- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 18 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
صحبت از ثابت کردن اعجاز قرآن کریم با مسئله «وجوه اعجاز» آن، رابطه آشکاری دارد و به بیان دیگر اثبات اعجاز قرآن در گرو شناخت «وجوه و ابعاد اعجاز » آن است. در این پیمانه به طور مفصل به تبیین و بررسی «وجوه اعجاز قرآن حکیم» از منظر علما و مفسرین شیعه همت می گماریم.
وجوه اعجاز قرآن
در میان علمای شیعی مانند عالمان فرقه های دیگر، نظریه های مختلفی در مورد وجوه اعجاز قرآن به چشم می خورد . در آثار اولیه ای که به منظور تبیین اعجاز قرآن کریم و وجوه آن تدوین شده است به طور طبیعی دیدگاهها به یک یا دو وجه از اعجاز محدود می شدند، که معمولا وجه «فصاحت و بلاغت»، «نظم» و یا قول به «صرفه»، از سابقه بیشتری برخوردارند. اما در قرون بعد به خاطر تعمق و تتبع بیشتر دانشمندان در آیات و سور قرآنی، وجوه دیگری نیز از اعجاز قرآن مجید نمایان و بیان شده است .
در ادامه به نقل و بررسی اقوال امامیه در زمینه «وجوه اعجاز قرآن»، بنا بر ترتیب زمانی می پردازیم.
شیخ مفید(م ، ۴۱۳):
محمد بن نعمان از عالمان بزرگ شیعه که در زمان خود با بحث های کلامی از حریم اسلام و تشیع به دفاع می پرداخت، در کتاب «اوائل المقالات» خود از اعجاز قرآن نیز سخن می گوید؛ ایشان وجه اعجاز قرآن را انصراف اهل زبان و فصاحت از معارضه با قرآن توسط خداوند معرفی می کند؛ شیخ می گوید: «…وأقول إن جهه ذلک ، هو الصّرف من الله تعالی لأهل الفصاحه و الّلسان عن معارضه النبی (صلی الله علیه و آله) بمثله فی النظام عند تحدّیه لهم و جعل إنصرافهم عن الإتیان بمثله و إن کان فی مقدورهم، دلیلاً علی نبوته (صلی الله علیه و آله) …. و هذا من أوضح برهان فی الإعجاز…. .»[۱]؛ به نظر من دلیل اعجاز قرآن ، بازداشتن اهل فصاحت وبلاغت توسط خداوند متعال ، از معارضه با پیامبر در هماوردی مثل نظم قرآن است، و خداوند این انصراف در معارضه را دلیل بر نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار داد ؛ (هر چند که آنها می توانستند چنین کاری را انجام دهند)… و «صرفه» از آشکارترین دلایل اعجاز قرآن می باشد.
از این کلام می توان برداشت کرد که شیخ مفید به «صرفه» قائل است، هرچند به عقیده برخی دانشمندان (مانند راوندی و مرحوم مجلسی)، ایشان اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت می داند ؛ مثلاً قطب الدین راوندی در این مورد می گوید:« … و الثانی ما ذهب الیه الشیخ المفید و هو أنه کان معجزاً من حیث إختصّ برتبه فی الفصاحه خارقه للعاده…. .»[۲] ؛وجه دوم در اعجاز قرآن، قول شیخ مفید است که می گوید قرآن از نظر فصاحت خارق العاده اش معجزه است .
البته اینکه مرحوم راوندی و علامه مجلسی چگونه این قول را به شیخ مفید نسبت می دهند مشخص نیست، بلکه چیزی که معلوم است، صراحت قول خود شیخ در «اوائل المقالات» در مورد «صرفه» بود که گذشت؛ (البته این نیز ممکن است که عقیدۀ شیخ مفید مبنی بر فصاحت و بلاغت قرآن، در کنار قول به صرفه و در جایی دیگر مطرح شده باشد .)
اما به نظر می رسد وجه «نظم» را می توان به نحوی به شیخ مفید نسبت داد، و این از عبارت « بمثله فی النظام» در بیان ایشان قابل استفاده است.
سید مرتضی (م ،۴۳۶):
شریف مرتضی نیز که شاگرد شیخ مفید است شاید به تأسّی از استاد قائل به «صرفه» می باشد. ایشان در کتاب «جمل العلم و العمل» می نویسد:«… فإما أن یکون القرآن من فعله تعالی علی سبیل التصدیق له، فیکون هو العَلَم المعجز أو یکون تعالی صرف القوم عن معارضته، فیکون الصّرف هو العَلم الدّال علی النبوه و قد بیّنا فی الکتاب «الصرف» الصحیح من ذلک و بسطناه .»[۳] ؛ وجه اعجاز قرآن این است که آن یا فعل خدا و منسوب به اوست به گونه ای که عامل تصدیق پیامبر باشد، و خود فی نفسه آیت معجزی باشد، و یا اینکه خداوند مردم را از هماوردی با قرآن بازداشته و این انصراف خداوند خود علامتی برای تصدیق پیامبر باشد؛ و ما این مطلب را در کتاب صرف خود (یعنی الموضح عن جهه إعجاز القرآن ) به طور مفصل بیان کرده ایم .
شیخ طوسی نیز قول به «صرفه» را به استاد خود نسبت داده و در تبیین دیدگاه او می گوید:«کان المرتضی یختار أن جهه إعجازه الصرفه و هی أن الله تعالی سلب العرب العلوم التی کانت تتأتّی منهم بها الفصاحه التی هی مثل القرآن متی راموا المعارضه و لو لم یسلبهم ذلک لکان یتأتی منهم .»[۴] ؛ سید مرتضی وجه اعجاز قرآن را «صرفه» می داند، یعنی خدای متعال علومی را که عرب می توانست به واسطه آن فصاحتی مانند قرآن بیاورند، از آنها گرفت ، و اگر این علوم را نمی گرفت آنها می توانستند مانند قرآن را بیاورند.
البته آنچه که شیخ طوسی در اینجا به سید مرتضی نسبت می دهد، اندکی با آنچه در کتاب «جمل العلم و العمل» آمده بود متفاوت است. زیرا عبارت شریف مرتضی درآن کتاب « صرف القوم عن معارضته » بود، و حال اینکه شیخ طوسی «صرفه» را این گونه به سید مرتضی نسبت می دهد، « و هی … سلب العرب العلوم التی …» ؛ که ظاهراً این دو تعبیر یکسان نیست.
امین الاسلام طبرسی (م ، ۵۴۶):
علامه طبرسی در برخی موارد اشاره ای به وجوه اعجاز قرآن کرده است که البته نمی توان آن را به وجه خاصی منحصر نمود، هر چند ایشان نیز مانند عالمان قبل از خود تاکید فراوانی بر فصاحت و بلاغت قرآن دارد . وی در تفسیر آیه «… فَأتُوا بِسورهٍ مِن مِثلِه …»[۵] این مثلیّت را در نظم و فصاحت ویژه قرآن و نیز اخبار صحیح از گذشته و آینده معرفی می کند و می گوید: «…یعنی فأتوا بسوره مثل ما أتی به محمد (صلی الله علیه و آله) فی الإعجاز من حسن النظم و جزاله اللفظ و الفصاحه التی إختصّت به و الإخبار عمّا کان و عمّا یکون، دون تعلّم الکتب و دراسه الأخبار .»[۶] ؛…یعنی سوره ای مانند آنچه محمد (صلی الله علیه و آله) آورده است از نظر نظم و لفظی زیبا و فصاحتی خاص قرآن، و نیز خبرهایی از گذشته و آینده بیاورید؛ البته بدون تعلیم و درس خواندن .
از عبارت زیر نیز می توان به نظر مرحوم طبرسی در «وجه اعجاز قرآن»، پی برد که در ادامۀ بحث می افزاید: « … و إن الله تعالی تحدّی بالقرآن و خاطب قوماً عقلاء فصحاء قد بلغوا الغایه القصوی من الفصاحه و تسنّموا الذّوره العلیا من البلاغه فأنزل علیه کلاماً من جنس کلامهم و تحدّاهم بالإیتان بمثله .»[۷] ؛خدای تعالی در مقام تحدی قومی فصیح را مخاطب خود قرار داد که به مرتبه بالا و رفیعی از فصاحت و بلاغت رسیده بودند و آیات قرآن را که کلامی مانند کلام آنها بوده بر آنان نازل کرد و از آنها خواست اگر می توانند مانند آن را بگویند و بیاورند .
در این جا هم با توجه به دو عبارت «قوماً فصحاء» و «قد بلغوا ….. الفصاحه … و البلاغه …»، به طور مشخص فصاحت و بلاغت قرآن کریم مورد نظر مرحوم طبرسی بوده است. ایشان در موضعی دیگر ضمن تفسیر آیه شریفه « قُل لَّئنِِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا »[۸] ، این وجوه را برای اعجاز قرآن بیان می دارد: «…أن یأتوا بمثل هذا القرآن فی فصاحته و بلاغته و نظمه الی الوجوه التی هو علیها من کونه فی الطبقه العلیا من البلاغه و الدرجه القصوی من حسن النظم و جوده المعانی و تهذیب العباره و الخلوّ من التّناقض.»[۹] ؛…مثل قرآن را بیاورند در فصاحت و بلاغت و نظم به گونه ای که مانند قرآن در همان درجه از بلاغت و نظم و نیکویی و بلندی معانی و نیز خالی از تناقض باشد .
طبرسی در تفسیر «جوامع الجامع» خویش نیز در ذیل «آیات تحدی»، به وجوهی از اعجاز قرآن اشاره می کند؛ مثلا در تفسیر آیه «…. فَأتُوا بِسُورَهٍ مِثلهِ …»[۱۰] ، مراد از «مثل» در این آیه را همانندی در بلاغت و حسن نظم می داند، چنانکه خود آنها نیز عرب فصیح بودند؛ وی علاوه بر این در بیان بخش دیگر از آیه یعنی (.. وَ لَمّا یَأتِهِم تَأویلُه…)، «تأویل» را به معنی تحقق و وقوع اخبار غیبی قرآن دانسته و می افزاید: «…یعنی أنه کتاب معجز من جهتین: إعجاز نظمه و ما فیه من الإخبار بالغائبات، فسارعوا الی التکذیب قبل أن ینظروا فی بلوغه حدّ الإعجاز و قبل أن یختبروا أخباره با لمغیبات .»[۱۱] ؛ یعنی قرآن از دو جهت معجزه است یکی نظم اعجاز آمیز آن و دیگری اخباری که از غیب می دهد، و اعراب بدون اینکه در بلاغت معجز آن و نیز حقیقت اخبار غیبی آن بنگرند و تأمل کنند، آن را تکذیب کردند».
پس در مجموع می توان دیدگاه علامه طبرسی در وجوه اعجاز قرآن را در این چند مورد خلاصه کرد:
۱.حسن نظم و تالیف ۲. فصاحت و بلاغت خاص قرآن ۳. اخبار غیبی از گذشته و آینده ۴. خالی بودن از تناقض ۵ . معانی بلند و نیکو ۶ . تعلیم نیافته بودن پیامبر و عدم فراگیری از اخبار و آثار دیگران .
شیخ طوسی (م ،۴۶۰):
شیخ الطایفه هم در تفسیر «التبیان» به طور گذرا و مختصر و در کتاب «الإقتصاد الهادی» به تفصیل در مورد اعجاز قرآن مباحثی را مطرح کرده است .
ایشان بر خلاف استاد خود(سید مرتضی)، نظریۀ «صرفه» را انکار می کند و در مقابل، اعجاز قرآن را مربوط به فصاحت اعلی، البته به همراه نظم مخصوص آن می داند؛ چرا که اگر وجه اعجاز تنها مربوط به فصاحت می بود، اعراب نیز کلام فصیح داشتند؛ بلکه آنها در دیگر جهات نیز از مقابله با قرآن بازماندند، و به همین دلیل در توصیف قرآن متحیر ماندند که چه عنوانی به آن بدهند، چون قرآن نه فقط شعر بود و نه فقط خطابه و نه چیزهای دیگر، بلکه شامل همه آنها بود. قول شیخ طوسی در این مورد چنین است: «و أقوی الأقوال عندی قوله من قال إنما کان معجزاً خارقاً للعاده لإختصاصه بالفصاحه المفرطه فی هذا النظم المخصوص دون الفصاحه بإنفرادها و دون النظم بإنفراده و دون الصرفه .»[۱۲] ؛ کاملترین قول نزد من گفته کسی است که می گوید قرآن معجزه خارق العاده ای است که دارای فصاحتی اعلی در این نظم ویژه می باشد نه اینکه اعجاز آن تنها به فصاحت آن و یا تنها به نظم آن و یا به خاطر «صرفه» باشد .
ایشان همچنین در تفسیر آیۀ شریفۀ «أَمْ یَقُولُونَ افْترَئهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفتَرَیاتٍ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِین»[۱۳] بر این وجه تاکید کرده و می گوید:«… و فیه دلاله علی جهه إعجاز القرآن و أنها الفصاحه فی هذا النظم المخصوص لأنه لو کان غیره لما قنع فی المعارضه بالإفتراء و الإختلاق .»[۱۴] ؛این آیه بیانگر این است که وجه اعجاز قرآن فصاحت در این نظم مخصوص است و اگر چیزی غیر از این بود خداوند معارضه و هماوردی همراه با سخنانی هر چند فرا بافته و نا مناسب را نمی پذیرفت .
ابوالفتوح رازی (قرن ۶ ):
ابوالفتوح نیز در مقدمه تفسیر«روض الجنان و روح الجنان» خود، بحث از اعجاز قرآن را شایسته کتاب تفسیر نمی داند، هر چند در برخی موارد ( مانند آیات تحدی ) به وجوهی از اعجاز اشاره می کند: مثلا ایشان ضمن تفسیر آیه ۱۳ سوره هود (… قُل فَأتُوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِه مُفْترَیَاتٍ )، اقوالی از علمای پیش از خود در مورد وجه اعجاز قرآن کریم ، از قبیل «فصاحت و بلاغت در حد اعلا ، اسلوب مخصوص قرآن ، و وجود اخبار غیبی» را ذکر کرده و پس از آن می گوید:« و بعضی دیگر گفتند وجه اعجاز «صرفه» است و آن این است که خدای تعالی صرف کرد عرب را از آنکه مانند قرآن آورند و سلب علم کرد از ایشان با اینکه پیش از این توانستند و این در باب اعجاز بلیغ تر باشد و مذهب محققان متأخر این باشد و سید مرتضی این اختیار کرد .»[۱۵] به این ترتیب ابولفتوح رازی نیز از قائلین به صرفه محسوب می شود.
علامه مجلسی ( م ، ۱۱۱۰):
از دیگر عالمان و محدثان برجسته شیعی، محمد باقر مجلسی می باشد که در«بحار الأنوار» از اعجاز قرآن کریم هم غافل نگشته است . ایشان در مورد «وجوه اعجاز قرآن» بیان می دارد:« أما وجه إعجازه فالجمهور من العامّه و الخاصّه و منهم الشیخ المفید ، الی أن إعجاز القرآن بکونه فی الطبقه العلیا من الفصاحه والدرجه القصوی من البلاغه علی ما یعرفه فصحاء العرب فی فنّ البیان، هذا مع إشتماله علی الإخبار عن المغیبات الماضیه و الآتیه و علی دقائق العلوم الإلهیه و أحوال المبداء و المعاد و مکارم الاخلاق و الإرشاد الی فنون الحکمه العلمیه و العملیه و المصالح الدّینیه و الدّنیویه .»[۱۶] ؛جمهور شیعه و سنی ، از جمله شیخ مفید ، می گویند وجه اعجاز قرآن در فصاحت و بلاغت فوق العاده آن است، چنانکه عرب فصیح از کلام و بیان می فهمد، و علاوه بر این ، وجود اخبار غیبی از گذشته و آینده و مطالب دقیق علمی و خبر از مبدأ و معاد و کرامتهای اخلاقی و نیز بیان اصول علمی و عملی و مسائل دینی و دنیایی و… در قرآن ، بیانگر اعجاز آن است .
مرحوم مجلسی در ضمن اقوال به قضیه «صرفه» نیز اشاره می کند و پس از تعریف آن از نظر «نظّام» و سپس سید مرتضی ، قول نظام را تایید و تصدیق کرده که گفته است: «خداوند با وجود اینکه اعراب قدرت هماوردی با قرآن را داشتند، انگیزه های آنان را از این معارضه باز داشت .»
از این گفتار مشخص می شود که مرحوم مجلسی نیز علاوه بر وجوه فصاحت و بلاغت و اخبار غیبی و سایر علوم و معارف الهی، به وجه «صرفه» نیز معتقد می باشد.
مسألۀ«وجوه اعجاز قرآن» از منظره علمای قرون معاصر نیز قابل بررسی است که البته با این بررسی متوجه خواهیم شد این دیدگاهها با دیدگاههای علمای نخسین هم از نظر کمی و هم از جنبۀ کیفی متفاوت است. در این قسمت ابتدا از تفسیر «آلاء الرحمن» شروع می کنیم .
محمد جواد بلاغی (م ،۱۳۵۲):
ایشان معتقد است، اعجاز قرآن را باید از دو بعد مورد بررسی قرار داد: نخست اعجاز قرآنی برای عربها به ویژه صدر اسلام و سپس برای تمامی بشر؛ به این ترتیب ایشان اعجاز اولیه قرآن را در حوزه زبان شناسی و فصاحت کلام می داند، چرا که در زمان طلوع اسلام مهمترین دانش اعراب، ادب عربی و تخصص در گفتار زبانی و اسالیب کلام بود. لذا قرآن می بایست ابتدا توجه آنان را جلب کند، که در غیر این صورت اعراب نیز در برابر او تسلیم و مومن نمی شدند و آن را به حساب سحر یا صنعت های اجنبی می گذاشتند ! مرحوم بلاغی سپس به اعجاز قرآن برای همه مردم عرب و عجم اشاره کرده و قرآن کریم را از شش جهت ، کتابی فوق العاده و بی مانند می داند:
اولین جهت وجه تاریخی قرآن است؛ و البته منظور ایشان صرف اخبار از امت های گذشته نیست، بلکه منظور، بر خلاف کتب تورات و انجیل، ذکر این اخبار و قصص است بدون اینکه آمیخته با کفر و خرافات باشد.
وجوه دیگر نیز از این قرار است: «…. من وجهه الإحتجاج، فجاء فی القرآن بکثیر من الحجج الساطعه علی أهمّ المعارف و أحسنها علی أحسن نهج، و وجهه الإستقامه و السلامه من الإختلاف و التناقض و وجهه التشریع العادل و نظام المدنیه و وجهه الأخلاق الفاضله و وجهه علم الغیب .»[۱۷] ؛از جهت احتجاج و استدلال های آن که به بهترین شکل، مهمترین معارف را بیان کرده است، و از جهت دور بودن از اختلاف و تناقض گویی، و به جهت قوانین عادلانه و تشکیل نظام مدنی، و از جهت فضیلت ها و کرامات اخلاقی، و از جهت اخبار غیبی و عالم غیب و ملکوت .
علامه طباطبایی (م ، ۱۳۶۰ ش):
سید محمد حسین طباطبایی هم از جمله کسانی است که وجوه اعجاز قرآنی را عام معرفی می کند و معتقد است «تحدی» ای که در برخی آیات قرآن کریم مطرح شده است، متعلق به همه خصوصیات و محسّنات و فضایلی است که قرآن مجید دارد . ایشان با انتقاد به علمای گذشته که تنها به مبحث فصاحت و بلاغت قرآن اکتفا کرده اند، این مسأله را نوعی غفلت و عدم تدبر و تعمق در معارف قرآن کریم بر می شمرد. از سوی دیگر، مرحوم علامه بیان می دارد که وجه «بلاغت» به طور صریح مورد تحدی واقع نشده و اصولاً تحدی قرآن به طور مطلق است و نفرموده که آوردن مثل قرآن باید در چه جهتی باشد. ایشان در تفسیر آیه ۱۳ سوره «هود»، بر این مسأله تأکید کرده و می فرماید:
«…إن التحدی بالقرآن فی الآیه الکریمه لیس من حیث نظمه و بلاغته فحسب، فإنه تعالی یأمرهم بالإستمداد مِن کلّ مَن إستطاعوا دعوته من دون الله سواء فی ذلک آلهتهم و غیر آلهتهم، و فیهم من لا یعرف الکلام العربی أو جزاله نظمه و صفه بلاغته، فالتّحدی عامّ لکلّ ما یتضمّنه القرآن الکریم من معارف حقیقیه و البراهین الساطعه و المواعظ الحسنه و الأخلاق الکریمه و الشرایع الإلهیه و الأخبار الغیبیه و الفصاحه و البلاغه .»[۱۸] ؛تحدی در این آیه تنها از نظر نظم و بلاغت نیست، زیرا خداوند آنها را امر کرده که در این هماوردی می توانند از هر کس غیر از خدا کمک بگیرند، (چه از خدایان آنها باشد و یا غیر از آنها)، که حتی ممکن است از ادب و کلام و فصاحت و بلاغت چیزی نفهمند؛ پس تحدی در قرآن عام است و شامل تمامی جهاتی می شود که قرآن دارای آن است (از قبیل: معارف حقیقی الهی ـ استدلالهای روشن ـ مواعظ نیکوـ مکارم اخلاق ـ دستورات و شرایع الهی ـ اخبار غیبی و فصاحت و بلاغت .
در مجموع علامه طباطبایی به این وجوه برای اعجاز قرآن کریم معتقداست که در ذیل آیه ۲۳ «بقره» آورده است:
۱. اعجاز علمی قرآن، با توجه به دو آیه شریفه «تِبیاناً لِکُلِّ شَیءٍ»[۱۹] و «… وَ لَا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إلّا فِی کِتابٍ مُبینٍ»[۲۰]؛
۲. اعجاز از جهت شخصی که قرآن به او نازل شده که شخص درس نخوانده و تعلیم ندیده بود ؛
۳. اعجاز از جهت اخبار غیبی به استناد آیه (تِلکَ مِن أنباءِ الغَیبِ نُوحِیها إلیکَ)[۲۱] ؛
۴. عدم وجود اختلاف در آن با وجود وسعت در معارف و مطالب و نیز اینکه قرآن در شرایط متفاوت و گاهی در مکه و مدینه نازل شده است.
۵. اعجاز از جهت بلاغت،که ایشان با توجه به آیات (فَأتُوا بِسورهٍ مِثلِه) سوره یونس و (فَأتُوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِه) سوره هود، که در مکه نازل شده اند، تحدی در آنها را مربوط به وجه نظم و بلاغت قرآن می داند، چون تنها بهره ای که عرب آن روز از علم و فرهنگ داشت و در آن متخصص بود، همین سخن دانی و بلاغت بود.[۲۲]
علامه طباطبایی وجه «صرفه» را نیز مطرح می کند و البته به دلایلی منکر آن می شود ؛ از جمله اینکه ایشان با استفاده از آیه شریفه «…. وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدوا فیهِ إختِلافاً کَثیراً »[۲۳]می گوید:« فإنه ظاهر فی أن الذی یعجز الناس عن الإتیان بمثل القرآن إنما هو کونه فی نفسه علی صفه عدم الإختلاف لفظاً و معنی و لا یسع لمخلوق أن یأتی بکلام غیر مشتمل علی الإختلاف، لا لأن الله صرفهم عن مناقضته بإظهار الإختلاف الذی فیه هذا ، فما ذکروه من أن إعجاز القرآن بالصّرف کلامٌ لا ینبغی الرّکون إلیه .»[۲۴] ؛ظاهر آیه بیانگر این است که مردم نمی توانند مثل قرآن را بیاورند، به خاطر اینکه در آن هیچ گونه اختلاف لفظی و معنوی وجود ندارد، در حالی که در کلام دیگر انسانها تناقض و اختلاف وجود دارد؛ این مطلب به خود قرآن باز می گردد، نه اینکه خداوند آنها را از معارضه با آن بازداشته است، پس اینکه بعضی گفته اند وجه اعجاز قرآن کریم صرفه است، قابل قبول نیست .
محمد تقی شریعتی (م ، ۱۳۶۶ ش):
از دیگر مفسران شیعی معاصر مرحوم شریعتی است که ایشان هم در مقدمه «تفسیر نوین» با اشاره به مسأله «اعجاز قرآن»، بیشتر تاکید بر فصاحت و بلاغت آن دارد و به دلایلی تحدی را به خصوص در اوایل دوران مکّی، متوجه این وجه از اعجاز می داند: یکی اینکه قرآن مجید مکرر خود را به وصف «عربیّ مبین» توصیف می کند که مقصود از آن توجه دادن به جنبه اعجاز بیانی آن است؛ و دیگر اینکه قرآن از جنس سخن خود اعراب بود، اما با این وجود از آوردن مثلش عاجز بودند .
وی همچنین با اشاره به آیه شریفه «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِىٌّ وَ هَذَا لِسَانٌ عَرَبىٌِّ مُّبِین»[۲۵] می گوید:« در این آیه به کلی از معانی سخنی به میان نیامده و می گوید به فرض محال اگر معانی هم از آن شخص (آهنگر) باشد لفظ از او نیست، یعنی معجزه ای که در آن نمی توان تشکیک کرد و در هیچ مورد و موضوعی از قرآن انفکاک ندارد اعجاز لفظی آن است .»[۲۶]
علاوه بر این، به نظر مرحوم شریعتی قرآن کریم در بسیاری از معجزات معنوی تنها نیست؛ به این معنی که کتب سایر انبیا نیز مشتمل بر پیش گویی های فراوان بوده است و نیز روایاتی از ائمه (علیهم السلام) که در آنها خبر از آینده و اسرار و رموز علمی که بعداً کشف شده است موجود می باشد، بلکه امتیاز قرآن بر کتب پیامبران گذشته و سخنان معصومین (علیهم السلام)، همان جنبه لفظی آن است .
البته ایشان وجوه دیگری را نیز به عنوان وجه اعجاز قرآن مجید بر می شمرد که به اختصار از این قبیل است:« آهنگ دلنشین الفاظ و عبارات قرآنی ، نظم موجود در آن که مطالب متنوع و مختلف را به هم می آمیزد، (در حالی که هر موضوعی قلمی می خواهد) ، عدم تناقض و اختلاف در قرآن ، اعجاز علمی آن .»[۲۷]
امام خمینی (م ، ۱۳۶۸ ش):
امام خمینی (رحمه الله علیه) هم با دید عارفانۀ خود به قرآن کریم، مانند برخی علمای معاصر، وجه اعجاز قرآن را در بعد خاصی محدود نمی کند؛ ایشان در «تفسیر سورۀ حمد»، به مناسبتی مواردی را به عنوان وجوه اعجاز قرآن بر می شمرد، مانند: حسن ترکیب و لطف بیان ، غایت فصاحت و نهایت بلاغت، اخبار از مغیبات و إحکام أحکام و امثال این موارد، که هر کدام را مستقلاً اعجازی خارق عادت معرفی می کند. اما مرحوم امام پس از ذکر این وجوه، مهمترین و اصلی ترین بعد معجزه بودن قرآن مجید را (بر خلاف برخی مفسران)، لطایف و حقایق آن می داند و در مقابل، نسبت به وجه فصاحت و بلاغت قرآن توجه کمتری نشان داده و علت شهرت این وجه از اعجاز در صدر اول اسلام را صرفاً تخصص اعراب جاهلی در مسائل ادبی و عدم درک آنان از سایر معارف الهی بیان می دارد و می افزاید: « الآن نیز آنهایی که هم افق اعراب جاهلی هستند جز ترکیبات لفظیه و محسّنات بدیعیه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراک نکنند[۲۸] ، اما آنها که به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطایف توحید و تجرید با خبرند، وجهه نظرشان در این کتاب الهی و قبله آمالشان در این وحی سماوی، همان معارف آن است و به جهات دیگر چندان توجهی ندارند و برای آنان تصدیق به اینکه این کتاب وحی الهی و این معارف، معارف الهیه است مؤونه ای ندارد.»[۲۹]
آیت الله خویی (م ، ۱۳۷۱ ش):
این عالم و مفسر معاصر شیعی نیز در مقدمه تفسیر «البیان» خود که به مباحثی از علوم قرآنی از جمله «اعجاز قرآن کریم» می پردازد، مهمترین و رایج ترین «وجه اعجاز قرآن» را در صدر اسلام، اعجاز بلاغی قرآن می داند و با استفاده از حدیث امام رضا (علیه السلام) به نقل ابن سکّیت (که پیش از این آورده شد)، مبنی بر اینکه علم غالب زمان نزول قرآن خطبه و کلام بود می افزاید:« و لذلک إقتضت الحکمه أن یخصّ نبیّ الاسلام بمعجزه البیان و بلاغه القرآن، فعلم کلّ عربیّ أن هذا من کلام الله و أنه خارج ببلاغته عن طوق البشر .»[۳۰]؛ اقتضای حکمت الهی است که پیامبر اسلام به معجزه بلاغت مجهز شود و در مقابل، عرب آن روز هم می دانست که آن سخن کلام خداست و بلاغتش خارج از توان بشر می باشد .
البته ایشان مانند سایر علمای معاصر وجه اعجاز قرآن را منحصر به بلاغت و اسلوب آن نمی داند بلکه به این وجوه نیز قائل می باشد که به اختصار چنین است:« ۱. معارف قرآن؛ که با وجود امیّ بودن پیامبر در مقایسه با «عهدین» دارای معارف ارزشمندی خارج از توان بشر است ۲. عدم تعارض درآن؛ با آنکه قرآن متعرض شؤون مختلف زندگی بشر شده، میان مطالب آن سازگاری وجود دارد (بر خلاف کتب عهدین) ۳. تشریع و قوانین قرآن؛ با توجه به جهل عرب آن روز ، قرآن تشریع و مقرراتی بود که با آنها سعادت دینی و دنیوی انسان را تضمین می کرد.۴. استواری و صلابت مطالب قرآن؛ که بر پایه حقیقت بنا نهاده شده و خدشه پذیر نیست ۵. اخبار غیبی آن؛ که دسترسی به آنها جز از طریق وحی ممکن نبود۶. مطالب علمی شگفت انگیز در قرآن .»[۳۱]
آیت الله مکارم شیرازی:
در تفسیر نمونه نیز وجوه اعجاز قرآن کریم به صورت عام معرفی می شود. آیه الله مکارم شیرازی این معجزه جاویدان را نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت یعنی شیرینی و جذابیت عبارات و رسایی مفاهیم، بلکه از جهت محتوا و علومی که در آن زمان از نظر انسانها پنهان بود و همچنین قوانین و مقررات ضامن سعادت بشریت و نیز بیاناتی خالی از هر گونه تناقض و اختلاف و تواریخی خالی از هرگونه خرافات و گزافه گویی، خارق العاده و معجزه می دانند.[۳۲]
جمع بندی:
آراء گوناگون عالمان و مفسران شیعه در رابطه با «وجه اعجاز قرآن» آورده شد.
شیخ مفید و سید مرتضی معتقد به «صرفه» بودند که ظاهراً مقبول امین الإسلام نبوده است زیرا در ذیل آیۀ شریفه (قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِه مُفتَرَیاتٍ)[۳۳] می گوید:«… فالتّحدی فی الآیه إنما وقع فی الطبقه العلیا منها (البلاغه) … و لو کان وجه الإعجاز الصرفه لکان الرکیک من الکلام أبلغ فی باب الاعجاز.»[۳۴]
« تحدی که در این آیه منظور است مربوط به بالاترین طبقه بلاغت است و اگر وجه اعجاز صرفه بود کلام رکیک و بی محتوا در باب اعجاز رساتر بود .»
همچنین شیخ طوسی قبل از علامه طبرسی وجه فصاحت و بلاغت همراه با نظم مخصوص در قرآم کریم را مطرح نموده است و البته دو بُعد «اخبار غیبی و بری بودن قرآن از تناقض»، در کلام مرحوم طبرسی تازگی دارد.
علمای پس از علامه طبرسی نیز با وی در زمینه «وجوه اعجاز قرآن » تقریبا هم عقیده اند و وجوه مزبور کم و بیش در آراء آنان نیز مشاهده می شود؛ یعنی عالمانی چون راوندی ، مجلسی ، بلاغی، خوئی، طباطبایی، تا حدودی با وجوه مورد نظر مرحوم طبرسی همراه و موافق می باشند، هر چند همانطور که ملاحظه شد علما و مفسران متأخری چون مرحوم بلاغی، آیت الله خویی، علامه طباطبایی و امام خمینی، نگاه وسیع تری به «ابعاد اعجاز» قرآن مجید دارند و حتی بر خلاف قدما ، بُعد معارف وعلوم قرآن را برسایر «وجوه اعجاز» ترجیح می دهند. وجه «رموز و اسرار علمی قرآن کریم» (اعجاز علمی) نیز از موارد مورد توجه برخی علمای متأخر شیعه مانند آیت الله خویی و مرحوم شریعتی می باشد که در آثار نخستین مطرح نیست.
پی نوشت:
[۱] . شیخ مفید ، محمد بن نعمان، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات.،چاپ کنگره شیخ مفید ، قم ، ۱۴۱۳ق ، ص۶۳.
[۲] . راوندی، قطب الدین ، الخرائج و الجرائح ، مؤسسه امام مهدی (عجل الله فرجه)، قم ، ۱۴۰۹ق، ج۳ ص۹۸۱. همچنین ن.ک ، مجلسی ، بحارالأنوار ـ،ج۱۷ ص۲۲۴.
[۳] . سید مرتضی ، جمل العلم و العمل ، ص۴۱، به نقل از اعجاز قرآن، سیدرضا مؤدب، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۸۶ش، ص۵۳.
[۴] . شیخ طوسی ، محمد ، الإقتصاد الهادی إلی الرشاد ، ص۷۲، به نقل از اعجاز قرآن، مؤدب ـ ص۵۷.
[۵] . بقره ، ۲۳.
[۶] . طبرسی ، مجمع البیان ، ج۱ ص۱۵۷.
[۷] . همان.
[۸] . إسراء ، ۸۸.
[۹] . طبرسی، مجمع البیان ، ج۶ ص۶۷۶.
[۱۰] . یونس ، ۳۸.
[۱۱] . طبرسی، فضل بن حسن ، جوامع الجامع ، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۷ش، ج۲ ص۱۱۲. این عبارت به همین صورت در تفسیر کشاف زمخشری ذیل همین آیه، که بعداً ذکر خواهد شد نیز آمده است و ظاهراً مرحوم طبرسی با توجه به متأخر بودن از زمخشری، این مطلب را از کتاب «کشاف» بر گرفته و نقل کرده است. شایان ذکر است، به قول برخی محققین، مرحوم طبرسی کتاب «جوامع الجامع» خویش را پس از «مجمع البیان» با در نظر گرفتن «الکشاف» زمخشری و بر اساس آن نوشته است؛ به همین خاطر این گونه مطالب مشابه قابل پیش بینی است. اما در مجمع البیان نظری به کتاب «کشاف» نداشته است.
[۱۲] . شیخ طوسی ، محمد ، الإقتصاد الهادی إلی الرشاد ، ص۷۲، به نقل از اعجاز قرآن، مؤدب، ص۱۷۳.
[۱۳] . هود ، ۱۳.
[۱۴] . شیخ طوسی ، التبیان فی تفسیر القرآن ، ج۵ ص۴۷۵.
[۱۵] . ابو الفتوح رازی، حسین بن علی ، روض الجِنان و روح الجَنان ، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۰۸ق، ج۱۰ ص ۲۳۶.
[۱۶] . مجلسی، بحار الأنوار ، ج۱۷ ص۲۲۴.
[۱۷] . بلاغی، محمد جواد ، آلاء الرحمن ، ج۱ ص۱۶.
[۱۸] . باطبایی ، المیزان ، ج۱۰ ص۱۶۲.
[۱۹] . نحل ، ۸۹.
[۲۰] . أنعام ، ۵۹.
[۲۱] . هود ، ۴۹.
[۲۲] . طباطبایی ، المیزان ، ج۱ ص۶۲ ،۶۸.
[۲۳] . نساء ، ۸۲.
[۲۴] . طباطبایی ، المیزان ، ج۱ ص۷۰.
[۲۵] . نحل ، ۱۰۳.
[۲۶] . شریعتی، محمد تقی ، تفسیر نوین، ص۴۷. (باید گفت، درست است که در این آیه، تنها سخن از زبان و لغت عربی است؛ اما دلیل بر این نمی تواند باشد که قرآن از نظر معانی و محتوای بلند خود معجزه نیست ؛ بلکه به نظر می رسد این آیه در مقابل سخن معاندین، تنها در صدد بیان الهی و سماوی بودن آیات قرآن است؛ یعنی برای ابطال قول خصم که گفتند: پیامبر قرآن را افترا بسته ، آیه شریفه، استدلال به عربی بودن قرآن کرده و به آن اکتفا می نماید.
[۲۷] . همان ، ص۵۴.
[۲۸] . هر چند این سخن حضرت امام صحیح به نظر می رسد، اما نمی توان آن را به همه افراد تعمیم داد و در مورد همه آنها، خصوصاً علمای وارسته و ربانی شیعه صادق دانست؛ بلکه باید دید آن بزرگواران در چه شرایطی و با چه انگیزه هایی به این نظریات قائل بوده اند، که البته مهمترین دلیل آن می تواند این باشد که در نظر آنان جنبه ظاهری و لفظی قرآن و فصاحت و بلاغت آن بیشتر جلوه گری می کرده است؛ ولی در قرن های بعد، علما با تعمق و تدبر بیشتر در آیات قرآنی به حقایق بیشتری نائل می شدند، و طبیعت علم نیز همین است که با گذر زمان توسعه می یابد.
[۲۹] . خمینی، روح الله ، تفسیر سورۀ حمد ، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۱ ، ص۴۴.
[۳۰] . خویی ، البیان ، ص۴۰.
[۳۱] . خویی ، البیان ، ص ۴۸، ۷۲.
[۳۲] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ، ج۹ ص ۴۲.
[۳۳] . هود ، ۱۳.
[۳۴] . طبرسی ، مجمع البیان ـ ج۵ ص۲۲۲.
نویسنده: سید مهدی موسوی.