- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
پدیده «دین گریزى»، یکى از مشکلات اساسى جوامع انسانى است که همواره دغدغه هایى را براى رهبران دینى، دینداران و خانواده هاى متدین به وجود آورده و تهدیدهاى جدى براى نسل جوان محسوب شده است.
این پدیده نامیمون، مشکل امروز یا دیروز بشر نیست، بلکه سابقه دیرینه دارد و همواره جوامع بشرى با آن دست به گریبان بوده اند. دین گریزى در سده هاى اخیر، به ویژه در قرن بیستم، بخش عظیمى از شرق و غرب عالم را فرا گرفت و مکتب هاى فلسفى الحادى گوناگونى مانند کمونیسم مولود آن هستند.
اکنون این سؤال مطرح است که چرا انسانى که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با عناصر درون دینى ارتباط تکوینى و ماهوى دارد، به دین گریزى روى آورده و به این پدیده شوم دامن مى زند، و چرا این موضوع در نسل جوان شیوع و نمود بیشترى یافته است؟
بدون تردید در ذات دین، هیچ عنصر دینگریزانه وجود ندارد. اگر انسان ها به دریافت معارف دینى نایل آیند، در هیچ رتبه اى از دین نمى گریزند، علاوه بر این، عقل و عشق، که دو رکن اساسى در حیات انسانى محسوب مى شوند و همه جاذبه ها و دافعه ها در این دو حوزه و براساس این دو معیار رخ مى دهند، هر دو در درون دین وجود دارد و دین با هر دو گروه باقى مانده است. دین، هم ذهن انسان را تغذیه مى کند و هم دل آدمى را حیات و حرکت و نشاط مى بخشد.
بنابراین، پدیده دینگریزى به عنوان یک پدیده اجتماعى، عینى و رفتارى، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت و یا علل دین گریزى را در خارج از قلمرو دین و آموزه هاى دینى باید جست و جو کرد. بى شک عوامل متعددى مانند ناهنجاری هاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و روانى زمینه گریز جوانان را از دین فراهم مى نماید. آنچه مى خوانید برگرفته از مجله معرفت است که نگاهى روان شناختى به آسیب شناسى دین باورى جوانان دارد.
علل روان شناختى گریز از دین
۱- ضعف معرفتى
یکى از ابعاد وجودى هر انسانى بعد شناختى اوست. انسان در هر مرحله اى از مراحل رشد خود، یک سلسله توانمندی هاى شناختى دارد. روان شناسان، رشدشناختى انسان را به سه دوره تقسیم مى کنند: دوره حسی- حرکتى (۲ سال اول)، دوره عملیاتى منطقى عینى (تا ۱۲ سالگى)، دوره عملیات منطق صورى یا دوره تفکر انتزاعى.
سومین دوره تحول شناختى در آستانه نوجوانى آغاز و در اوایل جوانى تکمیل مى شود. بنابراین، یکى از ویژگى هاى جوان از نظر شناختى این است که داراى تفکر انتزاعى است و از نظر ذهنى، به حداکثر کارایى هوشى مى رسد.
در این دوره، گرایش جوانان به «فلسفه زندگى» آنان را به سوى مسایل اخلاقى، سیاسى و مذهبى سوق مى دهد و جوانان تلاش مى کنند هویت مذهبى خود را شکل دهند. اما به دلایل گوناگونى ممکن است در این هویت یابى مذهبى، با بحران مواجه شوند و نتوانند هویت مذهبى خود را خوب شکل دهند و دچار نوعى سردرگمى و در نهایت، بى رغبتى و گریز از دین شوند.
یکى از علل این بحران، ناهم خوانى سطح شناختى جوان با سطح معارف دینى است که به او ارائه مى شوند. جوان به خاطر توانمندی هاى ذهنى، دین تقلیدى را برنمى تابد و همه آن باورهاى دینى که از دوران کودکى به صورت تقلیدى از خانواده و دیگران به او القا شده اند به کنارى مى نهد و مى خواهد دینى را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد.
اما از یک سو، بسیارى از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه مى شود براى او قانع کننده نیست، و از سوى دیگر، در برخى موارد نیز جوان مى خواهد همه آموزه هاى دینى، اعم از احکام و عقاید را با عقل خود بسنجد و فکر مى کند اگر آموزه هاى دینى در قالب هاى فکرى او بگنجد صحیح هستند، وگرنه درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند.
این عوامل موجب مى شوند هویت دینى جوان به خوبى شکل نگیرد و جوان دچار یک بحران شناختى نسبت به آموزه هاى دینى شود و نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند. قرآن نیز به این حقیقت اشاره مى کند و گرایش به کفر و بى ایمانى را ناشى از جهل و ضعف معرفتى انسان ها مى داند.
حضرت نوح (علیه السلام) با صراحت، یکى از عوامل بى ایمانى قوم خود را جهل و یا عدم معرفت صحیح به آموزه هاى دینى معرفى مى کند.(۱) در روایات نیز به این معنا اشاره شده است.
حضرت على (علیه السلام) درباره علت کفر مى فرماید: «اگر افراد هنگام برخورد با مسایلى که نمى دانند، درنگ مى کردند و عجولانه تصمیم نمى گرفتند، کفر نمى ورزیدند و گمراه نمى شدند.(۲)
۲- برداشت هاى غلط از دین یا سطحى نگرى
علاوه بر اینکه جهل و ضعف معرفتى موجب دین گریزى مى شود، برداشت هاى غلط و ناصواب از معارف دینى نیز در دین گریزى جوان مؤثرند. بسیارى از اوقات دین مساوى با «معنویت» در نظر گرفته مى شود و دین را در حد یک نیاز معنوى کاهش مى دهند و این گونه نتیجه مى گیرند که نیاز به معنویت فقط در موقع سختى ها و بحران هاى شدید مفید است و در سایر مواقع، نیازى به دین نیست و براى دین نقشى در زندگى روزمره خود قایل نیستند.
این دیدگاه ساده انگارانه و کاهش گرایانه نسبت به معارف دینى بتدریج، موجب حذف دین از زندگى انسان مى شود و جوانان، که در حال جست و جوى فلسفه زندگى اند، وقتى احساس مى کنند دین در معنادهى به زندگى آنها تأثیرى ندارد، بتدریج، آن را کنار مى گذارند و حتى ممکن است دین را امرى دست و پاگیر در مسیر زندگى تلقى و حالت گریز نسبت به آن پیدا کنند.
۳- احساس محدودیت نسبت به گزاره هاى دینى
نه تنها کاهش گرایى و ساده انگارى نسبت به دین موجب دین گریزى مى شود، بلکه گاهى دین به گونه اى به جوانان معرفى مى شود که گویى نه تنها نیازهاى انسان را تأمین نمى کند، بلکه مانع از ارضاى نیازهاى واقعى او نیز مى شود. طبیعى است که ترسیم چنین تصویرى از دین براى جوان نه تنها موجب عدم گرایش آنها به دین مى شود، بلکه موجب مى شود روحیه گریز از دین نیز در آنها به وجود آید. روحیه استقلال طلبى، آزاد منشى، و قطع وابستگى ها از جمله ویژگى هاى روحى جوان است.
جوان که یک دوره گذار از وابستگى به استقلال را طى کرده است و مى خواهد با اراده آزاد خود انتخاب کند و از نظر اخلاقى نیز مرحله «اخلاق دیگر پیرو» (تقلیدى) را پشت سر گذاشته و وارد مرحله «اخلاق خودپیرو» گردیده، از هرگونه مانعى حتى موانع تخیلى، گریزان است و مى خواهد در رفتار، گفتار، تفکر و انتخاب آزاد باشد.
هر چند عدم تربیت صحیح روحیه استقلال طلبى و پیروى بى چون و چرا از غرایز کور و لذت طلب افراطى براى جوان بسیار خطرناک است، اما در بدو امر، هر چیزى که بخواهد محدودیتى براى او ایجاد کند امرى ناخوشایند تلقى مى شود، مگر اینکه راهکارهاى دین براى ارضاى غرایز به خوبى براى جوانان ترسیم شود.
۴- عدم دسترسى به الگوهاى مناسب
بدون شک، در هر مقطع سنى الگوهاى جذاب براى یادگیرى و شکل دهى رفتار انسان ها، به ویژه جوانان، نقش اساسى دارد؛ الگو از یک سو، در دستیابى به هدف نقش مهمى دارد و از سوى دیگر، در دوره نوجوانى و جوانى تأثیرپذیرى از خانواده بشدت کاهش پیدا مى کند. گاهى بین خانواده و جوان تعارض و درگیرى به وجود مى آید. از این رو، جوان براى ساختن نظام ارزشى و اعتقادى خود مى خواهد از چیزهایى غیر از خانواده و مربیان قبلى استفاده کند.
از جمله عوامل تأثیرگذار در بیرون نهاد خانواده، الگوها و دوستان هستند و در این میان، نقش الگوهاى مورد قبول جوان بسیار زیاد است؛ زیرا دوستان نیز در حال ساختن نظام ارزشى خود هستند و نیازمند الگوهاى مورد پسند مى باشند و کمک زیادى احتمالاً در هویت یابى دینى دوستان خود ندارند. در چنین شرایطى، اگر الگوهاى مناسب و قابل دسترسى در جامعه وجود نداشته باشند، جوان دچار سردرگمى مى شود و تعادل روانى او از مرز بهنجار خارج مى شود و چه بسا به الگوهاى مجازى پناه ببرد و زمینه هاى گریز از دین براى او فراهم شود.
۵- برخوردهاى تند و سرزنش هاى افراطى
استقلال طلبى، حریت و عدالت جویى از ویژگی هاى بارز دوران جوانى است. جوانان براى اثبات این ویژگی ها سعى مى کنند با بزرگسالان مقابله کنند.
این مقابله نه از روى لج بازى و پشت پا زدن به ارزش هاست، بلکه بیشتر جنبه اثباتى براى خود جوان دارد. اما یکى از اشتباهاتى که در اینجا از ناحیه بزرگسالان سر مى زند سرزنش و ملامت جوان است و این سرزنش ها همه از نظر عاطفى براى جوان شکننده اند و به روحیه استقلالطلبى او آسیب وارد مى کنند و نتیجه آن شعله ور شدن آتش لجاجت و طغیان است. از این رو، امیرالمؤمنین على (علیه السلام) در این باره هشدار مى دهند: «زیاده روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ورتر مى سازد»(۳)
مقابله با روحیه استقلال طلبى جوان و سرزنش کردن او پیامدهاى خطرناکى به دنبال دارد که یکى از آنها طغیان علیه ارزش هاى حاکم بر جامعه و گریز از آن ارزش ها و ادبار نسبت به منبع این ارزشهاست که معمولاً در جوامع دینى منشأ و منبع ارزش ها «دین» است.
۶- عدم ارضاى نیازها
جوان همان گونه که از نظر ذهنى به بالاترین ظرفیت خود مى رسد، از نظر جسمانى نیز به حد کافى رشد مى کند و انواع غرایز، به ویژه غریزه جنسى، کاملاً در او بیدار مى شوند و درصدد ارضاى این غرایز است.
به عبارت دیگر، او یک سلسله نیازهاى مادى و معنوى دارد. تأمین به موقع این نیازها نقش مهمى در تعدیل و رفتار و رشد و تکامل او دارد؛ همان گونه که عدم ارضاى این نیازها نه تنها باعث توقف رشد و بالندگى مى شود، بلکه ناهنجاری هاى رفتارى زیادى را نیز به دنبال دارد.
کفر به عنوان یک نابهنجارى اعتقادى همان گونه که مى تواند معلول جعل و ضعف معرفتى باشد، مى تواند معلول فقر نیز باشد، از این رو، معصومان (علیهم السلام) فرموده اند: یکى از پیامدهاى احتمالى فقر، کفر و دین گریزى است و یا در مورد ازدواج فرموده اند: «کسى که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ مى کند»(۴).
فراهم نبودن شرایط براى ازدواج سالم و طبیعى زمینه هاى گناه و زایل شدن ایمان را فراهم مى کند و بتدریج،، به گریز از دین تبدیل مى گردد. ارضاى نیازهاى جسمانى و روانى در بهداشت روانى انسان مؤثر است و ارضا نکردن به موقع و مشروع نیازها نه تنها سلامتى انسان را تهدید مى کند، بلکه زمینه ساز بسیارى از نابهنجاری هایى است که یکى از آنها ادبار و گریز از دین مى باشد.
راهکارهاى پیشگیرى از دین گریزى در جوانان
همان گونه که در بررسى علل دین گریزى مطرح شد، عوامل گوناگونى در بروز این پدیده نقش دارند که به طور کلى، به دو دسته تقسیم مى شوند:
۱- عوامل محیطى (اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى و …)
۲- عوامل درون فردى که از آنها به عوامل «روان شناختى» تعبیر مى شود.
به غیر از عوامل طبیعى ویژگى هاى شناختى و عاطفى هر فرد نیز در اقبال و ادبار او نسبت به معارف دینى نقش دارند. بنابراین، براى پیشگیرى از دین گریزى باید به جنبه هاى روانى و ویژگی هاى شخصیتى افراد، به ویژه جوانان، توجه شود. بدون تردید، نحوه ارائه معارف دینى، به ویژه به نسل جوان بسیار حائز اهمیت است. بنابراین، سؤال اینجاست که چگونه مى توان معارف دینى را به جوانان عرضه کرد تا ضعف شناختى آنها نسبت به آموزه هاى دین تقویت شود و هویت دینى آنها به نحو مطلوب شکل یابد؟
پاسخ به این سؤال مستلزم چند امر مهم است که بدون توجه به آنها، پاسخ گویى دشوار خواهد بود و بدون راهکار مناسب براى آموزش، ارائه آموزه هاى دینى به جوانان امکان پذیر نیست.
۱- جوان کیست و چه ویژگى هایى دارد؟ مخاطب شناسى یکى از مهمترین مسایلى است که در تعلیم و تربیت باید مدنظر داشت. اگر یک سخنران، هنرمند، معلم و یا نویسنده مخاطب، بیننده و خواننده خود را نشناسد و نداند مخاطبان او در چه دوره اى از تحول شناختى، انگیزشى و توانشى قرار دارد، معلوم نیست مطالب او هر قدر هم ارزشمند، دقیق و علمى باشند- مؤثر واقع گردند؛ زیرا مطالبى که عرضه مى کند یا در سطح شناختى مخاطبان نیست و یا تناسبى با نیازهاى آنها ندارد. در نتیجه، مخاطبان انگیزه اى براى فراگیرى آنها ندارند.
۲- باید الگوها و روش هاى آموزشى متناسب با مخاطب را شناسایى کرد. از میان روش هاى موجود، هر کدام ارتباط شناختى – عاطفى بیشترى بتواند با جوان برقرار کند کارآمدتر است. به عبارت دیگر، عنصر ارتباط – آن هم ارتباط دو سویه- مهمترین عامل براى انتقال پیام است.
انتقال پیام بدون ایجاد ارتباط امکان پذیر نیست. بنابراین، براى جذب جوانان به دین اولاً، باید ویژگیهاى شخصیتى آنها، اعم از ویژگی هاى جسمانى، اجتماعى، عاطفى و ذهنى، را بشناسیم؛ ثانیاً، از روش یا روش هایى براى انتقال پیام دین به جوانان استفاده کنیم که بهتر بتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. این ارتباط، هم دو سویه بوده و هم از بار عاطفى بالایى برخوردار است.
ویژگی هاى بدنى، اجتماعى، عاطفى و ذهنى جوان
جوانان از نظر جسمانى به بلوغ کامل رسیده اند و همه توانایی هاى جسمانى را احراز کرده اند، به گونه اى که احساس قوت و قدرت مى کنند و از لحاظ اجتماعى دوست دارند شخصیت خود را بروز دهند و به عنوان یک فرد بزرگسال و مستقل، از جایگاه اجتماعى بالایى برخوردار باشند. جوانان از بعد عاطفى نیز وضعیت خاصى دارند؛ دوست دارند عواطف خود را بروز دهند و آماده دریافت عواطف دیگران نیز هستند.
از این رو، آماده تشکیل زندگى مشترکند و مى خواهند زندگى مستقلانه خود را تجربه کنند، از دخالت دیگران در زندگى خود ابراز تنفر مى کنند و از نظر اخلاقى داراى اخلاق «خود پیرو» هستند؛ یعنى اصولى که خود پذیرفته اند معیار رفتارهاى اخلاقى خود قرار مى دهند و از تقلید اخلاق «دیگر پیرو» اجتناب مى کنند. جوانان در بعد فکرى و ذهنى نیز به بلوغ رسیده اند؛ مى توانند استدلال کنند، فرضیه بسازند و به تفکر انتزاعى دست یافته اند. در بعد انگیزشى آن چیزى آنها را برانگیخته مى کند که پاسخ به نیازهاى عاطفى و شناختى آنها باشد.
با توجه به آنچه درباره ویژگی ها و مؤلفه هاى شخصیتى جوانان بیان شد، به نظر مى رسد، بهترین روش براى جذب جوانان و متمایل کردن آنها به ارزش هاى دینى، روشى است که هم عنصر شناخت و هم عنصر عواطف و هم عنصر انگیزش در آن لحاظ شده باشد، علاوه بر این، ارتباط با آنها ارتباطى دو سویه باشد؛ یعنى به آنها اجازه سؤال کردن، انتقاد و فرصت فکر کردن و انتخاب داده شود و از تحمیل، تحقیر و تحکم اجتناب گردد.
از میان همه روش هاى موجود، مانند روش خطابه و سخنرانى، تدریس، مشاوره در قالب بحث هاى آزاد، اما سازمانیافته، به نظر مى رسد روش مشاوره به سبک «مراجع محور» کارآمدتر و مؤثرتر باشد.
ادامه دارد…