- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چرا امام على علیه السلام نام فرزندانش را ابوبکر ، عمر و عثمان گذاشت ؟
دلایل زیادى را مى توان براى پاسخ دادن به این سؤال ارائه کرد . ما این نام ها را در مرحله اول به صورت تک تک و اختصاصى بررسى و جواب خواهیم داد و در مرحله بعد جواب کلى از تمام آن ها را ارائه مى کنیم .
جواب اجمالى
نام گذارى به نام عمر
یکى از فرزندان امام على (علیه السلام) که اسمش عمر بوده است ، بسیارى از تاریخ نویسان نوشته اند که خود عمر این نام را بر روى فرزند امام على علیه السلام گذاشته است :
وکان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علیّ بإسمه .[۱]
ثانیاً : عمر بن الخطاب ، اسم افراد دیگرى را نیز در تاریخ تغییر داده است ؛ از جمله :
۱ – إبراهیم بن الحارث بـ عبد الرحمن .[۲]
۲ – طحیل بن رباح بـ خالد بن رباح .[۳]
۳ – الأجدع أبى «مسروق» بـ «عبد الرحمن .[۴]
۴ – قلیل بن الصلت بـ کثیر بن الصلت .
ابن حجر در کتاب الاصابه نام ۲۱ نفر از صحابه را نام مى برد که اسمشان عمر بوده. [۵]
آیا همگى آن ها به خاطر علاقه به خلیفه دوم ، اسمشان را عمر گذاشته اند ؟ شاید بسیارى از این افراد از خود عمر بن الخطاب، بزرگتر هم بوده اند .
نام گذارى به نام ابوبکر
أوّلا: ابوبکر کنیه فرزند على (علیه السلام) است و انتخاب کنیه بر روى افراد در انحصار پدر فرزند نمى باشد و چه بسا افراد دیگر و یا به مناسبتها و وقایع گوناگون کنیه مناسب روى افراد گذاشته مى شود .
ثانیاً: بنا بر قولى که نام وى عبد اللّه باشد، در کربلا ۲۵ سال داشت که ابو الفرج اصفهانى مى نویسد:
قتل عبد اللّه بن على بن أبى طالب وهو ابن خمس وعشرین سنه .
بنا براین سال ولادت این فرزند در اوائل خلافت حضرت على (علیه السلام)بوده که حضرت در آن دوره بدترین و تندترین انتقاد را از خلفاى گذشته دارد .
نام گذارى به نام عثمان
امام على (علیه السلام) صراحت دارد که :
به خاطر علاقه ام به عثمان بن مظعون این نام را انتخاب کردم .
إنّما سمّیته بإسم أخى عثمان بن مظعون .[۶]
ابن حجر عسقلانى ۲۶ نفر از صحابه را ذکر مى کند که نامشان عثمان بوده .[۷]
جواب هاى تفصیلى
أوّلا: نام ابوبکر و عمر و عثمان نام مرسوم آن زمان بوده و اسم بسیارى از صحابه أئمّه(علیهم السلام) به این نامها بوده است مانند:
أبوبکر الحضرمى أبو بکر بن أبى سمّاک، أبو بکر عیاش و أبو بکر بن محمد از اصحاب امام باقر و صادق (علیهما السلام) .
عمر بن عبد اللّه الثقفى، عمر بن قیس عمر بن معمر از اصحاب امام باقر علیه السلام . وعمر بن أبان، عمر بن أبان الکلبى عمر بن أبى حفص، عمر بن أبى شعبه،! عمر بن اذینه، عمر بن البراء، عمر بن حفص، عمر بن حنظله، عمر بن سلمه و… از اصحاب امام صادق (علیه السلام) .
عثمان الاعمى البصرى، عثمان جبله و عثمان بن زیاد از اصحاب امام باقر علیه السلام ، و عثمان الاصبهانى، عثمان بن یزید، عثمان النوا از اصحاب امام صادق (علیه السلام) .
ثانیاً: روایتى از أئمّه (علیهم السلام) مبنى بر نهى از نامگذارى به این اسمها نرسیده است با این که از نامیدن به اسم خالد، حارث، مالک ، حکیم ، حَکَم ، ضریس، حرب، ظالم، ضرار، ومرّه نهى فرموده اند .
ثالثاً :شکى نیست که شیعیان از یزید بن معاویه و اعمال زشت او تنفر شدیدى دارند ؛ ولى در عین حال مى بینیم که در بین شیعیان و اصحاب ائمه (علیهما السلام) کسانى بوده اند نام شان یزید بوده است ؛ همانند :
یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) . یزید بن عبد الملک، یزید الصائغ، یزید الکناسى از اصحاب امام باقر علیه السلام . یزید الشعر، یزید بن خلیفه، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحه، یزید بن فرقد، یزید مولى الحکم از اصحاب امام صادق (علیه السلام) .
حتى یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام ، نامش شمر بن یزید بوده است .
آیا این نام گذارى ها مى تواند دلیل بر محبوبیت یزید بن معاویه ، در نزد این شیعیان جلیل القدر و اصحاب ائمه باشد؟
اگر جواب منفى است ؛ پس نام گذارى به نام هاى عمر ، ابوبکر و عثمان نیز نمى توانند نشانه محبت و دوستى میان امام على (علیه السلام) و این افراد باشد .
رابعاً : نامگذارى فرزندان روى علاقه پدر و مادر به افراد و شخصیتها صورت نمى گرفت و گر نه باید همه مسلمانان، نام فرزندان خود را به نام رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نامگذارى مى کردند .
خامساً: از کجا معلوم که این نامگذارى ها به خاطر علاقه حضرت به خلفاء بوده مگر نه این است که نام عده اى از صحابه به نام ابوبکر و عمر بود، ابن حجر در کتاب الاصابه نام ۲۱ نفر از صحابه را نام مى برد که اسمشان عمر بوده. [۸]
و ۲۶ نفر از صحابه را ذکر مى کند که نامشان عثمان بوده.[۹]
نام سه نفر را که ابوبکر بوده یاد مى کند. [۱۰]
سادساً : نام یکى از صحابه «عمر بن أبى سلمه القرشی» است که پسر خوانده رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از ام سلمه بوده است، از کجا این نام گذارى به خاطر علاقه حضرت امیر (علیه السلام) به این ربیبه پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) نبوده است؟
سابعاً : بنا به نقل شیخ المفید (در ارشاد ص ۱۹۴) نام یکى از فرزندان امام مجتبى (علیه السلام) عمرو بوده است. آیا مى شود گفت: که به خاطر همنامى با اسم عمرو بن عبد ود و یا عمرو بن هشام ابو جهل لعنهما بوده است؟
ثامناً : با توجه به آن چه که در صحیح مسلم آمده، نظر حضرت امیر (علیه السلام) نسبت به ابوبکر و عمر این بود که آنان دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن مى داند که عمر خطاب به على (علیه السلام) وعباس مى گوید:
ثمّ توفّى أبو بکر فقلت: أنا ولیّ رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله، ولى أبى بکر، فرأیتمانى کاذباً آثماً غادراً خائناً.[۱۱]
عین همین تعبیر را در ادامه در باره خود عمر بن الخطاب نیز دارد .
و یا ابو بکر را مستبد مى داند و مى گوید:
ولکنّک استبددت علینا بالأمر [۱۲]
و از هم نشینى با عمر ناخشنود بود که بخارى و مسلم در کتاب صحیح خود نقل کرده اند که على (علیه السلام) پس از شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) کسى را به سراغ ابوبکر فرستاد و آن را به حضور طلبید و گفت: عمر را به همراه خود نیاور، چون على (علیه السلام) از حضور عمر نا خشنود بود:
فأرسل إلى أبى بکر أن ائتنا ولا یأتنا أحد معک کراهیّه لمحضر عمر.[۱۳]
آیا با توجه به این موضعگیرى تند مى شود ادعا کرد که حضرت بخاطر علاقه خود به خلفاء اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار مى داد .
تاسعاً : اهل سنت ادعا مى کنند که این نامگذارى ها همگى به خاطر روابط خوب امام على علیه السلام با خلفا بوده است . اگر چنین است ، چرا خلفاء هیچ کدام از فرزندان خود را به نام هاى حسن و حسین که فرزندان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز بوده اند ، ننهاده اند ؟
آیا این دوستى مى تواند یک طرفه باشد ؟
پی نوشتها:
[۱] . أنساب الاشراف، البلاذرى ، ج ۲، ص ۴۱۳، تحقیق سهیل زکّار، سیر أعلام النبلاء ، الذهبى ، ج ۴، ص ۱۳۴، تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانى ، ج ۷، ص ۴۲۷ و تهذیب الکمال،المزى ، ج ۲۱، ص ۴۶۷٫
[۲] . أسد الغابه، ج ۳، ص ۲۸۴، الإصابه، ج ۵، ص ۲۳٫٫
[۳] . هامش المصنف، ج ۱، ص ۶۱٫
[۴] . الطبقات الکبرى، ج ۶، ص ۷۶٫
[۵] . الاصابه، ج ۴، ص ۴۸۳٫
[۶] . مقاتل الطالبیین، ص ۵۵، تقریب المعارف ص ۲۹۴ .
[۷] . الاصابه،ج ۴، ص ۳۷۰٫
[۸] . الاصابه، ج ۴، ص ۴۸۳٫
[۹] . الاصابه،ج ۴، ص ۳۷۰ .
[۱۰] . الاصابه،ج ۷، ص ۳۸٫
[۱۱] . صحیح مسلم ج ۵ ص ۱۵۲، (ص ۷۲۸ ح ۱۷۵۷) کتاب الجهاد باب ۱۵ حکم الفئ حدیث ۴۹٫ البارى ج ۶ ص ۱۴۴ وکنز العمال ج ۷ ص ۲۴۱٫
[۱۲] . صحیح البخارى: ۵/۸۲، کتاب المغازى، باب غزوه خیبر، صحیح مسلم : ۵/۱۵۴٫
[۱۳] . صحیح البخارى: ۵/۸۲، کتاب المغازى، با غزوه خیبر، صحیح مسلم : ۵/۱۵۴، کتاب الجهاد، باب قول النبى(صلى الله علیه وآله وسلم)لا نورث…