هجرت تعدادی از مسلمانان به حبشه برای نجات از فشار قریش

۱۴۰۰-۱۲-۲۳

337 بازدید

هجرت به حبشه، مهاجرت گروهی از مسلمانان مکه به حبشه برای رهایی از ظلم و ستم مشرکان در سال های آغازین پس از بعثت بود. هجرت به حبشه در دو مرحله با دستور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت؛ در مرحله اول یازده زن و مرد مسلمان و در مرحله دوم ۸۳ نفر به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به صورت مخفیانه مهاجرت کردند.

قریش در پی برگرداندن آنان به مکه، عمرو بن عاص و عبدالله بن ابی ربیعه را به حبشه فرستادند؛ اما نجاشی، پادشاه حبشه، با شنیدن سخنان جعفر بن ابی طالب از بازگرداندن مسلمانان خودداری کرد. عده ای از مسلمانان در حبشه از دنیا رفتند و بعضی دارای فرزند شدند؛ عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب (سلام الله علیها) در حبشه متولد شد. مهاجرین بعد از هجرت پیامبر به مدینه، به تدریج پیش و بعد از فتح خیبر نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشتند.

علت مهاجرت

مسلمانان در مکه از سوی قریش مورد آزار و اذیت بودند.[۱] بدین جهت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان دستور داد به حبشه هجرت کنند؛ چرا که حاکم آنجا، نجاشی، مسیحی پارسا و عادلی بود.[۲] این مهاجرت به صورت پنهانی بود و دو کشتی از تجار آنان را به نصف قیمت به حبشه بردند.[۳] مسلمانان دو بار به حبشه هجرت کردند که بر مبنای گفته یعقوبی، در دفعه اول دوازده و در مرتبه دوم هفتاد نفر به‌جز زنان و فرزندان به حبشه هجرت کردند.[۴]

هجرت اول

در هجرت اول، مسلمانان در قالب یازده مرد و چهار زن به سوی حبشه رفتند، مشرکان آنان را تعقیب کردند ولی نتوانستند به آنان دست یابند. مسلمانان در حبشه به سر می‌بردند که به آنان خبر رسید مشرکان قریش اسلام آورده اند، لذا مسلمانان به مکه بازگشتند. هنگامی‌که به نزدیکی مکه رسیدند پی بردند که اسلام آوردن قریش دروغی بیش نبوده،[۵] اما مسلمانان که توان بازگشت به حبشه نداشتند، به صورت انفرادی یا در پناه افراد مختلف به داخل شهر وارد شدند.[۶]

عثمان بن مظعون در پناه ولید بن مغیره وارد مکه شد، اما وقتی دید دیگر مسلمانان تحت فشار و شکنجه هستند، از پناه دهنده خواست امان خود را بردارد تا وی نیز شکنجه شود. عثمان پس از شکنجه شدن اظهار خوشحالی می‌کرد.[۷]

مهاجرین هجرت اول

عثمان بن عفان و همسرش رقیه[۸]
ابو حذیفه بن عتبه بن ربیعه، همراه با همسرش سهله، دختر سهیل بن عمرو بن عامر بن لؤی[۹]
زبیر بن عوام[۱۰]
ابو سبره بن ابی رهم بن عبد الغری العامری از بنی عامر بن لؤی[۱۱]
سهیل بن بیضاء از بنی الحارث بن فهر[۱۲]
عبدالله بن مسعود[۱۳]
عامر بن ربیعه العنزی حلیف بنی عدی و همسرش لیلی، دختر ابو حثمه[۱۴]
مصعب بن عمیر[۱۵] که معلم قرآن انصار و جوانی زیبا و خوشرو بود.[۱۶]
عثمان بن مظعون[۱۷]
عبدالرحمن بن عوف[۱۸]

در برخی منابع ام ایمن نیز جزو مهاجران به حبشه شمرده شده ولی به هجرت اول یا دوم اشاره ای نشده است.[۱۹]

هجرت دوم

بار دیگر مسلمانان به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و این بار به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کردند. تعداد مهاجرین در این سفر ۸۳ نفر بود.[۲۰]

مهاجرین هجرت دوم

جعفر بن ابی طالب: سرکرده هجرت دوم بوده و بعدها به جعفر ذی الجناحین و طَیار ملقب شد.[۲۱] همسرش اسماء بنت عمیس و فرزندانش عبدالله، محمد و عون.
سوده: وی به همراهی شوهرش سکران به حبشه رفت. سکران در آنجا مسیحی شده و درگذشت. سوده بعدها به همسری پیامبر درآمد.[۲۲]
ام حبیبه دختر ابوسفیان، با شوهرش عبدالله بن حجش به حبشه مسافرت کرد. شوهر او در حبشه بنابر یک قول از دنیا رفت و یا اینکه به مسیحیت گرایش پیدا کرد. ام حبیبه بعد از عبدالله به همسری پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درآمد.[۲۳]
خالد بن سعید بن عاص بن امیه: واقدی از قول وی می گوید که از اولین مهاجران به حبشه بوده است.[۲۴]
عمیر بن رباب السهمی که در فتوحات زمان ابوبکر کشته شد.[۲۵]
شُرَحْبیل بن حَسَنه[۲۶]
به قولی عمار یاسر[۲۷]

عکس العمل قریش

پس از مهاجرت دوباره عده ای از مسلمانان به حبشه، قریش به تکاپو افتاده و از آنجا که با حبشیان رابطه بازرگانی داشتند و میانشان دوستی بود،[۲۸] عمرو بن عاص و عبدالله بن ابی ربیعه را با هدایایی نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستادند.[۲۹] عمروعاص پناهندگان را برده هایی نادان معرفی کرد که از دین خود بیرون شده اند. نجاشی بر آن شد تا علت را از خود مهاجرین جویا شود، لذا بزرگان دینی کشورش را جمع کرد و با حضور آنان، علت مهاجرت را از مسلمانان پرسید.

جعفر بن ابی طالب پاسخ داد: «ما مردمی نادان و بت پرست بودیم و گوشت مردار می‌خوردیم، خون می ریختیم و مرتکب فحشا می شدیم تا اینکه خداوند از میان ما پیامبری برانگیخت که نژاد او را می شناسیم و به راستگویی و امانتداری او ایمان داریم. او ما را به خداوند و توحید فراخوانده و از سنگ پرستی و بت پرستی بازداشت، ما را به راستگویی و صله رحم و نیکی به همسایه فراخواند و از فحشا بازداشت، اما اینان با ما دشمنی کرده و می خواهند ما را دوباره به بت پرستی برگردانند، بدین جهت ما به سرزمین تحت فرماندهی تو گریختیم و تو را بر دیگران ترجیج دادیم.»

نجاشی به مشرکان گفت: بروید، به خدا سوگند که هرگز ایشان را نزد شما نخواهم فرستاد و آن دو با سرافکندگی بازگشتند.[۳۰]

بازگشت مهاجران

بازگشت مهاجران از حبشه تدریجی بود. آن عده که پس از مهاجرت اول بازگشته بودند، در مکه مانده و همراه مسلمانان به مدینه هجرت کردند. عده ای نیز دو سال پیش از جنگ خیبر و بقیه پس از فتح خیبر به مدینه بازگشتند.[۳۱] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمرو بن امیه الضمری را نزد نجاشی فرستاد تا بازگشت آنان را میسر سازد.[۳۲]

بازگشت آخرین مهاجر از حبشه، در سال هفتم و همزمان با فتح خیبر بود.[۳۳] در بین آخرین مهاجران، جعفر بن ابی‌طالب، به همراه همسرش اسماء بنت عمیس و فرزندش عبدالله بن جعفر بودند.[۳۴] وقتی جعفر نزد پیامبر آمد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیشانی او را بوسید و گفت نمی دانم برای کدام پیروزی شادمان باشم؛ فتح خیبر یا بازگشت جعفر.[۳۵]

درگذشتگان

از میان مهاجران به حبشه، هشت نفر از دنیا رفته و در همانجا دفن شدند:

عبید الله بن جحش از بنی عبد شمس که در حبشه به مسیحیت گرایش پیدا کرد و همانجا ماند تا درگذشت.
عمر بن امیه بن حارث از بنی اسد
حاطب بن حارث و برادرش حطاب بن حارث که هر دو از بنی جمح بودند.
عبدالله بن حارث بن قیس از بنی سهم
عروه بن عبد العزی
عدی بن نضله از بنی عدی
موسی بن حارث بن خالد از بنی تیم[۳۶]

متولدان در حبشه

طبق نقل‌های تاریخی، افراد زیر در سرزمین حبشه به دنیا آمدند:

عبدالله بن جعفر فرزند جعفر طیار
محمد بن ابی حذیفه
سعید بن خالد بن سعید
زینب بنت ابی سلمه
عبدالله بن مطلب بن ازهر
موسی بن حارث بن خالد
عایشه بنت حارث بن خالد
فاطمه بنت حارث بن خالد
زینب بنت حارث بن خالد[۳۷]

پی نوشت ها

  1. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  2. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۳.
  3. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۳.
  4. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۸۶.
  5. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۸۲.
  6. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۵۴.
  7. بیهقی، دلائل النبوه، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۴۹.
  8. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  9. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  10. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  11. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  12. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  13. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  14. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  15. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  16. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۹۱.
  17. بیهقی، دلائل النبوه، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۴۹.
  18. ابن‌هشام، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۱۳.
  19. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۹۶۰م، ج۴، ص۱۷۹۳، ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۲۸۰ق، ج۵، ص۵۶۷.
  20. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۵۵.
  21. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۹۲.
  22. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۲۸۹؛ مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۲۶.
  23. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۲۸.
  24. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۹۰.
  25. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۹۵.
  26. ابن‌هشام، السیره النبویه، ۱۹۳۶م، ج۱، ص۳۵۰.
  27. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۳.
  28. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  29. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۸.
  30. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۵۵.
  31. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  32. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  33. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۰۶.
  34. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  35. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  36. ابن‌هشام، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۴۴.
  37. ابن‌هشام، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۴۵.

فهرست منابع

  1. ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابه فی معرفه الصحابه، قاهره، بی‌نا، ۱۲۸۰ق.
  2. ابن‌خلدون، العبر تاریخ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  3. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، بی‌نا، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۰م.
  4. ابن‌هشام، عبدالملک، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر اسلام، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  5. ابن‌هشام، عبدالملک، السیره النبویه، به کوشش مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، عبدالحفیظ شلبی، قاهره، بی‌جا، ۱۹۳۶م.
  6. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، دو جلد، ۱۳۶۱ش.
  7. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  8. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  9. یعقوبی، احمد ابی یقعوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *