- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ناگفته پیداست که تواضع و فروتنى نقطه مقابل تکبّر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى کامل این دو از یکدیگر مشکل یا غیر ممکن است و لذا هم در آیات و روایات اسلامى و هم در کلمات بزرگان اخلاق این دو به یکدیگر آمیخته شده است، نکوهش از یکى ملازم تمجید و ستایش از دیگرى است و ستایش از یکى همراه با نکوهش از دیگرى مى باشد، درست مثل اینکه بحثهاى مربوط به ستایش و تمجید از علم جداى از نکوهش از جهل نیست و نکوهش از جهل همراه ستایش علم است.
با این حال مفهوم این سخن آن نیست که ما بحثهاى مربوط به تواضع را نادیده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تکبّر و استکبار گفتیم بسنده کنیم. بخصوص اینکه نسبت بین تکبّر و تواضع به اصطلاح نسبت میان ضدّین است نه وجود و عدم. هم تکبّر یک صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل یکدیگر قرار دارند، نه از قبیل وجود و عدم که سخن از یکى الزاماً همراه با نفى دیگرى باشد.
در روایات اسلامى نیز به این معنى اشاره شده است از جمله از على علیه السلام مى خوانیم:
«ضَادُّوا الْکِبْرَ بِالتَّواضُعِ؛ به وسیله تواضع با تکبّر که ضدّ آن است مقابله کنید».[۱]
با این اشاره به قرآن باز مى گردیم و آیات مربوط به مسئله تواضع را گلچین کرده، مورد بررسى قرار مى دهیم (هر چند آیاتى که به کنایه یا به ملازمه به آن اشاره مى کند بیش از اینها است).
۱- یَا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ اعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ … (سوره مائده، آیه ۵۴)
۲- وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً وَ اذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً (سوره فرقان، آیه ۶۳)
۳- وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (سوره شعراء، آیه ۲۱۵)
ترجمه
۱- اى کسانى که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد (به خدا زیانى نمى رساند؛) خداوند به زودى جمعیّتى را مى آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع، در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.
۲- بندگان (خاصّ خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى تکبّر بر زمین راه مى روند؛ و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى گویند (و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند).
۳- (اى پیامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مى کنند بگستر (و نسبت به آنها تواضع و مهربانى کن).
تفسیر و جمع بندى
در نخستین آیه مورد بحث سخن از گروهى از مؤمنان به میان آمده که مشمول فضل
و عنایات الهى هستند هم خدا را دوست مى دارند و هم محبوب پروردگارند.
یکى از اوصاف بارز آنها این است که در برابر مؤمنان متواضعند: (اذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ) و در برابر کافران نیرومند و قوى هستند (اعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ).
«اذِلَّهٍ» جمع «ذلول» و «ذلیل» از مادّه «ذُلّ» (بر وزن حُرّ) در اصل به معنى نرمى و ملایمت و تسلیم است در حالى که «اعِزَّه» جمع «عزیز» از مادّه «عزه» به معنى شدّت است، حیوانات رام را «ذلول» مى گویند چون ملایم و تسلیمند و «تذلیل» در آیه ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا اشاره به سهولت چیدن میوه هاى بهشتى است.
گاه ذلّت در مواردى به کار مى رود که معنى منفى دارد و آن در جایى است که از سوى غیر به انسان تحمیل مى شود وگرنه در مادّه این لغت مفهوم منفى ذاتاً وجود ندارد (دقّت کنید).
به هر حال آیه فوق دلیل روشنى بر اهمّیّت تواضع و عظمت مقام متواضعین است، تواضعى که از درون جان انسان برخیزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بنده اى از بندگان خدا باشد.
در دومین آیه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاصّ خداست که در طىّ آیات سوره فرقان از آیه ۶۳ تا آیه ۷۴ دوازده فضیلت بزرگ براى آنها ذکر شده است و جالب اینکه نخستین آنها همان صفت تواضع است، این نشان مى دهد همان گونه که «تکبّر» خطرناک ترین رذایل است، تواضع مهمترین یا از مهمترین فضائل مى باشد، مى فرماید:
«بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و بى تکبّر بر زمین راه مى روند» (وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً).
«هون» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اینجا به خاطر تأکید است، یعنى آنها چنان آرام و متواضعند که گویى عین تواضع شده اند و به همین دلیل در ادامه آیه مى فرماید: «وَ اذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً؛ و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى گویند (و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند)».
و در آیه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاک خداست مى فرماید:
«وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیَاماً؛ آنها کسانى هستند که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مى کنند (و به بندگى و عبادت مى پردازند)».
«راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: «هون» دو معنى دارد یکى از آنها خضوع و نرمشى است که از درون جان انسان بجوشد که این شایسته ستایش است (سپس به آیه مورد بحث اشاره مى کند) و در حدیث نبوى آمده است الْمُؤْمِنُ هَیِّنٌ لَیِّنٌ.[۲] دوم خضوع و تذلّلى است که از سوى دیگرى بر انسان تحمیل شود و او را خوار کند.
ناگفته پیداست که منظور از الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً این نیست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلکه منظور نفى هرگونه کبر و خودخواهى است که در تمام اعمال انسان و حتّى در کیفیّت راه رفتن که ساده ترین کار است آشکار مى شود، زیرا ملکات اخلاقى همیشه خود را در لابه لاى گفتار و حرکات انسان نشان مى دهند تا آنجا که در بسیارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مى توان به بسیارى از صفات اخلاقى او راه برد.
آرى عِبَادُ الرَّحْمنِ (بندگان خاص خدا) نخستین نشانشان همان تواضع است، تواضعى که در تمام ذرّات وجودشان نفوذ کرده و حتّى در راه رفتن آنها آشکار است و اگر مى بینیم خداوند در آیه ۳۷ سوره اسراء به پیامبرش دستور مى دهد «وَ لَاتَمْشِ فِى الْارْضِ مَرَحاً؛ روى زمین با تکبّر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نیست بلکه هدف، تواضع در همه کار است که نشانه بندگى و عبودیّت خداست.
در سوّمین آیه روى سخن رابه پیامبر صلى الله علیه و آله کرده، مى فرماید: «بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مى کنند پایین بیاور و (تواضع و محبّت کن)؛ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»
«خَفْض» بر وزن «خشم» در اصل به معنى پایین آوردن است و «جناح» به معنى بال مى باشد. بنابراین «وَ اخَفْض جَناح» کنایه از تواضع آمیخته با محبّت است، همان گونه که پرندگان هرگاه مى خواهند به جوجه هاى خود اظهار محبّت کنند بال و پر خود مى گسترانند و آنها را زیر بال و پر مى گیرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتّت و پراکندگى حفظ شوند، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز مأمور بود بدین گونه مؤمنان را زیر بال و پر خود بگیرد!
این تعبیر بسیار ظریف و پر معنى نکات مختلفى را در عبارت کوتاهى جمع کرده است.
جایى که پیامبر مأمور به تواضع آمیخته با محبّت در برابر مؤمنان باشد تکلیف افراد امّت روشن است چرا که پیغمبر سرمشق و الگو و «اسوه» براى همه امّت است.
شبیه همین تعبیر در آیه ۸۸ سوره حجر نیز آمده است آنجا که مى فرماید: وَاخْفِضْ جَنَاحکَ لِلْمُؤْمِنِینَ که باز مخاطب در آن شخص پیامبر است و مأمور مى شود براى مؤمنان «خفض جناح» و تواضع آمیخته با محبّت داشته باشد.
شبیه این تعبیر با اندک تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا که مى فرماید: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ؛ بالهاى خود را در برابر آن دو (پدر و مادر) از محبّت و لطف فرود آر (و تواضعى آمیخته با احترام و محبّت در برابر آنان داشته باش)».
از مجموع آنچه در آیات فوق آمده به خوبى استفاده مى شود که قرآن مجید نه تنها تکبّر و استکبار را مورد مذمّت قرار داده، بلکه نقطه مقابل آن یعنى تواضع و فروتنى را با تعبیرات گوناگون مورد تمجید قرار داده است.
تواضع و فروتنى در روایات اسلامى
در منابع شیعه و اهل سنّت احادیث فراوانى در مورد تواضع به چشم مى خورد که بعضى درباره اهمیّت تواضع است و بعضى درباره علامت و آثار متواضعان و یا ثمره تواضع و حد و آداب آن مى باشد.
در اهمیّت تواضع تعبیرات بسیار جالبى در روایات آمده:
۱- در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خوانیم: روزى فرمود: «مَا لِى لَاارى عَلَیْکُمْ حَلَاوَهَ الْعِبَادَهِ؟! قَالُوا وَ مَا حَلَاوَهُ الْعِبَادَهِ؟ قَالَ التَّوَاضُعُ!؛ چه مى شود که شیرینى عبادت را در شما نمى بینم؟ عرض کردند: شیرینى عبادت چیست؟ فرمود: تواضع است!»[۳]
ناگفته پیداست حقیقت عبادت نهایت خضوع در برابر پروردگار است. کسى که شیرینى خضوع و تواضع در برابر خدا را دریابد در برابر خلق خدا نیز متواضع است.
۲- در حدیث دیگرى از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است: «عَلَیْکَ بِالتَّوَاضُعِ فَانَّهُ مِنْ اعْظَمِ الْعِبَادَهِ؛ بر تو باد تواضع که از برترین عبادات است».[۴]
۳- از امام حسن عسکرى علیه السلام نقل شده است که فرمود: «التَّوَاضُعُ نِعْمَهٌ لَایُحْسَدُ عَلَیْهَا؛ تواضع نعمتى است که سبب حسادت دیگران نمى شود».[۵]
معمولًا هر نعمتى نصیب انسان مى شود مزاحمت هاى حسودان افزوده مى گردد و گاه این حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى کند که زندگى بر صاحب نعمت مشکل مى شود، ولى تواضع از این قاعده کلّى مستثنى است، نعمتى است که حسادت حسودان را برنمى انگیزد.
این بحث دامنه دار را با حدیث دیگرى از نبىّ اکرم صلى الله علیه و آله پایان مى دهیم:
۴- «یُبَاهِى اللَّهُ تَعَالَى الْمَلَائِکَهَ بِخَمْسَهٍ: بِالُمجَاهِدِینَ، وَالْفُقَرَاء، وَالَّذِینَ یَتَوَاضَعُونَ لِلَّهِ تَعَالَى، وَالْغَنِىِّ الَّذِى یُعْطِى الْفُقَرَاءَ وَ لَایَمُنُّ عَلَیْهِمْ، و رَجُلٍ یَبْکِى فِى الْخَلْوَهِ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مى کند: مجاهدان (راه خدا)،
فقرا (و نیازمندانى که دین خود را به دنیا نمى فروشند) و آنها که به خاطر خدا تواضع مى کنند و ثروتمندانى که بى منّت به مستمندان کمک مى نمایند و کسى که در خلوت از خوف خدا گریه مى کند!».[۶]
در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نیز روایات فراوانى از معصومین به ما رسیده است که چند حدیث پر معنى را در ذیل مى آوریم:
در حدیثى از امام امیر المؤمنین مى خوانیم: «ثَمَرَهُ التَّوَاضُعِ الَمحَبَّهُ وَ ثَمَرَهُ الْکِبْرِ الْمَسَبَّهُ!؛ میوه درخت تواضع محبّت است و میوه (شوم) تکبّر دشنام و ناسزاگویى مردم است!»[۷]
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «بِخَفْضِ الْجَنَاحِ تَنْتَظِمُ الْامُورَ!؛ با تواضع و محبّت کارها نظم و سامان مى یابد!».[۸]
روشن است که نظم جامعه جز در سایه همکارى و همدلى حاصل نمى شود و همکارى و همدلى مردم در صورتى ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنها تحمیل کند و یا فخرفروشى کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید، همیشه مدیرانى موفّق هستند که در عین قاطعیّت متواضع و پر محبّت باشند.
در حدیث دیگرى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خوانیم: «التَّوَاضُعُ لَایَزِیدُ الْعَبْدَ الّا رَفْعَهً فَتَوَاضَعُوا یَرْفَعْکُمُ اللَّهُ!؛ تواضع جز بزرگى بر انسان نمى افزاید پس تواضع کنید تا خداوند شما را بلند مقام سازد!».[۹]
گاه چنین تصوّر مى شود که تواضع انسان را کوچک مى کند در حالى که این یک برداشت سطحى و نادرست است، همواره مى بینیم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصیّت هستند و تواضع بر منزلت آنها مى افزاید.
از احادیث اسلامى استفاده مى شود که تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است: «التَّوَاضُعُ اصْلُ کُلِّ خَیْرٍ نَفِیسٍ وَ مَرْتَبَهٌ رَفِیعَهٌ … وَ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ … وَ لَیْسَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهٌ یَقْبَلُهَا وَ یَرْضَیها الّا وَ بَابُهَا التَّوَاضُعُ، وَ لَایَعْرِفُ مَا فِى مَعْنَى حَقِیقَهِ التَّوَاضُعِ الَّا الْمُقَرَّبُونَ الْمُسْتَقِلِّینَ بِوَحْدَانِیَّتِهِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْارْضِ هَوْناً وَ اذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً …؛ تواضع ریشه هر کار نیک و با ارزش است و مقام والایى است … و هر کس براى خدا تواضع کند خداوند او را بر بسیارى از بندگانش شرافت مى بخشد … و هیچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اینکه باب آن تواضع است و حقیقت تواضع را جز مقرّبانى که مستقل در وحدانیّت خداوندند درک نمى کنند، خداوند عزّ و جلّ مى فرماید: بندگان خداوند رحمان کسانى هستند که در زمین با تواضع راه مى روند و هنگامى که جاهلان آنها را (با سخنان نامناسب) خطاب کنند، به آنها سلام مى گویند (و با بى اعتنایى مى گذرند)».[۱۰]
این سخن را با حدیثى که از حضرت مسیح علیه السلام نقل شده است پایان مى دهیم. فرمود:
«بِالتَّوَاضُعِ تَعْمُرُ الْحِکْمَهَ لَابِالتَّکَبُّرِ، کَذَلِکَ فِى السَّهْلِ یَنْبُتُ الزَّرْعَ لَافِى الْجَبَلِ!؛ به وسیله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد مى شود نه با تکبّر، همان گونه که زراعت در زمین نرم و هموار مى روید نه بر روى کوه!».[۱۱]
کوتاه سخن اینکه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مى گذارد (چرا که افراد متکبّر به خاطر تکبّرشان از رسیدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى (چرا که افراد متواضع از محبوبیّت فوق العاده اى در اجتماع بهره مى گیرند و همه مردم براى آنها احترام خاصّى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثّر است چرا که روح عبادت، تواضع و کلید قبولى آن فروتنى است.
در مورد نشانه هاى تواضع نیز روایات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حدیثى از امام على بن ابى طالب علیه السلام مى خوانیم: «ثَلَاثٌ هُنَّ رَأْسُ التَّوَاضُعِ: انْ یَبْدَءَ بِالسَّلَامِ مَنْ لَقِیَهُ، وَ یَرْضَى بِالدُّونِ مِنْ شَرَفِ الَمجْلِسِ، وَ یَکْرَهُ الرِّیَا وَ السُّمْعَهَ؛ سه چیز
است که سرآغاز تواضع است: نخست اینکه انسان هر کس را ببیند ابتدا به او سلام کند و در پایین مجلس بنشیند و تظاهر و ریا و سمعه را ناخوش دارد».[۱۲]
در بعضى از روایات نشانه هاى دیگرى نیز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترک «مراء» و «جدال» یعنى انسان به خاطر برترى جویى با دیگرى بحث نکند و دیگر عدم علاقه به اینکه مردم او را بستایند.[۱۳]
۱- تعریف تواضع
«تواضع» از مادّه «وضع» در اصل به معنى فرونهادن است، این تعبیر در مورد زنان باردار که مولود خود را به دنیا مى آورند به عنوان وضع حمل گفته مى شود و در مورد خسارت و زیان کردن و کمبود تعبیر «وضیعه» به کار مى رود و هنگامى که به عنوان یک صفت اخلاقى گفته مى شود مفهومش این است که انسان خود را پایین تر از آنچه موقعیّت اجتماعى اوست قرار دهد، به عکس تکبّر که مفهومش برترى جویى و قرار دادن خویشتن برتر از موقعیّت فردى و اجتماعى اوست.
بعضى از ارباب لغت «تواضع» را به معنى «تذلّل» تفسیر کرده اند و منظور از تذلّل در اینجا خضوع و فروتنى و تسلیم است.
مرحوم نراقى در «معراج السعاده» در تعریف تواضع مى گوید: «تواضع عبارت است از شکسته نفسى که نگذارد آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند و لازمه آن کردار و گفتار چندى است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان مى کند».[۱۴]
تعبیر به «فروتنى» در فارسى دقیقاً همین معنا را مى رساند و این مسئله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمایان مى شود.
در حدیثى از امام علىّ بن موسى الرضا علیه السلام مى خوانیم، سؤال کردند: «مَا حَدُّ التَّوَاضُعِ الَّذِى اذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ کَانَ مُتَوَاضِعاً؟ فَقَالَ: التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا انْ یَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَیُنَزِّلُهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِیمٍ لَایُحِبُّ انْ یَأْتِىَ الَى احَدٍ الّا مِثْلُ مَا یُؤْتَى الَیْهِ، انْ رَأىَ سَیِّئَهً دَرَاهَا بِالْحَسَنَهِ، کَاظِمُ الْغَیْظِ، عَافٍ عَنِ النَّاسِ، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الُمحْسِنِینَ؛ حدّ تواضع که اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مى شود چیست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: یکى از مراحل آن این است که انسان قدر و موقعیّت نفس خویش را بداند و در همان جایگاه با قلب سلیم (و پذیرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد کارى درباره کسى انجام دهد مگر همانند کارهایى که درباره او انجام مى دهند (همان گونه که انتظار احترام از دیگران دارد باید دیگران را محترم بشمارد و هر کارى را از سوى دیگران دون شأن خود مى شمرد درباره دیگران دون شأن بشمرد.) هرگاه بدى از کسى ببیند آن را با نیکى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نیکوکاران را دوست دارد».[۱۵]
آنچه در این روایت پرمحتوا آمده، در واقع نشانه هاى تواضع است که از طریق آن مى توان به تعریف تواضع نیز آشنا شد.
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام مى خوانیم: «التَّوَاضُعُ الرِّضَا بِالَمجْلِسِ دُونَ شَرَفِهِ وَ انْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ لَقِیتَ وَ انْ تَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ انْ کُنْتَ مُحِقّاً؛ تواضع آن است که به کمتر از جایگاه شایسته خود در مجلس قانع باشى و هرگاه کسى را ملاقات کردى در سلام پیشى بگیرى و جرّ و بحث را رها کنى هر چند حق با تو باشد».[۱۶]
حقیقت این است که تعریف تواضع از نشانه هاى آن جدا نیست؛ چرا که یکى از بهترین راه هاى تعریف یک موضوع، ذکر نشانه هاى گوناگون آن است (دقّت کنید.)
۲- تواضع و کرامت انسان!
معمولًا در این گونه مباحث بعضى راه افراط را در پیش مى گیرند و بعضى راه تفریط، مثلًا بعضى تصوّر مى کنند حقیقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار کند و اعمالى انجام دهد که از نظر مردم بیفتد و نسبت به او سوء ظنّ پیدا کنند، آن گونه که در حالت بعضى از صوفیّه نقل شده است که هنگامى که در یک منطقه به خوش نامى معروف مى شدند مرتکب اعمال زشت و قبیحى مى شدند تا از نظر بیفتند، مثلًا به بى بند و بارى در عبادات و خیانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها کنند و شاید این کار را نوعى تواضع و ریاضت نفس مى پنداشتند.
اسلام اجازه نمى دهد کسى به نام تواضع، خود را تحقیر کند و در نظرها سبک و موهون سازد و کرامت انسانى خویش را پایمال کند، مهم این است که در عین تواضع، شخصیّت اجتماعى انسان ضایع نشود و خوار و ذلیل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحیح انجام شود نه تنها چنین اثرى نخواهد داشت بلکه به عکس ارزش او در جامعه بالاتر مى رود. به همین دلیل در روایات اسلامى از امیر مؤمنان على علیه السلام آمده:
«بِالتَّوَاضُعِ تَکُونُ الرَّفْعَهُ؛ تواضع انسان را بالا مى برد!»[۱۷]
مرحوم «فیض کاشانى»- رضوان اللَّه علیه- تحت عنوان غَایَهُ الرِّیَاضَهِ فِى خُلْقِ التَّوَاضُع مى گوید: این فضیلت اخلاقى مانند سایر صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفریط و حدّ وسط است، حدّ افراط «تکبّر» و حدّ تفریط «پذیرش ذلّت و پستى» و حدّ وسط «تواضع» است. آنچه صفت فضیلت محسوب مى شود و قابل ستایش است همان کوچکى کردن بدون پذیرش پستى و ذلّت است، سپس به ذکر مثالى در اینجا مى پردازد.
مى گوید: کسى که سعى دارد بر اقران و امثال خود برترى جوید و آنها را پشت سر اندازد متکبّر است و کسى که خود را بعد از آنها قرار مى دهد متواضع است، ولى اگر پاره دوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود او از جاى خود برخیزد و او را به جاى خود
بنشاند و کفش او را بردارد و پیش پاى او جفت کند و تواضعى در (حدّ یک عالم بزرگ) نسبت به او روا دارد، این تواضع نیست، نوعى تذلّل محسوب مى شود، این امر قابل ستایش نیست، چیزى شایسته ستایش است که در حدّ اعتدال باشد و حقّ هر کس را نسبت به او ادا کند، در برابر عالم به گونه اى و در برابر افراد دیگر به گونه دیگر.[۱۸]
پی نوشت:
[۱] تصنیف غرر الحکم، حدیث ۵۱۴۸، صفحه ۲۴۹، و شرح غرر الحکم، صفحه ۲۳۲، شماره ۵۹۲۰.
[۲] کنز العمّال، حدیث ۶۹۰.
[۳] تنبیه الخواطر( مطابق نقل میزان الحکمه، جلد ۴، حدیث ۲۱۸۲۵)؛ محجّه البیضاء، جلد ۶، صفحه ۲۲۲.
[۴] بحار الانوار، جلد ۷۲، صفحه ۱۱۹، حدیث ۵.
[۵] تحف العقول، صفحه ۳۶۳.
[۶] مکارم الاخلاق، صفحه ۵۱.
[۷] غرر الحکم، حدیث ۴۶۱۴- ۴۶۱۳.
[۸] غرر الحکم، حدیث ۴۳۰۲.
[۹] کنز العمّال، ۵۷۱۹.
[۱۰] بحار الانوار، جلد ۷۲، صفحه ۱۲۱.
[۱۱] همان مدرک، جلد ۲، صفحه ۶۲.
[۱۲] کنز العمّال، حدیث ۸۵۰۶.
[۱۳] اصول کافى، جلد ۲، صفحه ۱۲۲، حدیث ۶.
[۱۴] معراج السعاده، صفحه ۳۰۰.
[۱۵] اصول کافى، جلد ۲، صفحه ۱۲۴.
[۱۶] بحار الانوار، جلد ۷۵، صفحه ۱۷۶.
[۱۷] فهرست موضوعى غرر الحکم، جلد ۷، صفحه ۴۰۵( چاپ دانشگاه تهران).
[۱۸] المحجّه البیضاء، جلد ۶، صفحه ۲۷۱( با کمى تلخیص).
منبع: اخلاق در قرآن ، مکارم شیرازی ، ج۲، ص ۸۱.