- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
حدیث یکی از مهمترین ارکان و مبانی احکام و قوانین اسلام بلکه پایه و اساس بیشتر علوم اسلامی است. چه، حدیث منحصر به احکام نبوده، بلکه شامل مباحث الهی و اخلاق و تفسیر قرآن و سیره رسول اکرم و شرح غزوات و حوادث تاریخی دیگر می گردید. تفسیر خود یک قسمت از حدیث به شمار می رفت و به قول احمد امین، دانشمند معاصر مصری، تمام معارف دین اسلام مشمول آن ماده ی پر مایه ( یعنی حدیث) بود. حتی در آغاز تدوین علوم و تفکیک آنها از یکدیگر، هر عملی مجموعه ای از احادیث بود که یه یک موضوع از قبیل فقه یا سیره یا تفسیر مربوط بود و تدریجاً از قرن سوم به بعد سایر علوم، از صورت حدیث خارج گردید.[۱]
به همین جهت حدیث از آغاز مورد توجه مسلمین قرار گرفت و در فرا گرفتن و حفظ آن اهتمام و کوششی چشمگیر به عمل آمد. چنان که بعضی صحابه ی رسول اکرم بیش از پنج هزار حدیث از حفظ داشت و از اصحاب، کسانی که بیش از یکصد تا هزار حدیث حفظ داشتند زیاد بوده اند.
بدیهی است اهتمام مسلمین به فرا گرفتن حدیث، که منبع احکام و سایر علوم اسلامی بوده است، و وسعت نطاق حدیث، روز به روز فزون تر می گردید. هم از آن جهت که حدیث مرجع احکام و علوم اسلامی بوده است و هم از آن لحاظ که دامنه ی اسلام گسترش می یافت. به علاوه که جمعی از تابعین ( پیروان صحابه و کسانی که درک محضر یاران رسول خدا نمودند ) سعی می کردند احادیث پیغمبر را از تمام صحابه ی آن حضرت فرا گیرند در صورتی که منبع استفاده ی اصحاب بیشتر نفس شریف نبوی بود.
تدوین و ضبط حدیث به واسطه ی عللی[۲] از نیمه ی سده دوم آغاز گردید. بدین سان که عمر بن عبدالعزیر (خلافت از ۹۹ تا ۱۰۱ هجری) به فکر افتاد که احادیث پیغمبر را جمع آوری کند و به این منظور بخشنامه ای به حکام ولایات صادر کرد که هر حدیثی که از رسول خدا به شخصی یا اشخاصی رسیده بنویسند.[۳] و مخصوصاً مدینه که مرکز ثقل اسلامی و موطن رسول خدا و صحابه بزرگ آن حضرت بود بیشتر مورد اهتمام وی قرار گرفت. لذا نامه ی مخصوصی به ابی بکر، محمد حزمی قاضی مدینه نوشت که حدیث پیغمبر را جمع نماید. ولی از این مجموعه اثری نیست و ممکن است به واسطه ی کوتاهی دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز (دو سال و پنج ماه) این کار به آخر نرسیده باشد.[۴]
به هر حال طبق نوشته ی ذهبی در حوادث سال ۱۴۳ ق. مکه و مدینه عملا شروع به تدوین حدیث نمودند. ولی به عقیده ی ما این کار توسط مکتب حضرت باقر علیه السلام (۵۷ -۱۱۴ق) و به دستور آن جناب و بعد به امر حضرت صادق (ع) درمیان شاگردان امام متداول بود. چنان که نام جمعی از اصحاب آن حضرت و نیز اصحاب حضرت صادق (م.۱۴۸ هـ) را که داری کتا ب حدیث بوده اند در کتب رجال شیعه (مانند رجال نجاشی و فهرست و رجال شیخ طوسی) می بینیم، مثل جابر بن یزید جعفی (متوفی ۱۲۸- هـ) و ابان بن تغلب، محمد حلبی (م. ۱۱۴ هـ) و زراره بن اعین (م. ۱۵۰ هـ) و محمد بن مسلم طائفی (م. ۱۵۰ هـ).
علامه تهرانی نام یکصد و هفده کتب حدیث (=اصل)را، که نویسندگان آن بیشتر از اصحاب حضرت باقر و صادق علیه السلام اند، در کتب الذریعه آورده است. منتهی قسمتی از احادیث این کتاب ها به سند متصل به پیغمبر یا صحابه رسول اکرم نمی پیوندد و لذا نزد اهل سنت این گونه احادیث در شمار احادیث مرسله است.
باری در اواخر قرن دوم، مجموعه هایی بزرگتر از کتاب های حدیث که تا آن زمان نوشته شده فراهم گردید که از آن جمله موطاً مالک بن انس (م.۱۶۹ هـ) و مسند امام احمدن بن حنبل (م ۲۴۱ هـ) و سنن دارمی، عبدالله ابن عبدالرحمن (م. ۲۵۵) و مسند ابوعوانه اسفرائنی، یعقوب بن اسحاق (م.۳۱۶) و سنن دارقطنی (م. ۳۸۵) و صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل (متوفای ۲۵۶ هـ) و صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری (م. ۲۶۱) و سنن ابن ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید (م.۲۷۳ ه) و سنن ابوداود سجستانی، سلیمان بن اشعث (م. ۲۷۵ هـ) و جامع یا سنن ترمذی، محمدبن عیسی (م. ۲۷۹ هـ) و سنن نسائی، احمد بن شعیب (م. ۳۰۳ هـ) است، که از این میان شش کتاب اخیر به اهتمام مولفین آنها به تدوین احادث صحیحه به صحاح سته معروف گردیده.
کتب مزبور، خاص احادیث نبوی و صحابه ی آن حضرت است که سلسله ی راویان آن تا به پیغمبر یا صحابی ای که از اونقل حدیث شده است، آمده و گزارش حال راویان مزبور نیز از دیرباز ضمن شروح کتب نامبرده یا در کتاب های مخصوصی که برای این کار به نام (کتب رجال) تدوین گردیده، نوشته شده است.منتهی احادیثی که نزد ائمه شیعه یا اصحاب آنان نسبت به شیعه اعمال می شد و نیز به سبب تعصب بعض صاحبان کتب مزبور (چون بخاری) در نقل نکردن احادیث ائمه شیعه و طرفداران آنان، کمتر در این مجموعه ها ثبت و ضبط گردیده.[۵]
به علاوه نزد خاندان رسالت که وارث علوم نبوت اند، احادیثی در موضوعات خاصه یا کلیاتی که از آن می توان پاسخ مسائل زیادی را دارد وجود داشت که حضرت ائمه به تناسب برای شاگردان خود یا در جواب سائلین بیان می داشتند که همین ها و نیز احادیث مسندی که توسط پدران خود از رسول خدا نقل می کردند، توسط اصحابشان گردآوری و ثبت و ضبط گردید که به اصول اربعماه معروف شد. چون عصر حضرت صادق به واسطه طول مدت پیشوایی آن حضرت (از ۱۱۴ تا ۱۴۸ ه) و نیز رسمیت تدریس حدیث در زمان آن حضرت در بلاد اسلامی و من جمله مدینه بر سایر اعصار مزیت داشت و مهمتر از همه آن که امام صادق[۶]، در نشر معارف و تربیت شاگردان برجسته ای درحدیث و فقه آزادی عمل داشت، سبب گردید که بیشتر اصول اربعماه توسط شاگردان آن حضرت نوشته شود.
حسن بن علی وشاء گوید: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را درک کردم که همه می گفتند: حدثنا جعفر بن محمد.[۷]
شیخ مفید در ارشاد و ابن شهر آشوب در کتاب مناقب و طبرسی در اعلام الوری و شهید در ذکری و محقق در معتبر، نوشته اند: کسانی که از ثقات مذاهب مختلفه از امام صادق روایت کرده اند چهار هزار تن بوده اند[۸] و به عقیده بعضی چهارصد کتابی که یاد شد فقط توسط شاگردان امام صادق علیه السلام نوشته شده است. به علاوه اصولی را که از شیخ طوسی و نجاشی نام برده اند مولفین بیشتر بلکه نزدیک به تمام آنها از اصحاب حضرت صادق اند.
باری از چهارصد اصل مزبور نام ۱۱ اصل را در الذریعه (ج۲،ص ۱۳۲) می بینیم و فاضل ارجمند سید محمد حسین جلالی نام ۱۷۸ اصل را که در فهرست شیخ یا در رجال نجاشی و معالم العلماء آمده با ذکر محل و صفحه درمقاله ای «حول الاصول الاربعماه» ذکر کرده است.
انگیزه نوشتن این اصول و نیز نشاطی که در جمع و تدوین حدیث توسط شیعه صورت می گرفت نخست به واسطه ترغیب ائمه شیعه به نوشتن حدیث بود. چنان که حضرت باقر به مفضل بن عمر فرمود: «اکتب و بث عملک فی اخوانک. فان مت فاورث کتبک بنیک فانه یاتی علی الناس زمان هرج لا یستانسون الا بکتبک».[۹]
یعنی: بنویس و به این وسیله علم خو را درمیان برادران دینی ات منتشر ساز هنگام مرگ، نوشته هایت را برای فرزندانت به ارث گذار، زیرا زمانی پرآشوب خواهد آمد که جز به نوشته های شما علاقه دینی ممکن نیست.
دیگر به منظور استفاده شخصی جامعین حدیث از مجموعه دستنویس خویش بود. ولی با دسترسی به منبع فیض امام و وجود اصحاب ائمه که در بلاد شیعه نشین منتشر بودند لزومی در تدوین و جمع این متفرقات حس نمی شد، منتهی پس از پیروزی بنی عباس بر رقبای اموی خود و خاموش ساختن فتنه های داخلی و سرکوبی علویانی که به داعیه خلافت قیام می کردند، کنترل شدیدی نسبت به شیعه و سرشناسان این مذهب صورت گرفت. دستگاه از تماس با ائمه به سختی جلوگیری می کرد.[۱۰] لذا شیعه احساس نمود باید احادیث صادره از ائمه را جمع آوری نموه و در دسترس مراجعین قرار دهد و شاید تاکید ائمه، مخصوصاً حضرت صادق، در کتابت حدیث و انتشار آن در میان شیعه معلول همین انگیزه بوده است. لذا بدین منظور جمعی از دانشمندان پرهیزکار شیعه به این کار دامن همت به کمر زدند و از کتابها و اصولی که از دستبرد حوادث مصون مانده بود و نیز از ثقات راویان حدیث، که سخنان امام را چون گوهری سینه به سینه حفظ و به آنان رسانیده بودند مجموعه هایی گرد آورده و تدوین نمودند. با فرا رسیدن عصر غیبت (از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹) و ارجاع امام شیعیان را به راویان حدیث: «فارجعوا الی روات احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله»، در مسائل مستحدثه به راویان احادیث ما رجوع کنید چه قول آنان برای شما حجت است چنان که ما حجت خدائیم، احساس مزبور شدیدتر گردید.
از این جمع اند حسین بن سعید اهوازی و برادرش حسین بن سعید که به نقل نجاشی (ص ۴، رجال) مشترکاً سی کتاب نوشتند. منتهی چون حسین به قم مهاجرت کرد و در آن زمان قم مرکز شیعیان و پژوهندگان احادیث ائمه بود بیشتر از برادرش که در اهواز می زیست شهرت یافت. از کتب این دو برادر جز منقولاتی توسط احمدبن محمد بن عیسی اشعری و احمدبن محمد بن خالد برقی چیزی به ما نرسیده است.
هم چنین احمدن محمد برقی مزبور (متوفای ۲۷۴ یا ۲۸۰ ق) که از منقولات کتب حسن و حسین اهوازی و دیگران، کتبی تالیف کرد که در رجال نجاشی نام آنها را ضمن دو صفحه می بینیم. و از آن جمله است کتاب المحاسن که خود شامل ده ها کتاب است که خوشبخانه بخش مهمی از این کتاب از دستبرد حوادث مصون مانده است و اخیراً توسط فاضل محترم جلال الدین محدث ارموی انتشار یافت.
دیگر سعد بن عبدالله اشعری قمی (م. ۲۹۹ یا ۳۰۱ق) است که کتبی تالیف کرده و به علاوه خود از مشایخ حدیث شیعه است و کلینی از او بسیار نقل می کند.
دیگر علی بن مهزیار اهوازی که سمت وکالت حضرت هادی را داشته و تا عصر غیبت زندگی کرده و به قول نجاشی همانند کتب حسین و حسن اهوازی کتبی نوشته، چنان که نام کتابهای وی دو صفحه از کتاب رجال نجاشی را اشغال کرده است.[۱۱]
دیگر احمدبن محمدبن حسین قمی (متوفای ۳۵۰ ق) است که شمار کتب وی به نقل نجاشی (در رجال، ص ۷۱) بالغ بر یکصد کتاب است.
تالیفات این دانشمندان گرچه برای شیعه کارگشا بود ولی از آن جهت که کتب مزبور شامل تمام ابواب معارف اسلامی و احکام شرعیه نبود و از طرفی بعضی از آنان چنان که باید دقت لازم را در نقل حدیث از ثقات، مراعات نمی کردند (چنان که در محاسن برقی مشاهده می شود)، احتیاج به کتاب جامعی که از هر جهت این خلا را پر کند باقی بود و گوشه و کنار از علمای شیعه این درخواست می شد که به تالیف چنین کتابی بپردازند.
خوشبختانه در مرکز خلافت اسلامی، یعنی بغداد (که در آن زمان شیعیان در آنجا بسیار بودند)کتابخانه هایی وجود داشت که تعداد زیادی از کتب اصول اولیه حدیث (اصول اربعماه) و سایر کتب جامعین حدیث (که نام بردیم) در آن مراکز نگهداری می شد.
از آن جمله کتابخانه ی پرارج شاپور بن اردشیر وزیر دانشمند بهاءالدین دیلمی بود که به نقل ابن اثیر به سال ۳۸۱ ق. در کرخ (محله آباد و شیعه نشین) بغداد تاسیسی گردیده بود و بیش از ده هزار نسخه ی نفیس از کتب دست نویس معتبر در آن جمع آوری و نگهداری می شد. هم چنین کتابخانه سید مرتضی بود که شامل حدود هشتاد هزار کتاب بوده است.
مسلماً تعداد کثیری از اصول اربعمأه و دیگر کتب حدیث شیعه در این گنجینه ها وجود داشته است و این جهت موجب گردید تا به مولفین کتب اربعه ی حدیث شیعه فرصت دهد که از مدارک موجود در این کتابخانه ها جوامع بزرگ حدیث شیعه را تدوین نمایند. چه، در زمان آخرین نویسنده جوامع مزبور، یعنی شیخ طوسی بود که این دو کتابخانه از بین رفت.
به هر حال برای اولین بار این توفیق نصیب شیخ کلینی (متوفای ۳۲۹ق) که خود در زمان غیبت صغری می زیسته، گردید و کتاب کافی به همت والای وی تالیف شد.
با فاصله ی کمی،شیخ صدوق کتاب من لایحضره الفقیه را نوشت و از آن پس شیخ طوسی تهذیب و استبصار را گرد آورد. و می توان گفت با نوشتن این چهار کتاب، عمده ی احادیث احکام دین که از اهل بیت نبوت صادر گردیده بود از خطر نابودی حفظ شد.
گرچه کتاب های دیگری از همین مولفین و نیز علمای متاخر، در زمینه ی حدیث نوشته شده ولی قسمتی مربوط به غیر احکام از فضائل و تفسیر و وعظ و تذکیر است و بخش مهمی مکرات چهار کتاب مزبور. لذا این چهار کتاب که «به کتب اربعه» حدیث شیعه در مقابل «صحاح سته » اهل سنت معروف گردیده، همزمان تالیف و تدوین آنها مدار افاده و استفاده ی دانشمندان قرار گرفت و از آن پس نیز همواره منبع و مرجع محدثین و فقها بوده است.
لذا شروح و حواشی زیادی بر آنها نوشته شده ست و از دیرزمان در استنساخ کتب مزبور و مقابله نسخه های دستنویس، کوشش و سعی وافی می شده که ما کارهایی که در زمینه این چهار کتاب انجام گرفته [در مقاله دیگری به اجمال پرداخته ایم].
پی نوشت:
[۱].رک: پرتو اسلام، ج ۲.
[۲]. ر.ک: علم الحدیث، ص ۲۶، چاپ دوم.
[۳]. کتب عمر بن عبدالعزیز الی الآفاق : انظروا حدیث رسول الله فاجمعوه ( علم الحدیث، به نقل از موطا مالک، طبقات ابن سعد، تاریخ اصفهان ابونعیم، تنویر الحوالک سیوطی. )
[۴]. علم الحدیث، ص ۳۰.
[۵]. ذهبی در میزان الاعتدال می نویسد : بخاری به حدیث جعفر بن محمد احتجاج نمی کرد. نیز نقل می کند که اهل بصره از حفص بن غیاث تقاضای حدیث کردند ولی گفتند از سه نفر که یکی از آن سه جعفر بن محمد است برای ما حدیث مگو ( میزان الاعتدال، ۴۱۴/۱ ). در صورتی که هم او ( ذهبی ) از یحیی بن معین، امام جرح و تعدیل، نقل می کند که جعفر بن محمد ثقه است.
[۶]. چه پس از قتل ولید بن یزید ( ولید دوم ) در سال ۱۲۶، رشته ی اتحاد و یک جهتی ای که تا آن وقت در بین بنی امیه وجود داشت گسیخته شد و تا سال ۱۳۲ که سفاح اولین خلیفه ی عباسی روی کار آمد زمامداران بنی امیه بیشتر به نزاعهای خانوادگی و خاموش کردن فتنه های داخلی اشتغال داشتند و سرانجام با قیام ابومسلم ( طرفدار خلافت بنی عباس ) مواجه گردیدند.
[۷]. الذریعه، ج۱، ص۱۷.
[۸]. الذریعه، ج۱، ص۱۲۹؛ اعیان الشیعه، ج۱، ۹۲.
[۹]. علم الحدیث، ص ۱۲۲.
[۱۰]. در رجال کشی می نویسد یکی از اصحاب امام که می خواست مسائلی از آن حضرت بپرسد ناچار گردید به صورت خیارفروشی درآید تا برای نزدیک شدن به خانه حضرت موجب جلب توجه بازرسان نگردد.
[۱۱]. رک: نجاشی، ص ۱۹۱.
نویسنده: کاظم مدیر شانه چی
منبع: هیئت مکتب الباقر.