- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
خاورشناسان در تحقیقات خود دارای ویژگی خاصی هستند. خاورشناسان گرچه در باب پژوهشهاى اسلامى گامهاى بلندى برداشته و تحقیقات قابل ملاحظهاى را از خود به جاى گذاشتهاند، اما واقعیت آنست که آنان اهداف پوشیده و بزرگترى را دنبال کردهاند و در لابهلاى صفحات آثار خویش، از هر فرصتى سوءاستفاده کرده و به زهرافشانى پرداختهاند و در مورد شریعت اسلام سخنان رکیک و متعارضى را ابراز داشتهاند.
یکى از بارزترین خصال آنان در امر پژوهش آنست که در تتبع و پیگیرى نقاط ضعف در شریعت اسلامى هرگز درنگ نمىکنند.(۱)
این ویژگى در بسیارى از کتابهاى خاورشناسان مشهود است و پرده از حقیقت تحقیقاتشان برمىدارد. آنان مطالب مثبت را منفى، و منفى را مثبت جلوه مىدهند. حق را باطل قلمداد مىکنند و باطل را رادیى از حقیقت مىپوشانند، و براى یاوهگویىها و استنباطهاى بىموردشان از روایاتى استفاده مىکنند که مورد وثوق نیست.
به عنوان مثال، خاورشناسان تهمت سوزاندن کتابخانههاى شهر اسکندریه را طرح کرده و براى بدنام کردن اسلام و مسلمانان این کار را به آنان نسبت مىدهند و نتیجه مىگیرند که اسلام با علم و دانش مخالف است، در حالى که نسبت دادن این کار به فاتحان مسلمان تهمت و افسانهاى بیش نیست و از اساس باطل است.
گیبون، یکى از اندیشمندان منصف غربى، اظهار داشته است که کتابخانههاى گرانبهاى اسنکدریه سه قرن پیش از حمله مسلمین به مصر، به دست مسیحیان متعصب به آتش کشیده شده است.(۲)
محققان اروپایى دیگرى همچون گوستاولوبون و کریل نیز به تکذیب این مسئله پرداختند.(۳)
استراتژى زیرکانه خاورشناسان
خاورشناسان استراتژى دقیق و زیرکانهاى دارند که براى دستیافتن به اهدافشان از آن بهره مىجویند. آنان قبل از بررسى و نگارش موضوعى، اهداف مشخصى را در نظر گرفته و سپس حقایق تاریخى را نه به صورت واقعى آن، بلکه طبق میل خود و بر اساس اهداف مورد نظر طرح و بر پایه آن نتیجهگیرى مىکنند. از همین جهت گاهى تناقصگویى کرده، گاهى حقایق را انکار مىکنند، و گاه با قطع و برید عبارات و متون اسلامى به فرافکنى و یاوهگویى مىپردازند.
علامه سید ابوالحسن ندوى مىنویسد: خاورشناسان، اغلب براى جا انداختن یک مسئله بىاساس و انحرافى، ابتدا با اسلوبى جذاب و سخاوتمندانه به بیان ویژگىها و برجستگىهایى که به موضوع اصلى ربط چندانى ندارد، مىپردازند، تا خواننده را نسبت به سعه صدر و اسلوب تحقیقى خود مطمئن کنند؛ سپس به طرح مسئله انحرافى و بىاساسى که از ابتدا مدنظرشان بوده مبادرت مىورزند، که همین مسئله به تنهایى براى تردید و شک در تمام آن ویژگىها و برجستگىها کافى است.(۴)
به عنوان مثال، کارل بروکلمان، مستشرق آلمانى، پس از تحقیقات بىشمار در رابطه با اسلام و حقایق تاریخى اسلام، در کتاب خود، تاریخ ملتهاى اسلامی(۵)، علىرغم آگاهى، اما بنابر دیدگاه متعصبانهاش علیه اسلام چنین مىنویسد: «ما در زمینه نخستین ایام زندگى پیامبر دلیل قابل اعتمادى جز آیات اخیر سوره ضحى نداریم.» و یک مسلمان هندى به نام خواجه کمالالدین در کتابش، المثل الأعلى فى الانبیاء، در جواب بروکلمان مىنویسد:
«من اگر بگویم پیامبر را بیش از پدر و مادرم مىشناسم غلو نکردهام».(۶)
استاد مصطفى سباعى، در کتاب گرانسنگش «السنه و مکانتها فى التشریع الإسلامی»، مختصات القائات انحرافى و بىاساس خاورشناسان این گونه بیان کرده است:
۱ـ بدگمانى و بدفهمى مسائل مربوط به اهداف و مقاصد اسلام،
۲ـ ایجاد بدگمانى نسبت به اسلاف، علماى اسلام و بزرگمردان تاریخ اسلامى،
۳ـ جامعه اسلامى بویژه دوران نخستین آن را چنان از هم پاشیده به تصویر مىکشند که گویا رجال آن عصر طلایى، در انتهاى انانیت و نفسپرستى قرار داشتهاند،
۴- تمدن با شکوه اسلامى را به گونهاى ترسیم مىکنند که از واقعیت فرسنگها فاصله دارد، تا از شأن آن کاسته و شگفتىهاى آن تحقیر شود،
۵ـ بر اثر ناآگاهى از طبیعت و سرشت واقعى اسلام و مسلمانان، بر پایه باورهاى اخلاقى، فرهنگى، اجتماعى و تاریخى جوامع خود، در مورد اسلام و مسلمانان قضاوت مىکنند،
۶ـ نصوص اسلامى را با فرضیههاى خودساخته و هواهاى نفسانى خود تطبیق داده و در پذیرش و یا رد آنها موضعگیرى مىکنند،
۷ـ در بسیارى موارد نصوص را بر وفق مراد خود تحریف مىکنند و آنجا که مجال تحریف نباشد برداشتهاى منفى را ترویج مىنمایند،
۸ ـ در استفاده از منابع و آثار مکتوب اسلامى و استناد به آن، از تحکم و تزویر کار مىگیرند؛ مثلاً از کتابهاى ادبى چیزى نقل کرده و در تاریخ حدیث از آن استفاده مىکنند، و یا از کتابهاى تاریخ مطلبى را بر مىگزینند و در فقه از آن بهرهبردارى مىکنند؛ به عنوان مثال آنچه را که «دمیری» در «کتاب الحیوان» آورده مىپذیرند، اما آنچه را امام مالک در «مؤطا» روایت مىکند تکذیب مىکنند و انگیزهاى جز ایجاد انحراف و دور شدن از حقیقت ندارند.(۷)
در واقع اساس تحقیقات خاورشناسان بر تحریف و گمانهزنى و پرهیز از رسیدن به حق و حقیقت استوار بوده، و دستمایه تلاششان ضربه وارد کردن بر پیکر اسلام و شبههپراکنى پیرامون اصول و مبانى اسلام مىباشد. از این روى نمىتوان بر شعارهایشان مبنى بر بىطرف بودن و تلاش براى بحث آزاد و علمى اعتماد کرد.
اهداف خاورشناسان
خاورشناسان در راستاى بررسى و پژوهش در زمینه مشرق زمین و اسلام، اهداف بىشمارى داشتهاند و از زاویاى مختلفى به ارزیابى اسلام پرداختهاند. اما حقیقت آنست که برخى از آنان مزدوران و کارگزاران استعمارگران بوده و هدفى جز تضعیف اسلام، جاسوسى و شناسایى مواضع و موقعیتهاى سودمند براى آنان، نداشتهاند. برخى از آنان از یهودیان و یا مسیحیان متعصب بودهاند که براى ترویج فعالیتهاى تبشیرى وارد عمل شدهاند.
استاد عباس محمود عقاد مىنویسد: آنچنان با فریبکارى به تغییر و تبدیل تعالیم اسلامى پرداختهاند که آثار کینهتوزى در لابهلاى سطور و صفحات کتابهاىشان موج مىزند.(۸)
مستشرقان به منظور ایجاد وهن و بىارزش کردن منابع دین اسلام و موازین متین شریعت اسلامى، عرصههاى مختلف و مهمى را در نظر گرفتهاند. گاهى قرآن را در تیررس اتهامات بىبنیاد و حملات ناجوانمردانه خویش قرار داده، و گاه سنت را، و در زمینه تدوین حدیث و غیره به شبههپراکنى پرداختهاند. گاه فقه را آماج اعتراضات بىاساس خویش، و در پارهاى موارد تاریخ اسلام، تمدن اسلامى، فرهنگ مسلمانان و ادبیات اسلامى را هدف ایجاد شبهات خود قرار دادهاند. اما حقیقت آنست که آفتاب فروزان اسلام هرگز با شبههافکنى این شبپرهصفتان، بىفروغ نخواهد شد و همواره در حال تعالى و گسترش است:
مصطفى را وعده کرد الطاف حق
گر بمیرى تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزهت را رافعم
بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
من ترا اندر دو عالم رافعم
طاعنان را از حدیثت دافعم
کس نتاند بیش و کم کردن دراو
تو به از من حافظى دیگر مجو
رونقت را روز روز، افزون کنم
نام تو بر زرّ و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو
در محبت قهر من شد قهر تو
من مناره پر کنم آفاق را
کور گردانم دو چشم عاق را
چاکرانت شهرها گیرند و جاه
دین تو گیرد ز ماهى تا به ماه
تا قیامت باقىاش داریم ما
تو مترس از نسخ دین اى مصطفى.(۹)
الف: ایجاد تردید در قرآن و وحى
بزرگترین اقدامشان در این راستا آن بود که اصل و بنیاد را هدف قرار دادند و شبهات گوناگونى را درباره قرآن مطرح کردند، تا بتوانند درخت تنومند اسلام را از بنیاد سست کنند و راه انحراف را فراروى خودکامگان باز گزارند.
سید عطاءالله مهاجرانى مىنویسد: قرآن در اسلام مثل ستون خیمه است اگر این ستون آسیب ببیند و بشکند ـ که چنین اتفاقى نخواهد افتاد ـ از اسلام چیزى باقى نمىماند. از این روى تلاش گستردهاى براى مخدوش کردن قرآن مجید در طول سدههاى اخیر صورت گرفته است.(۱۰)
این شبهافکنىها تازه نیست، بلکه تاریخى دیرینه و کهن دارد. در دورانهاى گذشته نیز مخالفان اسلام و دشمنان کینهتوز، انگشت اتهام و اعتراض به سوى قرآن دراز کردند و امروزه نیز اینان همان مسئولیت را به دوش مىکشند. اما واضح است که نه در گذشته گردى بر ساحت بىآلایش قرآن نشسته، و نه امرزوه مىتوانند به مقصود نایل خود آیند.
ب: ایجاد شک و تردید در سنت
حدیث یکى از پایههاى بنیادین شرع اسلام و ستونهاى استوار دین است و پس از قرآن جایگاه دوم را حایز است. دشمنان اسلام با تمرکز بر این اصل، راه اعتراض و اتهام را گشوده و آن را هدف قرار دادهاند، و براى درهم کوبیدن این میراث گرانبها، از تاریخ و شواهد تاریخى بهره مىبرند و یا به روایاتى استناد مىکنند که با فرضیهها و گمانهاى از پیش تعیین شده آنان همخوانى داشته باشد. آنان خواستند تا خللى در این سنگر اسلام به وجود آورده، این کاخ با شکوه را متزلزل سازند. اما به این هدفشان هرگز نخواهند رسید، زیرا علماى ربانى و وظیفهشناس، در هر زمان پرده از این توطئهها برداشته و با موضعگیرى و تلاشهاى روشنگر خود، آنان را ناکام کرده و دامان قرآن و سنت را از هر گردى محفوظ و مصون نگهداشتهاند.
ج: ایجاد تردید در فقه اسلامى
به دنبال تجزیه و تحلیل مسائل مختلف اسلامى، فقه اسلامى نیز عرصه تاخت و تاز اتهامات خاورشناسان قرار گرفته است. فقه اسلامى بنابر گستردگى و نقش بارز آن در راستاى حل معضلات اجتماعى و راهحلهاى همگون با طبیعت آن، مرکز توجه این پژوهشگران مغرض واقع شده است. لذا با شگردهاى تبلیغاتى خویش فقه اسلامى را آماج تهمت و افترا قرار دادهاند. خاورشناسان با مشاهده نقش عمده فقه اسلامى در دین اسلام و زندگى مسلمانان، شگفتزده شده و چون نقطه تردیدى در آن نیافتند، مجبور شدند بگویند که فقه اسلامى از قانون روم باستان اقتباس شده است(۱۱)؛ سخنى که شامه خرد را مىآزارد و از حقیقت بسیار فاصله دارد، چه آن که مسلم و واضح است اینکه فقه اسلامى از کتاب الله و سنت رسول صلىالله علیه وسلم مأخوذ است و این امر بر همگان روشن و هویدا است.
د: ایجاد تردید در صحت رسالت
یکى از موارد مهمى که خاورشناسان به ایجاد شک و شبهه درباره آن پرداختند، رسالت حضرت رسولالله صلىالله علیه وسلم است. آنان در رابطه با وحى الهى نسبت به پیامبراکرم صلىالله علیه وسلم نیز گزافهگویىهاى بىشمارى کردند. استاد عمادالدین خلیل در رد شبهات خاورشناسان در زمینه سیرت نبوى کتابى با عنوان «المستشرقون و السنه» نگاشته است که به اعتراضات و تناقضگویى آنان پاسخ داده است.
هـ: ایجاد تردید در مبدا و معاد
یکى از رازهاى سلامت جوامع اسلامى عمل کردن بر احکام الهى و سنتهاى نبوى و اعتقاد به مبدا و معاد مىباشد. با تکیه بر همین اعتقاد است که از پیرایههاى گناه و معصیت دورى مىگزینند و به نیکى و رستگارى رهنمون مىشوند. اما مستشرقان تلاش کردن این دروازه را نیز مسدود کرده، راه شک و تردید را در این باور باز گشایند. امام ابوالحسنعلى ندوى مىنویسد: آن عده از اندیشمندان و رهبران فکرى را که تحصیلکرده مغرب زمین هستند و یا به شیوه غربى آموزش دیدهاند، در مورد مبدا و معاد و دیگر مسائل اسلامى دچار شک و تردید کردهاند و آنها را نسبت به آینده اسلام نگران و نسبت به گذشته آن بدگمان ساختهاند.(۱۲)
خاورشناسان در راستاى اهدافشان به زبان و ادبیات عربى نیز حمله بردند تا رابطه خیل عظیم مسلمانان را از کتابهاى عربى و بویژه کتاب الله و کتابهاى حدیث از بین ببرند. آنان میراث فرهنگى اسلام را که خود از ریزهخوارن خوان نعمت آن بودهاند نیز بىارزش جلوه دادهاند.
ابزارهاى عملى خاورشناسان
خاورشناسان براى رسیدن به نتایج مطلوبتر و به منظور تحکیم پایههاى ارتباطىشان با جهان اسلام و مسلمانان از راههاى مختلف و راهکارهاى متعددى بهره بردند. ظرافت کارشان را از آنجا مىتوان دریافت که در اغلب اوقات براى تزریق افکار و اندیشههاى خویش از کسوت اسلام استفاده کردهاند و بظاهر از راه استدلال، منطق، خردمحورى و حقیقتجویى وارد شدهاند. اما در واقع در بستر چنین شعارهایى، افکار و اندیشههاى ناموزون و انحرافى خویش را در رابطه با اسلام، پروردهاند که خبث باطنىشان از لابلاى آثار و تألیفاتشان ظاهر و مشهود است. در اینجا به طور فشرده به ابزارهاى کارى خاورشناسان اشاره مىشود:
۱ـ تألیف کتاب و رساله در رابطه با موضوعات اسلامى و تحلیل و تبصره بر روش دلخواه خود، و تحقیق و پژوهش بسیار در این باره؛
۲ـ انتشار مجلات و روزنامهها که در آنها درباره اسلام اظهارنظر مىکنند و مقاله مىنویسند؛
۳ـ ارسال و اعزام گروههاى تبشیرى به جوامع اسلامى که بسیارى از آنان یا مستشرقاند یا تربیتیافتگان و شاگردان آنان؛ این گروهها در ظاهر به امدادرسانى و احداث بیمارستان، مدرسه، یتیمخانه و انجمنهاى خدماتى مىپردازند اما در واقع اهداف دیگرى دارند؛
۴ـ برگزارى سمینارها و کنفرانسها و ایراد سخنرانى و ارائه بحثهاى علمی؛
۵ـ تألیف و جمعآورى دائرهالمعارفهاى اسلامی؛
۶ـ فعالیتهاى گسترده در رسانههاى گروهی؛
۷ ـ تشکیل و تأسیس انجمنهاى شرقشناسی؛
۸ـ موسسههاى جغرافیایى و آکادمىهاى علمى.
برخى از روشنفکران اسلامى و تأثیرپذیرى آنان از مستشرقان
تردیدى نیست که خاورشناسان در راستاى خدمت به علوم اسلامى، چاپ و انتشار بسیارى از کتابهاى مندرس و فرسوده خطى، بررسى مراجع و متون دینى زحمات فراوانى متحمل شدهاند. اما بسیارى از تحقیقاتشان زهرآگین است، اما این زهر را در لابهلاى کارهاى تحقیقاتى خویش چنان زیرکانه و باظرافت تعبیه کردهاند که جز غواصان دریاى علوم و وارستگان وادى تحقیق و پژوهش بدان پى نمىبرند.
از این روى با ضرس قاطع مىتوان گفت که بسیارى از آثار خاورشناسان خالى از غرض نیست، و بسا اندیشمندان سطحىنگر و التقاطگر اسلامى که با خواندن کتابهاى این افراد، نغمههاى ضد دینى و مخالف ارزشهاى اسلامى آنان را ساز کردند و ره به ضلال و حیرت بردند.
استاد محمد غزالى مصرى مىنویسد: گروه عظیمى از درسخواندهها در سرزمینهاى ما، طبقه مستشرقین را در مقام و منزلتى بسیار بالاتر از درجه ارزش و لیاقتشان قرار دادهاند و در اثر بزرگ دیدن آنان، به دامشان گرفتار شدند و از این رو عقاید و ارزشهایشان فاسد شد(۱۳).
استاد مصطفى سباعى، نویسندگانى همچون دکتر احمد امین و طه حسین مصرى را از این دسته برشمرده است، وى مىنویسد: دستهاى دیگر از اندیشمندان اسلامى راه سرقت از اقوال و آثار خاورشناسان را پیش گرفته و گزافهگویىهاى آنان را در لباسى دیگر به خود نسبت دادند و به عنوان تحقیق از آن یاد کردند؛ یکى از این افراد دکتر احمد امین مصرى است که در موارد بىشمارى از کتابهاى «فجرالاسلام» و «ضحىالاسلام» اقوال خاورشناسان را مستمسک خود قرار داده و بر طبل آنان کوفته است.(۱۴)
طه حسین نیز با اندیشهاى سخیف و پست، راه اتهاماتى را که خاورشناسانى مانند مرگلیوث و گلدزیهر باب کرده بودند گشود و در کتاب «شعر جاهلی» به نمایندگى از آنان، داوریهاىشان را به خود نسبت داد و بدون تحقیق، مقاله نگاشت و سخن گفت.
البته باید خاطرنشان کرد که غرب و بویژه خاورشناسان، بسیارى دیگر را چونان طه حسین پرورده و از زبان آنان سخن گفتند و با خامه قلم آنان به طرح افکار و ایدههاى شکّاکانه خویش پرداختند. این قبیل افراد در واقع بلندگوهاى غرب در سرزمینهاى اسلامى بودند و در بسیارى موارد حتى نامى از آنان هم نبردند تا مبادا کسى به هویت درونى و ضعف شخصیتى آنان پى ببرد و پرده تلبیس از چهره کریه و خائنانهشان برداشته شود.
«ابوریه» نیز یکى از همین دستپروردگان و ریزهخوار سفره الحاد همان خاورشناسان بود که به منظور شادمان کردن اربابان خویش کتابى شرمناک و پر از تهمت و افترا علیه راوى برگزیده حدیث، حضرت ابوهریره رضىاللهعنه، نوشت.
برخى اندیشمندان و تحصیلکردگان مسلمان بیش از حد بر نوشتهها، تحلیلها و نظرات خاورشناسان اعتماد مىکنند و با نوعى خودباختگى و بىاعتمادى نسبت به میراث فرهنگى مسلمانان، دنباله روى اهداف و برنامههاى آنان مىباشند.
نیازهاى جامعه اسلامى در مواجهه با خاورشناسى
امرى که براى جوامع اسلامى، بویژه فرهنگپژوهان و اندیشمندان اسلامى ضرورى و بایسته است آنکه به جاى اعتماد بر تحقیقات خاورشناسان، با استقلال فکرى آستین همت بال زده و با کندوکاو در ذخیرههاى کتاب و سنت و علوم متداول اسلامى و میراث فرهنگى غنى اسلام راه یاوهگویىهاى بیگانگان را مسدود کنند، تا دسترسى به کتابهاى خطى و اصیل براى پژوهشگران اسلامى سهلتر و راهش هموارتر باشد. و این نمىشود جز با همتى بلند تا مسلمانان خود میراثبران واقعى اندوختهها و ذخایر آبایى و اجدادى خویش گردند. از این روى سهلانگارى در این زمینه خسارتهاى جبرانناپذیرى براى مسلمانان به بار آورده و خواهد آورد. در اینجا به برخى از نیازهاى جامعه اسلامى در مواجهه با خاورشناسى اشاره خواهد شد.
۱ـ برجسته کردن و تنقیح موارد ضعف «دائرهالمعارف اسلامی»
«دائرهالمعارف اسلامی» که به همت و پشتکار خاورشناسان نگارش یافته، علىرغم اطلاعات وافر آن، نقایص و نقاطضعف فراوانى دارد. با این وجود بسیارى از پژوهشگران و علم دوستان در کشورهاى اسلامى از آن بهره گرفته، بدان اعتماد کردهاند. از این رو ضرورت دارد که موارد ضعف، تحریفها و کاستىهاى تحقیقى و پژوهشى آن در رابطه با اصطلاحات و واژههاى اسلامى و مفاهیم دینى، مورد بررسى و روشن گردد.
۲ـ خودکفایى در امر پژوهش و تحقیق
اندیشمندان اسلامى باید با در نظر داشتن اصول تحقیق و پژوهش، بدون تأثیرپذیرى از اندیشههاى التقاطى خاورشناسان، براى بازیابى جایگاه مطلوب علمى در عرصه تحقیق و پژوهش خیزشى عظیم داشته باشند. بدون تردید استعدادهاى درخشان و توانمندیهاى بالقوه مسلمانان بالاتر و فراتر از خاورشناسان مىباشد و موفقیتشان قرین همت مردانه آنان مىباشد.
دکتر مصطفى سباعى مىنویسد: اکنون زمان آن فرا رسیده است که رسوایى جهل از مصادرمان را از خویش بزداییم و عار تکیه بر اغیار را در زمینه فهم میراث فرهنگى اسلام از خود باز پس زنیم.(۱۵)
۳ـ ارزیابى و نقد علمى نوشتههاى خاورشناسان
خاورشناسان در تألیفات، مقالات، پژوهشهاى دینى، فرهنگى، فقهى، روایى، عرفانى، و غیره به باطل ره برده و در تاریکى سنگ انداخته، و بدون آگاهى لب به سخن گشودهاند. برخى از آنان بسیارى از حقایق را نادیده گرفته، به تحریف عمدى پرداخته، و پارهاى از واقعیتهاى اسلام را وارونه جلوه دادهاند. بالاخره آنکه علیه اسلام هر چه توانسته کردهاند. این امر در بسیارى از تحقیقاتشان جلوهگر و مشهود است. لذا شایسته است که اندیشمندان بیداردل با ارزیابى کامل این نوشتهها و وسعتنظر به بررسى کامل آثار خاورشناسان پرداخته کژرویها و داوریهاى ناصواب آنان را توضیح و تبیین نمایند.
یقیناً عملکرد آن دسته از نویسندگان و اندیشمندان اسلامى که در این راه گام نهاده و از اسلام دفاع کردهاند قابل تقدیر است.
۴ـ نیاز مبرم به غربشناسان ورزیده
مردم مغربزمین از دورانهاى بسیار گذشته تا حال، در اندیشه تسلط بر مشرقزمین بوده و براى بارورى هر چه بیشتر این اندیشه، به شناسایى شرق و شرقیان پرداختهاند، از این رو پژوهشهاى شرقشناسى در میان غربیان رونق و اهمیت ویژه داشته است.
بنابراین شرق اسلامى براى رهایى از قید استعمار، تبشیر و استشراق، لازم است که در این برهه از زمان گامهاى استوار و بلندى بردارد. چه آنکه با شناخت هر قوم، ملت و یا کشورى راه نفوذ مثبت هموار گشته، در ضمن اینکه از شرشان در امان مىمانند خواهند توانست تأثیرات بجا و ارزندهاى بر آنان برجاى نهند.
دکتر سیدحسین نصر مىنویسد: عرضه کلىبافیهاى معینى در این باره که غربیها، دهرى مشرب و ماتریالیست یا فعال و پویا یا لذتطلب و سختکوشند کافى نیست، باید جوهر غرب را فهمید تا بتوان تحولات تجددطلبى و ریشههاى تاریخى ایدئولوژیها و نیروهایى را که در آن ساحت در کار است، شناخت.(۱۶)
۵ـ ضرورت برنامهریزى مثبت و سازنده
استاد ندوى در این باره مىنویسد: تنها اسلوب نقادانه و کارهاى غیرمثبت کافى نیست، بلکه کار مثبت و سازنده نیز ضرورى است. همچنین نیاز مبرم وجود دارد که یک کار علمى محققانه و حاوى اطلاعات و آگاهیهاى عمیق و دانشپرور در زمینه موضوعات اسلامى آغاز شود و این عمل از دیدگاه تحلیلى ـ تحقیقى، درج مآخذ، مراجع و نمایههاى مفید، متنوع و تفصیلى (که از ویژگیهاى آثار و تحقیقات خاورشناسان شمرده مىشود) سرشار باشد.(۱۷)
با چنین کارهاى ارزشمندى تحصیلکردگان مسلمان نسبت به منابع دینى و میراث فرهنگى اسلام اعتماد پیدا کرده و از اسارت فرهنگى رهایى مىیابند.
۶ـ فراگیرى عمیق و کامل زبان انگلیسى و زبانهاى دیگر اروپایى
مسلمانان و اندیشمندان اسلامى در عصر حاضر رسالت بزرگى بر عهده دارند، آنان با فراگیرى زبان انگلیسى و زبانهاى اروپایى مىتوانند نقش عمده و ارزندهاى در راستاى شناساندن اسلام به مردم مغربزمین داشته باشند. امروزه مشکل بزرگ آنست که غربیان شناخت درستى از اسلام ندارند و معلومات اندکشان را هم یا از طریق رسانههاى گروهى به دست آوردهاند و یا از مطالعه کتابهاى برخى از خاورشناسان مغرض که جز وارونه نشان دادن حقایق دین اسلام هدفى نداشتهاند.
دکتر سیدحسیننصر در تازهترین اثر خود مىنویسد: اینک این توجه نوخاسته، از زمان حوادث فجیع یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱م تا سطوح بىسابقهاى ارتقا یافته است، جهانیان بویژه در امریکا، تشنه اطلاعاتى درباره اسلام هستند، اما معمولا اطلاعات سالمى در این باره در دسترس نیست. در حقیقت سیلى از معلومات همه رسانهها، از کتاب گرفته تا نشریات، رادیو و تلویزیون را فراگرفته است، معلوماتى که بیشتر بر پایه جهل، اطلاعات نادرست و حتى ساختگى است(۱۸).
البته لازم است که این نهضت مثبت و برآمده از اندیشه دعوت اسلامى، همواره تدوام یافته و سرعت بیشترى به خود بگیرد، و مسلمانان در تمامى کشورهاى اسلامى براى رسیدن به اهداف متعالى اسلامى به این مهم ارج نهند و گامهاى استوارى در این راه بردارند. «و ما ذلک على الله بعزیز. ربّنا علیک توکّلنا و إلیک أنبنا و إلیک المصیر».
پی نوشت:
۱ـ براى تفصیل بنگرید: سید ابوالحسنعلى ندوى، الاسلامیات بین کتابات المستشرقین و الباحثین الاسلامیین، صص: ۱۶ـ۱۵، موسسهالرساله.
۲ـ تاریخ طب اسلامى اثر براون، ترجمه مسعود رجبنیا، ص:۱۵، به نقل از نقد آثار خاورشناسان، ص:۲۱.
۳ـ براى تفصیل بنگرید: کتابخانه اسکندریه اثر شبلى نعمانى و خدمات متقابل اسلام و ایران اثر مرتضى مطهرى، ص:۲۹۱، انتشارات صدرا.
۴ـ ندوى، اسلامیات، ص:۱۷ـ۱۶.
۵ـ کارل بروکلمان، تاریخ ملتهاى اسلامى، ص:۳۳ .
۶ـ دکتر شوقى ابوخلیل، الاسقاط فى مناهج المستشرقین و المبشرین، ص:۲ـ۴۱، استاد شوقى ابوخلیل با تفصیل به این شبهه پاسخ داده است.
۷ـ مصطفى سباعى، السنه و مکانتها فى التشریع الإسلامى، ص:۱۸۸.
۸ـ محمد محمود صواف، نقشههاى استعمار در راه مبارزه با اسلام، ص:۳۱۹ ترجمه سیدجواد هشترودى، مؤسسه انتشارات فراهانى.
۹ـ مولانا جلالالدین بلخى، مثنوى معنوى، دفتر سوم، از بیت ۱۱۹۷تا۱۲۰۷ .
۱۰ـ سید عطاءالله مهاجرانى، اسلام و غرب، ص:۱۸۴، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۲هـ ش.
۱۱ ـ مصطفى سباعى، الاستشراق و المستشرقون مالهم و ما علیهم، ص:۲۲.
۱۲ـ سیدابوالحسن ندوى، ارزیابى تمدن غرب، ص:۲۹۳، مترجمان: سیدمحمد ثقفى و علىاکبر مهدىپور، انتشارات اسلامى قم.
۱۳ـ محمد غزالى، محاکمه گلدزیهر صهیونیست، ص:۹، ترجمه صدر بلاغى.
۱۴ـ مصطفى سباعى، الاستشراق و المستشرقون مالهم و ما علیهم، ص۸ ـ ۷.
۱۵ـ الاستشراق و المستشرقون مالهم و ما علیهم، ص: ۶۶.
۱۶ـ سیدحسیننصر، جوان مسلمان و دنیاى متجدد، صص: ۱۷ ـ ۱۶ انتشارات طرح نو.
۱۷ـ الاسلامیات، ص: ۲۱.
۱۸ـ سیدحسیننصر، قلب اسلام، ص:۱ ترجمه مصطفى شهر آیین، انتشارات حقیقت چاپ اول سال ۱۳۸۳ش.
عبداللطیف نارویى