- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
و هابیون به بهانههایی مانند حرمت سوگند خوردن به پیغمبر و حرمت زیارت قبر آن حضرت و حرمت شفاعت خواستن و حرمت نامیدن آن حضرت به عنوان سیدنا و مسائلی از این قبیل، اکثریت قاطع مسلمانان جهان را از دایره اسلام خارج ساختند و جان و مال و ناموس آنان را مباح دانستند
وهابیت به عنوان جنبش اسلامی، انشعابی از مذهب حنبلی، یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است که اندیشه های آنان با هیچیک از سایر مذاهب اسلامی سازگاری ندارد.
فرهنگ وهابیت بر اساس تکفیر فرق اسلامی، ایجاد تفرقه میان مسلمین و خشن جلوه دادن تعالیم اسلام، محو آثار رسالت وحی، سازش با تمام جباران و مستکبران حتی امثال “یزید بن معاویه” استوار است.
وهابیت، جنبش سیاسی- مذهبی میباشد که از همان بدو کار خود، برای رسیدن به اهداف سیاسی- مذهبی خود به خشونتهای غیر قانونی و روشهای تروریستی متوسل شده است. وهابیون، پیروان محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی نجدی (۱۲۰۶-۱۱۱۵هـ. ق) هستند. (۱) محمد بن عبدالوهاب که در سال ۱۱۱۵ در شهر عینیه از توابع نجد دیده به جهان گشود، فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت. در دوران تحصیل در مدینه، اساتید وی نسبت به آیندهاش نگران شده و میگفتند اگر این فرد به تبلیغ بپردازد گروهی را گمراه خواهد کرد. وی از سال ۱۱۵۳ و در پی فوت پدرش پرده از عقاید خود برداشت و شروع به تبلیغات نمود.
وی پس از ورود به درعیه با محمد بن سعود (آل سعود) پیمانی بست مبنی بر اینکه رشته دعوت در دست وی و زمام حکومت در دست محمد بن سعود باشد. وی سپس به تکفیر مسلمانان پرداخت. وی مسلمانان را به شرک و بت پرستی متهم میساخت و اموال و ثروتشان را بر سپاهیانش حلال اعلام کرد. (۲)
محمد بن عبدالوهاب به زعم خود در پی این بود که از طریق پیروی محض از قرآن و سنت، اسلام را از انحرافات و بدعتها بردارد. (۳)وی در رساله کشفت الشبهات، متجاوز از بیست و چهار بار مسلمانان (به جز وهابیان) را مشرک خوانده است و بالغ بر ۲۵ فقره مسلمانان را کافر، بت پرست، مرتد، منافق، منکر توحید، دشمن توحید و اهل باطل خوانده است. ابن عبدالوهاب آشکارا میگفت که مسلمانان طی ۶۰۰ سال گذشته کافر شدهاند و جز پیروان خود را مشرک و کافر میخواند و خون و مالشان را حلال و مباح میدانست. (۴)
ابن عبدالوهاب، شخصا افرادی را برای ترور عثمان ابن معمر (امیر عینیه) به اتهام کفر و شرک فرستاد و آنان وی را در ماه رجب ۱۱۶۳ وقتی که از نماز جمعه فارغ گشت و هنوز از مصلی خارج نشده بود، به قتل رساندند. ابن عبدالوهاب، خود ۳ روز پس از قتل او وارد عینیه شد و برای مردم آنجا حاکمی تعیین کرد ولی مردم به حاکم او شوریدند.
وقتی خبر به ابن عبدالوهاب و محمد بن سعود رسید، گروهی از طرف آنان به شهر حمله کردند، شهر را با خاک یکسان کردند. درختها را سوزاندند، چاهها را پر کردند، مردها را کشتند و زنان را اسیر کردند و به نوامیس مردم تجاوز کردند. این اقداماترعب و وحشتی در منطقه به وجود آورد و ابن عبدالوهاب و محمد بن سعود را به توسعه حکومت خویش، تشویق نمود. (۵)
در سال ۱۲۱۶ هـ. ق امیر مسعود با قشون بسیار به قصد عراق حمله کرد. کربلا را محاصره کرد و سپس سپاهیانش، برج و باروی شهر را خراب کرده وارد شهر شده و بیشتر مردم را به قتل رساندند. در سال ۱۲۲۰ مسعود با سپاهی از نجد به نجف آمد و پس از عدم موفقیت در تصرف شهر به غارت روستاهای اطراف پرداخت، از زشتترین کارهای وهابیون و سپاه مسعود، قتل عام مردم اعم از صغیر و کبیر است.
آنان طفل شیر خوار را بر روی سینه مادرش سربریدند. جمعی را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند همه را کشتند. و حتی در مساجد افرادی را که در حال نماز خواندن بودند را به قتل رساندند. (۶) وهابیون در این حمله، قریب چهار هزار تن از مردم شیعه این شهر را کشتند. و هابیون تصمیم داشتند که گنبد رسول خدا (ص) را نیز خراب کنند و با خاک یکسان نمایند ولی از بیم اعتراض دیگر مسلمانان از این کار خودداری کردند. (۷)
نهضت وهابیه ،الهام نخستین خود را از احمد بن حنبل مروزی (متوفی ۲۴۱ هـ. ق) امام حنبلیه گرفته است. اما ریشه عمده ذهنیت محمد بن عبدالوهاب، اندیشههای ابنتیمیه (بویژه برداشت ابن تیمیه از آثار و عقاید ابن حنبل) بوده است. (۸)
و هابیون به بهانههایی مانند حرمت سوگند خوردن به پیغمبر و حرمت زیارت قبر آن حضرت و حرمت شفاعت خواستن و حرمت نامیدن آن حضرت به عنوان سیدنا و مسائلی از این قبیل، اکثریت قاطع مسلمانان جهان را از دایره اسلام خارج ساختند و جان و مال و ناموس آنان را مباح دانستند و با شعار “اماالوهابیه و اماالسیف” (یاوهابیگری یا شمشیر) مسلک خود را به صورت یک اعتقاداجباری درآوردهاند. (۹)
وهابیون معتقدند شفاعت طلبیدن و یاری خواستن و توسل به پیامبر (ص) و بزرگداشت او و قبرش، شرک و کفر است و بتپرستی محسوب میشود و هر آدم بت پرستی خون و مالش هدر است. وهابیون میگویند مسلمانان بعد از ایمان، کافر شدند و پس از یکتاپرستی مشرک گشتند یا اصلا موحد نبودهاند و ایمان نداشتهاند و از ابتدا کافر بودند بلکه از کفار نیز بدترند. لذا کشتن آنها واجب و خونشان هدر و دارایی اموالشان حلال میباشد و حتی میتوان کودکان آنها را به بردگی گرفت. ۱۰
همانطور که گفته شد وهابیون همه مسلمانان را به دلایل واهی از زمره باورداران توحید خارج میکنند و تنها خود را یکتاپرست میخوانند. اینان هر اندیشهای را که به نظرشان برخلاف دین باشد، موجب کفر دانسته و پیروان این دیدگاهها را مشرک و کافر میخوانند و تمام سرزمینهای اسلامی به جز مراکز زیر سلطه خویش را دیار کفر نامیده و ریختن خون ساکنان این مناطق را روا میشمردند. (۱۱) از ویژگیهای بارز وهابیون، هجوم ناجوانمردانه به همه مسلمانان، کشتار بیرحمانه، غارت اموال و ریختن آبروی آنان میباشد. (۱۲)
با تفکر به ویژگیها و مواضع فکری- سیاسی وهابیون و مرور کارنامه عملی این جریان، به راحتی میتوان دید که این نوع طرز تفکر و این جریان، علاوه بر اینکه در بعد عملی برای رسیدن به اهداف سیاسی- مذهبی خود به کرات به اقدامات تروریستی متوسل شده، از نظر فکری نیز مجوز استفاده از شیوههای تروریستی را نیز صادر میکند و از این رو، مبنایی نظری برای ترور فراهم میسازد.
پی نوشت:
۱- محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ همان، ص ۴۵۷
۲- جعفر سبحانی تبریزی، وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی، قم: موسسه امام صادق (ع)، ۱۳۸۰، صص ۳۸-۳۶
۳- هرایرد کمجیان، جنبشهای اسلامی در جهات عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران: کیهان، ۱۳۷۲، ص۳۱
۴- محسن الامین، تاریخچه و نقد و بررسیهایی، مترجم ابراهیم سید علوی، تهران: امیر کبیر، ۱۳۷۶، صص ۱۶۳-۱۶۱
۵- جعفر سبحانی تبریزی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، قم: توحید: ۱۳۷۳، ج سوم، صص ۶۰-۵۸
۶- جعفر سبحانی تبریزی، وهابیت، صص ۴۱-۴۰
۷- محمد جواد مشکور، همان، ص ۴۶۰
۸- علی اصغر حلبی، تاریخ نهضتهای دینی- سیاسی معاصر، تهران: زوار، ۱۳۸۲، ص۱۰۰
۹- محمد جواد صاحبی، اندیشههای اصلاحی در نهضتهای اسلامی، کیهان، ۱۳۷۰، ص۷۱
۱۰- محسن الامین، همان، صص ۱۵۱-۱۵۰
۱۱- محمد حسین مولوی قزوینی، نقدی بر اندیشه وهابیون، مترجم حسن طارمی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاکی، ۱۳۷۴، ۲۰۹
۱۲- همان، ص۲۱۸