- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
زندگی امام صادق علیه السلام با حوادث مختلفی ملازم بوده که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱. ششمین اخترتابناک آسمان امامت حضرت امام جعفر صادق(ع) درروز جمعه۱۷ ربیع الاول سال۸۳ هجرى در مدینه و در زمان عبدالملک بن مروان بن حکم دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت«ام فروه» دختر قاسم (۱) بن محمد بن ابوبکر مى باشد. ایشان درسال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلودمسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع ودر جوار ائمه بقیع (۲) قرار دارد. (۳)
بعضى ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخى سال ۸۰ هجرى ذکر کرده اند. (۴) درباره زمان شهادت نیزگروهى ماه شوال و دستهاى دیگر ۲۵ رجب را بیان کردند. (۵)
۲. امام صادق(ع) مدت ۱۲ تا ۱۵ سال بنابر اختلاف با امام سجاد(ع) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت۱۹ سال با امام باقر(ع) زندگى کرد و توانستبه مقدار لازم از خرمن دانش این دوبزرگوار، خوشه چینى نماید. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول انجامید (۶) که ۱۸ سال در دوره اموى و۱۶ سال در دوره عباسی بوده است. (۷)
۳. خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق(ع) به ترتیب عبارتند از:
هشام بن عبدالملک (۱۱۴ ۱۲۵)، ولید بن یزید بن عبدالملک(۱۲۶۱۲۵)، یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶)، ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال۱۲۶) و مروان بن محمدمعروف به مروان حمار(۱۳۲۱۲۶).
خلفاى عباسى معاصر امام(ع) عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بن محمد(۱۳۷۱۳۲) و ابوجعفر منصور دوانیقى (۱۳۷ ۱۴۸).
۴. از امام جعفر صادق(ع) هفت پسر و سه دختر برجاى ماند که عبارتند از:
«اسماعیل»، «عبدالله» و «ام فروه» که مادرشان فاطمه بنت الحسین بن على بن حسین(ع) است.
«امام موسى کاظم»، «اسحاق» و «محمد» که مادرشان حمیده خاتون مى باشد. و «عباس»، «على»، «اسماء» و «فاطمه» که هریک از مادرى به دنیا آمده اند. (۸)
۵. در یک دسته بندى، زندگانى امام جعفرصادق(ع) را مى توان به سه دسته کلى تقسیم نمود:
الف. زندگانى امام در دوره امام سجاد و امام باقر علیمهاالسلام که تقریبا نیمى از عمر حضرت را به خود اختصاص مى دهد. در ایندوره (۸۳ ۱۱۴) امام صادق(ع) از علم وتقوى و کمال و فضیلت آنان در حد کافى بهره مند شد.
ب. قسمت دوم زندگى امام جعفر صادق(ع) از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد،استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت،۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
ج. هشت سال آخر عمر امام(ع) قسمت سوم زندگى امام را تشکیل مى دهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصورعباسى قرار داشت. در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتب جعفرى عملا تعطیل گردید. (۹)
۶. در عصر امام صادق(ع) حکومت اموى منقرض شد. عواملى که منجربه انقراض سلسله اموى شد عبارتند از:
۱- حکومت موروثى استبدادى.
۲- تحریف حقایق توسط محدثان مزدور و روحانیون دربارى.
۳- مخالفت علنى و آشکار با سنت پیامبر(ص) و قرآن کریم.
۴- اهانتبه حرمین شریفین.
۵- سوء استفاده از بیت المال مسلمین.
۶- کامجویى و هوسرانى و میگسارى و ساز و آواز.
۷- گرایش به تجملات و زیور آلات.
۸- تعصب عربى و تحقیر موالى (غیر اعراب).
۹- اختلافات و درگیریهاى داخلى و نژادى.
۱۰- قتل و غارت مسلمین خصوصا فرزندان بنی هاشم.
۱۱- قیام مسلحانه شیعیان.
۱۲- تعطیل شدن امر به معروف و نهى از منکر به سبب خشونت حکمرانان.
۱۳- رواج شعارها و سنتهاى جاهلى. (۱۰)
۷. بنی العباس در اواخر دوره بنی امیه از فرصت سیاسى که به وجودآمده بود، استفاده کردند و حکومت را در سال ۱۳۲ هجرى قمرى بهدست گرفتند. (۱۱) و تا سال۶۵۶ هجرى قمرى حکومت کردند. سیاست عباسیان تا زمان معتصم برمبناى حمایت از ایرانیان و تقویت علیه اعراب بود. صد ساله اول حکومت عباسى براى ایرانیان، عصر طلایی بود. چه آنکه برخى از وزراى ایرانى همانند برامکه و فضل بن سهل ذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار مى رفتند. (۱۲) ۸- روساى بنی هاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیم و همچنین بنی العباس به نامهاى ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح،ابوجعفر منصور دوانیقى و عموهاى اینها، در محلى به نام«ابواء» (۱۳) نهضت ضد اموى را از سال ۱۰۰ هجرى آغاز کردند. وچون بنیالعباس زمینه را براى خودشان مهیا نمى دیدند، با «محمدنفس زکیه» (۱۴) به عنوان مهدى امت بیعت کردند. (۱۵)
۹. بعد از آنکه روساى بنی هاشم با محمد بیعت کردند، از امام جعفر صادق(ع) نیز دعوت نمودند که با محمد به عنوان مهدى امت بیعت کند ولى حضرت به آنها فرمود که در نزد ما اسرارى است. این پسر، مهدى امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آن جلسه بیان داشتند که ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافت خواهندرسید و به عبدالعزیز بن عمران زهرى فرمود که ابوجعفر منصورقاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد. (۱۶)
۱۰. مبلغان بنی عباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آل محمد» یا «الرضى من آل محمد» تبلیغ مى کردند. دو تن ازماهرترین شان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال» و «ابومسلم خراسانى».
ابوسلمه که به وزیر آل محمد لقب گرفت، در کوفه مخفیانه تبلیغ مى کرد و ابومسلم که به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردمرا بر علیه دستگاه حاکمه اموى مى شوراند. (۱۷)
یکى از کارهاى زشت ابومسلم این بود که نسبتبه ابوسلمه حسادت مى ورزید. نامه هایى به سفاح و عموهاى سفاح نوشت و به آنها اطلاع داد که ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آلعباس به نفع آل ابیطالب تغییر دهد. ولى سفاح نپذیرفت و گفت: چیزى برمن ثابت نشده است.
ابومسلم وقتى که فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عدهاى رامامور کرد که هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانه به قتل برسانند. (۱۸) وچون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاح بودند، خون ابوسلمه لوث شد و خوارج را به عنوان قاتل معرفی کردند. (۱۹)
۱۱. مسعودى درمروج الذهب (۲۰) مى نویسد: ابوسلمه بعد از کشتهشدن ابراهیم امام به این فکر افتاد که خلافت را از آلعباس به نفع آل ابیطالب تغییر دهد. نامه اى در دو نسخه براى امام جعفرصادق(ع) و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه رامخفیانه به امام جعفر صادق(ع) بده و اگر قبول کرد، نامه دیگررا از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را براى عبدالله ببر وطورى عمل کن که هیچ کدام نفهمند که براى دیگرى نامه نوشتم.
فرستاده، نامه را اول براى امام(ع) برد. ایشان قبل از آنکه نامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند وبیان داشت که ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامه دیگر را به عبدالله محض داد که بسیار خوشحال و مسرور گردید.
صبح زود نزد امام صادق(ع) آمد و جریان را اطلاع داد. امام به اوگفت که ابوسلمه عین این نامه را براى من نیز نوشته بود ولى آنرا سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زمان اهل خراسان شیعه تو شده اند که مىگویى شیعیان ما نوشته اند؟ آیاتو ابومسلم را به خراسان فرستادى؟ آیا تو به آنها گفتى لباس سیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند…؟ عبدالله از این سخنان ناراحتشد و شروع به بحث با امام نمود. (۲۱)
۱۲. در بررسى نامه ابوسلمه باید گفته شود که این جریان مقارن ظهور بنیالعباس است و ابومسلم شدیدا در فعالیت است که ابوسلمه را از میدان به در کند و در این قضیه عموهاى سفاح نیز او راتایید و تقویت مىکنند.
با این وصفى که مسعودى نوشته، معلوم مىگردد که ابوسلمه مردی سیاسى بوده و سیاستش از اینکه به نفع آل عباس کار کند، تغییرمى کند و چون هرکسى را نیز براى خلافت نمى توان معرفى نمود، سیاست مآبانه یک نامه را به هردو نفر که از شخصیتهاى مبرز بنی هاشم هستند، از اولاد بنی الحسن «عبدلله محض» و از اولاد بنی الحسین«امام صادق(ع») می نویسد که تیرش به هرجا اصابت کرد، از آناستفاده کند. بنابراین درکار ابوسلمه با توجه به وفاداریش به بنی عباس و تثبیت حکومت در خاندان آنها و دعوت از دو نفر برایبیعتبا آنان، نشان دهنده جدى نبودن دعوت و آمیخته بودن آن باتزویر و عدم آگاهى از نظام واقعى امامت است و فقط مىخواسته کسیرا ابزار قرار دهد.
به علاوه این کار، کارى نبوده که به نتیجه برسد و بهترین دلیل آن، این است که هنوز جواب نامه به دست ابوسلمه نرسیده بود که غائله به کلى خوابید و ابوسلمه از میان رفت. (۲۲)
۱۳. بعضى از کسانى که ادعاى تاریخ شناسى دارند، با انکار واعتراض مىپرسند که چرا امام صادق(ع) در جواب نامه ابوسلمه چنان برخوردى داشته است؟
در جواب به این افراد، باید گفته شود که در این قضیه نه شرایط معنوى درکار بوده که افرادى با خلوص نیت چنین پیشنهادى را بیان کنند و نه شرایط ظاهرى و امکاناتى فراهم بوده که بتوان به واسطه آن اقدام عملى نمود. (۲۳)
علت خوددارى و امتناع امام صادق(ع) از قبول درخواست ابوسلمه:
اولا این بود که امام مى دانست بنی عباس ساکت نخواهند نشست و امامرا به شهادت مىرسانند. بدون آنکه شهادت امام هیچ فایده و اثریبراى اسلام و مسلمین داشته باشد.
ثانیا در آن عصرى که امام مى زیست، آنچه که براى جامعه اسلامى بهتر و مفیدتر بود، رهبرى نهضت علمى، فکرى و تربیتى بود که اثرآن تاکنون هست؛ کما اینکه در عصر امام حسین آن نهضت ضرورت داشتکه اثرش هنوز نیز باقى است. (۲۴)
۱۴. از سال۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که عباسیان روى کار آمدند؛چون بنیامیه رو به ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت اینکه امام(ع) راتحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعارطرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم(ص) وگرفتن انتقام خون بناحق ریخته آنان را مىدادند، به امام فشارى وارد نمى آوردند. ازاینرو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیتهاى علمى و فرهنگى بهشمار مىرفت، فرصتیکه براى هیچیک از امامان دیگر به غیر از امام باقر(ع) که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى راشروع کرده بود. و همچنین براى امام رضا(ع) فراهم نگشت. ولی امام صادق(ع) هم عمر طولانى (حدود ۷۰ سال) داشتند و هم محیط وزمان براى ایشان مساعد بود. (۲۵)
۱۵. در زمان امام جعفر صادق(ع) در جامعه اسلامى شور و نشاط فوق العادهاى پیدا شد که منشاجنگ عقاید گردید. به طور خلاصه مى توان عوامل مؤثر در این نشاط را در چهار مورد بررسى کرد:
الف. محیط آن دوره، محیط کاملا مذهبى و اسلامى بود و مردم تحتانگیزههاى مذهبى، زندگى مىک ردند. تشویق هاى پیامبر به علم ودانش و تشویق و دعوتهاى قرآن کریم به علم و تعلم و تفکر وتعقل، عامل اساسى این نهضت و شور و نشاط بود.
ب. نژادهاى مختلفى که سابقه فکرى و علمى داشتند، در دنیایاسلام وارد شدند و تحولاتى را در جامعه ایجاد کردند.
ج. «جهان وطنى اسلامى» (۲۶) عامل سومى بود که زمینه را مساعدمىکرد. اسلام با وطنهاى آب و خاکى مبارزه کرده بود و وطن را«وطن اسلامى» تعبیر مى کرد که هرجا اسلام هست، آنجا وطن است ودر نتیجه تعصبات نژادى تا حدود بسیار زیادى از میان رفته بود. به طورى که نژادهاى مختلف با یکدیگر همزیستى داشتند. (۲۷)
د. عامل دیگرى که زمینه ى این جهش وجنبش را فراهم مىکرد،«تسامح و تساهل دینى» بود. (۲۸) یعنى مسلمانان به خاطر همزیستی با اهل کتاب، آنها را تحمل مى کردند و آن را برخلاف اصول دینیخود نمى پنداشتند. در آن زمان اهل کتاب، اهل علم و دانش بودندکه وارد جامعه اسلامى شده بودند و مسلمین نیز مقدم آنها راگرامى مى شمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آنها راگرفتند و درعصر بعدى، خود در راس جامعه اسلامى قرارگرفتند. (۲۹)
۱۶. امام صادق(ع) در عصرى زیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یکسلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگیها و ابهامه اى فکرى و روحى پیداشده بود که اسلام راتهدید مى کرد. ظهور متکلمان (۳۰) ، صوفیه (خشکه مقدسها) (۳۱) ، زنادقه (۳۲) ، مکتبها و نحلههاى مختلف فقهی جبریه، مشبهه، تناسخیه و… (۳۳) اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر،و رشد گروه خوارج و مرجئه از آن جمله بودند. (۳۴) هرکدام عقایدخود را ترویج مىکردند و به نحوى نظر مى دادند. از این رو، تشنگی عجیبى به وجود آمده بود که لازم بود امام(ع) به آنها پاسخ مناسب گوید.
۱۷. امام صادق(ع) با تمامى این جریاناتى که وجود داشت، برخوردکرد. از نظر قرائت و تفسیر، یک عده شاگردان امام هستند. دربابنحله هاى فقهى هم که مکتب امام صادق(ع) قویترین و نیرومندترین مکتبهاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهلتسنن هم اعترافنمودند. ابوحنیفه (۳۵) و مالک (۳۶) شخصا از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجودایشان استفاده مى ب رد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردانشاگردان امام هستند. (۳۷)
امام صادق(ع) با درنظرگرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه اجتماعى مناسب، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش را گرفت و حوزه علمى وسیعى به وجود آورد (۳۸) و در رشتههاى مختلف، شاگردان بزرگی هم چون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بنتغلب»، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بننعمان بجلى کوفى» معروف به «مؤمنالطاق»، «مفضل بن عمر»،«ثابتبن دینار» معروف به «ابوحمزه ثمالى»، «زراره بناعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال اسدى کوفى» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بنابی یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بریدبن معاویه عجلى»، و… تربیت نمود. (۳۹)
۱۸. در دوره امام صادق(ع)، شیعیان و طرفداران امام با نوعی پیوستگى فکرى و عملى، تشکیلاتى را به وجود آورده بودند و امام صادق(ع) نیز با خلفا مبارزه مخفى مى کرد. نوعى جنگ سرد در میان بود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام(ع) در دنیاپخش شد. حتى امام(ع) به منظور تبلیغ ولایت و امامت خود،نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مى فرستاد. (۴۰)
فشار گسترده سیاسى حکام اموى و عباسى گویاى این حقیقت استکه یاران امام بهخاطر مصون ماندن از گزند حکام زورگو، «تقیه»مى کردند. تاکیدهاى مکرر امام بر «تقیه» نشان دهنده فعال بودن این تشکیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حکومتبر سرکوب کردن حرکتها است. برخى از روایتهاى موجود نشان مى دهد که شیعیان به شدت تحت فشار بودند. (۴۱) و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیهرا در پیش گرفتند. (۴۲)
جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحاب شان بودند. اگر کسى تماسى برقرار مى کرد، با کمال احتیاط این عمل رابه انجام مى رساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مى شناخت که بااهلبیت علیهم السلام اظهار محبت مى کند، سرنوشت او با مرگ یاسیاهچال و زندان ابد، رقم مى خورد. چنان که یکى از اطرافیان امام(ع) زیر شلاق جان سپرد. (۴۳) به همین خاطر امام از بعضى ازشیعیان روى بر مى گرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرارمى داد. (۴۴)
۱۹. از رویدادهاى دیگر زندگى امام صادق(ع) فوت فرزند بزرگش اسماعیل است که بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام درمرگ او بسیار بیتابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه اوحرکت مىکرد. (۴۵) امام(ع) والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف ومشایخ مدینه را حاضر کرد و از همگى آنها دعوت نمود که خوب به چهره اسماعیل نگاه کنند که آیا مرده است یا زنده است؟
همگى به مرده بودن اسماعیل تصدیق کردند. این عمل چند بار انجام شد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى کاظم(ع)را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى…»؛ او حقاست و حق با اوست تا ظهور امام غایب. (۴۶) اسماعیل در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. (۴۷) فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزندامام می باشند.
۲۰. از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق(ع) که در زمان خلافت هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبش مسلحانه زید بن على(ع») است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد(ع)است (۴۸) که در روز جمعه سوم صفر سال ۱۲۳۱۲۱ هجرى قمرى بنابراختلافى که وجود دارد (۴۹) در کوفه به همراهى ۵۰۰۰ نفر دستبه قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید باتدابیر امنیتى شدیدى، پیکر بیجان او را دفن نمودند ولى باگزارش حفار، حاکم کوفه به گوردستیافت و بعد از جدا کردن سر ازبدن، پیکرش را در محله «کناسه» کوفه به مدت چهار سال به دارآویختند. (۵۰)
در باره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارشهاى ضد و نقیضى نقلشده است. (۵۱) در بعضى روایات که از امام صادق(ع) وجود دارد،آمده است که: «خدا زید را رحمت کند، او عالمى درست گفتاربود.» (۵۲) «او مردى با ایمان، عارف، دانشمند و درستکار بود.
و اگر زمام امور را به دست مى گرفت، مىدانست آن را به چه کسی بسپارد. » (۵۳) «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود،راه شهیدانى که در کنار رسول خدا(ص)، على و حسین علیمهاالسلام شربت شهادت نوشیدند.» (۵۴)
فلسفه قیام زید در چند امر، خلاصه مى گردد:
الف. انتقام خون شهداى کربلا.
ب. امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح وضع موجود.
ج. تشکیل حکومت اسلامى و واگذارى آن به ائمه اطهار علیهم السلام.
۲۱. از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق(ع)، «قیام یحییبن زید بن على(ع») است که در سال ۱۲۵ هجرى در خراسان و درزمان حکومت هشام بن عبدالملک صورت گرفت و در همین سال به شهادترسید. (۵۵)
۲۲. «قیام محمد نفس زکیه» از حوادث دیگر دوره امام صادق(ع)است. او در سال ۱۴۵ هجرى و به همراهى ۲۵۰ نفر از اصحاب خود درماه رجب به عنوان خروج بر منصور عباسى به مدینه آمد و شهر رادر تصرف خود در آورد. سرانجام در درگیرى با لشکر عیسى بن موسیدر اواسط ماه رمضان همان سال در سن ۴۰ سالگى به قتل رسید. (۵۶)
ابراهیم برادر محمد نیز بعد ازقتل نفس زکیه، قیام کرد و درنزدیکی هاى کوفه کشته شد و بدین گونه پیشبینى امام صادق(ع) به وقوع پیوست.
۲۳. در سال۱۳۶ هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى ازپراختناق ترین دورانهاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعابو ترور، نفسهاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه هاى حکومت خود، افراد زیادى رابه قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مى توان یکى از این افراددانست. (۵۷)
مهمترین مسئله اى که منصور را به رنج و زحمت مىانداخت، وجودعلویان که در راس آنان شخص امام جعفرصادق(ع) قرار داشت، بود.
وى براى این که شخصیت و عظمت امام(ع) را بکاهد، شاگردان امامرا رو در روى امام قرار مىداد تا با آن حضرت به مباحثهبرخیزند (۵۸) و امام را مغلوب کنند ولى موفق نگردید.
۲۴. از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق(ع) که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصورفاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند ومنصوردرعراق مىزیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مىداد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او رابه شهادت برساند ولى موفق به انجام یتشوم خود نشد. (۵۹)
منصور درباره امام(ع) تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمدمثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مىتوانم بیرونش بیاورم و نه مىتوانم آن را فرو برم. نه مى توانم مدرکى از او به دست آورم وکلکش را بکنم و نه مىتوانم تحملش کنم. (۶۰)
پى نوشت:
۱- قاسم با دختر عموى خود اسماء بنت عبدالرحمن بن ابیبکرازدواج کرد. بنابراین، مادر امام(ع) از طرف پدر و نوه ابوبکراست.
۲- ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امامباقر(ع) و امام صادق(ع).
۳- الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۷۱؛ کتاب الحجه، کلینى، بابمولدالامام ابیعبدالله؛ حیات الصادق، ص۶؛ اعلام الورى طبرسى، ص۲۷۱؛ اصول کافى، ج ۱، ص ۴۷۲؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص ۱.
۴- الفصول المهمه فیمعرفهالاحوال الائمه(ع)، على بن محمدبن احمدمالکى، ص۲۲۳؛ کشف الغمه، ج ۲، ص۳۶۷.
۵- بیست گفتار، مطهرى، ص ۱۶۴؛ حبیب السیر، ج ۲، ص۲۰۶؛ بحار،ج ۱۱، ص۷۹؛ کفایهالمطالب، ج۳، ص۳۰۷؛ صفهالصفوه، ابن جوزى، ص۹۴.
۶- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص۱۳۷؛ الارشاد،ص۲۴۹.
۷- تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۳۷۵؛ الشیعه و الحاکمون، ص۱۳۷؛ مروج الذهب مسعودى، ج۳، ص۲۳۳ به بعد؛ الکامل، ابن اثیر،ج ۴، ص ۴۶۵ به بعد.
۸- الارشاد، شیخ مفید، ص ۲۸۴؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب،ج ۴، ص ۲۸۰، اعلام الورى، فضل بن حسن طبرسى، ص ۲۹۱؛ بحارالانوار،ج۴۷، ص ۲۴۱، ح ۲.
۹- الارشاد، شیخ مفید، ص۲۸۹.
۱۰- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۱۷ ۱۱۸؛ الکامل، ج۳، ص۲۰۱ به بعد؛ مقاتل الطالبیین، ص ۷۰؛ الامامه و السیاسه، ج ۱، ص۱۶۵؛ الغدیر، ج ۱۰، ص۳۲۶؛ مروج الذهب، ج۳، ص۱۶۶.
۱۱- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۱۷.
۱۲- مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۵۸۴.
۱۳- ابواء مکانى است مابین مدینه و مکه. این مکان جایى است کهآمنه (س)مادر پیغمبر اکرم(ص) در آنجا وفات یافت و حضرت امامکاظم(ع) به دنیا آمد. (ر.ک: معجم البلدان، یاقوت حموى، ج ۱، ص۷۹.)
۱۴- محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن على(ع).
۱۵ سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص ۱۳۱ ۱۳۲؛مقاتل الطالبیین، ص۱۷۳.
۱۶- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص ۱۳۴ ۱۳۵.
۱۷- الفخرى، ابن طقطقا، ص۱۵۳؛ تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۳۵۲.
۱۸- مروج الذهب، مسعودى، ج۳، ص ۲۸۴.
۱۹- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۲۳ ۱۲۴؛ بیست گفتار، ص۱۸۰۱۷۹.
۲۰ ج۳، ص ۲۶۹۲۶۸؛ الفخرى، ص ۱۵۴ ۱۵۵؛ جهادالشیعه، ص۱۰۴.
۲۱- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص ۱۲۹۱۲۴.
۲۲- همان، ص ۱۳۰.
۲۳- همان، ص ۱۳۱۱۳۰.
۲۴- بیست گفتار، مطهرى، ص۱۸۰۱۷۹.
۲۵- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۵۷ ۱۵۸.
۲۶- مجموعه آثار، مطهرى، ج ۱۴، ص ۶۸ ۷۱؛ سوره تکویر، آیه۲۷؛ سوره سباء، آیه ۲۸؛ سوره انبیاء، آیه ۱۰۵؛ سوره اعراف، آیه۱۵۸؛ سوره انعام، آیه۸۹؛ نساء،۱۳۳؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۱۶۴.
۲۷- مثلا یک غلام بربرى مانند «نافع» یا «عکرمه» غلامعبدالله بن عباس در کرسى استادى مىنشست و بسیارى از مسلمانانعراقى، سورى، حجازى، مصرى، ایرانى و هندى در پاى درس او شرکتمىکردند.
۲۸- مسئله «تساهل و تسامح با اهل کتاب» عامل فوق العادهمهمى بود. این مسئله ریشه حدیثى دارد. احادیثى همچون «خذواالحکمه ولو من مشرک» و «الحکمه ضالهالمؤمن، یاءخذها اینماوجدها» مضمونش همین است.
۲۹- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۶۱۱۵۹.
۳۰- از بحثهاى داغ آن روز، بحثهاى کلامى بود. متکلمین در اصولعقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا،درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا وقدر، جبر و اختیار و… بحث مىکردند.
۳۱- ظهور متصوفه به طورى که طبقهاى را به وجود آورند وطرفداران زیادى پیدا کنند و در کمال آزادى، حرفهاى خود را برزبان جارى سازند، در زمان امام صادق(ع) رخ داد. این گروه بهعنوان نحلهاى در مقابل اسلام سخن نمىگفتند، بلکه بیان مىداشتندکه اصلا حقیقت اسلام آن است که ما مىگوییم. اینان روش خشکه مقدسعجیبى پیشنهاد مىکردند که قابل تحمل نبود.
۳۲- از خطرناکترین طبقههاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقهطبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبانهاى زنده آنروز سریانى، فارسى، هندى و… آشنا بودند. زنادقه ودهریینى از قبیل ابنابیالعوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابنمقفعوجود داشتند که با آن حضرت به محاجه برخاستند. احتجاجات بسیارمفصل و طولانى که در این زمینه باقى استبه راستى اعجاب آوراست. «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک ورجوع مفضل به امام صادق(ع) پدید آمده است.
۳۳- مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس هر کدام مرکزى به شمارمىرفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و… رهبرى آن را بر عهدهداشتند.
۳۴- بیست گفتار، ص ۱۸۰ ۱۸۴.
۳۵- نعمان بن ثابتبن زو طى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دوسال شاگرد امام بود. (امام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد،ج ۱، ص ۷۰.)۳۶- مالک بن انس نیز نزد امام(ع) مىآمد و به شاگردى آن حضرتافتخار مىکرد. (همان، ج ۱، ص۵۳)
۳۷- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع) ص۱۵۱۱۴۷.
۳۸- حرکتهاى علمى دنیاى اسلام، اعم از شیعه و سنى مربوط بهامام صادق(ع) است. حوزههاى سنى مولود تفکر امام(ع) است؛ چون درراس حوزههاى سنى، جامع الازهر وجود دارد که در حدود ۱۰۰۰ سالپیش توسط شیعیان فاطمى تاسیس شد و تمام حوزههاى دیگر اهل سنت،منشعب از این جامع است. (سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۶۴۱۶۳.)
۳۹- رجال کشى، محمدبن حسن طوسى، ص ۲۷۵؛ قاموس الرجال، محمدتقیتسترى، ج۳، ص۴۱۶؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص ۳۴۵.
۴۰- بحارالانوار، ج۴۷، ص ۷۲.
۴۱- مستدرک الوسائل، حاج میرزا حسین نورى طبرسى، ج ۱۲، ص۲۹۷به بعد؛ وسائل الشیعه، حر عاملى، ج۹، ص ۳۲.
۴۲- تاریخ الشیعه، ص۴۳.
۴۳- حیاهالامام الباقر(ع)، ج ۱، ص۲۵۶؛ المحاسن، ص۱۱۹.
۴۴- المناقب، ج ۴، ص ۲۴۸.
۴۵- الارشاد، شیخ مفید، ص۲۶۷.
۴۶- کتاب الغیبه، محمدبن ابراهیم نعمانى، ص ۳۲۸؛ بحارالانوار،ج۴۷، ص ۲۵۴.
۴۷- الارشاد، شیخ مفید، ص۲۶۷.
۴۸- مقاتلالطالبیین، ص۱۲۷؛ بحار، ج۴۶، ص۲۰۸.
۴۹- تاریخ یعقوبى، ج۳، ص۶۷ ۷۰؛ مختصرتاریخ العرب،سیدامیرعلى، ص ۱۵۴؛ بحارالانوار، ج۴۶، ص ۱۷۲؛ الاخبارالطوال، ص۳۴۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۳۷.
۵۰- الامالى، شیخطوسى، ص۲۷۷ و شیخصدوق، ص ۳۹۲؛ تنقیح المقال،مامقانى، ج ۱، حرف (ز).
۵۱- روایاتى که در نکوهش زید بیان گردیده به خاطر تقیه صورتگرفته است.
۵۲- الغدیر، ج ۲، ص ۲۲۱.
۵۳- تاریخ طبرى، ج ۸، ص ۳۰۰.
۵۳- همان، ج۳، ص ۷۰؛ رجال کشى، ص ۱۸۴.
۵۴- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، مطهرى، ص۱۱۷ ۱۱۸؛ تنقیحالمقال، مامقانى، ج ۱، حرف (ز)، ص ۴۶۸؛ سفینهالبحار، ج ۱، ماده(ز).
۵۵- تاریخ طبرى، ج ۸، ص ۳۰۰.
۵۶ تذکرهالخواص، ابنجوزى، ص۲۰۳۱۹۹.
۵۷- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص۱۹۷؛ تاریخ الخلفا، سیوطى،ص ۲۰۸ و۲۰۹.
۵۸- الامام الصادق(ع)، محمدابوزهره، ص ۲۸؛ الامام جعفر الصادقرائد السنه و الشیعه، ص۱۹.
۵۹- مناقب آل ابیطالب(ع)، ج ۴، ص ۲۳۸؛ الامام الصادق(ع)، مظفر،ج ۱، ص ۱۱۱.
۶۰- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص ۱۵۹۱۵۸؛ وسائلالشیعه، ج۱۲، ص۱۲۹؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۰۹۲۰۸؛ بحار، ج۴۷، ص ۴۲.
منبع :کوثر ، تیر ۱۳۷۹، شماره ۴۰
سید سعید روحانى