- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
ده ها سال پیش از ولادت محمد بن علی علیه السلام ، جد گرامی اش رسول خدا صلی الله علیه و آله نام او را محمد و لقبش را باقر قرار داد. این یکی از نشانه های نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. آن حضرت به کمک علم غیبی که خداوند به ایشان داده بود، از آینده درخشان سلاله و نواده پاک خود خبر داد و اعلام کرد که او دانش را در میان مردم منتشر می کند و بشارت آمدنش را به نسل های آینده داد. همچنین به واسطه صحابی گران قدر خود، جابر بن عبدالله انصاری،(۱) بر او درود فرستاده است.(۲) برای امام محمد بن علی علیه السلام القاب دیگری نیز ذکر کرده اند که مشهورترین آنها باقر، یعنی شکافنده علوم است.
۱- جابر بن عبدالله بن عمرو بن حزام بن ثعلبه انصاری عقبی، مکنّی به ابو عبدالله و به قولی ابوعبدالرحمن، صحابه نامدار رسول خدا صلی الله علیه و آله، در عقیده و عمل، از هر گونه انحراف به دور بود و به اهل بیت: خالصانه عشق می ورزید. او در جنگ های بدر و احد و خندق و دیگر غزوات، رسول خدا صلی الله علیه و آله را همراهی کرد و نخستین فرد انصاری بود که پیش از عقبه نخست، اسلام آورد. وی را در زمره اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین، علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین و حضرت سجاد و باقر: به شمار آورده اند. وی به سال ۷۸ هجری، در نود و چند سالگی از دنیا رفت.[۱]
باقر علیه السلام
برای بررسی و تحلیل اینکه چرا امام محمد بن علی علیه السلام را باقر نامیده اند، باید به موقعیت و زمان زندگی ایشان توجه ویژه ای داشته باشیم.
پس از رحلت پیامبر، حوادث ناگواری برای جهان اسلام و اهل بیت علیهم السلام پیش آمد. در دوره پنج ساله حکومت علی بن ابی طالب علیه السلام ناکثین (عهدشکنان)، قاسطین (معاویه و اصحاب او) و مارقین (خوارج نهروان) نیز با جنگ های خود فرصت آموزش گسترده را از امام گرفتند.
امام حسن علیه السلام نیز در دوران کوتاه حکومت خود، همین مشکلات و تنگناها را داشت و خفقان حاکم اموی و تبلیغات مسموم آنان، راه های روی آوری مردم به سوی آن حضرت را بسته بود. این خفقان در دوران امام حسین علیه السلام به اوج خویش رسید؛ به گونه ای که هرگونه امکان تبلیغ و بیان فروع احکام را از ایشان دریغ کردند.
از این رو، روایات فقهی از حسین بن علی علیه السلام اندک است و همان روایات اندک نیز از طریق فرزندان معصومش علیهم السلام به ما رسیده است.
شاید این مطالب را هم بپسندید:
راه های رفع عاق والدین پس از مرگ آنها در بیان امام باقر علیه السلام
احادیث امام محمد باقر علیه السلام
خلاصه زندگینامه امام محمد باقر
سنجش ارزش خود و جامعه از منظر امام محمد باقر علیه السلام
این خفقان تا پایان عمر امام زین العابدین علیه السلام نیز ادامه داشت، اما در زمان حضرت باقرالعلوم علیه السلام وضعیت به گونه ای دیگر شد. از یک سو، فرقه های مختلف و مکتب های گوناگون، پرسش های فراوانی در ذهن ها ایجاد کرده بودند که برای یافتن پاسخ آنها تحقیق می کردند. مناظرات امام که در همین کتاب به آن اشاره شده، گواه آن است. از سوی دیگر، مظلومیت اهل بیت علیهم السلام برای جامعه اسلامی روشن تر، و سبب توجه و جذب دل های آماده به سوی آن بزرگواران شده بود. این در حالی بود که ضعف حکومت اموی و شکل گیری قیام های مختلف در مملکت اسلامی علیه آنان، حساسیت و سخت گیری به اهل بیت را از ایشان گرفته بود.
در این دوران بود که امام باقر علیه السلام در صحنه علمی ظهور یافت و علوم دینی و الهی را فرا راه حق جویان قرار داد. او با تبیین درست و اصیل دیدگاه دین، جلوه زیبایی از دانش و آگاهی و معرفت را ترسیم کرد و انسان های دورافتاده از ساحل را به زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمی نسل کوثر را متجلی ساخت و گل واژه هایی از بوستان قرآن و سنت را به دل های حق جو هدیه داد. از این رو، با عنوان باقرالعلوم آل محمد صلی الله علیه و آله ، بر تارک قرون و اعصار می درخشد.
لقب «باقرالعلوم» را چه کسی بر امام پنجم نهاد
در اینکه آن حضرت، عالم ترین فرد زمان خود بود، بحثی نیست و همه به آن اعتراف دارند. بحث بر سر این است که لقب «باقرالعلوم» را چه کسی بر او نهاد؟ در این زمینه به دو گونه منابع بر می خوریم:
۱. منابعی که به طور مطلق، فقط متذکر معنای باقر علیه السلام شده اند و درباره دلیل نام گذاری گفته اند که چون شکافنده علوم بود، او را باقر علیه السلام نامیدند.
۲. منابعی نیز روایاتی را بیان می کنند که بر اساس آنها، رسول خدا صلی الله علیه و آله این نام گذاری را انجام داده است و بر این اساس او را از کودکی، باقر علیه السلام خطاب می کردند.
_ او را باقر علیه السلام نامیدند، چون شکافنده علم است و به ریشه ها و اصول و مسائل خفی علوم آگاهی دارد. «أشْهَرُها البَاقرُ، و لُقِّبَ بِذلک لِبَقرهِ العِلمِ وَ هُوَ تَفجُره و تُوسِعُه؛ ملقب به باقر شده است؛ چون که علم را شکافت و آن را گسترش و توسعه داد».[۲]
_ او را باقر علیه السلام نامیدند؛ چون علوم را توسعه بخشید.(ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۱، ص۱۴۹.)
راغب اصفهانی در کتابش می نویسد: «سُمِّیَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بَاقِراً لِتَوَسُّعِهِ فِی دَقَائِقِ الْعُلُومِ».[۳]
_ زیرا علم را شکافت، همان گونه که زمین را می شکافند و گنج های پنهان آن را بیرون می آورند و امام باقر علیه السلام نیز گنج های پنهان علم و حقایق احکام و حکمت ها و لطایف را ظاهر و روشن کرد. به همین دلیل، او را باقر العلم و جامع العلم نامیدند.(«ابوجعفر محمد الباقر… فلذلک هو اظهر من مخبات کنوز المعارف وحقایق الاحکام والحکم واللطایف»،[۴]
_ او را باقر نامیدند، چون به واسطه سجده های زیاد، پیشانی اش فراخ شده بود: «اِنَّمَا لُقِّبَ بِهِ لِکَثرهِ سُجُودِه فَقد بَقرَ جِبهَتُه اَی فَتحَها و وَسعَها و قیل لِغزازهٌ عِلمه؛ همانا ملقب به باقر شده است به دلیل سجده های زیاد؛ پس پیشانی و جبینش فراخ شده بود؛ یعنی پیشانی اش باز و پهن شده بود و قولی گفته است آن حضرت را به سبب کثرت علمش باقر لقب داده اند».[۵]
_ چون احکام را از متن قوانین کلی، استنباط و استخراج می کرد، به باقر شهرت یافت: «لاِنه بَقَرَ العِلْمَ، و عَرَفَ أَصله، و استنبطَ فَرْعَه؛ برای اینکه او علم را شکافت و اصل آن را شناخت و شاخه های آن را استنباط و استخراج کرد».[۶]
بنابراین، تاریخ نگاران و شرح حال نویسان که زندگی امام باقر علیه السلام را نوشته اند، بر این نکته اتفاق نظر دارند که ملقب شدن آن حضرت به لقب «باقر»، به این دلیل بوده که ایشان همه رشته های دانش را موشکافی کرده است؛ چرا که باقر از ریشه «بقر» به معنای شکافتن است. آن حضرت تمام دانش ها را ریشه یابی و مسائل پنهان آنها را کشف کرده است.[۷]
ابن حجر هَیثَمی، یکی از بزرگان اهل سنت، درباره امام باقر علیه السلام می نویسد:
لقب باقر برای ابو جعفر محمدباقر، برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنج های پنهان آن است. بدین جهت که او از گنج های پنهان معارف و حقایق احکام، آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی بصیرت و دل های ناپاک پوشیده نیست و از اینجاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشردهنده و برافرازنده علم نامیده اند.( ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّی بذالک مِن بَقَرَ الاَْرضَ ای شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذلک هُوَ اَظْهَرَ مِن مُخْبَئاتِ کُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفی الاّ علی مُنْطَمِسِ الْبَصیره اَو فاسِدِ الطّویه وَ مِن ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ، [۸]
باقر در دیگر منابع تاریخی(به روایت جابر بن عبدالله انصاری)
نویسندگانی همچون ابن عساکر، ابن صباغ، ابن ابی الحدید و دیگر مورخان اهل سنت معتقدند این نام گذاری را رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام داده است و ایشان بودند که به جابر فرمود: آن قدر زنده می مانی که مردی از اولاد مرا می بینی که هم نام من است و شکافنده علم است؛ اگر او را دیدی، سلام مرا به وی برسان.
دیدار جابر و امام باقر علیه السلام
احادیث فراوانی درباره دیدار جابر و امام باقر علیه السلام آمده است؛از جمله:
ابان بن عثمان گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: تو آن قدر زنده می مانی تا فرزند من، محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب را که در تورات ملقب به باقر است، زیارت کنی؛ چون او را دیدی سلام مرا به او برسان. سال ها گذشت. روزی جابر به خانه علی بن الحسین (امام سجاد) داخل شد. محمد بن علی (امام باقر) را که جوانی بود، در آنجا دید و گفت: جوان پیش بیا. او پیش آمد. جابر گفت: راه برو. او راه رفت. جابر گفت: عجبا! به خدای کعبه قسم شمایل این جوان شمایل رسول خداست. آن گاه به علی بن حسین علیه السلام گفت: این جوان کیست؟
فرمود: این پسر من و ولیّ امر بعد از من، محمدباقر است.
جابر با شنیدن این سخن برخاست و بر پای آن حضرت افتاد و [آنها را] می بوسید و می گفت: جانم به فدایت یابن رسول الله! سلام پدرت را قبول کن. رسول الله بر تو سلام می فرستد…
چشمان ابی جعفر علیه السلام پر از اشک شد و فرمود: «یاجابر! علی أَبی رسول اللّه السّلام مادامتِ السموات و الارض؛ و سلام بر تو یا جابر! در مقابل ابلاغ سلام آن حضرت.
صفدی نیز در این باره آورده است:
از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: ای جابر، تو باقر علیه السلام را می بینی؛ سلام مرا به او برسان. و جابر آخرین صحابی بود که در مدینه وفات کرد و در اواخر عمرش نابینا شده بود و در مدینه راه می رفت و صدا می زد: ای باقر! کی تو را ملاقات می کنم؟ روزی در کوچه های مدینه راه می رفت که کنیزکی کودکی را در دامن جابر قرار داد. جابر پرسید: این کیست؟ کنیزک عرض کرد: این محمد بن علی بن الحسین بن علی است. جابر او را به سینه خود چسبانید، سر مبارک و دو دست او را غرق بوسه کرد و فرمود: فرزندم! جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو سلام می رساند! سپس جابر به خودش خطاب کرد: ای جابر! مرگت نزدیک شده است، که همان شب از دنیا رفت.(صفدی، الوافی بالوفیات، ج۴، ص۷۷.) [ در واقع جابر تا این زمان زنده مانده بود تا سلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به امام باقر علیه السلام برساند و وظیفه ای را که آن حضرت به ایشان سپرده بود، به اتمام برساند و سپس به دیار باقی بشتابد].
محمد بن طلحه شافعی به گونه ای دیگر روایت جابر را بیان می کند:
جابر به امام باقر علیه السلام در حالی که صغیر بود، فرمود: فرزندم! جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو سلام می رساند! به جابر گفته شد: چگونه؟ فرمود: در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودم، در حالی که امام حسین علیه السلام روی زانوی او قرار داشت و بازی می کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جابر! فرزندی برای حسین متولد می شود به نام علی. روز قیامت که می شود، منادی صدا می زند که سیدالعابدین برخیزد! و فرزند او برمی خیزد و برای علی بن حسین علیه السلام فرزندی متولد می شود، به نام محمد. اگر او را درک کردی، سلام مرا به او برسان.[۹]
ذهبی می نویسد در روایت دیگری آورده اند: «جدش امام حسین علیه السلام نیز سلام پیامبر صلی الله علیه و آله را به او رسانده است».(ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۴.)
ابن قتیبه دینوری در عیون الاخبار، گزارش دیدار زید بن علی بن الحسین علیه السلام را در دربار هشام بن عبدالملک اموی به سال ۱۲۱ و منازعاتی را که با یوسف بن عمر داشتند، آورده و نقل کرده است که هشام، به انگیزه تحقیر و توهین زید، از برادر وی، یعنی ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام ، با تعبیری وهن آلود، ناظر به لقب «باقر» یاد کرد. در پی آن، زید برآشفت و به او هشدار داد که این لقب را رسول الله صلی الله علیه و آله برای ایشان برگزیده اند. آن گاه زید ماجرای ملاقات جابر بن عبدالله انصاری با برادر بزرگوارش، امام باقر علیه السلام را باز گفت و بیان کرد که جابر سلام رسول الله صلی الله علیه و آله را به آن حضرت رساند. این گزارش، از شهرت و رواج این لقب در همان روزگار حکایت دارد که خود مایه خشم هشام نیز شده است.(ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار و فنون الآثار، ج۱، ص٢١٣.)
البته جریان دیدار جابر با امام باقر علیه السلام و ابلاغ سلام پیامبر به آن حضرت، در روایات مختلف و مضمون های مشابه که نقل شد، از دو جهت متفاوت به نظر می رسند:
اول: از این جهت که طبق مفاد بعضی از آنها، جابر امام باقر علیه السلام را در یکی از کوچه های مدینه دیده است و طبق بعضی دیگر، در خانه امام چهارم، و مطابق دسته سوم، حضرت باقر علیه السلام نزد جابر رفته و در آنجا، جابر حضرت را شناخته است.
دوم: در بعضی از این روایات، تصریح شده است که جابر در آن هنگام نابینا شده بود، ولی در برخی دیگر آمده است که جابر با دقت قیافه امام پنجم را وارسی کرد. بدیهی است که این موضوع با نابینایی جابر سازگار نیست.
در پاسخ تفاوت نخست باید گفت که در یک نظر دقیق، منافاتی میان این احادیث نیست؛ زیرا قراین نشان می دهد که جابر از سر اخلاص و ارادت خاصی که به خاندان پیامبر داشت، پیشگویی و ابلاغ سلام پیامبر را تکرار می کرد و می خواست با این کار، عظمت امام باقر علیه السلام را روشن سازد. بنابراین، چه اشکالی دارد این جریان بارها و در محل ها و مناسبت های مختلف تکرار شده باشد؟
پاسخ تفاوت دوم این است که شاید آن دسته از روایات که از دیدن و نگاه کردن جابر حکایت دارد، به پیش از نابینایی او مربوط باشد؛ چنان که شیخ مفید از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود: نزد جابر بن عبدالله انصاری رفتم و به او سلام کردم. جواب سلام مرا داد و پرسید: که هستی؟ و این بعد از نابینایی او بود. شبیه این حدیث را سبط بن جوزی نیز نقل کرده است.[۱۰]
در واقع نقل این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله باعث شهرت امام باقر علیه السلام بدین لقب شد و پس از آن هم که مجلس آن حضرت، محل تجمع و استفاده شمار فراوانی از راویان و محدثان اهل سنت گردید، این لقب حقیقت عملی خود را نیز نشان داد.
همچنین سلیمان بن ابراهیم قنْدوزی، از دانشمندان اهل سنت، در کتاب خود فصلی را در بیان نام های ائمه دوازده گانه آورده و در آن روایاتی نقل می کند که پیامبر گرامی اسلام، اوصیای خویش را از علی بن ابی طالب علیه السلام تا حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف نام برده و از امام پنجم با لقب باقر یاد می کند و می فرماید: «فَاِذَا انْقَضَّتْ مُدَّه الحُسینِ فَالاِمامُ اِبنُه عَلیٌّ وَ یُلّقَّبُ بِزَینِ العابدینِ فَبَعدَه اِبنُه یُلقّبُ بِالباقرِ؛ و هنگامی که مدت امامت حسین تمام شد، فرزندش علی که ملقب به زین العابدین بود، و بعد از زین العابدین، فرزندش محمد بن علی، ملقب به باقر، امامت و رهبری جامعه را به عهده داشتند».
دیگر القاب آن حضرت به نقل از منابع شیعه و سنی:
شاکر: به معنای شکرکننده؛[۱۱]
شاکر لله: به معنای شکرکننده خداوند؛[۱۲]
هادی: به معنای هدایت کننده جامعه؛[۱۳]
امین: امانت دار اسرارِ الهی؛[۱۴]
شبیه: به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله ؛
الصّادقَین: لقب امام پنجم و ششم؛
الصادقان: لقب امام پنجم و ششم؛
الصادقون: لقب امام پنجم و ششم؛
الباقران: لقب امام پنجم و ششم؛
الباقرین: به این معنا که صفتش، شکافنده علوم است؛
السیدان: لقب امام پنجم و ششم (در برخی موارد، راویان از باب تقیه، کلمه السیّدان را به کار می برده اند)؛
پی نوشت:
[۱] . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۷، صص۲۱۱و۲۳۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۶۹؛ ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۲؛ عبدالملک بن حسین شافعی العاصمی المکی، سمط النجوم العوالی، ج۴، ص۱۴۱.
[۲] . صفدی، الوافی بالوفیات، ج۴، ص۷۷؛ ذهبی، تذکره الحفاظ، ج۱، ص۱۲۴؛ ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۲، ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۲، ابن صباغ، الفصول المهمه، ج۲، ص۸۸۱؛ نووی، تهذیب الاسماء واللغات، ج۱، ص۸۷.
[۳] . راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص۳۷.
[۴] . ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ج۲، ص۵۸۵.
[۵] . سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۴۶.
[۶] . ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۹، ص ۳۰۹؛ ابی السّعادات مبارک بن مبارک الجزری المعروف بابن الأثیر الشّیبانی الشّافعی، النهایه فی غریب الحدیث، ج۱، ص۸۱.
[۷] . ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار و فنون الآثار، ج ۱، ص٢١٣؛ ابن عنبه، عمده الطالب، ج۱، ص١٨٣.
[۸] . ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص۲۰۱.
[۹] . ابن طلحه شافعی در مطالب السؤول، ص ۸۱، از طریق ابو زبیر نقل کرده است. نک: ابن حجر، لسان المیزان، ج۵، ص۱۹۸؛ گنجی شافعی، کفایه الطّالب فی مناقب علی بن ابی طالب۷، ص۲۹۱؛ ابن حجر، صواعق المحرقه، ص ۱۹۹؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ج۲، ص۸۸۲؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع المودّه، ص۳۳۳ ؛ شبلنجی، نور الأبصار، ص۱۹۲؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۵۷، ص۲۱۵؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۴، ص۱۰۳
[۱۰] . سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۳۷.
[۱۱] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص۸۸۱.
[۱۲] . ابی محمد ابی عبدالله بن خشاب بغدادی، تاریخ موالید الائمه۷، ص۲۸.
[۱۳] . ابن ابی الثلج، تاریخ اهل البیت۷، ص۱۳۱؛ ابن خشاب بغدادی، تاریخ موالید الائمه۷، ص۲۸.
[۱۴] . ابن ابی الثلج، تاریخ اهل البیت۷، ص۱۳۱؛ خصیبی، هدایهالکبری، ص ۲۳۷.