- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
چکیده
از جمله دغدغههای انسان معاصر یافتن معنا برای زندگی است. در معنابخشی به زندگی اصل معنویت راستین نقشی بیبدیل دارد. این پژوهش درپی آن است تا ضمن معرفی منظومه معناداری در زندگی، انسان معنوی، شاخصهای بارز انسان معنوی و آثار و کارکردهای حاکمیت، فرآیند معنویت بر زندگی انسان دیندار را از منظر اسلام تحلیل نماید. برایناساس مهمترین محور در این پژوهش، چشمانداز انسان معنوی در زندگی دنیوی اوست که در چهار محور اساسی در این مقاله بررسی میشود. با توجه به دیدگاه جامع و غنی استاد مطهری تحلیل محورهای مقاله بر اساس نظریات ایشان سامان یافته است.
روش این پژوهش، اسنادی و کتابخانهای است که مراحل سهگانه توصیف، تحلیل و تبیین را میپیماید.
طرح مسئله
در دهههای اخیر، مهمترین جریانی که در برابر تمدن غرب جلوه کرد و نشانگر کاستیهای بنیادین در مبانی مدرنیسم بود، جریان معنویتگرایی و بازگشت به دین است. در این بین، معنویتی دروغین و فریبنده نیز پدید آمد تا بحران معنویت را در زندگی مادیگرایانه اهالی تمدن غرب برطرف سازد. این نوع معنویتگرایی، کارکردهایی داشت که در نهایت، باعث تحکیم و تداوم شرایط سلطهگرانه و سلطهپذیرانه حیات طبیعی معاصر میشد؛ اما در جامعه اسلامی، بزرگان اهل معرفت همواره اصرار دارند که بدون شریعت نمیتوان به مسلک عارفان درآمد و به حقیقت رسید؛ زیرا اگر راه الهی طی نشود، بهجای مکاشفات و مشاهدات رحمانی، اوهام شیطانی به درون انسان هجوم میآورند و فرد به خیال اینکه در عرفان سیر میکند، در دام پندارهای شیطانی فریفته میشود. (مظاهریسیف، ۱۳۹۰: ۱۰ ـ ۹) آیتالله محمدتقی جعفری در معرفی معنویتگرایی در اسلام میفرماید: «عرفان اسلامی، گسترش و اشراف نورانی «منِِِِ انسانی» بر جهان هستی است، بهجهت قرار گرفتن «من» در جاذبه کمال مطلق، که به لقاءالله منتهی میگردد». (جعفری، ۱۳۸۵: ۲۴)
عرفان اسلامی همان عرفان حقیقی است که آغاز حرکتش، بیداری انسان از خواب و رؤیای حیات طبیعی محض و آگاهی از آن است که وجود او در حال تکاپو در مسیر خیر و کمال، همواره در متن هدف خلقت عالم قرار میگیرد. مسیر این عرفان «حیات معقول» و مقصدش «قرار گرفتن در جاذبه کمال مطلق» تا «لقاءالله» است. عرفان اسلامی هیچ حقیقتی را از حقایق عالم هستی ـ اعم از آنکه مربوط به انسان یا غیر انسان باشد ـ حذف نمیکند؛ بلکه همه عالم را یک عالم ربّانی درونی متبلور میکند و در تمامی ذرات و روابط اجزای این عالم، انعکاس نور الهی را نشان میدهد. این همان عرفان واقعی است که خط نورانی آن را انبیای عظام الهی در جاده تکامل ترسیم کردهاند. (همان: ۲۴) انسان معنوی (انسان عارف) و برخاسته از این نوع معنویت با خط گرفتن از دستورات قرآن و سنت به بیداری رسیده، اولین حقیقتی که برای او کشف میشود، این است که گمشدهای دارد و در جستجوی آن از لذایذ و خودمحوری دست کشیده، با قطبنماییِ وجدان الهی و کشتیبانیِ عقل سلیم، خود را در اقیانوس هستی به حرکت درمیآورد و بهسوی مقصد نهایی (لقاءالله) ادامه میدهد. (همان: ۲۷ ـ ۲۵)
امام خمینی(ره) نیز در ضمن اشاره به عرفان اسلامی به معرفی انسان معنوی پرداخته، میفرماید:
عرفان اسلامی عبارت است از معرفت خدا و شئون ذاتی و تجلیات اسمایی و افعالی او در حضرت علمیه و غیبیه با یک نوع مشاهده حضوری، همچنین علم حضوری داشتن به کیفیت صفاتی و مراودت و نتایج الهی در حضرت اسمایی و اعیانی. (امام خمینی، ۱۴۱۰: ۷۵)
لذا از نظر ایشان عارف حقیقی کسی است که؛ «قلب خود را از هیولا و پذیرای صورتی که محبوب بخواهد قرار دهد و هیچ فعلیت و صورت جز آن را طلب ننماید» (همو، ۱۳۷۴: ۱۱) و به سیروسلوک معنوی پرداخته، در این راه از عقل و استدلال کمک بگیرد، تا به اثبات معارف الهی بپردازد و به لقای الهی برسد. (همو، ۱۳۸۰: ۲۷)
شهید مطهری میفرماید: درباره انسان معنوی، مکاتب مختلفی وجود دارد که یکی معیار انسانیت را علم و دانش دانسته، برخی خلقوخو، دیگری اراده، مکتبی آزادی، یکی مسئولیت و تکلیف و برخی بر زیبایی تکیه میکنند و … هریک از این مکاتب، برای انسان معنوی یک معیاری را برشمردهاند که درواقع جزئی از این انسانیت است، نه همه معنای آن؛ اما انسان معنوی از منظر اسلام، پا را از همه این معیارها فراتر برده، درعین اینکه آزاد است، انسانی اخلاقی، مسئول، نوعدوست و … است. اسلام، انسان واقعی و حائز معنا را دارای همه این ارزشها میداند. (مطهری، ۱۳۷۶: ۲۲۵ و ۳۳۸)
بهنظر میرسد انسان معنوی در عرفان اسلامی، درصورتیکه از شریعت فاصله بگیرد و برنامههای عملی الهی را بههمراه ایمان به خداوند یکتا و معاد، براساس تفکر و عقلگرایی دینی به انجام نرساند، نمیتواند انسان معنویِ اثرگذاری باشد و این معنویت او در زندگیاش آثار و کارکرد مفیدی نخواهد داشت.
به همین منظور، در این مقاله پرسش اساسی آن است که از نظر اسلام و بهویژه با تأکید بر آرای استاد شهید مرتضی مطهری، مفهوم انسان معنوی چیست و چه آثار و کارکردی در زندگی او دارد؟ لذا برای پاسخ به این پرسش باید به این سؤال جواب داد که: مؤلفههای معنویت و شاخصهای مهم انسان معنوی کدامند؟
تعریف انسان معنوی
معنویت برای انسان، قدمتی بهدرازای تاریخ آفرینش او دارد؛ زیرا «خداوند از همان آغاز خلقت بشر، او را مرکّب از دو جنبه مادی و الهی آفرید و اصالت را به جنبه معنوی و روحانی داد.» (نراقی، ۱۳۸۶: ۳۱) آنجا که میفرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَهٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛ (مؤمنون / ۱۴ ـ ۱۲( و ما انسان را از عصارهای از گل آفریدیم سپس او را نطفهای در قرارگاه مطمئن [= رحم] قرار دادیم سپس نطفه را بهصورت علقه [= خون بسته]، و علقه را بهصورت مضغه [= چیزی شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را بهصورت استخوانهایی درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازهای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.» علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: خداوند ماده انسان (تن) را آفرید، درحالیکه آن صرفاً مادهای مرده و جاهل و عاجز بود، سپس او را موجودی زنده و عالم و قادر نمود. (به آن جان داد) و تن را آلتی برای جان قرار داد تا بهوسیله آن به مقاصدش برسد. در آیه بعد این امر را مبارک و مایه برکت میداند. برکت یعنی خیر الهی و مبارک به چیزی میگویند که خیر الهی در آن باشد. لذا جان انسان همان خیر الهی است. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۱۵ / ۲۶ و ۲۵)
در تفسیر نمونه نیز آمده است: بعد از آفرینش اولیه انسان (تن آدمی) در مرحله بعدی، خلقت شکل تازهای به خود میگیرد و انسان یک جهش بزرگی میکند و گام به جهان انسانها میگذارد که فاصله آن با مرحله قبل، آنقدر زیاد است که تعبیر از آن، با جمله «ثُمَّ خَلَقنا» کافی نبود و لذا «ثُمَّ أنشَأنا» فرمود. انسان در این مرحله از همه موجودات ممتاز میشود و شایستگی خلافت خدا در زمین را مییابد. (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۸۸: ۲۳۳ ـ ۲۳۲)
لذا همه این شایستگیها بهدلیل وجود روح و بعد روحانی انسان است. استاد مطهری هرجا که از انسان و انسانیت دم زده است، حقیقت انسان را بعد معنوی و روحانی او قلمداد نموده، انسان بدون معنویت را انسان حقیقی نمیداند. ایشان میفرماید: «معنویت و انسانیت، دو امر تفکیکناپذیرند و همانطور که دیگر نمیتوان به معنویت چسبید و انسانیت را رها کرد، حتی نمیشود برای انسانیت قداستی منهای معنویت قائل شد.» (مطهری، ۱۳۸۲: ۱۴۹) وی در جای دیگر به این نکته اشاره میکند که: «براساس قرآن، ایمان و معنویت جزء سرشت انسان است.» (ر.ک: مطهری، ۱۳۸۹ الف: ۴۲) لذا ایشان براساس قرآن، ریشه معنویتخواهی را در فطرت انسان مییابد.
اندیشمندان درباره انسان معنوی تعاریف مختلفی ارائه نمودهاند که به شماری از آنها اشاره میکنیم:
علامه طباطبایی ضمن اشاره به اینکه معنویت از فطرت انسان نشئت میگیرد، تعریفی از انسان معنوی را ارائه داده، میفرماید: «فطرت، همان الگوی سعادت انسان و مسیر متافیزیکی و خطاناپذیر تکامل است که سعادت و خوشبختی انسان را دربر دارد.» (طباطبایی، ۱۳۸۹: ۱ / ۶۱)
کمالات وجودی انسان و هر پدیده دیگر، اموری است که با ساختمان ویژه و غرایز وجودی آن توافق دارد. با این حساب، انسان هم دارای غرایز فطری معنوی است و هم غرایز فطری مادی؛ زیرا اگر انسان تنها دارای غرایز فطری مادی بود، کمال او در برآوردن حداکثری این غرایز بود؛ ولی غرایز گوناگون دیگری که در ترکیب ساختمان وی موجود است، زیادهروی و طغیان یک غریزه را روا ندیده و به حفظ توازن و حد اعتدال دعوت میکند. (طباطبایی، ۱۳۸۰: ۵ / ۶۰)
آیتالله جوادی آملی از دیگر مفسران قرآن کریم، ضمن معرفی انسان معنوی میفرماید: قرآن، انسان حقیقی را «حی متألّه» معرفی کرده است؛ یعنی انسانیکه با مرگِ تن پایان نمیپذیرد و خداخواهی او مسبوق به خداشناسی وی و ذوب او در جریان الوهیت است. لذا انسان معنوی کسی است که حیات الهی، تأله و خداخواهی فطری خویش را در مکتب الهی و تعالیم قرآنی به فعلیت رسانده، مراحل تکامل انسانی را تا مقام خلافت و مظهریت اسمای حسنای الهی و تخلق به اخلاقالله میپیماید. این انسانی که عالم به معارف الهی و قرآنی است، به مقام «بیان» رسیده و از وضعیت روشنی بهرهمند است؛ میداند از کجا آمده و به کجا میرود و رابطه او با خودش جهان اطراف و روابطی که بین اجزای جهان برقرار نموده، مبرهن است. (جوادی آملی، ۱۳۸۹: ۱۱۴ ـ ۱۰۵)
انسان معنوی، انسان عاقلی است که عقل خود را از شواغل به مادیات و شهوات پاک ساخته است. در اینجا، ضمن اینکه ریشه معنویت از معنا دانسته شده، موطن معنا عالم عقل معرفی میگردد. لذا انسان معنوی همان انسان عاقلی است که علاوه بر سلوک فکری، سلوک عملی هم نموده و از عقل معنوی برخوردار گشته است. (ابراهیمی دینانی، ۱۳۸۳: ۱۶۰ ـ ۱۵۰)
مندوبیران که از فلاسفه الهی غرب است، زندگی انسان را دارای سه پایه و مرحله میداند:
مرحله حیوانی، مرحله انسانی و مرحلۀ ملکوتی (معنوی). زندگی در مرحله حیوانی بر پایه انفعال و تخیل است و در مرحله انسانی، براساس تعقل و تفکر؛ اما در مرحله ملکوتی انسان از خودبینی و مُنی گذر کرده و جویای حق میشود؛ زیرا آدمی بر سر دوراهی هواپرستی و خداپرستی قرار دارد. اگر تسلیم انفعالات شد، در طبیعت مستهلک میشود و اگر قوه روحانی خود را پرورد، به خدا نزدیک میشود. (فروغی، ۱۳۸۵: ۱ / ۶۲)
یکی از اندیشمندان گفته است:
در طول تاریخ، معنویت که محصول مشترک تمام ادیان توحیدی است، به زندگی انسانها جهت داده است. حضور معنویت در متن زندگی، الم و اضطراب را زایل کرده و رضایتمندی انسان را میسر ساخته است. معنویت برخلاف تصور بعضی، هم تجلیلات درونی دارد و هم تأثیرات بیرونی. در بعد درونی با مراقبه، مکاشفه، محاسبه و سیروسلوک توأم است. این خلوص باطن و تکامل روحی در روابط اجتماعی هم اثر مستقیم میگذارد و انسان معنوی را از زورگویی، تجاوز، انحراف و ظلم بازمیدارد. به همین دلیل، انسان معنوی در محیط اجتماعی، انسانی مهربان، معقول، مسئولیتپذیر، عدالتطلب، آرمانخواه و مولد است. (زمانی، ۱۳۸۴: ۱۱)
استاد مطهری ضمن ارائه تعریفی از ایمان، انسان معنوی را چنین معرفی مینماید: «گرایشهای والا و فوق حیوانی که در انسان وجود دارد، آنگاه که پایه و زیربنای اعتقادی و فکری پیدا کند، نام «ایمان» به خود میگیرد.» (مطهری، ۱۳۸۱: ۱۲)
از نظر قرآن، انسان موجودی است که همه کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خود باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد، «ایمان» است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمیخیزد و انسانی که دارای همه کمالات انسانی است (انسان معنوی)، انسان بهعلاوه ایمان است. انسان منهای ایمان ناقص است … . (مطهری، ۱۳۷۳: ۱۵)
شهید مطهری معنویت را اساس و پایه رشد و تکامل انسان معرفی مینماید؛ آنجا که فرموده است: «معنویت پایه تکامل است.» (مطهری، ۱۳۸۹ ج: ۲۵۸) انسان معنوی که یک فرد تکاملیافته است، بر محیط بیرونی و درونی خود تسلط نسبی دارد. فرد تکاملیافته یعنی وارسته از محکومیت محیط بیرونی و درونی و وابسته به عقیده و ایمان. (مطهری، ۱۳۸۱: ۱۶)
شاخصهای معنویت در انسان
آنچه درباره معنویتگرایی بسیار مهم و حیاتی مینماید، مؤلفههای معنویت است که خود معیار سنجش و ارزیابی انسان معنوی خواهد بود؛ زیرا انسان معنوی با توجه به این مؤلفهها به ویژگیهایی آراسته میشود که خاص خود اوست و موجب تکامل و درنهایت سعادت او میگردد. بارزترین این شاخصها عبارتند از:
دانایی
دانایی از صفات ذاتی جهان آفرینش است. بر همین اساس، هرگاه علم بر وجود فرد یا جامعه حاکم باشد، نشاط و شادابی بر آن جامعه حاکم میگردد. در نتیجه معنویت در اسلام بر عقلانیت استوار گشته است؛ زیرا اگر پشتوانه معنویت، خردورزی و عقلانیت نباشد، در چالشهای روزگار تضعیف میگردد و بهجای تکامل عقبنشینی خواهد کرد. در احادیث بسیاری به این مطلب اشاره شده است: «العقل رقی الى علّیین؛ عقل نردبان کمال و ترقی است.» (آمدی، ۱۳۷۷: ۱ / ۳۵۰) معنویتی که با عقل سازگاری ندارد و حتی با آن در ستیز است، معنویت نیست. عقل ملاک و مبنای ایمان و معنویت و معیار فضیلت و آرامش درونی است. (ر.ک: جوادی آملی، ۱۳۸۳: ۲ / ۶۶ ـ ۶۴) تا جاییکه آفریننده جهان نیز صفت دانایی را از صفات بارز و برجسته خویش معرفی نموده و انسان دانا را بر نادان ترجیح داده است: «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ» (زمر / ۹)
بنابراین انسان معنوی به آدمی گفته میشود که ضمن بهرهبرداری مطلوب از زندگی دنیوی، نگاه استراتژیک به زندگی اخروی دارد و فربهی زندگی اخروی را بر زندگی دنیوی ترجیح میدهد. طبیعی است که چنین فردی از قید اسارتهای درونی و بیرونی رهایی یافته است و دنیا را بهمثابه آزمایشگاه میداند، نه کارخانه. علامه طباطبایی در تفسیر خویش میفرماید:
آدم به لطف پروردگار دارای استعداد فوقالعادهای برای درک حقایق هستی بود. خداوند این استعدد او را به فعلیت رسانید و همه اسما (حقایق و اسرار عالم هستی) را به او تعلیم داد (و علم آدم الاسماء کلها). (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۱ / ۱۷۶)
استاد مطهری با توجه به اهمیت این مطلب میفرماید: «ایمان در اسلام منطقهای است که در قُرُق عقل است و غیر از عقل، هیچ قدرت دیگری حق مداخله در این منطقه را ندارد.» (مطهری، ۱۳۹۰: ۱۳۱) ایشان در جای دیگر میفرماید:
انسان، دانش و آگاهی را تنها از آن جهت که او را بر طبیعت مسلط میکند و به سود زندگی مادی اوست، نمیخواهد. در انسان غریزه حقیقتجویی و تحقیق وجود دارد. مقوله حقیقت همان مقوله دانایی یا دریافت واقعیت جهان هم نامیده میشود. مقصود این است که در انسان، گرایش به کشف واقعیتها آنچنانکه هستند، وجود دارد. (مطهری، ۱۳۷۳: ۱۷)
از دعاهای منسوب به پیغمبر اکرم| است که فرمودهاند: «اَللّهُمِّ اَرِنی الاَشیاءَ کَما هِی.» دانایی در انسان ریشه در ذات او دارد و از جنبههای مختلفی برخوردار است که از همه مهمتر، معرفت نفس است که از نظر اسلام، راه شناخت و آگاهی نسبت به خدا خواهد بود. این آگاهی به انسان چنان شعوری عطا مینماید که بال و پر معنوی انسان را رشد داده، او را بهسوی درک مبدأ معنویت پرواز میدهد. قرآن میفرماید: «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.» (حشر / ۱۹) هرکس خدا را فراموش کند، خودش را فراموش کرده است. در روایات نیز آمده است: «العارِفُ مَنْ عَرَفَ نفسَهُ فَأَعْتَقَعا وَ نَرَّهها عن کُلِّ ما یُبْعِدُها؛ (آمدی، ۱۳۷۸: ۲۳۹) عارف کسی است که نفس خود را شناخت و آزادش ساخت و آن را از هر آنچه (از خدا) دورش بدارد، پاک و منزه داشت».
بنابراین یکی از شاخصهای بارز انسان معنوی، حاکم کردن علممحوری بر زندگی فردی و اجتماعی خویش است و در حقیقت انسان معنوی به کسی گفته میشود که نورافکن علم را بهعنوان ابزارِ اصل و اساس تشخیص، در دست گرفته است و به وسیله آن، بصیرت و تشخیص صحیح از سقیم را بازمیشناسد. امام علی(علیه السلام) میفرمایند: علم زندگی دلها است … و از روی علم و دانایی است که خدا اطاعت و پرستش میشود.» (حکیمی، ۱۳۸۵: ۷۳)
توانایی
هیچ دینی به اندازه اسلام، انسان را به قدرت و قوت دعوت نکرده است. در قرآن آیات بسیاری دراینباره آمده است: «انَّ اللّهَ یحِبُّ الَّذینَ یقاتِلونَ فی سبیلِهِ صفّاً کأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوصٌ؛ (صف / ۴) خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند گویی بنایی آهنیناند.» یا «وَقَالَ لَهُمْ نَبیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌٌ؛ (بقره / ۲۴۷) و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند [طالوت] را برای زمامداری شما مبعوث [و انتخاب] کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و [قدرت] جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و [از لیاقت افراد برای منصبها] آگاه است.» علامه طباطبایی ذیل این آیه میفرماید: غرض از تشکیل حکومت این است که صاحب حکومت، امور جامعه را طوری تدبیر کند که هر فردی از افراد جامعه به کمال لایق خود برسد و کسی و چیزی مانع پیشرفت او نگردد و برای چنین حکومتی چیزی که لازم است، داشتن دو سرمایه است: یکی علم به تمامی مصالح جامعه و مفاسد آن و دوم داشتن قدرت جسمی برای اجرای آنچه به صلاح جامعه است. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۲ / ۴۴۷ ـ ۴۳۷)
عزت در اسلام اوج توانایی و بهمعنای داشتن آن حد از قدرت است که کسی نتواند انسان را خوار و ذلیل کند و امری بسیار ممدوح است. (مطهری، ۱۳۹۰: ۲۳۱) امام علی(علیه السلام) میفرماید: «المؤمِنُ نَفسُهُ اصلَبُ مِنَ الصَّلدِ؛ (نهجالبلاغه، ح ۳۳۳) روح مؤمن از سنگ خارا محکمتر است.» در اسلام، توانایی و قدرت برای انسان یک امر مقدس بهشمار آمده است؛ اما باید دانست که قدرت فقط مربوط به نیروی عضلانی نیست؛ زیرا این قدرت در حیوان هم موجود است؛ بلکه آنچه از امور معنوی انسان بهشمار میآید، «قدرت اراده» است که در مقابل امیال نفسانی مطرح میشود و به آن «قدرت روحی» میگویند. شهید مطهری میفرماید: «قدرت اراده این است که انسان بتواند در مقابل مشتهیات نفسانی خود ایستادگی و مقاومت کند.» (مطهری، ۱۳۹۰: ۲۴۵) در حدیثی از پیامبر اکرم| آمده است که: «اَشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ؛ (مجلسی، ۱۴۰۳: ۷۰ / ۷۶) از همه مردم شجاعتر و دلاورتر آن کسی است که بر هوای نفس خود پیروز شود.» بنابر آنچه از بیانات استاد مطهری بهدست میآید، انسان معنوی دارای قدرتی است که میتواند با اراده خود بر امیال نفسانیاش غلبه نموده، بین آنها اعتدال برقرار نماید. علاوه بر این، چنین انسانِ توانایی هرجا ظلمی میبیند با آن به مبارزه برمیخیزد و چون بسیار توانا است، در زندگی خود در برخورد با مردم، ضعف نشان نمیدهد و به مسائلی که از ناتوانی انسان نشئت میگیرند ـ مانند: کینهتوزی و غیبت ـ تن نمیدهد. لذا چنین انسانی چون سالم زندگی میکند، از سلامت روان هم بهرهمند است. (مطهری، ۱۳۹۰: ۲۵۲ ـ ۲۵۱) بنابراین انسان معنوی هم برای خود و هم در اجتماع، انسانی توانا است. از همینرو خداوند متعال درباره خویش فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.» (بقره / ۱۴۸) قدرت لازمه یک زندگی معنوی در حوزه دینداری است؛ زیرا بدون داشتن آن نمیتوان آزادانه به زندگی دنیایی پرداخت.
زیبایی
قسمت مهمی از زندگی انسان را جمال و زیبایی تشکیل میدهد. انسان زیبایی را در همه شئون زندگی دخالت میدهد. (مطهری، ۱۳۷۳: ۱۹) انسان عاشق زیباییها است و مهمترین انگیزه در فعالیت و نشاط وی در زندگی این حس است. (مهدوی کنی، ۱۳۷۴: ۵۸۳) انسان چیزهایی دارد که با این دنیای مادی جور درنمیآید. راستی و صداقت، صبر و استقامت، شکر و سپاسگزاری، عدالت و … اینها بسیار زیبا است. زیبایی حسی نیست؛ بلکه ناشی از نوعی تناسب است، آنهم تناسبی حقیقی. اینها یک زیبایی و شکوه معنوی دارد که هر انسانی را بهسوی خود میکشاند. (مطهری، ۱۳۸۲: ۱۲۳) این صفات زیبا، انسانهای متصف به خود را آنچنان زیبا نموده است و چنان جاذبهای به آنها میبخشد که همه را مجذوب خود مینماید. صاحبان این صفات زیبا افعالی دارند که از عالم ماده بالاتر رفته، رنگوبوی تازهتری پیدا میکنند. این نوع افعال از نوع زیبایی روحانی است. (همان: ۱۲۴) اما علاوه بر جمال حقیقی که آراستن روح به کمالات معنوی است، باید دانست که زیبایی و زینت در فضایل معنوی خلاصه نمیشود و زینتهای ظاهری و جسمانی را نیز دربر میگیرد؛ (مهدوی کنی، ۱۳۷۴: ۵۸۵) زیرا انسان موجودی اجتماعی است و برای اینکه بتواند مورد تنفر و نفرت مردم قرار نگیرد، باید ظاهری آراسته و زیبا داشته باشد. آری، این خدای سبحان است که به الهام و هدایت خود، انسان را از راه فطرت مُلهَم کرده تا انواع و اقسام زینتهایی که مورد پسند جامعه او است، ایجاد کند و به این وسیله نفرت و تنفر را از خود دور سازد. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۸ / ۱۰۰) زیبایی درحقیقت زیباترین چشمانداز زندگی انسان است و چنان اهمیتی دارد که اساس پرستش بر آن پایه نهاده شده است. اگر ما خدا را پرستش میکنیم، ازآنرو است که زیبا است. از طرفی خداوند در آیات بسیاری مؤمنان را به زیباییهای بهشت وعده داده است؛ آنجا که میفرماید: «اُدخُلوا الجنَّهَ أَنتُم وَ أَزواجَکُم تُحبَرونَ یطافُ عَلَیهم بصِحافٍ مِن ذَهَبٍ وَ اَکوابٍ وَ فیها ما تَشتَهیهِ الأنفُسُ وَ تَلَذُّ الأعینُ وَ أنتُم فیها خالِدون … لَکُم فیها فاکِهَهٌ کثیرَهٌ مِنها تأکُلون؛ (زخرف / ۷۳ ـ ۷۰) [به آنها خطاب میشود:] شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید [این در حالی است که] ظرفها [ی غذا] و جامهای طلایی [شراب طهور] را گرداگرد آنها میگردانند؛ و در آن [بهشت] آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند. این بهشتی است که شما وارث آن میشوید بهخاطر اعمالی که انجام میدادید. و در آن برای شما میوههای فراوان است که از آن میخورید.» علامه ذیل این آیات میفرمایند: همه این آیات، بشارت به وعدههای زیبایی است که نوعی لذت روحی میآورد که با هیچ مقیاسی قابل قیاس با سایر لذتها نیست. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۱۸ / ۱۸۴ ـ ۱۸۲)
بنابراین زیبایی، آرمانیترین شاخص امیدواری انسان است و تمام تلاشهایی که در زندگی بهعمل میآورد، زیبایی لازمه قطعی و جداییناپذیر آنهاست. بر این اساس، در مؤلفههای دینداری، زیبایی بهعنوان یک شاخص برجسته دارای چنان درخششی است که موجب تحیر میگردد.
منابع و مآخذ
قرآن کریم.
- نهجالبلاغه، ۱۳۷۴، مترجم علامه حاج سید علینقی فیض، تهران، فیضالاسلام، نامه ۳۱، قسمت ۴۴٫
- آمدی، عبدالواحد، ۱۳۷۷، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، مرکز نشر دفتر تبلیغات اسلامی.
- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ۱۳۸۳، عقلانیت و معنویت، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
- اعوانی، ۱۳۸۲، مجله نقد و نظر (معنای زندگی)، سال هشتم، شماره اول و دوم.
- امام خمینی، روحالله، ۱۳۷۴، شرح دعای سحر، تهران، مؤسسه تنظیم و آثار امام+.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۰، آداب الصلوه، تهران، مؤسسه تنظیم و آثار امام+.
- ـــــــــــــــ ، ۱۴۱۰، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، مؤسسه پاسدار اسلام.
- تهرانیدوست، فاطمه، ۱۳۸۷، انسانشناسی در آثار استاد مطهری جشنواره حکمت مطهر، تهران، نشر معارف.
- جعفری، محمدتقی، ۱۳۸۵، عرفان اسلامی، به اهتمام شهرام تقیزاده انصاری، علی جعفری و کریم فیضی، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، چ ۵٫
- جوادی آملی، عبدالله، ۱۳۸۳، ادب فنای مقربان، ج۲، قم، مرکز نشر اسراء.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۹، انسان از آغاز تا انجام، قم، مرکز نشر اسراء.
- حکیمی، محمدرضا، ۱۳۸۵، الحیاه، مترجم احمد آرام، ج ۱، قم، دلیل ما، چ ۶٫
- زمانی، شهریار، ۱۳۸۴، ماجرای معنویت در دوران جدید «از گالیله تا فروید»، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- طباطبایی، محمدحسین، ۱۳۸۰، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۵، تفسیرالمیزان، ترجمه سید محمدباقرموسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۹، بررسیهای اسلامی، ج ۱، قم، بوستان کتاب، چ ۳٫
- فروغی، محمدعلی، ۱۳۸۵، سیر حکمت در اروپا، ج ۱ و ۳، تهران، زوّار.
- فرید تنکابنی، مرتضی، ۱۳۷۴، گفتارحکیمانه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ ۳٫
- فلسفی، محمدتقی، ۱۳۸۵، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش اول، تهران، نشر فرهنگ اسلامی.
- کلینی، ثقه الاسلام، ۱۳۷۰، اصول کافی، مترجم محمدباقر کمرهای، ج ۵ و ۶، قم، صدر، اسوه.
- مجلسی، محمدباقر، ۱۴۰۳، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- مطهری، مرتضی، ۱۳۷۳، انسان در قرآن، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۷۶، گفتارهای معنوی، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۷۸، یاداشتهای استاد مطهری، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۰، فطرت، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۱، انسان و ایمان، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۲، ده گفتار، تهران، دانشگاه امام صادق(علیه السلام).
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۹ الف، مجموعه آثار، ج ۲، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۹ ب، مجموعه آثار، ج ۲۳، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۸۹ ج، مجموعه آثار، ج ۲۴، تهران، صدرا.
- ـــــــــــــــ ، ۱۳۹۰، انسان کامل، تهران، صدرا، چ ۴۹٫
- مظاهریسیف، حمیدرضا، ۱۳۹۰، آرامش در تی ام، قم، عصر آگاهی.
- مکارم شیرازی، ناصر، و دیگران، ۱۳۸۸، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- ـــــــــــــــ ، با همکاری جمعی از فضلا، ۱۳۷۷، اخلاق در قرآن، ج ۱، انتشارات مدرسه امام علیابنابیطالب(علیه السلام).
- مهدویکنی، محمدرضا، ۱۳۷۴، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ ۵٫
- موسوی لاری، سید مجتبی، ۱۳۷۶، رسالت اخلاق در تکامل انسان، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
- نراقی، ملا احمد، ۱۳۸۶، معراج السعاده، تهران، زینی، چ ۱٫
- سهراب مروتی: دانشیار دانشگاه ایلام
زینب بیرانوند: کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه ایلام.
منبع: صد خبر