- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
بقعه چهل اختران از ابنیه با شکوه تاریخى و در جوار بقعه جناب امامزاده موسى مبرقع(علیه السلام)واقع است که این بقعه تا زمان تألیف کتاب تاریخ قم بسال ۳۷۸ هـ .ق چهارده تن از سادات رضویه از خاندان اهلبیت عصمت و طهارت امام موسى وامام جعفرصادق(علیهم السلام) و غالبا از طبقه نسوان بخاک سپرده شدند که در آن کتاب تاریخى ثبت گردیده است و بعد از آنهم از همین خاندان جمع دیگرى دفن شده اند که تاریخى براى معرفى نام و نسب آنان در دست نیست چنانکه از تسمیه گنبد مزبور بعنوان بقعه چهل اختران نام گرفت .
ما در سطور زیرین شرح مختصرى از حالات این نسوان از ذریه پاک امام جواد(علیه السلام)را همراه با اقوال علماء مبنى بر سایر مدفونین در این بقعه ذکر مى نمائیم.
همانطوریکه بیان گشته موسى مبرقع(علیه السلام)در سال ۲۹۶ هـ .ق وفات یافت و وى را در سراى خود که هم اکنون مزارش مى باشد دفن گردید و پس از او فرزندش محمد بن موسی(علیه السلام)بدرود حیات گفت ،او را نیز در بقعه معروف به چهل اختران دفن نمودند.
پس از رحلت محمد بن موسى (علیه السلام)زوجه او بریهه دختر جعفر کذاب وفات یافت و در جنب قبرشوهر خود محمد مدفون گشت و برادران او ابراهیم و یحیى صوفى از کوفه به قم آمده و میراث او را برداشتند، سپس ابراهیم به کوفه بازگشت و یحیى در قم متوطن گردید و شهربانویه دختر امین الدین را به حباله نکاح در آورده و از او فرزندانى داشت که به سادات صوفیه اشتهار داشتند.
درهمین سالها بعد از وفات بریهه و میمونه دختر موسى مبرقع(علیه السلام)ابوعلى محمد(۱)پسر احمد بن موسى از کوفه به قم هجرت نمود که دو دختر وى بنام فاطمه و ام سلمه همراه وى بودند و پس از چند سالى از اقامت خود در قم، دو دختر بنام بریهه و ام کلثوم بوجود آمد و پس از آنها خداى تعالى در شوال سال ۳۱۱ هـ .ق او را پسرى بنام عبدالله احمد ارزانى داشت، اما بعد از تولد این پسر پدرش بفاصله سه سال و چند ماه یعنى در روز یکشنبه سوم ربیع اول سال ۳۱۵ هـ .ق وفات یافت و او را در مقبره محمد بن موسی(چهل اختران) دفن کردند.
و چون ابوعلى درگذشت خواهر او بنام ام حبیبه بنت احمد بن موسی(علیه السلام)از کوفه به قم آمد و با برادرزادگان خود در قم بود و در کتاب تاریخ قم فقط از ورود او به قم خبر داده ولی از تاریخ رحلت و مدفنش ساکت مانده، معلوم مى شود ه موقع تألیف تاریخ مزبور ام حبیب هنوز در قید حیات بوده است، اگرچه سال وفات او معلوم نیست ول مدفن او بطور مسلم در همین چهل اختران مى باشد، زیرا این قبور خانوادگى بوده و اکثر فرزندان ونواده گان جناب موسى مبرقع(علیه السلام)در آن مدفون شده اند.
به هر حال پس از ورود ام حبیب، عمه او زینب دختر موسى المبرقع(علیه السلام)وفات یافت و او را هم در مشهد برادرش محمد بن موسی(علیه السلام)دفن کردند و برادرزاده او ام محمد دختر احمد بن موسى مبرقع(علیه السلام)ترکه او را به میراث تصرف نمود زیرا در آن طبقه جز ام محمد کسى باقى نمانده بود.
ام محمد هم پس از آن در کمال عزت و حشمت با دارائى و ثروت بجا مانده از عمه خود زندگانی را میگذارند تا اینکه در روز پنجشنبه بیست و یکم ماه ربیع الاخر سال ۳۴۳ هـ .ق وفات یافت و او را هم در جوار محمد بن موسی(علیه السلام)بخاک سپردند و برادرزادگان او ابوعبدالله و فاطمه و ام سلمه و بریهه و ام کلثوم فرزندان ابى على محمد از او میراث بردند.
در شب پنجشنبه یازدهم ماه شوال سال ۳۴۳ هـ .ق فاطمه دختر ابوعلى محمد بن احمد بن موسی(علیه السلام)رحلت کرد که او را هم در همانجا دفن کردند و خواهر او ام سلمه چون از یک مادر بودند ترکه او را بمیراث برد.
پس از آن بریهه دختر دیگر ابوعلى محمد وفات کرد و او را هم در جوار محمد بن موسی(علیه السلام)عموى پدر خود بخاک سپردند و ابوعبدالله و ام سلمه و ام کلثوم بحسب سهام مفروضه از او میراث بردند.
اما ابوعبدالله احمد(۲)پسر ابى على محمد اعراج پس از بالندگى بعنوان رئیس و پیشواى سادات گشت و مجموع املاک و اموال پدر خود محمد بن احمد و همچنین عموى پدر خود محمد بن موسى (علیه السلام)را متصرف گشت و آنچه را هم که از عمه خود ام حبیب و خواهران خود فاطمه و بریهه به میراث به او رسیده بود بر آن اضافه نمود و چون اضافه ثروت در او موجود بود به اهالى بذل و مساعدت مى نمود که به این صورت زیاده بدلهاى مردم نزدیک شد و بذر محبت خود را در قلوب اهالى قم افشاند و نقابت سادات علوى به او تفویض گردید و همواره در این شهر سرور و عالى مقام بود تا اینکه در روز پنجشنبه نیمه ماه صفر سال ۳۵۸ هـ .ق درسن چهل و شش سالگى در گذشت و درجوار محمد بن موسی(علیه السلام)مدفون گشت(۳)و مردم قم را بواسطه رحلتش مصیبتی عظمى دست داد.
بعد از فوت ابوعبدالله احمد ام سلمه خواهر او در قم وفات یافت و او را در مشهد محمد بن موسی(علیه السلام)بخاک سپردند و خواهر او ام کلثوم ترکه او را بمیراث برداشت.
پس از هجرت و رحلت ابى على محمد، عمه او ام کلثوم دختر ابى على محمد بن احمد بن موسی(علیه السلام)در قم وفات یافت و او را هم در مقبره پدرش در مشهد محمد بن موسی(علیه السلام)بخاک سپردند و فرزندان برادر او میراث او برداشتند بنابراین تعداد مدفونین در مقبره چهل اختران تا سال ۳۷۸ هـ .ق یعنى زمان تألیف کتاب تاریخ قم بشرح زیر مى باشد:
۱ـ محمد بن موسى المبرقع بن امام جواد(ع).
۲ـ ابوعلى احمد بن موسى المبرقع(علیه السلام)بنا بنقل کتاب لب الانساب صفحه ۵۸۵ هـ .ق.
۳ـ ابوعلى محمد اعراج بن احمد بن موسى المبرقع(علیه السلام)که در روز یکشنبه اردیبهشت ماه سه روز از ماه ربیع الاول گذشته سال ۳۱۵.
۴ و ۵ـ ابوجعفر و فخرالدین فرزندان یحیى صوفى ابن جعفر الکذاب(تواب) بن امام علی النقی(ع).
۶ـ بریهه دختر جعفر الکذاب(نواب) زوجه محمد بن موسى المبرقع(ع).
۷ تا ۱۰ چهارتن(۴)از دختران ابى على بن احمد بن موسى المبرقع(علیه السلام)به اسامی، فاطمه و ام سلمه و بریهه و ام کلثوم.
۱۱ و ۱۲ـ ام حبیب و ام محمد خواهر ابوعلى محمد، دختران احمد بن موسى المبرقع(ع).
۱۳ـ زینب(۵)دختر موسى المبرقع(ع).
۱۴ـ ام ولد همسر ابى على محمد بن احمد بن موسى المبرقع(ع)(۶).
۱۵ـ یحیى بن احمد بن محمد بن احمد بن موسى المبرقع(علیه السلام)به احتمال قوی.
۱۶ـ ابوجعفر محمد بن موسى احمد بن محمد بن احمد بن موسی(علیه السلام)به احتمال قوی.
۱۷ـ ابوالفتح عبدالله بن موسى بن احمد بن محمد بن احمد بن موسی(علیه السلام)به احتمال قوی.
اما نظر نگارنده این کتاب این است که چون از ابوعبدالله احمد بن محمد بن احمد بن موسی که خود وى درکنار جد خود موسى مبرقع(علیه السلام)مدفون مى باشد، هشت فرزند به اسامی: ابوعلى محمد، ابوالحسین موسی، ابوالقاسم على و ابومحمد حسن(و اسامى دختران معلوم نیست) بوجود آمده و فقط ابوعلى محمد درمشهد فوت یا کشته شده و مابقى هم در قم ازدواج و صاحب اولاد شدند را مى توان به مدفون بودن آنان در بقعه چهل اختران قائل شد ولى کماکان نمى توان دقیق اظهار عقیده نمود.
توصیف گنبد و بقعه چهل اختران
درکتاب(گنجینه آثار قم) در توصیف این گنبد چنین نوشته شده که؛ گنبد چهل اختران با اینکه دارای جدار آجرى است از ابنیه باشکوه باستانى و تاریخى اصیل این شهر(قم) است که تاریخ بناى آن بسال ۹۵۰ هـ .ق و نام بانى آن شاه طهماسب صفوى و اسم معمار هنرمندش استاد سلطان قمى که در کتیبه هاى داخلى آن هنوز نام وى موجود است(۷).
و در تاریخ قم تألیف فیض درباره این بقعه چنین آورده شده که:(۸)
“دیگر از بقاع مطهره یکى بقعه معروفه به چهل اختران است، در بالاى سردرب بقعه در کتیبه اى که با خط ثلث و از گچ برى بیرون آورده شده، نوشته است: این مکان قبور جمعى از سادات و امامزادگان است که در اینجا مدفون شده اند و در تاریخ ۸۵۱ هـ .ق این کتیبه نوشته شده که در سال ۹۵۳ هـ .ق به امر شاه طهماسب صفوى سقفى بسیار مرتفع و بنائی عالى بر این مرقد برپا داشته است، که اصل بقعه متساوى الاضلاع است و هر ضلع او پانزده زرع مى باشد، که از بناهاى بسیار خوب و عالى است و کمتر همچون بنائى دیده شده، بناء و معمارى او استاد سلطان قمى است که از مشاهیر معمارهاى عصر صفویه است و نام او در این مکان مضبوط است”.
عبارات فوق مى رساند که این بناء در سال ۸۵۱ هـ .ق ساخته شده(گرچه بانى آنرا ذکر ننموده است) و شاه طهماسب صفوى پوشش آنرا تجدید کرده و کتیبه اى که مرحوم فیض از آن نام برده از سال ۸۵۱ تا ۱۳۰۹(تاریخ تألیف کتاب مزبور) وجود داشته است، که متن آن نقل شد ولى متأسفانه در تعمیرات قائم مقام فراهانى در سال ۱۳۳۳ آن کتیبه از بین رفته و اثرى از آن باقى نیست.
در این بقعه دو کتیبه موجود است که یکى بصورت نامرئى که روى زاویه جنوب شرقى زیر نیم طاق بصورت تابلوى مربع و مستطیل گچبرى شده است که تا دقت نشود تشخیص داده نمى شود به این عبارت(بنائى عمل سلطان قمی).
و کتیبه دیگر که برفراز درب ورودى از صحن غربى بطول سه متر بخط ثلثى برجسته که روی آن عبارت ذیل گچ برى شده است موجود مى باشد که چنین نوشته شده است(قدر صدر الحکم المطاع ببناء هذه العماره الشریفه عن اعلى حضرت سلطان سلاطین الزمان ابوالمظفر بهادر خان شاه طهماسب خلد الله ملکه و سلطانه و افاض على العالمین برده و احسانه فى شهور سنه خمسین و تسعمائه) بر فراز این بقعه گنبدى است عرقچینى و آجرى که چهارهواکش در جهات اصلى آن بطور مشبک آجرى دیده مى شود و در وسط بقعه مرقدى است سراسرى به ارتفاع یک و طول و عرض ۹ متر که در سطح آن در چند ردیف قبر سازى نموده اند که بوسیله کاشیهاى خشنى فیروزه اى تشخیص داده مى شود.
پی نوشت
(۱)ـ ابوعلى محمد هم مانند اسلاف خود در کمال صباحت و زیبائى و جمال بوده که او هم برقع بر روى خوش مى افکند و در تاریخ قم صفحه ۲۲۴ آمده است که عرب در اعزاز و اکرام وی مبالغه کردند و هم مى نگارد که گویند عرب بدوا به او پیغام فرستادند که ما از مجاورت تو بیزاریم و باید که از این شهر بیرون روى و ابوعلى بدانها پاسخ داد که این شهر از آن شما نیست تا مرا برفتن مجبور نمائید بلکه زمین آن، از خداى تعالی است و هر کس که بخواهد میتواند در آن فرود آید.
و اضافه نمود که من سنگینى خد را بر دوش احدى تحمیل نکرده ام ودر خانه هیچیک از شماها هم فرود نیامده ام تا مرا جواب گوئید بالجمله چون عرب بر مراتب فضل و کمال تقوى و پرهیزکارى وى واقف گشتند در مقام اعتذار برآمده و او را اعزاز و اکرام نموده و از خود خوشنود ساختند و چنین مى نویسد که ابوعلى مردى صاحب دانش و بینش، جمال، کمال، عقل و تدبیر بوده و خوش محاوره و فضیح، نیکو منظر و صبیح، گشاده روى و ملیح بود.
و درتاریخ قم از احمد بن اسماعیل بن سمکه نحوى روایت شده که گفت چون ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانى والى و عامل قم شد هر روز جمعه بر اسب خود مى نشست و بزیارت اعیان و اشراف شهر میرفت و حقوق ایشانرا اداء مى نمود آنها را رعایت و حرمت دارى میکرد و اتفاقا در یک روز جمعه من هم در صحبت او بودم تا ابتداء کرد بزیارت ابى على محمد بن احمد و چون بصحبت وى درآمد، ابوعلى در حالیکه در موضعى پاکیزه با جلال نشسته جامه هاى سبزى هم پوشیده بود بر او سلام کرد و او را اکرام نموده سعى او را شکر گفته وى را پذیرائى فرمود و چون ابومسلم از صحبت او بیرون آمد به دیدن چند تن از بزرگان دیگر رفت و هنگامیکه بطرف سراى خویش باز مى گردید، در عرض راه مرا مخاطب فرموده گفت: ابا علی، تشبیه نمیکنم ابوعلى ابن الرضا(علیه السلام)را در سکون ونشستن و فضل مگر بامامان، پس چرا شما بامامت ابوعلى قائل نمى شوید و او را امام نمى دانید با وجود اینکه مجموع خصائل نیک در او موجود است.
من گفتم معاذ الله که ما بغیر از ارائه اثنى عشرى ه امامتشان بر ما روشن است و دوستی و محبت ایشان ما را فرض و لازم مى باشد و بدان هم اعتقاد داریم دیگرى را امام بدانیم چه اگر ابوعلى با تمام همان خصائل و فضائل ادعاى امامت کند با وجود شرف نسب و شهرت و فضلى که داراست ما از او بیزار خواهیم گشت چنانچه از جعفر بن على الکذاب بواسطه همان دعواى امامتى که کرد بیزار شدیم.
پس ابومسلم گفت من از این اعتقاد و گفتار شما درتعجبم، لذا مى بینم که بزرگى و بزرگوارى وجلال جمال و کمال ابى على محمد کاملا براى همه واضح بوده است.
ولی نظر مرحوم علامه فیض در این است که محمد بن موسى در این سال وفات یافت و در مقبره خانوادگى چهل اختران مدفون مى باشد.
(۲)ـ ابوعبدالله احمد بن ابى على محمد بن احمد بن موسى المبرقع چهار پسر باسامى ابوعلی محمد، ابوالحسین موسى و ابوالقاسم على و ابومحمد حسن و چهار دختر داشت، پسان وى پس از وفات پدر به شهر رى خدمت رکن الدوله دیلمى رفتند و نامبرده ایشان را تسلى بخشید و از آنها جانب دارى و رعایت حال نموده و خراج بر املاک ایشان و سپس بقم بازگشتند.
ابوعلی محمد بن ابوعبدالله احمد، پس از مراجعت از رى در قم متوقف گشت و تدریجا در اثر اصراف و تبذیر مجموع املاک و اموالى که بعنوان میراث پدرى به او رسیده بود بفروش رسانید تمامى آنها را تلف نموده تهى دست گشت و از این رو خود را مجبور به هجرت دیده به طرف خراسان مسافرت کرد و مردم طوس هم مقدم او را گرامى داشته اعزاز و اکرامش نموده بزیارت وى مى رفتند، وى همچنان در خراسان متوطن بود تا آنکه بنابر نقل تاریخ او را در پنهانى و نهائى به قتل رسانیدند و بنابر قول او را نشکتند بلکه به مرگ عادی درگذشت و همانجا هم مدفون گشت. براى اطلاع بیشتر از حالات بقیه فرزندان ابوعبدالله احمد کتاب جدى فروزان صفحه ۱۲۲ مراجعه نمائید.
(۳)ـ اما بنابر قول مشهور وى در مشهد جناب موسى مبرقع(علیه السلام)دفن گردید. منتهى الآمال جلد ۲ صفحه ۶۲۰.
(۴)ـ مرحوم عباس فیض در کتاب گنجینه آثار قم جلد ۲ صفحه ۵۶۲ شش تن نوشته اند که احتمال قوى اشتباه نموده اند زیرا تمام علماء انساب براى ابى على محمد بن احمد بن موسى ۵ فرزند به اسامى دختران فوق الذکر و پسر بنام ابى عبدالله احمد ذکر نموده اند و دخترانى بنام ستیه و ام حبیب بعید مى باشد، خصوصا خود علام فیض در کتاب جدى فروزان صفحه ۱۱۸ در شمار تعداد فرزندان ابى على محمد ۵ فرزند را براى آن جناب قائل شده است.
(۵)ـ مرحوم عباس فیض قائل شده اند که در کنار حضرت فاطمه معصومه مدفون مى باشد و ما قبلا در قسمت مدفونین در کنار حضرت معصومه(علیه السلام)به آن اشاره کردیم.
(۶)ـ بنا به نقل مرحوم عباس فیض در گنجینه آثار قم جلد دوم صفحه ۵۶۲.
(۷)ـ گرچه بعدا خواهیم گفت بر اثر تعمیرات اخیر فقط یک کتیبه از مجموع آن باقى مانده است.
(۸)ـ نقل از گنجینه آثار قم جلد ۲ صفحه ۵۶۳.