- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از مطالبی که در عرفان و معنویت بسیار مهم است، حضور سالک در محضر خدا است و اگر سالک بتواند محضر خدا را حس کند، می تواند راه سلوک و تهذیب نفس را به سلامتی بپیماید و از معاصی خداوند اجتناب نموده و به گونه ای رفتار کند که مورد رضای خداوند است.
پیوستگی روح مومن به خدا
زمانی که سالک الى اللّه خود را حاضر در محضر خدا و حق جل و علا دید، بلکه باطن و ظاهر و سر و علن خود را عین حضور یافت، اتصال به خدا برای او او حاصل می گردد. چنانکه از کافى و توحید روایت شده که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: «انّ روح المؤمن لاشدّ اتّصالا بروح اللّه من اتّصال شعاع الشّمس بها؛ همانا پیوند روح مومن به روح خدا استوارتر از پیوستگى پرتو آفتاب به آن است».[۱]
بلکه به برهان قوى متین در علوم عالیه پیوسته است که جمیع دایره وجود از اعلى مراتب غیب تا ادنى منازل شهود عین تعلق و ربط و محض تدلى و فقر است به قیوم مطلق جلت عظمته. و شاید این حدیث اشاره به معنای این آیه مبارکه داشته باشد که می فرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛ اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بىنیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است ».[۲]
چه اگر موجودى از موجودات در حالى از حالات و آنى از آنات و حیثیتى از حیثیات تعلق به عز قدس ربوبى نداشته باشد از بقعه امکان ذاتى و فقر خارج و در حریم وجوب ذاتى و غنا داخل گردد.
از این احادیث و آیات به دست می آید که انسان وقتی خود را در محضر خدا حس کرد به خدا متصل شده و خود را محتاج به غنای مطلق خدای متعال دانسته و طبیعتا هیچ نوع عملی از او سر نمی زند که دلیل بر استکبار او در برابر خداوند باشد.
حفظ ادب حضور در محضر خدا
سالک چون خود را به جمیع شئون عین حضور دید، ستر جمیع عورات ظاهری و باطنی کند براى حفظ محضر و ادب حضور در محضر ربوبیت. وقتی که سالک به مقتضاى حدیث «پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَکَ وَ تَعَالَى) لَا یَنْظُرُ إِلَى صُوَرِکُمْ وَ لَا إِلَى أَمْوَالِکُمْ وَ لَکِنْ یَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ[۳]؛ ای اباذر خداى تعالى نظر به صورت ها و اموال شما نمی کند شما، بلکه نظر به قلب ها و اعمال شما می کند. »، دریافت که کشف عورات باطنی در محضر حق قباحت و فضاحتش بیشتر از کشف عورات ظاهری است، در پوشاندن عورات باطنی خود بیشتر می کوشد از خدای متعال شرم می کند که در قلبش نیان بدی داشته و مرتکب اعمال ناپسند شود.
چگونگی حفظ حضور در محضر خدا
باید دانست که هریک از اهل ایمان و سلوک و عرفان و ولایت به طورى حفظ حضور در محضر خدا کند که خاص به خود آن هاست.
چنانکه مومنین و متقین حفظ حضور در محضر خدا را به ترک نواهى و انجام اوامر می دانند؛ و مجذوبین به ترک، توجه به غیر و انقطاع تام کامل می دانند؛ و اولیا و کمل به سلب غیریت و نفى انانیت دانند. و بالجمله، یکى از مقامات شامخه اهل معرفت و اصحاب قلوب، مشاهده حضور حق و حفظ حضرت است، چنانچه با مشاهده کیفیت علم فعلى حق و فناى اشیا در ذات حق و حضور موجودات در پیشگاه مقدس و فهم اینکه دار تحقق محضر خدا است، حفظ محضر نمایند به هر مقام که هست. و این نیز از فطریات است.
رسول اکرم (صلى اللّه علیه و آله) در وصیتى به حضرت امیر المؤمین (علیه السلام) به این مقام اشاره فرموده است: «یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ فِی نَفْسِکَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّی اللَّهُمَّ أَعِنْهُ … وَ الثَّالِثَهُ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ کَأَنَّکَ تَرَاه؛ ای علی من تو را در باره نفست به چند چیز سفارش می کنم پس آن ها را حفظ کن. خدایا (در حفظ آن) یاریش کن … سوم: ترس از خداى عز و جل بدانسان که گویا او را می بینى«[۴]. در این حدیث سومین چیزی که از سوی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی (علیه السلام) توصیه شده است ترس از خدا است به گونه ای که او خدا را می بیند و خود را در محضر ربوبیت احساس می کند.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «یَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک… وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَهِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیْک؛ اى اسحاق! بترس از خداوند مثل آنکه او را می بینى، و اگر تو او را نمی بینى، او تو را می ییند… و اگر بدانى او ترا میبیند و سپس نافرمانى او آشکار کنى، او را پست ترین بینندگان خود دانسته ای»[۵]
یک انسان قباحت های ظاهری و باطنی خود را از انسان های دیگر می پوشاند و سعی می کند کسی قباحت های او را نه بیند؛ اگر واقعا در محضر خدا خود را می بیند، باید از آشکار نمودن قباحت باطنی خود اجتناب کند و خود را پیش خدا مفتضح نکند.
عالم محضر خدا است
که اگر کسى کیفیت تجلى حق را در ملک و ملکوت و ظهور ذات مقدس را در آسمان ها و زمین ها به مشاهده حضوری، یا مکاشفه قلبی، یا به ایمان حقیقى، بفهمد و نسبت حق به خلق و خلق به حق را آن چنانکه هست بداند، و کیفیت ظهور مشیت الهی را در تعینات و فناى آن ها را در آن، همان گونه که هست، ادراک کند، خواهد دانست که حق تعالى در تمام مکان ها و حیزها حضور دارد و او را مشاهده کند به علم حضورى در جمیع موجودات.
برهان عقلى هم قائم است به اینکه خداى تبارک و تعالى همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفتهاند. قرآن هم فرموده است:«وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۶] هر جا هستید او با شما است.[۷]
آثار حضور در محضر خدا
وقتی یک سالک و عابد خود را در محضر خدا حس کند مواظب خود می گردد و همیشه به یاد خدا بوده و افعال و رفتارش مطابق خواسته خداوند می گردد و انگهی خداوند هم نسبت به او لطف نموده و یاری اش می کند.
امام صادق (علیه السلام) از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است که فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا…
خداى عز و جل فرماید: هر که به دوستى از من اهانت کند به تحقیق براى جنگ با من کمین کرده است، و هیچ بنده به چیزى به من تقرب نجوید که نزد من محبوب تر از آنچه بر او واجب کرده ام باشد، و همانا او به وسیله نماز نافله به من نزدیک شود تا آنجا که من او را دوست بدارم، و هنگامى که او را دوست بدارم گوش او شوم همان گوشى که با آن می شنود و چشم او گردم همان چشمى که با آن ببیند، و زبانش شوم همان زبانى که با آن سخن گوید، و دست او گردم، همان دستى که با آن بگیرد، اگر مرا بخواند اجابتش کنم، و اگر از من خواهشى کند به او بدهم، و من در کارى که انجام دهم هیچ گاه تردید نداشته ام مانند تردیدى که در مرگ مؤمن دارم، (زیرا) او مرگ را خوش ندارد، و من ناخوش کردن او را».[۸]
پس، حق را حاضر در تمام مراتب وجود ببیند به حسب مقام خود، علماً یا ایماناً یا عیناً و شهوداً. و البته در این رتبه، سالک به هر مرتبه که هست حضور حق را حفظ کند و از مخالفت آن ذات مقدس خوددارى نماید؛ زیرا که حفظ حضور در محضر خدا از فطرتهایى است که خلق بر آن مفطورند، و هرچه انسانى بی حیا باشد غیبت و حضورش باهم فرق دارد؛ خصوصا که حضور منعم عظیم کامل باشد که در فطرت حفظ حضور هریک مستقلا ثبت است.[۹]
نتیجه گیری
از مطالبی که بیان گردید روشن می شود که مسئله عرفان و معنویت با اعتقاد به خدای متعال معنا و مفهوم پیدا می کند؛ از این رو اگر کسی به خدای متعال اعتقادی نداشته باشد، ادعای داشتن معنویت از او قابل پذیرش نیست. به همین دلیل عارف بالله و سالک الی الله در صورتی می تواند پله های معنویت و عرفان را بپیماید که خود را در محضر خدا حس کند و بداند که خداوند او را در هر مکانی می بیند.
پی نوشت ها
[۱] . کافى، ج ۲، ص ۱۶۶.
[۲] . سوره فاطر، آیه ۱۵.
[۳] . الأمالی، ص۵۳۶.
[۴] . الکافی، ج۸، ص۷۹.
[۵] . الکافی، ج۲، ص۶۸.
[۶] . سوره حدید، آیه ۴.
[۷] . صحیفه امام، ج۱۱، ص ۳۸۳.
[۸] . کافی، ج۲، ص۳۵۲.
[۹] . آداب الصلاه، ص ۹۴ -۹۸.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. خمینى، روح الله، آداب الصلاه، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) ، چ۷، ۱۳۷۸ش.
۳. خمینى، روح الله،صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س)، چاپ: ۵، ۱۳۸۹ ش.
۴. طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم، دار الثقافه، چ۱، ۱۴۱۴ق.
۵. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ۴، ۱۴۰۷ق.