- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چرا عنوان رئیس مذهب مربوط به امام صادق (علیه السلام) است؟ با اینکه امام ششم قاعدتا نباید این عنوان را داشته باشد، زیرا رئیس مذهب حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) و به یک معنا شخص خاتم الانبیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است. چرا که آن حضرت خطاب به حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «یا علی انت و شیعتک هم الفائزون»؛ ای علی! تو و شیعیانت از رستگاران روز قیامت هستید
بنابراین لقب شیعه راپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به پیروان مکتب حضرت علی (علیه السلام) داد، این قول در منابع شیعه و منابع اهل سنت نوشته شده است.
شرایط دوران امام صادق (علیه السلام)
باید اذعان داشت که حضرت علی (علیه السلام) در بیشتر طول امامت خود خانه نشین بود و نشر احکام به وسیله آن حضرت کمتر اتفاق افتاد، در پنج سال حکومت هم آن حضرت گرفتار مشکلات، جنگ ها و مخالفت ها بود.
دوران امام حسن (علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) نیز با خفقان شدید از سوی بنی امیه طی شد و اجازه نشر احکام برای آن بزرگواران میسر نبود.
دوران امام سجاد (علیه السلام) خفقان بیشتر گردید و کار به جایی رسید که دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) سفارش کرده بودند هر زمان شیعیان حضرت علی(علیه السلام) را در هر کجا، بیابان یا شهر پیدا کردند به قتل برسانند، لذا کسی جرات نداشت بگوید من شیعه علی (علیه السلام) هستم یا اینکه به سراغ امام سجاد (علیه السلام) برود و از آن حضرت احکام و معارف اسلامی سوال کند، اگر کسی نامش علی بود ناچار بود نامش را مخفی کند؛ طبیعتا خفقان اینچنینی اجازه نشر احکام را نمی داد.
امام صادق (علیه السلام) رئیس مذهب تشیع و اهتمام به نشر علم و معارف
گفتنی است در آغاز دوران امام باقر (علیه السلام) دوران سراشیبی حکومت بنی امیه بود، بنی امیه به خودشان و اختلافات خودشان مشغول بودند، از این رو یک آزادی نسبی فراهم گردید، امام باقر (علیه السلام) پرچم نشر احکام و علم و دانش را بلند کرد، چراغ علم و دانش را برافروخت، کسانی که در گمراهی و تاریکی و جهل بودند با دیدن این چراغ نورانی به سوی آن حضرت شتافتند و این مساله در دوران امام صادق (علیه السلام) گسترش بیشتری پیدا کرد.
کار به جایی رسید که چهار هزار نفر از محضر امام صادق (علیه السلام) درس دین آموختند؛ در عقاید، معارف، فقه، اخلاق و تفسیر و در همه مسائل اسلامی از بیانات آن حضرت استفاده کردند و در همه جا یعنی در مدینه، کوفه و مکه. سخن از مکتب علمی امام صادق (علیه السلام) بود.
راوی می گوید؛ من یک زمان در مسجد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بودم دیدم نهصد نفر نشسته بودند و صحبت می کردند، همه آنها می گفتند قال الصادق (علیه السلام) … قال الصادق (علیه السلام) …، و اینچنین علم و دانش به وسیله آن حضرت گسترش پیدا کرد، لذا اگر گفته می شود رئیس مذهب به واسطه نشر علم است.
در روایتی که ابو زهره در کتاب الامام الجعفر الصادق (علیه السلام) نوشته است قریب به این مضمون را می خوانیم: منصور دوانیقی وقتی شهرت علمی امام صادق (علیه السلام) را دید ترسید مبادا همین شهرت علمی سبب شود مردم دور آن حضرت را جمع گردند و حکومت بنی عباس به خطر افتد، لذا با خودش گفت باید عالم را به وسیله عالم جواب بدهیم.
لیکن منصور دوانیقی عالم ترین فرد زمان خودش را، ابوحنیفه دید، از او دعوت کرد و او آمد؛ منصور گفت برنامه مهمی را برای تو در نظر گرفتم، چهل مساله مهم علمی را تدارک ببین و من نیز امام صادق (علیه السلام) را دعوت خواهم کرد، سپس تو در این چهل مساله علمی در یک فرصت امام صادق (علیه السلام) را به چالش بکشان که ما نیز همه جا تبلیغ کنیم عالم تر و دانشمند تر از او نیز پیدا می شود.
ابو حنیفه (پیشواى مذهب حنفى) گفت: من فقیه تر از جعفر بن محممد ندیدم، لذا ماموریت سنگینی به من داده ای من علم این مرد را می دانم اگر بخواهم بر او غلبه کنم کار آسانی نیست.
منصور دوانیقی امام صادق (علیه السلام) را دعوت نمود و در کنار دست خودش در جایی با احترام نشاند و گفت ابوحنیفه جزء فقهای عراق است؛ مسائلی دارد، اجازه می دهید مطرح کند؟ ابوحنیفه هم مسائل را پی در پی مطرح می کرد. لیکن پاسخ های امام حیرت انگیز بود.
ابوحنیفه در تشریح این ماجرا می گوید؛ آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: اى ابو حنیفه! سوالات خود را مطرح کن. من نیز سوالات خود را مطرح کردم و آن حضرت به من پاسخ مى داد و مى گفت: پاسخ آن به نزد شما این است و اهل مدینه چنین پاسخ مى گویند و ما چنین مى گوییم. نظر او گاه با نظر مردم مدینه موافق بود و گاه با همه ما مخالف بود. تا آنکه من هر چهل مساله را پرسیدم و او به همین گونه پاسخ داد.
سپس ابو حنیفه مى افزاید: آیا ما روایت نمى کنیم که داناترین مردم کسى است که به اقوال مختلف از همه آگاه تر باشد.[۱]
وقتی این مسائل به خوبی از جانب امام صادق (علیه السلام) پاسخ داده شد، منصور کینه حضرت را به دل گرفت و بر قتل آن حضرت مصمم شد، زیرا موقعیت خود را به شدت در خطر می دید.
صیانت از تشیع؛ شاخصه کلیدی در مکتب رئیس مذهب تشیع
دو مولفه مهم دیگر نیز در معرفی حضرت به عنوان رئیس مذهب تشیع نقش کلیدی دارند.
پاسخ به شبهات
می دانیم اسلام در آن زمان گسترش عجیبی پیدا کرده بود، تمامی کشورهای تقریبا آباد آن عصر و زمان در زیر پرچم اسلام گرد آمده بودند، لذا از آنجا که این تازه مسلمانان از مذاهب و ملیت های مختلف، عقاید و سنت های مختلف بودند، به تبع آن آموزه های انحرافی به میان مسلمانان وارد گردید.
گفتار جمعیت مسیحیان، زرتشتیان، فلاسفه یونان و فلاسفه روم بسیاری از مسائل را در جامع اسلامی به هم ریخت، حتی طرفداران مکاتب مادی هم عقایدشان را آشکارا در جامعه اسلامی مطرح می کردند، امام صادق (علیه السلام) در این برهه باید با این افکار التقاط وارداتی مقابله نماید و اسلام اصیل را بر همه مردم عرضه نماید، که در عمل نیز آن حضرت به نحو احسن در شبهه زدایی از جامعه اسلامی عمل نمود.
خطر نفوذی ها
نفوذی ها فرصت خوبی را برای تبلیغ بر ضد اسلام برای خود می دیدند است، لذا با خود گفتند اگر نتوانیم حکومت اسلامی را ساقط کنیم حداقل عقاید اسلامی را از درون مورد هجوم و تهدید قرار می دهیم و جوانان مسلمان را از اسلام دور می کنیم، کار به جایی رسید که مفضل بن عمر از اصحاب امام صادق (علیه السلام) می گوید:
در مسجد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و در کنار قبر آن حضرت ابن ابى العوجا مادی را دیدم که تبلیغات مادی گری (انکار خدا و دین) می کند، نزدیک رفتم و فریاد کشیدم و او را از این کار بازداشتم، او در جواب گفت به نظر می رسد از اصحاب امام صادق (علیه السلام) باشی، امام تو اینگونه با من سخن نمی گوید و با دعوا صحبت نمی کند؛ بلکه پاسخ پرسش هایم را به گونه ای جواب می دهد که من در پاسخ مجدد حیران و درمانده و مستاصل می مانم.
مفضل می گوید؛ همین که این جمله را شنیدم به محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدم ؛ عرض کردم یا بن رسول الله! اسلام در خطر است، مادی گری و انکار خدا در کنار قبر پیغمبر؟! حضرت فرمودند؛ فردا صبح، اول طلوع آفتاب نزد من بیا تا دلایل خداشناسی را بگویم، مفضل می گوید صبح تا ظهر دلایل خداشناسی از آسمان، زمین، ستارگان، حیوانات، دریاها، کوهها و … را بیان فرمودند تا اینکه اذان ظهر شد، حضرت فرمودند: برو فردا صبح اول وقت بیا، دوباره روز دوم آمدم و تا ظهر دلایل خداشناسی را از آن حضرت فرا گرفتم، لیکن این معارف تمام نشد و من تا چهار روز رفتم و استفاده کردم.
از این رو یک کتاب به نام توحید مفضل در اختیار ما است که مجموعه فرمایشات امام صادق (علیه السلام) در این چهار روز است، یعنی حضرت در برابر موج تبلیغات بیگانگان ایستاد.
دانشگاه جعفری؛ شاخصه بنیادین در حفظ مذهب راستین تشیع
شاگردان آن حضرت هر کدام در یک بخش از علوم تخصص داشتند، لذا علم شاگردان امام صادق (علیه السلام) بر ابتکار آن حضرت در ترسیم و تفکیک رشته ها و شاخه های علم استوار گردید.
روایتی قریب به این مضمون است که مردی اهل شام خدمت امام رسید، عرض کرد سوالی دارم درباره قرآن، لطفا پاسخ بفرمایید! اصحاب حضرت دور ایشان حلقه زده بودند، امام فرمود: حمران جواب این مرد را درباره قرآن بده، آن مرد عرض کرد پاسخ شما را خواستارم، امام فرمود؛ جواب او جواب من است اگر توانستی او را محکوم کنی، من را محکوم کردی لذا آن مرد شامی شروع کرد به سوال کردن و آن قدر سوال کرد تا مستاصل ماند.
حضرت فرمود: حمران را چطور دیدی؟ آن مرد شامی عرض کرد: خیلی قوی و مسلط به تمام مباحث قرآنی است. آن مرد شامی گفت: سوال دیگری درباره ادبیات دارم، حضرت فرمود: ابان بن تغلب از اصحاب من تخصص در ادبیات دارد پرسش کن! آن مرد سوال کرد و قانع شد.
حضرت فرمود: سوال دیگری نیز داری؟ گفت آری در موضوع فقه سوال دارم، حضرت فرمود: زراره فقیهی است که در مکتب من فقه آموخته است؛ سوالات از زراره مطرح شد و آن مرد پاسخ سوالاتش را دریافت نمود و قانع شد.
در ادامه آن مرد شامی عرض کرد درباره عقاید هم سوال دارم، حضرت فرمود: آن فرد را می بینی؟ اسمش مومن الطاق است، تخصصش در عقاید و علم کلام است هر سوالی داری از او بپرس، او هم سوال پرسید و قانع شد. در نهایت آن مرد شامی گفت اصحاب شما در هر رشته ای تخصص دارند. بنابراین مکتب امام صادق (علیه السلام) مکتب علمی جامع و فراگیر بود.
یقینا اگر امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) و به دنبال آن امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در دوران مامون در مقابل شبهات بیگانگان از اسلام دفاع نمی کردند، قطعا اسلام متزلزل می گردید.
جابر بن حیان که امروز در مغرب زمین و در میان غربى ها به عنوان پدر علم شیمى شناخته شده یکى ازدانشمندان بنام اسلام است. علم شیمى امروزی، در روزهاى نخستین از کتاب هاى جابربن حیان مایه گرفت. جابربن حیان در قرن دوم هجرى در میان مسلمانان و در مکتب پیشوایان اسلام مخصوصا امام صادق (علیه السلام) پرورش پیدا کرد[۲]، جابر بن حیان با افتخار می گوید من از شاگردان امام صادق (علیه السلام) بودم.
مالک بن انس (پیشواى مذهب مالکى) درباره وى مى گوید: «من فراوان به نزد او رفتم، آن حضرت را جز در این سه حال نیافتم: یا نماز مى گزارد، یا روزه بود و یا قرآن مى خواند. برتر از جعفر بن محمد (علیهما السلام) از نظر دانش، عبادت و پرهیزکارى، هرگز چشمى ندیده و گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است.»[۳]
ابو حنیفه می گوید: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان؛ اگر آن دو سال (بهره گیرى از محضر امام صادق(علیه السلام)) نبود، نعمان (نام ابو حنیفه) هلاک مى شد.»
نتیجه گیری
سیره علمی رئیس مذهب تشیع امام صادق (علیه السلام) باعث شد تا مبانی اصیل اسلام به شکلی عقلانی و منطقی در جامعه گسترش پیدا کند و تاکیداتی که ایشان بر حفظ سنت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) داشتند، باعث رشد و گسترش مبانی اصیل اسلام ناب شد. در این راستا، ایشان شاگردان زیادی را تربیت کردند. مشهور است که حدود ۴ هزار نفر در دوره های مختلف، از کلاس درس ایشان بهره برده اند.
پی نوشت ها
[۱] . سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۸. دائره المعارف فقه مقارن، ج۱، ص ۱۰۲.
[۲] . اسلام و آزادى بردگان، ص ۴۲.
[۳] . دائره المعارف فقه مقارن، ج۱، ص۱۰۲.