- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شخصیت امام صادق (علیه السلام) همچون اجداد بزرگوارش اگر چه تنها متعلق به شیعه نبوده بلکه مربوط به کل جهان انسانیت است و خاورشناسان غیر مسلمان نیز به مطالعه ابعاد مختلف زندگى و شخصیت این امام بزرگوار پرداخته اند، لیکن با کمال تأسف آنان زندگانى امام را تنها از زاویه دید محدود مادى نگریسته اند!
شناخت چهره واقعى امام و بررسى حیات پر بار و مملو از اسرار این پیشواى بر حق در تمام ابعاد آن فقط در صلاحیت علما و دانشمندانى است که از هرگونه تنگ نظرى و غرض ورزى و کوردلى بدورند، و ما در این فصل شخصیت برجسته امام صادق (علیه السلام) را از دیدگاه بعضى مورخان، محدثان، تراجم نگاران مسلمان، حاکمان و سلطه گران وقت و حتى زنادقه و ملاحده عصر، نظاره مى کنیم .
هدف از گردآورى و ارائه این اسناد آن است که اجمالاً معلوم شود برخى نویسندگان مغرب زمین و همفکران شرقى شان چگونه وقتى امام و شخصیت ملکوتى او را با عینک مادیت صرف نگریسته اند دچار لغزشهاى غیر قابل گذشت شده و آنجا که نتوانسته اند آن همه معارف و دانشهاى امام را منکر شوند او را شاگرد مع الواسطه بطلمیوس معرفى کرده اند. ۱
اینک نظرات گوناگون برخى دانشمندان و نویسندگان جهان اسلام درباره شخصیت بى مثال ششمین پیشواى معصوم شیعه:
«حافظ محمد شمس الدین دمشقى» معروف به ذهبى ۶۷۳ – ۷۴۸ ق. در کتاب «میزان الاعتدال»، ج ۱، ص ۱۹۲:
«ابو عبدالله جعفر بن محمد بن على بن الحسین هاشمى، امامى بزرگوار و نیکمردى صادق و داراى شأن و مقامى بس والا بوده است.»
«حافظ ابوزکریا محى الدین بن شرف الدین نووى» در گذشته به سال ۶۷۶ ق. در کتاب «تهذیب الاسماء و الصفات»، ج ۱، ص ۱۴۹:
«روایان و محدثان مشهورى مانند محمد بن اسحاق، یحیى انصارى، مالک، ابن جریح، شعبه، یحیى قطان و سفیانها و دیگران از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند و جملگى بر امامت، سیاست و جلالت شأن او متفق القول بوده اند. عمروبن مقدام مى گفته: من هر وقت به جعفر بن محمد (علیه السلام) نظر مى انداختم مى دانستم که او از نسل و ذریه پیغمبران است.»
«احمد بن محمد» مشهور به ابن خلکان متوفى به سال ۶۸۱ ق. در «وفیات الاعیان»، ج ۱، ص ۳۲۷:
«… او یکى از امامان دوازده گانه بر مذهب امامیه است و از سادات اهل بیت بوده و به صادق ملقب گشته است، چون همیشه راستگو بوده است و فضائل و مناقب او مشهورتر از آن است که ذکر شود. از جمله شاگردان امام، جابربن حیان صوفى طرطوسى است. او کتابى در یکهزار برگ و مشتمل بر پانصد رساله از رساله هاى علمى امام تألیف کرده است . امام صادق (علیه السلام) پس از وفات، در گورستان بقیع کنار قبر پدرش حضرت محمد باقر (علیه السلام) به خاک سپرده شد؛ همان مقبره اى که جدش امام سجاد و عموى جدش سبط اکبر، حسن بن على علیهم السلام هم در آنجا مدفونند، چه آرامگاه مقدس و شریفى.»
«شبلنجى مؤمن مصرى» متولد ۱۲۵۰ ق. در «نورالابصار»، ص ۱۳۱:
«فضائل و صفات پسندیده امام صادق (علیه السلام) آن اندازه فراوان است که تحت هیچ محاسبه عادى در نمى آید و نویسنده هر قدر هوشیار و چیره دست باشد از عهده بررسى و قلمفرسائى درباره آنها بر نمى آید.»
«دمیرى محمد بن موسى» ۷۴۲ – ۸۰۸ ق. در کتاب «حیوه الحیوان»، ج ۱، ص ۲۷۹:
«ابن قتیبه در ادب الکاتب مى نویسد: کتاب جفر که جعفر بن محمد آن را نوشته، تمام مایحتاج انسانها و همه دانشهاى بشرى را تا روز قیامت در بر دارد، «ابوالعلاء» در اشاره به همین کتاب سروده است:
لقد عجبوا لآل البیت لما
اتاهم علمهم فى جلد جفر
فمرآه المنجم و هى صغرى
تریه کل عامره وقفر
مردم در شگفتند که چگونه دانشهاى اهل بیت
در جلد جفر گردآمده است !
آئینه منجم و ستاره شناس با آن حجم کوچکش
هر جاى خراب و آباد را به او نشان مى دهد.»
«محمد بن على صبان شافعى» در کتاب» «اسعاف الراغبین» چاپ شده در حاشیه «نورالابصار»، ص ۲۰۸:
«امام جعفر بن محمد (علیه السلام) پیشوائى بوده بزرگوار و مستجاب الدعوه. هرگاه از خداوند چیزى درخواست مى کرد، تا سخنش پایان نیافته حاجتش را برآورده مى دید.»
«ابوالمواهب عبدالوهاب شافعى مصرى» معروف به شعرانى در «لواقح الانوار»:
«امام صادق (علیه السلام) هر موقع به درگاه الهى دست بلند مى کرد و عرض حاجت مى نمود و مى گفت: خدایا! من نیازى چنین و چنان دارم، هنوز دعایش به پایان نرسیده، خداوند حاجت او را بر مى آورد.»
«سبط ابن جوزى ابومظفر شمس الدین »واعظ مشهور حنفى ۵۸۲ – ۶۵۴ ق. در کتاب «تذکره خواص الامه»:
«علماى تاریخ و اهل سیره نوشته اند: امام صادق (علیه السلام) همیشه به عبادت و بندگى خدا و نیایش به درگاه الهى روزگار مى گذرانید و از جاه طلبى و دنیادارى رویگردان بود و از جمله مکارم اخلاق او چیزى است که «زمخشرى» در کتاب «ربیع الابرار» از «شقراوى» نقل کرده است. وى مى گوید: به روزگار منصور عباسى به همه مردم از بیت المال سهم و عطائى مى دادند و من به علت نداشتن واسطه و معرف در کنار خانه امام صادق (علیه السلام) نومیدانه ایستاده بودم. وقتى امام از خانه بیرون آمد حاجت خویش به او باز گفتم. امام به خانه برگشت و براى من هدیه و عطائى آورد و فرمود: اى شقراوى! کار نیک و عمل نیکو از هر کس سر زند خوب و پسندیده است، ولى از توبهتر؛ چون با ما نسبت و خویشى دارى. و کار قبیح و عمل زشت از همه کس زشت و ناپسند است ؛لیکن از تو زشت تر و ناپسندتر، زیرا به ما منسوبى.
شقراوى از بستگان امام بوده و متأسفانه اعتیاد به مى خوارگى و بدمستى داشته است و ازنشانه هاى بزرگوارى امام آنکه او را از صله و احسان خویش محروم نساخت و با کنایه به پند و اندرزش پرداخت و راستى که این از اخلاق انبیا است.»
«محمد بن طلحه شافعى کمال الدین» متوفى به سال ۶۵۴ ق. در کتاب «مطالب السؤل»، ص ۸۱:
«امام صادق (علیه السلام) از بزرگان و سروران اهل بیت و داراى دانشهاى بسیار بوده است. همیشه با عبادت ونیایش روزگار مى گذارند و براى اوقات فراغتش اوراد و اذکارى ویژه داشت. او مردى زاهد بود و قرآن بسیار تلاوت مى کرد و به هنگام خواندن قرآن در آیه هاى آن دقت و تفکر مى نمود و از اقیانوس بیکران دانشهاى آن، گوهرهاى گرانبها و ارزنده بیرون مى کشید و رازهاى نهان کشف مى نمود. امام اوقات خود را تقسیم مى کرد و نفس خود را به محاسبه مى کشید. رؤیت او انسان را به یاد آخرت مى انداخت و سخنان دلنوازش شنونده را نسبت به دنیا بى رغبت مى کرد. پیروى از راه و روش او آدمى را به بهشت رهنمون مى شد و سیماى نورانى اش نشانگر آن بود که او از ذریه رسول خدا است. کردار و رفتارش با صراحت تمام، دلیل بر آن بود که او از خاندان رسالت است. فضائل و مناقبش فوق العاده و بیش از حد و حصر بوده است و نویسندگان تیزهوش و زبردست هم ازشمارش همه آنها عاجز و ناتوان هستند.»
«شهاب الدین احمد هیثمى مکى» معروف به «ابن حجر» در «الصواعق المحرقه»:
«مردم آن اندازه از جعفر بن محمد (علیه السلام) علم و دانش اندوخته و نقل کرده اند که آوازه آنها شهرها را پر کرده و محموله کاروانهارا تشکیل مى داده است و محدثان همچون بازرگانان، آن علوم و دانشها را به اینجا و آنجا به ارمغان مى برده اند.»
«سلیمان قندوزى» در کتاب «ینابیع الموده»، ص ۳۸۰:
«ابو عبدالله جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) از ائمه اهل بیت و از سادات و بزرگان ایشان بوده و در «طبقات صوفیه» آمده است: جعفر صادق (علیه السلام) در عصر خود بر همه سادات اهل بیت تقدم و پیشى داشته و داراى علم و دانش بیکران بوده است. او نسبت به دنیا بى رغبت و از شهوات و هوى ها به طور جدى به دور و مردى حکیم و انسانى کامل بوده است.»
«حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانى» متوفى به سال ۴۳۰ ق. در کتاب «حلیه الاولیاء»:
«… و از آن جمله است امام بحق، ناطق و پیشواى برجسته ولایق ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) که همواره به عبادت و بندگى خدا روزگار مى گذرانیده و داراى مقام خشیت از پروردگار خویش بوده است. او بر کنار از هرگونه قیل و قال بى ثمر و رویگردان از ریاست طلبى وجاه پرستى، زندگى مى کرده است…»
«نورالدین على بن محمد» معروف به «ابن صباغ مالکى» ۷۸۶ – ۸۵۵ ق. در کتاب «الفصول المهمه»:
«امام در میان برادرانش تنها وصى و جانشین پدر گردید و به امامت و پیشوائى شیعه رسید و بر تمام سادات اهل بیت تقدم و پیشى جست. او شرافت نسب و جلالت حسب را یکجا داشت و دانشهاى گوناگوى از وى منقول است و حتى سالهاى سال کالاى (برخى) قافله ها را علوم جعفرى تشکیل مى داده و آوازه شهرتش همه نقاط جهان آن روز را فرا گرفته بود و به طور خلاصه فضائل و مناقب ابى عبدالله (علیه السلام) فراوان و شکوه و جلالش در حد کمال بوده است و سیل منقبتهایش به هر سو روان و مجالس بزرگان وسرشناسان با ذکر نام و بزرگى وبزرگواریهاى او عطرآگین بوده است».
«محمد امین بغدادى سویدى» در «سبائک الذهب»، ص ۷۲:
«از امام صادق (علیه السلام) وصى و جانشین پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) علوم و دانشهائى منقول است که نظیر آنها از دیگران نقل نشده است. او در دانش حدیث از پیشوایان و امامان مى باشد.»
«نسابه» مشهور به «جمال الدین احمد بن على داودى حسنى» متوفى به سال ۸۲۸ ق. در کتاب «عمده الطالب»، ص ۱۸۴:
«… او را کانون شرف و منبع فضیلت دانسته اند. مناقب او زبانزد همگان بوده و عوام و خواص به جلالت شأن و ارجمندى مقام او معترف بوده اند منصور دوانیقى چندین بار قصد ریختن خون او کرد، لیکن خداوند امام را از گزند و آسیب آن شخص پست و سفاک نگه داشت.»
«ابو الفتح محمد بن ابى القاسم شهرستانى» متوفى به سال ۵۴۸ ق. در «ملل و نحل»، ج ۱، ص ۱۶۶:
«او در حکمت و علوم ادبى و دینى تبحر داشته و فوق العاده زاهد و پرهیزگار بوده است. در مدینه سکونت داشت و شیعیان و هوادارانش و دیگران از وجود پر فیض او بهره مى بردند و توشه علمى بر مى گرفتند. امام صادق (علیه السلام) شاگردان ممتاز و برجسته اى تربیت کرده و علوم و اسرارى به آنها تعلیم داده است. او بعداً به عراق آمد و مدتها در آنجا بسر برد و هرگز به فکر ریاست و حکومت از آنگونه که طالبان دنیا و شیفتگان مظاهر فریباى جهان گذرا براى رسیدن به آن دست و پا مى شکنند، نیفتاد و در موضوع خلافت و براى به دست آوردن آن (که به صورت سلطنت و حکومت طاغوتى درآمده بود) با احدى به نبرد برنخاست؛ زیرا آن کس که در اقیانوس زلال معرفت شناور است کى به جویبارى کثیف و گندیده رغبت و علاقه نشان مى دهد؟! و آنکه بر بلنداى قله حقیقت دست یافته چگونه ممکن است به پستى تن در دهد، و کسى که با پروردگار خویش مأنوس گردد، بى شک از اهل دنیا مى گریزد؛اما آن کس که با غیر خدا انس گیرد و به جز او دل بیندد، نگرانیهاى خاطر، او را از پاى درآورد.»
«یافعى ابو محمد عبدالله بن سعد یمانى» متوفى به سال ۷۶۷ ق. در «مرآه الجنان»، ج ۱، ص ۳۰۴:
«در این سال (سنه ۱۴۸ ق.) مولى و سرور جلیل القدر، ذریه پیامبر اطهر، چکیده جوانمردى و خلاصه انسانیت، ابوعبدالله جعفر صادق (علیه السلام) رخت از این جهان بر بست و در آرامگاه بقیع کنار مراقد پدرش، باقرالعلوم و نیایش امام سجاد و عموى جدش حسن مجتبى علیهم السلام به خاک سپرده شد؛ چه آرامگاه مقدس و چه مزار و بارگاه شکوهمندى! او لقب صادق یافت چون هرگز لب به دروغ و خلاف حقیقت نگشود و در دانشهاى توحیدى و غیر آن سخنانى بس والا و گرانقدر فرمود و از شاگردان بزرگ و معروف او جابربن حیان است. او کتابى هزار برگى نوشته که محتوى پانصد رساله از رساله هاى علمى امام مى باشد.»
«محمد بن على بن بابویه قمى» مشهور به «شیخ صدوق» متوفى به سال ۳۸۱ ق. در کتاب «امالى»:
«محمد بن زیاد گوید: شنیدم که مالک بن انس مى گفت: من، جعفر بن محمد (علیه السلام) را همیشه روزه دار و در حال ذکر خدا مى دیدم. براستى که او از عابدان بزرگ و از زاهدان با حقیقت و با عظمت بود. مدام در خشیت الهى بسر مى برد و حدیث فراوان مى دانست و مردى بود خوش مجلس و جلساتش، پر فایده و سودمند. هرگاه از رسول خدا مطلبى نقل مى کرد، رنگ رخسارش گاهى سبز و گاهى زرد مى شد، طوریکه آن کس که او را نمى شناخت از این وضع وحشتزده مى شد. من یک سال در خدمت او حج گزاردم؛ هنگامى که پس از پوشیدن لباس احرام مى خواست تلبیه (لبیک) گوید صدا در گلویش قطع مى شد و حالى پیدا مى کرد که نزدیک مى شد از مرکبش پائین افتد.
مالک بن انس ۲: اى فرزند رسول خدا! چرا لبیک نمى فرمائید؟
امام صادق (علیه السلام): اى ابن عامر (مالک)! چگونه جسارت کنم و بگویم «لبیک اللهم لبیک» و بیم آن دارم که در پاسخ بشنوم که نه لبیک و نه سعدیک.»
باز شیخ صدوق ۳ از سلیمان بن داود معروف به «ابن شاذکونى»، و او از «حفص بن غیاث» نقل کرده که به هنگام روایت مى گفته است: حدیث کرد مرا بهترین جعفرها و على بن غراب نیز مى گفته است: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) که از سوى خدا سخن مى گوید و جز راست و صدق بر زبان نمى آورد.
«رشیدالدین محمد بن على مازندرانى» معروف به «ابن شهر آشوب»، شیخ الشیعه و فقیه برجسته طایفه جعفریه، شاعر و سخنور و نویسنده در کتاب«مناقب»:
«از انس نقل شده که وى مى گفته است: شخصیتى با فضیلت تر از جعفربن محمد (علیه السلام) را هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و از خاطره احدى نگذشته است. او دانش بسیار داشت و فوق العاده عابد و پرستشگر و پرهیزگار و خداترس بود.»
شیخ صدوق در مجلس هشتاد و یک از «امالى» چنین اضافه مى کند:
«… به خدا سوگند، او هر موقع لب به سخن مى گشود جز راست نمى گفت و ابوحنیفه ۴ در پاسخ اینکه فقیه ترین مردم کیست؟، پاسخ داد: جعفر بن محمد (علیه السلام). و مى گفت: هنگامى که منصور عباسى او را به عراق احضار کرد کسى را نزد من فرستاد و پیغام داد که ما گرفتار جعفر بن محمد (علیه السلام) شده ایم؛ چندین مسئله مشکل از مسائل فقهى آماده کن تا او را بیازمائى. و من چهل مسئله از سخت ترین مسائل را فراهم کردم و در حیره نزد منصور رفتم. سپس جعفر صادق (علیه السلام) را به مجلس آوردند، منصور مرا به او معرفى کرد.
امام: او را مى شناسم.
منصور خطاب به ابوحنیفه: مسائل خود را مطرح کن و هر چه مى خواهى از ابى عبدالله سؤال کن.
ابو حنیفه گوید: من مسئله ها را یکى یکى عنوان مى کردم و امام پاسخ هر یک را بیدرنگ مى فرمود و شرح مى داد که نظر شما چنین است، نظر فقهاى مدینه چنان است و نظر ما هم این است؛ گاهى با شما موافقیم و گاهى با فقهاى مدینه و گاهى هم نظر ما مخالف نظر هر دو است .
آیا آن کس که به همه آراء و نظرات فقهى مسلط و از موارد اختلاف کاملاً آگاه است، فقیه ترین و دانشمندترین نیست؟!»
منصور عباسى این دشمن سرسخت امام صادق (علیه السلام) که از تمایل و علاقه مردم نسبت به اهل بیت رنج مى برده و از توجه و گرایش مسلمین به خاندان عصمت و به شخص امام به سبب علم و تقوایش، ناراحت بوده و این علاقه و توجه را آشوب نام مى گذاشته است، گاهى با اینهمه بغض و کین، حق را به زبان مى آورده و مى گفته است: این شخصیت بزرگ که همچون استخوانى در گلوى من گیر کرده داناترین مردم زمان خویش است .
و در مورد یگر گفته است: همیشه در میان اهل بیت آگاهانى از اسرار و رازهاى غیبى وجود داشته اند و جعفر بن محمد (علیه السلام) در عصر ما یگانه شخصیتى است از اهل بیت که از اسرار نهان جهان و رازهاى الهى مطلع و باصطلاح محدث است .
روزى در حضور خود امام و درباره شخصیت او چنین اظهار داشت: ما از دریاى فضل و دانش لایزال شما جرعه مى نوشیم و به مقام والایتان تقرب مى جوئیم و شما چیزهائى را در جهان مشاهد مى کنید که ما از دیدن آنها عاجزیم. نور وجود شما تاریکیها و تیرگیها را روشن ساخته و دست و اراده گره گشاى شما، مشکلات را از سر راه انسانها بر مى دارد. ما زیر سایه پر برکت شما زنده ایم و از اقیانوس ژرف جود و کرم و سخاى شما بهره ور.
یک روز خطاب به پیشکار خود ربیع گفت: حق بنى فاطمه را جز نادانان و بى خردان کسى منکر نمى شود و نسبت به مقام و منزلت ایشان جز اشخاص پست و بى مقدار کسى بى احترامى نمى کند.۵
اسماعیل نواده ابن عباس مى گوید: «روزى نزد ابوجعفر منصور آمد، دیدم آنقدر گریسته که موى ریش از سرشک چشمش خیس شده است و پیش از آنکه من لب به سخن بگشایم گفت: مى دانى چه مصیبتى عظیم بر شما خاندان وارد گردیده است؟
گفت: چه مصیبتى ؟
گفت: سرور آنان و دانشمندترینشان و بازمانده نیکانشان از دنیا رفت.
گفتم: آن کیست؟
گفت: جعفر بن محمد (علیه السلام) را مى گویم.
گفتم: خداوند به شما صبر عطا کند و بر عمر شما بیفزاید.
آنگاه منصور گفت: جعفر صادق (علیه السلام) در حقیقت از مصادیق بارز و بر حق این آیه است: «ثم أَورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا». ۷ راستى که او برگزیده خدا بود و در اعمال خیر پیشقدم.» ۸
ملاحده و زنادقه عصر امام صادق (علیه السلام) نیز با اینکه با اسلام و مسلمین و به طور کلى با دین، دشمنى و خصومت آشکار داشته اند، ولى گاهى در بزرگداشت امام و اقرار به فضل و دانش آن حضرت، ره انصاف پیش مى گرفتند و او را با ملکات قدسى و صفات برجسته روحانى ممتاز دانسته و زبان به ستایش او مى گشودند.
روزى «ابن مقفع» با گروهى از همکیشانش در مسجد الحرام دور هم نشسته بودند و امام هم در مسجد حضور داشت. ابن مقفع ضمن اشاره به مردمى که دور کعبه طواف مى کردند، گفت: «در میان این جمعیت، تنها کسى که شایسته عنوان انسان است همین پیر مرد مى باشد(یعنى جعفر بن محمد (علیه السلام).»
«ابن ابى العوجاء»: «او اصلا از سنخ بشر عادى نیست و اگر یک روحانى در دنیا باشد که هرگاه بخواهد به صورت آدمى در مى آید و هر موقع که بخواهد به شکل فرشتگان ظاهر مى گردد، همین مرد است، (یعنى جعفر بن محمد (علیه السلام).»
گاهى ابن ابى العوجاء به عنوان آزمایش و یا ایجاد شک و تردید در دل مسلمانان ساده و کم اطلاع، سؤالاتى از شیعیان مى پرسید و آنان از وى مهلت مى خواستند که پاسخهاى خود را بعداً به او بدهند و وقتى که جواب تهیه کرده و به او مى گفتند، و او هم پاسخها را مى پسندید مى گفت: این جواب از حجاز آمده (یعنى از سوى جعفربن محمد (علیه السلام).۸
این بود شمه اى از نقطه نظرهاى برخى مورخان، محدثان، اهل سیره، تراجم نگاران و حتى برخى حاکمان و زنادقه عصر که به منزله قطره اى است از دریاى بیکران فضائل امام صادق (علیه السلام).
پى نوشتها:
۱- مراجعه به کتاب مغز متفکر جهان شیعه و بررسى اجمالى صفحات آن این ادعا را بوضوح تمام ثابت مى کند.
۲- مالک بن انس مدنى پایه گذار نخستین مذهب از مذاهب چهارگانه اهل سنت است که به مذهب مالکى معروف مى باشد و بیشتر اهل حجاز بر این مذهبند. او از جمله شاگردان امام جعفر صادق (علیه السلام) مى باشد.
۳- شیخ جلیل القدر و صاحب تصنیفات گرانبهائى بالغ بر ۳۰۰ جلد. او در سال ۳۵۲ ق. وارد بغداد شد و بزرگان شیعه از خرمن دانش او توشه ها گرفتند و روایتها شنیدند. او در رى بدرود حیات گفته است.
۴- نعمان بن ثابت مشهور به ابوحنیفه مؤسس دومین مذهب از مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت است. او در جلسات درسى امام صادق (علیه السلام) حاضر مى شده و دو سال تمام در نزد امام براى تعلم زانو زده و این جمله از اوست که گفته است: »لولا السنتان لهلک النعمان».
۵- نگاه کنید به مناقب، ج ۴، ص ۲۵۵ و ۲۷۵ ؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۲۱؛ اثبات الوصیه مسعودى؛ خرائج و جرائج و اصول کافى، ج ۱، ص ۴۷۵٫
۶- فاطر /۳۲٫
۷- تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۳۸۳، چاپ بیروت.
۸- مناقب، ج ۴، ص ۲۵۰٫