارد که نفى در حدیثْ به معنى نهى است(ص۹۶ـ۱۰۴).
فصل نهم، ارزنده ترین و مهمترین فصل این کتاب است که امام(ره)، قاعده لاضرر را ناظر به حکم حکومتى مى داند (ص۱۰۵ـ۱۴۰).ایشان در صفحه ۱۱۳ و ۱۱۴ مى نویسد:
بدان!حدیث نفى ضرر و ضرار، از (مسند) احمد بن حنبل به روایت عباده بن صامت در ضمن داورى هاى پیامبر اکرم به لفظ (وقضى أنْ لاضرر ولاضرار) نقل شده است و روشن است که لفظ: قَضَى (/حکم/ امر)، ظاهر در آن است که مقضیّ به از احکام حکومتى رسول اللّه ـ از حیث سلطان و یا قاضى بودن حضرت ـ است و از قبیل تبلیغ احکام الهى به بندگانش نمى باشد. پس حمل نهى بر نهى الهى، خلاف ظاهر است.
بخش پایانى کتاب، تنبیهات چهارگانه است: دفع اشکالات بر قاعده; حکومت قاعده بر ادلّه احکام اوّلیه; در وجوب یا عدم وجوب تحمّل ضرر و دفع ضرر از غیر; جایى که تصرّف در مِلک انسان، منجر به ضرر به دیگران شود، آیا این تصرف جایز است؟ و در صورت تعارض دو ضرر، چه باید کرد؟ (ص۱۲۳ـ۱۴۰).
فهارس متعدد (آیات، روایات، اعلام، اشعار، کتابها، اماکن، جماعات و قبائل، لغات، وقایع، مصادر و موضوعات) در انتهاى کتاب آمده است. این کتاب در ۱۷۵ صفحه وزیرى به سال ۱۴۱۵ق، تجدید چاپ شده است.
ناصرالدین انصارى قمى