- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
حسن بن علی بن ابی طالب(علیه السلام) مشهور به امام حسن مجتبی(۳-۵۰ق) دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق.) امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند. حسن بن علی نخستین فرزند امام علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا(س) و نخستین نوه پیامبر(ص) است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام «حسن» را پیامبر(ص) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
لزومی به بررسی علم امام حسن مجتبی(علیهالسلام) ، نیست؛ زیرا آن حضرت به تصریح حدیث «ثقلین» و اخبار دیگر، عِدل قرآن، رهبر و هادی امّت، مفسّر کتاب و وارث علوم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بود.
اوّلین شرط اساسی زعامت، علم و دانش است؛ و چنانچه محدّثان روایت کردهاند، از همان آغاز کودکی علم و نبوغ فکری و درک و تیزهوشی بینظیری در امام حسن(علیهالسلام) پدیدار بود.
وی در مجلس جدّش حضور مییافت و وحی و علومی را که آن حضرت اِملا میکرد، فرا میگرفت، و بهنزد مادرش سیّده النّساء(علیهاالسلام) میآمد و برای او بازگو مینمود و هنگامی که امام علی(علیهالسلام) به منزل میآمد، فاطمه زهرا(علیهاالسلام) آنچه را از فرزند خود شنیده بود برای امام(علیهالسلام) نقل میکرد.[۱]
از آن حضرت احادیث و سخنان برگزیده و ممتازی در موضوعات: دعا و موعظه، زهد و تقوا، سیاست، مکارم اخلاق، قضا، فضل قرآن و … روایت شده است؛ که قسمتی از آنها در کتب اهلسنّت نیز بیان شده است.[۲]
علم آن امام بزرگ تا بدانجا بود که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ، پاسخ برخی مسائل را به آن حضرت محوّل میکردند.
ازجمله روایت شده است که: مردی اعرابی از ابوبکر پرسید: من محرم بودهام، و تخم شترمرغ برگرفته و پخته و خوردهام، کفّارهای که بر من واجب شده است، چیست؟
ابوبکر متحیّر شد و نتوانست به آن سؤال پاسخ دهد. ازاینرو پاسخ گفتن را به عمر ارجاع کرد. عمر نیز از پاسخ به سؤال بازمانده، و پاسخ گفتن به سؤال را به عبدالرّحمن بن عوف
حواله کرد. او نیز از پاسخ به سؤال درماند، هر چهار تن، به باب مدینهالعلم، حضرت علی(علیهالسلام) پناه بردند. اعرابی سؤال را مطرح کرد و از امام(علیهالسلام) پاسخ خواست. امام(علیهالسلام) فرمود:
«سَلْ أَیَّ الْغُلامَیْنِ شِئْتَ، وَ أَشارَ إِلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ»؛
«از هریک از این دو پسر (حسن و حسین) خواهی سؤال کن».
(و این در موقعی بود که سن امام حسن(علیهالسلام) از نه و سن امام حسین(علیهالسلام) از هشت سال، بیشتر نبود!)
اَعرابی از امام حسن(علیهالسلام) سؤال کرد.
امام(علیهالسلام) فرمود: آیا شتر داری؟
اعرابی گفت: بلی!
امام(علیهالسلام) فرمود: «به تعدادی که تخممرغ خوردهای، شترهای مادّه را به شترهای نر بزن و هرچه نتیجه آنها شد، به مکّه بفرست (تا در آنجا به کفّاره این عمل نحر شود)».
امیرالمومنین(علیهالسلام) فرمود:
«إِنَّ مِنَ النُّوقِ السَّلُوبُ وَ (مِنها) ما یَزْلِقُ»؛
«برخی از شتران ماده، بچه را سقط میکنند و بچه برخی از آنها میمیرند».
امام حسن(علیه السلام) به پدر بزرگوار، پاسخ داد:
«إِنْ یَکُنْ مِنَ النُّوقِ السَّلُوبُ وَ ما یَزْلُقُ فَإِنَّ مِنَ الْبیضِ ما یَمْرِقُ»؛[۳]
«اگر بعضی از شتران مادّه آنچنان هستند که فرمودید، بعضی تخممرغها هم فاسد میشوند (و جوجه از آنها بیرون نمیآید!)».
این پاسخ با آنچه که در فقه اسلامی و در بحث کفّارات حال احرام مقرّر شده، موافق است. و پیرمردی مانند ابوبکر ـ که مسند خلافت پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را تصرّف کرده بود ـ و عمر و عبدالرّحمن بن عوف به آن جاهل بودند. ازاینرو این پاسخ مورد تحسین امیرالمؤمنین(علیهالسلام) واقع شد، و به حضار مجلس روکرده و غزارت علم، فضل و مواهب خداوند را که به فرزندش اعطا شده، آشکار و اعلام کرد و فرمود:
«مَعاشِرَ النّاسِ إِنَّ الّذی فَهَّمَ هذَا الْغُلامَ هُوَ الَّذی فَهَّمَ سُلَیْمانَ بْنَ داوُدَ»؛[۴]
«ای گروه مردم، آنکسیکه به این پسر فهم و علم داده، همانکس است که به سلیمان بن داوود فهم و علم بخشیده است».
یعنی همانگونه که سلیمان بن داوود، از تفهیم و تعلیم و آموزش غیبی برخوردار گردید، حسن نیز، از همان اِفاضات غیبی و آموزشها، بدون واسطه احدی از خلق، برخوردار است.
پی نوشت:
[۱]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۱۷۵؛ مجلسی، بحارالانوار،ج۴۳، ص۳۳۸؛ محدث قمی، الانوارالبهیه، ص۸۸؛ همو، سفینهالبحار،ج۲، ص۱۸۴ – ۱۸۵٫ ابوعلم، اهلالبیت (علیهمالسلام) ، ص۲۷۴٫
[۲]. ابوعلم، اهلالبیت (علیهمالسلام) ، ص۲۷۵ـ ۲۷۶٫
[۳]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۱۷۶ – ۱۷۷٫
[۴] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۱۷۶ ـ ۱۷۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ ابوعلم، اهلالبیت (علیهمالسلام) ، ص۲۷۵ ـ ۲۷۶٫