- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : آقای بابایی
- 0 نظر
ولادت
اسم او: یونس، کنیهاش: ابومحمد،
معروف به مولى آل یقطین و نسب او قمّى است. این که در چه سالى قدم به عرصه وجود نهاد، چندان روشن نیست، ولى جمعى از دانشوران شیعى نوشتهاند که او در دوران زمامدارى هشام بن عبدالملک چشم به جهان گشود.
از این اشاره تاریخى مى توان به طور تقریبى مشخص کرد که این محدّث فرزانه، در کدام سده و در چه سالى به دنیا آمده است. مورخان نوشته اند؛ هشام بن عبد الملک که یکى از خلفاى بنى امیه بود، بعد از این که
برادرش یزید عبد المک در سال ۱۰۵ه. ق از دنیا رفت، به خلافت و حکومت رسید. بنابراین آغاز حکومت او در سال ۱۰۵ه. ق است و بعد از بیست سال حکومت و سلطنت در سال ۱۲۵ه. ق مرد.بر این اساس مى توان گفت که یونس بن عبد الرحمن بین سال هاى ۱۰۵تا ۱۲۵ه. ق و نیمه اول از سده دوم هجرت چشم به جهان گشود.
اساتید
یکى از دلایل رشد و بالندگى این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانى برجسته بود که در درجه اول، امامان معصوم(علیهم السلام) قرار داشتند. وى نهایت بهره و فیض را از وجود بابرکت آنان برد و بعد از امامان، اساتید بزرگى داشته که تعداد آنان حدوداً به ۲۵نفر مى رسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمر بخش نخواهد بود؛ ولى به عنوان نمونه، به ذکر چند نفر از شاخص ترین آنان بسنده مى کنیم:
۱- عبدالله
بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه که به گفته نجاشى: مسئولیت بیت المال را در حکومت منصور و مهدى و هادى و هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگرى مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است که هیچ گونه طعنى بر او روا نیست.
۲- عبدالله
بن مسکان: از نیکان و ستارهاى درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدّثى بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است.
۳- هشام بن سالم: محدّثى است که به طور کامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسى بن جعفر(علیهم السلام) به شمار مىرود.
۴- هشامبن حکم: همان کسى است که با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبرى جامعه اسلامى مناظره کرد و او را از نظر استدلال و دلیل محکوم کرد. مى گویند در اصل اهل کوفه بود، ولى در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعى، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یک شیعه راستین بود. وى در سال ۱۷۹ه. ق در کوفه چشم از جهان فرو بست.
۵- حمّادبن عیسى: از راویان امام کاظم و حضرت رضا(علیهم السلام) و از اصحاب اجماع است.
۶- حمّادبن عثمان رواسى: از اصحاب اجماع و شخصى مورد اطمینان است.
۷- علىبن رئاب: جلیل القدر و محلّ اطمینان و اعتماد و صاحب کتاب و اصلى بزرگ است.
۸- حارث
بن مغیره: یار سه معصوم (حضرت امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام)) و صاحب جایگاه رفیع و بلندى نزد رجال نویسان شیعى است.
شاگردان
تربیت شاگردان کارآمد یکى دیگر از نکات مثبت در زندگى یونس بن عبد الرحمن است. وى در این عرصه به توفیقات زیادى دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدم هاى بلندى در راه نشر حدیث و معارف اهل بیت
برداشت.
او دانش خود را از کوثر زلال و ناب امامان معصوم(علیهم السلام) فرا گرفته بود؛ لذا یافته هایش رابه افراد لایق و مستعد مى آموخت. در این راستا جمعى از دین باوران و دانش پژوهان، پروانه وار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشتهاند، که عدهاى از آنان بدون تردید، از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب مىشوند. به نام چند تن از آنان اشاره مى کنیم:
۱- محمد
بن عیسى بن عبید یقطینى: بیشترین رویاتى که عیسى بن عبید نقل کرده، از یونس بن عبد الرحمن است. او از کسانى است که کتابهاى یونس را گزارش داده و مى گویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است.
۲- عبد
العزیز مهتدى قمى: از وکلا و خاصّان حضرت رضا(علیه السلام)بود و در قم زندگى مىکرد. او مورد عنایت و اطمینان است.
۳- حسن
بن علىّ الوشاء: یاز امام رضا(علیه السلام)و از چهرهاى برجسته و شاخص شیعه است. احمد بن محمد بن عیسى قمى مى گوید:
هنگامى که براى طلب حدیث به کوفه رفتم، در آن جا با حسن بن علىّ الوشاء ملاقات کردم… تا این که از قول استادش حسن بن علىّوشاء نقل مى کند.
من در این مسجد نهصد محدّث و استاد حدیث را دیدم که هر یک مىگفت: حدیث کرد مرا، جعفر بن محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم)
۴- عباس
بن معروف قمى: از برجستگان حوزه حدیث، اهل قم و مورد اطمینان است.
۵- محمد
بن خالد برقى قمى: پدر احمد بن محمد بن خالد است. محمد بن خالد را از یاران موسى بن جعفر و امام رضا و امام جواد(علیهم السلام) شمردهاند و به او اعتماد دارند.
۶- ریان
بن شبیب: ساکن قم و از یاران حضرت رضا(علیه السلام)بود. او موثّق و مورد اطمینان است.
۷- احمد
بن محمد بن خالد برقى: صاحب کتاب محاسن.
معرفى آثار
یکى از نشانه هاى عظمت شخصیّت علمى یونس بن عبد الرحمن کتابها و تصنیفاتى است که از خود به یادگار گذاشت. او در این عرصه از پرتلاش ترین و فعّالت رین محدثان و فقیهان شیعى است. تراجم نویسان بزرگ شیعه کتابهاى فراوانى را از او نقل کردهاند؛ حتى شخصیّت برجسته شیعى، فضل بن شاذان مى گوید: یونس بالغ بر یک هزار کتاب در رّد مخالفان شیعه تألیف کرد.
مرحوم نجاشى مىگوید: او کتاب هاى فراوانى دارد. آن گاه به ترتیب کتاب هایش را نام مى برد: کتاب السهو، الادب،الزکاه، جوامع الآثار، فضل القرآن، کتاب النکاح، الحدود، الصلوه، العلل الکبیر، التجارات و کتاب یوم و لیله.
جناب شیخ طوسى هم در این زمینه مى نگارد: او داراى کتاب و تألیفات فراوانى است، همانند: کتابهاى حسین سعید اهوازى؛ بلکه بیشتر از آنها.
صحابى امام
یونس بن عبد الرحمن از جمله دلباختگان و شیفتگان خاندان پیامبر گرامى اسلام است. او اخلاص و ارادت خویش را به پیشگاه مقدّس امامان شیعه ابراز مى کرد و در این راه هرگز احساس خستگى نمى کرد.
تمام گزارش دهندگان تراجم و دانشمندان شیعى او را از یاران حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا(علیهم السلام) مى دانند. شیخ طوسى در یک مورد او را از یاران امام موسى بن جعفر(علیه السلام)و در جاى دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا(علیهم السلام)مى داند.
همچنین نوشته اند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق(علیه السلام)را یافت؛ اولین بار در کنار قبر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در مدینه و یک بار هم هنگام سعى بین صفا و مروه. خودش مى گوید: براى من ممکن نشد از امام(علیه السلام)حدیثى و روایتى بپرسم.
یونس از منظر امام(علیه السلام)
در میان یاران و صحابه امامان شیعه(علیهم السلام) افراد نادرى پیدا مى شوند که از ناحیه امام و حجت خدا، مانند یونس مورد ستایش قرار گرفته باشند؛ البتّه بر محقّق اندیشمند این نکته مخفى نیست که این ستایشها و ثناها به آن بعد روحى، معنوى و علمى بر مى گردد که در این راوى بزرگوار تجلّى یافته است. وى در پاسدارى از مرزهاى ولایت ناب و دفاع از حوزه معرفت دینى بر مبناى حکومت نبوى و علوى، تلاشى
فراوان از خود نشان داد.
موقعیت علمى و حدیثى
فضل بن شاذان نیشابورى مىگوید: عبد العزیز مهتدى که از نیکان و خوبان قم بود ،به من گزارش داد؛ از حضرت رضا(علیه السلام)پرسیدم: من در هر موقعیّتى نمىتوانم به حضور شما مشرّف شوم؛ براى فرا گرفتن مسائل و احکام دینى خود، از چه کسى سؤال کنم؟ امام در جواب فرمود: از یونس بن عبد الرحمن. از همین راوى خبر دیگرى روایت کرده اند که گفت: از حضرت رضا(علیه السلام)پرسیدم: آیا یونس بن عبد الرحمن نزد شما مورد اطمینان و اعتماد هست تا احکام دین را از او فرا گیرم؟ امام فرمود: بله.
از این گزارش تاریخى، نهایت اعتماد امام معصوم(علیه السلام)به یونس اثبات مى شود و با توجه به این روایت است که تمام عالمان و فقیهان متفکر شیعه، براى حجّت بودن گزارش دهندگان روایات و آثار اهل بیت عصمت و طهارت، به وثاقت و مورد اعتماد بودن روایتگر اخبار و احادیث، بسنده کرده اند.
راویانى همانند یونس که ائمه دین، شیعیان را براى فرا گرفتن آموزههاى دینى و روایات آل پیغمبر(علیهم السلام) به آنان ارجاع داده اند، بین یاران امامان تنها چند نفر هستند؛ ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، زراره بن اعین، ابوبصیر، زکریا بن آدم، عثمان بن سعید و محمد بن عثمان بن سعید.
جناب نجاشى بعد از نقل روایت فوق از عبد العزیز چنین اظهار نظر مى کند: این کلام امام، شأن و فضیلت والایى در حقّ یونس است.
مورد رضایت امام(علیه السلام)
جعفر بن عیسى این چنین گزارش مى دهد:
جمعى از ما شیعیان در محضر امام رضا(علیه السلام)بودیم. یونس بن عبد الرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره کرد که به داخل اطاق برود، پرده را بیاندازد و لحظاتى پشت پرده بماند و مبادا حرکتى کند تا هنگامى که خود به وى اجازه دهد. سپس آنها که از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویى کردند و تهمت هایى به او روا داشتند. امام سر مبارکش را پایین انداخته و ساکت بود. در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. این جا بود که حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانى که آمد، قطرات اشک از گوشههاى چشمانش جارى بود و گریه مى کرد. عرض کرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهل بیت دفاع مى کنم و این است حال من در نزد بعضى از یارانم! حضرت فرمود: اى یونس، وقتى که امام و رهبرت ا تو خشنود و راضى است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. اى یونس! با این مردم به اندازه فهم و درک آنان سخن بگو و در آن زمینه هایى که بالاتر ازدرک و استعداد آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن گاه امام مثال جالبى بیان کرد و فرمود: بر تو باکى نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گران بها باشد؛ ولى مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بى ارزشى باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گران بهایى است. آبا به حال تو سودى دارد؟
عرض کرد: نه.
فرمود: بله! تو هم این چنین هستى، هنگامى که در راه ولایت و پاسدارى از مکتب و آیین اهل بیت هستى و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم درباره ات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضررى بر
تو وارد نمى شود. در همین راستا مى بینم بعضى از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده که البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. بانظر به همین نکته، حضرت رضا(علیه السلام)به یونس توصیه فرمود که باید هر سخنى را براى هر کس نگویى. استعدادها، قریحه ها و ظرفیّت ها مختلف است. حکمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)فرمود: ما پیامبران
مأموریم که ظرفیت هاى فکرى مردم را مراعات کنیم و به اندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوییم.
گویا یونس گاهى روایات و احادیث عمیق و سنگینى را که درباره مقامات معنوى ائمه دین بود، براى عدهاى نقل مى کرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درک این معانى بلند را نداشتند؛ لذا گاهى امام از او انتقاد
مىفرمود. از منظر دیگر، این مذمّتها و انتقادها براى این بود که شخصیت هاى بزرگ حدیثى و فقهى شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آنها صدمه و زیانى وارد نشود.
وفات
پس از عمرى تلاش خالصانه در راه نشر معارف دین و آثار عترت سید المرسلین، جان یونس در قفس تنگ این جهان خاکى تاب و طاقت نیاورد و سرانجام در سال ۲۰۸ه. ق جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح بلند و
الهى او که سرشار از ایمان به خدا و عشق به محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم)و عترت پاک او بود، به ملکوت اعلى پیوست و در جوار رحمت الهى آرمید.
بدن پاک او در کنار روضه مطهّره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در مدینه منوره به خاک سپرده شد و همان طور که در زندگى دلش همراه حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم)بود، جسم او نیز در جوار آن بزرگوار دفن شد.