- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : امیرعباس قاسمی
- 0 نظر
اشاره:
در بحث گذشته به بررسى علل تعدد همسران پیامبر پرداختیم و آن را به سبب اوضاع نابسامان و آشفته اقتصادى و فرهنگى دانستیم. همچنین نقش این ازدواجها را در پیوند بین قبایل مختلف و ایجاد وحدت بیشتر میان مسلمانان بررسى کردیم. اینک به تفصیل، به بیان ثمرات و دستاوردهاى ازدواجهاى پیامبر میپردازیم و به چند پرسش در باره زندگى خصوصى پیامبر در قسمت آینده پاسخ میدهیم.
اولین ازدواج
اولین همسرى که پیامبر اکرم انتخاب کرد، خدیجه دختر خویلد بود. پیامبر اکرم در سن ۲۵ سالگى با زنى که چهل ساله و قبل از پیامبر دو شوهر کرده و از آنان داراى فرزندانى بود، ازدواج کرد. او از خدیجه صاحب شش فرزند شد. پیامبر اکرم تا سن ۵۲ سالگى که خدیجه فوت کرد، همسر دیگرى اختیار نکرد و پانزده سال قبل از رسالت و دوازده سال بعد از رسالت را با او به سر برد. او بهترین زن پیامبر بود که در صفحات آینده از زبان عایشه قسمتى از اوصافش بیان میشود. اگر امورى که مغرضان یا ناآگاهان زمان ما مطرح میکنند، وجود داشت، پیامبر اکرم به جاى خدیجه که بیوهزنى دو شوهر کرده بود، با دخترى ازدواج میکرد و اگر شهوترانى مطرح بود، در کنار او همسران دیگرى انتخاب میکرد در حالى که در آن زمان پیامبر اکرم وقت زیادى از عمر خود را در غار حرا و به چلّهنشینى میگذراند و کوشش حضرت به تبلیغ رسالت معطوف بود، با اینکه در مکه هنوز حکومت و جنگ و صلح و روابط تجارى و اقتصادى و نزاعهاى انصار و مهاجران و غیره مطرح نبود. پس از فوت خدیجه و در حالى که حدود پنجاه سال از عمر شریف پیامبر اکرم گذشته بود و تمام این مدت را تا حدود ۲۵ سالگى بدون همسر و از آن مدت تا پنجاه سالگى با همسرى که سنش بالاتر از پیامبر اکرم بود، سپرى کرد، هیچ گاه مسایلى از قبیل بزرگتر بودن عمر و بیوه بودن همسر و امثال آن مطرح نبود؛ حتى تا آخر عمر، پیوسته به یاد خدیجه بود و از او . هنگام شنیدن نام یا با یادآورى خاطرهاى از او . تکریم میکرد. به هر حال پس از زندگى بسیار خوب و شیرین و در اوج فداکارى که داشتند، باید پیامبر همسرى انتخاب میکرد، تا هم از طرفى همسر وى باشد و هم زن خانه و هم مادر و یا هَمنَفَسى براى فاطمه زهرا، ولى بعید بود کسى بتواند تمامى این وظایف را انجام دهد و از طرفى مشاورى امین و یاور رسالت پیامبر اکرم(ص) باشد.
توصیف خدیجه(س) از زبان عایشه
آرى، جایگزین یافتن براى خدیجه که عایشه این چنین او را وصف میکند، بسیار مشکل است. عایشه میگوید: «هرگاه پیامبر میخواست از خانه خارج شود، به یاد خدیجه میافتاد و او را به نیکویى یاد میکرد. روزى از ایام، حسادتم تحریک شد و گفتم: آیا او غیر از زنى پیر، چیز دیگرى هم بود؟ خداوند به جاى او بهترش را نصیبت کرده است. پیامبر غضبناک شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت غضب میلرزید و گفت: نه، به خدا سوگند! بهتر از او را به من نداد. او به من ایمان آورد، در حالى که مردم کفر ورزیدند. مرا تصدیق کرد، در حالى که مردم تکذیبم کردند. با مال خودش مرا یارى و همراهى کرد، در حالى که مردم محرومم کردند و خداوند از او فرزندهایى روزى من کرده، در حالى که مرا از فرزندان زنان دیگر محروم کرد. [عایشه میگوید:] عهد کردم دیگر هیچ گاه از خدیجه به بدى یاد نکنم.»۱
ازدواج با عایشه و سوده
به هر حال پیامبر اکرم(ص) در سال وفات خدیجه یا سال بعد با عایشه و سوده ازدواج کرد. «خوله» این دو نفر را پیشنهاد داد و خودش نیز به خواستگارى رفت. عایشه در آن زمان شش ساله بود۲ و سوده زن بیوهاى بود.۳
اگر عایشه از همان زمان عقد ازدواج . که در مکه صورت پذیرفت . به خانه پیامبر اکرم راه یافته و در خانه ایشان سکنى گزیده باشد، با
توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) مراسم عروسى با او را در مدینه انجام داد، او دو یا سه سال در خانه پیامبر بود، بدون اینکه بتوان از او بهره زناشویى برد.
نکته هایى در باره ازدواج پیامبر با عایشه
۱. پیامبر اکرم(ص) تنها یک دختر را به ازدواج در آورد و آن عایشه بود. پیامبر در آن هنگام بالاى پنجاه سال سن داشت و عایشه حدودا شش ساله بود.
۲. مراسم عروسى در مدینه و پس از نه ساله شدن عایشه انجام شد. بنابراین سه سال عایشه در عقد پیامبر اکرم بود. در آن زمان دخترهاى بالغ و زنهاى بیوه جوان نیز وجود داشت؛ بنابراین اگر به انگیزه زناشویى بود، باید پیامبر با یکى از آنان ازدواج میکرد تا لازم نباشد سه سال صبر کند تا عایشه بالغ شود. از اینرو میتوان گفت امورى نظیر پیوند با قبیله تمیم، برداشتن مشکل از سر راه ابوبکر و دلگرم کردن بیشتر او به اسلام هدف بوده است.
یادآورى:
۱. از تاریخ برمیآید شوهر دادن دختر در سنین کم، امر متداولى بوده است و در آن محیط گرمسیر زنان و مردان داراى رشد سریع و زنان در نه سالگى قابل ازدواج بودند. حضرت زهرا(س) نیز بنا به قول مشهور در نه سالگى به خانه شوهر رفت.
۲. از برخى تاریخها و نقل قولها به دست میآید ازدواج پیامبر اکرم(ص) با عایشه به پیشنهاد و درخواست ابوبکر، پدر عایشه بود.
ازدواج با حفصه دختر عمر
همسر دیگرى که رسولاللّه(ص) انتخاب کرد، حفصه دختر عمر بنخطّاب بود. حفصه از پیوندهاى قبیلهاى محکمترین پیوندها بود. مردان و زنانى که هجرت کرده بودند و در واقع از قبیله خود جدا شده و از آنها بریده بودند، هیچ گونه حامى نداشتند. پیامبر اکرم(ص) بین مردان مهاجر و انصار پیمان اخوت بست و مشکل امنیت مردان را تا حدودى حل کرد، ولى مشکل امنیت زنان بیشوهر همچنان باقى ماند.
زنانى بود که به مدینه هجرت کرد و همسر «خنیس بنخدافه سهمى» از مجاهدان بدر بود. پس از وفات شوهر حفصه، چنان که گفتهاند عمر به ابوبکر پیشنهاد کرد او را به همسرى قبول کند، ولى او قبول نکرد و عمر غضبناک شد. او را به عثمان پیشنهاد کرد . بعد از اینکه رقیه دختر پیامبر، که همسر عثمان بود، وفات یافت . او نیز قبول نکرد، عمر زبان
شکایت نزد رسولاللّه(ص) گشود. پیامبر اکرم(ص) فرمود: حفصه با کسى که بهتر از عثمان است، ازدواج میکند و عثمان با همسرى بهتر از حفصه ازدواج میکند. سپس پیامبر اکرم(ص) او را از پدرش خواستگارى کرد و با او ازدواج کرد. این ازدواج در سال سوم هجرت رخ داد.۴
نکته ها:
۱. با توجه به مباحث گذشته و مقایسه دوران جاهلیت و دوران حاضر، روشن شد که یک فرد . خصوصا زن، نیازهاى گوناگونى داشت که خود به تنهایى از عهده آنها برنمیآمد؛ مثلاً زن نفقه و خوراک و پوشاک میخواست که در اوضاع صدر اسلام که مسلمانان مکه به مدینه هجرت کردند و مانند آوارگان بیپناه در روى سکویى بیرون مسجدالنبى مسکن گزیدند و جایى براى
ازدواج پیامبر با جویریه، آزادى اسراى بنیالمصطلق و سپس مسلمان شدن آن قبیله را به همراه داشت.
استراحت، لباسى براى پوشیدن و غذایى براى خوردن نداشتند، تهیه نفقه زن، اعم از لباس و مسکن و خوراک کاملاً عمل مشکلى بود.
یادآور میشود لباس اصحاب صفّه گاه تکه پارچهاى بود که امکان پوشش از ناف تا زانو را نداشت. پیامبر اکرم فرموده بود: در نماز جماعت مردان قبل از زنان از سجده بلند شوند، تا خود را کاملاً بپوشانند.
۲. براى زنان ممکن نبود همچون مردان در صفّه اجتماع کنند و حتما میبایست مسکنى که داراى امنیت کامل باشد، برگزینند، زیرا اراذل و اوباش در مدینه وجود داشتند که پیوسته مزاحم زنان میشدند؛ به طورى که آیههاى ۵۹ و ۶۰ سوره احزاب علاوه بر دستور حجاب به زنان، به منافقان و اراذل و اوباش هشدار میدهد: اگر از مزاحمت زنان دست برندارند، درگیر جنگ شدید با پیامبر و اخراج از مدینه خواهند شد.
۳. زنان نمیتوانستند چونان مردان از خود دفاع کنند؛ حتى مردان به تنهایى نمیتوانستند از خود دفاع کنند و همان طور که قبلاً بیان شد، هر فردى با کمک قبیله خود میتوانست از خویش دفاع بکند. پیوندهاى قبیلهاى محکمترین پیوندها بود. مردان و زنانى که هجرت کرده بودند و در واقع از قبیله خود جدا شده و از آنها بریده بودند، هیچ گونه حامى نداشتند. پیامبر اکرم(ص) بین مردان مهاجر و انصار پیمان اخوت بست و مشکل امنیت مردان را تا حدودى حل کرد، ولى مشکل امنیت زنان بیشوهر همچنان باقى ماند.
در این میان ازدواج با زنان بیوه تنها راهحل مشکل بود و پیامبر اکرم(ص) با این ازدواجها اوج فداکارى خود را نسبت به پیروانش نشان داد و ثابت کرد غمخوار اصحاب است. از جمله مشکل بزرگى را که براى عمر پیش آمده بود و ابوبکر و عثمان حاضر به حل
آن نبودند، پیامبر اکرم(ص) حل کرد.
ازدواج با امسلمه
همسر دیگر رسولاللّه(ص) امسلمه بود که قبل از رسول اکرم نزد اباسلمه بود و براى او چهار فرزند به نامهاى سلمه، عمر، درّه و زینب به دنیا آورد. او از زنانى بود که به حبشه و مدینه هجرت کرد. پس از فوت ابیسلمه ابوبکر از او خواستگارى کرد، ولى وى قبول نکرد. پیامبر اکرم(ص) عمر را فرستاد تا او را براى حضرت خواستگارى کند. امسلمه گفت: من زنى غیرتى هستم (نمیتوانم همسران دیگر را تحمل کنم) داراى پسر هستم و هیچ یک از سرپرستان من در مدینه حاضر نیست [تا اجازه دهد].
عمر به رسولاللّه(ص) خبر داد. حضرت فرمود به او بگو: راجع به غیرت (حسادت) تو دعا میکنم برود. پسردار بودنت مشکلى ندارد و از آن ناحیه تأمین میشوى. نبودن اولیائت اشکالى ندارد، چون هیچ کدام از چنین امرى کراهت ندارند و آن را ناپسند نمیشمارند. امسلمه به فرزندش گفت: بلند شو و مرا به ازدواج پیامبر درآور.۵
چرا ابوبکر پیشنهاد عمر براى ازدواج با حفصه را قبول نکرد، ولى خودش به خواستگارى امسلمه رفت؟ شاید ابوبکر خبر از اخلاق تند و خشن حفصه داشت، زیرا او اخلاق تندى داشت که از پدرش به ارث برده بود و به همین جهت ابوبکر تمایل به ازدواج با او نداشت. اما امسلمه زنى بااخلاق و مؤدب بود که علاوه بر داستان شنیدنى هجرتش به مدینه، همین کلمات رد و بدل شده بین او و رسول خدا، اخلاقیات او را آشکار میکند:
روحیات امسلمه
الف . خودش به عیب خود اعتراف کرد و گفت: من غیرت (حسادت) دارم و نمیتوانم زنان دیگر را تحمل کنم و رسول اکرم(ص) نیز فرمود: دعا میکنم این حالت از بین برود. اما چرا براى زنان دیگر چنین دعایى را نکرد و تنها امسلمه مشمول این دعا شد؟ شاید پیامبر به این خاطر چنین دعایى را کرد که امسلمه عیب خود را شناخت و به فکر اصلاح آن افتاد. هر کس عیب خود را فهمید و به فکر اصلاح آن افتاد، کوشش میکند و مقدمات آن را فراهم مینماید. اگر دعاى رسولاللّه(ص) نیز ضمیمه شود، آن صفت پلید از زندگى رخت برمیبندد، اما کسى که هنوز معیوب بودن خود را نمیداند و بر عیب خود اصرار میورزد، چگونه دعاى پیامبر آن را برطرف سازد؟!
ب . جملات دیگرى که امسلمه گفت، نشانگر این است که نمیخواست بارش بر دوش دیگران باشد و مزاحم دیگران شود، لذا بچهدار بودن خود را عذرى میدانست که به نظر خودش مانع ازدواج بود.
اگر داستان هجرت او به مدینه ملاحظه شود، روشن میشود تا چه حدى میخواسته مزاحم دیگران نباشد. خود، این واقعه را این گونه بیان میکند: «وقتى خواستیم هجرت کنیم، ابوسلمه مرا و فرزندم را بر شترى سوار کرد و افسار آن را به دست گرفت، اما طائفه من (بنیمغیره) آمدند و زمام شتر را از او گرفتند و گفتند: تو خود میتوانى بروى، ولى فردى از افراد طایفه ما را اجازه نمیدهیم به همراه ببرى. طایفه شوهرم (بنیعبدالاسد) وقتى وضع را چنین دیدند، آمدند و بچهام را به زور گرفتند و بردند و گفتند: نمیگذاریم فرزند ما نزد بنیمغیره بماند. به هر حال آنان مرا منع کردند و بین من و شوهرم و فرزندم جدایى افتاد. شوهرم به مدینه رفت. هر روز صبح خارج میشدم و در اَبْطَح مینشستم و میگریستم، و یک سال گذشت تا یکى از پسرعموهایم بر من گذشت و دلش به حالم سوخت و به قبیلهام گفت: چرا این زن مسکین را رها نمیکنید؟ چرا بین او، شوهرش و فرزندش جدایى افکندهاید؟ آنان مرا رها کردند و گفتند: اگر خواستى، به شوهرت ملحق شو. طایفه بنى عبدالاسد نیز بچهام را دادند و شترم را سوار شدم و بچهام را در دامنم گذاشتم. سپس به سوى مدینه خارج شدم. هیچ کس را همراه نداشتم. وقتى به تنعیم [محلّهاى نزدیک شهر مکه] رسیدم، «عثمان بنابیطلحه» را دیدم. گفت: کجا میروی؟ گفتم: به سوى شوهرم در مدینه. گفت: کسى با تو هست؟ گفتم: نه، سوگند به خدا! غیر از خدا و فرزندم کسى با من نیست. گفت: به خدا سوگند! رهایت نمیکنم. افسار شترم را گرفت و شتر را میکشید، تا مرا به مدینه رساند. سوگند به خدا! کریمتر از او در بین عرب ندیدم. هرگاه به منزلى میرسیدیم، شتر را میخواباند و خودش زیر سایه درختى میرفت، تا وقت سفر میرسید … تا مرا به قبا رساند. گفت: شوهرت در اینجا است و سپس به سوى مکه برگشت.»۶
روشن است که چرا او تنها با فرزندش تصمیم دارد راه طولانى چند روزه را بدون همراه بپیماید. او دوستدار شوهر خود و علاقهمند اسلام است. او داراى ارادهاى محکم و عزمى راسخ است و در عین حال نمیخواهد براى کسى سختى ایجاد کند. امثال این ویژگیهاست که او را در بین زنان ممتاز میکند، تا ابوبکر براى خواستگارى او برود و در پیشگاه پیامبر آن عذرها را بیاورد.
به هر حال امسلمه ویژگیهاى خاصى داشت که سزاوار بود همسر رسولاللّه(ص) شود و در بیت نبوت وارد گردد. اگر برکاتى که در خانه پیامبر داشته و وصایایى که نزد او گذاشته شده، چه از ناحیه پیامبر(ص) و چه از سوى امام حسین(ع) و علامتهایى که براى کشته شدن حسین نزد او گذاشته و نیز نزول آیه تطهیر در بیت او و نصیحتهایى را که به
عایشه کرده، جمعآورى شود، معلوم میگردد او باید به بیت نبوى راه مییافت، تا همه این برکات از او حاصل شود. علاوه بر اینکه او داراى چهار فرزند یتیم بوده که پیامبر به عنوان رهبر امت اسلامى باید براى تغذیه و امنیت و سرپرستى آنها فکرى میکرد.
او وارد خانه نبى اکرم شد، ولى علیرغم اینکه خود را غیور و حسود میدانست، دیگران بودند که بر او غیرت ورزیدند و او را مسخره کردند، تا آیه «یا ایها الذین امنوا لا یسْخَر قَومٌ من قَومٍ عَسى اَنْ یکونوا خیرا منهم و لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عسى اَنْ یکُنَّ خیرا مِّنْهُنَّ»۷ آنان را از مسخره کردن بازداشت و با اشاره گفت: امسلمه از آنان بهتر است و در آخر آیه با صراحت بیشترى القاب بدى را که براى امسلمه به کار میبردند، «فسوق» نامید (بئس الاسم الفسوق بعد الایمان) تا شاید دیگر چنین القاب بدى را براى او به کار نبرند.
ازدواج با امحبیبه
یکى از همسران رسولاللّه(ص) امحبیبه دختر ابوسفیان است. او همسر عبیداللّه بنجَحش بود. هر دو در مکه مسلمان شدند و در اثر فشار مشرکان و آزار و اذبت آنان با گروهى از مسلمانان به حبشه هجرت کردند. در آنجا داراى فرزندى به نام «حبیبه» شدند، که کنیه «امحبیبه» از همین فرزند گرفته شده است. در حبشه عبیداللّه مسیحیت را برگزید و نصرانى شد و در همان جا از دنیا رفت. امحبیبه بدون همسر در کشورى غریب باقى ماند و روحیه وى در اثر این دو حادثه تضعیف شد:
شوهرش مسیحى شده و فوت کرده است و خود در غربت زندگى میکند. پیامبر اکرم(ص) مصلحت دید او را به ازدواج خود درآورد تا به گونهاى روحیه او را تقویت کند؛ از اینرو به نجاشى نامهاى نوشت و از او خواست امحبیبه را براى ایشان خواستگارى کند، و او چنین کرد. آنقدر «امحبیبه» از این خبر خوشحال شد که تمامى النگوهاى خود را به غلامى که این خبر مسرّتبخش را به وى داد، بخشید.۸ پیامبر با زنى ازدواج کرد که نه او را میتوانست ببیند و نه در شهر او بود و نه رسیدن به وى برایشان ممکن بود.
ازدواج با زینب بنت جَحْش
ایشان خواهر عبداللّه جحش و دخترعمه پیامبر اکرم(ص) است، که از سابقان در اسلام بود. پیامبر اکرم او را به ازدواج زید درآورد. زید فرزند حارثه، غلامى بود که پیامبر او را آزاد ساخت و او را به فرزندى قبول کرد. زینب مدتى نزد زید بود، اما به خاطر اختلافهاى سلیقهاى و قبیلهاى و شخصیتى نتوانستند زندگى را ادامه دهند و زید وى را طلاق داد. وقتى که عده زینب تمام شد، پیامبر اکرم(ص) زید را فرستاد، تا او را براى حضرت خواستگارى کند. زینب گفت: تصمیمى نمیگیرم، تا خدایم فرمان دهد، و به نمازخانه خود رفت و به عبادت پرداخت، تا آیه قرآن نازل شد: «فَلَمَّا قَضَى زَیدٌ مَنْها وَطَرا زَوَّجْناکَها؛ وقتى زید بهره خود را از او برگرفت، ما وى را به ازدواج تو درآوردیم.»۹
به همین جهت رسولاللّه(ص) بدون اذن بر او وارد شد و وى بر سایر زنان افتخار میکرد که خداوند او را به ازدواج پیامبر(ص) در آورده است. در این ازدواج پیامبر، با نان و گوشت ولیمه داد.
زینب از زنان نیکوکار و بخشنده بود. به برکت او ازدواج با همسر پسرخوانده جایز شد و سنت جاهلى شکست و آیه حجاب نازل شد.۱۰
توضیح آیه ۳۷ سوره احزاب
در باره زینب و سبب ازدواج پیامبر با ایشان و زمینههاى قبلى آن بحثهاى گوناگونى مطرح است که براى رفع پاسخ به برخى پرسشها، آیه ۳۷ سوره احزاب را توضیح میدهیم:
«وَ اِذْ تَقُولُ لِلَّذى اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیهِ وَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِ اَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللّهَ و تُخْفى فى نَفْسِکَ مَا اللّهُ مُبْدِیهِ و تَخْشَى النّاسَ وَ اللّه اَحَقُّ اَنْ تَخْشاهُ فَلَمّا قَضى زِیدٌ مِنْها وَطَرا زَوَّجْناکها لِکَى لا یکونُ عَلَى المؤمنینَ حَرَجٌ فى اَزواجِ اَدْعِیائِهِم اِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرا و کانَ اَمر اللّه مفعولاً؛ و یاد آور هنگامى که میگویى به آن کس که خدا به او نعمت داده است و تو به او نعمت دادهاى، همسرت را براى خودت نگه دار و از خدا بترس. و در نفس خود چیزى را مخفى میکنى که خداوند ظاهرکننده آن است و از مردم میترسى، در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى. هنگامى که زید خواسته و آرزویش را برآورد، ما همسرش را به ازدواج تو درآوردیم، تا براى مؤمنان ازدواج با همسران فرزندخواندههایشان سختى نداشته باشد، وقتى که آنان به کامیابى خود پایان دادند و امر و فرمان خدا انجام شده است.»
نکتههایى که از این آیه استفاده میشود:
۱. ازدواج بین پیامبر و زینب را خداوند برقرار کرده و تصمیم خداوند بر آن بود.
۲. هدف از این ازدواج شکستن رسم غلط حرمت ازدواج با همسر فرزندخوانده، پس از طلاق بود.
۳. پیامبر از مسألهاى خوف داشت که خداوند به او میگوید: ترسى ندارد و باید فرمان و خواست خدا مبنى بر ازدواج با زینب صورت پذیرد.
۴. زید کامیابى خود از زینب را به پایان رسانده و دیگر نمیخواست از او کامیاب شود.
۵. پیامبر چیزى را در درون خود مخفى میکرد که خداوند خواستار علنى شدن آن است.
خرافه هاى اسرائیلى در تفسیر آیه
پیامبر چه چیز را مخفى میکرد؟ افسانهگویان و داستانسرایان، امورى را گفتهاند که از صدر و ذیل آیه، بطلان آن به طور کامل روشن میشود. مثلاً گفتهاند: هنگامى که نزاع خود را پیش پیامبر آوردند یا هنگامى که پیامبر به طرف خانه زید رفت و از سوراخ در نگاه کرد، چشمش به زینب افتاد و محبت او در دل پیامبر جاى باز کرد! و ایشان میخواست به نحوى زید او را طلاق دهد، تا پیامبر با او ازدواج کند! ولى این حرف با دلایلى از آیه و غیر آیه مردود است؛
اولاً: پیامبر معصوم است و نگاه کردن از سوراخ در خانه و امثال آن حرام است، که از پیامبر سر نمیزند.
در آن وضع که زنان سرپناه نداشته و موجود مزاحم و بیثمرى تلقى میشدند، ازدواج با زنان متعدد نه تنها بد نبود و از دید شهوانى مورد نظر قرار نمیگرفت، بلکه نوعى شخصیت دادن به زن و رعایت او بود.
ثانیا: بر فرض محال که پیامبر معصوم نباشد، این گونه امور خلاف اخلاق است. کارهاى ضد اخلاقى از انسانهاى عادى صادر نمیشود، تا چه رسد به پیامبر اکرم!
ثالثا: آیه تصریح دارد خداوند این ازدواج را ترتیب داده است. اگر شخصى گناهى شرعى و یا امرى خلاف اخلاق انجام دهد، خداوند او را طرد میکند، نه اینکه خودش ازدواج را بر پا کند.
رابعا: آیه تصریح دارد زید، کامیابى خود را از زینب تمام کرده بود، نه اینکه به خاطر پیامبر . با اینکه همسرش را دوست میداشت . وى را طلاق داده باشد.
خامسا: از لحاظ تاریخى روشن است زینب دخترعمه پیامبر بود و خودش پیشنهاد ازدواج به پیامبر اکرم را داده بود. اگر زیبایى و جمال و این گونه امور مطرح بود، هنگامى که او دختر بود، پیامبر میتوانست با او ازدواج کند.
اساسا زینب میخواست همسر پیامبر باشد، ولى پیامبر اکرم میخواست او را به ازدواج زید درآورد و زینب مخالفت کرد، تا آیه نازل شد: «هیچ مؤمنى را نرسد که وقتى خدا و رسول خدا حکمى کردند، آنان خودشان اختیاردار باشند.» در آن هنگام بود که زینب به ازدواج با زید تن داد. بنابراین اگر پیامبر(ص) زینب را به جهت زیبایى و امثال آن میخواست و این مسأله بود که مخفى میکرد، روشن است که قبل از ازدواج وى با زید و در زمانى که زینب دختر جوانى بود، پیامبر میتوانست با وى ازدواج کند.
سادسا آیه اصرار دارد ازدواج پیامبر(ص) براى سنتشکنى است، نه به جهت زیبایى و مسایل شخصى. در نتیجه این ازدواج به خاطر مصالحى که خدا میخواست و یکى را بیان کرده است، انجام شد و چیزى که پیامبر(ص) مخفى میکرد، شاید این بود که خداوند قبلاً او را از این مسأله باخبر ساخته بود که زینب جزء همسرانش خواهد بود و چون پیامبر دید زینب همسر پسرخواندهاش است، از این مسأله بیم داشت و میخواست زید وى را طلاق ندهد تا زمینه ازدواج پیامبر فراهم نشود، ولى خداوند میخواست این امر محقق شود. آخرین جواب در باره این ازدواج و شبهات آن، این است که در سوره احزاب هم داستان زینب و زید را مطرح کرده . که بیشترین خرافات را داستانسرایان در ذیل همین آیات بیان کردهاند . و هم بهترین آیات مربوط به پیامبر را نازل کرده است، از جمله «اِنّ اللّه وَ ملائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبى یا ایها الّذین آمَنوُا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّموا تَسْلیما؛ همانا خدا و فرشتگان بر پیامبر درود میفرستند. شما نیز اى ایمانآورندگان! بر او درود بفرستید و بر او به نحوى خاص سلام کنید.»۱۱ همچنین در همین سوره است: «لَقد کَانَ لکُم فى رَسولِ اللّهِ اَسْوَهٌ حَسَنَهٌ،۱۲ به تحقیق براى شما در (سیره و عمل) رسول اللّه اسوه و سرمشق نیکویى است.» آنان که خرافههاى اسرائیلى را ذیل برخى آیات این سوره مطرح میکنند، آیا فکر نمیکنند آن خرافهها با اسوه بودن پیامبر و با درود خدا و فرشتگان سازگار نیست؟! پیداست همه اینها خیالاتى است که دشمنان پروریدهاند و دوستان با جهالت تمام در برخى کتابهاى تفسیرى آوردهاند، در صورتى که قراین موجود در خود آیات و در کل سوره این افسانهها را رد میکند.
ازدواج با جویریه
در غزوه بنیالمصطلق، جویریه دختر حارث (رییس قبیله بنیالمصطلق) همراه با عدهاى از زنان و مردان اسیر شد. در تقسیم غنایم، جویریه، سهم ثابت بنقیس شد.
پی نوشت ها:
۱ . احزاب (۳۳)، آیه ۵۶٫
۲ . سوره حجرات، آیه ۱۱٫
۳ . همان، ص۶۷؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۶۹۷٫
۴ . نقش عایشه در اسلام، ص۳۲۹ و ۳۳۰٫
۵ . نقش عایشه در اسلام، مرتضى عسکرى، ج۱، ص۸۶٫
۶ . همان، ص۱۸۷٫
۷ . همان، آیه ۲۱٫
۸ . همان.
۹ . نقش عایشه در اسلام، ص۳۰۳٫
۱۰ . همان، ص۱۵۸٫
۱۱ . سوره احزاب (۳۳)، آیه ۳۷٫
۱۲ . اسدالغابه، ج۷، ص۱۲۶٫
منابع:
۱٫ نقش عایشه در اسلام,مرتضى عسکری,ج۱,ص۸۶
۲٫ نقش عایشه در اسلام,مرتضى عسکری,ج۱,ص۱۵۸، ۱۸۷
۳٫ کنزالعمال,ج۱۳,ص۶۹۷
۴٫ نقش عایشه در اسلام,ص۳۲۹، ۳۳۰
۵٫ نقش عایشه در اسلام,ص۳۰۳
۶٫ اسدالغابه,ج۷,ص۱۲۶
منبع :پیام زن شماره ۹۶،اسفند ماه۱۳۷۸