- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شبهه:
باتوجه به اینکه قرآن بهره گیرى انسان را منحصراً به عملى مى داند که درباره آن تلاش و کوشش کرده باشد، چگونه اموات از اعمالى که دیگران در این دنیا انجام مى دهند و سود و بهره معنوى مى برد، در حالیکه درباره آن تلاش و کوششى نکرده است؟ آیا این عمل (اهداء پاداش اعمال نیک به مردگان) عملى لغو و بیهوده نیست؟
پاسخ
بررسیهاى علمى و فلسفى در مورد انسان ثابت نموده که مرگ پایان زندگانى او نیست، بلکه مرگ انتقالى است از این جهان به جهان دیگر، و واقعیت انسان را جسم و تن او تشکیل نمى دهد تا با فرسایش آن به نابودى بگراید بلکه واقعیت او با روح و روان او گره خورده که با مرگِ تن، از میان نمى رود بلکه با یک تن متناسب با مقام و موقعیت خود در جهان دیگر که علما و دانشمندان نام آن را «برزخ» مى نهند زندگى مى کند.
اکنون موضوع سخن ما این است که آیا گذشتگان، از اعمال ما مى توانند بهره مند شوند یا نه. و به تعبیر دیگر، اگر ما عمل نیکى را انجام دهیم و ثواب آن را به پدر و مادر و بستگان خود که در قید حیات نیستند هدیه کنیم، آیا عمل ما بحال آنان سودى دارد یا نه؟
در این مورد باید به قرآن و حدیث مراجعه نماییم تا پاسخ سؤال خود را از این دو مدرک اسلامى دریافت کنیم.
قبلاً یادآور مى شویم که ایمان بدون عملْ نجات بخش نیست. لذا آیات قرآن غالباً ایمان را همراه با عمل صالح بیان مى کند، و جمله (الّذینَ آمنوا وَعَمِلُوا الصّالحات) در موارد متعددى وارد شده است. بنابراین، انسان نمى تواند تنها به ایمان خود اکتفا کند یا به به اینکه پس از من فرزندم یا دوستم درباره من کار نیکى انجام خواهد داد، اعتماد نماید بلکه نجات انسان در گرو ایمان و عمل او است.
در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم گروهى به نام «مُرجئه» پیدا شدند که فقط بر ایمان تکیه مى کردند و بر عمل تأکیدى نداشته اند، پیشوایان ما این نوع تفکر را نقد کرده و پدران و مادران را سفارش مى کردند که آداب اسلامى را به فرزندان خود بیاموزید پیش از آنکه در چنگال مرجئه قرار گیرند.[۱]
همچنین اندیشه نجات به عنوان اینکه منتسب به خاندان رسالت است بدون اینکه از نظر عمل تلاشى انجام دهد، پندارى بى پایه است. و به یک معنا نشأت گرفته از اندیشه یهودیان است که خود را امت برتر و فرزندان خدا دانسته و از این جهت هر نوع گناه و خطا را در حق خویش روا داشته اند، و منطق آنان این بود (نَحْنُ أبْناءُ الله وَ أحِباؤه).[۲]
از این بیان نتیجه مى گیریم که اساسِ نجات انسان، ایمان و عمل صالح است و حالت اتکالى بر اعمال دیگران یا بر پیوندهاى نَسَبى اندیشه اى باطل است که نباید بر آن اعتماد نمود.
امیرمؤمنان جمله هاى زیبایى در تأکید بر عمل دارد که دو جمله از آن را نقل مى کنیم:
۱. ألا و انّ الیومَ عملٌ و لا حسابٌ، و غداً حسابٌ و لا عملٌ.[۳]
«امروز روز عمل است نه روز حساب، و فردا روز حساب است نه عمل».
۲. ألا و انّ الیومَ المضمارُ و غداً السباقُ، و السَّبقه الجنهُ، و الغایه النارُ، أفلا تائبٌ من خطیئِه قبلَ منیّته، ألا عامل لنفسِه قبلَ یوم بؤسه.[۴]
«بدانید امروز ریاضت است و فردا مسابقت، و خط پایان، بهشت برین است، و آنکه بدان نرسد به دوزخ جایگزین، آیا کسى نیست که از گناه توبه کند پیش از آنکه مرگش برسد، آیا کسى نیست که کارى کند پیش از آنکه روز بدبختیش فرا رسد».
با اعتراف به این اصل باز جاى بحث دیگرى باقى است، که آیا گذشتگان، از اعمال صالح و نیک ما بهره مند مى شوند؟ مثلاً اگر ما عمل را به نیابت از آنان انجام دهیم، سودى از آن مى برند.
پاسخ این سؤال را از کتاب خدا و سخن رسول خواستاریم، و خواهیم دید که پاسخ کاملاً مثبت است.
قبلاً این توضیح ضرورى است که اعمال دیگران نسبت به انسان بر دو نوع است:
۱. گاهى شخص وفات یافته، در اعمال انسان زنده، نقش دارد.
۲. گاهى فاقد هر نوع نقش است جز اینکه او فرد مؤمنى است.
در قسم نخست که انسان میت در پدید آمدن عمل انسان زنده نقشى داشته باشد، جاى سخن نیست. و کافى است که در این مورد به حدیث پیامبر گوش فرا دهیم حدیثى که همگان از فریفتن به نقل آن پرداخته اند.
ابوهریره مى گوید رسول گرامى(ص) فرمود: «إذا مات الإنسانُ انقطعَ عنه عملُه إلاّ من ثلاثٍ: صدقهٌ جاریهٌ، أو علم ینفع به، أو ولد صالح یدعو له».[۵]
آنگاه که انسان بمیرد سود و زیان اعمالى که انجام داده پایان مى پذیرد، جز سه عمل که سود آن حتى پس از مرگ پایان پذیر نیست.
۱. صدقه جاریه، مثلاً مسجد یا پل یا درمانگاهى بسازد که مردم از آن منتفع شوند.
۲. دانشى که مردم از آن بهره مى گیرند.
۳. فرزند صالح که براى او دعا کند.
در این مورد انسانِ از دنیا رفته از این اعمال بهره مى گیرد، زیرا او در حال حیات، در پدید آمدن این سه مورد نقش داشته، بنایى ساخته که پس از مرگ او نیز در حال بهره دهى است یا کتابى نوشته که مورد استفاده همگان است یا فرزند صالحى تربیت کرده که در حق او دعا کند.
جریربن عبدالله مى گوید، رسول گرامى(ص) چنین فرمود: من سنّ فى الإسلامِ سنّه حسنَهً فعُمِلَ بها بعده کُتبَ له مثلُ أجر مَنْ عَمِل بها و لا ینقص من أُجورهم شیء، و من سنّ فى الإسلام سنّه سیّئه فعُمِل بها بعدَه کتب علیه مثل وزرِ مَنْ عَمِلَ بها و لا ینقص من أوزارهم شیء.[۶]
«هر کس در میان مسلمانان کار خوبى را رواج دهد و پس از او دیگران نیز به آن عمل کنند مانند پاداش عاملان به آن سنت، درباره او نیز نوشته مى شود، در حالیکه از پاداش عاملان چیزى کاسته نمى شود.
و هر کس در میان مسلمانان گناهى را رواج دهد و پس از او نیز به آن عمل کنند مانند گناه عاملان، در دیوان اعمال او نیز نوشته مى شود در حالیکه از کیفر آنان چیزى کاسته نمى شود».
بهره گیرى گذشتگان اعم از پاداش و یا کیفر دیگران به خاطر آن است که خود انسان در گذشته در آن نقشى داشته و در طول حیات خود سنت نیکى را رواج داده و یا از سنت بدى پشتیبانى کرده است و اگر او چنین کارى نمى کرد دیگران بر آن سنت ها عمل نمى کردند.
سؤال درباره قسم دوم است که اگر فرد در گذشته در عمل انسان زنده نقشى نداشته باشد آیا انسان زنده مى تواند ثواب عمل خویش را به او اهدا کند پاسخ قرآن و حدیث پیامبر مثبت است، و خلاصه آن این است که اگر افراد پاکدل، درباره گذشتگان استغفار کنند و یا کار نیکى را به نیابت از میت یا بدون این عنوان انجام دهند و ثواب آن را به گذشتگان خود هدیه نمایند پاداش آن عمل به میت مى رسد، قرآن در موارد متعدّد سودمند بودن استغفار دیگران را یادآور شده است:
أ. استغفار فرشتگان براى مؤمنان
قرآن به روشنى یادآور مى شود که فرشتگان براى افراد با ایمان طلب آمرزش مى کند، هرگاه نتیجه عمل به میت نرسد طلب مغفرت بیهوده است:
۱. «الّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْش وَ من حَولهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسعت کُلّ شَیء رَحْمَه وَ عِلْماً فَاغْفِر لِلَّذِینَ تابُوا وَاتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذاب الْجَحیم».[۷]
«کسانى که عرش [خدا] را حمل مى کنند، و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح مى گویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که گرویده اند طلب آمرزش مى کنند پروردگارا، رحمت و دانش [تو بر] هر چیز احاطه دارد، کسانى را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار».
۲. «تَکادُ السَّموات یَتَفطَّرن مِن فَوقِهِنَّ وَالمَلائِکه یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الأرْض ألا إنّ الله هُوَ الْغَفُور الرَّحیم».[۸]
«چیزى نمانده که آسمانها بر فرازشان مى شکافد و فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبیح مى گویند و براى کسانى که در زمین هستند آمرزش مى طلبند. آگاه باش! که در حقیقت خداست که آمرزنده و رحیم است».
۳. در دو آیه فوق از طلب آمرزش فرشتگان سخن مى گوید در آیه سوم از طلب آمرزش مؤمنان در حق مؤمنان در گذشته.
«وَ الَّذینَ جاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا اغْفِر لَنا وَ لاخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بالإیمان وَلا تَجْعَلْ فى قُلُوبِنا غِلاً لِلّذینَ آمَنُوا رَبّنا إنَّکَ رَؤُف رَحیم».[۹]
«و [نیز] کسانى که بعد از آنان [مهاجران و انصار] آمده اند و مى گویند: «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى، و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده اند [هیچ گونه] کینه اى مگذار! پروردگارا، راستى که تو رئوف و مهربانی».
این آیاتِ سه گانه حاکى از آن است که گذشتگان از عمل زندگان یعنى از استغفار آنان بهره مى گیرند، ولى شعاع بهره گیرى آنان منحصر به طلب آمرزش نیست بلکه گسترده تر از آن است که روایات زیر از آن پرده برداشته است:
عمل نیک و اهداء پاداش آن به درگذشتگان
در مورد احسان و نیکى در حق اموات روایات فراوانى در کتابهاى حدیثى وارد شده که همگى حاکى از این است که انسان هرگاه عملى را به نیابت از پدر و مادر و یا بستگان و دوستان بجا آورد ثواب آن به خود «منوب عنه» مى رسد در اینجا مناسب است که به اندکى از این روایات اشاره کنیم:
۱ـ بهره گیرى میت از روزه و حج
الف: رسول گرامى(ص) فرمود: هر کس بمیرد و روزه بر ذمّه او باشد، ولیّ او (فرزندش) از جانب او روزه مى گیرد.[۱۰]
ب: ابن عباس مى گوید: زنى حضور رسول خدا رسید و گفت: مادرم مرده و روزه بر ذمه دارد.
پیامبر(ص) فرمود: هرگاه بدهى به مردم داشت، تو پرداخت مى کردی؟
آن زن گفت: بلی!
پیامبر(ص) فرمود: پرداخت بدهى خدا لازمتر است.[۱۱]
ج: زنى حضور رسول خدا رسید و گفت: کنیزى را از جانب مادرم آزاد کردم.
پیامبر فرمود: به اجر این عمل مى رسی.
سپس آن زن افزود: بر ذمّه مادرم یک ماه روزه بود، آیا از جانب او روزه بگیرم؟
فرمود: روزه بگیر.
آن زن افزود: مادرم حج نرفته بود آیا از جانب او حج بجا بیاورم؟
پیامبر فرمود: انجام بده.[۱۲]
۲ـ بهره گیرى میت از تصدّق
همانطور که یادآور شدیم روایات و احادیث در این مورد فزونتر از آن است که به نقل آنها بپردازیم ولى در این مورد دو حدیث را نقل مى کنیم که برخى از مشکلات را حل مى کند.
الف) عایشه مى گوید: مردى حضور رسول خدا رسید و گفت: مادرم درگذشته و وصیت ننموده است، و چنین مى اندیشم که اگر تواناییِ سخن گفتن داشت، صدقه مى داد اگر از جانب مادرم صدقه دهم آیا براى او پاداشى هست؟
فرمود: چرا.[۱۳]
ب) سعدبن عباده از یاران رسول خداست، وقتى مادر او درگذشت به حضور پیامبر رسید و گفت: چه صدقه اى با فضیلت تر است؟
پیامبر(ص) فرمود: آب.
سعدبن عباده چاهى کند و گفت: این براى مادر سعد.[۱۴]
اکنون لازم است به تحلیل این روایات بپردازیم. گاهى افراد بدون اینکه چیزى را تعهد کنند یک رشته اعمال پاکى را انجام مى دهند و ثواب و پاداش آن را هدیه گذشتگان مى کنند. مسلماً انسان هر عمل صالحى را براى خدا انجام مى دهد، و پاداش مقرّر، تفضّلى است از جانب خدا و استحقاقى در کار نیست. ولى خدا از طریق تفضل پاداش اعمال را مى دهد و به حکم این روایات اجازه داده است که این نوع اعمال به نیابت از اموات انجام گیرد و ثوابش به آنها هدیه گردد.
نذر براى اولیاء الهى
مسلمانان روى ارادت و اخلاصى که به پیامبر و عترت او دارند گاه به نیت قرب الهى چیزى را براى پیامبر و اولیاى الهى نذر مى کنند و به هنگام صیغه نذر مى گویند: «لله علیّ» ولى این مانع از آن نیست که ثواب آن را به پیامبر و اولیاى الهى اهدا کند.
باتوجه به این اصل معنى این جمله روشن مى شود که: لله علیّ أن أذبح شاه للنبى أو للوصی.
باید توجه نمود مفاد کلمه «لله» غیر از مفاد کلمه «للنبیّ» است.
درست است که هر دو کلمه با «لام» مزین شده امّا مفاد این حرف در لفظ جلاله، غیر از مفاد آن در لفظ نبى است.
لام در لفظ «لله» به معنى تقرب و انجام کار براى خداست در حالیکه لام در واژه دوم به معنى مصرف و محل انتفاع است. اتفاقاً در قرآن هر دو تعبیر وارد شده است:
در این آیه مى فرماید:
«قُلْ إنّما أعِظُکُمْ بِواحِدَه أنْ تَقُومُوا لله».[۱۵] «بگو من به شما اندرز مى دهم که براى خدا بپا خیزید».
و در آیه دیگر مى فرماید: «إنّما الصَّدقات للْفُقَراء».[۱۶] «زکات از آنِ فقرا است».
بنابراین نباید این نوع تعبیرها را نشانه شرک و پرستش غیر خدا دانست. اتفاقاً همین تعبیر در حدیث سعدبن عباده وارد شده، همچنان که در روایت خواندیم که او آنگاه که چاهى کند گفت: هذه لأمّ سعد.
میزان نیت استت نه ظاهر عمل
محدثان از پیامبر گرامى(ص) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود «إنّما الأعمال بالنیّات»[۱۷]: «ارزش اعمال به نیّتهاست».
باتوجه به این اصل باید میان عمل یک فرد موحد که گوسفندى را براى پیامبر(ص) نذر مى کند یا آن را ذبح مى نماید با عمل یک مشرک که گوسفندى را در برابر بتها ذبح مى کرد فرق نهاد، هرچند شکل این دو عمل مشابه است ولى باطن آنها با یکدیگر قابل قیاس نیست.
انسان موحد براى خدا نذر کرده و براى درک ثواب خدا آن را ذبح مى کند در حالى که مشرکان به نام بت و به درخواست پاداش از آنها ذبح مى کردند. چگونه مى توان این دو نوع عمل را یکسان دانست؟
هرگاه ظاهر عمل، مقیاس قضاوت و داورى باشد مناسک حج کاملاً شبیه اعمال مشرکان است، آنان بر گرد بتهاى خود مى چرخیدند و مى پرستیدند ما نیز بر دور کعبه طواف مى کنیم و حجر را مى بوسیم. آنان گوسفندان خود را روز منى به نام بتها ذبح مى کردند و ما نیز در همان روز قربانى مى کنیم. ولى آیا رواست این دو عمل مشابه را یکسان تلقى کرد؟
محرک بت پرست جلب رضاى بتان است در حالیکه محرک موحد جلب رضاى خداست. موحد ثواب عمل را به نبى و وصى اهدا مى کند و روایات نیز بر چنین عملى صحه مى گذارد.
حال ببینیم نظر علماى اهل سنت در این زمینه چیست؟
نظریه محقّقان اهل سنّت
در اینجا براى اکمال سخن نظریه دو محقق از نویسندگان اهل سنت را مى آوریم:
۱. خالدى در کتاب «صلح الاخوان» مى نویسد: مسئله نذر، دایرمدار نیت و انگیزه نذرکنندگان است، چراکه «انّما الأعمال بالنیّات» چنانچه قصد نذر کننده، خود میت و تقرب به او باشد قطعاً چنین نذرى جایز نیست، امّا اگر قصد او خداوند متعال باشد ولى نفع آن به شکلى به انسانها برسد و ثوابش به میّت موردنظر هدیه شود، نه تنها جایز است بلکه وفا به این نذر واجب مى باشد.[۱۸]
۲. «عزّامی» نیز در کتاب «فرقان القرآن» آورده است: «… اگر کسى در مورد انگیزه مسلمانان از نذر و قربانى براى انبیاء و صالحین تحقیق کند، به این نتیجه خواهد رسید که انگیزه اى جز صدقه دادن از طرف آنها و اهداء ثواب آن به روح اموات ندارند. اجماع اهل سنت بر آن است که صدقه انسانها زنده به اموات مى رسد و به حال آنها مفید است. روایاتى که در این زمنیه وجود دارد، صحیحه و مشهوره است.[۱۹]
ابوداود با سندى از میمونه نقل مى کند که: پدرم از پیامبر(ص) پرسید: یا رسول الله! من نذر کرده ام چنانچه خداوند به من پسرى عطا کرد، چند گوسفند در منطقه «بوانه» ذبح کنم، او مى گوید: من درست متوجه نشدم، امّا میمونه از ۵۰ گوسفند سخن مى گفت.
پیامبر(ص) فرمودند: آیا در آن منطقه بُتى وجود دارد؟ پدر میمونه گفت: خیر.
حضرت فرمودند: به نذر خود براى خدا، وفا کن.[۲۰]
همچنان که ملاحظه مى شود پیامبر(ص) بر سؤال خود در مورد وجود بت در جایى که ذبح صورت مى گیرد تأکید دارند و این نشان مى دهد که تنها نذرى حرام است که براى بت ها و صنم ها باشد زیرا عادت مردم جاهل بر آن بود، چنانکه قرآن مى فرماید:
(… و ما ذُبحَ عَلى النُّصُبِ … ذلِکُمْ فِسقٌ).[۲۱]
«… آنچه براى بت ها کشته مى شود … فسق و گناه است».
هر انسانى که در احوال و رفتار زائران عتبات مقدسه و مرقد اولیاى صالح خداوند دقت کند، درمى یابد که نذر آنان براى خداوند و جلب رضایت اوست و ذبح خود را با نام خدا انجام مى دهند و هدف آنان بهره مندى صاحب قبر از ثواب قربانى و برخوردارى فقرا از گوشت آن است.
فتواى فقهاى اهل سنت
از آنجا که مسأله ما، یک مسأله فقهى است، آگاهى از فتاواى فقهاى اهل سنت مى تواند راهگشا باشد، آنان مسأله را به دو صورت تقسیم کرده اند:
أ. هرگاه میّتى بر انجام عمل نیکى وصیت کند همه فقیهان چهارگانه در لزوم تنفیذ آن اتفاق نظر دارند، و مى گویند: میت از عمل انسان زنده بهره مند مى شود.
ب. هرگاه میت چیزى را وصیت نکند ولى فرزندان و بستگان بخواهند کار نیکى در حق او انجام دهند، در اینجا همه فقها به استثناى مالک بر صحت این عمل اتفاق دارند.
۱. فقیهان حنبلى مى گویند: هرگاه کسى قبل از انجام حج واجب بمیرد خواه در این مورد معذور باشد یا نباشد باید از اموال او برایش حجى گرفت هر چند وصیت نکرده باشد.[۲۲]
۲. فقیهان حنفى مى گویند: هرگاه وصیت نکند و از دنیا برود و یک نفر از ورثه حجى براى او بگیرد و عمل او به خواست خدا پذیرفته مى شود.[۲۳]
۳. فقیهان شافعى مى گویند: هرگاه شخصى از انجام عمل حج عاجر شد دیگرى مى تواند از جانب او پس از مرگش نیابت کند.[۲۴]
ما اگر بخواهیم نظریات همه علماى اهل سنّت را در این مورد نقل کنیم سخن به درازا مى کشد لذا به همین مقدار بسنده مى کنیم چیزى که هست برخى در این مورد شبهاتى را مطرح کرده اند که به توضیح آنها مى پردازیم.
شبهه نخست
قرآن کریم بهره گیرى انسان را منحصر به عملى مى داند که درباره آن سعى و کوشش کرده باشد، چنان که مى فرماید:
«و ان لَیْسَ للإنْسانِ إلاّ ما سَعی».[۲۵] «براى انسان جز حاصل تلاش او چیزى نیست».
عملى که، دیگرى انجام مى دهد چگونه میت از آن سود مى برد در حالى که درباره آن سعى و کوشش نکرده است.
پاسخ
پاسخ این شبهه روشن است، به شرط آنکه ما مقصود آیه را به دست آوریم:
اوّلاً: آیه مربوط به عقاب و کیفر است و هدف این است که هر کس به کیفر اعمال خود مؤاخذه مى شود نه به کیفر اعمال شخص دیگر، و اصولاً آیه ارتباطى به ثواب و پاداش ندارد به گواه اینکه مى گوید:
«أفَرَأیْتَ الَّذِى تَوَلّى * وَأعْطى قَلیلاً وَاَکْدى * أعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَیْبِ فَهُوَ یَرى * أمْ لَمْ یُنَبَّأ بِما فى صُحُفِ مُوسى * وَ إبْراهیمَ الَّذِى وَفّى ألاّ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى * وَ أنْ لَیْسَ لِلإنْسانِ إلاَّ ما سَعى * وَ أنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى * ثُمَّ یُجْزیهُ الْجَزاءَ الأوْفى * وَ أنَّ إلى رَبَّکَ الْمُنْتَهی».[۲۶]
آیا آن کسى که از جهاد روى برتافت دیدی؟ اندکى بخشید، و از باقى امتناع ورزید، آیا علم غیب پیش او است و مى بیند، یا بدانچه در صحیفه هاى موسى است آگاهى نیافته است؟ و نیز در نوشته هاى ابراهیم که وفا کرد، «هیچ کسى گناه دیگرى را برنمى دارد. و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست. و نتیجه کوشش او به زودى دیده مى شود، پس هرچه تمامتر جزاى خود را مى بیند، و اینکه پایان کار به سوى پروردگار توست».
ملاحظه مجموع آیات که لحن آن لحن توبیخ و نکوهش است مى رساند که آیه مورد بحث مربوط به عقاب و کیف است بالأخص پیش از آن، جمله (لا تَزوُ وازِره وِزْر أُخری) وارد شده است.
باتوجه به این بیان روشن مى شود که «لام» (للإنسان) براى انتفاع نیست بلکه براى استحقاق است، و علماى ادب استحقاق را یکى از معانى «لام» شمرده اند چنان که مى فرماید: (وَیْلٌ لِلْمُطَفِفین)[۲۷]: «واى بر کم فروشان». بنابراین آیه ارتباطى به هدیه و پاداش ندارد.
و ثانیاً: فرض کنیم مفاد آیه اعم از پاداش و کیف است، ولى این جا دو مطلب است و نباید آن دو را با هم خلط کرد:
۱. سعادت و شقاوت هر کس در گرو عمل و کردار اوست، اگر کار نیک انجام دهد، خوشبخت است. و اگر کار بد انجام دهد، بد فرجام است. این یک اصل قرآنى است که در آیات دیگر نیز وارد شده است، چنان که مى فرماید:
(من عَمِلَ صالِحاً فلنفسِهَ وَمَنْ أساءَ فَعَلْیها).[۲۸]
«هر کس کار نیک انجام دهد به سود اوست، و کسى که کار بد انجام دهد به زیان اوست».
۳. اگر کسى عمل نیکى را انجام دهد، و پاداش آن را به فردى که از دنیا رفته است هدیه کند، آن میّت از آن عمل صالح سود مى برد.
این دو اصل هرگز با هم منافات ندارند، اصل نخست یک قاعده عمومى و همگانى و شاخص در متن زندگانى انسانها است و بیانگر محور سعادت و شقاوت مى باشد در حالى که اصل دوم یک اصل جانبى و استثنایى است و تفاوت این دو اصل و همگام بودن هر دو در ضمن مثالى روشن مى شود.
پدرى فرزند خود را پند مى دهد و مى گوید: زندگى خوب و بد شما در گرو تلاش و کار است، آرزوى زندگى خوش بدون تلاش، آرزوى ابلهانه اى است، ولى این به ان معنا نیست که اگر کسى چیزى به او هدیه کرد، آن را نپذیرد و اگر پذیرفت و سودى برد آن را مخالف با گفتار پدر بداند زیرا گفتار پدر یک ضابطه کلى در زندگى است، و امّا بهره گیرى از عمل دیگرى یک کار استثنایى است. پدر مى گوید بر عمل خویش متکى باش و بدان که با کسالت و بطالت زندگى تأمین نمى شود ولى این مانع از آن نیست که گاهى به صورت استثنایى انسان نیز از عمل دیگرى منتفع شود.
شبهه دوم
حدیثى که فریقین آن را نقل کرده اند حاکى از آن است که با مرگ انسان کارنامه عمل او بسته مى گردد[۲۹] مگر در سه مورد:
۱. صدقه جاریه، ۲. علمى که دیگران از آن بهره مى گیرند، ۳. فرزند صالحى که در حق انسان دعا کند.
پس بهره گیرى انسان پس از مرگ منحصر به این سه مورد است در حالى که بهره گیرى از عمل دیگران از این موارد سه گانه نیست.
پاسخ
حدیث یاد شده ناظر به آن رشته کارهایى است که انسان به طور مستقیم انجام مى دهد و ناگفته پیداست که با مرگ انسان کلیه کارهایى که خودش مبدأ آن بود گسسته و نابود مى شود مگر این سه مورد که وجود آنها باقى است و اثر آن جاودانه مى باشد و با مرگ انسان از بین نمى رود. در این صورت حدیث به پاداشى که از عمل دیگرى نصیب انسان مى شود ارتباطى ندارد.
اصولاً پیکرده حدیث چه مستثنى «انقطع عمله» و چه مستثنى منه «إلاّ من ثلاث» ناظر به اعمالى است که خود انسان به طور مستقیم انجام مى دهد و همگى با مرگ او گسسته مى شود جز این سه عمل که نتیجه دایمى دارد. و محور گفتگو مربوط به این نوع کارها است و ارتباطى به پاداشى که از عمل دیگرى به انسان مى رسد ندارد.
شبهه سوم
عبادات بر دو نوعند برخى از آنها نیابت پذیرند (مانند صدقه و حج) و برخى دیگر نیابت پذیر نمى باشند (مانند نماز و قرائت قرآن و روزه). در این صورت چگونه فردى این اعمال را به نیابت از میت انجام مى دهد در حالى که این اعمال نیابت پذیر نیست.
پاسخ
نیابت پذیرى و یا عدم نیابت پذیرى عمل را باید از شرع گرفت، مثلاً: اسلام نیابت پذیر نیست، هرچند انسان صد بار از طرف کافر به توحید و رسالت پیامبر(ص) گواهى دهد سودى به حال کافر ندارد امّا روزه به گواهى روایات نیابت پذیر است.
پیامبر گرامى(ص) فرمود: من مات و علیه صیام، صامَ عنه ولیّه.[۳۰]
«هر کس بمیرد و روزه اى بر ذمه او باشد، وارث او از جانب او روزه مى گیرد.»
و نظیر این روایات در آغاز بحث گذشت، حال چگونه مدعى مى گوید نماز نیابت پذیر نیست در صورتى که نیابت پذیرى حج اعتراف مى کند، و طواف در حج با نماز همراه است، اگر عملى در یک مورد نیابت پذیر شد با موارد دیگر فرقى نخواهد داشت.
حاکم در مستدرک خود یادآور مى شود که پیامبر فرمود:
«و یس قلب القرآن لایقرؤها رجل یرید الله تبارک و تعالى و الدار الآخره إلاّ غفر له واقرؤها على موتاکم».[۳۱]
«یاسین قلب قرآن است، آن کسى که خدا و سراى دیگر را بخواهد و آن را بخواند گناهانش بخشیده مى شود، و این سوره را در کنار (قبور) اموات خود بخوانید».
وهابیت، مبانى فکرى و کارنامه عملی؛ جعفر سبحانى تبریزى، صص: ۳۶۱ـ۳۷۹
پینوشت:
۱ . کافى: ج۶، ص۴۷، حدیث ۵: «بادروا أولادکم بالأدب قبل أن یسبقکم إلیهم المرجئه».
۲ . مائده/ ۱۸.
۳ . نهج البلاغه، خطبه ۴۲.
۴ . نهج البلاغه، خطبه ۲۸.
۵ . صحیح مسلم: ج۵، ص۷۳، باب وصول ثواب الصدقات إلى المیت من کتاب الهبات.
۶ . صحیح مسلم، ج ۸ ، ص۶۱، باب «من سن سنّه حسنه أو سیئه» من کتاب العلم.
۷ . مؤمن/ ۷.
۸ . شوری/ ۵.
۹ . حشر/ ۱۰.
۱۰ . انّ رسول الله قال: من مات و علیه صیام، صام عنه ولیه. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۵۵، باب قضاء الصیام عن المیت.
۱۱ . انّ امرأه أتت رسول الله(ص) فقلت: انّ أُمّى ماتت و علیها صوم شهر، فقال: أرأیت لو کان علیها دین أکنت تقضینه، قالت: نعم، قال: فدین الله أحقّ بالقضاء. صحیح مسلم، ج ۳، ص۱۵۵، همان باب.
۱۲ . أنت امرأه فقال: انّى تصدقت على أمى بجاریه و انّها ماتت، قال: فقال وجب أجرک:… قالت یا رسول الله: انّه کان علیها صوم شهر أفصوم عنها، قال: صومى عنها، قالت: انّها لم تحج قط أفأ حج عنها، قال: حجى عنها. صحیح مسلم، ۳/۱۵۵، همان باب.
۱۳ . انّ رجلاً أتى النبى(ص) فقال: یا رسول الله انّ أمى اقتلعت نفسها و لم توص و أظنها لو تکلمت تصدقت، أفلها أجر ان تصدقت عنها، قال: نعم. (صحیح مسلم، ۵/۷۳، باب دخول ثواب الصدقات إلى المیت).
۱۴ . عن سعد بن عباده انّه قال: یا رسول الله انّ أمّ سعد ماتت فأى الصدقه أفضل؟ قال: الماء: فحفر بئراً و قال: هذه لأمّ سعد. (سنن ابى داود، ج۲ ، ص۱۳۰، شماره ۱۶۸۱).
۱۵ . سبأ/ ۴۶.
۱۶ . توبه/ ۶۰.
۱۷ . صحیح بخارى: ۱/۱.
۱۸ . صلح الاخوان: ۱۰۲.
۱۹ . فرقان القرآن: ۱۳۳.
۲۰ . سنن أبى داود: ج۲، ص۸۱.
۲۱ . مائده/ ۳.
۲۲ . الفقه على المذاهب الأربعه، الجزرى: ج۱ ، ص ۵۷۱، ۵۶۷، ۵۶۹.
۲۳ . همان
۲۴ . همان
۲۵ . نجم/ ۳۹.
۲۶ . نجم/ ۲۳ـ۴۲.
۲۷ . مطففین/ ۱.
۲۸ . سجده/ ۴۶.
۲۹ . متن حدیث چنین است: إذا مات الإنسان، انقطع عمله إلاّ من ثلاث: صدقه جاریه، أو علم ینتفع به، أو ولد صالح یدعو له.
۳۰ . صحیح مسلم:ج ۳، ص۱۵۵، باب قضاء الصیام عن المیّت.
۳۱ . مسند احمد: ج ۵، ص۲۶.