- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اخلاق منابعی متعددی دارد. شرع، فطرت و عقل از منابع اخلاق محسوی می گردد. در این مقاله به رابطه عقل و اخلاق پرداخته شده و بیان گردیده که عقل و خرد انسان تا چه حدی در مسائل اخلاقی نق دارد.
عقل چیست؟
واژه ها در گستره علوم مختلف ، معانی گوناگونی دارند. واژه عقل (خرد) نیز از جمله واژگانی است که در متون مقدس ما بسیار تکرار شده است. دانشمندانی که عمر خود را در کاوش و بررسی آثار دینی صرف کرده اند ، معتقدند که لفظ «عقل» در آموزه های دینی به سه معنا آمده است :
الف. نیروی ادراک خوبی ها و بدی ها و قدرت تشخیص بین آنها.
ب. ملکه ای (خصلت پایداری) در نفس انسان که دعوت به انتخاب خیر ونفع و پرهیز از شر و ضرر می کند.
ج. دانش سودمندی که باعث نجات و رستگاری و سعادت انسان می شود.۱
به تعبیر دیگر ، عقل همان فهم و شعوری است که انسان را در سختی ها و تاریکی ها راهنمایی می کند و راه درست را از نادرست به او می شناساند.
آفریدگار دانای حکیم ، پیش از آن که سرشت آدمی را به هم آمیزد ، بهترین هدیه خویش را به او ارزانی داشت. این هدیه به سان چراغی فروزان در فرا روی آدمی ، تابناک است و اگر انسان بخواهد به راه درست رهنمون شود ، بایسته است که لحظه ای از روشنایی خرد غافل نباشد.۲
البته همان طور که عواملی همچون دانش ، ادب ، تجربه ، تقوا ، یاد خدا ، همنشینی با حکیمان و … در فروزانی شعله های خرد مؤثر است ، بعضی از کردارهای ناشایست انسان ها نیز در خاموشی این چراغ هدایت بی تأثیر نیستند. به عنوان نمونه ، پیروی از هوای نفس به عنوان «یکی از مهم ترین دشمنان عقل» ، از سوی پیشوایان ما معرفی شده است.۳
ره آورد خرد
خرد ، ارزشمندترین سرمایه پنهانی بشر است که بنیان های زندگی را نیرومند می سازد و به گاه زورآزمایی ، به شمشیری برنده می ماند که هیچ گاه طعم تلخ شکست را نچشیده است. اگر انسان از این موهبت الهی به شایستگی استفاده کند ، ارزش و مقام خویش را برتری داده است و در دنیا و آخرت سربلند است؛ چرا که ارزش اعمال در روز واپسین به رتبه و درجه عقل هر کس بستگی دارد. هر چه قدر بهره بیشتری از این نعمت ، عاید انسان شود ، سرفرازی و سربلندی بیشتری نیز در آخرت نصیب او می گردد. به تعبیر مولوی:
ای برادر تو همان اندیشه ای
ما بقی ، تو استخوان و ریشه ای
با بررسی متون دینی و تجربه بشری در می یابیم که ریشه تمام کارهای ناشایست ، دلبستگی به دنیاست. بسیاری از مفاسد و مشکلات اخلاقی جوامع بشری ، برگرفته از همین دلدادگی به دنیاست که سبب می شود برای دستیابی به آن ، مرتکب هر اشتباه و خطایی شد. دلبسته به دنیا ، پیوسته اندیشناک است که دنیا به کام کیست و چه میزان از این دنیا سهم من است.
چگونه از این مشکل اصلی باید رهایی یافت؟ مهم ترین و کارآمدترین عامل برای دل کندن از دنیا را باید در قلمرو شناخت و اندیشه (تفکر و تعقل) جستجو کرد.
دل کندن از دنیا میوه عقل است.۴ کسی که دنیای ناپایدار را آن گونه که هست ، بشناسد ، بدیهی است که دل از دنیا بر می کند. آیا کسی به یک مردار بدبو دل می بندد؟ آیا کسی آنچه ناپایدار است را بر پایدار ترجیح می دهد؟ هرگز چنین نیست. خردمندان حقیقی ، نخست می اندیشند و سپس به آگاهی می رسند ، آن گاه بر اساس شناخت خود ، پایدارترین را بر می گزینند.۵
امام کاظم (ع) به هشام بن حَکَم می فرماید : «ای هشام! همانا عاقل ، به دنیا و اهل آن نگاه کرد و دانست که دنیا جز با سختی به دست نمی آید و به آخرت نگاه کرد و دانست جز با سختی به دست نمی آید؛ از این رو با سختی ، آن چیزی را طلب کرد که پایدارتر است».۶
تأثیر گذاری خرد
تمام کسانی که از خردهای سالم و فروزان بهره مندند ، به زیبایی ها علاقه مند و از زشتی ها روی گردان اند. نخستین اقتضای خردورزی ، پایبندی به اصول و بنیان های اخلاقی است. در نگاه تمام خردمندان جهان ـ با هر دین و آیین ـ احترام به بزرگ تر ، تشکر از نعمت دهنده ، پاسداشت خوبی دیگران و … یک کار ارزشمند محسوب می شود.
با تکیه بر ندای همین پیامبر درونی (عقل) است که تمام ادیان الهی ، مردم را به کارهای شایسته و ستودنی فرا می خوانند. آیین مقدس اسلام بیش از دیگر ادیان آسمانی ، مخاطبان خویش را به پیروی از اخلاق و آداب ، دعوت نموده است تا جایی که پیامبر اکرم(ص) فرمود : «من به آن جهت برگزیده شدم که خوبی های اخلاق را کامل کنم»۷ .
بنابر آنچه گذشت می توان گفت که قوام و دوام دین به عقل است و شکوفایی عقل ، همان اخلاقی است که هدف برانگیخته شدن پیامبران آسمانی است.
خِرَد ورزی و اخلاق
با کاوشی گذرا در متون معتبری که از خردمندان بزرگ عالم به ما رسیده اند، در می یابیم که بسیاری از روش ها و کنش ها (اعمال) ، برگرفته از خردهای پاک انسانی اند. اینک به بعضی از تأثیرات خردورزی بر رفتارهای فردی و اجتماعی بشر اشاره می کنیم:
ادب : خردمند در رفتار اجتماعی و فردی بهترین شیوه زندگی را بر می گزیند. کسی که در زندگی فردی و اجتماعی خویش آداب و رفتارهای پسندیده را رعایت نمی کند، از خرد و روح خردورزی به دور است.
بنا بر این ، خرد و ادب ، لازم و ملزوم یکدیگرند و به بیان زیبای امام علی(ع) : «ادب در آدمی همچون درختی است که ریشه آن خرد است».۸ پس آدابی که از خرد برنخیزد ، چندان پایدار نخواهد بود ؛ چرا که ریشه ای نااستوار دارد و درخت بی ریشه ، محکوم به هلاکت است.
فروتنی : فطرت پاک انسان ها ، فروتنی را دوست می دارد و همین علاقه مندی سبب می گردد که انسان های فروتن ، از مقام و جایگاه رفیع و جذابی برخوردار باشند. فروتن ، منتظر سلام دیگران نیست ، خود پیش قدم می شود و از هیچ انسانی انتظار احترام و پاسداشت ندارد. این گونه زیستن ، محبوبیت عمومی و علاقه مندی الهی را برای او به ارمغان می آورد. خردمندی که می داند ثمره فروتنی چیست ، خود را کوچک می کند تا در نتیجه در نزد خدا و مردم ، بلند مرتبه شود.۹
از سوی دیگر ، خردمند برای رسیدن به کمال خرد ، راهی جز فروتنی در نزد هر صاحب دانشی نمی یابد و در حقیقت ، «فروتنی» را مرکبی برای «بالندگی خرد» می داند.۱۰
معاشرت نیکو : روحیه اجتماعی انسان سبب می شود که آدمی همواره با اطرافیانش تعامل داشته باشد و انسان اگر بخواهد به اهدافش به بهترین گونه نیل پیدا کند ، ناگزیر است که با همه کسانی که در پیرامون او زندگی می کنند با خوشرویی و خوشخویی برخورد کند. اندیشه ای که انسان را به اخلاق نیکو دعوت می کند ، برگرفته از خرد سالم و سازنده است. با نگاهی دقیق به جامعه در می یابیم که «عاقل ترینِ مردم ، خوش خلق ترین ایشان است».۱۱
آری ، خردمند با استفاده از ابزار «اخلاق نیکو» ، رشته دوستی را استوار ،۱۲ روزی خود را پایدار۱۳ و زندگی اش را هدفدار می نماید.
پاکدامنی : نفس انسان اگر بهره ای از خرد داشته باشد ، به تمام واقعیت های زندگی خردمندانه نظر می کند. هدف اصلی زندگی ، دستیابی به کمال و سعادت است. حال اگر خواسته های حیوانی و شهوات نفسانی بخواهند عقل انسان را در بند کشند و او را اسیر خواهش هایشان کنند ، رسیدن به کمال ، ممکن نخواهد بود.
خردمند وقتی به سرمنزل مقصود خواهد رسید ، که از این موهبت الهی در راه بندگی خداوند استفاده کند. خرد سالم و آرمان خواه می داند که تن دادن به بعضی از تمایلات نامشروع و بسیار گذرا سبب می شود که عمری را در زیر سایه غم و اندوه سپری کند. حتی کسانی که تمام زندگانی خود را به عیش و نوش می گذرانند ، خود می دانند که این ره به ناکجا آباد پایان می یابد و از راه اصلی فاصله بسیار دارد.
پیشوای هدایت ، امام علی(ع) می فرماید : «کسی که خوش گذرانی هایش فزونی یابد ، (به تدریج) ، نور خردش نیز خاموش می گردد»۱۴ و مولوی چه زیبا تقابل شهوت و عقل را به تصویر کشیده است:
عقل ، ضد شهوت است ای پهلوان
آن که شهوت می تند ، عقلش مخوان
وهم خوانش آن که شهوت را گداست
وهم ، قلب نقد زَرّ عقل هاست.
مهربانی با مردم : نوع دوستی و انسانیت مداری از ویژگی های خردمندان هر جامعه ای است. این قاعده جامعه شناختی در بیانات نورانی پیامبر خدا چنین آمده است : «مهربانی با مردم ، نیمی از خردمندی است».۱۵ به تعبیر زیبای سعدی:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
شُکر :
از مهم ترین قوانین خردورزی لزوم «سپاسگزاری» از هر نعمت دهنده ای است. خرد ، اقتضا می کند که تا از نیکوکار تشکر کنیم و دست کم ، کار نیک او را به زبان آورده و از او به نیکی یاد کنیم.
پدر و مادر ، معلمان دلسوز ، دوستان مهربان ، نیکوکاران و از همه مهم تر، خداوند متعال ، نعمت ها و خوبی های بسیار را برای ما ارزانی داشته اند که سپاسگزاری از ایشان کمترین کاری است که ما می توانیم انجام دهیم. امام سجاد(ع) می فرماید : «خداوند ، در روز قیامت به یکی از بندگان خود می فرماید : آیا از فلانی سپاسگزاری کردی؟ عرض می کند : نه! بلکه از تو سپاسگزاری کردم ، ای پروردگار. خداوند می فرماید : چون از او تشکر نکرده ای از من نیز تشکر نکرده ای».۱۶
سخن پایانی
هر کار پسندیده ای که خردمندان ، آن را ستایش می کنند و انسان ها آن را اخلاق نیکو می خوانند ، پایه و اساسش خردورزی است. سخاوت ، قناعت ، رضایت از زندگی ، امید ، صداقت ، عفت و … همگی از میوه های همین درخت تنومندند.۱۷ استواری این درخت ، منوط به آبیاری و مراقبت است. در حفظ و سرسبزی این درخت باید کوشید.
در پایان، بخشی از سخنان پیامبر رحمت را در زمینه اخلاق و عقلانیت ، زینت بخش این نوشتار می نماییم : «ویژگی خردمند ، آن است که در برابر حماقت نادان بردباری کند؛ از آن که بر او ستم کرده بگذرد؛ نسبت به زیردستان فروتنی کند؛ با بالا دستان در جستجوی خوبی رقابت ورزد. هر گاه خواست سخن گوید ، بیندیشد؛ اگر سخن خوبی بود ، بر زبان آورد و بهره جوید و اگر بد بود ، سکوت کند و سالم ماند… حیا و آزرم را هیچ گاه از خود جدا نکند و آزمندی از او سر نزند؛ اینها خصلت هایی است که خردمند با آنها شناخته می شود».۱۸
پی نوشت:
۱. بحار الأنوار ، ج ۱ ، ص ۹۹ ـ ۱۰۳. علامه محمّد باقر مجلسی در این صفحات، به شش معنای عقل اشاره کرده است؛ ولی معتقد است عقل در روایات، بیشتر به همین سه معنا به کار رفته است.
۲. غررالحکم ، ح ۲۶۶.
۳. گفتنی است که انسان دارای حس ، خیال ، وهم و عقل است. عقلی می تواند همیشه تابناک باشد که از خیالات ، اوهام و حس ها آزاد باشد. علامه سید محمّد حسین طباطبایی معتقد است که عرب زبانان، واژه «لب» را فقط برای چنین عقلی به کار می برند. بنا بر این ، هر جا که در قرآن ، «اولی الالباب ، آمده است ، مقصود ، عقلی است که از همه شائبه ها جدا شده باشد ( ر. ک : المیزان ، ج ۳ ، ص ۲۹).
۴. غررالحکم ، ح ۶۰۷۲.
۵ . رضایت از زندگی ، عباس پسندیده ، ص ۳۴۰.
۶. الکافی ، ج ۱ ، ص ،ح ۱۲.
۷. خردگرایی در قرآن و حدیث ، محمّد محمدی ری شهری ، ح ۳۱۲.
۸. غررالحکم ، ح ۲۰۰۴.
۹ . میزان الحکمه ، محمّد محمدی ری شهری ، ح ۲۱۸۸۹.
۱۰. ن ک : الکافی ، ج ۱ ، ص ۱۹ ح ۱۲.
۱۱. الکافی ، ج ۱ ، ص ۲۷ ، ح ۱۷.
۱۲. بحار الأنوار ، ج ۷۷ ، ص ۱۴۸.
۱۳. همان ، ج ۷۱ ، ص ۳۹۶.
۱۴. خردگرایی در قرآن و حدیث ، ح ۷۱۱۴.
۱۵. خردگرایی در قرآن و حدیث ، ح ۳۰۹.
۱۶. اصول الکافی ، ج ۲ ، ص ۹۹ ، ح ۳۰.
۱۷. ن ک : خردگرایی در قرآن و حدیث ، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۹.
۱۸. اصول الکافی ، ج۲، ح ۴۸۹.
منبع :حدیث زندگی ؛ خرداد و تیر ۱۳۸۵، شماره ۲۹.
مهدی غلامعلی