- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
۱- ویژگیهای خانواده موفق
اگر از شما سؤال شود که خانواده ی موفّق چه ویژگیهایی دارد، یا اگر از شما بخواهند که از میان بستگان، دوستان و یا همسایگان، خانواده ی موفّقی را معرفی کنید، پاسخ شما چه خواهد بود؟ برای پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه کرد که خصوصیات خانواده ی موفّق، متفاوت از خصوصیات فرد موفّق است.
مثلاً بارها شاهد بوده ایم که در رسانه زوجی را موفّق معرفی کرده اند که آقا، استاد دانشگاه و خانم، پزشک است. در حالی که ممکن است هر یک از این دو در جامعه فرد موفّقی هستند اما با هم خانواده ی موفّقی را تشکیل نمیدهند. هر یک از ما به قصد تشکیل یک خانواده ی موفّق اقدام به ازدواج کرده ایم.
اساساً خیلی از تردیدها و تأخیرهای جوانان در امر ازدواج، به دلیل نداشتن حس موفّقیّت درباره ی خانواده و والدینشان است. به همین دلیل جوان، پیوسته در تردید و تأمل میماند که با چگونه ازدواجی به موفّقیّت دست پیدا میکند!؟ به ویژه این که اقتضای فرهنگی جامعه ی ما نسبت به ازدواج، به گونهای است که غالباً سعی و خطایی هم در آن پذیرفته نمیشود. در واقع فرهنگ و سنّت ما با تأکید بر یک انتخاب، حساسیت و لزوم یک انتخاب شایسته را برای جوان دو چندان میکند.
۲- ملاکهای موفّقیّت
بعضی اوقات ما سعی میکنیم میزان موفّقیّت یک خانواده را با ملاک و معیارهای سطحی خود بسنجیم. به عنوان مثال میگوییم خانوادهای موفّق است که در آن تنش کمتری وجود داشته باشد. در حالی که باید گفت، ممکن است در مقطعی از زمان، تنشی در خانواده وجود نداشته باشد؛ اما این بدان معنا نیست که در آینده نیز تنشی نخواهد بود.
اگر ادعا کنیم که چنین خانوادهایی را میشناسیم، باید این را در نظر داشته باشیم که ما فقط در یک مقطع زمانی با چنین خانوادههایی مواجه بوده ایم و در نتیجه برداشت خود را بر اساس اطلاعات ناقص بنا کرده ایم؛ و یا احتمال دارد که این خانواده در نزد ما اینچنین وانمود کرده باشند. آیا ممکن است که در معادلات انسانی تنش نباشد؟ مگر میشود که در جامعه ی مادّی، تزاحم، درگیری و اضطراب وجود نداشته باشد؟
باید گفت در زندگی مادّی این امر محال است. شاید خانوادهای را موفّق بدانیم که خوشی و شادی در آن پایدار باشد. اما آیا خانوادهای سراغ داریم که هیچ ناگواری و مصیبتی در آن رخ ندهد؟ آیا خانوادهای میشناسیم که خوشی برای اعضای آن تضمین شده باشد؟
اینجاست که تردید میکنیم که آن چه در وهله ی نخست در ذهن ما معیار برای موفّقیّت جلوه میکند، میتواند معیار مناسبی نباشد. اگر برای موفّقیّت یک خانواده، خوشی و ناخوشی یا اضطراب و تنش معیار موفّقیّت است، پس چگونه میتوان زندگی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت خدیجه (علیها السلام) را یک زندگی موفّق دانست؟
زندگی آن دو بزرگوار از مرحله ی انتخاب تا انتها، سراسر از رنج و ناملایمت؛ در یک فضای سنگین پرتنش بود. اما کیست که در موفّقیّت زندگیِ این دو تن تردیدی داشته باشد؟ وقتی خاطرات همسران شهدا در دوران جنگ را میخوانیم، به خوبی رضایتمندی و حس شیرین این عزیزان از زندگی را در مییابیم؛ در حالی که آنان از خیلی از خوشیهایی که امروزه برای یک خانواده ی موفّق تعریف میکنیم، بیبهره بوده اند.
حتی غالباً از ابتدائی ترین حق خود، یعنی حضور در کنار یکدیگر نیز محروم بوده اند اما چگونه است که گاه با حسرت، چنین خوشی و صمیمیّتی را برای خود و زندگی مان آرزو میکنیم؟
درباره موفّقیّت باید به نکات زیر توجه داشت:
۱- موفقیت امری نسبی است؛ کمتر کسی پیدا میشود که در همه ابعاد زندگی به معنای واقعی موفق باشد. چه بسا فردی درمقایسه با یک فرد موفقیت کمتر و در مقایسه با فرد دیگر موفّقیّت بیشتر داشته باشد.
۲- از شاخصهای موفّقیّت در خانواده میتوان به درک و تفاهم پایدار، همزمانی و هم اندیشی، همکاری، کرامت، سازگاری و مدارا اشاره کرد.
۳- موفقیت در زندگی خانوادگی، تابع اموری اکتسابی است؛ که عزم، اراده و مسئولیت پذیری فرد را طلب میکند.
۴- خانوادهها ساختارهای متفاوتی دارند. به همین دلیل، ممکن است روشی که خانوادهای را به موفقیت میرساند برای خانواده ی دیگر کارآمد و مناسب نباشد. بنابراین هر خانواده برای موفقیّت بیشتر باید به دنبال روش مناسب و مخصوص به خود باشد.(۱)
۳- کلید موفّقیّت
متأسفانه نگاه غالب جوانهای امروز نسبت به موفّقیّت، نگاهی مصرفی است. از نظر جوان امروز، این دیگران هستند که باید شرایط، محیط و فضای اجتماعی مناسبی را مهیّا کنند تا او به موفّقیّت برسد. مثلاً اگر از او درباره ی شغل آینده اش سؤال شود، پاسخ میدهد: «یک مغازه ی سه نبش برایم تهیّه کنید، فلان مبلغ سرمایه نیز در اختیارم بگذارید تا ثابت کنم که میتوانم بسیار در کسب و کار موفق باشم!» یا درباره ی ازدواج میگوید: «همسری خوب و بساز با خانوادهای فهیم برایم پیدا کنید، آن وقت موفّقیّتم را در زندگی به شما ثابت خواهم کرد!»
چنین جوانی به موفّقیّت نرسیده؛ بلکه تنها آن را مصرف کرده است. ساختاری که خداوند برای دنیا نهاده است، اصلاً چنین ساختاری نیست. ما باید تولید کننده ی موفّقیّت باشیم نه مصرف کننده ی آن. باید خود سفره ی موفّقیّت را با تمام ملزومات آن پهن کنیم؛ نه این که چنین سفرهای از قبل پهن شده باشد و ما فقط زحمت نشستن بر سر آن را بکشیم. موفّقیّت اکتسابی است، چیزی است که باید ایجادش کرد.
البته یک سوی آن توفیق الهی است؛ که صد البته خداوند هیچ منعی برای توفیق بندگان خود قرار نداده است. خداوند در قرار دادن تقدیر ابایی ندارد. او میخواهد که همه ی ما موفّق باشیم. اصلاً او ما را برای موفّق بودن خلق کرده است. تمام آنچه که ما را به موفّقیّت یا شکست میرساند، در دستان خود ماست. داشتن چنین باوری، پیش نیازی مهم برای رسیدن به موفّقیّت است. «امیرالمؤمنین (علیه السلام) توفیق را رحمت و عنایت خدای مهربان و از کششهای پروردگار دانسته، ایشان توفیق را اساس کامیابی و خوشبختی و کلید نرمی و مدارا میداند.»(۲)
پس به خاطر داشته باشیم که داشتن خانواده ی موفّق، تابع برخورد پدر و یا مادرمان نیست. تابع شرایط اقتصادی جامعه نیست. حتی پایین یا بالا بودن قیمت مسکن نیز دلیل بر موفّقیّت و یا شکست ما نیست. نگوییم: «اگر میخواهید خانوادهای موفّق داشته باشیم، قیمت مسکن را پایین بیاورید، اشتغال ایجاد کنید، سطح رفاه عمومی را بالا ببرید.» اساساً باید نگاه خود را عوض کنیم. اگر باور کنیم که عامل موفّقیّتِ هر فردی، در وجود خودش است، نیمی از مسیر موفّقیّت را پیموده ایم.
اگر بالاترین نعمتهای دنیا را نزد خود فرض کنیم، باز هم نمیتوانند عامل موفّقیّت ما باشند. یک خانم نباید بگوید «موفّقیّت در این است که بهترین شوهر دنیا نصیبم شود؛» چون بهترین شوهر عالم نصیب زنانی همچون همسر نوح و لوط (علیه السلام) و امام حسن مجتبی (علیه السلام) شد، اما آنها نتوانستند موفّق باشند.
یک آقا نباید بگوید: «موفّقیّت در این است که زن خوبی نصیبم شود». آیا همه ی همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خوب بودند؟ با این وجود چه کسی تردید دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین الگوی همسر موفّق است؟ آیا فرعون که همسری شایسته مانند آسیه داشت، موفّق بود؟ خداوند کلید موفّقیّت عبد را به دست خود او داده است. و میفرماید:
(اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ)(۳) همه چیز دست اوست. عزّت و ذلّت، خوشبختی و بدبختی در دستان اوست. اما خود گفته است آنچه به دست من است را به دست شما داده ام. شما تغییر دهید تا من هم تغییر دهم؛ شما موفّق شوید تا من هم موفّقتان کنم.
۴- تأثیر شناخت درمانی در تحصیل موفّقیّت
امروزه شناخت درمانی از مباحث مهم روان شناختی است به گونهای که قوی ترین درمان را درمانِ شناختی میداند. شناخت درمانی معتقد است که به جای تغییرات مستقیم بر روی رفتار فرد، باید تغییرات مثبتی در بینش و نگاه او ایجاد کرد. غالباً یک روانشناس رفتار درمان، برای درمان یک فردِ افسرده چنین توصیههایی دارد: «خبرهای ناراحت کننده به او ندهید، او را به مجالس شادی ببرید، وی را تشویق کنید که فیلمهای شاد ببیند و کتابهای شاد بخواند.»
درحقیقت روانشناسِ رفتاردرمان سعی دارد که با مدد از رفتارهای مثبت، رفتارهای منفی را به عقب براند. اما بیشتر روانشناسان چنین روشی را صحیح، کارآمد و پایدار نمیدانند. از نظر آنان بهترین روش، ایجاد تغییر در شناخت و بینش فرد است. مطابق با نظر این گروه، برای درمان افسردگی باید بینش و تفکری که منجر به یأس و افسردگی در فرد میشود، تغییر داد تا به تبع آن، تظاهرات افسردگی نیز از بین برود. اینها تأییدی بر اهمیتِ داشتنِ باورها و بینشهای صحیح است.
با ایجاد شناخت، بینش و باورهای درست، قادر خواهیم بود که در یک سیر طبیعی، بدون هیچ تغییر مستقیمی در رفتار اعضای خانواده، آنها را به سوی موفّقیّت و تعالی هدایت کنیم. اعتقاد به اینکه هدف از خلقت انسان معرفت خداوند است و همه برای تحقق این هدف عظیم آفریده شده اند؛ و باور این نکته که خانواده بهترین جایگاه سیر و سلوک و معنویت است؛… همه و همه سنگِ بنای موفّقیّت یک خانواده است. چرا که این باورها، خانوادهای بر محور محبت، خیرخواهی، رقابت در معنویت، تغافل، رفق و مدارا ایجاد میکند که به سوی رشد و تعالی و نهایتاً موفّقیّت گام برمیدارد.
اگر رفتارهای ما برخاسته از نگرش ما باشد، دیگر عاریتی نیستند؛ یعنی بدون اینکه بخواهیم عملی را بر خود تحمیل کنیم یا تظاهر به آن کنیم، به خودی خود رفتار صحیح به دنبال نگرش صحیح، تولید میشود. منتها این نگرش و شناخت را باید قبل از مواجهه با شرایط سخت در وجود خود پایدار کنیم. به این منظور باید عقاید و باورهای درست را همواره پیش چشم داشته باشیم؛ بر آنها تفکر و تعمق کنیم و حتی با وجود علم بر آنها، مکرراً آنها را از زبان افراد صاحب دل بشنویم تا در عمق جانمان نفوذ کنند. زیرا تأثیری که در شنیدن هست در دانستن نیست.
اگر قبل از مواجهه با یک پیشامد ناگوار، خود را مسلّح به بینشهای درست نکرده باشیم، هنگام روی دادن آن، عملکرد مناسبی نخواهیم داشت و غالباً بعد از گذر از این بحران، به یاد میآوریم که نگرش و رویکرد بهتری نیز وجود داشت وای کاش با آن نگرش و رویکرد با آن حادثه برخورد میکردیم.
چاره آن است که هنگام برخورد با ناملایمات کوچکتر، عمل بر باورهای صحیح را تمرین کنیم تا در حوادث بزرگتر و بحران ها، دچار سردرگمی و برآشفتگی نشویم. مثلاً اگر قبل از مواجهه با مصیبت از دست دادن فرزند یا والدین، خود را به این باور رسانده باشیم که همه چیز این دنیا فانی است و بازگشت همه به سوی خالق است، دیگر در لحظه ی حادثه، دچار اندوه عظیم و واکنشهای نسنجیده نخواهیم شد.
ادامه دارد…
آرامش در خانواده از نگاه اسلام بخش دو