- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
کسى که براى اثبات یا نفى چیزى قسم مىخورد، اگر حرف او راست باشد، قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ بوده ولی کفاره دنیوی ندارد اما دارای عذاب اخروی بسیار سختی است و ممکن است اثر آن در دنیا هم ظاهر شود. در نوشته پیش رو کسی داستان قسم خوردن کسی بیان شده که قسم دروغ علیه امام صادق(علیهالسلام) خورد به روشی که آن حضرت به او دستور داد، در همان لحظه جانش را از دست داد.
در کتاب الإرشاد، از شیخ مفید (علیه الرحمه) نقل شده است:
روایت مى کنند منصور به ربیع دستور داد امام صادق (علیهالسلام) را حاضر کند چون حضور یافت و چشم منصور بدان جناب افتاد گفت : خدا مرا بکشد اگر ترا نکشم. امروز کار تو بجائى رسیده که با سلطنت من بازى مى کنى و از همه طرف اسباب شورش فراهم مى سازى!.
حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: سوگند بخدا آنچه را بمن نسبت دادى من انجام نداده و آهنگ آنها را هم نداشته ام و هر گاه خبرى در این خصوص شنیده دروغ بوده و بر فرضى که آنچه مى گوئى راست و بجا بوده درگذر. زیرا حضرت یوسف ستم دید و بخشید و ایوب به بلا مبتلا شد صبر کرد و به سلیمان نعمت بى سابقه اعطا گردید سپاسگزارى نمود. اینان همه پیمبران خدا و نسب تو هم که بدیشان مى پیوندد!.
منصور شرمنده شده تصدیق کرد و آن حضرت را روى تخت خود که مقام الهى آن جناب بود و آن روز غاصب بى باکى بر فراز آن نشسته فراخواند و معروض داشت همانا فلان آنچه را که به حضورت عرضه داشتم بمن اطلاع داد.
حضرت فرمود اکنون دستور بده تا او را احضار کنند و در برابر من اقرار کند و ثابت نماید که من چنین و چنان گفته ام.
منصور وی را احضار کرده گفت آنچه را درباره جعفر براى من نقل کردى از خود او شنیدى؟
گفت آرى، حضرت فرمود او را براى صحت شنیده هایش سوگند بده.
منصور از او پرسید: آیا حاضرى براى اثبات ادعاى خود سوگند یاد کنى؟ گفت آرى و شروع کرد به سوگند یاد کردن.
حضرت فرمود بمن اجازه بده تا دستور سوگند را باو داده و چنانچه من مى گویم سوگند یاد کند، منصور اجازه داد حضرت صادق (علیهالسلام) به او که در پیش منصور سعایت کرده بود فرمود چنین سوگند یاد کن از حول و قوت (توانائى و نیروى) خدا بیزار شده و بقدرت و توانائى خود پیوند کرده ام که جعفر چنین و چنان گفت و کرد.
وى نخست امتناع کرد و پس از اندکى تأمل همان طور که حضرت دستور داده بود سوگند یاد کرد فاصله نشد که همان جا جان بمالک دوزخ سپرد منصور دستور داد پاى او را کشیده از سراى او خارج ساختند.
ربیع گفت دیدم هنگامى که حضرت صادق (علیهالسلام) وارد بر منصور شد لب هاى مبارکش را حرکت میداد و هر دفعه که لب هاى جناب او به حرکت مى آمد از غضب آن بداندیش کاسته میشد تا بالاخره حضرت را پیش خواند و از وى درگذشت.
چون حضرت از پیش منصور بیرون رفت، من همراه آن جناب رفته عرضه داشتم منصور سخت نسبت به شما خشمناک بود و در آن وقت هیچ آفریده بقدر او نسبت به شما خشمگین نبود و من متوجه بودم هنگامى که وارد شدید لب هاى خود را حرکت میدادید و هر بار که لب هاى شما حرکت مى کرد از خشم او کاسته می شد آرزومندم آنچه را در آن وقت مى فرمودى بمن بیاموزى.
فرمود در آن وقت دعاء جدم حسین (علیهالسلام) را مى خواندم عرض کردم چه دعائى فرمود : به خدا عرضه مى کردم:
«یا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یا غَوْثِی عِنْدَ کُرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَینِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اکْنُفْنِی بِرُکْنِکَ الَّذِی لَا یرَام»
اى خدائی که در سختی ها بمن همراهى مى کنى و اى خدائیکه در گرفتاریها یاور من هستى بدیدگان خودت که خواب بر آنها عارض نمى شود مرا نگهدارى کن و در ظل عنایتت که هیچ گاه ناپدید نمى گردد پناهم ده.
ربیع گوید دعاء مزبور را آموختم و هر گاه گرفتارى از براى من پیشآمد مى کرد همین دعا را مى خواندم و درب گشایش بروى من باز میشد.
ربیع گوید از حضرت پرسیدم چرا اجازه ندادى آن مرد بخدا سوگند یاد کند فرمود براى آنکه نخواستم خدا را بوحدانیت و بزرگوارى یاد کرده باشد و در نتیجه خداى متعال بردبارى فرموده شکنجه او را به تأخیر بیندازد به همین جهت او را بدان کیفیت که شنیدى سوگند دادم و خدا هم به زودى او را به سزایش رسانید.[۱]
پی نوشت:
[۱] الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج۲، ص ۱۸۴ و ترجمه رسولى محلاتى، ج۲، ص ۱۷۷.