- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
از روزی که شجره خبیثه وهابیت در کشورهای اسلامی ریشه دوانده است، کفار و استکبار جهانی نیز در معیت این جرسومه فساد و غدهای سرطانی همراهی نموده و در سرنوشت مسلمانان رخنه کرده است، این گروه در حال که مسلمانان را با تیغ تعصب بیرحمانه سر میبرند و بدترین خشونتها را نسبت به پیروان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم روا میدارند، اما پیوسته دروازه ها را بر روی صهیونیزم و صلیبیان ستمگر، باز کرده و در برابر آنان لبخند میزنند. تا آنان با حمایت این گروه اسلام نما بر سر نوشت مسلمانان مسلط شده و داراییهای مادی و معنوی أنان را به تاراج ببرند و از شوکت و عظمت مسلمانان بکاهند و با تجهیز نظامی و فروختن سلاح از یکسو باعث رونق اقتصادی در کشورهای سلطه گر شده و از سوی دیگر آتش جنگ را در میان امت اسلامی شعله ور نگهدارند، آری وهابیان همه چیز را برای این برادران خیانتکار خود، در هر جا آماده و برقرار مى سازند؛ آنان ایادی منفوری هستند که همیشه کشورهای سلطه گر غربی آنها را تقویت کرده تا جلو بیداری پیروزمندانۀ اسلام را بگیرند.
آنچه ذکر شد، یعنی خدمت به کفار، تنها یک ادعا نیست، بلکه واقعیتی است که ریشه در اسلاف این گروه دارد، ابن تیمیه، آن زمان که جهان اسلام مورد تهاجم مغولان از یک سو و صلیبیان از سوى دیگر قرار داشت، در برابر علماى اسلامى و عامه مسلمین قرار گرفت و با پخش و نشر عقاید انحرافى خود، موجبات تردید و تفرقه را به نفع کفار، در بین مسلمین به وجود آورد، سبکى در این باره مى گوید:«ابن تیمیه، در زیر پوشش پیروى از کتاب وسنت و دعوت مردم به حق و هدایت آنان به سوى بهشت، در عقاید اسلامى بدعت گذاشت و ارکان اسلام را در هم شکست. او با اتفاق و اتحاد مسلمانان به مخالفت برخاست.[۱] همچنین، آن زمانى که انگلیس، دشمن دیرینه اسلام، کشورهاى اسلامى را مورد تاخت و تاز و استعمار خویش قرار مى داد، محمد بن عبدالوهاب، مجدداً عقاید و اندیشه هاى انحرافى ابن تیمیه را با همدستى آل سعود رواج داد و به تکفیر مسلمین پرداخت و آنان را واجب القتل و مهدورالدم مى دانست.
در عصر حاضر که استعمار جهانى با تمام امکانات فرهنگى و نظامى براى نابودى اسلام و مسلمین، با همدستان خود متحد شده و بسیارى از کشورهاى اسلامى را عملًا تحت تسلط خود درآورده است و قدس، قبله اول اسلام توسط صهیونیست هاى غاصب، با خون جوانان رشید فلسطینى رنگین و رنگین تر مى شود، وهابیت تمام همّ و غم خویش را در تکفیر مسلمین گذاشته است و تحت عنوان «شرک»، بلاى جان مسلمین شده اند.
به گفته استاد مرحوم «بوطى»، مسلمانان در گوشه و کنار جهان از نفاق افکنى سلفیه (وهابیت) به تنگ آمده اند، تنها مشکل ما در کشورهاى مختلف، دشمنى و ایجاد تفرقه اى است که سلفیه در بین ما مسلمانان ایجاد مى کنند. برخى از نتایج این اختلافات، تعطیلى مسجد واشنگتن، توسط آمریکا براى چندین ماه است؛ همچنین سنگ اندازى و اختلاف افکنى وهابى ها بین مسلمانان، در فرانسه، باعث شد که یکى از مساجد پاریس، توسط حکومت فرانسه به کلى ویران گردد.[۲]
وهابى ها با کفار و دشمنان اسلام در برابر مسلمانان همسو مى باشند. وقتى که در سال (۱۹۲۰ م) انگلیس استعمارگر، کشورهاى اسلامى را مورد هجمه قرار داد و مصر و عراق را به تصرف درآورد، علما و فقهاى اسلامى در نجف اشرف و دانشگاه الازهر فتواى جهاد و دستور حمل سلاح را بر ضد انگلیس صادر کردند. اما وهابى ها تحت رهبرى پسر محمد بن عبدالوهاب، بر ضد فتاواى فقهاى اسلامى به نفع انگلیس استعمارگر وارد عمل شدند و رهبرشان فتواى جهاد با مسلمانان را اعلان نمود.[۳] «حافظ وهبه» مستشار سعودى در کتاب «جزیره العرب فى القرن العشرین» مى گوید: علت اینکه ملک عبدالعزیز، حاکم وهابى ها «فیصل الدویش»، رئیس قبیله «مطیر» را زندانى کرد و بعد به قتل رسانید، این بود که فیصل الدویش، فهمیده بود که عبدالعزیز «کان لا یرکع الّا لاوامر انگلیز»؛ «ملک عبدالعزیز، جز به اوامر انگلیس گردن نمى نهد». همچنین او متوجه شده بود که عبدالعزیز، فلسطین را با مشورت انگلیس به یهودى ها بخشیده است.[۴] آیا این عملکرد و موضع گیرى وهابى ها بیانگر دشمنى آنان با اسلام و دوستى و هم پیمانى آنان با کفار و دشمنان اسلام نیست؟ گویى توحیدى که این همه، از آن دم مى زنند و دیگران را به خاطر آن، کافر و مشرک مى دانند تنها با همکارى و هم سویى با کفار و مشرکان قابل تحقق است؟
آیا مى توان براى جریان وهابیت هدفى جز نفاق و تفرقه افکنى در بین مسلمانان پیدا نمود؟ آیا وقت آن نرسیده است که سران و رهبران کنونى این فرقه، نسبت به اعمال و رفتار گذشتگان خود مقدارى تأمل نموده، مصالح اسلام و مسلمانان را در نظر بگیرند و بگذارند مسلمین نسبت به دشمنان اصلى و واقعى خود بیندیشند و براى آزادى قدس و نجات جوامع اسلامى از سلطه فرهنگى و نظامى غرب و دشمنان اسلام ید واحده و متحدى باشند؟
حکومت ایران، قبل از پیروزى انقلاب، حکومتى غیردینى و وابسته به استکبار جهانى بود و به ارزش هاى اسلامى پاى بند نبود، در عین حال، حکومت آل سعود (وهابى ها) نه تنها هیچ حساسیتى در برابر دولت ایران از خود نشان نمى دادند، بلکه با آن، رابطه اى گرم و دوستانه داشتند. اما بعد از پیروزى انقلاب و استقرار نظام اسلامى در ایران، وهابى ها در برابر دولت ایران، موضع منفى و خصمانه اى اتخاذ کردند، در حالى که این حکومت، بر اساس قرآن و سنت پیامبر (ص) شکل گرفته و موجب بیدارى امت اسلامى در سراسر دنیا گردیده و مخالفت صریح خود را با صهیونیزم و استکبار جهانى، اعم از شرق و غرب، در گفتار و عمل اعلام داشته است.
دولت کنونى ایران حتى سفارت خانه هاى بعضى از آنها را در تهران بسته است و از ارزش هاى اسلامى در سراسر دنیا دفاع مى نماید و در این راستا، رهبر فقید انقلاب، فتواى ارتداد سلمان رشدى را بدون هیچ ملاحظه سیاسى و با قاطعیت اعلام کرد. از سوى دیگر، جمهورى اسلامى ایران، حمایت از تمام مسلمین و دعوت به سوى اتحاد و تقریب مذاهب اسلامى را سرلوحه سیاست خود قرار داده و کارهاى بى شمار دیگرى، در جهت وحدت امت اسلامى در داخل و خارج کشور انجام داده است.
وهابى ها با اینکه خودشان را مسلمان و مدافع توحید مى دانند، خصومت و عداوت شدید خود را به بهانه ها و عناوین عجیب و غریب نسبت به جمهورى اسلامى ایران اعلام مى دارند و از هیچ گونه توطئه و تبلیغ، علیه آن دریغ نکرده اند.
امسال در حادثه دلخراش منا شاهد بودیم که وهابیت چگونه با مهمانان خداوند در حال احرام برخورد نمودند و با کشتار هزاران حاجیان بی گناه حقد و کینهای خویش را نسبت به مسلمانان به منصه ظهور رساندند، وقتی به فرایند این پروژه حاجی کشی و تراژدی غمناک مینگیریم به این نتیجه میرسیم که دستهای پیدا و پنهان صهیونیسم و استکبار جهانی از آستین آل سعود بیرون آمد و به جبران شکست خروش تندر آسای امت اسلامی در یمن، بحرین، عراق، سوریه و… از مؤمنین که به قصد سنگ زدن به شیطان آمده بودند از کشتهها پشتهها ساختند.
پی نوشت:
[۱]. الدره المضیه فى الرد على ابن تیمیه، سبکى، ص ۵.
[۲] . السلفیه مرحله زمنیه مبارکه، لا مذهب اسلامى، دکتر سعید رمضان بوطى، ص ۲۴۵.
[۳] . هذه هى الوهابیه( این است آیین وهابیت)، محمدجواد مغنیه، ص ۱۸۸.
[۴] . ماضى الوهابیین وحاضرهم، سید مرتضى رضوى، ص ۱۹۶.