- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
خداوند متعال در آیه یک صد و پنجاه و چهارم سوره آل عمران فرموده است «پس به رحمتى از خدا نرمى مى کنى بر ایشان و اگر بدخوى و سخت دل مى بودى از گرد تو پراکنده مى شدند.» و در آیه چهارم سوره قلم فرموده است «و بدرستى که همانا تو بر خلق عظیمى.» پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: خوش خلقى نیمى از دین است و به آن حضرت گفته شد، بهترین چیزى که به انسان مسلمان عطا شده است چیست؟ فرمودند: خلق نیکو.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است، نیکوترین نیکویى ها خلق خوش است.
ام سلمه به پیامبر گفت: پدر و مادرم فدایت باد! زنى که دو شوهر داشته و هر دو مرده اند و به بهشت رفته اند، او کدامیک را برگزیند؟ فرمودند: اى ام سلمه! خوش خلق تر آن دو را انتخاب کن و آن را که براى خانواده خود بهتر بوده است. اى ام سلمه! خوش خلقى، خیر دنیا و آخرت را در ربوده است [۱].
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) به پسران خود فرمود: از ستیزه جویى با مردان پرهیز کنید که آنان بر دو گروهند، یا زیرکى که براى شما مکر و چاره اندیشى مى کند یا نادانى که شتابان در صدد مقابله برمى آید. سخن چون نر و پاسخ چون ماده است و و چون دو زوج با یک دیگر درآمیزند چاره یى از نتیجه و فرزند نیست.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: شما هرگز با اموال خود نمى توانید به همه مردم عطا کنید، آنان را با اخلاق پسندیده خود فرا گیرید[۲].
و فرموده اند: برترین مردم از لحاظ ایمان، نیک خلق ترین ایشانند و نکوکارترین مردم، خیرخواه ترین ایشان نسبت به مردمند و گزینه تر مردم آن کسى است که مردم از او سود برند[۳].
امام صادق فرموده است، خداوند متعال به داود (علیه السّلام) وحى فرمود که با مردم معاشرت کن و اخلاق آنان را مراعات و از کردارهاى زشت ایشان دورى کن تا روز قیامت به آنچه از من مى خواهى برسى [۴].
همان حضرت فرموده است، هر کس بدخوى باشد، خویش را شکنجه داده است [۵].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: مردى را در خواب دیدم که به زانو درآمده و میان او و رحمت خدا پرده قرار گرفته است. حسن خلق او آمد و دستش را گرفت و به رحمت خدا درآورد[۶].
همان حضرت فرموده اند: جبریل روح الامین، از سوى پروردگار جهانیان پیش من آمد و گفت، اى محمد! بر تو باد به نیک خلقى که خیر دنیا و آخرت را در ربوده است. و همانا شبیه ترین شما به من، خوش خوى ترین شماست.
امام صادق فرموده است: چند اسیر را پیش پیامبر آوردند. دستور فرمودند گردن همه شان جز یکى را بزنند. آن مرد گفت: پدر و مادرم فداى تو باد! چگونه فقط مرا از میان ایشان آزاد کردى؟ فرمودند: جبریل به من خبر داد که در تو پنج خصلت است که خداوند و پیامبرش آن را دوست دارند، نسبت به همسرت غیرتمندى، با سخاوت و خوش خویى و راست گفتارى و شجاعت دارى. چون آن مرد این سخنان را شنید، مسلمان شد و اسلامى پسندیده داشت و در یکى از جنگها، همراه رسول خدا به سختى جنگ کرد و به شهادت رسید[۷].
مردى به امام صادق (علیه السّلام) گفت: از مکارم اخلاق به من خبر بده. فرمود: عفو و گذشت از هر کس که به تو ستم کرده است و پیوستن به کسى که از تو بریده است و بخشیدن به کسى که تو را محروم کرده است و گفتن حق هر چند به زیان تو باشد.
و نیز فرموده است، بر شما باد به رعایت مکارم اخلاقى که خداوند آن را دوست مى دارد و بر شما باد به حسن خلق که صاحب خود را به درجه کسى که نمازگزار و روزه گیر بوده است، مى رساند[۸].
و همان حضرت فرموده است، هر کس مى خواهد خداوند او را به رحمت خویش درآورد و در بهشت خود مسکن دهد، خلق خویش را نیکو کند و انصاف دهد و بر یتیم رحمت آورد و ضعیف را یارى دهد و براى خداوند که او را آفریده است تواضع کند.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: نزدیک ترین شما در فرداى قیامت به من و سزاوارترین شما به شفاعت، راستگوتر و امانت دارتر و خوش خوى تر و نزدیک تر شما به مردم است [۹].
امیر المؤمنین فرموده است، گشاده رویى، دام و سبب صید دوستى است و بردبارى گور عیب هاست و صلح دوستى و مسالمت، پوشش معایب است و هیچ چیزى براى تقرب، چون خوش خویى نیست [۱۰].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، چون به حضور پیامبر (صلّى الله علیه و آله) آمدند و گفتند سعد بن- معاذ درگذشت، از جاى برخاستند و یاران ایشان هم از جاى برخاستند، و دستور فرمودند جنازه سعد بن معاذ را غسل دادند و خود کنار چهار چوب در خانه ایستادند و چون غسل و کفن و حنوط او تمام شد و سریر نهادند، رسول خدا بدون ردا و پاى برهنه از پى تابوتش راه افتادند. گاه سمت راست و گاه سمت چپ آن را مى گرفتند تا کنار قبر آوردند و آنگاه خود وارد گور شدند و جنازه را در لحد نهادند و خشت چیدند و مرتب مى فرمودند به من سنگ و گل بدهید تا میان خشت ها را پر کنم و چون از آن کار فارغ شدند و روى خشت ها خاک ریختند و با زمین هموار فرمودند، خطاب به مردم گفتند: من مى دانم که این گور هم کهنه مى شود و ویران مى گردد، ولى خداوند دوست دارد که هر کس کارى مى کند آن را محکم و استوار انجام دهد، همین که خاک بر روى گور هموار شد، مادر سعد گفت: درخت طوبى براى تو است. (خوشا به حالت باد!) پیامبر فرمودند: اى مادر سعد! چنین تکلیفى بطور قطع بر پروردگار خود تعیین مکن که همانا سعد را، فشار گور، فشارى سخت داد. گوید، پیامبر (صلّى الله علیه و آله) همراه مردم بازگشتند و ایشان گفتند: اى رسول خدا! چنان دیدیم که نسبت به سعد به آن گونه رفتار کردید که نسبت به هیچ کس رفتار نمى فرمودید. در پى جنازه اش بدون ردا و کفش حرکت کردید. فرمودند: فرشتگان بدون ردا و کفش بودند، من هم از آنان پیروى کرد پرسیدند: چرا گاهى سمت راست و گاهى سمت چپ سریر را بر دوش مى گرفتید؟ فرمودند: دست من در دست جبریل بود، هر کجا را که او مى گرفت، من هم مى گرفت گفتند: چرا شخصا در غسل او نظارت فرمودید و بر جنازه اش نماز گزاردید و او را زیر لحد پنهان کردید و سپس فرمودید، همانا سعد را فشارى رسید؟ فرمودند: آرى، این به آن جهت بود که سعد با همسر خویش بدخوى بود[۱۱].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: هیچ چیزى را در ترازوى عمل سنگین تر از خوش خویى نیست و فرموده اند بر شما باد به خوش خویى که خوش خوى در هر صورت به بهشت است و از ترش خویى بر حذر باشید که به هر حال در جهنم است و آن حضرت همواره مى فرمود: پروردگارا آفرینش مرا نیکو آفریدى، خدایا اخلاق مرا هم پسندیده و خوش فرماى [۱۲].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: دو مرد که با هم ایمان آورده و هجرت کرده اند، وارد بهشت مى شوند ولى درجه یکى بر دیگرى به بلندى ثریاست. دیگرى مى گوید:
پروردگارا! چرا او را بر من برترى دادى؟ مى فرماید: زیرا از تو خوش خوى تر بود.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) چنین سروده است:
«کسى که از پاسخ فرو مایگان پرهیز کند، آبرویش مصون است و هر کس با مردان مدارا کند، راه صواب رفته است. هر کس مردان بزرگ را هیبت بدارد، هیبتش را مى دارند و هر کس آنان را خوار و زبون کند، بزرگ نخواهد شد.»[۱۳]
و این ابیات را هم مکرر مى خواند:
«اگر به دانش نیازمند باشم، گاهى به نادانى نیازمندتر مرا براى بردبارى اسبى است که به بردبارى لگام زده شده است. هر کس راستى مرا بخواهد، من راست و با صداقتم و کسى که کژى مرا بخواهد من کژ خواهم بود و اگر بعضى از مردم بگویند در او سماجت (زشتى) است، همانا که راست گفته اند، ولى زبونى از نادانى بدتر است.»[۱۴] و سروده شده است «پروردگارا! امروز بر بردبارى من بیفزاى که من بردبارى را چنان مى بینم که هیچ کس از آن پشیمان نیست و بردبار هرگز بر آن پشیمانى نمى خورد.» و هم گفته شده است «هیچ چیزى را چون بردبارى براى دوست خود شایسته نمى بینم و هیچ خویى براى مرد بدتر از نادانى نیست.» دیگرى چنین سروده است «اگر احوال شخص کریم دگرگون شود، خلق او همواره شریف خواهد بود. از همنشینى فرومایه پرهیز کن که زشتى را آشکار مى کند و خوبى را پوشیده مى دارد.»
فرو خوردن خشم
خداوند متعال در آیه یک صد و سى سوره آل عمران فرموده است: «و فروخورندگان خشم و عفوکنندگان از مردم» و در آیه شصت و چهارم سوره فرقان فرموده است: «و بندگان خداى بخشنده، آنان که بر زمین آرام راه مى روند و چون نادانان ایشان را مورد خطاب قرار دهند، گویند سلا»، و در آیه سى و ششم سوره شورى فرموده است: «و هر گاه که خشم گیرند، خود عفو مى کنند.» امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: خشم کلید هر بدى و شرى است [۱۵]. همان حضرت فرموده است، حواریون به عیسى (علیه السّلام) گفتند: اى معلم خیر! به ما بیاموز که چه چیزى از همه شدیدتر است؟ فرمود: خشم خداوند. گفتند: با چه چیزى از خشم خدا پرهیز کنیم و از آن در امان بمانیم؟ فرمود: به اینکه خشم مگیرید. پرسیدند: سرچشمه خشم از کجاست؟ فرمود: از کبر و جبروت و کوچک شمردن مردم [۱۶].
پیامب (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: اى على! بر هر کس تنگ خلقى چیره شود، آسایش از او رخت مى بندد[۱۷].
امام صادق فرموده است: پیامبر (صلّى الله علیه و آله) از کنار قومى گذشتند که مشغول بلند کردن سنگى بودند. پرسیدند: این کار براى چیست؟ گفتند: براى اینکه نیرومندتر خود را بشناسیم، فرمودند: آیا به شما بگویم نیرومندترین شما کیست؟ گفتند: آرى، فرمودند: نیرومندترین شما کسى است که چون خشنود شد، خشنودى او، او را به گناه نکشاند و کار یاوه انجام ندهد و چون خشم گیرد، خشمش او را از حق بیرون نبرد. و چون قدرت یافت، مرتکب کارى که بر حق نیست نشود[۱۸].
و همان حضرت فرموده است، عاقل ترین مردم، آن کسى است که با مردم بیشتر مدارا کند و دور اندیش ترین مردم، کسى است که بیشتر خشم خود را فرو خورد.
روایت شده است که کنیزکى از امام سجاد (علیه السّلام) در حال ریختن آب بر دست ایشان بود و امام براى وضو گرفتن آماده مى شد. آفتابه از دست کنیزک افتاد و بر چهره آن حضرت برخورد کرد و آن را درید. امام سجاد (علیه السّلام) سر خود را به طرف کنیزک بلند کرد. کنیز گفت: خداوند عز و جل مى فرماید: «فروخورندگان خشم»، فرمود: خشم خود را فرو خورد گفت: «و عفوکنندگان از مردم»، فرمود: خدایت عفو فرماید. گفت:
«و خداى احسان کنندگان را دوست مى دارد.» فرمود: برو که تو آزادى [۱۹].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، مردى از یاران امیر المؤمنین على (علیه السّلام) از زنان خود شکایت کرد. امام (علیه السّلام) از جا برخاست و چنین فرمود: اى مردم! در هر حال از زنان اطاعت مکنید و آنان را بر اموال امین قرار مدهید و نگذارید عهده دار کارهاى عیال باشند، که اگر آنها آزاد گذاشته شوند، آزادند و ممکن است به مهلکه ها درافتند و
کار را شتابان به تباهى کشند. ما آنان را چنان یافته ایم که به هنگام میل به چیزى شکیبایى ندارند. غرور و به خود شیفتگى همیشه با آنان است، هر چند سالخورده و ناتوان شوند. هر گاه از چیزى اندک منع شوند، نسبت به چیز بسیار هم سپاسگزارى نمى کنند. خیر را فراموش مى کنند و شر را به خاطر مى دارند. سخن یاوه و بهتان مى گویند و در سرکشى پافشارى دارند و شکار شیطان مى شوند، ولى در هر حال با آنان مدارا کنید و نیکو سخن بگویید، شاید کارها را پسندیده انجام دهند.
امام صادق فرموده است، هر کس به هنگام رغبت به چیزى و روى گرداندن از چیزى (یا هنگام بیم و امید) و به هنگام شهوت و غضب، خویشتندار باشد، خداوند پیکرش را بر آتش دوزخ حرام مى فرماید[۲۰].
روایت شده است که در حضور امام باقر (علیه السّلام) سخن از خشم رفت، فرمود:
ممکن است گاهى مرد چنان خشم بگیرد که هرگز خشنود نگردد و به همین سبب به دوزخ درافتد. هر مردى چون خشمگین مى شود بنشیند که این نشستن پلیدى شیطان (خشم) را از او دور مى کند و اگر نشسته است برخیزد و هر مردى که بر رحم و خویشاوند خود خشم مى گیرد، برخیزد و به او نزدیک شود و دست به بدن او بکشد که چون رحم دست بر رحم کشد، آرام مى گیرد[۲۱].
امام صادق فرموده است، سه گروه نزدیک ترین خلق به خدا در روز قیامتند تا آنکه از حساب آسوده شوند، نخست کسى که در حال خشم، قدرتش او را وادار به ستم نسبت به زیر دستان نکند، و کسى که میان دو کس حرکت کند (قضاوت کند) و به اندازه دانه جوى یکى را بر دیگرى ترجیح ندهد و کسى که در مورد سود و زیان خود حق را بگوید[۲۲].
پیامبر فرموده اند: هر کس در حالى که قدرت بر اجراى خشم دارد، خشم خود را فرو خورد، خداوند متعال او را روز قیامت در حضور همگان فرا مى خواند تا هر حورى را که مى خواهد براى خود برگزیند. و فرموده اند هر کس در حال مداراى با مردم درگذرد، شهید درگذشته است [۲۳].
و فرموده اند: مداراى با مردم، صدقه است.
و فرموده اند: نیرومندى به کشتى گرفتن و بر زمین زدن پهلوان نیست. نیرومند کسى است که به هنگام خشم خویشتندار باشد[۲۴].
مردى به ابو ذر گفت: تو همانى که فلان تو را از این شهر تبعید کرده است.
اگر خیرى در تو مى بود او تو را تبعید نمى کرد. ابو ذر فرمود: اى برادر! پیش روى من گردنه یى سخت است، اگر از آن گردنه نجات یابم، این سخن تو براى من زیانى ندارد و اگر از آن نجات پیدا نکنم، بدتر از آنم که مى گویى.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: همانا خداوند متعال، شخص با آزرم بردبار با عفت بى نیاز را دوست مى دارد و از شخص بد زبان فحش دهنده که با اصرار از مردم چیزى مى خواهد، نفرت دارد[۲۵].
و چنین سروده شده است «از سخنان خشم برانگیز خوددارى و مدارا کن و بردبارى کن که بردبارى به من شبیه تر است. من پاسخ گویى را رها مى کنم تا به آنچه دوست ندارم پاسخم ندهند.» و سروده شده است «هیچ چیز براى فرومایه، بهتر از پاسخ دادن و بگو مگو کردن نیست. سکوت و پاسخ ندادن به فرومایه، بر او دشوارتر از دشنام دادن است.»
پی نوشت:
[۱] . این هر سه مورد را ابو الفضل على طبرسى، نوه طبرسى بزرگ هم در مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، ص ۲۲۳، چاپ ۱۳۸۵ ق. قم، آورده است.
[۲] . در اصول کافى، ص ۱۰۳، ج ۲، با اضافاتى، و در نهایه ابن اثیر، ص ۱۸۵، ج ۵، عینا آمده است.
[۳] . در اصول کافى، ص ۱۵۶، ج ۳، همراه با ترجمه آقاى دکتر جواد مصطفوى با اندک اختلافى آمده است.
[۴] . بخشى از آن در نهایه ابن اثیر، ص ۳۲۵، ج ۲، آمده است.
[۵] . در تحف العقول، ص ۲۷۰، چاپ ۱۳۹۴ ق. ق
[۶] . فضائل الاشهر الثلاثه، صدوق، ص ۱۱۳.
[۷] . در خصال صدوق، ص ۲۵۵، ج ۱، به نقل از حضرت باقر آمده است.
[۸] . به نقل از تحف العقول، ضمن سخنان رسول خدا( صلّى الله علیه و آله) در بحار الانوار، ص ۱۴۸، ج ۷۷، چاپ جدید، آمده است.
[۹] . با اندک تفاوتى، از همان منبع در همان جلد بحار الانوار، ص ۱۵۰، آمده است.
[۱۰] . در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ص ۹۷، ج ۱۸، چاپ محمد ابو الفضل ابراهیم، با اندک اختلافى آمده است.
[۱۱] . براى اطلاع بیشتر در این مورد در منابع بسیار کهن، رک. به: صفحات ۱ تا ۱۳ بخش دوم جلد سوم طبقات ابن سعد و ترجمه آن به قلم این بنده.
[۱۲] . در مشکاه الانوار طبرسى، ص ۲۲۳ هم آمده است.
[۱۳] . این دو بیت در کتاب من الشعر المنسوب الى الامام الوصى على بن ابى طالب، ص ۱۹، جمع و شرح عبد العزیز سید الاهل، بیروت، ۱۳۹۳ قمرى، آمده است.
[۱۴] . این ابیات در صفحه ۲۹ دیوان منسوب به حضرت على همراه با ترجمه آقاى محمد جواد نجفى، چاپ ادبیه تهران، آمده است.
[۱۵] . با ذکر سلسله سند در اصول کافى، ص ۴۱۲، ج ۳، همراه با ترجمه آقاى دکتر جواد مصطفوى آمده است.
[۱۶] . به نقل از حضرت رضا( علیه السّلام) در مشکاه الانوار طبرسى، ص ۲۱۹، هم آمده است.
[۱۷] . به نقل از مکارم الاخلاق طبرسى، ص ۵۰۰، در بحار الانوار، ص ۴۸، ج ۷۷، چاپ جدید، هم آمده است.
[۱۸] . در مشکاه الانوار طبرسى، صفحات ۲۱۸ و ۲۴۷، چاپ قم، ۱۳۸۵ قمرى، هم آمده است.
[۱۹] . در مشکاه الانوار طبرسى، صفحات ۲۱۸ و ۲۴۷، چاپ قم، ۱۳۸۵ قمرى، هم آمده است.
[۲۰] . در ارشاد شیخ مفید، ص ۲۴۱، چاپ ۱۳۷۷ قمرى، تهران، با ذکر سلسله اسناد آمده است.
[۲۱] . اصول کافى، ص ۴۱۲، ج ۳، دومین روایت باب غضب.
[۲۲] . خصال، ص ۱۱۰، ج ۱، همراه با ترجمه آقاى کمره یى آمده است.
[۲۳] . در مشکاه الانوار، ص ۲۱۸ هم، آمده است.
[۲۴] . به نقل از تحف العقول در بحار الانوار، ص ۱۵۱، ج ۷۷، چاپ جدید، آمده است.
[۲۵] . بخش اول این روایت در اصول کافى، ص ۱۷۴، ج ۳، همراه با ترجمه آقاى دکتر جواد مصطفوى آمده است.