- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 24 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شبهه: چرا شیعه عزاداری می کند؟ لطفا در پرتو قرآن و حدیث پاسخ فرمائید؟
پاسخ به این سوال، در پرتو مقدماتی میسر است:
۱- فرق داغدیدگی و عزاداری:
داغدیدگی عزاداری شخصی و غیر اختیاری است و در واقع حالتی است روانی و درونی وغالباً باعث خواهد شد که شخص از مدار زندگی عادی خارج شود اما عزاداری معمولاً بصورت اجتماعی صورت می گیرد و کاملاً اختیاری و با برنامه می باشد و بخشی از برنامه های زندگی عادی افراد محسوب می شود و البته می تواند در عادی سازی زندگی فرد داغدار مفید باشد. از نظر لغت هم عزا به معنای صبر و شکیبایی در ماتم است اگرچه به معنای سوگ و مصیبت هم می آید [۱] .
عزی از باب تفعیل بکاررفته است و تعزیه الرجل یعنی تسلی دادن و توصیه به صبر کردن [۲] .
۲- عواملی که درآرام بخشی داغدیده مؤثر است:
۱-۲ – هم دردیها و هنجارهای اجتماعی .
۲–۲- همسان سازی با بزرگان مورد علاقه.
۳-۲- تفکر منطقی، که لاجرم باید به زندگی عادی بازگشت و نباید زندگی را تعطیل کرد.
۴-۲- برون ریزی عاطفی از قبیل گریه و ذکر کردن غم و غصه ها با دیگران البته به نحوی که موجب ذلت و خواری شخص نگردد.
۵-۲- خواندن اشعار معنی دار و غمناک.
۶-۲- اعتقاد به معاد و …و یادآوری آنها.
و جالب اینست که در مراسم عزاداری های معمول در ایران از همه عوامل بهره برداری می شود و البته این مورد پذیرش ماست که افراط کاریهایی در ایران مشاهده می شود که باید برای اصلاح آن اقدام نمود.
۳- دلایل مخالفین عزاداری:
آنهایی که با عزاداری مخالفت می ورزند معمولاً به دلایلی استناد می جویند که در ذیل به پاره ای از آن اشاره می گردد:
۱-۳- دلیلی از متن دین آن را تأئید نمی کند و این نوعی بدعت است، علاوه گاهی در عزاداریها کارهای خلاف شرع انجام می شود مثل اضرار به نفس و یقه پاره کردن، صورتها را خونی نمودن، پریشان نمودن مو و بلندگریه کردن و… که در روایات از آن منع شده است.
۲-۳- عزاداری کردن مخالفت ورزیدن با قضا و قدر الهی است و به این معناست که ما تسلیم قضا و قدرالهی نگشته ایم در حالیکه:
” الذین اذا اصابتهم مصیب ه قالوا انا لله و انا الیه راجعون”. [۳]
۳-۳- چه لزومی دارد که برای افرادی عزاداری کنیم که قرن ها پیش شهید شده اند و به مقام والایی رسیده اند.
۴- موافقین عزاداری و پاسخ به شبهات:
۱-۴- شبهه اول نوعاً از ناحیه وهابیت ترویج می شود و به نحوی از افکار ابن تیمیه نشأت می گیرد و برای دریافت جواب تفصیلی، باید به کتابهای مربوط مراجعه کنید [۴] . اما ما به پاره ای از آن اشاره می کنیم:
آنچه اسلام بر آن مهر جواز زده است و از بدعت محسوب نمی گردد، دوگونه است. پاره ای به شخصه نص دارند مثل مراسم عید ضحی و فطر و پاره ای دیگر بر وجه کلی، منتهی اسلوب و روشهای تحقق آن به شرایط و ظروف واگذار شده است مثلاً شارع به تعلیم اولاد امر کرده است و شیوه و روش تحقق این امر را به مکلفین واگذار کرده است و لذا مسلمانان در هر زمانی از اسلوب خاصی به منظور تحقق این امر بهره می جستند و نتیجه اینکه اگر در زمان فعلی کسی از کامپیوتر و .. بمنظور تعلیم اولاد استفاده کند بدعتی را در دین انجام نداده است.و همچنین صحابه پیامبر(ص) بعد از رحلت آن حضرت، قرآنهای متعدد را جمع آوری کردند و قرآن واحدی را رواج دادند که در تاریخ از آن به توحیدالمصاحف یاد می شود، حال سؤال اینست که چرا کسی به آنها نمی گوید شما در دین مرتکب بدعت شده اید؟ چون آنها کار خودشان را مصداقی از آیه “إنا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون” [۵] می دانستند، پس گرچه این کار به خصوصه در قرآن نیامده، اما کلیت آن در قران آمده است و همینطور است اقامه جشن و عزا در اعیاد و وفیات پیامبر(ص) و ائمه و بزرگان، بعنوان مثال در قرآن آیات زیادی [۶] امر به تکریم پیامبر(ص) نموده است و از این جهت بین مرده و زنده پیامبر(ص) فرق نگذاشته است.
حال باید دید که اقامه مراسمی که در آن فضایل پیامبر(ص) مطرح می شود و در آن از کارهایی که اسلام نهی فرموده، انجام نمی شود و آیا تکریم پیامبر(ص) محسوب نمی شود؟ و آیا عقلاء اینرا تکریم حضرتش به حساب نمی آورند؟ و تکریم آنحضرت را منحصر به همان اسلوبی می کنند که در گذشته وجود داشته است مضافاً به اینکه آیات و روایات(متون دینی) متعددی مؤید چنین روشی(اقامه عزا برای پیامبر(ص) و اهل بیت و اولیای الهی) می باشد که در ذیل بدان اشاره می شود:
آیات:
الف – آیاتی که فریاد علیه ظلم و ستم را تجویز می کند و بدان امر می کند [۷] .
ب – آیاتی که تحکیم ولایت را هدف خود قرار داده اند [۸] .
ج – آیاتی که دلالت بر سوگواری بعضی از انبیاء یا دیگر اولیای الهی داشته اند مثل سوگواری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف [۹] .
د- آیاتی که تعظیم و بزرگ داشت شعائر الهی را تائید کرده اند [۱۰] .
روایات:
الف – مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند و حمزه در این جنگ به شهادت رسید، پیامبر(ص) پس از پایان جنگ به مدینه برگشت و آنزمان که گریه خانواده های شهداء را بر شهیدان خود دید، اشک بردیدگانش حلقه زد و فرمود: اما عمویم حمزه گریه کننده ندارد.و این باعث شد که زنان مدینه در سوگ حمزه به یاری فاطمه آمدند و … واینجا بود که پیامبر(ص) فرمود: خدا شما را رحمت کند که حق همدردی را اداء نموده اید [۱۱] .
ابن مسعود در این باره می گوید: پیامبر(ص) در سوگ حمزه بسیار گریه کرد، آنحضرت جنازه حمزه را رو به قبله نهاد و ایستاد و با صدای بلند گریه کرد و صفات خوب حمزه را برشمرد [۱۲] .
ب – اسماء همسر جعفر می گوید: جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، پیامبر(ص) به خانه ما آمد و فرمود فرزندان جعفر کجایند؟ آنها را به نزد آنحضرت آوردم، آنها را در آغوش کشید و گریه کرد و….و سپس دستور داد غذایی را جهت خانواده جعفر فراهم نمایند و به خانه اش ببرند و از آن روز این کار، سنت گردید [۱۳] .
و در روایتی دیگر امام صادق(ع) می فرماید: پیامبر(ص) به دختر فاطمه فرمود تا سه روز نزد اسماء بماند و در آن سه روز غذا و طعام خانواده جعفر را فراهم نماید [۱۴] .
و باز از آنحضرت است که فرمود: صرف طعام نزد خانوداه ای که مصیبت زده می باشد از شیوه مردم دوران جاهلیت است [۱۵] .
پیامبر عظیم الشأن اسلام در موارد متعدد گریه کرده است که در تاریخ ثبت و ضبط می باشد مثلاً در عیادت از سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج آنزمان که او در بیماری احتضار بود، و یا در کنار مزار دخترش در مدینه و یا در سوگ فرزندش ابراهیم و یا در سوگ عثمان بن مظعون در مدینه و یا در کنار مزار مادرشان در ابواء و یا به هنگام یاد آوری شهادت امام علی(ع) و امام حسین(ع) حتی هنگام ولادت امام حسین(ع) و در مکانهای مختلف مثل منزل ام سلمه و زینب و عایشه و خانه امام علی(ع) و… [۱۶]
صحابه پیامبر(ص) هم در سوگ پیامبر(ص) گریه کردند مثل گریه حضرت زهرا(س) بلال، قیس، ام ایمن و حتی خلیفه اول و دوم [۱۷] ، که در این بین گریه حضرت فاطمه زهرا(س) از ویژگی خاصی برخوردار است. آنحضرت روزها دست حسنینش را می گرفت و در دم دروازه مدینه در سایه درختی مشغول گریه می شد، شبانه آمدند و آن درخت را بریدند ولی بلافاصله حضرت علی(ع) سایبانی برای آنحضرت آماده کردو… [۱۸] .
بهرحال همین گریه حربه ای بود در دست آن بانوی بزرگوار اسلام، که بدین وسیله مردم را از حقایق آگاه می کرد و به مردم اعلام می نمود که از خشم بر چه کسی گریه می کند واز مظلومیت چه کسی ناله سر می دهد. و بنظر ما شیعه بخاطر همین به اقامه مراسم عزا برای اهل بیت(ع) روی آورده است تا از این طریق به جامعه اگاهی و بیداری دهد و البته دلایل دیگری هم در این امر دخالت داشته است که در ادامه بحث بدان می پردازیم. در جریان حادثه عاشورا، خود امام حسین(ع) در کنار هرشهیدی که می آمد از وصف او می گفت و گریه می نمود، در روز یازدهم اشعاری را به دخترش سکینه آموخت که در مدینه برای شیعیان بخواند ودر آن می فرماید که برای من ندبه کنید و در همین جاست که ذکر مصیبت علی اصغر مطرح می شود [۱۹] .
حضرت زینب هم در جایگاه های متعدد برای ابی عبدالله (ع) روضه خواند، مثلاً در کوفه آنگاه که سربرادرش حسین(ع) را دید فرمود:
ما توهمت یا شقیق فوادی
کان هذا مقدراً مکتوباُ [۲۰] .
اما سجاد(ع) در خطبه ای که در مسجد اموی دمشق ایراد فرمود، روضه خوانی نمود و فرمود:
انا بن المقتول ظلما، انا بن المجزور الرأس من القفاء، انا بن العطشان حتی قضی…. انا بن من راسه علی السنان یهدی… راوی در ادامه می گوید که فلم یزل یقول انا انا حتی ضج الناس بالبکاء [۲۱] .
آنحضرت آنقدر برسیدالشهداء گریست که وی را یکی از بکائین پنج گانه لقب داده اند [۲۲] .
و می فرمود: لا تلومونی… فان یعقوب فقد سبطا من ولده فبکی حتی ابیضت عیناه من الحزن و لم یعلم انه مات و قدنظرت الی اربعه عشر رجلا من اهل بیتی یذبحون فی غداه واحده [۲۳]
از فراق روی یک یوسف اگر یعقوب سوخت
هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا
آنگاه که بر سر سفره می نشست می فرمود: قتل ابن رسول الله جائعاً، قتل ابن رسول الله عطشاناً [۲۴] .
وهنگامیکه ظرف آبی را بر می داشت که بنوشد به گریه می افتاد و وقتی سبب را می پرسیدند، می فرمود: کیف لاابکی و قد منع ابی من الماء الذی هو مطلق للوحوش و السباع [۲۵] .
ووقتی قصابی را می دیدند که گوسفندی را ذبح می کند می فرمود:
آیا به گوسفند اب داده اید پدرم را با لب تشنه سربریدند [۲۶] .
امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع) وصیت کرد که مقداری از اموال او را وقف نماید تا پس ازمرگش، تا ده سال در ایام حج در منی، برای آنحضرتش محفل عزا اقامه کنند [۲۷] .
صاحب الغدیر(ره) درباره این فرمایش امام باقر(ع) می فرماید: این وصیت برای آن بوده که اجتماع بزرگ اسلامی در آن مکان مقدس با پیشوای حق، آشنا شود و راه ارشاد را درپیش گیرد و از دیگران ببرد و به این پیشوایان بپیوندد [۲۸] .
جعفر بن عفان اشعاری در سوگ اباعبدالله سرود و آنرا برای امام صادق(ع) خواند، آنحضرت بسیار گریست و فرمود: هر کسی شعری در مرثیه حسین بگوید و مردم را بگریاند خداوند بهشت را بر او واجب کرده و او را می آمرزد [۲۹] .
و یا در جایی دیگر فرمود: من تباکی للحسین(ع) فله الجنه [۳۰] .
آن کس که برای حسین(ع) خودش را به حالت گریه درآورد، برای اوست بهشت جاویدان.
ابوعماره می گوید: هرگز نمی شد که نام حسین(ع) نزد امام صادق(ع) برده شود و آنحضرت تا شب خنده کند و می فرمود: الحسین عبرت کل مؤمن یعنی حسین(ع) سبب ریزش اشک هر مؤمنی می باشد [۳۱] .
ابوهارون مکنوف در حضور امام صادق(ع) و بستگان آنحضرت، برای امام حسین(ع) مرثیه خواند که موجب گریه شدید امام ششم گردید [۳۲] .
دعبل خزاعی در روز عاشورا در مجلس عزای امام حسین(ع) که امام رضا(ع) تشکیل داده بود مرثیه خواند و موجب گردید تا آنحضرت و حاضران صدا به گریه بلند نمایند [۳۳] .
امام زمان(عج) در ضمن درودهایی که بر امام حسین(ع) می فرستند، می فرماید: السلام علی الجیوب المضرجات، سلام بر آن گریبانهایی که در سوگ امام حسین(ع) پاره پاره شد [۳۴] .
نتیجه اینکه اقامه مراسم عزاداری برای اولیای دین، از نظر اسلام امر پسندیده ای تلقی می گردد بله بعضی از مواردی که در سیره معصومین بیان گردید، ناظر به داغدیدگی بودن مراسم عزاداری اما مواردی هم بوده که عزاداری محسوب می گشته، همانند آنچه که امام صادق(ع) انجام داده است و… والبته غالباً در این گونه حرکات اهداف سیاسی و تبلیغاتی مدنظر بوده است.
ممکن است در اشکال و پاسخ به این بحث گفته شود: اگر مطلب همان است که گفته اید پس چرا پیامبر اسلام(ص) در سالگرد وفات حضرت ابراهیم (ع) که صاحب آنهمه فضایل بود، مراسم عزا برپا ننمود؟ واز شگفتی ها اینست که پیامبر(ص) در وفات فرزندش ابراهیم هم مجلس عزا برپانکرده است. و چرا در بعضی از روایات از این کار نهی شده است؟ و بر فرض هم اقامه مراسم عزا درباره امام حسین(ع) دلیل داشته باشد به چه دلیل ما جایز هستیم که برای دیگران مراسم عزاداری برپاکنیم؟
در پاسخ لازم است که بگوئیم: اولاً همانطوریکه مشاهده گردید غالب عزاداریها جنبه سیاسی داشته است یعنی شیوه ای بود برای بیان ظلمهایی که برأهل بیت(ع) پیامبر(ص) رفته بود و وسیله ای برای آگاهی دادن به مردم و آشنایی آنان با امامانشان.
و ثانیاً همانطوریکه بیان گردید در اسلام گاهی اصول کلی بیان شده و اسلوب و شیوه های تحقق آن به مردم واگذار شده یعنی مردم، به حسب آنچه که زمانه و شرایط بدانها اجازه می دهد، می توانند برای تحقق آن اصول کلی، راهکار ارائه کنند البته این راهکارها نباید با اصول دیگر اسلام در تضاد باشد یا حاوی اباطیلی باشد که اسلام به منظور برچیدن آنها آمده است.
تکریم پیامبران الهی واولیای الهی و مخصوصاً حضرت ابراهیم(ع) از مسلمیات اسلام است که پیامبر(ص) بارها آنرا به نمایش گذاشته است و اگر آنحضرت از شیوه خاص معمول در زمان ما استفاده ننموده است، بدان خاطر بوده که حضرتش برای بیان اصول همچون توحیدو…و تثبیت آن تلاش می نموده است ولذا خیلی از فروعات در زمان ائمه تبیین شده است و علاوه ما فکر می کنیم که شرایط آنروز پیامبر(ص) و محیطی که آنحضرت در آن می زیسته چنین اجازه ای را به آنحضرت نمی داده است، مردمی که برآنها جهل و نادانی(جاهلیت) سایه افکنده است درگیر، رسم و رسومات جاهلی اند [۳۵] که در قدم اول پیامبر(ص) باید با اینها مبارزه نماید .
امام صادق(ع) در روایتی اینگونه می فرمایند: بانوان در مصیبت ها نیاز به نوحه سرایی و شیون و زاری دارند و باید اشکها یشان جاری شود، اما نباید سخنان باطل و بیهوده بگویند [۳۶] .
و لذا ما معتقدیم: روایاتی که از آنها نهی استشمام می شود مثل گریبان دریدن و… [۳۷] ، ناظر به این جهت می باشند.
والا برپایی مراسم عزاداری حتی برای مردم عادی، بگونه ای که در آن مراسم قرآن تلاوت گردد و از خدا و معاد و مرگ یاد شود و فضایل اهل بیت مطرح گردد، نه تنها با اصول کلی اسلام و روایاتی که از کارهای خلاف شرع نهی کرده است، تنافی ندارد، بلکه در بر دارنده فوائدی از جمله یاد مرگ و تسلی داغدیده و … می باشد. البته نباید از این نکته غفلت ورزید که گریه بر سید الشهداء و اقامه عزا برآن امام و…گریه بر شخص فقط نیست بلکه بر مظلومیت رهبر یک مکتب و در واقع گریه بر مکتب است و لذا ممکن است کارهایی مثل اقامه هرساله مراسم عزاداری و برسینه زدن ووو، برای آن امام جایز باشد وانجام شود که برای دیگران جایز نباشد، زیرا اینجا حساب مکتب است نه فرد و لذا عده ای معتقدند حتی گریبان دریدن در اینجا اشکال ندارد.
۲-۴- صرف برپایی مراسم عزا و گریه نمودن، تا وقتی که در آن معصیت خدا، صورت نپذیرد دلیل بر عدم رضایتمندی از قضا و قدر الهی نیست و آنچه که شما در تاریخ می بینید که امام حسین(ع) خواهرش زینب را به صبر و خویشتن داری و…. سفارش می کند، بدان جهت بوده که در آن شرایط گریه و زاری تنها، از ناحیه یزید واطرافیانش دلیل بر ضعف زینب(س) تلقی می گشت و نباید در مقابل ستمگر بگونه ای رفتار کرد که از ضعف ستم دیده حکایت کند چرا که:
اظهار عجز پیش ستمگر روا مداراشک کباب باعث طغیان آتش است
والا امام رضا(ع) در آن هنگام که قرار شد حضرتش را از مدینه به مقصد مرو، خارج نمایند، دستور دادند که اهل خانه و بستگان گریه نمایند و وقتی گفته شد که یابن رسول الله(ص) شما به مسافرت می روید و مسافرت رفتن که گریه ندارد، فرمود بله، مسافرتی که برگشت داشته باشد… [۳۸]
بهرحال گاهی زمانه بگونه ای است که تمام راهها برای احقاق حق بسته می شود و تنها راه ابلاغ پیام و مبارزه با ستمگر به اقامه مجلس عزا و گریه، منحصر می گردد وانگهی محزون شدن در فراق عزیز از دست رفته یک امر عاطفی است که حکایت از کمال یک انسان دارد. ابراهیم تنها فرزند پیامبر(ص) از غیرخدیجه درسال نهم هجرت، در سن ۱۸ماهگی از دنیا رفت، پیامبر(ص) در فقدانش داغدار گردید و گریست وفرمود:
چشم گریان و دل محزون و اندوهناک است ولی سخنی که موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جاری نخواهم ساخت، اما بدان ای ابراهیم که ما در فقدان تو اندوهناک و محزون هستیم [۳۹] . و چون برخی به آن حضرت اعتراض کردند که ای رسول خدا مگر تو ما را از گریه نهی نکردی؟ فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه نکنید، زیرا گریه نشانه ترحم و مهربانی است و کسی که دلش به حال دیگران نسوزد، مورد رحمت الهی قرار نخواهد گرفت، آنچه من گفته ام این است که در سوگ و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از سخنانی که نشانه اعتراض و نارضایتی از خداست، خودداری کنید. [۴۰]
در تواریخ آمده است: در آن روز که ابراهیم از دنیا رفت، خورشید گرفت و مردم مدینه گفتند: خورشید به خاطر مرگ ابراهیم گرفته است!
رسول خدا(ص) برای رفع این اشتباه و خرافه به منبر رفت و فرمود:
ای مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانه های قدرت حق تعالی هستند که تحت اراده و فرمان او هستند و برای مرگ و حیات کسی نمی گیرند و هر زمان دیدید که آندو یا یکی از آنها گرفت نماز بگزارید [۴۱] .
البته تأثیر عوامل دیگری غیر از عوامل طبیعی در پدیده های طبیعی، غیر قابل انکار است. نماز باران در باران تأثیرگذار است و دعا هم گاهی سبب ساز است و گاهی سبب سوز و یا در قرآن داریم که ” و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض” [۴۲]
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گرائیده بودند قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم.
و در روایت آمده که: هرگاه مردم از دادن زکات خودداری کنند، زمین برکتهای خود را، از هر نوع زراعت و میوه ها و کانیها دریغ دارد [۴۳] .
و قرآن درباره وجود مبارک پیامبر(ص) می فرماید: ” ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم وهم سیستغفرون [۴۴] .
و حضرت ابراهیم(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) با اشاره به آیه فوق، فرموده است: در زمین دو امان از عذاب خدا وجود داشته است که یکی از آنها از میان ما رفت و دیگری باقی مانده و آن امانی که از میان ما رفته، پیامبر عظیم الشان اسلام بوده است وآن امانی که باقی مانده است استغفار به درگاه الهی است [۴۵] .
و باز آمده است که اگر کره زمین از امام معصوم(ع) خالی بماند، واژگون خواهد شد [۴۶] .
درباره امام حسین(ع) هم روایاتی وارد شده است که بعد از شهادت آنحضرت آفتاب به رنگ سرخ طلوع و غروب کرد [۴۷] . و یا آمده که همه مخلوقات متأثر شده اند [۴۸] . و…. علامه طباطبایی (ره) در توضیح می فرمایند: امام حسین(ع) چون ولی خدا بود و صاحب ولایت کلیه و با همه عالم در ارتباط بود، طبیعی است که همه مخلوقات متأثر شوند و… [۴۹] .
نتیجه اینکه تأثیر و تصرف ولی خدا از باب ولایت کلیه ای که دارد در جهان خلقت غیرقابل انکار است و همچنین موت و حیات انسان کامل، به جهت ولایتی که دارد در پدیده های طبیعی بی تأثیر نیست، همانطوریکه نماز و دعا و…بی تأثیر نیستند، اما اینکه چرا پیامبر(ص) در داستان ابراهیم آنگونه فرمود، باید گفت که اولاً فضا و شرایطی که در آن فضا پیامبر(ص) سخن گفت، آلوده به خرافات و جهالت بوده است و ثانیاً مخاطبین آن هنگام پیامبر(ص) کسانی نبوده اند که پیامبر(ص) در همان مجلس مطالب دقیق فلسفی را تبیین کند چرا که خود فرمود: أنا أمرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس بقدر عقولهم [۵۰] .
و لذا گاهی در جایی مطلبی را به صورت مطلق و کلی بیان می دارند و در جایی دیگر که زمینه های لازم وجود دارد قیودات آن را و از مجموع متون شرعی بدست می آید که عوامل دیگری غیر از عوامل طبیعی می تواند در پدیده های طبیعی تأثیر گذار باشد و البته این مطلب موافق با قواعد فلسفی و علمی هم می باشد.
۳-۴- برای دستیابی به پاسخ سؤال سوم، توجه و عنایت به مقدماتی ضروری به نظر می رسد:
۱-۳-۴- تحلیلی از ماهیت گریه: گریه ظاهری دارد و باطنی، ظاهر آن یک امر فیزیولوژیکی است و باطن آن تأثرات درونی و عاطفی است که از طریق محرکهای بیرونی یا درونی مثل تفکر، حاصل می شود یعنی با تاثرات عاطفی بخشی از مغز فعال می شود و غدد اشکی چشم را فرمان می دهد که فعالیت کند و در نهایت قطرات اشک جریان پیدا کند.
باطن گریه انواعی دارد:
الف – گریه ناشی از عجز و زبونی، این گریه مخصوص افراد ضعیف و ناتوان است که از رسیدن به هدف خودشان وامانده اند و از این جهت ناله ای از سر ضعف سر می دهند.
صائب تبریزی چنین برداشتی را از گریه شمع دارد و اینگونه می گوید:
گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است و در فکر شب تار خود است
ب- گریه تزویر و دروغ که از آن به اشک تمساح تعبیر می آورند.
چ- گریه ناشی از علاقه طبیعی انسان به خود و متعلقات خود که به هنگام داغدیدگی حاصل می شود و اختیاری نمی باشد و به گذشته نظر دارد و می تواند موجب افسردگی گردد و کنش وری اجتماعی فرد را مختل کند، و از این قسم است گریه کودکی که ازفقدان اسباب بازی خود، سرمی دهد.
د- گریه ای که در اعتقادات ریشه دارد مثل آنچه که در حال مناجات حاصل می شود، فرد خود را در محضر خدا می یابد؛ رفتار و کرداد خود را ضبط شده و ناصواب می داند و به منظور توبه، از روی پشیمانی از چشمانش سیلاب اشک سرازیر می شود. امام سجاد(ع) اشکی را که مخلصانه در تاریکی شب از ترس خدا ریخته شود، محبوبترین قطره در نزد خدا می داند [۵۱] . این نوع از گریه ناظر به حال و آینده است.
هـ – گریه ای که از فضیلت خواهی و کمال طلبی ناشی می شود، همانند گریه ای که در فقدان معلم و مربی اخلاق، پیامبر(ص) و امام و…رخ می دهد زیرا ما در عمق وجودمان کمال را تحسین می کنیم و از بودن آن کمالات ذوق زده می شویم و از فقدان آن ناراحت.
در آیه ۹۲ سوره توبه آمده است: آنان در حالیکه از شدت اندوه اشک از چشمانشان فرو می ریخت، برمی گشتند که چرا چیزی نمی یابند تا در راه جهاد خرج کنند.
بعد از وفات پیامبر(ص) ام ایمن گریه می کرد، خلیفه از او پرسید چرا گریه می کنی؟ مگر نه این که رسول خدا(ص) در پیشگاه خداوند است؟
ام ایمن پاسخ داد گریه من بخاطر آن است که دست ما از اخبار آسمان و وحی کوتاه شده است [۵۲] .
و- گریه شوق همانند گریه مادری که از دیدن فرزند دلبند خود که گم شده بود، پس از چندین سال سرداده می شود.
در تاریخ صدر اسلام آمده است: جعفر ابن ابی طالب بعداز جنگ خیبر از حبشه به مدینه برگشت، پیامبر(ص) به استقبالش رفت و بعد از سالها دوری وقتی چشم مبارکشان به جعفر افتاد، از شوق دیدنش به گریه افتاد”بکی فرحا برویته” [۵۳] .
ز- گریه فراق: این نوع از گریه همان گریه عاشق است که از فراق و هجران معشوق خود، سر می دهد، حافظ در ابیات زیر به این نوع از گریه اشاره دارد:
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
از آن دمی که ز چشمم، برفت یار عزیز
کنار دامن من، همچو رود جیحون است
و از این قسم است گریه حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف و یا گریه زائری که با چشم گریان به أباعبدالله(ع) خطاب می کند و می گوید: یا لیتنی کنت معکم فافوزاً فوزا عظیماً [۵۴] .
ح- گریه عاطفی (گریه رحم ورأفت و یا گریه به مظلوم): آنچه در درون سینه انسان جای دارد قلب است نه سنگ، واین قلب به هنگام مشاهده منظره کودک یتیمی که در آعوش مادر در یک شب زمستانی از فراق پدر جان می دهد، به لرزه درمی آید و با سرازیرنمودن سیلاب اشک نشان می دهد که سرشار از عواطف انسانی است. واز این قبیل است گریه پیامبر(ص) در مرگ ابراهیم که در همانجا فرمود: من لایرحم لایرحم [۵۵] و گریه آنحضرت بر امام علی(ع) و امام حسین(ع) پیش از شهادت آنها و گریه و عزاداری مسلمانان در شهادت ائمه دین.
ط- گریه پیوند با هدف: گاهی قطرات اشک پیام آور هدفهاست، آنها که می خواهند بگویند مثلا با مرام امام حسین(ع) همراه و با هدفش هماهنگیم، گاهی این کار را با سرودن اشعار و دادن شعارهای آتشین ابراز می دارند وگاهی از راههای دیگر که البته احتمال دارد همه آنها ساختگی باشد اما آن کسی که احیاناً با شنیدن حادثه عاشورا، قطره اشکی از درون دل می فرستد، صادقانه تر این حقیقت را بیان می دارد، این گریه اعلان جنگی است با ظلم و ستم و اعلان وفاداری به اهداف مقدس آن امام شهید و یارانش. [۵۶]
موج اشکم به سخن اظهار مطلب می کند
جنبش ریگ روان، بانک درا باشد مرا
البته روشن است که این نوع از گریه بدون آشنایی با اهداف پاک امام حسین(ع) میسر نمی باشد.
۲-۳-۴-اهداف و کاربردهای گریه:
هر یک از انواع گریه می تواند جهت گیری سیاسی و فرهنگی و دینی داشته باشد، البته باید توجه داشت که گریه شیعه بر ائمه دین از نوع گریه عجز وناتوانی و یا ریا و تزویر و یا همانند حزن و گریه یک کودک که از فقدان اسباب بازی خود گریان است، و یا یک فرد بالغ که از نابودی مالش محزون است(نوع اول و دوم وسوم) نمی باشد. بعنوان مثال اشکهایی که شیعه برای حادثه کربلا می ریزد، گاهی گریه شوق است، شوق از آن همه رشادتها و شجاعتها و آزادمردیها و سخنرانیهای آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر و گاهی گریه ای است عاطفی که از شنیدن جان سپردن یک کودک شیرخوار در آغوش پدر و دست و پازدن در سیلاب خون و….حاصل می شود و گاهی … بهرحال این گریه ها اهداف ذیل را دنبال می کند:
الف – زنده ماند قیام عاشوراء و مکتب ائمه:
باید به هنگام نوشیدن آب و…از امام حسین(ع) یاد شود و برای مظلومیت او گریست تا دیگر کسی نتواند به انکار چنین حادثه ای بپردازد همانگونه که به انکار داستان غدیرخم پرداختند.
امام راحل(ره) در این رابطه فرمود: زنده نگه داشتن عاشورا یک مسأله بسیار مهم سیاسی عبادی است [۵۷] . سیدالشهداء را این گریه ها حفظ کرده است.. هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد تا پایش گریه کن نباشد…. حفظ نمی شود [۵۸] .
شهید مطهری می گوید: جوانی از من پرسید اگر بناست مکتب امام حسین(ع) احیاء شود، آیا ذکر مصیبت امام هم ضرورتی دارد؟ گفتم بله، دستوری است که ائمه به ما داده اند و این دستور فلسفه ای دارد و آن اینکه هر مکتبی اگر چاشنی ای از عاطفه نداشته باشد و صرف مکتب فلسفه باشد، آنقدر در روح ما نفوذ ندارد و شانس بقاء ندارد ولی اگر چاشنی عاطفه داشته باشد این عاطفه به آن حرارت می دهد…..بدون شک مکتب امام حسین(ع) منطق و فلسفه دارد، درس است و باید آنرا آموخت اما اگر دائماً این مکتب را صرفاً به صورت مکتب فکری بازگو کنیم، جوشش و حرارتش گرفته می شود و اساساً کهنه می گردد [۵۹] .
ب- آگاهی دادن به مردم:
همانطوریکه بیان شد گریه ائمه و برپایی مراسم عزا توسط آنها به منظور، آگاهی از فرهنگ اهل بیت صورت گرفته است [۶۰] و اندوه شیعه، اندوه از ظلمی است که برحق رفت است، اندوه محرومیت ما از فیوضات اولیاء الهی و این نه تنها مانع از تحرک اجتماعی نیست بلکه برخورد اجتماعی و تبری را بدنبال دارد.گریه شیعه حربه و وسیله ای است برای مبارزه با ظلم وستم، وسیله ای برای رواج فرهنگ شهادت و بیدار ی ملت ها و لذا مجلس روضه برای اباعبدالله(ع) مفهوم تازه ای پیدا خواهد کرد و سر توجه ائمه و علمای شیعه به چنین مجالسی معلوم خواهد گشت، و همچنین مشخص می شود که چرا حکام زر و زور با برپایی چنین مجالسی موافق نبوده اند و حتی در پی آن بودند که نام امام حسین(ع) محو و قبر آن حضرت،نامعلوم گردد. گریه های امام سجاد(ع) هم بمنظور زنده نگاه داشتن قیام عاشورا بوده و هم آگاهاندن مردم و اما وصیت امام باقر(ع) در منی و ..به منظور آشنایی مردم با ائمه و عقاید شیعه بوده است.
۳-۳-۴-کارکردهای گریه:
گریه نتایج و ثمراتی دارد که در ذیل به پاره ای از آنها اشاره می شود:
الف- گریه نوعی تخلیه هیجانی است و موجب آرامش و جلای قلب می شود، این تخلیه در غیر از سه نوع اول به چرخه ی متعالی فرد مربوط می شود مثلا انسان می خواهد در اوج کمال باشد اما نیست این را درک می کند و هیجانی می شود، می خواهد ظلم و ستمی در بین نباشد، اما هست, آنرا می بیند و متأثر می گردد، تأثری که مربوط به خودش نیست و یا با یادآوری رحمت الهی و برکات و نعماتی که دراختیار بشر قرار گرفته است، هیجانی می شود و …. این هیجان از جنس غم و اندوه نیست بلکه شوق و شادی است و در واقع این اقسام گریه امید بخش و حرکت آفرین می باشند و با افسردگی رابطه معکوس دارند، در مجالسی که اینگونه گریه در آنها باشد احساس لذت خاصی به انسان دست می دهد و غمی هم که بر انسان وارد می شود غم آخرت است نه دنیا، غم مظلومیت مظلومان است که باعث حرکت می شود و نه تنها عاملی نابهنجار در زندگی افراد نیست بلکه در مواردی نقش درمانی ایفا می کند وبرای زندگی نشاط می آفریند.
ب- هیجان ها و تأثرات روانی در بعد شناختی اثر گذاشته و کنجکاوی و در نهایت شناخت در موضوع مورد نظر را تقویت می کند.
ج – با تقویت عواطف و شناخت، آمادگی رفتاری فرد به تناسب آن شناخت ها و عواطف بیشتر می شود.
د- اینگونه گریه باعث همانندسازی با آن افراد و موضوعات موردعلاقه می شود.
هـ – با گریه، علاقه و محبت فرد نسبت به موضوع مورد نظر افزایش می یابد.
نتیجه اینکه: با عنایت به انواع و اقسام گریه ها و عزاداریها و اهداف آنها و نتایجی که در پی دارند، می توان لزوم عزاداری برای شهیدی که در قرنهای پیش به این مقام عظمی نائل شده است، را فهمید، در پرتو عزاداری و گریه برای چنین شهیدی است که راه چگونه زیستن و چگونه مردن برای انسانها گشوده خواهد شد، پس خوشا بحال آنانیکه اینگونه بر لب زمزمه دارند:
نوح اگر موجه اشکم نگرد در غم تو
آب چشمی شمرد، واقعه طوفان را(یغمای جندقی)
در توضیح و تکمیل این بحث، نظر شما را به برداشتی از بیان شهید مطهری جلب می نمائیم:
اسلام با اینکه به گریه بر میت روی خوشی نشان نداده است اما میل دارد که مردم بر شهید گریه کنند زیرا شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت بانشاط او و حرکت در موج اوست وچون امام حسین(ع) سید شهداء می باشد، گریه بر آن امام همام سمبل گریه بر شهید. محسوب می گردد. توضیح اینکه گریه از دو بعد قابل بررسی است، ازجهت فردی و از جهت اجتماعی. از جهت فردی باید این مساله روشن شود که دیدگاه ما نسبت به مرگ چیست؟
۱- اگر رابطه روح را با بدن وانسان را با جهان از نوع رابطه زندانی با زندان و آدم در چاه افتاده با چاه و مرغ با قفس بدانیم در این صورت مردن آزادی است و حتی خودکشی امر مثبتی تلقی می شود و شادی دارد.
۲- اگر مرگ را نیستی و نابودی بدانیم و زندگی را بود و وجود، قهراً بود بر نبود ترجیح دارد و همان می شود که مولوی از جالینوس نقل می کند که:
آن چنانکه گفت جالینوس راد
از هوای این جهان و این مراد
راضیم کز من بماند نیم جان
کز درون استری بینم جهان
۳- اگر مرگ را انتقال از جهانی به جهان دیگر ارزیابی کنیم و رابطه روح با بدن و انسان با جهان را از نوع رابطه دانش آموز با مدرسه و کشاورز با مزرعه بدانیم، کردار بد انسان موجب ترس از مرگ می شود [۶۱] ، و اعمال خوبش باعث می گردد که شخص در آرزوی جهان دیگر باشد چون آنجا وطن اصلی اش است و در آن باید محصولش را درو کند. البته همین انسان باز از خدا طول عمر طلب می کند و با مرگ مبارزه می کند زیرا با طول عمر است که فرصت عمل و کار و تکامل بیشتری را دارد. اگر چه در دو صورت اولیای الهی از خواستن طول عمر صرف نظر می کنند:
الف- آنجایی که احساس کنند هر چه بیشتر بمانند توفیقی در طاعت بیشتر، برای آنها حاصل نمی شود [۶۲] .
ب- آنجایی که شهادت نصیب آنها گردد چون شهادت هم عمل است و هم تکامل [۶۳] .
و لذا برای شهید، شهادت بزرگترین موفقیت است و موجب شادمانی، اما در اینجا باید آنروی سکه را هم دید و از جهت اجتماعی هم این مسأله را تحلیل کرد.
شهید با جامعه اش دوگونه رابطه دارد:
الف- رابطه اش با مردمی که اگر زنده بود آنها از وجودش بهره می بردند.
ب- با کسانی که زمینه فساد را فراهم کرده اند و شهید به مبارزه با آنها برخاسته است.بدیهی است که از لحاظ رابطه اول برای پیروان آن شهید شهادت تاثر آور و در واقع این گریه بر شهید نیست بلکه بر خود است. بله از لحاظ رابطه دوم. شهادت امر مطلوبی است گرچه زمینه اش نامطلوب بوده است اما شهادت به مثابه یک عمل جراحی موفقیت آمیز است گر چه زمینه اش یک مرض سخت نامطلوب است.
حال اگر حادثه شهادت شهید، از جهت یک امر نبایستنی بازگو و اظهار تأسف شود، مربوط می شود به قهرمانان ظلم و قاتلین شهید و موجب می شود تا افراد جامعه به امثال آن جنایتکاران تبدیل نشوند(همچنانکه می بینیم نام یزید و … به صورتی در آمده است که هر آنکه در مکتب عزاداری واقعی امام حسین(ع) تربیت شده است از کوچکترین تشبه به آنها در عمل اباء دارد).
از این بعد افراد جامعه نمی گذارند آن چنان زمینه های نامطلوبی در جامعه پیدا شود، و اگر آن حادثه از جهت یک عمل قهرمانانه و آگاهانه و انتخاب شده بازگو شود به شهید مربوط می شود و موجب می گردد که احساسات مردم شکل و رنگ احساس آن شهید را بگیرد، و از این بعد اگر در جامه زمینه هایی که آن شهادت راایجاب کرده، پیدا شوند، افراد جامعه از شهادت شهید درس خواهند گرفت و با روح شهید هماهنگ می شوند و به مبارزه با آن زمینه ها برمی خیزند. شکی نیست که هم شکلی و هم رنگی و هم احساسی در پرتو گریه حاصل می شود نه جشن و شادمانی زیرا گریه همیشه ملازم با نوعی رقت و هیجان است و در این حالت انسان بیش از حالات دیگر، خود را به محبوبی که برای او می گرید، نزدیک می بیند و در این حال است که خود را با او متحد می بیند. چرا که خنده و شادی بیشتر جنبه خودی و شخصی و در خود فرورفتن دارد و گریه جنبه از خود بیرون آمدن وخود را فراموش کردن و با محبوب یکی شدن. واز این جهت خنده مانند شهوت است وگریه مانند عشق و راز بقای امام حسین(ع) در این است که از طرفی از ناحیه منطق و عقل حمایت می شود واز طرف دیگر در عمق احساسات مردم راه یافته است [۶۴] .
پی نوشتها
[۱] فرهنگ عمید واژه عزا.
[۲] مصباح المنیرفیومی ص۵۰۴٫
[۳] بقره/۱۵۶٫
[۴] بحوث فی الملل والنحل، آیت الله سبحانی ص ۹۱-۱۰۳ و ص ۳۱۸-۳۳۰٫
[۵] حجر/۹٫
[۶] اعراف/۱۵۷- حجرات/۱و۲- نور/۶۳- نساء/۵۹-۸۰- آل عمران /۳۱- توبه/۲۴ – احزاب /۵۳و ۵۶ و…
[۷] نساء/۱۴۸٫
[۸] شوری /۲۳٫
[۹] یوسف/۸۴و۸۵٫
[۱۰] حج/۳۲، برای اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب “الحسین من خلال القرآن الکریم” تألیف دکتر عبدالرسول الغفار
[۱۱] سیره الحلبیه ج۲ ص۲۰۶- معارف و معاریف ج ۶ ص ۳۷۱- بحار۸۲/۷۳ و۴۶/۲۱۵و۲۲/۲۵و۲۰/۹۸- قیام انقلاب مهدی(عج) ص ۱۰۸- داستانهای استادص۸۲-۸۲٫
[۱۲] سیره الحلبیه ج۲ ص ۶۰٫
[۱۳] بحار ج ۸۲ص ۸۳- طبقات ابن سور ج۸ ص ۲۸۲٫
[۱۴] وسایل ج۳ ص ۲۳۶٫
[۱۵] وسایل ج۳ ص ۲۳۷٫
[۱۶] ر-ک: پاسخ به شبهات عزاداری – حسین رجبی ص ۵۰-۶۱ وهمچنین وفاء الوفاء ص ۴۶۸ به گریه پیامبر(ص) برای امام حسین(ع) تصریح نموده است و همچنین ترجمه نفس المهموم ص۳۴ بیان می دارد:
آن هنگام که حضرت علی (ع) در جنگ صفین(ع) از کربلا عبور نمود، بر شهادت حضرت امام حسین(ع) گریه شدیدی کرد و در ص ۲۳ همان کتاب آمده است که وقتی جبریل جریان شهادت امام حسین(ع) را برای حضرت آدم بیان کرد، حضرتش گریه شدیدی نمود.
ر-ک: بحار الانوار ج۴۴ ص ۲۹۳: پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: همه چشمها در قیامت گریانند مگر چشمی که بر مصیبت امام حسین(ع) اشک ریخته باشد.
[۱۷] همان.
[۱۸] ر-ک: گریه حربه ای در دست شیعه(الف- کاویانی).
[۱۹] شیعتی ما ان شربتم ر ی عذب فاذکرونی
او سمعتم بغریب او شهید ناندبونی
لیتکم فی یوم عاشورا جمیعاً تنظرونی
کیف استسقی لطفلی فابوا ان یرحمونی
و سقوه سهم بغی عوض الماء المعینی
یالرزء و مصاب هد ارکان الحجونی
مستدرک ج۱۷ ص ۲۶- مصباح الکفعمی ص ۷۴۱ .
[۲۰] زینب الکبری – علامه الشیخ جعفر النقدی ص ۱۱۲٫
[۲۱] الاحتجاج ج ۲ ص ۳۱۱-۳۱۰ .
[۲۲] الخصال ص ۲۷۲- وسایل ج ۲ ص ۹۲۲٫
[۲۳] امالی صدوق مجلس ۲۹ ص ۱۲۱٫
[۲۴] لهوف ص ۲۰۹ – در این کتاب آمده است که امام (ع) چهل سال بر برزگوارشان گریستند.
[۲۵] المناقب ابن شهر آشوب ج۲ ص ۲۶۳٫
[۲۶] مقتل الحسین مقرم ص ۳۷۷٫
[۲۷] بحارالانوار ج ۴۴ص ۲۸۹ باب ثواب البکاء علی مصیبه الحسین(ع).
[۲۸] الغدیر ج۲ ص ۲۱٫
[۲۹] رجال کشی ص ۱۸۷٫
[۳۰] امالی صدوق مجلس ۲۹٫
[۳۱] ترجمه نفس المهموم ص ۱۷٫
[۳۲] ترجمه نفس المهموم ص ۱۵ و ترجمه آیت الله کمره ای ص ۵۹٫
[۳۳] جلاء العیون علامه مجلسی ص ۴۷۱- رک: سوگنامه آل محمد ص ۶-۱۳٫
[۳۴] الوقایع الحوادث ج۳ ص ۳۰۷ – سوگنامه آل محمد ص ۶-۱۵٫
گریه بر سالار شهیدان کربلا و برپایی مجلس عزا برای آنحضرت، از جمله سنتهایی است که بعد از شهادت آنحضرت رواج یافت، گریه های زنان بنی هاشم و جابربن عبدالله انصاری و انس بن مالک و زید بن ارقم که از یاران پیامبر(ص) بودند و همچنین اقامه عزای حسینی توسط توابین و مختار ثقفی در تاریخ ثبت و ضبط است و در تاریخ آمده است که مردم مدینه وحتی کوفه و شام، پس از شهادت آنحضرت عزاداری نمودند.
ر-ک: پاسخ به شبهات عزاداری ص ۵۰-۶۱و ۱۱۱-۱۲۰٫
[۳۵] از رسمهای جاهلی این بوده که نه تنها غذا برای بازماندگان مرده تهیه نمی کردند بلکه می رفتند در نزد آنها غذا می خوردند، پیامبر(ص) در جریان شهادت جعفر بن ابی طالب به فاطمه(س) فرمود: تا سه روز در منزل جعفر بماند و برای اهل خانه غذا تهیه نماید.- معارف و معاریف ج ۶ ص۳۷۰ و ج ۷ ص ۳۵۰٫
[۳۶] وسایل الشیعه ج ۱۲ ص ۹۰ باب جواز الکسب النائمه الحق الا بالباطل .
[۳۷] ر-ک: پاسخ به شبهات عزاداری ص ۱۰۱-۸۷٫
[۳۸] عیون اخبار الرضا(ع) ج ۲ ص ۲۱۸-۲۱۷ .
[۳۹] فروع کافی ج ۱ ص ۵۵٫
[۴۰] سیره حلبیه ج ۳ ص ۳۴۷-۳۴۸٫
[۴۱] کافی ج ۳ ص ۲۰۸-۴۶۳ – من لایحضره الفقیه ج ۱ ص ۵۴۰- بحار ج ۲۲ ص ۱۵۵٫
[۴۲] اعراف /۹۶٫
[۴۳] الکافی: ۲/۳۴۷/۲- میزان الحکمه با ترجمه فارسی ج۵ ص ۲۱۸۶-۲۱۸۴- بحار ج۱۰۰ ص ۱۰۷ باب الکیل والوزن…ص ۱۰۵ .
[۴۴] انفال /۹٫
[۴۵] نهج البلاغه حکمت ۸۸ ص ۴۸۳٫
[۴۶] بحار ج ۳۶ ص ۳۳۸ باب نصوص الرسول۰ص)… روایت ۲۰۱٫
[۴۷] بحار ج ۱۳ باب ۴ ص ۱۰۴ – ج ۱۴ باب ۱۵ ص ۱۷-۱۸۲ و ج ۴۵باب ۴۰ص ۲۱۱و ۲۱۵و۲۱۸٫
البته در بعضی از روایات بیان شده که منظور گریه اهل سماء یعنی ملائکه ها می باشد.
[۴۸] بحار ج ۹۸باب۲۶ص۳۳۶ – الاقبال ص ۷۱۲- مصباح الکفعمی ص ۴۹۱٫
[۴۹] در محضر علامه طباطبایی ص ۱۱۳-۱۱۴ با کمی تصرف و تلخیص.
[۵۰] بحار ج۲ باب ۱۳ ص ۶۹- امالی شیخ طوسی باب ۱۷ص ۴۸۱ و…
[۵۱] بحار الانوار ج ۹۰ ص ۳۲۹ باب فضل البکاء.. این چند بیت از مولوی ناظر به همین قسم از گریه است:
گریه بر هر درد بی درمان دواست
چشم گریان چشمه فیض خداست
گریه مروارید بحر رحمت است
دیده گریان کلید جنت است
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
تا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمی آید به جوش
[۵۲] دلایل النبوه – بیهقی ج ۷ص ۲۶۶
[۵۳] وسایل الشیعه ج ۱۲ ص ۲۲۶ – بحار ج ۲۱ص۲۴- خصال ج۲ص۴۸۴- عیون الاخبار الرضاء ج۱ ص۲۵۴٫
[۵۴] مفاتیح الجنان زیارت ششم ص۴۲۶ و زیارت اول رجب و نیمه آن و نیمه شعبان ص۴۴۰ و ششمین زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه ص۴۵۳ ، محجه البیضاء ج۴ص۹۰، الاقبال بالاعمال الحسنه ج۲ ص۶۶٫
[۵۵] بحار ج ۲۳ص۱۵۱٫
[۵۶] ر-ک: فلسفه شهادت، آیت الله مکارم شیرازی ص ۱۱-۱۳٫
[۵۷] صحیفه نور ج ۱۳ ص ۱۵۴٫
[۵۸] همان ج ۸ ص ۶۹-۷۲٫
[۵۹] سیری در سیره نبوی ص ۵۸ .
[۶۰] بعنوان مثال همانطوریکه قبلاً هم بیان شد فاطمه(س) در دم دروازه مدینه می نشست وگریه می کرد یعنی جایی که مسافرین و عابرین از آنجا عبور می کردند، تا این سؤال در آنها ایجاد شود که گریه فاطمه از برای چیست؟ چه چیزی او را محزون نموده است و آیا از کسی خشمگین است و چیزی دلش را بدرد آورده است؟ و اینجا بود که فاطمه ناگفته ها را بیان کرد و این است سر اینکار مولی علی(ع) که بعد ازقطع درخت، سایبانی برای همسرش درست می کند و حاضر می شود همسرش در دید مسافرین قرار گیرد.
[۶۱] قرآن به یهودیها خطاب می کند که اگر از اولیای الهی هستید باید مرگ برای شما یک آرزو باشد، در حالیکه اینگونه نیست.(جمعه /۶).
[۶۲] امام سجاد(ع) می فرماید: الهی و عمرنی مادم عمری بذل ه فی طاعتک فاذا کان مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک: خدایا اگر بناست عمرم در راه طاعت تو صرف شود پس عمرم را طولانی گردان و اگر بناست چراگاه شیطان گردد، مرگم را فرا رسان.
[۶۳] و لذاست که حضرت علی(ع) درباره مرگ می فرماید: “و ما کنت الا کقارب ورد و طالب وجد” و یا در هنگام شهادت فرمود: “فزت و رب الکعب ه”.
[۶۴] ر-ک: قیام انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ به ضمیمه شهید مطهری ص۱۲۳-۱۰۷