- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکى از موانع اصلاح و هدایت آدمى و یکى از عوامل بسیار مؤثّر در ضلالت و گمراهى نوع بشر، همنشینى و معاشرت با رفیق بد و افراد معصیت کار است. محیط زندگى و محیط کار انسان و نیز مجالسى که در آن حضور مى یابد، در رشد معنوى یا سقوط وى تأثیر به سزایى دارد. اگر محیط، مجالس و افراد تشکیل دهنده آنها از فضائل اخلاقى و انسانى برخوردار باشند، انسان را به سوى هدایت و رستگارى سوق مى دهند و ناگفته پیدا است که دوست بد، محیط عارى از اخلاق و مجالس ناباب تا چه اندازه مى تواند در تخریب شخصیّت انسان مؤثّر باشد. از این رو گفته مى شود: یکى از راه کارهاى رسیدن به حالت توبه و نیز دوام و استمرار این حالت معنوى و روحانى، معاشرت و همنشینى با افراد صالح و شایسته و اهل معرفت است.
وقتى انسان با افراد دیندار، متّقى و کسانى که به ظواهر شرع مقدّس تقیّد دارند، معاشرت و همنشینى داشته باشد و در مجالس مذهبى شرکت نماید، علاوه بر این که خودبه خود از عملکرد افراد پیرامون خویش سرمشق مى گیرد و از گناه دورى مى گزیند، از گذشته خویش نیز پشیمان خواهد شد و در مقایسه عملکرد قبلى خود با کردار و گفتار اهل تقوا، در مى یابد که چه گناهانى مرتکب شده است و از آن گناهان توبه مى کند. در مقابل، وقتى با افراد ناصالح و گناه کار همنشین باشد و در مجالس اشخاص معصیت کار رفت و آمد داشته باشد، خود را نسبت به آنان شایسته مى بیند و در مقایسه با دوستان خود، عملکرد خویش را بسیار مثبت ارزیابى مى کند، از این رو، مى پندارد که گناهى در زندگى مرتکب نشده است و احساس نمى کند نیاز به توبه و بازگشت به سوى خداوند تبارک و تعالى دارد و توبه نمى کند و همواره به توجیه گناهان مى پردازد این توجیه، ساخته و پرداخته مکر شیطان و سرآغاز گمراهى بزرگ ترى است. چنین کسى موفّق به توبه نمى شود و به سعادت و رستگارى دست نخواهد یافت.
انتخاب همنشین در فرهنگ قرآن و عترت از اهمیّت ویژه اى برخوردار است. آیات نورانى قرآن کریم و روایات شریف اهل بیت (ع) در موارد متعددى بر انتخاب همنشین و همراه صالح و شایسته و مجالست و مؤانست با اهل تقوا تأکید کرده اند و آدمى را از همنشینى با افرادى که با قرآن و عترت و اخلاق و فضایل انسانى سر و کار ندارند، بر حذر داشته اند.
از قرآن کریم این چنین استفاده مى شود که گروهى از انسان ها در قیامت، به اندازه اى ناراحت و پشیمان هستند که پشت دست خود را مى گزند و حسرت مى خورند و مى گویند: اى کاش ما رفیقانى انتخاب کرده بودیم که در مسیر قرآن و عترت گام بر مى داشتند. اى کاش با جلسات مذهبى و با مسجد و علماى عامل دین انس مى گرفتیم و به مجالس گناه راه نمى یافتیم. اى کاش دوست بد و گناه کار انتخاب نمى کردیم و اى کاش با کسانى که تابع شیطان هستند، رفت و آمد نکرده و تابع آنان و شیطان نمى شدیم:
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا، یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا، لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا»[۱]؛ و روزى که ستمگر پشت دست هاى خود را به دندان مى گزد، مى گوید: اى کاش همراه پیامبر راهى را پیش مى گرفتم، اى واى بر من، کاش فلانى را دوست نمى گرفتم، حقّا که مرا از یاد خدا پس از آنکه به من رسیده بود منحرف نمود، و همواره شیطان نسبت به انسان خوارکننده بوده و هست.
به راستى این آیات را نمى توان نادیده گرفت و از صراحت قرآن کریم در خصوص این که انتخاب دوست بد موجب گمراهى انسان مى شود و او را در قیامت خوار و سرافکنده مى نماید، نمى توان گذشت.
افزون بر این، پیامبر اکرم (ص) که رحمه للعالمین هستند و در دنیا و آخرت از هیچ تلاشى براى هدایت انسان ها فروگذار نمى کنند و در سراى آخرت در محضر پروردگار متعال شفیع بندگان مى شوند تا مورد رحمت و مغفرت الهى واقع شوند، در محضر خداوند متعال چنین انسانى را مؤاخذه مى فرمایند و نزد خداوند از او شکایت کرده و مى گویند: خداوندا این قوم، قرآن را به کنارى نهاده بودند و به آن عمل نمى کردند:
«وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً[۲]؛و پیامبر گفت: «پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند».
خداوند متعال در آیه بعد، از چنین بندگانى، به عنوان دشمنان پیامبران خویش یاد مى کند و مى فرماید:
«وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفى بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصِیراً[۳]؛و این گونه ما براى هر پیامبرى دشمنانى از گناهکاران قرار دادیم و همین کافى است که پروردگارت هدایت کننده و یاور توست.»
واى به حال کسانى که در روز قیامت شفیع آنان دشمن آنان باشد. یعنى پیامبر گرامى (ص) که در قیامت از همه شفاعت مى کنند، از چنین افرادى شکایت مى کنند و از آنان بازخواست مى نمایند.
کسى که قرآن و دستورات انسان ساز آن کتاب نورانى را به کنارى نهاده و از سیره اهل بیت (ع) نیز تبعیّت نکند، روز قیامت باید پشت دست خود را بگزد و جزع و فزع نموده و مرتّب بگوید: اى کاش این چنین عمل نمى کردم. ولى افسوس که گفتن «اى کاش»، در آن موقعیّت سودى به حال و روز وى نمى بخشد و هیچ یارى کننده اى نخواهد داشت.
متابعت از شیطان درون «هواى نفس» و از شیطان برون «وسوسه هاى ابلیس و افراد ناباب»، آدمى را این چنین بدبخت و شقاوتمند مى کند. مخصوصاً اگر آن متابعت به طور عادت صورت پذیرد و براى آدمى، به شکل ملکه درآید که قرآن شریف آن را «شرک عملى» مى داند؛ چنان که مى فرماید:
«أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ [۴]؛ آیا دیدى کسى را که هواى نفس خویش را به عنوان خداى خود گرفته است؟»
یا در آیه ى دیگرى مى فرماید:
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ [۵] ؛ اى فرزندان آدم آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید؟
امام سجاد (ع) در دعایى که به ابو حمزه ثمالى تعلیم فرمودند، به اهمیّت این مطلب اشاره مى فرمایند و شرکت در مجالس غافلین و بطّالین را موجب دورى بنده از خداوند و مانع پذیرش توبه بر مى شمرند.
در بخشى از این دعاى شریف، با جمل:«اللَّهُمَّ تُبْ عَلَیَّ حَتَّی لَا أَعْصِیَک ؛ اى پروردگار من به من حال توبه اى عطا کن که دیگر هرگز معصیت نکنم»، از پروردگار خویش درخواست توبه مى کنیم. سپس خطاب به پروردگار خویش مى گوییم: «خدایا نمى دانم چه مى شود که هرگاه عزم کردم تو را عبادت و اطاعت کنم و هرچه با خود عهد کرده و گفتم که از این پس سیرتم را نیکو مى کنم و به مجالس اهل توبه و به مقام توّابین نزدیک مى شوم، حادثه و بلیّه اى پیش آمد که به عهد خود ثابت قدم نماندم و آن حادثه میان من و خدمت تو حایل گردید.»
امام سجاد (ع) در ادامه این جملات، دلایل دورى بنده از خداوند تبارک و تعالى را بیان مى فرمایند و در واقع به ذکر موانع توبه مى پردازند. از جمله به مهمترین عوامل سلب توفیق توبه از انسان اشاره مى کنند و مى فرمایند: «لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلَفُ مَجَالِسَ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِى[۶]؛ شاید مرا در مجالس علما نیافتى و به خوارى و خذلانم انداختى، یا شاید مرا در میان غافلین یافتى و بدین جرم، مرا از رحمت خود ناامید ساختى، یا شاید دیدى با مجالس اهل باطل انس و الفت گرفته ام و مرا میان آنان واگذاشتى …»
در حقیقت، امام چهارم، همنشیتى با رفیق بد و انس با مجالس گناهکاران را مانع توبه و معاشرت با رفیق خوب، دین دار و با اخلاق و الفت با مجالس دینى را راهکارى براى رسیدن به حالت توبه مى دانند.
از مرحوم آیت الله بهارى (رحمهالله)[۷] نقل شده است که: اگر انسان نیمى از عمر خود، یا حتّى دو ثلث عمر خود را صرف کند تا براى باقیمانده عمر یک همراه و یک رفیق مناسب پیدا کند، جا دارد.
جوانان باید توجّه داشته باشند که اگر دوست نامناسب و رفیق ناباب، دچار کسى شود، علاوه بر این که عمر گران بهاى او را از بین مى برد و موجب اتلاف اوقات ارزشمند دوران جوانى مى شود، دین او را به مرور زمان مى گیرد و آبروى او را نیز خواهد ریخت.
رفیق و همراه انسان که ساعاتى از شبانه روز را با او سپرى مى نماید، در شخصیّت او و تکوین هویت او بسیار اثرگذار است و مى تواند هویت وى را تغییر دهد. اگر متخلّق به اخلاق الهى باشد و از گناه اجتناب ورزد، در مهذّب شدن رفیق خود مؤثّر است و اگر گناه کار باشد و بویى از اخلاق و فضایل انسانى نبرده باشد، رفیق و همنشین خود را به همان مسیر باطل که طى مى کند، رهنمون خواهد شد. به قول سعدى:
گلى خوشبوى در حمّام روزى
رسید از دست محبوبى به دستم
به او گفتم که مشکى یا عبیرى
که از بوى دلاویز تو مستم
بگفتا: من گِلى ناچیز بودم
و لیکن مدتى با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
همنشین شایسته و رفیق صالح، نظیر همنشینى گِل و شبیه شدن آن به گُل است. یعنى انسان را به کمال مى رساند و رفیق نامناسب و ناباب، آدمى را از مسیر هدایت و کمال خارج مى سازد.
جوانان و نوجوانان باید بسیار مراقب باشند با چه کسى نشست و برخاست مى کنند، با چه کسى رفت و آمد مى کنند. چنان که پدران و مادران نیز باید مراقب رفقا و همکلاسى هاى فرزندان خود باشند. حتّى باید مراقبت کنند معلّم یا استاد فرزند آنان چه نوع منش و رفتارى دارد؛ زیرا به تجربه اثبات شده است حتّى قیافه ظاهرى و نوع پوشش معلّم و رفیقى که انسان به او علاقه دارد، در وى اثر مى گذارد. بسیارى اوقات دیده شده است که یک دختر عفیف و نجیب پس از مدّتى رفت و آمد با دوستان لاابالى در حجاب یا مشاهده یک معلّم بدحجاب، ابتدا چادر خود را از دست داده و پس از مدّت کمى، بدحجاب و لاابالى شده است و این خسارت بزرگى براى خود آن دختر، خانواده و اجتماع به شمار مى رود. عکس آن نیز بسیار رخ داده است، یعنى جوانى که از تربیت دینى مناسبى برخوردار نیست، اگر مدّتى با رفقاى دین دار و اهل تقوا معاشرت داشته باشد یا معلّم او جاذبه دینى داشته باشد، اهل نماز، روزه، حجاب و سایر تقیّدات دینى و مذهبى مى شود.
از این رو به پدر و مادرها توصیه مى شود مراقب رفقا و دوستان فرزندان خود باشند. اگر دختر یا پسر آنان با کسى نشست و برخاست کند که باکى از غیبت و تهمت و دروغ نداشته باشد، زمانى نمى گذرد که قبح این گناهان در نظر فرزند کاسته مى شود و خودش نیز دچار گناهان زبانى مى شود. و بالأخره همنشین انسان پس از مدّتى، شخصیّت او را تغییر مى دهد. اگر بى دین و گناه کار باشد، دین رفیق خود را متزلزل مى کند و او را به گناه وادار مى نماید و اگر صالح و دیندار باشد، رفیق خود را به مسیر هدایت مى برد و او را به معنویّات نزدیک مى نماید. مولوى در مثنوى مى گوید:
تا توانى مى گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها همى بر جان زند
یاربد بر جان و بر ایمان زند
این نکته مهم در انتخاب همسر نیز مصداق دارد؛ زن و شوهر در کردار، گفتار و میزان دیندارى یکدیگر تأثیر به سزایى دارند. مرد یا زن بى دین، به راحتى دین همسر خود را متزلزل مى کند. همسرى که رذایل اخلاقى بر او احاطه دارد و از فضایل اخلاقى و انسانى بهره اى نبرده است، بر اخلاق همسر خویش اثر سوء مى گذارد و از او یک انسان رذل مى سازد. بنابراین جوانان عزیز باید هنگام ازدواج بسیار دقّت کنند و بنا بر فرمایش پیامبر اکرم (ص) با کسى ازدواج کنند که از دین و اخلاق برخوردار باشد و به غیر از دین و اخلاق، به گِرد ملاک و معیارهاى دیگر نگردند:
«إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیر[۸] ؛ هر گاه کسى که از اخلاق و دین او راضى هستید نزد شما آمد، به او همسر دهید. اگر چنین نکنید روى زمین فتنه و فساد بزرگى به وقوع خواهد پیوست.»[۹]
پی نوشت:
[۱] . فرقان/ ۲۹- ۲۷
[۲] . فرقان/ ۳۰
[۳] . فرقان/ ۳۱
[۴] . فرقان/ ۴۳
[۵] . یس/ ۶۰
[۶] . إقبالالأعمال، ص ۷۱
[۷] . آیت الله بهارى( رحمهالله)( ۱۳۲۵- ۱۲۶۵ ه. ق)، از شاگردان مرحوم آیت الله العظمى ملّا حسینقلى همدانى( رحمهالله) و از اساتید مبرّز عرفان و سیر و سلوک.
[۸] . الکافى، ج ۵، ص ۳۴۷
[۹]. برگرفته از : مظاهرى، حسین، سیر و سلوک(توبه)، ص۱۱۲-۱۱۹، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهراء (علیها السلام) – ایران – اصفهان، چاپ: ۱، ۱۳۹۰ ه.ش.