- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
سر امام حسین (علیه السلام) چگونه سخن گفت و چه چیزى را بر زبان آورد؟ آرى، آن سر با قرآن سخن گفت تا بر همگان ثابت کند که او شهید قرآن است. به راستى اگر او در دوران زندگى خویش قرآن ناطق باشد، چرا نباید پس از شهادتش با قرآن سخن بگوید؟
در تاریخ آمده است که سر شریف امام حسین (علیه السلام) این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».
نقل ابن عساکر درباره سر امام حسین (ع)
ابن عساکر از اعمش از سلمه بن کهیل نقل می کند که گفت: دیدم که سر امام حسین بن على (علیهما السلام) بر سر نیزه بود و می گفت: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»؛ [۱]
در کتاب مختصر تاریخ دمشق ابن منظور آمده است: «و گفت: همه کسانى که این حدیث را روایت کرده اند، به کسى که برایشان روایت کرد گفتند: آیا به خدا سوگند مى خورى که از فلان کس شنیده اى؟ گفت: به خدا سوگند مى خورم که از او شنیده ام، تا برسد به اعمش. اعمش گفت: پس به سلمه بن کهیل گفتم تو را به خدا سوگند که تو از او شنیده اى؟ گفت: به خدا سوگند که من بر دروازه فرادیس دمشق از او شنیدم- نه در نظرم مجسم شده و نه امر بر من مشتبه گردیده باشد- که می گفت: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».
سخن گفتن سر امام حسین (ع) در دمشق
ابن عساکر به نقل از منهال بن عمرو گوید: به خدا سوگند، من در دمشق بودم که سر امام حسین بن على (ع) را به آنجا آوردند. در حضور سر، مردى سوره کهف را می خواند تا به این آیه رسید: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً». [۲] در این هنگام سر با زبانى گویا به سخن آمد و گفت: «شگفت تر از اصحاب کهف، کشتن و حمل کردن من است.»
ابن شهرآشوب از حافظ سروى نقل می کند که گفت: نیز صداى آن حضرت در دمشق شنیده شد که می گفت: «لا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّه» [۳] (نیرویى نیست، جز به وسیله خداوند).
یزید دستور داد که خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر پلکان مسجد- جایى که اسیران را براى دیدن مردم نگه می داشتند- نگاه دارند. مورخان و از جمله مطهر بن طاهر مقدسى [۴] و ابن العبرى این مطلب را تصریح کرده اند، ابن العبرى مى گوید: آن گاه ابن زیاد سر امام حسین (علیه السلام) را همراه فرزندانش به سوى یزید بن معاویه فرستاد. او فرمان داد که زنان و دخترانش را در پلکان مسجد، جایى که اسیران را براى دیدن مردم نگه مى داشتند، نگاه دارند.
با پیرمرد شامى
ابن اعثم گوید: خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را آوردند تا از دروازه «توما» وارد شهر دمشق کردند. از آنجا آوردند و بر پلکان مسجد- محل نگهدارى اسیران- نگاه داشتند. در این هنگام پیرمردى آمد تا به آنها نزدیک شد و گفت: «خداى را سپاس که شما را کشت و نابودتان کرد و مردان را از ستم شما آسوده ساخت و امیر مومنان را بر شما چیرگى بخشید». پس على بن الحسین (علیهما السلام) به او فرمود: اى پیرمرد! آیا قرآن خوانده اى؟
گفت: بلى، خوانده ام.
فرمود: آیا آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى»[۵] را خوانده اى؟
پیرمرد گفت: آرى، آن را خوانده ام.
على بن الحسین (علیهما السلام) فرمود: اى پیرمرد! «القربى» (خویشاوندان) ماییم!
باز آن حضرت فرمود: آیا در سوره بنی اسرائیل آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»[۶] را خوانده اى؟
پیرمرد گفت: آرى، آن را خوانده ام.
على بن الحسین (علیهما السلام) فرمود: اى پیرمرد! «خویشاوندان» ماییم!؛ باز پرسید: آیا آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى» [۷] را خوانده اى؟ اى پیرمرد بدان که مراد از ذى القربى در این آیه ما هستیم.
باز پرسید: آیا آیه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» را خوانده اى؟
پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.
فرمود: بدان که اهل بیت ماییم و آیه تطهیر، مخصوص ما است.
گوید: پیرمرد لختى خاموش ماند و از گفته هایش پشیمان بود. آن گاه سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا من به پیشگاه تو از آنچه گفته ام و از دشمنى با آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) توبه می کنیم و از دشمنان خاندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، از جنّ و انس، بیزارى می جویم.
َهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ و خدا شر آنها را از تو دفع می کند و او شنواى دانا است.[۸]
جمع بندی
روایات متعدد در منابع معتبر شیعه و اهل سنت وجود دارد که سر امام حسین (علیه السلام) بر سر نیزه شد و به شام منتقل گردید و قرآن تلاوت نمود. این در حالی بود که بسیاری از مردم شام نمی دانستند که آن سر مقدس، متعلق به امام حسین (علیه السلام) است و اسیران در بند، اهل بیت و خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند.
پی نوشت ها
[۱] . تاریخ مدینه دمشق، ج ۷، ص ۵۰۹.
[۲] . تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۷، ص ۲۴۶
[۳] . المناقب، ج ۴، ص ۶۱.
[۴] . البدء و التاریخ، ج ۶، ص ۱۲.
[۵] . الاسراء (۱۷)، آیه ۲۶.
[۶] . الاسراء (۱۷)، آیه ۲۶.
[۷] . بدانید که هرگاه چیزى به غنیمت گرفتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان است. (انفال (۸)، آیه ۴۱).
[۸] . البقره (۲)، آیه ۱۳۷.
[۹] . تاریخ مدینه دمشق، ج ۷، ص ۵۰۹.
[۱۰] . تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۷، ص ۲۴۶
[۱۱] . المناقب، ج ۴، ص ۶۱.
[۱۲] . البدء و التاریخ، ج ۶، ص ۱۲.
[۱۳] . الاسراء (۱۷)، آیه ۲۶.
[۱۴] . الاسراء (۱۷)، آیه ۲۶.
[۱۵] . بدانید که هرگاه چیزى به غنیمت گرفتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان است. (انفال (۸)، آیه ۴۱).
منابع
- البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر المقدسى (م ۵۰۷)، بور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه،بى تا.
- تاریخ مدینه دمشق، أبی القاسم علی بن الحسن ابن هبه الله بن عبد الله الشافعی [ ابن عساکر ، محقق: علی شیری، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع
- المناقب، الموفق بن احمد البکری المکی الحنفی الخوارزمی، محقق: الشیخ مالک المحمودی، مؤسسه النشر الإسلامی، ١۴١١ هـ.ق