- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[۱] یعنی من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!
توضیح مطلب این است که خداوند از خلقت جن و انس هدفی داشته و این هدف در بیرون از ذات خداوند قرار دارد و به مخلوقات و بر می گردد و آن عبارت از کمال مخلوقات است.[۲] کمال و رشد معنوی مخلوقات با عبادت خداوند امکان پذیر است . مرد از عبادت تنها نماز خواندن و رکوع و سجود نیست بلکه عبودیت آن گونه که در متون لغت آمده، اظهار اظهار آخرین درجه خضوع در برابر معبود است، و به همین دلیل تنها کسى مى تواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست. بنا بر این عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است. عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.عبودیت اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینه هاست و بالآخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر او است فراموش کند، حتى خویشتن را! و این است هدف نهایى آفرینش بشر که خدا براى وصول به آن میدان آزمایشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتیجه نهائیش نیز غرق شدن در اقیانوس« رحمت» او است.[۳]
لازمه اینکه هدف خلقت رشد معنوی و عبودیت خداوند است، این نیست که انسان به پیشرفت زندگی مادی خود نیاندیشد و برای آن کار نکند و گمان شود که خداوند مردم را دعوت به بیگانگى از دنیا مى کند بلکه اسلام با حرص و دنیاپرستى و فدا کردن همه ارزش ها در برابر مال و ثروت و مقام و شهوت مبارزه مى کند، نه از به کارگیرى مواهب دنیا در مسیر عزّت و آزادگى و ارزش هاى معنوى. توضیح اینکه: مواهب مادّى در حدّ ذات خود ابزارى هستند براى وصول به مقاصد دیگر، هرگاه از آنها براى فراهم آوردن زمینه هاى رشد معنوى و تعالى انسانى استفاده شود مطلوبند و اگر از آنها در راه خودکامگى و هوسرانى استفاده شود و یا این مواهب به صورت هدف نهایى در آید و انسان را از اهداف اصلى آفرینشش بیگانه سازد قطعاً نامطلوب است. بنابراین نباید عبودیت خداوند و نکوهش از حرص و دنیاپرستى، بهانهاى براى رها کردن فعالیّت هاى مثبت اقتصادى و رشد و شکوفایى صنعت و مانند آن شود و افراد تنبل و بیکاره خود را زیر پوشش کناره گیرى از حرص و دنیاپرستى قرار دهند و آن را توجیهى براى کاستى هاى خود بدانند.[۴]
برای اینکه بشر به سو ی رشد معنوی قدم بردارد به راهنما نیازمند است و خداند برای هدایت بشر به سوی رشد معنوی و کمال انسانی پیامبراین فرستاده تا مردم از آنان برای این هدف پیروی کنند. آخرین پیامبر خداوند حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است که قرآن را برای هدایت و رشد معنوی انسانها آورده است. قرآن خود می فرماید: «قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً ، یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً»[۵] یعنی بگو: بر من وحى شده است که گروهى از جن (به قرائت من) گوش دادند، پس گفتند: همانا ما قرآنى شگفت شنیدیم. که به سوى رشد هدایت مى کند، پس به آن ایمان آوردیم و هرگز احدى را شریک پروردگارمان قرار نمى دهیم.
این آیه شریفه صریحا می فرماید که قرآن انسان را و هم چنین جنیان را به سوی رشد و کمال هدایت می کند. و رشد انسان در گرو عمل به دستورات قرآن است.
در حدیث مى خوانیم: هر کس با قرآن همنشین شود از جهتى هدایت و کمال رشد مى کند و از جهتى جهالت و ضلالت او برطرف مى شود. «ما جالس احد هذا القرآن الا قام عنه بزیاده او نقصان؛ زیاده فى هدى او نقصان من عمى».[۶]
حتی شنیدن تلاوت قرآن باعث زیاد شدن ایمان و رشد معنوی می شود. قرآن خودش می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیهْمْ ءَایَاتُهُ زَادَتهْمْ إِیمَانًا وَ عَلىَ رَبِّهِمْ یَتَوَکلَّونَ»[۷]؛ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.
بنابراین گوش دادن به تلاوت قرآن در وجود انسان تأثیر گذار است و این آیه شریفه در ضمن به ما می فهماند که به سخنی گوش دهیم که ما را به رشد می رساند و نیز این مطلب به دست می آید که هدایت قرآن دایمی است و رشد واقعی انسان رشد معنوی است و نشانه رشد، ایمان و اخلاص است. [۸]
پی نوشت:
[۱] . ذاریات، ۵۶.
[۲] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص: ۳۸۶. تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ۱، ۱۳۷۴ش.
[۳] . رک: تفسیر نمونه، ج۲۲ ص۳۸۸.
[۴] . ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۲، ص: ۱۰۴. قم ، مدرسه الامام علی بن ابی طالب( ع)، چ۱، ۱۳۷۷ش.
[۵] . سوره جن، ۱-۲.
[۶] . محمد بن یعقوب کلینی، کافى ج ۲ ص ۵۹۹.
[۷] انفال، ۲.
[۸] . رک: محسن قرائتی، تفسیر نور، ۱۰، ص۲۴۵ ، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، چ۱۱، ۱۳۸۳ش.
نویسنده: حمیدالله رفیعی