- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
پس از احضار امام رضا (علیهالسلام) به مرو مأمون با زرنگی خاصی در ابتداء پیشنهاد خلع خلافت از خود و وگذاری آن به امام نمود که امام به شدت با این کار مخالفت کرد. در مرحله بعدی مأمون ولایت عهدی خود را از امام درخواست نمود که باز هم امام شدیدا مخالف نمود ولی در نهایت مأم.ن ولایت عهدی را با تهدید و زور بر امام تحمیل نمود و امام نیز آن را با شرطی که در امور دولتی دخالت نکند پذیرفت. در مقاله پس ازینکه امام ولی عهد شد به بیعت مردم با آن حضرت اشاره شده است.
مأمون پس از آن که در روز دوشنبه هفتم ماه رمضان سال ۲۰۱ق در «مرو» ولیعهدی را بر امام رضا(علیهالسلام) تحمیل کرد و عهدنامه ولایتعهدی امام(علیهالسلام) را امضاء نمود به «فضل بن سهل» دستور داد مجلس باشکوهی که مرکب از رجال دولت و اعیان و اشراف ملت و امراء و وزراء و درباریان و فرماندهان و سپاهیان و علماء و نویسندگان و شعراء و خطباء باشد، تشکیل دهد و برای اجرای تشریفات بیعت در یک روز معین در دربار خلافت حاضر شوند و «لباس سیاه» را که شعار «بنی عباس» در آن روز بود به لباس «سبز» که شعار «علویین» است، تبدیل کنند(۱) و پرچم سبز برافرازند. روز دهم رمضان تمام طبقات مردم با لباس سبز در دربار «مأمون» حاضر شدند و نظامیان در محل مخصوص خود صف آرائی کردند و سایر مدعوّین در جایگاه های خود قرار گرفتند. سپس حضرت رضا(علیهالسلام) به همراه مأمون وارد مجلس شدند و حضرت، لباس سبز تن کرده و شمشیری حمایل نموده بودند، مأمون در صدر مجلس نشست و حضرت را نیز در جایگاهی که از قبل ترتیب داده بودند و در پهلوی جایگاه مأمون بود و پرچم های سبز در بالای آن جایگاه در اهتزاز بودند، جای داد و دستور داد کیسه های طلا و نقره که اسم مبارک حضرت رضا(علیهالسلام) هم در آن سکّه ها زده شده بود آوردند. پس از آن مأمون بر محل بلندی رفت و گفت: ای مردم، این علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) است که ولیعهد من است بر همه شما واجب است که با او بیعت کنید و تبریک بگوئید، اولین کسی که دست بیعت در دست امام گذاشت، خود مأمون بود و بعد به فرزند خود «عباس» دستور داد تا با آن حضرت بیعت کند و بعد از او «فضل بن سهل» وزیر اعظم «یحیی بن أکثم» مفتی اعظم دستگاه خلافت و «عبدالله بن طاهر» ذوالیمینین فرمانده سپاه، بعد عموم اشراف و رجال بنی عباس که حاضر بودند حضور امام رضا(علیهالسلام) رسیده، تبریک گفته و بیعت نمودند. آن گاه کیسه های اشرفی را پیش آوردند و شاعران و سخنوران برخاسته و هر کدام در فضیلت حضرت رضا(علیهالسلام) و ولایتعهدی او سخن ها گفته و شعرها سرودند.(۲) مرحوم «صدوق» از «بیهقی» روایت نموده وقتی که با حضرت رضا به ولایتعهدی بیعت شد مردم به اطراف او پروانه وار گرد آمده و او را شادباش و مبارک باد گفتند.(۳) امام(علیهالسلام) به جانب آن ها اشاره کرد، همگی ساکت شدند سپس مضمون مطالبی را که پشت ورق عهدنامه مرقوم فرموده بود، برای مردم بیان داشت. اینک به بعضی از نکات برجسته آن مطالب که حضرت در پشت ورقه عهدنامه نوشته بود اشاره می کنیم:
«امام رضا(علیهالسلام) در این فراز از سخنانش از مظالم گذشته نسبت به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) یاد کرده است که با توجه به انعکاس این مطلب در چنین عهدنامه ای رسمی و تاریخی یک اقرار ضمنی از دستگاه خلافت در مورد این ستمگری ها در گذشته و محکوم کردن آن ها به حساب می آید و اشاره به این است که چگونه زمامداران و عمال حکومت های گذشته، موجبات سلب امنیت و اتلاف نفوس و ایجاد محدودیتها و محرومیتها در مورد دوستداران اهل بیت و امامان معصوم(علیهمالسلام) را فراهم آورده اند.(۴) سپس مأمون از حضرت رضا(علیهالسلام) خواست تا برای مردم خطبه ای بخواند. حضرت حمد و ثنای پروردگار را به جا آورده و آن گاه فرمود: «انّ لنا علیکم حقا برسول اللّه و لکم علیناً حقاً به فاذا انتم ادیتم الینا ذلک وجب الحق لکم»(۵) از برای ما بر شما به واسطه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) حقی است و نیز به واسطه آن حضرت بر شما نیز بر ما حقی است پس هرگاه شما حق ما را ادا کردید، بر ما نیز مراعات حق شما لازم است.
خلاصه: مراسم بیعت همزمان با جشن ولایتعهدی امام رضا(علیه السلام) که از جانب «مأمون» ترتیب داده شده بود در همان مجلس مأمون صورت گرفت و مأمون گرچه خواست برای بقای حکومت خود عوام فریبی کند ولی امام رضا(علیهالسلام) از این موقعیت استفاده کرده، حقایقی را برای مردم و برای قضاوت تاریخ بیان کرده است.
این رویداد در رمضان سال ۲۰۱ هـ ق در مرو مرکز حکومت مأمون واقع شد. و لازم به ذکر است مرو در آن زمان بزرگترین و مهم ترین پایتخت حکومت اسلامی بوده است.
پی نوشت:
- شیخ محمد بن نعمان مفید، الارشاد،تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ج ۲، ص ۲۵۲. الهامى، داود، سیرى در تاریخ تشیع،قم: انتشارات مکتب اسلام، ص ۵۹۱.
- همان .
- شیخ مفید،پیشین، ج ۲، ص ۲۵۳. ـ الهامى، پیشین، ص ۵۹۱. ـ قمى، عباس، منتهى الآمال،قم: جاویدان علمى، ج ۲، ص ۳۲۷
- الهامی،همان ،۵۸۷.
- مفید،همان، ج ۲، ص ۲۵۳.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.