- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
درباره پیامبری زرتشت اختلاف وجود دارد. زرتشتیان ، زرتشت را پیامبر معرفی می کنند . همچنین کتاب اوستا را کتاب آسمانی می دانند. و نیزمدعی هستند که بر او وحی نازل شده و خدا پرست و موحد بوده است. در این نوشته اینمسئله مورد بررسی قرار گرفته است.
پیامبری زردشت از نظر تاریخی قابل اثبات نمیباشد، پس اینکه بر او وحی نازل شده باشد نیز اثبات پذیر نیست و کتاب اوستا به خاطر داشتن آموزه های مخالف توحید و تعالیم الهی نمیتواند کتاب آسمانی باشد.
در مورد شخصیت ها و چهره های تاریخی کمتر کسی را می توان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهش گران او را اختلافی ترین چهره تاریخ می دانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقیض های فراوان به چشم می خورد که اصلاً قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستان ها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد.
به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانه ای دانسته اند. ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زردتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده ساسانی نیست.
در مورد تاریخ پیدایش زرتشت اختلاف آراء و روایات تاریخی به قدری شدید است که اصلاً نمی شود بین آنها جمع کرد این اقوال از ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تا ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد دور می زند. امّا بر اساس نظریه مشهور، وی در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمد و در ۶۳۰ قبل از میلاد (در سن ۳۰ سالگی) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال ۵۸۳ ق. م در سن ۷۷ سالگی در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.[۱]
امّا در مورد شخصیت حقوقی زرتشت از باب نمونه به این اقوال اشاره می شود:
اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری،[۲] بلعمی،[۳] ابن اثیر،[۴] میرخواند،[۵] زرتشت را پیامبر ندانسته بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی دانسته اند.
برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی،[۶] دینوری،[۷] حمزه اصفهانی،[۸] بیرونی[۹] و مؤلف تبصره العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است.
بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانسته اند.[۱۰]
یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد می گوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زردتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواسته اند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده اند.[۱۱]
به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است. لکن تنها یک بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژه المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق می شود. آیه هفدهم سوره حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و می فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه» آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیده اند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم می کند.»
در این آیه مردم به سه فرقه تقسیم شده اند:
مؤمنان (مسلمانان)؛ ۲. اهل کتاب؛ که عبارتند از: یهود، نصاری (مسیحیان)، صابئان[۱۲] و مجوس؛ ۳. مشرکان.
این سه فرقه با ذکر اسم موصول «الذین» از هم جدا شده اند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل «و» به هم پیوسته اند. بنابراین «مجوس» از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است.
البتّه آیه دیگری[۱۳] هم در قرآن هست که هر چند، به صورت صریح در آن از مجوس نام برده نشده است ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه درباره مجوس می باشد.
در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره می شود؛ از امام صادق (علیهالسلام) از «مجوس» سؤال گردید که آیا پیامبری داشته اند یا نه؟ امام (علیهالسلام) فرمود: آیا به تو نرسیده نامه ای که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند آماده جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت ها را بپرستیم. پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمی گیرم. در جواب دو باره نوشتند آیا تو گمان می کنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت می داری، در صورتی که از مجوسیان هجر نیز جزیه گرفته ای؟
پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.[۱۴]
در روایت دیگر آمده: «اشعث بن قیس کندی، از امام علی (علیهالسلام) سؤال کرد: چرا با «مجوس» مانند اهل کتاب معامله می کنید و از آنها جزیه می گیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟ امام علی (علیهالسلام) فرمود: آنها کتابی داشته اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و…»[۱۵]
برخی از مفسران شیعه هم قائلند که مجوسیان اهل کتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائی در المیزان تصریح دارند که مجوسیان دارای کتاب بوده اند.[۱۶] لکن در جای دیگر احتیاط می کند و می فرماید: روایات هر چند مجوس را اهل کتاب خوانده که لازمه اش آن است که این ملت نیز برای خود کتابی داشته باشد… لکن قرآن هیچ متعرض وضع مجوس نشده و کتابی برای آنها نام نبرده و کتاب اوستا که فعلاً در دست مجوسیان است نامش در قرآن نیامده… و کلمه اهل کتاب هر جا در قرآن ذکر شده مراد از آن یهود و نصاری است که خود قرآن برای آنان کتابی نام برده که خدای تعالی برای ایشان نازل کرده است.[۱۷]
جمعی از بزرگان و فقها از روی مدارک معتبر «مجوس» را اهل کتاب دانسته اند.[۱۸]
شیخ طوسی در کتاب خلاف می نویسد: «المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم… دلیلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.»[۱۹]
بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمی ماند که مجوس از نظر فقها و صاحب نظران یا به طور مسلم اهل کتابند یا لااقل محتملاً اهل کتاب بوده اند. امّا این که آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیده اند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس کرده اند زرتشت را قرین آن کرده اند و ادعا کرده اند که بنیان گذار این دین و پیغمبر این آئین، زرتشت بوده است، لکن برخی دیگر از محققین[۲۰] به این نظریه به دیده شک نگریسته اند و حتی منکر این شده اند که پیامبر مجوسیان «زرتشت» بوده است بلکه اولاً زردشتیان فرقه ای کوچک از مجوسیان بوده است چنانکه برخی گفته اند مجوسی ها به چهار فرقه تقسیم شده اند:
۱. کیومرثیه؛ ۲. زروانیه؛ ۳. مسخیه؛ ۴. زردشتیه.
پس زردشت بنیان گذار آئین مجوس و پیامبر همه مجوسیان نبوده است.
اما زردشتیان به نبوت زردشت اعتقاد دارند و کتاب اوستا را از او میدانند. بنابر روایات و اخبار خودشان زردشت در قرن ششم پیش از میلاد مسیح در شرق و یا در غرب ایران تولد یافته و در ۳۰ سالگی از جانب اهورا مزدا به پیغمبری برگزیده شده و آیین خود را در آن عصر انتشار داده است[۲۱].
از نظر تاریخ به روشنی معلوم نیست که آیا آیین زردشت در اصل، آیینی توحیدی بوده است یا آیین ثنوی؟ «اوستا»ی موجود این ابهام را رفع نمیکند، زیرا قسمتهایی مختلف این کتاب، تفاوت فاحشی با یکدیگر دارد. بخش «وندیداد» اوستا صراحت در ثنویت دارد. ولی از بخش «گاتاها» چندان دوگانگی فهمیده نمیشود، بلکه برحسب ادعای برخی از محققین از این بخش یکتایی استنباط میگردد. به علت همین تفاوت و اختلاف بزرگ است که اهل تحقیق معتقدند اوستائی که در دست است، اثر یک نفر نیست بلکه هر بخش از آن از یک شخص است. تحقیقات تاریخی در این جا نارسا است، بنا بر این بر فرض اینکه اوستا کتاب زردشت باشد نمی توان آن را وحیانی دانست زیرا از آموزه های الهی مثل توحید، نبوت، معاد و … آنگونه که در ادیان الهی مطرح است هیچ اثری در این کتاب دیده نمی شود. پس از نظر تاریخی یعنی از نظر آثاری که به زردشت منسوب است، هرچند بخواهیم فقط (گاتها) را ملاک قرار دهیم، نمیتوانیم آیین زردشتی را آیین توحیدی بدانیم، زیرا حداکثر آن چه محققان درباب توحید زردشت به استناد «گاتها» گفتهاند این است که زردشت طرفدار توحید ذاتی بوده است… زردشت برای درخت هستی بیش از یک ریشه قایل نبوده است…. ولی برای این که یک آیین توحیدی باشد علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت توحید در خالقیت هم لازم است و آیین زردشت به حسب مدارک تاریخی از نظر خالقیت کاملاً ثنوی بوده است…. اگر (گاتها) را که اصیلترین و معتبرترین و توحیدیترین اثری است که از زردشت باقی مانده است، ملاک قرار دهیم زردشت را در دام خیر و شر و این که نظام موجود نظام احسن نیست، و با حکمت بالغه جور نمیآید گرفتار میبینم این جهت او را از پیامبران آسمانی کاملاً جدا میکند… .
در حقیقت باید گفت دین زردشت نتوانسته است ریشه شرک و ثنویت را حتی در حدود تعلیمات گاتها از دل ایرانیان برکند، خودش نیز مغلوب این عقیده خرافی گشته و تحریف شده است.
با توجه به آنچه که بیان شد این مطلب قابل اثبات نمی باشد که بر زرتشت وحی نازل شده باشد بلکه قرائن موجود در اوستا خلاف آن را ثابت میکند.
اما اینکه خود زرتشت آتش پرست بوده یا خیر جان ناس که یکی از دانشمندان بزرگ تاریخ ادیان است در این زمینه می نویسد: از تشریفات و آداب عبادات و اعمال مذهبی از مذهب اصلی زرتشت چیز مهمی باقی نمانده همین قدر معلوم است که زرتشت رسوم و مناسک آریانهای قدیم را که مبتنی بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستی بوده و رو به زوال می رفته به کلی منسوخ فرموده است، تنها یک رسم و یک عبادت از زمان زرتشت باقی مانده است و آن چنان که گفته اند وی در هنگام انجام مراسم پرستش در محراب آتش مقدس به قتل رسید و در هنگام عبادت جان سپرد. ولی باید دانست که زرتشت خود آتش را نمی پرستید و آن عقیده که پیشینیان و نیاکان او درباره این عنصر مقدس داشته اند وی نداشته است و معتقد است او با آنچه بعدها آتش پرستان اخیر عنوان کرده اند، اختلاف دارد، بلکه آتش را فقط یک رمز قدسی و نشان گرانبها از اهورامزدا می دانسته است که به وسیله او به ماهیت و عصاره حقیقت علوی خداوند دانایی می توان پی برد.[۲۲]
کریستین سن می گوید: در مباحثه ای که یکی از «مغان» با «گیورگیسن» عیسوی کرده چنین گفته است: «ما به هیچ وجه آتش را خدا نمی دانیم، بلکه به وسیله آتش خدا را می ستائیم…»[۲۳].
به هر حال چه اینکه زرتشت خودش آتش را می پرستیده یا آن را رمز قدسی می دانسته است در هردو صورت با مبانی توحید مغایرت دارد. و بر فرض اینکه زرتشت معتقد به هیچکدام از این دو صورت نبوده است، قطعا این اعتقاد از تحریفاتی به شمار خواهد آمد که وارد آیین زرتشت شده است.
پی نوشت:
[۱] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۶۳، (سمت، مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چ اوّل، بهار ۱۳۷۹).
[۲] . تاریخ طبری، چ ۱، ص ۲۸۲ و ۴۰۲ و ۴۰۳؛ چاپ قاهره.
[۳] . تاریخ بلعمی، ص ۲۰۶ چاپ کیان پور نسخه دهخدا.
[۴] . کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۴۵ و ۱۴۶، چ مصر.
[۵] . روضه الصفاء شرح حال گشتاسب.
[۶] . مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۲۹، چ مصر.
[۷] . دینوری، الاخبار الطّول، ص ۲۸.
[۸] . تسنی ملوک الارض و الانبیاء، ص ۲۷.
[۹] . ابوریحان بیرونی، ترجمه الآثار الباقیه، ص ۲۵.
[۱۰] . اسدی، لغت فرس، ص ۷، چ تهران.
[۱۱] . الهامی، داود، ایران و اسلام، انتشارات مکتب اسلام قم، ۱۳۷۴.
[۱۲] . صائبان در قرآن مجید در سه مورد ذکر شد مرحوم علامه در المیزان ج ۱۴، ص ۳۹۴ می گوید: آنها قومی هستند بین یهود و مجوس و کتابی دارند که آن را به یحیی بن زکریان نسبت می دهند.
[۱۳] . سوره مائده، آیه ۱۰۵.
[۱۴] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۹۶، چاپ جدید تهران، ج ۱۵، ص ۱۲۶، چ آل البیت.
[۱۵] . حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب الاجهاد، باب ۴۹، حدیث ۷؛ توحید صدوق، ص ۳۰۶، چاپ مکتبیه الصدوق.
[۱۶] . علامه طباطبایی، المیزان (ترجمه)، ج ۱۴، ص ۵۰۵.
[۱۷] . همان، ج ۳، ص ۴۸۱ و ۴۸۲.
[۱۸] . شیخ طوسی، خلاف، ج ۹، ص ۱۹۹ کتاب الجزیه، همچنین شهید ثانی در لمعه.
[۱۹] . همان.
[۲۰] . الهامی، داود، مقاله آیه از مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره ۳۲؛ ص ۶۰ ـ ۶۳.
[۲۱] . مجله تخصصی کلام، سال ۸، مسلسل ۳۱.
[۲۲] . بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، چاپ هفتم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳.
[۲۳] . کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، چاپ نگین، تهران، بی تا.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.