- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
در تاریخ اسلام، کم نبودند زنانی همچون همسر حبیب بن مظاهر که دوشادوش همسران خود، در حمایت از حق و حقیقت برخاسته و از آن حمایت کردند و نقشی بی بدیل و تاثیرگذار در مشارکت سیاسی و حوادث زمان خود بر جای گذاشتند.
این در حالی است که مسئله مشارکت سیاسى زنان، موضوعی است که تنها از یک قرن قبل در غرب به شکل جدى مد نظر قرار گرفته اما حدود چهارده قرن قبل، در میان مسلمانان، همراه با اولین حضور اجتماعى مسلمانان همواره مورد توجه بوده است.[۱]
در این راستا، همسر مخلص و قهرمان حبیب بن مظاهر،[۲] داستانی خواندنی در همراهی با همسر و رهسپار کردنش به سوی کربلا و پیوستن او به سپاه سیدالشهدا (علیه السلام) دارد.
دو یار دیرین
مسلم بن عوسجه[۳] و حبیب بن مظاهر، هر دو پیر مرد و از یک طائفه یعنی از بنی اسد بودند و در کوفه سکونت داشتند و در عصر خلافت امام علی (علیه السلام) از یاران صمیمی آن حضرت به شمار می آمدند.
هنگامی که حضرت مسلم به نمایندگی از امام حسین (علیه السلام) به کوفه آمد، این دو نفر در بیعت گرفتن از مردم برای حضرت مسلم کوشش فراوان کردند تا وقتی که عبیدالله بن زیاد وارد کوفه شد و مردم را از حکومت یزید ترساند و مردم مسلم را تنها گذاشتند و سرانجام آن حضرت، در یک جنگ نابرابر، اسیر شده و به دستور ابن زیاد او را به شهادت رساندند.
قبیله بنی اسد در این شرایط سخت و دشوار، مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر را از گزند دژخیمان ابن زیاد مخفی نمودند. کمی بعد، این دو نفر مخفیانه خود را به کربلا رسانده و به سپاه امام حسین (علیه السلام) پیوستند و سرانجام به شهادت رسیدند.
حبیب بن مظاهر
حبیب بن مظاهر، که بیش از ۷۵ سال داشت و از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار می آمد، در کوفه زندگی مخفیانه ای داشت و به شیوه تقیه رفتار می کرد. او قصد داشت تا در فرصتی مناسب از کوفه بیرون آمده و خود را به سپاه امام حسین (علیه السلام) برساند. وی همسر متعهد و با ایمانی داشت که بسیار علاقمند بود تا شوهرش به یاری امام حسین (علیه السلام) برخیزد.
حبیب بن مظاهر پیرمردی دانا و باتدبیر بود که سعی داشت کسی از مخفیگاه او و تصمیم او در پیوستن به سپاه امام حسین (علیه السلام) آگاه نگردد، حتی تصمیم خود را به به همسرش نیز نمی گفت تا مبادا تصمیم او از زبان همسرش به بیرون از خانه درز پیدا کند.
نامه امام حسین (علیه السلام) به حبیب بن مظاهر
امام حسین (علیه السلام) با کاروان خود از مکه بیرون آمده بودند و به سوی عراق حرکت می کردند. در همین وقت، امام برای حبیب نامه ای نوشت و با پیک آن را به کوفه فرستاد.
حبیب بن مظاهر کنار همسرش بود، در خانه را زدند، حبیب برخاست و پشت در رفت و قاصدی را دید که نامه امام حسین (علیه السلام) را برای او آورده است. نامه را گرفت و نزد همسرش بازگشت و آن نامه را خواند که چنین نوشته شده بود:
«این نامه ای است از حسین فرزند علی بن ابیطالب (علیه السلام) به سوی مرد دانا حبیب بن مظاهر، اما بعد، حبیب! تو خویشاوندی مرا از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانی و تو از هرکس ما را بهتر می شناسی. تو مرد بلند طبع (آزاده) و غیرتمند هستی؛ پس در یاری ما کوتاهی نکن که در روز قیامت جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پاداش تو را خواهد داد».[۴]
حبیب بن مظاهر در فکر آن بود کسی از نامه و تصمیم او برای رفتن به یاری امام حسین (علیه السلام) آگاه نشود تا مبادا جاسوسان جریان او را گزارش دهند. از این رو وقتی که خویشان و بستگان او پس از اطلاع از مضمون نامه، از او پرسیدند: «اکنون چه قصد و تصمیمی داری؟». او تقیه می کرد و می گفت: «من پیر شده ام و دیگر از من کاری ساخته نیست».
گفتگوی شنیدنی حبیب بن مظاهر با همسرش
همسرش در ظاهر دریافت که حبیب از رفتن برای یاری امام حسین (علیه السلام) سهل انگاری می کند، از این رو به او گفت: «گویا برای رفتن به سوی کربلا و یاری حسین (علیه السلام) تمایلی نداری».
حبیب بن مظاهر خواست همسرش را امتحان کند، به او گفت: آری تمایل ندارم. همسرش از شنیدن این سخن گریست و گفت: ای حبیب! آیا سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در شأن و منزلت امام حسین (علیه السلام) فراموش کرده ای که فرمود:
«ولدای هذان سیّدا شباب اهل الجنّه و هما امامان قاما او قعدا؛[۵] دو پسرم این دو نفر (امام حسن و امام حسین علیهما السلام) دو آقای جوانان اهل بهشت هستند و این دو، دو امام می باشند خواه قیام کنند و خواه قیام نکنند»
نامه امام حسین (علیه السلام) به تو رسیده و تو را به یاری خود می طلبد، آیا جواب مثبت نمی دهی؟».
حبیب بن مظاهر در پاسخ گفت: ترس آن دارم که فرزندانم یتیم شوند و تو بیوه گردی. همسرش گفت: ما به بانوان و دختران و یتیمان بنی هاشم اقتدا می کنیم، خداوند ما را کافی است.
وقتی حبیب بن مظاهر ، همسرش را آماده یافت، حقیقت را به او گفت و برای او دعای خیر کرد. همسرش نیز از تصمیم شوهرش در پیوستن به سپاه امام حسین (علیه السلام) خوشحال و شادمان گشت.
خواسته همسر حبیب بن ظاهر
هنگام حرکت حبیب بن مظاهر، همسرش به او گفت: من خواسته و حاجتی از تو دارم. حبیب بن مظاهر گفت: آن چیست؟ همسرش گفت: می خواهم وقتی به محضر امام حسین (علیه السلام) رسیدی، دست ها و پاهایش را به نیابت از من ببوسی و سلام مرا به او برسانی. حبیب خواسته همسرش را پذیرفت و رهسپار شد.
مانند زنان خانه نشین مباش!
در برخی منابع تاریخی، گفت و گوی حبیب بن مظاهر با همسرش، این گونه آمده: حبیب از راه احتیاط به همسرش گفت: من دیگر پیر شده ام، از سالخوردگان چه کاری بر می آید؟
همسرش با اندوهی فراوان همراه با خشم از جا برخاست و روسری خود را از سرش کشید و بر سر او انداخت و گفت: اکنون که نمی روی مانند زنان در خانه بنشین؛ سپس با آهی جانسوز گفت: «ای حسین! کاش من مرد بودم و می آمدم و در رکاب تو می جنگیدم تا جانم را نثار تو کنم.»
وقتی حبیب بن مظاهر اخلاص و محبت همسرش به امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) را دریافت، خاطرش آرام گرفت و به او گفت: «همسرم! آسوده باش، چشمت را روشن خواهم کرد و این ریش سفید را با خون گلویم رنگین می نمایم، خاطرت آرام باشد».[۶]
بدین ترتیب حبیب بن مظاهر خود را به سپاه امام حسین (علیه السلام) رسانید و با رشادت و جانفشانی چشمگیرش از اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع نمود و در این راه به عنوان یکی از کهنسال ترین شهدای کربلا به فیض شهادت رسید.[۷]
نتیجه گیری
همسر مخلص و قهرمان حبیب بن مظاهر، از جمله زنان با ایمان و دوستدار اهل بیت پیامبر و امام حسین (علیه السلام) بود. او اسوه و نمونه ای از همسران و زنان صالح و فداکار است که رنج و غم فقدان شوهر و پدر فرزندانش را به جان خرید تا بدین سبب، امام زمان خود را یاری داده و روز قیامت در پیشگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رو سفید باشد.
گردآوری و بازنویسی: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . جهت مطالعه بیشتر رک: فصلنامه پژوهش های میان رشته ای زنان، شماره ۲ دوره ۲، صفحه ۴۱، مقاله بررسی تطبیقی دیدگاه اسلام و غرب در مورد مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی.
[۲] . حبیب بن مظاهر اسدی یکی از کهنسال ترین شهدای کربلا است. حبیب از قبیله بنی اسد و از اصحاب و یاران خاص امام علی (علیه السلام) بود. او از جمله کوفیانی بود که به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشت و آن حضرت را به کوفه دعوت نمود.
وی پس از مشاهده پیمان شکنی کوفیان، به طور مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام حسین (علیه السلام) رسانید و سرانجام در روز عاشورا به شهادت رسید. قبر او در حرم امام حسین (علیه السلام) و در نزدیکی ضریح آن حضرت است و ضریحی جداگانه و مستقل از دیگر شهدای کربلا دارد.
[۳] . مسلم بن عوسجه اسدی، از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار می رود. او در قیام مسلم بن عقیل در کوفه، مشارکتی فعال داشت و فرماندهی قبیله های مذحج و بنی اسد را بر عهده گرفته بود. وی پس از شهادت مسلم بن عقیل در کوفه خود را به امام حسین (علیه السلام) رساند و سرانجام پس از دلاوری ها و جانفشانی ها در روز عاشورا به شهادت رسید. او نخستین شهید روز عاشورا است.
[۴] . احمدی میانجی، مکاتیب الائمه (علیهم السلام)، ج۳ ص۱۴۵
[۵] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲ ص ۳۰ و نیز بنگرید: عوالی اللآلی، ج۱ ص۲۲۵
[۶] . حائری مازندرانی، معالی السبطین، ج۱ ص۳۷۰
[۷] . برگرفته از کتاب داستان دوستان؛ ج۵، ص۳۶ (با تغییرات و اضافات در متن)
منابع
- محمدی اشتهاردی، محمد؛ داستان دوستان؛ قم؛ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی؛ چاپ چهارم؛ ۱۳۷۵ ش
- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد؛ قم؛ موسسه آل البیت (علیهم السلام)؛ چاپ اول؛ ۱۴۱۳ ق
- ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین؛ عوالی اللآلی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه؛ دارسیدالشهدا للنشر؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۵ ق
- احمدی میانجی، علی؛ مکاتیب الائمه (علیهم السلام)؛ قم؛ انتشارات دارالحدیث؛ چاپ اول؛ ۱۴۲۶ ق
- حائری مازندرانی، مهدی؛ معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (علیهما السلام)؛ قم؛ انتشارات شریف الرضی؛ ۱۳۷۷ ش
- فصلنامه پژوهش های میان رشته ای زنان، شماره ۲ دوره ۲ تابستان ۱۳۹۹