- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
دین مقدس اسلام، برنامه ای جامع و کامل برای سعادت بشر در دنیا و آخرت است که جنبه ها و نیازمندی های فردی و اجتماعی، جسمی و روحی او را در نظر دارد و در مورد برادران و همسایه داری نیز رهنمودهای سودمندی بیان کرده است. خداوند در قرآن کریم در برشماری مجموعه ای از حقوق اسلامی مسلمانان در قبال یکدیگر، نیکی به چند گروه از جمله همسایگان را به بندگانش سفارش می کند.
خداوند متعال در آیه نخست سوره چهارم (نساء) فرموده است «و بترسید از خدایى که درخواست کرده مىشوید به آن و رحمها، بدرستى که خداوند بر شما نگهبان است.» یعنى بترسید از اینکه پیوندهاى خویشاوندى را بگسلید[۱].
و در آیه چهلم همان سوره فرموده است: «و همسایه صاحب قرابت و همسایه دور و همسایه دیوار به دیوار و در راه مانده نیازمند.» و در آیه بیست و پنجم سوره چهل و هفتم (محمد) فرموده است «شاید که شما هم چون والى شوید، در زمین تباهى کنید و پیوند خویشاوندىهایتان را بگسلید.» و سپس فرموده است «آن گروه، آنانند که خدا لعن کرد ایشان را و آنان را کر و چشمهایشان را کور کرد.» از امام صادق (علیه السّلام) پرسیده شده است، کمترین حق مؤمن بر برادر مؤمن چیست؟ فرمود: باید در چیزى که خود نیازمندتر به آن است، خود را بر برادر خویش ترجیح ندهد[۲].
و فرموده است، با مواسات میان برادران خویش، به خداوند تقرب جویید[۳].
و فرموده است، حرمت مؤمن، از کعبه بزرگتر است[۴].
گفته شده است در محضر امام صادق (علیه السّلام) از شومى سخن رفت. فرمود: در سه چیز شومى هست، در زن و خانه و مرکب. شومى زن در آن است که مهریهاش سنگین و همسرش از او ناخشنود باشد. شومى مرکب در چموشى و سرکشى آن است. شومى خانه در کمى مساحت و بدى همسایگان و بسیارى عیب آن است[۵].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: بر مسلمان روا نیست که از برادر دینى خود بیش از سه روز دورى کند. همان حضرت فرمودهاند: چهار چیز شکننده پشت است، پیشوایى که نافرمانى خدا کند و در عین حال فرمانش مطاع باشد. زنى که مردش او را نگهدارى کند و او بر آن مرد خیانت ورزد و فقرى که براى آن علاجى پیدا نشود و همسایه بد در محل سکونت[۶].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، دوستى را حد و مرز و شروطى است و هر کس این شروط در آن نباشد، او را به کمال دوستى نسبت مدهید. نخست آنکه، آشکار و نهان او براى تو یکسان باشد. دوم آنکه، زینت تو را زینت خود و ناپسند تو را، ناپسند خود بداند. سوم اینکه، مال و ولایت، دوستى او را تغییر ندهد و دگرگون نسازد. چهارم آنکه، چیزهایى را که در توانایى اوست، از تو باز ندارد. پنجم آنکه، در گرفتارىها و بدبختىها، تو را رها نکند[۷].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: ابلیس که خدایش نفرین کناد، گفته است، مرا بر پنج گروه چارهیى نیست و دیگر مردم در مشت منند، نخست، هر کس با نیت راست به خدا پناه برد و در همه کار خویش بر او توکل کند. دوم، آن کس که در شب و روز، تسبیح و ستایش او از خداوند فراوان باشد. سوم، هر کس که براى برادران مؤمن خود به همان چیز خشنود باشد که براى خود خشنود است. چهارم، آن کس که در مصیبت بیتابى نکند. پنجم، هر کس که به آنچه خداوند قسمت او فرموده است، راضى باشد و تنها همت او روزىاش نباشد[۸].
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است، برادر مسلمانت را دوست بدار و آنچه را براى خود دوست مىدارى براى او دوست بدار و آنچه را براى خود ناخوش مىدارى، براى او ناخوش بدار. چون نیازمند شدى از او بخواه و چون او از تو چیزى خواست به او بده و هیچ خیرى را از او اندوخته مدار که او از تو خیرى را اندوخته نمىدارد. پشت او باش که او هم براى تو پشت و پشتیبان است. چون به سفر رفت، در غیبت او نگهدارش باش و چون باز آمد به دیدارش برو. او را گرامى و محترم بدار که او از تو و تو از اویى. و اگر بر تو عتاب کرد از او جدا مشو تا عتاب و دلتنگى او از میان برود، چون خیرى به او برسد، خدا را حمد و ستایش کن و اگر گرفتار شد، او را یارى بده و اندوهى بر او میفزاى[۹].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، هر مؤمنى که بتواند برادر دینى خود را یارى دهد و او را یارى ندهد، خداوند در دنیا و آخرت او را یارى نمىدهد[۱۰].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر کس همسایه خود را آزار دهد، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مىفرماید و جایگاه او دوزخ است، که چه بد جایگاهى است و هر کس حقوق همسایهاش را تباه کند، از ما نیست و جبریل (علیه السّلام) چندان در باره همسایه سفارش کرد که پنداشتم بزودى از او ارث خواهد برد[۱۱].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، هر کس موضوعى براى برادر مؤمن خود بسازد و بگوید و بخواهد به آن وسیله، مروت او را نابود کند و او را از چشم مردم بیفکند، خداى تعالى او را از ولایت خویش بیرون مىفرماید و به ولایت شیطان در مىآورد[۱۲].
و همان حضرت فرموده است، هر کس آزار خویش را از همسایه خود باز دارد، خداوند لغزشهاى او را روز قیامت مىبخشد و هر کس عفت بطن و فرج داشته باشد، (شکمباره و زن باره و غلام باره نباشد.) در بهشت چون فرشته محبوبى خواهد بود و هر کس برده مؤمنى یا کنیزک مؤمنى را آزاد کند، برایش در بهشت خانهیى ساخته مىشود.
و به یکى از یاران خود فرموده است، هر کس از برادران دینى که سه بار بر تو خشم گرفت و در عین حال در باره تو چیز بدى نگفت، او را دوست خود قرار بده[۱۳] و فرموده است، به برادرت کمال اعتماد را مکن و از شتاب و سرعت درگذشت، هرگز طلب آمرزش نمىشود و مبادا که تو را بر زمین افکند.
و به یکى از یاران خود فرموده است، دوست خود را از آن رازهاى خویش آگاه کن که اگر دشمنت بر آن آگاه شود، زیانى به تو نرسد. زیرا دوست ممکن است روزى دشمن شود[۱۴].
و همان حضرت از قول امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است که چگونه مىتوانى تمام حقوق برادرى را ادا کنى و کدامیک از مردان کاملا مهذب است؟[۱۵] امام باقر (علیه السّلام) فرموده است، هر مؤمنى که درمانده و گرفتارى به او پناه آورد و نیازش را برآورده کند خداوند در قبال آن هفتاد و سه نیازش را برمىآورد که هفتاد و دو نیاز آن از امور آن جهانى و یکى از حوائج این جهانى است. کمترین عنایت خداوند در این جهان، این است که از آن شخص و زن و فرزند و اموالش دفاع مىفرماید و رفع بلا مىکند و کمترین عنایت در آخرت این است که براى آن شخص، درهاى بهشت گشوده مىشود و به او مىگویند از هر درى که مىخواهى وارد شو و او پیش ما مىآید[۱۶].
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است، بهترین کارهاى پسندیده، عیادت بیماران است و رسول خدا ما را به این کار فرمان داده است.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، از بیماران عیادت کنید و بخواهید براى شما دعا کنند، که دعاى ایشان همچون دعاى فرشتگان است.
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است، از جمله مناجاتهاى موسى (علیه السّلام) با خداوند متعال این بود که پرسید، پروردگارا! براى کسى که از بیمارى عیادت کند چه مزدى است؟
فرمود: فرشتهیى گماشته مىشود که تا روز حشر در گورش به عیادت و دیدارش برود[۱۷].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: خداوند در عقوبت گناهان براى گنهکاران در دنیا در هیچ مورد چنان شتابى ندارد که در مورد ستم و بریدن پیوند خویشاوندى، و این همراه با عقوبتى است که براى آخرت او اندوخته مىشود.
و همان حضرت فرمودهاند: هر کس دوست مىدارد که خداوند در روزى او گشایش دهد و مرگش را به تأخیر اندازد، حتما رعایت پیوند خویشاوندى کند[۱۸].
و نیز فرمودهاند: هر کس براى من یک چیز را عهدهدار شود، من براى او چهار چیز را ضمانت مىکنم، او رعایت پیوند خویشاوندى کند، تا خاندانش او را دوست بدارند و روزىاش فراخ شود و بر عمرش افزوده گردد و خدایش او را به بهشتى که وعده فرموده است، درآورد[۱۹].
و فرموده است، آیا مىدانید حق همسایه چیست؟ شما از حق همسایه جز اندکى را نمىدانید، همانا کسى که همسایهاش از آزارش در امان نباشد به خدا و روز رستاخیز ایمان نیاورده است. چون همسایه وام بخواهد، باید به او وام داد و چون خیرى به او رسد، باید شادباش بگویدش و چون اندوه و مصیبتى به او رسد، باید او را تسلیت دهد و نباید ساختمان خانه خود را از خانه همسایه چندان بلندتر بسازد که مانع از وزش نسیم گردد، مگر به اجازه او و چون میوه نوبر بخرد، باید براى همسایه بفرستد و اگر به او هدیه نمىکند باید آن میوه را پوشیده به خانه خود برد و نباید اجازه دهد کودکانش آن میوه را آشکارا مصرف کنند که اشتهاى کودکان همسایه تحریک، و ناراحت شوند و سپس رسول خدا فرمودند: همسایگان سه نوعند: برخى از آنان سه حق دارند، حق اسلام و حق همسایگى و حق نزدیک بودن. برخى از آنان دو حق دارند، حق اسلام و حق همسایگى. (در مورد همسایگان دورتر) و برخى یک حق دارند و آن همسایه کافر است که فقط حق همسایگى براى او محفوظ است[۲۰].
و فرموده است، آن کس که سیر باشد و همسایهاش کنار او گرسنه بماند از مؤمنان نیست[۲۱].
شاعر چنین سروده است:
«دوستان هنگام آسایش و راحت بسیارند، ولى در سختىها، آنان اندکند.
بنا بر این، ادعاى دوستى کسانى که با آنان برادرى و دوستى مىکنى تو را مفریبد که براى تو در سختى دوستى نیست. هر کسى مىگوید من وفا دارم، ولى چنان نیست که به گفتار خود عمل کند، مگر مرد نژاده و دیندار که چون سخنى گوید به آن عمل مىکند.» دیگرى گفته است «از دوستان کسانى را با صفا مىبینم که یک دل و به هنگام بروز سختىها شکیبا و پایدار باشند.» دیگرى گفته است «هر دوستى که دوستى او براى خدا نباشد من به دوستى و صمیمیت او اعتماد ندارم.» دیگرى گفته است «با دشمن من دوستى مىورزى و مىپندارى که من دوست تو هستم. این گفتار تو مایه شگفتى است، برادر من کسى نیست که فقط با زبان مرا دوست داشته باشد، بلکه دوست من کسى است که در غیاب هم، دوست من باشد.»
پی نوشت:
[۱] . همین تفسیر از حضرت باقر( علیه السّلام) در تفسیر تبیان شیخ طوسى، ص ۱۰۰، ج ۳ آمده است. م.
[۲] . به نقل از خصال صدوق، صفحات ۷ و ۸، در بحار الانوار، ص ۳۹۱، ج ۷۴، چاپ جدید، آمده است. م.
[۳] . به نقل از خصال صدوق، صفحات ۷ و ۸، در بحار الانوار، ص ۳۹۱، ج ۷۴، چاپ جدید، آمده است. م.
[۴] . در اختصاص شیخ مفید، ص ۲۳ به این صورت آمده است« به خدا سوگند حق مؤمن از کعبه بزرگتر است.». م.
[۵] . نظیر این روایت از پیامبر( صلّى الله علیه و آله) در محجه البیضاء، ص ۴۲۳، ج ۳، و به همین صورت در خصال، ص ۱۲۲، ج ۱، با ترجمه آقاى کمرهیى، آمده است. م.
[۶] . این روایت هم در خصال، ص ۱۹۶، ج ۱، آمده است. م.
[۷] . به نقل از امالى صدوق، ص ۳۹۷، و خصال صدوق، ص ۱۳۳، ج ۱، در بحار الانوار، ص ۱۷۳، ج ۷۴، آمده است. م.
[۸] . در خصال، ص ۲۵۶، ج ۱، همراه با ترجمه آقاى کمرهیى، آمده است. م.
[۹] . بخشى از روایت مفصلترى است که در اختصاص شیخ مفید، ص ۲۲، چاپ نجف، آمده است. م.
[۱۰] . در ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صدوق، ص ۴۸۴، با ذکر سند آمده است. م.
[۱۱] . به نقل از امالى صدوق، با ذکر مطالب بیشترى در بحار الانوار، ص ۱۵۰، ج ۷۴، آمده است. م.
[۱۲] . در اصول کافى مترجم، ص ۶۲، ج ۴، با اندک اضافهیى آمده است. م.
[۱۳] . به نقل از امالى صدوق( رضی الله عنه)، در بحار الانوار، صفحات ۱۷۳ و ۱۷۴، جلد ۷۴، چاپ جدید، با توضیح در پاورقىها آمده است. م.
[۱۴] . به نقل از امالى صدوق( رضی الله عنه)، در بحار الانوار، صفحات ۱۷۳ و ۱۷۴، جلد ۷۴، چاپ جدید، با توضیح در پاورقىها آمده است. م.
[۱۵] . به نقل از امالى صدوق( رضی الله عنه)، در بحار الانوار، صفحات ۱۷۳ و ۱۷۴، جلد ۷۴، چاپ جدید، با توضیح در پاورقىها آمده است. م.
[۱۶] . چند روایت نظیر و نزدیک به این روایت در اصول کافى، صفحات ۲۸۵ و ۲۸۶، ج ۳، همراه با ترجمه آقاى دکتر سید جواد مصطفوى، آمده است. م.
[۱۷] . در ثواب الاعمال صدوق، ص ۲۳۱ با ذکر سند آمده است. م.
[۱۸] . به نقل از خصال، ص ۱۸، ج ۱، در بحار الانوار، ص ۸۹، ج ۷۴، آمده است. م.
[۱۹] . با اندک تفاوت و به صورت صحیحترى که به جاى« خاندانش»، خداوندش مىباشد، در عیون اخبار الرضا، ص ۳۷، ج ۲، آمده است. م.
[۲۰] . در مشکاه الانوار طبرسى، ص ۲۱۳ هم از همین کتاب آمده است. م.
[۲۱] . نظیر این در امالى شیخ طوسى، ص ۱۳۴، ج ۲، آمده است. م.