- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
آدمی به سوى کمال گرایش ذاتى دارد؛ هر چند که در بیشتر موارد در مصادیق کمالى به خطا و اشتباه میرود ولى این بدان معناست که کمالجویی، ریشه در فطرت و غرایز انسانى دارد. هر انسانى میکوشد تا از نقص و کاستى در درون و برون خویش بکاهد و به سوى کمال و زیبایى برود. قرآن با توجه به این خواسته و گرایش ذاتى انسان و براى جلوگیرى و کاهش اشتباه در تشخیص مصادیق، آدمى را به مصادیق عینی کمال توجه میدهد و با تبیین مصادیق کمال نما و یا ضد کمالى میکوشد تا انسان در مسیر درست کمال قرار گیرد.
در تبیین قرآنى خداوند کمال مطلق است و هر کسى اگر بخواهد به کمالى دست یابد میبایست از او که پروردگار و پرورش دهنده هر موجودى در مسیر کمالى است و زمینه و بستر کمال را براى او فراهم میآورد، بهره جوید و به او و دستورهاى وحیانیاش تمسک کند. از این رو خداوند هم مقصد کمال و هم مسیر کمال و هم عامل و موجب ایجاد کمال در اشخاص است. (انعام آیه ۸۳، اعراف آیه ۱۷۶ و یوسف آیه ۷۶) که بیان میکنند که رسیدن به منزلتهاى معنوى و تقرب به خدا و بهرهمندى از کمالات آن کمال مطلق تنها در سایه سار توجهات و مشیت خداوندى است و تنها اوست که کمالى را در شخص ایجاد و یا زمینهها و بستر بهرهگیرى را فراهم میآورد. از این رو خداوند در بینش و نگرش قرآنى منشا هرگونه کمالى در درون و بیرون انسان است که این مطلب بر پایه دیدگاه توحید محض تبیین میگردد که قرآن و مومنان بر این باورند.
به سخنى دیگر چنان که خداوند اول و آخر و نیز ظاهر و باطن است همو صمدى است که جایی از هستى از وجودش خالى نیست و بى او هستى و کمالى نیست. بنابراین هر کسى کمالی بخواهد میبایست به او تقرب جوید و از او بخواهد؛ در غیر این صورت، انسان به جایی نمیرسد و در حقیقت ترازوى وجودیاش خالى از هرگونه کمال بلکه از هر چیزى است؛ زیرا در نگرش قرآنى غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن از وزن و ارزشی برخوردار نمیباشد. در این نوشتار سعى شده است بر پایه آموزههاى وحیانى مساله تقرب و آهنگ کمالى انسان و چگونگى تقرب واقعى به کمال مورد بررسى قرار گیرد و عوامل و موانع آن شناسایى شده و آثار تقرب بیان گردد.
تقرب در آموزههاى قرآن
تقرب به معناى آهنگ و شتاب در منافع خود است. این واژه هنگامى در مورد تقرب انسان به خدا به کار میرود که به معناى نزدیکى و تقرب معنوى و روحانى باشد که شخص با اتصاف خود به صفات کمالى و پاک کردن خویش از عیوب و نقایص میتواند به این مقام معنوی دست یابد. (نگاه کنید: مفردات راغب اصفهانى ص ۶۶۴ و ۶۶۵ ذیل واژه قرب).
تقرب در اصطلاح قرآنى به معناى تقرب مکانى نیست و این مطلب به ویژه در کاربرد آن نسبت به خدا به خوبى آشکار میشود؛ زیرا خداوند پاک و منزه از مکان است؛ از این رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوى و روحانى است.
قرآن براى بیان معناى تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگانى دیگر استفاده کرده است که از آن جمله میتوان به کلماتى چون زلفی، عند ربهم، عنده، عند ربک، عندالله، درجات، قریب، وسیله و نیز برخى از جملات و گزارههایى که این معنا و مفهوم را میرساند اشاره کرد.
عوامل تقرب
قرآن براى تقرب به کمال مطلق و بهرهمندى از آن عوامل چندى را بر میشمارد که انسان میتواند با استفاده از آنها خود را به کمال مطلق نزدیک سازد و به سخنى خود را متاله و ربانى نماید و از درجات ربانیون و متالهین برخوردار گردد.
متاله و ربانى در اصطلاح قرآنى انسانهایى هستند که با بهرهمندى از آموزههاى قرآن و دیگر آموزههاى وحیانى و الهى مانند دستورهاى پیامبران و امامان (ع) ظرفیتها و توانمندیهاى سرشته در نهاد و ذات خویش را که در قرآن ازآن به نام اسماء یاد شده است، به فعلیت درآورند و خود را به شکل خدا و صورت او درآورند. این همان معنایی است که در برخى روایات از آن به: خلق الانسان على صورته، بیان شده است؛ به این معنا که خداوند انسان را به صورت اسمایى خویش آفرید و این امکان را به وى داد که با استفاده از ظرفیت اسمایى که به صورت تعلیمى به وى داده شده به شکل خدا و به صورت وى تجلى کند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه زمین عمل کند.
این مطلب به ویژه زمانى تاکید میشود که خلیفه میبایست با مستخلف عنه و کسى که جانشین وى شده در بیشتر امورى که مرتبط به استخلاف و خلیفهگرى است مشترک باشد. از این رو تنها کسانى خلیفه الهى در قرارگاه زمین خواهند بود که انسان کامل باشند و همه اسماى الهى تعلیمى را به فعلیت درآورده باشند.
بر این اساس کسانى که انسان کامل نیستند و به حکم خلافت در زمین عمل میکنند غاصب حکومت خواهند بود و خلافت ایشان باطل و ناروا است.
پس این انسان متاله و کامل ربانى است که به جهت تقرب به خدا از خلافت الهى بهرهمند میشود. براى دستیابى به این مقام انسان میبایست خود را در مسیرى قرار دهد که آموزههاى وحیانى آسمانى آن را بیان کرده است. از این رو قرآن از جمله عوامل مهم تقرب را ایمان برمیشمارد که به معناى شناخت درست به همه واقعیتها و عمل به همه آموزههاى وحیانى است. (انفال آیه ۴ و توبه آیه ۲۰ و آیات دیگر).
در حقیقت پیروى از آیات الهى و آموزههاى وحیانى و عمل به آن، مهمترین عامل تقرب به خدا و متاله و ربانى شدن است (اعراف آیه ۱۷۵ و ۱۷۶).
اگر به آیات قرآنى که به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره میکند توجه شود، این نکته به خوبى و روشنى قابل درک است که مهمترین و اصلیترین عامل، همین ایمان واقعى و حقیقى است که در آیه ۴ سوره انفال بیان شده است. بنابراین دیگر عوامل بیان شده در آیات دیگر به معناى بیان مصادیق آن است که عبارتند از: تقوا (آل عمران آیه ۱۵ و مائده آیه ۲۷)، توجه به قیامت (مزمل آیه ۱۷ و ۱۹)، جلب رضایت خدا (آل عمران آیه ۱۶۲ و ۱۵۳)، خوف از خدا و بیم از آینده و خشم او (اسراء آیه ۵۷)، عقیده به حق (فاطر آیه ۱۰)، علم و آگاهى به حقانیت که از آن به علم رشدى یاد میشود (مجادله آیه ۱۱)، نماز (انفال آیه ۳ و ۴)، قرآن و تذکارهاى آن (انسان آیه ۲۹) سجده (علق آیه ۱۹)، عبودیت و پرستش خداى یگانه (هود آیه ۶۱)، سبقت در اطاعت (واقعه آیه ۱۰ و ۱۱)، جهاد (مائده آیه ۳۵) و شهادت (آل عمران آیه ۱۶۹). در حقیقت همه این موارد گفته شده و گفته نشده همان ایمان (سبا آیه ۷) و عمل صالح (همان) است.
انسان متاله و کامل کسى است که با برخوردارى از هدایت الهى (بقره آیه ۳۸) اسماى الهی سرشته در خویش را به فعلیت رسانده به مقام تقرب یعنى همانندى در این بخش از صفات و اسما دست یافته است که بیان دیگر از مقام قاب قوسین او ادنى (نجم آیه ۹) است.
موانع تقرب
اگر بخواهیم از موانع تقرب سخن بگوییم میبایست همه چیزهایى را یاد کنیم که به عنوان باورهاى ناروا در حوزه شناختى و اعمال بد و زشت در حوزه عمل از آنها یاد میشود و قرآن از آنها بازداشته است. در این راستا قرآن، اعراض از آیات خدا و رویگردانى از آن را مانعى براى رسیدن انسان به مقام قرب و منزلتهاى والاى معنوى و کمالات خداوندى دانسته است (اعراف آیه ۱۷۵ و ۱۷۶) همچنین پیروى از شیطان و اطاعت و همراهی با وى (همان) و یا پیروى از هواى نفس (اعراف آیه ۱۷۶) تجاوزگرى (مطففین آیه ۱۲ و ۱۵) دنیاطلبى (اعراف آیه ۱۷۶) شرک (زمر آیه ۳) و گناه (مطففین آیه ۱۴ و ۱۵) را از دیگر موانع تقرب به خدا برمیشمارد.
همه موارد پیش گفته به خوبى نشان میدهد که اصل در تقرب به خدا شناخت درست و باور به حقایق وحیانى و عمل به آن و دورى ازافکار شیطانى و پلید و اعمال نادرست و منکر است.
بیان مصادیق انسانى که با عمل به باورها و اعمال صالح، خود را به کمال رسانده ولى در نهایت خود را گرفتار وسوسههاى شیطانى کرده و در دام هواهاى نفس افتاده است از این رو صورت میگیرد تا هشدارباشى باشد براى کسانى که در راه هستند.
قرآن بیان میکند که انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا تکیه کند وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به کمال دور میافتد چنان که بلعم باعورا با همه پیشرفتى که داشت در نهایت در دام وسوسههاى شیطانى افتاد و از کمال و تقرب به مبدا باز ماند. (اعراف آیه ۱۷۵ و ۱۷۶).
به طور خلاصه درباره آثار تقرب به همین اندازه بسنده میشود که تقرب به خدا، برخورداری از همه اسمایى است که در انسان به ودیعت گذاشته شده است و بهرهمندى از رضوان الهی و رسیدن به مقام عالى قاب قوسین او ادنى و یا دیگر درجات انسانى همانند خلافت الهی، از آثارى است که در قرآن بدانها اشاره شده است.
منبع: روزنامه کیهان ، شماره ۱۸۸۶۷
على پوریا