- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
روزنامه شرق در تاریخ ۱۴ و ۱۵ اسفند۸۴ اقدام به درج سخنرانى آقای دکتر محسن کدیور با عنوان «بازخوانی امامت در پرتو نهضت حسینی» کرده بود که حاوی نکات و مطالب قابل تأملی پیرامون مسئله خطیر امامت است، ضمن آنکه آقای کدیور در همین سخنرانی وعده پرداخت بیشتر به این مباحث را در آینده داده است. سخنران محترم در اظهارات خود بخشی از مهمترین و اساسیترین اعتقادات تشیع را در موضوع امامت به نقد و چالش کشیده و خواستار ارائه تفسیری نو و جدید از مسئله امامت شده است.
۱. تلقی از امامت در جامعه ما دچار استحاله و تحول جدی شده است. در مفهوم امامت از قرن اول تا امروز به تدریج ابعادی تغلیظ، تأکید و برجسته شده است و ابعادی تخفیف یافته، تضعیف و کوچک شده است. آنچه غلیظ شده است نوعی تقدیس در حوزه امامت است حال آنکه در قرون اولیه اثر کمتری از آن یافت میشود. تأکید امام علی(ره) و متون معتبر باقی مانده از امامان همواره بر بشری بودن آنها است. آنچه که آنها به آن تأکید میکردند، نوعی افضلیت علمی، بصیرت، تهذیب، پاکی نفس و عقل درایتی در مقابل عقل روایتی است اما یاد نداریم که سیدالشهدا، امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) برای معرفی خود بر جنبههای فرابشری استناد کنند. کافی است به نهجالبلاغه، خطبههای امام حسین(ع)، ادعیه صحیفه سجادیه و سایر متون معتبر دینی مراجعه کنید.
۲. من جایی ندیدهام امام حسین در پاسخ به این سئوال مهم که «امام کیست؟» گفته باشد:
الإمام هوالمنصوب من الله، الإمام هوالمنصوص من قبل رسول الله، الإمام هوالمعصوم، الإمام هوالعالم بالغیب.
[امام منصوب از جانب خدا، بیان شده از سوی پیامبر خدا، معصوم و عالم به غیب است.]
مگر نه اینکه این چهار نکته ابعاد مرجعی به نام امامت کلامی در میان ما است. عصمت، علم غیب، نصب الهی و نص از جانب پیامبر چهار نکتهای که متکلمین محترم ما از حدود قرن سوم و چهارم به بعد گفتهاند و هرچه پیش رفته، گستردهتر و فربهتر شده است.
۳. این مفاهیم در قرون اولیه از زبان امامان کمتر گفته شده است و شیعیان اصیل از قبیل سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، کمیل، مالک اشتر، ابوبصیر، زراره و محمد بن مسلم و… آنان را این گونه که متکلمان رسمی معرفی میکنند، نشناخته بودند. آیا مسلمانان صدر اسلام و شیعیان اولیه با ائمه خود با این مفاهیم مواجه میشدند یا با مفاهیم قرآنی و متعارف؟
۴. امروز میباید از تبدیل «معارف اصیل دینی» به نظام خاص کلامی ـ فقهی بحث کرد و این که چگونه این نظام کلامی ـ فقهی به جای آن مباحث اصیل دینی نشستهاند. در قرون اولیه و متون معتبر، نکات متفاوتی به عنوان شاخص امامت بیان شده است که نوعاً ناظر به هدایت به راه خدا، اقامه دین و حقوق مردم است.
۵. اسوه بودن ائمه زمانی است که سنخیت و تشابهی بین امام و مأموم ممکن باشد. این مشابهت در امکان رسیدن به مرتبه امام برای مأمومین است و وقتی این صفات در آنها به حدی باشد که متکلمین فرمودهاند، دیگر اسوه بودن از آن وجودهای محترم برمیخیزد.
۶. نمیخواهم بگویم این مفاهیم نادرست است، میخواهم بگویم شاخص امامت روز اول چیز دیگری بود و به تدریج به نصب، نص، عصمت و علم غیب تحول یافت.
۷. امام علی(ع) در عبارت «ما أخذ الله علی العلماء أن لایقارّوا علی کظّه ظالم ولا سغب مظلوم…» خود را «علما» خطاب میکند. امام علی(ع) در نهجالبلاغه به جای اینکه خود را به علم غیب معرفی کند (یعنی آنچه متکلمان گفتهاند) از پیمان خدا با عالمان سخن میگوید.
۸. وقتی که مردم وجودهای مهذب عالم ائمه(ع) را مشاهده کردند به سیاق مبالغه شرقی به این نتیجه رسیدند که اینها باید تافته جدا بافته باشند و شروع کردند در مناقب و فضائل آنها سخن گفتن و سخن را به جایی رساندند که داد خود ائمه(ع) برخاست که آنچه میگویید خارج از حدّ ماست، ما این که شما میگویید نیستیم. این افراد مشهور به غالی شدند. امام علی(ع) گروهی از این غالیان را مجازات کرد.
۹. گروهی دیگر که شعبهای از غالیان اند، مفوضه هستند که میگویند خداوند کار خلقت جهان، کار دین و کار تدبیر و روزی رسانی خلایق را به پیامبر(ص) و پس از پیامبر به علی و ائمه بعدی(ع) تفویض کرده است. روایات فراوانی از اینها صادر شده و اکنون در میان جوامع روایی ما وجود دارد.
۱۰. مراتبی از مفّوضه که قائل به تفویض خلقت عالم به ائمه بودند، به صراحت توسط برخی از علما شرک دانسته شد. اینها کم کم از شیعیان جدا شدند و در بین شیعه دیگر کسی با این تفکر نبود. اما مراتب بعدی تفویض مثل تفویض در امر دین باقی ماند. یعنی اینکه خدا امر دینش را به پیامبر(ص) و امام(ع) سپرده است، آنها غیرخدا نمیخواهند ولی میتوانند هرچه را که صلاح بدانند حلال یا حرام کنند، یا تابیدن آفتاب و باریدن باران، به اذن ائمه و از برکت وجود ایشان است.
۱۱. در جلد ۲۵ بحارالانوار، بیش از ۱۰۰ صفحه حدیث در نفی غلو و تفویض یافت میشود. مسئله تا بدان جا بالا میگیرد که در قرن چهارم شیخ صدوق میگوید: مفوضه و غلات کافر و مشرک هستند و از همه اهل ضلالت گمراهترند.
۱۲. علمای آن زمان قم نسبت به غلو و تفویض بسیار سختگیر بودند و کسانی را که در حق ائمه زیادهروی میکردند از شهر اخراج میکردند.
۱۳. تفکر تفویضی با یک شکل اعتدالیتر از حالت اولیه اش به اندیشه غالب و مسلط شیعی تبدیل شد. مرادم از تفویض اعتدالی این است که ائمه را خدا نمیدانند و به آنها امر خلقت جهان را تفویض نمیکنند اما در سه محور، اندیشه تفویض را حفظ میکنند: یکی تدبیر عالم، دوم اعطای رزق عباد، سوم در شریعت و دین. اصلاً بحث تفویض امر دین و دنیا به ائمه از بدیهیات اولیه مذهب تشیع است و با بیان این مطلب دیگر نام خود را تفویضی نمیگذارند، نامش میشود شیعه اصیل. این معالم مذهب است که استحاله و تغلیظ شد.
۱۴. در ادعیه شیعه وقتی مقایسه کنیم میبینیم دو سنخ دعا و زیارت وجود دارد، سنخ اول متعلق به تفکر اول (تشیع اولیه) و سنخ دوم متعلق به تفکر دوم (تشیع مفوضه اعتدالی) است. سنخ اول دعای کمیل، دعای ابوحمزه، دعاهای صحیفه سجادیه، مناجات شعبانیه و دعای عرفه است. در این دعاها یک کلمه اتکا و توسل به غیرخدا نیست، هرچه هست مستقیم به محضر خدا رفتن است.
۱۵. ما تشیعی داریم که شاخصه اش خطبه سیدالشهدا در روز عاشورا، خطبههای نهجالبلاغه و دعاهایی چون عرفه امام حسین است و تشیع دیگری داریم که شاخصهاش توسل و شفاعت ائمه به جای توکل به ذات ربوبی است.]
پاسخ
آنچه گذشت فرازهای مهم مطرح شده توسط آقای کدیور بود. اکنون به ارائه توضیحاتی پیرامون مدعیات فوق میپردازیم تا دریابیم از چه میزان صحت، استحکام و استناد برخوردارند:
۱. اگرچه سخنران محترم ابراز داشته است که قصد انکار وجود ویژگیهایی چون: نصب از جانب خداوند، نص از جانب رسول خدا(ص)، عصمت و علم به غیب را در امامان(ع) ندارد، اما فضای کلی بحث این است که این ویژگیها نه به استناد سخنان خود ائمه(ع) بلکه محصول دخل و تصرف متکلمان و فقها است و امامت کلامی اقتضای مطرح کردن چنین ویژگیهایی را داشته است و الا امام حسین(ع) هرگز در توصیف امامت این چهار ویژگی را ذکر نکرده است.
از سخنان ایشان هم چنین برمیآید که وجود گرایشهایی چون غلو و تفویض در میان شیعیان و اغلب عالمان شیعی در ارائه چنین تصویری از امامت مدخلیت داشته است و ما هم چنان با گرایشهای غلوآمیز و تفویضی مواجه هستیم. سخنران محترم خوشبختانه به برخی عالمان، از جمله شیخ صدوق و مجلسی و نیز برخی متون از جمله نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، دعای عرفه و دعای ابوحمزه در جهت تأیید حرفهای خود استناد کرده است و اعتراف کرده است که این عالمان و متون در مقابل مسئله غلو و تفویض موضعی مناسب دارند و امامت مطرح شده توسط آنها، از امامت کلامی ـ فقهی متفاوت است. البته ایشان بارها سخن از متون معتبر گفتهاند که ای کاش نام آنها را نیز ذکر میکردند تا با مراجعه به آنها به وضوح بیشتری پیرامون مسئله دست مییافتیم.
اما ما عمدتاً با مراجعه به کتب روایی شیخ صدوق که به اعتراف همه کسانی که با بنیان احادیث و روایات مشکلی ندارند، در زمره کتب و متون در مجموع معتبر است و سخنران محترم هم به موضع مناسب صدوق در مسئله امامت و حساسیت در مقابل غلو و تفویض اشاره کرده است، نشان خواهیم داد که منشاء طرح چهار ویژگی فوقالذکر برای ائمه(ع)، کسی جز رسول گرامی اسلام(ص) و خود ائمه(ع) نبوده و هرگز یافته و یا بافته متکلمان و فقها نیست، ضمن آنکه آیاتی از قرآن نیز اشاره به ویژگیهای مورد بحث دارند.
الف. عصمت:
شیخ صدوق(ره) در کتاب معانی الاخبار، در بابی با عنوان «معنی عصمه الإمام» به ذکر سه حدیث میپردازد که مضمون آنها علاوه بر اثبات عصمت برای ائمه(ع)، حاوی معنای عصمت نیز هست:
۱. حدیث اول از امام موسی بن جعفر(ع) به نقل از امامان صادق(ع)، باقر(ع) و سجاد(ع) است که فرمود:
همه ما امامان، معصوم هستیم و عصمت را نیز از ظاهر خلقت و قیافه نمیتوان شناخت و از همین رو جز از راه نص (الهی یا نبوی و یا امام سابق) قابل شناخت نیست.
از امام کاظم(ع) سئوال شد، معنای عصمت چیست؟ فرمود:
معصوم یعنی چنگ زننده به ریسمان الهی که قرآن است و این دو (قرآن و امام) تا روز قیامت از هم جدایی ندارند. امام، هادی به قرآن و قرآن، هادی به امام است و معنای سخن خداوند که
إنّ هذا القرآن یهدی للّتی هی أقوم. نیز همین است.۱
۲. در روایت بعدی، صحابی معروف امام صادق(ع) هشام بن حکم در پاسخ به فردی که از وی میپرسد، این سخن شما که میگویید «جز معصوم کسی نمیتواند امام باشد» یعنی چه؟ میگوید:
از امام صادق(ع) همین سئوال را پرسیدم، ایشان فرمود: معصوم یعنی آنکه به مدد الهی از همه محارم الهی اجتناب ورزد و آیه «و من یعتصم بالله فقد هدی إلی صراط مستقیم» اشاره به همین معنا دارد.
شیخ صدوق پس از ذکر این سه حدیث میگوید:
«دلیل بر عصمت امام این است که چون هر سخنی که از گویندهای نقل میشود، قابل تأویل به معانی گوناگون است و قرآن و سنت نیز محتمل وجوه گوناگون است، واجب است که با قرآن و سنت نبوی(ص)، راوی و مفسر صادق و معصوم از دروغ و خطا باشد که مقصود واقعی خدا ـ جلّ و علا ـ و رسول(ص) را از کتاب و سنت توضیح دهد که اگر چنین نباشد و خداوند چنین فردی را تعیین نکرده باشد، گویا جواز اختلاف و تفرقه در دین را صادر کرده است که میدانیم این امری محال از جانب خداوند است. بنابراین واجب است که با قرآن و سنت در هر عصری کسی باشد که مقاصد خداوند و رسول را از قرآن و سنت توضیح دهد و باب تأویلهای گوناگون را سد کند و از سوی دیگر واجب است که این فرد معصوم از دروغ و اشتباه باشد تا در آنچه خبر میدهد، احتمال دروغ و خطا راه نداشته باشد.»۲
شیخ صدوق در ادامه میافزاید:
«وقتی پذیرفتیم که صفت عصمت برای امام واجب است، به ناچار باید بپذیریم که خداوند باید از لسان نبی بر او تنصیص کند، چرا که عصمت ویژگیای نیست که در ظاهر افراد بتوان شناخت.»۳ صدوق(ره) هم چنین در کتاب علل الشرایع به نقل روایت زیر از علی(ع) میپردازد که:
اطاعت (به طور مطلق) فقط از خدای تعالی و رسول او و والیان امر واجب است و اطاعت صاحبان امر به آن جهت واجب شده که آنان معصوم و پاکیزهاند و به گناه امر نمیکنند.۴
علامه مجلسی(ره) در کتاب بحارالانوار۵ در ذیل بابی با عنوان: باب عصمهالائمه و لزوم عصمهالإمام(ع)، ۲۳ حدیث درباره معصوم بودن امامان(ع) ذکر میکند و در پایان این باب به نقل سخن صدوق(ره) در باب عصمت امامان میپردازد که میگوید: «به عقیده ما، انبیا و رسولان و ائمه(ع) همگی معصوم و پاک از هر آلودگی هستند، نه مرتکب گناه کبیره میشوند و نه صغیره و هرگز از امر خدا سرپیچی نمیکنند و به آنچه مأمورند، عمل میکنند و هر کس از امامان نفی عصمت کند، جاهل در حق آنان است.»۶
ب. نصب الهی
و اما دلایل این که ائمه(ع) از جانب خداوند منصوب به مقام امامت شدهاند:
بیان آیات:
۱. یا أیّها الذین امنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولیالأمر منکم۷.
به اعتقاد همه شیعیان، اولیالامر کسانی جز ائمه معصومین(ع) نیستند که بر اساس این آیه به امر و نصب الهی به این مقام نائل شده و واجبالاطاعه هستند.
۲. یا أیّهاالرسول بلّغ ما اُنزل الیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالتک والله یعصمک من النّاس.۸
ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگار بر تو نازل شده است، کاملاً برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را از مردم حفظ میکند.
به اتفاق و اجماع همه شیعیان، مفاد این دستور [و نصب] الهی چیزی جز معرفی امام علی(ع) به مقام جانشینی حضرت رسول(ص) و امامت مردم نبوده است.
۳. ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا.۹
امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.
باز هم به اجماع همه شیعیان، این اکمال دین و اتمام نعمت از جانب خداوند ناشی از چیزی جز نصب علی(ع) به عنوان امام و جانشین رسول الله(ص) نبوده است.
۴. إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون.۱۰
سرپرست شما تنها خدا و پیامبر او و مؤمنانی هستند که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
به اتفاق همه مفسران، مقصود از «والذین آمنوا» که در اینجا از جانب خداوند به عنوان سرپرست و ولی مؤمنان در کنار خداوند و رسولش منصوب شده است، کسی جز امام علی(ع) نیست که در حال رکوع انگشتری اش را به فقیری بخشید.
به روایت شیخ صدوق از امام باقر(ع)، این آیه در پاسخ به گروهی یهودی تازه مسلمان نازل شد که از رسول خدا(ص) پرسیدند: موسی، یوشع بن نون را وصی و جانشین خود قرار داد، جانشین تو و ولی و امام ما پس از تو کیست؟۱۱
بیان روایات:
۱. شیخ صدوق در کتاب معانیالاخبار به نقل روایتی از امام باقر(ع) و ایشان به نقل از پدرش و پدرش به نقل از جدش(ع) میپردازد که وقتی آیه
و کلّ شیء أحصیناه فی إمام مبین.
بر رسول خدا(ص) نازل شد، ابوبکر و عمر برخاسته و پرسیدند: یا رسول الله(ص) آیا مقصود از امام مبین تورات است، حضرت(ص) فرمود: نه، گفتند: انجیل است؟ فرمود: نه، گفتند: قرآن است، فرمود: نه، در این هنگام امام علی(ع) وارد شد و حضرت رسول(ص) به علی اشاره کرد و گفت:
اوست امامی که خداوند هر علمی را در او احصاء کرده است.
۲. شیخ صدوق در معانیالاخبار به نقل روایتی از امام رضا(ع) میپردازد، به این شرح: «خداوند پیامبرش را قبض روح نکرد مگر آنکه دینشان را کامل کرد و قرآن را که تفصیل هرچیزی در آن است بر او نازل کرد و در حجهالوداع این آیه را نازل کرد که «الیوم أکملت لکم دینکم و…»، پس امر تعیین امامت [علی(ره) از جانب خداوند] مایه اتمام دین بوده است…، مسئله امامت مهمتر و عظیمتر و بلند مرتبهتر و دست نایافتنیتر از آن است که مردم با عقلها و نظراتشان بدان دست یابند و یا آنکه امامی را برای خویش انتخاب کنند. امامت مقامی است که ابراهیم خلیل پس از مقام نبوت بدان دست یافت و امامت در ذریه ابراهیم(ع) باقی ماند و در قرنی پس از قرنی به ارث رسید تا آنکه رسول خدا(ص) آن را به ارث برد و حضرتش به امر خداوند این مقام را پس از خود به علی(ع) اعطا کرد و پس از آن مقام امامت در ذریه علی(ع) باقی ماند.»۱۲
۳. ابیجارود از امام باقر(ع) میپرسد امام چگونه شناخته میشود؟ امام(ع) فرمود: با ویژگیهایی که اول آنها نص و نصب از جانب خداوند متعال است که او را به عنوان راهنما و حجت بر مردم نصب میکند، از همین رو رسول خدا(ص) [به دستور خداوند] علی(ع) را نصب کرد و او را به مردم معرفی کرد و هم چنین ائمه(ع) هر یک امام پس از خود را [به دستور خداوند] نصب میکنند.۱۳
۴. علی(ع) طی سخنانی در جمع انصار و مهاجران که در مسجد پیامبر در زمان عثمان جمع شده بودند، فرمود:
شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید وقتی آیه «ای آنان که ایمان آوردید، خدا را اطاعت کنید و رسول و اولوالامر از خودتان را اطاعت کنید.»۱۴ و آیه «همانا ولیّ شما فقط خدا و رسولش است و آنان که ایمان آورده و نماز اقامه میکنند و در حال رکوع زکات میدهند»۱۵ و آیه «و غیر خدا و رسولش و مؤمنان، کافران را دوست اختیار نکنند.»۱۶، نازل شدند، مردم به رسول خدا(ص) عرض کردند: آیا این آیات به عدهای خاص از مؤمنان اختصاص دارد یا برای همه آنها است؟ خداوند متعال به پیامبرش دستور داد تاوالیان امرشان را به آنان بشناساند و چنان که نماز و زکات و روزه و حج را برای آنها تفسیر میکند، ولایت را نیز برایشان تفسیر کند، پس مرا در غدیرخم، علم و نشانه برای مردم قرار داد؛ سپس خطبه خواند و فرمود: ای مردم آیا میدانید خدای ـ عزوجل ـ مولای من است و من مولای مؤمنان و از خود آنها به آنها سزاوارترم؟ همه گفتند: آری یا رسول الله، سپس فرمود: ای علی برخیز، من برخاستم، پس فرمود: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست… بعد ابوبکر و عمر بلند شدند و گفتند ای رسول خدا آیا این آیات فقط به علی اختصاص دارد، حضرت فرمود: آری به او و اوصیای من تا روز قیامت. گفتند: ای رسول خدا، آنان را به ما معرفی کن، فرمود: علی برادرم و وزیرم و وارثم و وصیم و خلیفه من در امتم، سپس فرزندم حسن و بعد فرزندم حسین و بعد ۹ نفر از اولاد حسین یکی پس از دیگری. قرآن با آنها است و آنها با قرآنند، از قرآن جدا نمیشوند و قرآن از آنها جدا نمیشود تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»۱۷
۵. امام صادق(ع) فرمود:
«خداوند در روز قیامت با سه نفر سخن نمیگوید و به آنها توجه نمیکند و آنها عذابی دردناک دارند: کسی که درختی را برویاند که خدای متعال آن را نرویانده باشد؛ یعنی کسی که امامی را نصب کند که خدا او را نصب نکرده است و کسی که امام منصوب از سوی خدای متعال را انکار کند و هرکسی که خیال کند برای او در این دو در اسلام سهمی هست، در حالی که خداوند میفرماید: و ربّک یخلق ما یشاء و یختار، ماکان لهم الخیره۱۸؛ پروردگار تو میآفریند آن را که میخواهد و اختیار میکند و آنان اختیاری ندارند»۱۹
۶. ابوبصیر میگوید: نزد امام صادق(ع) بودم که سخن از اوصیاء و امامان پیش آمد و من نام اسماعیل [فرزند امام صادق(ع)] را بردم، امام فرمود:
نه، قسم به خدا این امر در دست ما نیست بلکه در عهده خود خداوند است که یکی را پس از دیگری معرفی میکند.۲۰
۷. عمروبن اشعث میگوید:
از امام صادق(ع) شنیدم که میگوید: آیا میپندارید که هر یک از ما کسی را که میخواهیم وصی خود قرار میدهیم؟ نه به خدا قسم، این [امامت] عهدی از جانب خدا و رسول است که به مردی پس از مرد دیگر میرسد تا آن که این امر به صاحبش منتهی میشود.۲۱
۱. مجلسی(ره) در جلد ۲۳ بحارالانوار در ذیل بابی با عنوان «امامت جز با نص نیست و برهر امامی واجب است که بر امام بعد از خود تنصیص نماید»، ۲۵ حدیث ذکر میکند.
۲. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه، در مورد نص بر حضرت حجت بن الحسن(عج) و اینکه دوازدهمین امام است به ترتیب زیر احادیث فراوانی را ذکر میکند:
۱. نص خداوند بر قائم(عج)، ۴ حدیث
۲. نص رسول خدا(ص) بر قائم(عج)، ۳۷ حدیث
۳. نص امیرالمؤمنین بر قائم(عج)، ۱۹ حدیث
۴. نص حضرت فاطمه (س) بر قائم(عج)، ۱ حدیث
۵. نص بر قائم(عج) در لوحی که خداوند او را به رسولش اهدا کرد و حضرت رسول(ص) آن را به فاطمه (س) واگذار نمود و فاطمه (س) به جابر بن عبدالله انصاری و جابر آن را به امام باقر(ع) تحویل داد.
۶. نص امام حسن(ع) بر قائم(عج)، ۲ حدیث
۷. نص امام حسین(ع)، ۵ حدیث
۸. نص امام سجاد(ع)، ۸ حدیث
۹. نص امام باقر(ع)، ۱۷ حدیث
۱۰. نص امام صادق(ع)، ۵۷ حدیث
۱۱. نص امام موسی(ع)، ۶ حدیث
۱۲. نص امام رضا(ع)، ۸ حدیث
۱۳. نص امام جواد(ع)، ۳ حدیث
۱۴. نص امام هادی(ع)، ۱۰ حدیث
۱۵. نص امام عسکری(ع)، ۹ حدیث
گفتنی است که در اکثر احادیث فوق علاوه بر قائم(عج) نام دیگر امامان نیز ذکر شده است.
۳. کلینی(ره) در اصول کافی در ذیل بابی با عنوان «آنچه خدا و رسولش بر امامان، یکی پس از دیگری نص کردند»، ۷ حدیث ذکر کرده و در ۱۲ باب دیگر احادیث مربوط به نص امام قبلی بر امام یا ائمه بعدی را ذکر مینماید.۲۲
پى نوشت:
۱. شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ ه، ص ۱۳۲.
۲. همان، ص ۱۳۴.
۳ . همان ص ۱۳۶.
۴. علل الشرایع، ص ۱۲۳؛ إنّما الطاعه لله ـ عزّوجّل ـ ولرسوله و لولاه الامر و أنّما امر بطاعه أولیالأمر لأنّهم معصومون مطهّرون و لایأمرون بمعصیته.
۵. بحارالانوار، ج ،۲۵ ص ۱۹۱.
۶. بحارالانوار، ج ،۲۵ ص ۲۱۱ به نقل از اعتقادات صدوق، صص ۱۰۹ـ۱۰۸.
۷. سوره نساء (۴)، آیه ۵۹.
۸. سوره مائده (۵)، آیه ۶۷.
۹. سوره مائده (۵)، آیه ۳.
۱۰. سوره مائده (۵)، آیه ۵۵.
۱۱. صدوق، امالی، ص ۱۸۶.
۱۲. صدوق، معانی الاخبار، ص ۱۰۲.
۱۳. همان.
۱۴. سوره نساء (۴)، آیه ۵۹.
۱۵. سوره مائده (۵)، آیه ۵۵.
۱۶. سوره توبه (۹)، آیه ۱۶.
۱۷. طبرسی، احتجاج، ج ،۱ ص ۳۴۴.
۱۸. سوره قصص (۲۵)، آیه ۶۸.
۱۹. تحف العقول، ص ۳۲۹.
۲۰. کلینی، کافی، ج،۱ ص ،۲۷۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج،۴۸ ص ۲۵.
۲۱. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۲۲۲.
۲۲. کلینی، کافی، ج ،۱ صص ۲۸۶ تا ۳۲۹.
منبع :مهدى نصیرى ماهنامه موعود شماره ۶۳.