- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مدرسه، معلمها و کتابهای درسی، تأثیری انکار نشدنی روی آینده یک فرد یا جامعه دارند. اگر نیک بنگرید و اندیشه کنید، شاید با من موافق باشید که حتی تک جملات آموزگاران در سنین کودکی، میتوانند آینده شغلی یا جهانبینی آینده دانشآموزان را تغییر بدهند.
دبستانها جای بهتری میشدند، اگر اینهمه اصرار برای تزریق معلومات، عقاید و باورهای «مسلم» به ذهنهای ما در آنها صورت نمیگرفت و به جای آن روی چیزهایی مثل روش تحقیق، پرسش گری، شیوه درست تعقل و استدلال تأکید میشد.
سایت لایفهکر فهرست جالبی از ۱۰ مهارتی را گردآورده است که اگر ما در همان سنین کودکی و نوجوانی، بهجای آنهمه درسهای خستهکننده، یا لااقل در کنار آن ها میآموختیم، زندگی موفقتری میداشتیم.
ده مهارت مهم
۱- آموزش علوم کامپیوتر
بسیاری از ادارات دولتی در حال حاضر کلاسهای ICDL برای کارمندان خود میگذارند، اما این کلاسهای خستهکننده و غیرکاربردی واقعاً نمیتوانند به نیازهای پایه هنرآموزان پاسخ بدهند.
کاش جای این کتابهای خستهکننده، درسهای کاربردیتری با مثالهای ملموس تنظیم میشدند و کاربران بهصورت ساده یاد میگرفتند که چطور مثلاً ویندوز نصب کنند، فضای هارد را مدیریت کنند، از آنتیویروس و فایروال استفاده کنند، دانلود کنند و چطور بهصورت ایمن و هدفمند وبگردی کنند یا حتی وبلاگ بنویسند!
۲- آموزش روشهای تندخوانی
متأسفانه در حال حاضر هیچ برنامهای برای معرفی رمانهای کلاسیک به دانشآموزان وجود ندارد، شاید این رمانها تهدیدی برای ذهنهای نوجوانها تلقی میشوند!
تصور میکنید که جامعه تحصیلکردهای داریم؟ یک رمان ادبی به دست گروهی از همین تحصیلکردهها با مدارک درخشان بدهید و از آنها بخواهید یک صفحه را از رو بخوانند، از همان حالت قرائت آنها درمییابید که چقدر در درک مطلب و ادای صحیح کلمات و اصطلاحات ضعیف هستند.
مشکل عمده دیگر ما این است که با روشهای تندخوانی علمی آشنا نیستیم و شمار اندکی از ما هم که تندخوان هستند، این مهارت را با آزمون و خطا و تجربه و بهحکم نیاز، آموختهاند.
۳- روشهای مدیریت وقت
اوه! سفارشی میدهید و قرار ملاقاتی میگذارید و توقع دارید که طرفتان، درست سر وقت کار را تحویل بدهد و یا سر قرار بیاید. متأسفانه در جامعه ایران، وقت و قول هیچ احترامی ندارند. موضوع، در بسیاری اوقات عدم تعهد یا بیاحترامی طرف شما نیست، بلکه این واقعیت است که آنها واقعاً در مدیریت وقت ناتوان هستند.
بسیاری از ماها نمیدانیم که چطور کارها مهم و جانبی و تفریحات خود را زمانبندی کنیم، چطور یک پروژه بزرگ را به پارههای کوچک تقسیم کنیم و هر پاره را مطابق زمانبندی روزانه مشخصی انجام بدهیم. درست به همین خاطر است که یک پروژه یک ماهه در ایران، گاهی شش ماه یا یک سال طول میکشد!
۴- روش مطالعه
خوشبختانه به خاطر کنکور و آزمونهای بزرگ دیگری که مجبور هستیم در آنها شرکت کنیم، برخی از موسسات آموزشی، مدتی است که روشهای مطالعه را بهصورت علمی آموزش میدهند.
این البته کافی نیست و لازم است به صورت مداومتری روشهای مطالعه، تقویت حافظه و مرور درسها به ما آموزش داده شود.
۵- روشهای مدیریت مالی
بسیاری از ماها این بهانه را دارند که اصولاً حقوق ماهانه آن قدر نیست که بخواهیم به دنبال مدیریت کردنش هم باشیم، اما خب بعد از گذشت سال ها و آزمون و خطاهای مکرر، بر باد دادن مبالغ هنگفت برای خریدهای بیخود، سرمایه گذاریهای اشتباه و از دست دادن فرصتهای طلایی، ما تازه میفهمیم که چه اشتباهاتی کردهایم.
مدرسه، معلمها و کتابهای درسی، تأثیری انکار نشدنی روی آینده یک فرد یا جامعه دارند. اگر نیک بنگرید و اندیشه کنید، شاید با من موافق باشید که حتی تک جملات آموزگاران در سنین کودکی، میتوانند آینده شغلی یا جهانبینی آینده دانشآموزان را تغییر بدهند.
دبستانها جای بهتری میشدند، اگر این همه اصرار برای تزریق معلومات، عقاید و باورهای «مسلم» به ذهنهای ما در آنها صورت نمیگرفت و بهجای آن روی چیزهایی مثل روش تحقیق، پرسش گری، شیوه درست تعقل و استدلال تأکید میشد.
سایت لایفهکر فهرست جالبی از ۱۰ مهارتی را گردآورده است که اگر ما در همان سنین کودکی و نوجوانی، بهجای آنهمه درسهای خستهکننده، یا لااقل در کنار آنها میآموختیم، زندگی موفقتری میداشتیم.
۶- روشهای بقا
فکر میکنید که اگر همینالان در شهر بزرگی که در آن زنده هستید، زلزله بیاید یا در صحرا یا کوهی رها شوید، چقدر شانس بقا دارید. در خانه چند نفر ما آب و غذا برای چند روز ذخیرهشده است، چند درصد ما جهتیابی علمی را بلد هستیم؟
۷- مهارتهای مذاکره
ایرانیها فکر میکنند که مهارت چانهزنی یا اگر بخواهم عوامانه صحبت کنم فریب و مخ زنی را خیلی خوب بلد هستند. اما در عمل وقتی پای صحبتهای دو طرف یک معامله بنشینید، میبینید که این مهارت به صورت علمی در ما وجود ندارد. مثلاً تصور کنید که کارمند یک دستگاه دولتی یا نماینده یک صنف هستید و برای بهتر کردن شرایط کاریتان مجبور هستید روی رئیس خود، تأثیر بگذارید.
بسیاری از موارد تنها کاری که از عهده از خیلیها برمیآید، تملق و چاپلوسی یا در مقابل آن خشم و شکوه و شکایت پی در پی است، درصورتیکه راههای بهتری برای تأثیرگذاری و نرم کردن دل مافوقها وجود دارد.
برای مثال شما میتوانید خیلی ساده، کاری کنید که رئیس (اگر خوشنیت باشد و بخواهد!) خود را در شرایط دشوار کاری خود شما تصور کند، شما میتوانید در حین مذاکره موفقیتها و شایستگیها را که در عین داشتن مشکلات فراوان کسب کردهاید به رخ بکشید و برای خود احترام بخرید، شما میتوانید بهجای فریب، تملق یا سعی در فروختن دیگران، با هم داستان کردن دیگران با خود برای خود احترام بخرید.
۸- روشهای دفاع شخصی
کمتر کسی است که از آموختن روشهای دفاع شخصی بینیاز باشد، یک پزشک، پرستار در بیمارستان، یا هر رهگذری که این روزها در خیابانهای شهرهای بزرگ تردد میکند، باید لااقل بهصورت اندک هم شده، دفاع شخصی بداند. دانستن این روشها، بر میزان اعتماد به نفس شما میافزاید و حتی گاهی میتواند جان شما را نجات بدهد.
۹- بهداشت روانی
آموزش روشهای «نه» گفتن، مقابله با شکستهای بزرگ در زندگی، استرس و افسردگی و خشم، بسیار ضروری هستند. جامعه ما واقعاً به خاطر نبود چنین آموزشهایی زیان فراوان دیده است، ما یاد نگرفتهایم که چطور در هنگام خشم، میتوان خونسردی را بازیافت، یاد نگرفتهایم که چطور میتوانیم بهجای پناه بردن به مخدرها، غم خود را تسکین بدهیم و چطور در مقابل درخواستهای بیجای دیگران محکم بایستیم و «نه» بگوییم.
۱۰- روشهای شغلیابی و شرکت در مصاحبههای شغلی
برای موفقیت در آزمونهای شغلی (البته اگر کاذب نباشند و قبل از شرکت در آنها، عملاً انتخاب صورت نگرفته باشد!) باید مهارتهایی داشته باشید، از ارائه یک رزومه خوب گرفته تا شیوه انتخاب لباس رسمی مناسب، زبان بدن، نشستن، دست دادن و صحبت کردن.
میتوان موارد دیگری را بر این فهرست ۱۰ تایی افزود، اما اگر خوب نگاه کنید، میبینید که بسیاری از ماها شاید دو سه دهه از زندگی را صرف آموختن تجربی همین مهارتها کردهایم، درصورتیکه میتوانستیم همین مهارتها را بهصورت مدونتری در زمان کوتاهتری در مدارس بیاموزیم و به کار بگیریم.
فراتر از اینها، حتی در آموزش دروس رسمی در مدارس، هم عنصر گمشده، ایجاد خرد یا فرزانگی wisdom است. مغز ما، فقط یک انبار یا هارد دیسک برای ذخیره اطلاعات نیست، ما باید بتوانیم بهصورت مرتب بین چیزها و رویدادها ارتباط برقرار کنیم، بپرسیم، تعمیم دهیم، مسلمات را زیر سوال ببریم، چارهجویی کنیم.
در همین راستاست که میشود کلاسهای خستهکننده ادبیات داشت، بدون اینکه کوچکترین شعلهای را برای نویسنده شدن، شاعرانگی و قریحه خوش را در مغز دانشآموزان برافروخت. میتوان از دهها منظومه و کتاب شعر و رمان در قسمت تاریخ ادبیات نام برد، بدون اینکه جلسات هم خوانی کتابها را داشت!
درست به همین خاطر است که شما درصورتیکه یک پدر یا مادر هستید، باید از همین حالا به فکر آموزشهای مکمل تأثیرگذار برای فرزندان خود باشید.
منبع: وب سایت یک پزشک؛ تهیه و تنظیم: مریم فروزان کیا
تبیان