- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
جمع کثیرى از بزرگان اهل سنت، در مورد فضایل امام صادق (علیه السلام) لب به سخن گشوده اند و در مورد برجستگى هاى علمى، عملى، اخلاقى، کرامت و عظمت آن امام هدایت، اعتراف کرده اند. نه تنها علمای اهل سنت، بلکه اهل علم در شرق و غرب دنیا نیز تحت تاثیر امام جعفر صادق (علیه السلام) قرار گرفته اند.
شخصیت امام جعفر صادق (علیه السلام) بالا و والاتر از آن است که در افکار و نظریات بگنجد و محصور باشد و فقط در این نوشتار بر آن هستیم که برخی از مطالبی که در متون و کتاب های اهل سنت، درباره امام صادق (علیه السلام) ذکر گردیده، بیان شود.
لازم به ذکر است برخی از افرادی که در اینجا نام آن ها ذکر شده است، در زمان امام صادق (علیه السلام) بوده و آن حضرت را درک کرده اند و برخی دیگر، مربوط به سال ها و قرن های بعدی هستند که از طریق اساتید خود و یا با پژوهش ها و مطالعات خود سعی در شناخت امام صادق (علیه السلام) داشته اند.
فضایل امام صادق (علیه السلام) از دیدگاه معاصرین خود
پرسش های ابو حنیفه و فضایل امام صادق (علیه السلام)
ابو حنیفه، نعمان بن ثابت (ت: ۱۵۰ ه.ق) که یکی از شاگردان امام صادق (علیه السلام) بود، درباره آن حضرت فرموده است: «مارأیت أفقه من جعفر بن محمّد»؛ فقیه تر و دانشمندتر از جعفر بن محمد به چشم ندیده ام.[۱]
در زمان امام صادق (علیه السلام) منصور دوانقى، خلیفه مقتدر عباسى، قدرت سیاسى را در اختیار داشت؛ او همواره از مجد و عظمت امام صادق (علیه السلام) رنج مى برد و براى رهایى از این رنج، گاهى ابو حنیفه را تحریک مى کرد که در برابر امام صادق (علیه السلام) بایستد.
منصور عباسى ابو حنیفه را به عنوان مهم ترین دانشوران عصر، تکریم مى کرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمى امام جعفر بن محمد (علیه السلام) فائق آید. در این رابطه خود ابو حنیفه نقل مى کند:
«روزى منصور دوانقى کسى را نزد من فرستاد و گفت: اى ابو حنیفه! مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند؛ او در بین مردم از پایگاه اجتماعى وسیعى بهره مند است، تو براى این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثى کنى و در دید مردم از عظمت او بکاهى، چند مساله ى پیچیده و سخت را آماده کن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ گویى، او را تحقیر نمایى و دیگر مردم شیفته ى او نباشند و از او فاصله بگیرند.
در همین رابطه، من چهل مساله ى مشکل را آماده کردم و در یکى از روزها که منصور در «حیره» بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتى که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم؛ با دیدن منصور خلیفه عباسى آن ابهت به من دست نداد، در حالى که منصور خلیفه است و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسى در اختیارش هست باید ابهت داشته باشد.
سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسى به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت: ابو عبدالله! ایشان ابو حنیفه هستند. او پاسخ داد: بلى، او را مى شناسم.
سپس منصور به من نگاهى کرد و گفت: ابو حنیفه! اگر سوالى دارى از ابو عبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار.
من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت شمردم و چهل مساله اى را که از پیش آماده کرده بودم، یکى پس از دیگرى با آن حضرت درمیان گذاشتم. بعد از بیان هرمساله، امام صادق (علیه السلام) مى فرمود: عقیده ى شما در این باره چنین و چنان است، عقیده ى علماى مدینه در این مساله این چنین است و عقیده ى ما هم این است.
در برخى از مسائل، آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخى هم با نظر علماى مدینه موافق بود و گاهى هم با هر دو نظر مخالفت مى کرد و خودش نظر سومى را انتخاب مى کرد و بیان مى داشت.
من تمامى چهل سوال مشکلى را که برگزیده بودم، یکى پس از دیگرى با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه اى که بیان شد به جملگى آن ها، با متانت تمام و با تسلط خاصى که داشت پاسخ گفت.»
سپس ابو حنیفه بیان داشت: ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس؛ همانا دانشمندترین مردم کسى است که به آرا و نظریه هاى مختلف دانشوران در مساله علمى احاطه و تسلط داشته باشد؛ و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرد است.[۲]
او بعد از گفتگویی که با امام جعفرصادق (علیه السلام) داشت، گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» خداوند از همه داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد. و در جای دیگر می گوید: «لولا جعفر ابن محمد(ص) ما علم الناس مناسک حجهم»؛ اگر امام صادق (علیه السلام) نبود، مردم مناسک حج (طریقه حج کردن) شان را نمی دانستند.[۳]
مالک بن انس و بیان فضایل امام صادق (علیه السلام)
- مالک (ت: ۱۷۹ ه.ق)، درباره ى عظمت و شخصیت علمى و اخلاقى امام صادق (علیه السلام) چنین مى گوید: «فاذا ذکر عنده النبى (صلی الله علیه و آله) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ماکنت اراه الا على ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صأئما واما یقرا القرآن و ما رایته قط یحدث عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) الا على الطهاره و لا یتکلم فى ما لا یعنیه و کان من العلما الزهاد الذین یخشون الله و ما رایته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتى؛»[۴]
هنگامى که در محضر آن حضرت، نام مبارک رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) به میان مى آمد، رنگ رخساره هاى جعفر بن محمد به سبزى و سپس به زردى مى گرایید. در طول مدتى که به خانه ى آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکى از این سه خصلت به سر مى برد؛ یا او را در حال نماز خواندن مى دیدم و یا در حالت روزه دارى و یا در حالت قرائت قرآن.
من ندیدم که جعفربن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حدیثى نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنى بى فایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدى بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود. هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازى که زیر پاى آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمى داشت و زیر پاى من مى گستراند.
- همچنین می گوید: به همراه امام صادق (علیه السلام) به قصد مکه و براى انجام مناسک حج، از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه گویى یعنى گفتن (لبیک، اللهم لبیک) لازم است. دیگران طبق معمول این ذکر را بر زبان جارى مى کردند.
من متوجه امام صادق (علیه السلام) شدم، دیدم حال حضرت منقلب است. امام صادق (علیه السلام) مى خواهد لبیک بگوید ولى رنگ رخساره اش متغیر مى شود. هیجانى به امام دست مى دهد و صدا در گلویش مى شکند و چنان کنترل اعصاب خویش را از دست مى دهد که مى خواهد بى اختیار از مرکب به زمین بیفتد.
مالک مى گوید: من جلو آمدم و گفتم: اى فرزند پیامبر! چاره اى نیست این ذکر را باید گفت. هر طورى که شده باید این ذکر را بر زبان جارى ساخت. حضرت فرمود: یا ابن ابى عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشى ان یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.
اى پسر ابى عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم که لبیک بگویم؟ لبیک گفتن به معناى این است که خداوندا، تو مرا به آن چه مى خوانى با سرعت تمام اجابت مى کنم و همواره آماده ى انجام آن هستم. با چه اطمینانى با خداى خود این طور گستاخى کنم و خود را بنده ى آماده به خدمت معرفى کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: (لالبیک و لاسعدیک) آن وقت چه کنم؟
فضایل امام صادق (علیه السلام) در بیان عمرو بن عبید معتزلى
عمروبن عبید معتزلى به نزد امام جعفر بن محمد (علیه السلام) مشرف شد، وقتى رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش»[۵]؛ سپس ساکت شد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: چرا ساکت شدى؟ گفت: خواستم که شما از قرآن، گناهان کبیره را یکى پس از دیگرى براى من بیان نمایى.
حضرت شروع کرد و به ترتیب گناهان کبیره را به زیبایی بیان کردند، در پایان عمرو بن عبید بى اختیار گریست و فریاد زد: «هلک من قال برایه و نازعکم فى الفضل و العلوم»[۶]؛ هرکه به راى خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه کند، هلاک مى شود.
عمرو بن المقدام واعتراف به فضایل امام صادق (علیه السلام)
«عمر بن مقدام» درباره ى آن حضرت می گوید:
«کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا عند الجمره یقول سلونى، سلونى.»[۷]
هنگامى که جعفر بن محمد را می دیدم، می فهمیدم که او از نسل پیامبران است. خودم دیدم که در جمره ى منى ایستاده بود و ازمردم می خواست که از او بپرسند.
ابن ابى لیلى و فضایل امام صادق (علیه السلام)
شیخ صدوق روایتى نقل مى کند که محمد بن عبدالرحمان معروف به ابن ابى لیلى (۷۴ ـ ۱۴۸ ه.ق) فقیه، محدث، مفتى و قاضى بنام کوفه نزد امام صادق (علیه السلام) رفت و عرض کرد:
«أَی شَیءٍ أَحْلَى مِمَّا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ «اَلْوَلَدُ اَلشَّابُّ» فَقَالَ أَی شَیءٍ أَمَرُّ مِمَّا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ «فَقْدُهُ» فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّکُمْ حُجَجُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ ».[۸]
از جمله چیزها که خداوند عزو جل آفریده است کدام از همه شیرین تر است؟ آن حضرت فرمود: فرزند جوان، باز عرض کرد: از آنچه خداوند عزوجل آفریده است چه چیز از همه تلخ تر است؟ آن حضرت فرمود: مرگ آن فرزند، پس ابن ابى لیلى گفت: گواهى می دهم که شما اهل بیت، حجت هاى خداوند بر خلق او هستید.
فضایل امام صادق (علیه السلام) از دیدگاه علمای اهل سنت
جاحظ و فضایل امام صادق (علیه السلام)
ابو بحر جاحظ بصرى (۱۶۰- ۲۵۵ه.ق) می گوید: (جعفربن محمد الذى ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثورى و حسبک بهما فى هذا الباب.)[۹]
جعفر بن محمد کسى بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پرکرده است و گفته مى شود که ابو حنیفه و سفیان ثورى از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمى آن حضرت کافى است.
ابن حبان و بیان فضایل امام صادق (علیه السلام)
- ابن حجر عسقلانى از قول محمد بن حبان بن احمد، ابو حاتم تمیمی بستی (ت: ۳۵۴ ه.ق) درباره امام صادق (علیه السلام) مى گوید:
فقیه تر از جعفر بن محمد کسی را ندیدم وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم. - و در جای دیگری آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها وعلما و فضلا، محتاج و نیازمند سخنش بودند.[۱۰]
فضایل امام صادق (علیه السلام) و ابو حاتم
محمد بن ادریس، ابو حاتم رازى (ت: ۲۷۷ ه.ق)
او درباره امام صادق (علیه السلام) مى گوید: جعفر بن محمّد ثقه لایسأل عن مثله [۱۱]؛
آنگونه مورد اطمینان است که از کسى همانند او سوال نمى شود.[۱۲] (جعفر بن محمد ثقه است و او بى نیاز از تحقیق است).
شهرستانى و بیان فضایل امام صادق (علیه السلام)
ابو الفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی (ت: ۵۴۸ ه.ق)، درکتاب خود موسوم به الملل والنحل درباره عظمت و بزرگى حضرت صادق (علیه السلام) مى نویسد: «جعفربن محمّدالصادق، هو ذوعلم و أدب کامل فی الحکمه و زهد فی الدنیا و ورع تام ّعن الشهوات و قد أقام بالمدینه مدّهً یفید الشیعه المنتسمین إلیه و یفیض على الموالین له أسرار العلوم»؛
جعفر بن محمد صادق، داراى علم بسیار و ادب کامل در حکمت و زهد در دنیا و ورع تام از شهوات بود. او مدتى در مدینه اقامت کرد و به شیعیان منسوب به خود، نفع فراوان رسانده و بر دوستداران خود، اسرار علوم را بیان نموده است.»[۱۳]
فضایل امام صادق (علیه السلام) در کتاب ابن حجر هیتمی
شهاب الدین ابو العباس، احمد بن بدرالدین شافعى، معروف به ابن حجر هیتمى (۹۰۹ـ۹۷۴ ه’ .ق)، که از مولفین به نام اهل تسنن بشمار مى آید، در کتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه، موضوعى را در رابطه به این که شش فرزند از سلاله پاک محمد بن على (علیهما السلام) به دنیا آمدند، می گوید:
«افضل و کامل تر از همه آنها امام جعفرصادق (علیه السلام) بود که پس از وى خلیفه و وصى ایشان شدند و مردم از علوم منتشره ایشان به تمامى شهرها سخن گفته اند و پیشوایان بزرگى چون یحی بن سعید از او حدیث نقل کردهاند.»[۱۴]
فضایل امام صادق (علیه السلام) در کتاب صفه الصفوه
جمال الدین ابو الفرج ابن جوزى (ت: ۵۹۷ هـ.ق)، ابن جوزى از عرفای نامدار اهل تسنن، در کتابش موسوم به «صفه الصفوه» مى نویسد: «کان جعفربن محمد مشغولا بالعباده عن حبال ریاسه»؛
جعفربن محمد شخصیتى بود که مشغولیت فراوانش به عبادت، او را از عشق ریاست بازداشته و سیراب کرده بود.[۱۵]
همچنین در جایی دیگر مى نویسد: «جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب ابو عبدالله جعفر الصادق… کان عالماً زاهداً عابداً…»؛[۱۶]
بیان فضایل امام صادق (علیه السلام) در کتاب وفیات الاعیان
ابو العباس احمد بن محمد بن ابراهیم بن ابو بکر بن خلکان (ت:۶۸۱هـ.ق)، این مولف مشهور و به نام اهل تسنن در کتاب خود موسوم به «وفیات الاعیان» اظهارداشته است:
«حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از سادات اهل بیت (علیهم السلام) بشمار مى رود و به دلیل راستگویى در گفتارش ملقب به صادق شده است؛ فضیلتش مشهورتر از آن است که ذکر شود و ابو موسى جابر بن حیان یکى از شاگردان اوست، کتابى مشتمل بر هزار برگ تالیف نموده که متضمن رساله هاى امام جعفرصادق (علیه السلام) است که مقدار آنها به پانصد رساله مى رسد.»[۱۷]
خیرالدین الزرکلى و فضایل امام صادق (علیه السلام)
او در کتاب «الاعلام» خود، درباره امام جعفر صادق (علیه السلام) نوشته است: امام جعفر صادق (علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار مى رود و در علم و دانش، داراى منزلت بلندی است و جماعت زیادى از او کسب علم کرده اند که از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل تسنن، امام ابو حنیفه و امام مالک هستند و لقب شان صادق است به خاطر این که هرگز کسى از او دروغ نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است که وى براى اعتلا حق، پیوسته مقابل خلفاى بنى عباس، در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.»[۱۸]
محمد فرید وجدى
وی در دایره المعارف مشهور خود از امام جعفرصادق (علیه السلام) صحبت به میان آورده و مى نویسد: ابو عبدالله جعفرالصادق (علیه السلام)، یکى از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه است؛ وى از سادات نبوى (صلى الله علیه وآله) مى باشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یکى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.[۱۹]
فضایل امام صادق (علیه السلام) در کتاب ابو زهره
محمد ابو زهره، از دیگر نویسندگان و اندیشمندان اهل تسنن در کتابى به نام الامام الصادق، درباره حضرت مى نویسد: امام صادق (علیه السلام) در طول مدت زندگى پر برکتش، همیشه در طلب حق بود و هرگز پرده اى از ریب و شک و تردید بر قلب او مشاهده نشد و کارهایش به مقتضیات کج اندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى که رحلت فرمود، عالم اسلامى فقدان او را کاملا حس کرد؛ زیرا که یاد او هر زبانى را عطرآگین مى ساخت و همه علما و اندیشمندان بر فضل او معترفند.
و اضافه مى کند: علمای اسلام در هیچ مساله اى، آنگونه که بر فضل امام صادق (علیه السلام) و دانش او اجماع نموده اند، علی رغم اختلاف طوائفشان، به این شکل اجماع ننموده اند و تعداد زیادى از ائمه اهل تسنن هستند که معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مبارکشان فیض برده اند و بدینسان وى، به پیشوایى علمى زمانش کاملا شایسته بوده است.[۲۰]
فضایل امام صادق (علیه السلام) در کتاب «حلیه الاولیا»
- ابو نعیم اصفهانى در کتاب معروفش به نام «حلیه الأولیاء»، به نقل از ابن شبرمه، قاضى و فقیه نامدار کوفه، در باب احتجاج امام صادق (علیه السلام) مى نویسد: «امام جعفر به هنگامى که من و ابو حنیفه به محضر ایشان وارد شدیم به ابن ابى لیلى فرمودند چه کسى با شماست؟ پس از معرفى ابو حنیفه، بین امام جعفر صادق (علیه السلام) و ابو حنیفه سوالاتى رد و بدل شد و در قسمتى از آن سوالات امام جعفر صادق (علیه السلام) به ابو حنیفه فرمود:
«کدام یک از جهت کیفر و عقاب عظیم تراست؟ آدم کشى یا زنا؟»، ابو حنیفه جواب داد: آدم کشى. امام فرمود: «پس به درستى که خداوند عزوجل، شهادت دو نفر در آدم کشى را پذیرفته و در زنا نپذیرفته، مگر اینکه چهار نفر باشند.»
سپس فرمود: «کدام یک از این دو عبادت عظیم ترند؛ نماز یا روزه؟» ابو حنیفه جواب داد: نماز. فرمود: «پس چگونه است که حائض قضاى روزه دارد، اما نمازهایش قضا نمى شود؟!» لذا به صراحت ابو حنیفه را از قیاس با راى خودش بازداشت و فرمود: «دین را به رای خود قیاس مکن.»
- ابن شبرمه درباره ى امام صادق (علیه السلام) مى گوید: «ما ذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد (علیه السلام) الا کاد ان یتصرع له قلبى. سمعته یقول حدثنى ابى عن جدى عن رسول الله.»
به یاد ندارم حدیثى را از جعفر بن محمد شنیده باشم، جز این که در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیث مى گفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا (علیهم السلام) این روایت را نقل مى کنم.
و اقسم بالله ما کذب على ابیه و لا کذب ابوه على جده و لا کذب جده على رسول الله.»[۲۱]
به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ مى گفت و نه پدرش برجدش دروغ مى گفت و نه او بر پیامبر (صلی الله علیه و آله).
کتاب طبقات مشایخ الصوفیه و فضایل امام صادق (علیه الاسلام)
ابو عبدالرحمن سلمى (ت: ۴۱۲ هـ.ق) در کتاب «طبقات مشایخ الصوفیه» مى گوید: «جعفر الصادق فاق جمیع أقرانه من اهل البیت وهو ذو علم غزیر فی الدین وزهد بالغ فی الدنیا وورع تام عن الشهوات وادب کامل فی الحکمه»[۲۲]؛ جعفر صادق (علیه السلام) سرآمد تمام هم ردیفان خود از اهل بیت بود. او داراى علم بسیار در دین و زهد فراوان در دنیا، و ورع تام از شهوات و ادب کامل در حکمت بود.
عبدالرحمن بن محمد حنفى بسطامى (ت: ۸۵۸ ه.ق)
«جعفر بن محمّد ازدحم على بابه العلماء واقتبس من مشکاه انواره الأصفیاء، وکان یتکلّم بغوامض الأسرار وعلوم الحقیقه وهو ابن سبع سنین»[۲۳]؛ جعفر بن محمد کسى بود که علما بر درب خانه اش ازدحام مى کردند و از چراغ انوارش، منتخبان امت بهره مى بردند. او در حالى که هفت ساله بود سخن از اسرار پوشیده و علوم حقیقى مى گفت.
فضایل امام صادق (علیه السلام ) در بیان محمد بن طلحه شافعى (ت: ۶۵۲ ه.ق)
«هو من عظماء اهل البیت وساداتهم (علیهم السلام) ذو علوم جمّه وعباده موفّره، واوراد متواصله وزهاده بیّنه، وتلاوه کثیره. یتتبع معانى القرآن ویستخرج من بحر جواهره ویستنتج عجائبه»[۲۴]؛
او ـ جعفر بن محمد (علیه السلام) ـ از بزرگان اهل بیت و سادات آنان (علیهم السلام) است. داراى علوم فراوان و عبادت وافر و وردهاى پیاپى و زهد روشن، و تلاوت بسیار بود. او معانى قرآن را دنبال کرده و از دریاى جواهراتش استخراج نموده و عجائبش را استنتاج مى نمود.
شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (ت: ۷۴۸ ه.ق)
«جعفر الصادق کبیر الشان، من ائمه العلم، کان اولی بالامر من ابی جعفر المنصور»[۲۵]
جعفر صادق، کبیرالشان، از امامان علم بود. او به امر خلافت، از ابی جعفر منصور سزاوارتر بود.
نتیجه گیری
حقیقت، دارای نوری آشکار است و هیچ گاه نمی توان برای همیشه آن را پنهان کرد ولی گاهی مخفی شده و ابرهای متراکمی آن را می پوشانند و در نتیجه مانع نور افشانی آن می شود.
در طول تاریخ اسلامی، تلاطم امواج حق در بسیاری از موارد با باطل مخلوط شده و بدین جهت فتنه ها و آشوب هایی برپا گشته و در نتیجه بسیاری از حقایق مخفی شده است، که از بارزترین آن ها محوریت و مرجعیت اهل بیت (علیهم السلام) و بزرگی و جلالت قدر آنان بوده است.
اما جلالت و عظمت آن ها برای همیشه و برای افراد بینا، قابل پنهان شدن نیست و همگان حتی غیر مسلمانان نیز با اندکی بررسی به جایگاه و مقام آن ها اعتراف خواهند کرد. در این مقاله نیز به بیان گوشه ای از فضایل امام صادق (علیه السلام)، در نظر اهل تسنن اشاره شد که آن ها حتی به جایگاه امامت و رهبری حضرت اشاره کرده اند و او را لایق این جایگاه می دانستند.
نویسنده: محمد ارباب
پی نوشت ها
[۱] . شمس الدین ذهبى، سیراعلام النبلا، ج ۶، ص، ۲۵۷؛ تاریخ الکبیر، ج ۲، ص ۱۹۸، ح ۲۱۸۳.
[۲] . سیراعلام النبلا، ج ۶، ص ۲۵۸، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۲۱۷.
[۳] . علامه حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامه فی معرفت الامامه، ج ۲، ص ۷۲.
[۴] . ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص ۵۲; جعفریان، حیات فکرى وسیاسى امامان شیعه، ص ۳۲۷؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب،ج۲، ص۱۰۵، دار صادر، بیروت.
[۵] . سوره نجم، آیه ۳۲.
[۶] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۲۸۵ ـ ۲۸۷.
[۷] . سیراعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۷.
[۸] . من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۸۸، ح ۵۶۹.
[۹] . رسائل جاحظ، ص ۱۰۶؛ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص ۳۲۸.
[۱۰] . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب،ج۲، ص۱۰۴.
[۱۱] . الجرح و التعدیل، ج ۲، ص ۴۸۷ ؛ تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۶.
[۱۳] . علامه حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامه فی معرفت الامامه،ج ۲، ص ۷۳.
[۱۴] . ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع والزندقه، ص ۲۳۴، تهران.
[۱۵] . ابو الفرج، عبدالرحمن ابن جوزی، صفه الصفوه، دارالمعرفه، بیروت، ۱۳۹۹.
[۱۶] . المنتظم، ج ۸، ص ۱۱۰-۱۱۱.
[۱۷] . ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و ابناء الزمان، ج ۱، ص ۳۲۷.
[۱۸] . زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج ۲، ص ۱۲۶.
[۱۹] . پایگاه اطلاع رسانی موسسه جهانی سبطین.
[۲۰] . ابو زهره، محمد، الامام الصادق حیاته وعصره، آرائه و فقهه، ص ۳.
[۲۱] . امالى شیخ صدوق، ص ۳۴۳، ح ۱۶.
[۲۲] . ینابیع الموده، قندوزى حنفى، ج ۲، ص ۴۵۷، به نقل از او.
[۲۳] . مناهج التوسل، ص ۱۰۶.
[۲۴] . مطالب السؤول، ج ۲، ص ۱۱۱.
[۲۵] . سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳ ، ص۱.
منابع
- شمس الدین ذهبی، سیراعلام النبلاء، موسسه الرساله، ۱۹۹۴ م.
- رضوانی، علی اصغر؛ اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، مسجد مقدس جمکران، قم ، ۱۳۸۵.
- لطیفی، مهدی؛ امام صادق (علیه السلام) از دیدگاه اهل سنت، مرکز پژوهش های صدا و سیما، ۱۳۸۵
- سید کاظم قزوینى، موسوعه الامام الصادق (علیه السلام)، الرافد، قم.