- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
«شناخت انسان»، مبناى هر کار فکرى، اخلاقى، تربیتى و اجتماعى است که نسبت به «فرد» یا «اجتماع»، انجام مى گیرد. جهان درون و دنیاى روح بشر، بسیار شگفت، پیچیده و اعجاب انگیز است و بحق، «انسان، موجود ناشناخته» است. نَوَسانات روحى، آرامشها و اضطرابها، انگیزه ها و تغییراتِ رفتارى و واکنشهاى اجتماعى، هنجارها و ناهنجاریها در خصلتها و عملها، همه و همه ریشه در همان «روان» و «قلب» انسان دارد. علوم تربیتى و مباحث اخلاقى نیز، بطور عمده بر شناخت روح و روان و تأثیر و تأثّر انسان از محیط و عوامل درونى و بیرونى مبتنى است. اینها سبب مى شود که به این بُعد حسّاس و سرنوشت ساز، توجّه بیشترى معطوف گردد.
بى آنکه «روان شناسى» غرب و اصطلاحات و مباحث این رشته علمى مرعوبمان کند، و بى آنکه بخواهیم از ارزش آن بگذریم، معتقدیم چه در مباحث نظرى روانشناسى و روانکاوى و چه در شیوه هاى عملى و سامان بخشى هاى رفتارى، «مکتب وحى» غنى تر و عمیق تر است.
در مراجعه به گنجینه هاى عظیم روایات، به گوهرهاى بس نفیس و ارزشمندى برمى خوریم که خیره کننده دلها و دیده هاست. دید روان شناسانه به متون روایى، جلوه هاى بیشترى از غناى دستاوردهاى وحى را نشان مى دهد.
خودشناسى، هم مقدّمه «خداشناسى» است، هم زمینه سازِ «خداپرستى». و هر که خود را نشناسد، به مقتضاى احادیث، از شناخت دیگران و دیگر چیزها ناتوان تر است، چرا که «کتاب نفس» همواره پیش روى انسان و در معرض چشم بیناى اوست. کسانى که کار تربیتى مى کنند، بى نیاز از این «شناخت» نیستند. براى آنان هم که در مسیر اخلاق گام بر مى دارند، آگاهى از خفایا و زوایاى روحى، یک ضرورت است.
پس نیازى به بیان اهمیّت روان شناسى نیست.
امّا، از آنجا که امامان معصوم علیهم السلام، مربّیان روح و معلّمان حکمت و الگوهاى رهروى و مشعلهاى راهنمایى اند، کلامشان نیز در این میدان، مرز درستى و نادرستى است.
به همین خاطر، به آستان احادیث اهل بیت علیهم السلامروى مى آوریم و از این خرمن پربار بهره مى گیریم و بى واسطه، به سرچشمه رسیده و زلال معارف را مى نوشیم و بى واسطه، از درخت معرفت، میوه مى چینیم …
گزینش «چهل حدیث» از انبوه روایات و انتخاب چهل گوهر و مروارید از دریاى موّاج سخنان معصومین، براستى دشوار است، چرا که در این زمینه، احادیث بسیارى در کتب روایت آمده و انتخاب را دشوار مى سازد. تنها در «غررالحکم» امیرمؤمنان علیه السلام، کلمات قصار بى شمارى دیده مى شود که در زمینه مسائل روحى و حساسیّتهاى روانى، شیوه هاى تأثیرگذارى بر افراد، کششهاى درونىِ انسان و ابعاد پیچـیده روح او و لطـایف و ظرایفى در این باره است، تا چه رسد به دیگر منابع عظیم و غنى حدیث که در دسترس ماست.
با این حال، هدف این جزوه، ارائه «چهـل قطره» از این اقیانوس بیکران است، و دیدن «چهل گوهر» از این گنجینه عظیم و گرانقدر.
امید است که علاقه مندان به این مباحث را سود بخشد و ایمان به مکتب وحى و اهل بیت علیهم السلام را بیفزاید.
قم ـ جواد محدثى
اردیبهشت ۱۳۷۳
قـالَ اللّه تعـالى:
مـا جَعَـلَ اللّهُ لِرَجُـلٍ
مِـنْ قَلْبَیْنِ فِى جَوْفِـهِ.
احزاب، آیه ۴.
خـداوند براى هیچـکس،
دو قـلب در سیـنه اش قرار نـداده است[ . دو محبّت در یک دل نمى گنجد.] .
در حالات شخصى
آسایش جسم و جان
۱. عَنِ الصّادق علیه السلام: اَلنَّـوْمُ راحَهٌ لِلْجَـسَدِ وَالنُّـطْقُ راحَهٌ لِلرُّوحِ وَالسُّکُوتُ راحهٌ لِلْعَقْلِ. [من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۲،(چاپ جامعه مدرسین).]
امام صـادق علیه السلام فرمود: خواب، آرام بخش جسم است، سخن گفتن آسایش روح است و سکوت، سبب راحتى عقل است.
آمــادگى دل
۲. قالَ علىٌّ علیه السلام: اِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَهً وَکِراههً وَاِقْبالاً وَاِدْبارا فَأتُوها مِـنْ اِقْـبالِها وَ شَـهْوَتِها، فَـاِنَّ الْقَـلْبَ اِذا اُکْرِهَ عَـمِىَ. [غرر الحکم ۶/۲۰۶، نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت ۱۹۳،]
على علیه السلام فرمود: دلها را حالتِ خواستن و ناخواستن و روى آوردن و پشت کردن است. از راه خواسته ها و تمایلات، سراغ قلبها بروید[ . استـفاده از آمـادگیهاى روحـى بـراى انجـام کارهـاى دیـنى و تربیـتى.] ، چرا که اگر دل را به کارى مجبور کنند، کور مى شود.
اسیر بند حرص
۳. قالَ علىٌّ علیه السلام: اَلْحَریصُ اَسیرُ مَهانَهٍ لا یُفَـکُّ اَسْرُهُ. [غرر الحکم، (چاپ دانشگاه)، ج ۱، ص ۳۶۱،]
على علیه السلام فرمود: حـریـص، گرفـتار و اسیرخوارى و ذلّتى است که اسارت و بند او هرگز باز نمى شود.
از طمع پرهیز کن و ز دیگران چیزى مخواه
نکته اى بشنو که تابان همچو درّ و گوهر است آز، مردان را زبون و خوار سازد در جهان
مرگ از ننگ گدایى مرد را آسانتر است «قاسم رسا»
افشــاگرى خشــم
۴. عَن امیرِالمؤمنین علیه السلام: اَلْـغَضَـبُ یُرْدى صاحِبَهُ وَ یُبْـدى مَعـایِبَـهُ. [غرر الحکم، (چاپ دانشگاه) ج ۲، ص ۳۱،]
على علیه السلام فرمود: خشم، صاحب خود را به پستى و هلاکت مى اندازد و عیبهاى او را آشکار مى سازد.
انگیزه، نیروبخشِ جسم
۵. قالَ الصّـادقُ علیه السلام: ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّهُ. [بحارالأنوار، ج ۶۷، ص ۲۰۵،]
امام صادق علیه السلام فرمود: هرگز بدنى از آنچه که «نیّت» و انگیزه نسبت به آن قوى باشد، ضعیف و ناتوان نمى شود.
تأثیر ظاهر در باطن
۶. قالَ علىٌّ علیه السلام: اِنْ لَمْ تَکُنْ حَلیما فَتَحَلَّمْ، فَاِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ اِلاَّاَوْشَکَ اَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ. [وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۲، نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷،]
على علیه السلام فرمود: اگر حلیم و بردبار نیستى، خود را به بردبارى و حلیمى بزن، چرا که هیچ کس خود را شبیه قومى نمى سازد، مگر اینکه امید است از آنان باشند[ . هم شکلى به همدلى مى انجامد.] .
تأثیر غصّه بر جسم
۷. قالَ علىٌّ علیه السلام: اَلْهَمُّ یُذیبُ الْجَسَدَ. [میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۳۴۹،]
على علیه السلام فرمود: اندوه، بدن را ذوب و آب مى کند.
به رهِ تو بس که نالم، ز غمِ تو بس که مویم
شده ام ز ناله، نایى، شده ام ز مویه، مویى
چشـم و گوش عـاشـق
۸. قالَ علىٌّ علیه السلام: مَنْ عَشِقَ شَیْئا اَعْشى بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحیحَهٍ وَ یَسْمَعُ بِاُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَهٍ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، ص ۱۶۰ (خطبه ۱۰۹).]
على علیه السلام فرمود: کسى که به چیزى عشق ورزد، آن عشق، چشمش را نابینا و دلش را بیمار مى سازد، آنگاه با چشمى ناسالم نگاه مى کند و با گوشى ناشـنوا گوش مى دهـد. عشق اگر آید، بَرَد هوش و دل فرزانه را
دزد عاقل مى کُشد اوّل چراغ خانه را
خشـوع دروغـین
۹. قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: مازادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلى ما فِى الْقَلْبِ فَهُـوَ عِنْـدَنا نِفـاقٌ. [اصول کافى، ج ۲، ص ۳۹۶،]
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آن مقدار خشوع جسم و بدن، که زیادتر از خشوع قلبى باشد، نزد ما «نفاق» و دورویى است.
خودپسندى، بدتر از گناه
۱۰. قالَ الصّادقُ علیه السلام: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلِمَ اَنَّ الذَّنـْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ، لَوْلا ذلِکَ مَاابْتَلَى اللّه ُ مُؤْمِنا بِذَنْبٍ اَبَدا. [.اختصاص، شیخ مفید، ص ۲۴۲،]
امام صـادق علیه السلام فرمود: خداوند دانست که براى مؤمن، «گناه» بهتر از «عُجب» و خودپسندى است و اگر چنین نبود، خداوند هرگز مؤمنى را به گناه مبتلا نمى کرد
الهى … من غلام آن معصیتم که مرا به «عذر» آورد و از آن طاعت بیزارم که مرا به «عُجب» آورد. (خواجه عبداللّه انصارى)
دلهاى استوار و آهنین
۱۱. قالَ الصّادقُ علیه السلام: اِنَّ الْمُـؤْمِنَ اَشَدُّ مِن زُبُر الْحَدیدِ، اِنَّ الْحَـدیدَ اِذا دَخَـلَ النـّارَ لانَ، وَ اِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ قُتِلَ وَ نُشِرَ ثُمَّ قُتِلَ لَمْ یَتَغَـیَّرْ قَـلْبُهُ. [بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۱۷۸،]
امام صـادق علیه السلام فرمود: مؤمن، از پاره هاى فولاد، استوارتر و محکم تر است. آهن هرگاه در کوره آتش رود، نرم مى شود؛ امّا مؤمن اگر کشته شود و زنده گردد، سپس دوباره کشته شود، دلش هرگز دگرگونى نمى یابد.
موحد چو در پاى ریزى زرش
و یا تیغ هندى نهى بر سرش
امید و هراسش نباشد زکس
همین است معناى توحید و بس
رابطـه دل و لبـاس
۱۲. قال علىٌّ علیه السلام: لِباسُ الدُّونِ یَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ. [دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۵۹،]
على علیه السلام لباس وصله دارى پوشیده بود. وقتى از آن حضرت در این باره سؤال کردند، فرمود: لباس پست و پایین، موجب خشوع قلب مى گردد.
رابطـه اشـک و دل
۱۳. قـال علىٌّ علیه السلام: ما جَفَّتِ الدُّمُـوعُ اِلاّ لِقَسْوَهِ الْقُـلُوبِ، وَ ما قَسَتِ الْقُلُوبُ اِلاّ لِکَثْرَهِ الذُّنُوبِ. [بحارالانوار، (چاپ بیروت)، ج ۷۰، ص ۳۵۴،]
امام على علیه السلام فرمود: اشک چشم، جز بخاطر قساوت دلها نمى خشکد و دلها جز بخاطر زیادى گناهان، مبتلا به قساوت نمى شود.
رهبرى دلها و اندیشه ها
۱۴. قـالَ امیرُالمـؤمنین علیه السلام: اَلْعُقُولُ اَئِمَّهُ الأَفْکارِ، وَ الأفْکارُ اَئِمَّهُ الْقُلُوبِ، وَالْقُلُوبُ اَئِمَّهُ الْحَواسِّ وَالْحَواسُّ اَئِمَّهُ الأعْضاءِ. [مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۰۷،]
امیرمـؤمنان علیه السلام فرمود: درکها و فهم ها، پیشواى اندیشه هاست، اندیشه ها، امامِ دلهاست، دلها ائمّه حواس است و حواس، پیشواى اعضا و اندام است.
ریشـه تـکبّر
۱۵. قـالَ الصّادِقُ علیه السلام: ما مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ او تَجَبّرَ اِلاّ لِذِلَّهٍ یَجِدُها فِى نَفْسِهِ. [اصول کافى، ج ۲، ص ۳۱۲،]
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچ کس تکبّر و قدرت نمایى نمى ورزد، مگر بخاطر ذلّتى که در درون خویش مى یابد و احساس مى کند.[ . تکبّر، نتیجه کمبود شخصیّت است.]
زنــده دلى
۱۶ قالَ رَسوُل اللّه صلی الله علیه و آله: بِمَوْتِ النَّفْسِ تَکُونُ حَیاه الْقَلْبِ وَ بِحَیاهِ الْقَلْبِ الْبُلُوغُ اِلَى الأسْتِقامَهِ. [مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۲۶،]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حیات دل با مرگ نفْس است و رسیدن به استوارى و استقامت، در سایه زنده دلى فراهم مى شود.
علاج ترس از خطر موهوم
۱۷. عَن امیرِالمؤمنین علیه السلام: اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فیهِ فَاِنَّ شِدَّهَ تَوَقّیهِ اَعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنْهُ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت ۱۷۵،]
على علیه السلام فرمود: هرگاه از کارى هراس و بیم داشتى، خود را در آغوش همان کار بیفکن، چرا که سختى پرهیز و هراس، بزرگتر از خود آن چیزى است که از آن مى ترسى[ . اقدام، ترسها را مى ریزد. و در ضرب المثلهاى عرب است: «مادرِ کُشته، مى خوابد ولى آنکه فرزندش را تهدید به مرگ کرده باشند، خوابش نمى برد.»] .
غـــذاى روح
۱۸. قالَ علىٌّ علیه السلام: قُـوتُ الأَجْسادِ اَلطَّـعامُ وَ قُوتُ الأرْواحِ اَلإِطْعامُ. [بحارالأنوار (چاپ بیروت) ج ۷۲، ص ۴۵۶،]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «طعام»، قُوت و غذاى جسم است، و «اطعام»[ . بعضى از اطعام دیگران لذت بیشترى مى برند تا خوردن خودشان.] غذاى روح است.
گــریه منافـقـانه
۱۹. عَنِ النّبىّ صلی الله علیه و آله: بُـکاءُ الْمـؤمِنِ مِنْ قَلْبِهِ وَ بُکاءُ المُنافِقِ مِنْ هامَتِهِ. [میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۱۵۳، به نقل از کنز العمّال، خبر ۸۵۰،]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گریه مؤمن از قلب اوست، و گریه منافق از سر او (یعنى سطحى و ظاهرى است، مثل اشک تمساح).
لغـزشـهاى افشـاگر
۲۰. قالَ علىٌّ علیه السلام: ما اَضْمَرَ اَحَدٌ شَیْئا اِلاّ ظَهَرَ فِى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِهِ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت ۲۶،]
على علیه السلام فرمود: هرگز کسى چیزى را در دل پنهان نمى کند، مگر آنکه از لغزشها و پَرِشهاى زبانى اش و نیز از دگرگونیهاى چهره اش آشـکار مى شود[ . رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ ضمیر ] .
یافـتن شریــک جـرم
۲۱. عَنِ امیرِالمؤمنین علیه السلام: ذَوُواالْعُیُوبِ یُحِبُّونَ اِشاعَهَ مَعائِبِ النّـاسِ لِیَتَّسِعَ لَهُـمُ الْعُـذْرُ فِـى مَعایِبِهِمْ. [غرر الحکم، (چاپ دانشگاه) ج ۴، ص ۳۴۰،]
از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت است که: افراد عیب دار، دوست دارند تا عیوب مردم را پخش کنند، تا بهانه اى براى معایب خویش فـراهم آید (با یافتن شریک جرم، مى کوشند خطاى خویش را پنهان کنند).
در روابط اجتماعى
آبـرو و سـؤال
۲۲. قـالَ علىّ علیه السلام: ماءُ وَجْهِکَ جامِدٌ یُقْـطِرُهُ السُّؤالُ، فَـانْظُـرْ عِنْدَ مَنْ تُـقْـطِرُهُ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت ۳۴۶،]
عـلى علیه السلام فرمود: آبروى تو جامد است و درخواست، آن را قطره قطره مى ریزد. پس ببین که آبروى خویش را نزد چه کسى فرو مى چکانى؟
دست طلب چو پیش کسان مى کنى دراز
پل بسته اى که بگذرى از آبروى خویش
«صائب»
آثار سوء مجادله
۲۳. قـالَ اَمیرُالمـؤمـنین علیه السلام: ایّـاکُمْ وَالْـمِراءَ وَالْخُـصُـومَهَ فَاِنَّهُما یُمْرِضانِ الْقُلُوبَ عَلَى الاْءِخوانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِـما النِّـفاقُ. [اصول کافى، ج ۲، ص ۳۰۰،]
على علیه السلام فرمود: از کشمکش وجدال وخصومت بپرهیزید، که اینها دلها را نسبت به برادران، بیمار مى سازد و بر شاخه جدال و دشمنى، نفاق مى رویَد.
آثـار هـدیّـه
۲۴. قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله: اَلْهَدیّهُ تُورِثُ الْمَوَدَّهَ وَ تَجْلِدُ الأُخُوَّهَ وَ تُذْهِبُ الضَّغینَهَ، تَهادُوا تَحابُّوا. [بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۶،]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هدیه»، دوستى مى آورد و رابطه برادرى را استوار مى کند و کینه را مى زداید، هدیه به یکدیگر بدهید تا محبّت بیابید.
اعلام دوستى
۲۵. عن ابى عبداللّه علیه السلام: اِذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَاَخْبِرْهُ بِذلِکَ فَاِنَّـهُ اَثْبَتُ لِلْمَـوَدَّهِ بَیْنَکُما. [اصول کافى، ج ۲، ص ۶۴۴،]
امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه کسى را دوست داشتى به او خبر بده، چرا که این کار، دوستى میان شما را استوارتر مـى سازد[ . انسان، تشنه ابراز محبّت از سوى دیگران است.] .
انتــقاد در جـمـع
۲۶. قال علىٌّ علیه السلام: نُصْحُکَ بَیْنَ الْمَـلاَءِ تَقْریعٌ. [میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۵۸۰ (به نقل از غرر الحکم).]
على علیه السلام فرمود: نصیحت کردن تو (دیگرى را) در حضور جمع، خُرد کردن و کوبیدنِ شخصیّت طرف است.
بدبینى و احساس وحشت
۲۷. قالَ علىٌّ علیه السلام: مَـنْ لَمْ یُحْسِنْ ظَنَّـهُ اِسْتَوْحَشَ مِنْ کُلِّ اَحَدٍ. [غرر الحکم (چاپ دانشگاه) ج ۵، ص ۴۴۲،]
على علیه السلام فرمود: آنکس که گمان خود را نیکو نسازد (و بدبین باشد) از هر کسى وحشت مى کند.
بدگمان، تنها مى ماند
۲۸. قالَ علىٌّ علیه السلام: اَسْوَءُالنّاسِ حالاً مَنْ لَمْ یَثِقْ بِاَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ یَبْقَ بِهِ اَحَـدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ. [بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۹۳،]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بدحال ترین مردم کسى است که بخاطر بدگمانى اش، به هیچ کس اطمینان نمى کند، در نتیجه بخاطر بدرفتارى اش کسى براى او نمى ماند.
پیامد جدال و شوخى
۲۹. قالَ ابو عبـداللّه علیه السلام: لا تُمـارِ فَیَـذْهَبَ بَهـاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ. [اصول کافى، ج ۲، ص ۶۶۵،]
امام صادق علیه السلام فرمود: مجادله مکن، که شخصیّت و عظمتت مى رود، و شوخى مکن، که بر تو گستاخ مى شوند.
خـصلتـهاى پنـهان
۳۰. عَنْ علىٍّ علیه السلام: خَوافِى الْأَخْلاقِ تَکْشِفُها الْمُعاشَرَهُ. [غررالحکم(چاپ دانشگاه)، ج۳، ص۴۶۶،]
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: معاشـرت، خصلتها و اخلاق پنهان را آشکار مى سازد.
تو اوّل بگو باکیان زیستى
پس آنگه بگویم که تو کیستى
خـودیـابى
۳۱. قالَ امیرالمؤمنین علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَد اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا یَطْلُبُها. [غرر الحکم، (چاپ دانشگاه) ج ۴، ص ۳۴۰،]
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید، در حالى که «خود» را گـم کرده و در پى یـافتن آن نیست![ . اندکى در خود نگر تا کیستىاز کجایى، در کجایى، چیستى؟]
دوســت یـابى
۳۲. قالَ علىٌّ علیه السلام: اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنْ اِکْتِسابِ الاِْخوانِ وَ اَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفرَ بِهِ مِنْهُمْ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت ۱۲،]
على علیه السلام فرمود: ناتوان ترین مردم، کسى است که از «دوست یابى» ناتوان باشد. و عاجزتر از او کسى است که برادران و دوستان خود را نتواند نگهدارد.
سنگى به چند سال شود لعل پاره اى
زنهار تا به یک نفسش نشکنى به سنگ
«سعدى»
رنج روحـى بداخـلاق
۳۳. عن ابى عبـداللّه صلی الله علیه و آله: مَنْ ساءَ خُلْقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ. [اصول کافى، ج ۲، ص ۳۲۱، غرر الحکم، ج ۵، ص ۲۳۹،]
امام صـادق علیه السلام فرمـود: هرکس بداخلاق باشد، خودش را شکنجه و آزار مى دهد.
روحیّـه هاى حیـوانى
۳۴. قالَ ابوعبدِاللّه علیه السلام: اِنَّ الَّذینَ تَراهُمْ لَکَ اَصْدِقاءَ اِذا بَلَوْتَهُمْ وَجَدْتَهُمْ عَلى طَبَقاتٍ شَتّى: فَمِنْهُمْ کَالاَْسَدِ فِى عِظَمِ الْأکْلِ وَ شِدَّهِ الصَّوْلَهِ وَمِنْهُمْ کَالذِّئْبِ فِى الْمَضَرَّهِ وَ مِنْهُمْ کَالْکَلْبِ فِى الْبَصْبَصَهِ وَ مِنْهُمْ کَالّثَعْلَبِ فِى الرَّوَغانِ وَالسِّرْقَهِ، صُوَرُهُمْ مُخْتَلِفَهٌ وَالْحِرْفَهُ وَاحِدَهٌ. [اختصاص شیخ مفید، ص ۲۵۲،]
امام صادق علیه السلام فرمود: کسانى را که دوست خودت مى پندارى، اگر آنان را امتحان کنى، خواهى یافت که بر چند طبقه و گروهند: گروهى همچون شیرند، پر خوراک و حمله آور، گروهى چون گرگند، در زیان رسانى و درندگى، گروهى همچون سگند، در دُم جنباندن و چاپلوسى، گروهى مانند روباهند، در نیرنگ و دله دزدى. چهره ها مختلف است، ولى کارشان یکى است.
عوارض جسمى حسد
۳۵. قالَ علىٌّ علیه السلام: صِحَّهُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّهِ الْحَسَدِ. [وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۹۴،]
على علیه السلام فرمود: تندرستى، از کمبود (یا نبودن) حسد به دست مى آید.
تــوانـم آن که نـیازارم انــدرون کـسى
حسود را چه کنم؟ کو ز خود به رنج، در است
«سعدى»
لباسهاى طغـیان آور
۳۶. عن جعفر بن محمّد علیه السلام اَنّهُ قالَ: اِذا لَبِسَ الْجَسَدُ الثَّوْبَ اللَّیِّنَ طَغى. [دعائم الأسلام، ج ۲، ص ۱۵۹،]
امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه بدن، لباس نرم بپوشد، طغیان مى کند![ . تأثیر لباس در حالت روحى و تأثیر ظاهر در باطن.]
مسـؤولان برکـنار
۳۷. قال علىٌّ علیه السلام: تَکَبُّرُکَ فِى الْوِلایَهِ ذُلٌّ فِى الْعَزْلِ. [غرر الحکم (چاپ دانشگاه) ج ۳، ص ۳۱۶،]
على علیه السلام فرمود: تکبّر ورزیدن تو در دوران ریاست و سرپرستى، موجب ذلّت در ایّام برکنارى است.
نشـانه هاى ریـاکار
۳۸. قـالَ امیرُالمؤمنین علیه السلام: ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلْمُرائى: یَنْشِطُ اِذا رَأىَ النّاسَ وَ یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ وَ یُحِبُّ اَنْ یُحْمَدَ فِى جَمیعِ اُمُورِهِ. [وافى، ج ۵، ص ۸۵۶،]
على علیه السلام فرمود: ریاکار را سه نشانه است: هرگاه مردم را ببیند، با نشاط و تحرّک مى شود، هرگاه تنهاست، سست و بى حال است، و دوست دارد در همه کارهایش او را تعریف کنند.
هــمـدلى
۳۹. سَمِعْتُ رَجُلاً یَسئلُ ابا عبدِاللّه علیه السلام فقال: الرَّجُلُ یقولُ اَوَدُّکَ، فَکَیْفَ اَعْلَمُ اَنَّهُ یَوَدُّنى؟ فَقالَ علیه السلام : اِمْتَحِنْ قَلْبَکَ، فَاِنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَاِنَّهُ یَوَدُّکَ. [اصول کافى، ج ۲، ص ۶۵۲،]
صالح بن حکم گوید: شنیدم مردى از امام صادق علیه السلاممى پرسید: گاهى مردى به من مى گوید: دوستت دارم. از کجا بدانم که (راست مى گوید و) دوستم دارد؟ حضرت فرمود: قلب خودت را بیازماى، پس اگر تو او را دوست دارى، بدان که او نیز تو را دوست دارد[ . دل به دل راه دارد.] .
هـمرنگى روحـها
۴۰. عَـنِ النّبى صلی الله علیه و آله: اَلاَْ?ْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَهٌ فَما تَعارَفَ مِنْها اِئْتَلَفَ وَ ما تَناکَرَ مِنْها اِختَلَفَ. [کنز العمّال، ج ۹، ص ۶ و ۲۲،]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: روحها، لشکریانى آراسته اند. روحهایى که همدیگر را بشناسند با هم الفت مى یابند و آنها که یکدیگر را نشناسند، اختلاف پیدا مى کنند[ . همدلى از همزبانى برتر است.] .