- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
چگونه میتوان درد و رنج پس از طلاق را کاهش داد؟
ـ مرد یا زن مطلقه باید به هر نحو ممکن به کار خود ادامه دهد یا به کار جدیدی مشغول شود تا از این طریق، در اکثر ساعات روز فرصت فکر کردن به گذشته و بازنگری آن را نداشته باشند. تنها و بیکار ماندن در خانه باعث میشود فرد، خاطرات تلخ و شیرین گذشته را به یاد بیاورد و زنده شدن گذشته، یا به خاطرآوردن لحظات خوب، باعث میشود فرد احساس پشیمانی کند؛ و به یاد آوردن لحظات بد و اشتباهاتی که مرتکب شده، احساس خشم و شکست در او ایجاد میکند و افسوس میخورد، و همه ی اینها درد و رنجی را به او تحمیل میکند که آثار مخربی برای فرد دارد. افراد برای دوری کردن از این درد و رنج بهتر است که:
ـ ارتباط خود را با دوستان و اقوام حفظ کنند و از طلاق شرم نداشته باشند. همیشه فکر کنند که بهترین کار را انجام داده و چاره ای جز این نداشته اند. گذشته از اینها، پس از مدتی طلاق شان برای اطرافیان عادی خواهد شد و دیگر راجع به آن صحبتی نخواهند کرد.
ـ ضمن پذیرفتن حضانت فرزند ـ در صورت واگذاری به آنها ـ اکثر ساعات خود را به کودکان خود اختصاص دهند و آنان را به انجام ورزش و شنا تشویق کنند و به تفریح و سفر ببرند تا احساس تنهایی شان کاهش یابد.
ـ زنان در هر سنی، باید چنین بیندیشند که اکنون زندگی جدیدی را شروع کرده اند. هیچ گاه نباید به فکر سالهای جوانی از دست رفته ی دوران ازدواج گذشته ی خود باشند. باید به طور جدی شغلی برای خود بیابند. در ضمن به ورزش و مشغولیتهای مورد علاقه ی خود مانند شرکت در کلاسهای زبان، رایانه، آرایشگاه، گلدوزی و غیره اهتمام ورزند.
باید بدانند همیشه فرصت انتخاب و ازدواج بعدی را خواهند داشت. ولی این بار با چشم باز و در زمان مناسب اقدام کنند تا از این طریق خسارتهای گذشته جبران بشود. شاید پس از سالها زجر و درگیری، با یک ازدواج منطقی به آرامش برسند.
ـ مرتب تمرین پذیرش کنید، حتی پذیرش بدترین موقعیت ها، پذیرش ابزار قدرتمندی است که زندگی انسان را دگرگون میکند. عادت کنید با زندگی همان طور برخورد کنید که هست، بدون ایمان به این که زندگی همان گونه ای است که باید باشد، در غیر این صورت نمیتوانیم مردم، مکانها و وضعیتها را همان گونه که هستند بپذیریم. مقاومت در برابر حقیقت وجود خودتان و حقیقت رفتارهای سایرین، تنها شما را بیشتر به ظلمت و انکار میکشاند.
معمولاً پس از طلاق، به دلیل آن که فرد زندگی پر تلاطمی را پشت سر گذاشته و مسیر نسبتاً طولانی پر از درگیری، بحث، مجادله و گاه برخوردهای فیزیکی را تحمل کرده و پس از مشاوره به این نتیجه رسیده که جدایی تنها راه حل مشکل است، در ابتدا تنهایی را چندان احساس نمیکند. چون به هر صورت در ماهها و سالهای متمادی آرزو میکرده که کاش همسر به منزل نیاید یا کاش آن قدر دیر بیاید که او خواب باشد. یا معمولاً بیان میکند «زمانی که نیست احساس آرامش بیشتری میکنم.» بدین سبب دوری و جدایی از چنین زندگی پرتلاطمی که لحظه ای آرامش بر آن حکمفرما نبوده، حداقل برای مدتی، نعمت است.
تا مدتها پس از طلاق، نوعی گیجی و سردرگمی وجود دارد. عزت نفس کاهش مییابد. فرد تا مدتی در سوگ یک رابطه ی چندساله به سر میبرد. معمولاً پس از پایان این سوگواری، افراد به بازسازی خود میپردازند. به نوعی منطقی با این احساس ترس کنار میآیند. اعتماد به نفس پیدا میکنند و تواناییهای خود را کشف میکنند.
بعد از طلاق چگونه میتوان در معاشرتهای جدید مشکلات کمتری داشت؟
زنان مطلقه، گاه با تحقیر، طرد از طرف خانواده و همکاران و دوری از دوستان و آشنایان مواجه میشوند و اطرافیان با ملامتها و بحثها بر سر این که انتخاب او از اول درست نبوده است، بر مشکل او میافزایند.
اکثر زنان، پس از طلاق، چه با فرزند و چه بدون فرزند، به خانه ی پدری خود برمی گردند تا مجدداً با خانواده ی خود زندگی کنند. در خانوادههای آگاه معمولاً نوع مواجهه و چگونگی رفتار با این گونه زنان و فرزندان شان مناسب است و او را از حمایتهای روانی و مالی برخوردار میکنند. خانوادهها باید توجه کنند فرزندی که اکنون به محیط خانواده برگشته، قابل مقایسه با زمان قبل از ازدواج نیست.
زنانی که در منزل همسرشان خانه دار بوده اند، بهتر است به کاری خارج از منزل مشغول شوند و به فکر بازسازی زندگی خود باشند. مثلاً به کلاسهای متعددی از جمله زبان، رایانه و ورزش بروند یا به هنرهای خیاطی و آشپزی و… بپردازند و به نحوی ساعات خود را پُر کنند تا از هجوم فکرهای زندگی گذشته ی خود رها شوند.
زن مطلقه باید با این انگیزه که زندگی جدیدی را شروع کرده است، به بازسازی و استقلال مالی و معاشرت با دیگران بپردازد و به پذیرش خود در جامعه پس از طلاق کمک کند.
ولی مردان، پس از طلاق به علت مشغولیت فراوان، معمولاً آسیبپذیری کمتری دارند. گروهی از مردان که از فرزندان خود نگهداری میکنند، ضمن نگهداری از فرزندان و کمک رساندن به آنان، خود نیز سود عاطفی میبرند.
کسانی که متارکه میکنند، نه محکومند که همیشه منزوی باقی بمانند و نه محکوم به ازدواجهای مکرر بعدی هستند. در واقع ممکن است بسیاری از طلاق گرفتهها دوباره ازدوج کنند و زندگی خوبی هم داشته باشند.
طلاق گرفته ها، اگرچه در زندگی بعدی خود امکانات عدیده ای هم داشته باشند، اغلب گیج و سردرگُم اند ـ عزت نفس شان را از دست میدهند. به شدت بدبینند و احساس شکست و ناکامی میکنند. این افراد اگر با واکنشهای تیز و تند دوستان و فامیل روبه رو شوند، وضع پریشان تری پیدا خواهند کرد. بنابراین، لازم است با آنها همدردی و مدارا کنیم.
اگرچه طلاق نوعی از دست دادن است و تمام افراد طلاق گرفته مدت زمان مشخصی را در سوگ این زندگی مشترک و زمان از دست رفته خواهند بود، اما این سوگواری چندان طولانی نیست، و پس از مدتی عقاید و برداشتهای شخصی تغییر خواهد کرد.
چگونه میتوان بعد از طلاق بر احساسات غلبه کرد و بر مشکلات فائق آمد؟
قابل انکار نیست که در تمام مسائل زندگی سیستمهای هیجانی غالب هستند. هیچ کلام و هیچ حرکت و هیچ تفکری بدون احساس بیان نمیگردد.
همیشه، تمام عملکردهای ذهنی ما با احساس Emotion همراه است؛ ولی زمانی که غلبه ی احساس موجب عکس العملهای غیرمنطقی میشود، فرد تصمیمهای غلطی میگیرد. عکس العملهای احساسی ـ که اکثر بزرگان خانواده، مشاوران و دوستان در ضمن راهنماییها به آنها اشاره میکنند و فرد آنها را در نظر نمیگیرد، و فقط در مسیر احساس خود و برای انتقام گرفتن از همسرش و پایان دادن به زندگی مشترک شان حرکت میکند ـ باعث میشود تصمیمگیریهای فرد مشکل آفرین شود.
بدین جهت است که در هر طلاق عاطفی، همیشه گروهی از بزرگان خانواده و مشاوران دخالت میکنند تا بار احساسی آن را کاهش دهند و بر منطقی بودن آن بیفزایند. به نظر میرسد هرچه زوجین از درگیریها دور میشوند و برای مدت کوتاهی همدیگر را نمیبینند، آن احساس تا حدی کاهش مییابد و رویکرد ذهنی فرد در انزوا و دور از جنجال، به منطق نزدیکتر میشود.
آشتی پس از طلاق در چه صورت امکانپذیر است و آیا توصیه میشود؟
اگر در هنگام طلاق زمان کافی برای مشاوره وجود داشته باشد و راه حلهای مختلف بحث و بررسی شود، آشتی دوباره ابداً توصیه نمیشود. اما در مورد زوجهایی که عجولانه تصمیم به طلاق میگیرند و بلافاصله آن را عملی میکنند، پس از آن که تب و تاب اولیه فروکش کرد، امکان بازگشت وجود دارد.
همچنین در ازدواجهایی که ارتباط خوبی میان زن و شوهر وجود ندارد و نحوه ی مواجهه ی آنها با زندگی متفاوت است؛ مثلاً یکی احساس میکند که ازدواج خوبی دارد و دیگری از آن در رنج است، یعنی درگیری آنها یک طرفه است، گاهی امکان بازگشت وجود دارد. اما زمانی که طرفین هیچ گونه تمایلی برای زندگی مشترک نداشته باشند و هر دو برای پایان دادن به آن تصمیم گرفته باشند، آشتی دوباره توصیه نمیشود. چرا که این جدایی به طرفین فرصت دوباره ای میدهد تا زندگی جدید و خوبی را آغاز کنند.
آمارها نشان میدهند که به رغم تلاشهای زیاد برای پیوند دوباره ی ازدواج به خصوص به خاطر فرزندان، حتی با گرفتن تعهد یا قول و قرارهای کتبی در جمعهای خانوادگی، شخصیتها فقط برای مدت کوتاهی قابلیت انعطاف نشان دادن دارند، و مجدداً به سرچشمه ی اصلی درگیریها باز میگردند.
منبع: آذر، ماهیار؛ (۱۳۸۵) طلاق: علل، پیامدها و بچههای طلاق، تهران: نشر قطره، چاپ اول.