- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۳ سال، امامت را به عهده داشت. امام هادی با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل همزمان بود و بیشتر سالهای امامت را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند. از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت شده و بخشی از آنها درباره مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار است. زیارت جامعه کبیره و غدیریه از امام دهم شیعیان نقل شده است. امام هادی(ع) به واسطه جمعی از وکیلان که سازمان وکالت خوانده میشد، با شیعیان ارتباط داشت. عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید، ایوب بن نوح، حسن بن راشد و حسن بن علی ناصر، از اصحاب او به شمار آمدهاند.
فقط وقتی که امام هادی (علیه السلام ) وارد میشدند تمام پرندگان ساکت و آرام میشدند و تا وقتی امام هادی از آنجا خارج نمیشد سر و صدایی شنیده نمیشد». (۱)
آگاهی از سؤال ذهن اصحاب
پیشگویی مرگ جوان غافل
جوان ساکت شد و چیزی نگفت. ما روزها را شمارش کردیم، دقیقا پس از سه روز از دنیا رفت و همان روز به خاک سپرده شد. (۳)
تبدیل کردن خاک به طلا
همین که دست بر خاک گذاشتم، شمشی به وزن دویست مثقال از طلا به دستم آمد.(۴)
شِفای نابینا
به امام گفتم: «میان شما و حضرت عیسی( علیه السلام) تفاوتی نیست!»
امام فرمود: «اَنَا مِنهُ و هُوَ مِنِّی»؛ من از او هستم و او از من است. (۵)
نجات جان یونس نقاش
روزی یونس نقاش با دل ترسان و مضطرب نزد امام هادی (علیه السلام) رفت و گفت: «ای آقای من، تو را درباره خانوادهام سفارش به نیکی میکنم.»
دعای امام و شفای بیمار
این شخص بیمار روزی هنگام بازگشتِ امام هادی (علیه السلام) از خانه متوکل، در مسیر راه امام نشست و همین که چشمش به امام افتاد برخاست که نزدیکش شود و از او درخواست دعا کند، اما امام سه بار به او فرمود: «خداوند تو را عافیت عنایت فرماید.»
ابوعلی فهّری به مرد بیمار گفت: «امام برایت دعا کرده است پیش از آن که از او بخواهی. برو که حتماً به زودی خوب میشوی.»
مرد بیمار به خانهاش برگشت، شب خوابید و صبح که از خواب برخاست هیچ نشانی از بیماری بر پوستش نبود. (۷)
امام و استفتائات متوکل
۱- متوکل کاتب و نویسندهای نصرانی داشت که به او بسیار احترام میگذاشت و به خاطر علاقهای که به او داشت او را با کنیه (ابو نوح) صدا میزد. عدهای از کاتبان، نویسندگان کاخ این عمل را نادرست خوانده و گفتند: (جایز نیست کافر را با کنیه صدا بزنیم ). متوکل از فقها استفتا کرد و نتیجه منجر به دو نظر گردید: گروهی آن را جایز دانستند و گروهی منع کردند. متوکل ناچار از امام استفتا نمود و ماجرا را نوشت. امام هادی (علیه السلام) در پاسخ نوشتند: “بسم الله الرحمن الرحیم تَبَّت یَدَا اَبِی لَهَبٍ وَ تَب“(آیه اول سوره مسد). این پاسخ بدیع از بینظیرترین پاسخهای عالم فتوا بشمار میرود و حضرت با استفاده از این آیه نه تنها جواز کنیه گذاری کافر را ثابت میکند بلکه وقوع آن را نیز در قرآن یعنی معتبرترین مدرک فتوا نشان میدهد. متوکل نیز از پاسخ حضرت قانع شد و به آن عمل کرد.(۸)
۲- متوکل بیمار شد و نذر کرد اگر بهبود یافت دینارهای (بسیاری) صدقه بدهد. پس از آن که سلامتی به او بازگشت خواست نذر خود را ادا نماید، فقها را جمع نمود تا مقدار دقیق بسیار(کثیره) را تعیین کنند و آنان درباره تعیین واحد خاصی برای (بسیار) به جایی نرسیدند. ناچار متوکل از امام پرسش نمود و حضرت پاسخ داد: « باید ۸۳ دینار صدقه دهی» فقها از این جواب تعجب کردند و به متوکل گفتند:« بپرس مبنا و مدرک این فتوا چیست؟» متوکل بر این اساس از حضرت دلیل فتوا را خواست. حضرت جواب فرمودند: «خداوند متعال در قرآن میفرماید: (خداوند شما را در مواطن و مواقف بسیاری یاری کرد) – سوره توبه/ ۲۵– و همه خاندان ما روایت کردهاند که مواطن و مواقفی که در جنگها و غزوات خداوند پیامبرش را در آنها یاری کرد ۸۳ موطن بوده است».(۹)
۳- مرد نصرانی که با زن مسلمانی مرتکب عمل خلاف شده بود نزد متوکل آوردند همین که خلیفه خواست بر او حد شرعی جاری کند آن مرد مسلمان گشت. یحیی بن اکثم گفت:«اسلام این مرد، شرک و عمل گذشته او را از بین برد (و دیگر حدی بر او اجرا نباید گردد)» . یکی دیگر از فقها گفت: « باید او را سه حد بزنند». و هر یک فتوایی داد تا آن که متوکل تصمیم گرفت از امام استفتا کند. لذا طی نامهای موضوع را بیان کرد و از حضرت نظر خواست. امام در جواب نوشت: (باید آنقدر او را بزنند تا بمیرد) این فتوا به مذاق یحیی و دیگر فقها خوش نیامد، و نپذیرفتند و گفتند: « نه کتاب خدا گواه این مدعاست و نه سنّت پیامبر آن را تایید میکند» متوکل به امام (علیه السلام) نامهای نوشت و در آن یادآور شد که فقهای مسلمین فتوای ایشان را نپذیرفتهاند و آن را خلاف کتاب و سنت میدانند و افزود (پس برای ما منبع فتوا را بیان کن)؟ امام در جواب نوشت: (بسم الله الرحمان الرحیم خداوند متعال درباره کافران میفرماید: فَلَمَا رَأَوا بَأسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللهِ وَحدَهُ وَ کَفَرنَا بِمَا کُنّا بِهِ مُشرِکِین، فَلَم یَکُ یَنفَعُهُم اِیمانُهُم لَمَّا رَأَوا بَأسَنا) – مؤمن/ ۸۴ و۸۵ – پس آنگاه که شدّت قهر و عقاب ما را به چشم دیدند در آن حال گفتند ما به خدای یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایی که شریک خدا میدانستیم کفر ورزیدیم، اما ایمانشان پس از دیدن مرگ و مشاهده عذاب به آنها هیچ سودی نبخشید. متوکل این فتوا (و استنباط از آیه) را پذیرفت و دستور داد تا حکم را بر آن مرد اجرا کنند.
امام و توطئه یحیی بن اَکثَم
یحیی بن اکثم سؤالاتی را از قبل آمده کرده و آنها را برای آزمودن امام هادی (علیه السلام) در نظر گرفته بود به امام (علیهالسلام) ارائه نموده و خواستار جواب از حضرت شدند. حضرت سؤالات را گرفتند و به آنها پاسخ دادند که برخی سؤالات و جواب های حضرت امام هادی (علیه السلام) عبارتند از:
سوال۱: خداوند در قرآن میفرماید: قَالَ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِن الکِتابِ أنَا آتِیکَ بِهِ قَبلَ أن یَرتَدَّ اِلَیکَ طَرفُکَ – سوره نمل/ ۴۰– ؛ آن که نزدش بهرهای از کتاب بود (به سلیمان) گفت: « من تخت(ملکه سبأ) را قبل از آن که پلک بزنی نزدت حاضر خواهم کرد». سؤال کننده حضرت سلیمان و پاسخ دهنده آصف (ابن بَرخیا) است آیا سلیمان پیامبر به علم آصف نیازمند است؟
جواب امام – سلیمان به آنچه آصف میدانست و فراتر از آن عالم و آگاه بود لیکن میخواست به امّت خود اعم از جن و انس بفهماند که حجت پس از او آصف است و آنچه آصف انجام داد از سلیمان آموخته بود به امر پروردگار تا در پیشوایی و ولایت وی اختلاف به وجود نیاید و حجت بر همگان تمام باشد.
سوال۲- خداوند در قرآن کریم میفرماید: فَاِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِمّا اَنزَلنَا اِلَیک فََسئَل الّذینَ یَقرَؤُونَ الکِتابَ – سوره یونس/ ۹۴- اگر در آنچه بر تو فرو فرستادهایم شک داری پس از قاریان کتب آسمانی بپرس اگر مخاطب آیه خود پیامبر باشد پس او نیز شک کرده است (و دچار تردید شده است) و اگر مخاطب آیه کسی دیگری است پس قرآن بر چه کسی نازل شده است؟
جواب امام- مخاطب آیه شخص پیامبر است و کمترین شک و تردیدی درباره آنچه بر او نازل شده بود نداشت لیکن جاهلان میگفتند چرا خداوند از ملائکه پیامبری مبعوث نکرد؟ و چرا خداوند پیامبر خود را از خوردن، آشامیدن و رفت و آمد در معابر و بازارها بینیاز نساخت؟) لذا خداوند به رسول اکرم وحی نمود در حضور معترضان جاهل از قاریان کتاب “تورات” بپرسد. (آیا خداوند تاکنون پیامبری را که نه بخورد و نه بیاشامد و نه در بازارها رفت و آمد کند فرستاده است؟(و چون چنین نیست ای محمد تو نیز مانند آنان هستی و در این موارد با دیگران فرقی نداری) و این که خداوند تعبیر: فإن کنت فی شک؛ «اگر شک داری» را به کار میبرَد – با آن که پیامبر هرگز شک نداشته است- برای رعایت انصاف در گفتگو و مجادله است که خداوند در آیه مباهله میفرماید: فَقُل تَعَالَوا نَدعُ اَبنَائَنا و اَبنَائَکُم و نِسائَنا و نِسائَکُم و اَنفُسَنا و اَنفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَهَ اللهِ عَلی الکاذِبین – آل عمران/ ۶۱– بگو:«ای کافران» بیایید همگی فرزندان، همسران و خود را بخوانیم سپس به مباهله بپردازیم و لعنت خدا را به دروغگویان قرار دهیم . اگر خداوند میفرمود: « بیایید لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، آنان دعوت حق را نمی پذیرفتند. لذا با آن که خداوند میدانست فرستاده و پیامبرش راستگو ست و ادای وظیفه کرده است و همچنین خود پیامبر نیک میدانست که در گفتههایش صادق است لیکن ترجیح داد انصاف در گفتار را رعایت کند و دروغگویان را مردد قرار دهد»
سوال۳- خداوند میفرماید: وَ لَو أنَّما فِی الارضِ مِن شَجَرَهٍ اَقلامٌ وَالبَحرُ یَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَهَ اَبحُرٍ مَا نَفَدَت کَلِماتُ اللهِ– لقمان/ ۲۶- (اگر تمامی درختان عالم قلم شود و دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب گردد نخواهند توانست که کلمات الهی را بنگارند و به پایان رسانند) این دریاهای هفتگانه چه نام دارند و کجا هستند؟
جواب امام- مطلب از همین قرار است و اگر تمامی درختان عالم قلم شوند و تمام زمین تبدیل به چشمه و دریا شود – مانند طوفان نوح – نمیتوانند کلمات الهی را به پایان رسانند. امّا این دریاها عبارتند از: عین الکبریت، عین الیمن، عین برهوت، عین الطبریه، چشمه گرم ماسیدان (ماسبدان در تحف العقول) معروف به “سان” چشمه آب گرم افریقیه معروف به “لسنان” و عین با حوران. و کلمات الهی که پایان نپذیرد ماییم که تمامی فضائل و صفاتمان به قلم نخواهد آمد.
سوال ۴- خداوند میفرماید: وَ فیها مَا تََشتَهِیهِ الاَنفُسُ وَ تَلَذَّ الاَعیُنُ، در بهشت آنچه دل خواهد و چشم را خوش آید یافت شود – سوره زخرف/ ۷۱- دل حضرت آدم نیز هوای خوردن گندم کرد پس چرا مجازات گشت و از بهشت رانده شد؟
جواب امام- در بهشت آنچه دل آدمی بخواهد و چشم ببینند از خوردنی و نوشیدنی و سرگرمی یافت میشود و خداوند تمام آنها را بر حضرت آدم مباح ساخت، اما درختی که خداوند آدم و حوا را از نزدیک شدن و خوردن میوه آن منع کرد، درخت (حسد) بود. خداوند از آدم و همسرش عهد گرفت که با چشم حسادت به هیچ یک از مخلوقات ننگرند و بر آن که از فضل الهی برخوردار است حسد نورزند لیکن آدم فراموش کرد و خداوند عزم او را سست یافت.
پی نوشت:
۱- بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۸، ح ۳۴٫
۲- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۷۶٫
۳- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۸۱، ح ۵۷٫
۴- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۷۲، ح ۵۲٫
۵- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۸۵/ شماره ۶۳ از کتاب عیون المعجزات .
۶- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۵، ح ۳٫
۷- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۵، ح ۲۹٫
۸ – تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۵۷٫
۹- تاریخ اسلام ذهبی و تذکره الخواص، ص۳۶۰
منبع: سازمان تبلیغات اسلامی (www.ido.ir)